eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
449 عکس
125 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 گریه بر سه متفکر انقلابی 🔷 دکتر احمد مهدوی دامغانی یک نکته‌ای هم خدمتتان عرض کنم. سه نفر از سران انقلاب که ناگهانی از دنیا رفتند و شهید شدند خیلی مرا متأثر کرد. من برای هر سه شاید چند روز مستمرا گریه می‌کردم. اولین آن‌ها مرحوم علامه بزرگوار آیت الله مطهری بود. ده روز قبل از مرگشان برای دیدن مرحوم دکتر مفتح به دانشکده الهیات رفته بودم که ایشان هم آمدند با هم صحبت کردیم و مرحوم آیت الله مطهری از این که طرفداران دکتر شریعتی خیلی حرف‌های بی‌جا می‌زنند و ادعای عجیب و غریب می‌کنند اظهار نگرانی می‌کرد و ناراحت بود. به من گفت: به آقای حاج شیخ (یعنی پدر من) می‌خواهم بنویسم که ایشان چیزی خدمت آقای خمینی عرض کند. چیزهای دیگری هم گفت که آن‌ها را نمی‌توانم بگویم. خدایش رحمت کند! صبح ۱۲ اردیبهشت که شهید شد، پس از آن که به من خبر رسید، پدرم به من تلفن کرد که: آیا خبر راست است؟! وقتی صحت خبر را گفتم، پشت تلفن گریه کرد. ایشان خیلی آیت‌ الله مطهری را دوست داشتند. مرحوم امام خمینی هم در جواب تسلیت برای خراسانی‌ها، به مرحوم پدرم نامه نوشته بودند. در تشییع‌اش های‌های گریه می‌کردم. بعد واقعه ۷ تیر شد و شهید بهشتی که هم دوره‌ای دانشکده من و رفیقم بود، شهید شد. ما ۳۰ سال با هم رفاقت داشتیم، با او از سال ۱۳۲۴ که دانشجوی الهیات (یعنی دانشکده معقول و منقول) بود، دوست بودیم. او که دبیر شد من هم دبیر بودم. بعد به آلمان رفت و همیشه با هم ارتباط داشتیم. او رئیس یک قسمت کتابخانه کتاب‌های درسی بود. با مرحومان (شیخ محمدجواد) باهنر و سید رضا برقعی که محل کارشان نزدیک خانه ما بود رفت و آمد داشتیم. دکتر بهشتی به من دلداری می‌داد که: دلواپس نباش، خیلی حرف می‌زنند ولی خیالت راحت باشد. من هستم. وقتی او شهید شد خیلی دلم سوخت نه برای خودم که یکی را از دست دادم؛ چون واقعاً یک نعمتی بود. نفر سوم جواد باهنر بود. در هشتم شهریور سال ۱۳۶۰ با مرحوم محمدعلی رجایی شهید شد. من رجایی را نمی‌شناختم ولی می‌دانستم مرد خوبی است. وقتی به آمریکا رفته بود و اخبار را می‌خواندم به سادگی و صفای ذهنش احسنت و آفرین گفتم. خدایش بیامرزد! وقتی باهنر شهید شد، بر او هم خیلی گریه کردم و خیلی منقلب شدم. فی‌الواقع خیلی دلم سوخت. اگر بدانید جواد باهنر چقدر شریف بود! این مرد معصوم بود و روح مجسم بود. اصلاً نمی‌توانست بدی را تصور کند. او شاگرد من بود. به قدری آدم صاف و خوبی بود و به قدری آدم شریفی بود که الان به گریه می‌افتم. خدایش بیامرزد! یک لا قبا و یک پیراهن کرباسی؛ در حالی که نخست وزیر بود. هیچ کدام از این‌ها هیچ بهره مادی از انقلاب نبردند. شهادت باهنر مرا بسیار منقلب کرد. درست مثل شهادت مرحوم آقای بهشتی و مرحوم آقای مطهری رحمت الله علیهما. 📚 آیینه در برابر خورشید، دیدار و شناخت زندگی استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی، به کوشش: سید محسن علوی زاده و سید حسین حسینی نورزاد، ناشر: نشر نی، چاپ اول: ۱۳۹۹، ص ۲۵۲ ـ ۲۵۳ به نقل خاطرات انقلاب ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌ماهیت امر اخلاقي و نادرستی تقسیم اخلاق به فردی و اجتماعی 🔹یکی از تقسيمات جدیدی که سالهای اخیر رواج پیدا کرده است تقسیم اخلاق و فقه به فردی و اجتماعی است. چنین وانمود می‌شود که دو دستگاه اخلاقی و یا فقهی هم‌عرض و متفاوت وجود دارد که هر کدام قلمروی مستقلی دارد و در قلمرو خود مستقل هستند. البته همواره امکان تزاحم میان این دو گونه اخلاق وجود دارد و باید به رفع بیرونی تزاحم‌ها پرداخت. 