eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
522 عکس
151 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 تربیت، حقوق، کرامت ✍استاد شهید مطهری: بخش اول: 🔹 تربيت بايد براساس دو رکن و پايه باشد، بايد بشر هم به حقوق خود آشنا بشود و هم به حدود خود. 🔸آشنايي به حقوق، بشر را به حرکت درمي‌‌‌‌‌آورد و به او نشاط و شور و هيجان مي‌‌‌‌‌دهد. 🔹ضمن آشنايي به حقوق، بايد اصل دفاع از حقوق به صورت يکي از مقدسترين کارها به بشر معرفي شود؛ بفهمد دفاع از شرف و عزت، دفاع از ناموس، دفاع از عقيده، دفاع از ثروت يک عمل مقدسي است. برعکس، اهمال حفظ حقوق و تسليم تجاوز بودن مخالف شؤون انساني و کرامت و عزت نفس است (از اين رو مسأله دفاع از حقوق جزء مسائل کرامت و عزت نفس قرار مي‌‌‌‌‌گيرد). 🔸ايضاً ضمن آشنايي به حقوق بايد بفهمد که حق گرفتني است نه دادني، زندگي کوشش و تلاش است، اگر فرضاً کوشش و تلاش در طريق تنازع بقا نيست کوشش و تلاش براي استنقاذ حقوق هست. يک دانه گندم در زير خاک سعي مي‌‌‌‌‌کند با فرستادن تارهاي نازک ريشه و مکيدن شيره خاک حق طبيعي خود را استنقاذ کند. 🔹بعلاوه در ضمن آشنايي به اينکه حق گرفتني است نه دادني، بايد بفهمد که اين گرفتن بايد به صورت جدّ و مشت گره کرده و مطالبه و نيرومندي باشد نه از قبيل مطالبه گدا و سائل متضرع (و لايدرک الحق الّا بالجدّ) و هم بايد بداند و بفهمد که همواره در معرض تجاوز متجاوزها هست و بايد نيرومند باشد تا بتواند از خود دفاع کند که باز علي عليه السلام فرمود: و لا يمنع الضيم الذليل (نهج البلاغه‌‌‌‌‌، خطبه 29.). 🔸[و نيز فرمود:] اغزوهم قبل ان يغزوکم، فواللَّه ما غذي قوم قط في عقر دارهم‌‌‌‌‌ الّا ذلوا، فتواکلتم و تخاذلتم حتي شنت عليکم الغارات و ملکت عليکم الاوطان ... يغار عليکم و لا تغيرون و تغزون و لاتغزون ... (نهج البلاغه‌‌‌‌‌، خطبه ۲۷) 🔹(در عين حال يک شرط ديگر هم هست و آن اينکه حق را از طريق شرافتمندانه نه از طريق مکر و فساد و حقه بازي و پامال کردن حقوق ديگر استنقاذ کرد. سياست اسلامي مبني است بر استنقاذ حقوق از طريق حق.) 🔸ايضاً در يکي