🔸اما اگر به میراث اخلاقی و فقهی گذشته خوب بنگریم، اثری از این دو گانه وجود ندارد بلکه همواره از یک اخلاق و یک فقه سخن گفته شده است که در عین حال، مباحث فردی و اجتماعی در کنار یکدیگر قرار گرفته است. در این تلقی، اخلاق یک مجموعه‌ی واحد، متصل و پیوسته است که ماهیت و حکم هر فضیلت و ارزشی کاملا در نسبت با سایر فضایل و ارزش‌ها صورت‌بندی می‌شود و تزاحم‌ها یا بدوی هستند که پس از دقت در ادله رفع می‌شود یا مربوط به حوزه‌ی رفتارها و موقعیت‌های خارجی است و ربطی به فردی بودن و یا اجتماعی بودن فضیلت و ارزش ندارد. 🔹در واقع یک روح واحد بر کل مجموعه‌ی اخلاق حاکم است که به همه فضایل و ارزش‌ها معنا و نظم می‌دهد و آن روح توحیدگرایی و کرامت‌مداری انسان است. به تعبیر دیگر، هر ارزش و رفتاری که جهت توحیدی داشته باشد و موجب تقویت کرامت و عزت حقیقی انسان بشود و هرگونه پستی (لئامت) و ذلت را در همه‌ی ساحت‌های زندگی (اعم از حوزه خصوصی و عمومی) از انسان نفی کند، امر اخلاقي است. 🔸 امر کرامت‌مدار که همان امر اخلاقي است دارای چند ویژگی اساسی است: ۱. ریشه در آگاهی و اراده‌ و انتخاب انسان دارد. ۲. موجب بزرگی روح و بلندی افق‌های بینشی، گرایشی و رفتاری انسان می‌شود. ۳. رهایی‌بخش از اسارت‌ها و غل و زنجیره‌های درونی(شهوت و غضب) و بیرونی(اجتماع و فرهنگ) است. ۴. شور آفرین، عزم آفرین، حرکت‌زا و نیرو بخش است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 فقه و اصول امام آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی من با اینکه یک دوره اصول 23 ساله گفته‌ام و حرف‌های امام را جمله به جمله به دقت مورد بررسی قرار داده‌ام، با‌ این‌حال هر چه زمان می‌گذرد اعتقادم به واقعا بیشتر می‌شود و هر چه بیشتر توجه می‌کنم به نوآوری‌ها و حرف‌های تازه امام در اصول و فقه بیشتر می‌رسم. حوزه‌های علمیه همان‌طور که باید با همه مردم در مسائل انقلاب و مسائل سیاسی همراه بوده و در خیلی از امور اجتماعی هم پیشگام باشند که بحمدالله هستند، ولی متأسفانه در حوزه‌های علمیه هنوز قدر علمی امام روشن نیست‌. من علمی امام را در حوزه‌ها می‌بینیم و این حرفی از روی تعصب و علاقه مفرط به امام نیست‌. هر چند علاقه‌ بنده به امام مفرط است و بر این افراط هم افتخار می‌کنم؛ اما خدا می داند این قضاوتم در مورد مسائل علمی روی تعصب نیست‌، روی این است که انسان می‌بیند این مرد چه مقدار عمیق و دقیق بوده و چه مقدار حرف دارد و چقدر از معاصرین خودش جلوتر بوده، اما به‌گونه‌ای در حوزه وانمود کرده‌اند که امام نسبت به اقران خودش از جهت علمی‌ عقب‌تر بوده است. من هر چه بیشتر روی کتاب مناهج امام کار می‌کنم در می یابم امام این کتاب را به عنوان یک متن درسی نوشته‌اند چون قلم شان در مناهج با قلم شان در کتاب البیع خیلی فرق می‌کند، اما در ذهن آقایان نمی‌آید که یک بار این مناهج را باز کنند، یا به گروهی بدهند آن را ببینند و متن درسی قرار دهند. 📎 ادامه خبر 🌐https://rasanews.ir/0035IY
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹مطالبه آیت الله فاضل لنکرانی از مسئولین حوزه برای پرداختن به مکتب فقهی و اصولی حضرت امام(ره)
📌شهرآورد بی‌اخلاقی نبود کرامت‌مداری الهی در سامانه‌ی اخلاقی جامعه‌ی ما موجب گسترش اخلاق حقارت آمیز می‌شود که به حقد و کینه، حسد و عقده‌گشایی‌های اجتماعی می‌انجامد. فحاشی‌ها و‌توهین‌های هواداران در شهرآوردهای فوتبالی ما نشانه‌ای از این بیماری بزرگ اجتماعی است. https://eitaa.com/hekmat121
کلی گویی های بی‌فایده و فاقد تأملات عقلانی و بدون مطالعه‌ی عینی واقعیت اجتماعی مشکله علوم انسانی ایرانی است.
📌ذهن تک‌ساحتی و تضادگرایی اجتماعی 🔹 ذهن تک‌ساحتی همه‌ی ابعاد و عناصر اجتماعی را هم عرض می‌پندارد و همه‌ی آنها را به یک مقوله تقلیل می‌دهد که در عرض سایر مقولات و عناصر است. لذا همواره‌ دنبال تنها مقوله‌ی بنیادین و تنها ارزش مطلقی است که آن را تنها ملاک و معيار بپندارد و همه‌ی امور اجتماعی و سیاسی را در حاشیه آن فهم و تفسیر کند و کار دیگران را قضاوت نماید. به طور مثال آنکه گرایش‌های آزادی‌خواهانه دارد "آزادی" را تنها ارزش مطلق می‌داند و هر مفهوم و ارزش دیگری را امر نسبی و حاشیه‌ای می‌پندارد. همچنین است وضع فردی که چنین نسبتی را با "عدالت" یا "امنیت" یا "ولایت" برقرار می‌کند. 🔸 بدین جهت ذهن تک ساحتی، رویکردی تضادگرا دارد و بر نفی اصرار دارد چرا که توجه به هر مقوله‌ی دیگری غیر مقوله‌ی مورد نظر او، بی‌راهه رفتن است و موجب نفی امر بنیادین و ارزش مطلقی می‌شود که او می‌پندارد. از منظر چنین ذهنی برجسته شدن هر مقوله‌ی دیگر و یا تفسیر آن در موقعیتی دوگانه با مقوله‌ی مورد نظر، موجب انکار عقلانیت و نگرش بسیار سطحی است و موجب ندیدن وجوه منظومه‌ای و امر دیالکتیکی مفاهیم و سازه‌ی معرفتی است. 🔹 طبیعی است که چنین تلقی‌ای به تجویز و ترویج رادیکالیسم و اصرار بر نفی و تضاد منجر شود و در تلقی وی از ارزش مطلق با قانون و نظم اجتماعی به نفی قانون و نظم اجتماعی فتوا می‌دهد و قانون و نظم اجتماعی و سیاسی را فاقد مشروعیت می‌داند و از ایده‌ی "انقلاب در انقلاب" و یا دوگانه‌ی تقابل "انقلاب و نظام" دفاع می‌کند. 🔸 آنچه موجب خروج از این وضعیت تک‌ساحتی و تقلیل‌گرایی و تضادگرایی می‌شود گذار از رویکرد منظومه‌‌ی فکری هم عرض به نظام فکری طولی و تشکیکی است که به کشف روابط طولی و سلسله مراتب و درجات ارزش‌ها در یک شبکه‌ی به هم پیوسته‌ی در ساحت‌های مختلف حیات انسانی است. ولا و وفاق اجتماعی در گرو خروج از نگرش تک ساحتی و اکتساب و: است تا بتواند مجموعه‌ی ظرفیت‌ها و همه‌ی کنشگران اجتماعی را در کنار هم جمع و هم‌بسته کند. راز موفقیت حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در بسیج ملت ایران و رهبری انقلاب اسلامی در همین ویژگی مهم نهفته است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 ذهن چند ساحتی امام خمینی 🔹 حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) موفق‌ترین انسان معاصر در بسیج ملی و رهبری انقلاب مردمی بزرگ قرن بیستم است که توانست عموم نیروها و کنشگران اجتماعی از طیف‌های مختلف با تنوع فکری را در کنار هم قرار دهد و نیروی اجتماعی عظیمی را تولید کند و در برابر سیاست‌های شرق و غرب و سیاسیون مستبد و گوشه‌نشینان متحجر بایستد و "قیام برای خدا" را به دالّ مرکزی حیات انسانی مبدل سازد. دالّی که در آن همه چیز معنا دار و همنشین شد، عدالت، آزادی، امنیت، اخلاق، معنویت، معیشت، عقلانیت و تجدد یک شبکه‌ی معنایی به هم پیوسته‌ای را شکل می‌داد که روح همه‌ی آنها توحید و نفی طاغوت بود. این امام خمینی بود که توانست "عدالت‌خواه"، "آزادی طلب"، "حقیقت‌جو"، معنویت‌گرا"، "ولایت‌مسلک"، "تجددخواه" و ... را در کنار هم قرار دهد و آنها را به ید واحده و به یک ملت تبدیل کند. 🔸 این خصیصه، ریشه در ذهن چند ساحتی و چند لایه‌ای امام خمینی دارد. امام خمینی به جهت تجربه زیسته و تحصیل عمیق در دانش‌های متنوعی همچون فقه و اصول، فلسفه و کلام، عرفان و اخلاق و بهره‌گیری وافر از قرآن کریم و سنت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و اهل‌بیت‌ طاهرین (علیهم السلام) فهمی عمیق و تشکیکی از واقعیت به دست آورد و تمام یافته‌های ذهنی و شهودی و تجربی خود را بر یک نظام فکری منسجم چند لایه نظم و انسجام داده است به نحوی که هیچ جزئی نافی جزء دیگر نیست. 🔹حضرت امام خمینی بارها این نکته را تذکر داده‌اند که بزرگترین فاجعه برای اسلام ، تفسیر تک ساحتی از انسان و اسلام است. برخی فقط عدالت را ارزش بنیادین اسلام می‌دانند و معنویت و معرفت و آزادی را فرعی می‌دانند و آن را تضعیف می‌کنند. برخی معرفت و حکمت را محور و دیگر ابعاد اسلام را تحقیر می‌کنند برخی عرفان و معنویت را. خلاصه هرکس یک بخش را مطلق می‌کند و دیگر بخش‌ها را فرعی و تبعی و غیر اصیل. در حالی که هدف اسلام "انسان" ساختن است و همه‌ی اینها از لوازم "صورت انسانی" انسان است. لذا همه جزء اسلام هستند و نتیجه اسلام.《اسلام انسانى مى‏سازد عدالت‏خواه و عدالت‏پرور، صاحب اخلاق كريمه، صاحب معارف الهيه؛ كه وقتى كه از اينجا رخت بربست و وارد شد در يك عالم ديگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.》(صحيفه امام، ج‏۳، ص:۲۲۶) 🔸 به عنوان ارزش بنیادین و مفهوم مرکزی نظام فکری امام خمینی، نه یک مفهوم در عرض سایر مفاهیم بود که محوریت‌یافتن آن، جا را برای اصالت و محوریت دیگر مفاهیم تنگ کند و آن‌ها را تضعیف و به حاشیه براند و یا به فروعات تقلیل دهد. بلکه توحید مفهومی فراگیر، مطلق و متعالی در طول سایر مفاهیم است که به همه‌ی مفاهیم دیگر، روح، معنا، جهت و نظم می‌بخشد. عدالت، آزادی، ولایت، حکومت و امنیت و پیشرفت و مانند آنها، همه در تحت حقیقت توحید معنای حقیقی و اصالت رفتاری پیدا می‌کنند. از این رو، این مفاهیم، مفاهیمی جدا و متقابل و فرعی نیستند بلکه همه‌ی این مفاهیم حیثیت‌های به هم پیوسته‌ی تجلّی توحید هستند که به اعتبارِ ساحت‌های مختلف حیات انسانی از هم تفکیک شده‌اند. مفاهیم عدالت، آزادی، ولایت، عقلانیت، امنیت کاملا متناظر به یکدیگر و موید هم هستند و از هر کدام می‌توان به دیگری پل زد. 🔹برخلاف نظراتی که حسن و قبح ارزشی را به یک مفهوم تقلیل می‌دهد همه‌ی مفاهیم پایه و بنیادین حیات انسانی که ریشه در فطرت کمال‌جویی و فطرت تنفر از نقص دارند از حسن و قبح ذاتي برخوردارند. به تعبیر دیگر، ارزش بنیادین و مطلق است و هرآنچه توحید را زندگی انسان محقق سازد از حسن ذاتی و ارزش مطلق برخوردار است و هیچ کدام جا را برای دیگری تنگ نمی‌کند. 《عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مى‏كردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند؛ جنگ‏ها براى اين است، صلح‏ها براى اين است، و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مى‏خواستند فقط دنيا اصلاح بشود. همه را مى‏خواهند اصلاح بكنند.》(صحيفه امام، ج‏۱۹، ص: ۱۱۵) 🔸 از اینرو تحقق هریک از ارزش‌های عدالت، آزادی، عقلانیت، معنویت، معرفت، حکمت، همبستگی اجتماعی و امنیت درگرو تحقق دیگری است و به یکدیگر وابسته‌اند و بدین جهت نیازمند یک نظریه‌ی جامع وبرنامه‌ی راهگشا وهمه جانبه است. توجه به و و پیوستگی اجتماعي مردم و و توجه به و مستضعفان از جمله مهمترین اصول حاکم برهمه برنامه‌ریزی اجتماعی درجهت تحقق عدالت، پیشرفت، امنیت ومعنویت است. امام خمینی هم از همبستگی و وحدت اجتماعی سخن می‌گوید و هم از جنگ فقر و غنا. هم مردم را به مشارکت دعوت می‌کند و هم دولت را حمایت می‌کند. 🔴این قصه سر دراز دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌از نظام فکری امام خمینی تا مکتب معرفتی انقلاب اسلامی ✍ سید مهدی موسوی ♦️بخش اول: ❇️ مقدمه 🔹 انقلاب اسلامی ایران تولید کننده‌ی یک مکتب معرفتی جامع و بی‌بدیل است که طرحی نو در اسلام‌شناسی درافکند و بدین واسطه جهان معنایی جدیدی متولد شد و در این عالَم، افق‌های جدیدی در عرصه ی شناخت هستی و انسان، معرفت و سیاست، اجتماع و مدیریت به روی بشریت گشوده شد. بنیان این مکتب معرفتی را نظام فکری حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) تشکیل می‌دهد. از این رو پرسش از چگونگی تبدیل نظام فکری امام خمینی به مکتب معرفتی انقلاب اسلامی می‌تواند الهام بخش ما در برقراری نسبت عمیق‌تر با امام و انقلاب و آینده ایران اسلامی باشد. چرا که شخصیت و نظام فکری امام صورت باطنی انقلاب اسلامی و تاریخ ماست و می تواند ما را از تحیر و پریشانی فکری و از جاکندگی معرفتی خلاصی بخشد. پریشانی ای که محصول غفلت از حقیقت انقلاب و عهد ملت ایران با امام خمینی است. نظام فکری امام خمینی تنها امکان ما جهت رجوع به فطرت و اسلام و خروج از سیطره تفکر غربی است چرا که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «آن مرد عظیمی که بلاشک خداوند متعال لمعه ای و لمحه ای از انوار طیبه ی نبوت ها در وجود او قرار داده بود.» ۲۱/۱۱/۱۳۹٠ 🔸 مقصود این نوشته از "نظام فکری" عناصر بنیادین معرفتی و محکمات فکری است که نقش معنابخشی، نظم‌دهی و جهت‌دهی به سایر عناصر و اجزای یک مجموعه‌ی معرفتی دارد. نظام فکری در این تلقی، غیر از "منظومه‌ی فکری" است که به مجموعه عناصر معرفتی به هم‌پیوسته و مرتبط اطلاق می‌شود. در واقع "نظام فکری" هسته‌ی سخت و اصول بنیادین در منظومه فکری است که به آن روح، معنا، نظم و جهت می‌دهد. نظام فکری ان دسته از محکمات و مبادی ثابت و پایدار و عمومی یک متفکر است که مقدمه ی تفکر و اندیشه او قرار می گیرد و در نقش پایگاه فکری، با مجهولات و مسایل جدید روبرو می شود و در صدد پاسخ دادن بر می اید به نحوی که در مواجهه با همه مجهولات و پرسش ها به گونه ای سخن بوید که در آن تناقض و پریشانی نباشد بلکه همه پاسخ ها منظومه وار حول نظام فکری به عنوان نخ تسبیح سامان یابد. وجود نظم فکری و مبادی ثابت معرفتی، نظم شخصیتی، نظم شناختی و نظم دانشی ایجاد می کند و انسان از حزب باد بودن و همج رعا و متشتت و متحیر بودن در شرایط بحرانی و موقعیت‌های مرزی می رهاند و به تفکر و اطمینان قلبی و ثبات در قدم می‌انجامد. بنابراین فرد و جامعه‌ای تفکر می کند که از نظام فکری برخوردار باشد تا از یک پایگاه معرفتی مشخصی به پدبده‌هاو پرسشها بنگرد و به تجزیه و تحلیل اطراف آن و همچین مقایسه آن با وضع مطلوب و آرمانی بپردازد و الا گرفتار وهم و خیال پردازی و سطحی‌نگری می‌شود و از حقیقت دور می‌گردد. 🔹 مقصود از "مکتب معرفتی" نظم معرفتی و دستگاه منسجم، هماهنگ و به هم‌پیوسته‌ای است که افق‌های جدیدی را در تبیین پدیده‌ها و توصیف لایه‌های عمیق‌تر واقعیت می‌گشاید و به طرح و برنامه‌ی زندگی می‌انجامد که امکان آن در دستگاه‌های دیگر وجود ندارد. در درون هر "مکتب معرفتی" انواعی از "مدرسه معرفتی" متفاوتی امکان تحقق دارد که در عین اشتراک در نظم بنیادین از عناصر ویژه‌ای برخوردارند که موجب شکل‌گیری نوآوری‌های علمی می‌شود. به طور نمونه "حکمت متعالیه" یک مکتب فلسفی متفاوت از "حکمت مشاء" و " حکمت اشراق" و "فلسفه غربی" است اما در عین حال مدرسه‌های معرفتی مختلفی ذیل آن وجود دارد. مانند "مدرسه فلسفی اصفهان"، "مدرسه فلسفی تهران"، "مدرسه فلسفی خراسان" از آنجمله است. همچنين در حوزه فقه و اصول، دو "مکتب اصولی" و "مکتب اخباری" وجود دارد که ذیل هر کدام مدرسه‌های معرفتی متفاوتی وجود دارد . در ذیل مکتب اصولی چند مدرسه وجود دارد که در عین التزام به مکتب اصولی و مبادی و منهج کلان از نوآوری‌های مختلفی ب خوردارند مثل "مدرسه فقهی قم" و "مدرسه فقهی نجف". ❇️ دارایی‌های فکری و معرفتی امام خمینی امام خمینی به لحاظ فقهی در ادامه "مکتب اصولی" و "مدرسه فقهی قم" قرار دارد و در ادامه آیت‌الله حائري و آیت‌الله بروجردی به تقویت و تعمیق این مدرسه‌ی فقهی پرداختند و نوآوري‌های بسیاری هم دارند. به لحاظ فلسفی و عرفانی در ادامه‌ی مکتب "حکمت متعالیه" و "مدرسه‌ی فلسفی تهران و قم" قرار دارند که مهم‌ترین ویژگی آن جمع میان حکمت وعرفان است. در این بین بسیار از آیت‌الله شاه‌آبادي متأثر است. اما آنچه امام خمینی را از دیگران متمایز می‌کند آن "نظام فکری" ایشان است که از جامعیت ویژه‌ای برخوردار است که در نهایت به تولید مکتب فکری انقلاب اسلامی در عرصه‌ی اسلام‌شناسی و طرح کلی و جامع زندگی انسان در عصر تجدد و حجاب حقیقت منجر شده است و موجب آغاز تاریخی نوین برای بشریت عصیان‌زده شده است. https://eitaa.com/hekmat121
📌از نظام فکری امام خمینی تا مکتب معرفتی انقلاب اسلامی ✍ سید مهدی موسوی ♦️بخش دوم: ❇️ویژگی های نظام فکری امام خمینی امام خمینی متفکری برجسته و صاحب یک نظام فکری و نظام جامع از اندیشه‌ی اسلامی بود که از ویژگی‌های مختلفی برخوردار بود که مهم‌ترین آن از این قرار است: ۱. توجه جدّی به محکمات اندیشه و اصول معرفت در مسیر انکشاف حقیقت و تفکیک آنها از سایر معارفی که به توضیح و تفصیل و اثبات آن می پردازد و تلاش برای بازگرداندن همه‌ی معارف تفصیلی و توضحی به آن محکمات و اصول ثابت و عمومی؛ محکمات نظام فکری امام خمینی همان مقاصد اصلی دین اسلام و فلسفه‌ی واقعی احکام الهی است. ۲. توجه مراتب و درجات تشکیکی معرفت که کاملا ناظر به واقعیت ذومراتب حیات انسانی و نظام خلقت دارد. لذا تناظر میان معرفت، انسان و هستی برقرار می‌کند و از ظواهر اشیا و سطوح معرفت عبور کرده و راهی به لایه‌های باطنی و غیبی واقعیت جستجو می کند لذا منزل اول سلوک انسانی است. تفکر یعنی عبور از خیالات و انگاره های ذهنی، مشهورات زمانه و عادات اجتماعی(حجابهای خودساخته) که حجاب موقعیت ما و مهجوریت قرآن و حقیقت شده است و نسبت ما را با حقایق ثابت هستی مختل کرده است و در عین حال توجه به حقایق ثابت و مقصد اعلای حیات انسانی است. ۳. از منابع مختلف معرفت بخش بخصوص قرآن و حدیث، عقل و تاریخ (بخصوص تاریخ انبیاء و اولیاي الهی) بهره می‌برد تا جوانب مختلف واقعیت و لایه‌های معنایی هستی و ابعاد باطنی انسان آشکار شود. از این‌رو معرفت امر ذو مراتب و درجات است که هرکس براساس ظرفیت خود از آن بهره دارد. ۴. پس از کسب اجتهاد در علوم اسلامی و تراث دانشی مسلمین(بخصوص، عرفان و فلسفه، فقه و اصول) از آنها برای صورتبندی نظام اندیشه خود و حل مسائل خرد و کلان جامعه‌ی بشری بهره گرفته است. هیج علمی را فداي دیگری نمی‌کند و با هیچ دانشی سر ستیز و تقابل ندارد.(بسیج همه‌ی علوم برای حل مسائل جامعه بشری) ۵. . در نظام اندیشه امام خمینی، همه‌ی معرفت‌ها و علوم برای "زندگی توحیدی"، عمل و حرکت انسان به سمت کمال است و هیچ دانشی فی‌نفسه مقصود نیست مگر معرفت قلبی و ایمانی به خداوند متعال (به عنوان حقیقت همه حقایق و کمال مطلق فطری) که ره‌آورد عمل و حرکت آگاهانه‌ی انسان و نتیجه تکامل وجودی او و اتصال قلبی به حقیقت است. چون هدف علم و معرفت انکشاف حقیقت و اتصال به حقیقت از طریق عمل است به جای کثرت اطلاعات، تذکر و درونی شدن معرفت بسیار اهمیت می یابد تا معرفت از حالت لقلقه زبان و حال خارج شود به ملکه و حقیقت وجودی مبدل شود. ۶. این نظام فکری چند بعدی و چند لایه است، محور در عرصه‌ی انسان شناسی است در عرصه‌ی هستی شناسی است، درعرصه‌ی معرفت‌شناسی انکشاف حقیقت و است و در عرصه‌ی حرکت و زندگی و در همه‌ی ساحت‌های حیات انسانی و تمامی زوایای زندگی است که برنامه‌ی عملیاتی برای زندگی توحیدی عزتمندانه و جامعه متکامل در دنیا عرضه می‌کند. ۷. غایت اصلی کل تفکر اسلامی، انسان و یافتن "صورت انسانی" است. باقی اهداف و مقاصد همچون پیشرفت و رفاه، قسط و عدالت، آزادی و رهایی، امنیت و سلامت نقش طریقی و مقدمی برای تربیت و کمال حقیقی انسان را دارند و نباید نگاه استقلالی به آنها داشت که نگاه استقلالی موجب تقلیل‌گرایی اسلام و تضاد فکری و اجتماعی می‌شود. ۸. نظام فکری علی‌رغم ثبات در محورها و اصول، درهر زمان و مکانی، دلالت‌ها و اقتضاهای معرفتی ورفتاری خاصی دارد. لذا در ذات آن پویایی وانعطاف نهفته است. بدین‌جهت از جمود، تحجر والتقاط مبرا است و همواره‌ به اجتهاد نو به نو و توجه به معادلات و اقتضائات زمان و مکان در همه‌ی ساحت‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی لازم است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 از نظام فکری امام خمینی تا مکتب معرفتی انقلاب اسلامی ✍ سید مهدی موسوی ♦️بخش سوم: ۹. نظام فکری امام خمینی، ناظر به ابعاد فطری و اشراقی حیات انسان و عناصر انسانی مکتب اسلام است و به همین جهت هویت جهانی دارد و به مناسبات سیاسی و اجتماعی جهان توجه دارد و در اندیشه‌‌ی تحقق توحید و عدالت حقیقی در سراسر گيتي و کسب قدرت اداره‌ی جهان در قامت یک تمدن متعالی بواسطه‌ی بیداری ملت‌ها و جبهه مستضعفان جهانی و "آزادی انرژی متراکم جهان اسلام" است. بدین جهت، نظام فکری امام، آغازی بر تاریخ فطری و اشراقی جهان و تغییر مناسباتی است که در غیبت حقیقت و انحراف فطرت از غیب به طبیعت و ادعای حصر وجود در طبیعت محدود (علت نهیلیسم) بر جهان مسلط شده است. تفکری که اساس آن را تذکار به حقیقت و مشاهده ی افق های اشراقی و متعالی هستی شکل داده است و همه مناسبات انسانی و معادلات جهانی را در ان افق به توصیف و تفسیر و تبیین نشسته است تا بشر راهی به عالم قدسی بیابد و با عبور از مجازها، عصر حقیقت و وحدت را آغاز کند. 10. نظام فکری امام خمینی، اگرچه دارای بنیان‌های حکمی و فقاهتی عمیقی است اما به عنوان یک دانش و علم رسمی وارد عرصه‌ی عمومی نشد که مردم با درس و بحث رسمی با آن آشنا بشوند و بدان اقبال نشان دهند بلکه به عنوان یک گفتمان و عقلانیت عملی و اجتماعی وارد فرهنگ عمومی شد و با دردها و دغدغه های مردمان جامعه ارتباط برقرار کرد و پاسخی بود به تمنای تاریخی ملتی که در پی طرحی نو بودند. جامعه‌ی ایرانی در نظام فکری امام خمینی گمشده ی تاریخی خویش را دیدند و با جان خود با آن اتصال برقرار کردند و اقبال نشان دادند. از اینرو، نظام فکری امام خمینی (محکمات و عصاره اندیشه و دانش) در چارچوب زبان مردم (ساده و بی قلق، عمیق و همه فهم) با ارجاع به فطرت و موقعیتی که مردمان در آن قرار گرفته و وجود اجتماعی انها را ساخته است و ازطریق اعلامیه ها و سخنرانی ها(رسانه ها) و بواسطه تلاش فکری و عملی شاگردان و مصلحان(تبلیغ و جهاد تبیین) به خلق یک جهان معنایی و چشم انداز بینشی، گرایش و کنشی نوینی در عرصه‌ی فرهنگ عمومی انجامید. ❇️ فرایند تبدیل نظام فکری به مکتب معرفتی حضرت امام خمینی از سال ۱۳۰۸ شمسی به بعد که قلم به دست گرفت، در تلاش بود تا بتواند یافته‌های علمی و شهودی خویش را به نگارش درآورد و در لابلای این آثار، محکمات و اصول فکر وی به تدریج آشکار می شد. ایشان همچنین در تدریس و تربیت شاگردان فاضل و برجسته‌ی فلسفی و فقهی توانست نظام فکری خویش را به شاگردان انتقال دهد و ذهن جان آنها را صیقلی دهد. اما بیش از همه جا، این تفکر و اندیشه در بیانات حماسی اعلامیه‌های انقلابی وی امتداد عینی و اجتماعی به خود گرفت و جوانب مختلف آن بر همگان آشکار می‌شد. به خصوص اینکه بعضی از شاگردان و تربیت شدگان در تلاش بودند تا اندیشه‌های حضرت امام را در سطح جامعه تبیین و تفسیر کنند و بنیان‌های قرآنی و حدیثی، فلسفی و کلامی، تاریخی و اجتماعی آن را با زبان بلیغ و قلم روان بیان کنند و یک گفتمان فکری عمومی را به وجود آورد. با توسعه آثار قلمی و زبانی در اطراف ایده‌ی انقلاب اسلامی و تفسیر و تبییو اندیشه‌های امام و اکتشاف لایه‌های عینی و اجتماعی آن زمینه برای شکل گیری مکتب معرفتی انقلاب اسلامی فراهم شد، مکتبی که حرف نوئی برای بازگشت بشریت به عهد قدسی و استقرار توحید و عدالت بر همه مناسبات انسانی و معادلات جهانی عرضه کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در جریان تدوین قانون اساسی و مباحثات نخبگانی اطراف آن، ظرفیت‌های این نظام فکری برای مطرح شدن به عنوان یک مکتب معرفتی پویا و فعال در برابر مکاتب لیبرالیستی و سوسیالیستی بیشتر آشکار شد. متفکران مسلمان نشان دادند که بر اساس معارف اسلامی می‌توانند نقشه جامعه ای از زندگی انسان را در ساحت‌های مختلف ترسیم کنند. پس از تدوین قانون اساسی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، مکتب معرفتی انقلاب اسلامی وارد دوران جدیدی شد و با توجه به حوادث و رویدادهای بعد از انقلاب (جنگ‌ها، تحدیدها، تحریم‌ها، ریزش‌ها و رویش‌ها) و تجربه‌های جدید کنشگران ایرانی در عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی روز به روز ابعاد بیشتری از ظرفیت‌های این مکتب معرفتی روشن می‌شد و بر بالندگی آن افزوده می‌گشت. نقش امام خمینی در دوران و بالندگی مکتب معرفت انقلاب اسلامی نیز بسیار حائز اهمیت است. ایشان از یک سو با رهبری الهی و حکیمانه خود این کاروان را منزل به منزل به جلو هدایت میکرد. از سوی دیگر، با حکمت و اجتهادات عمیق دینی و فقهی خود به بسیاری از اختلافات فکری پایان داد و موانع را از سر راه بر داشت و در عین حال افق‌های امیدبخش آینده و مسیرهای جدید تفکر و حرکت را به مردم و نخبگان نشان داد. https://eitaa.com/hekmat121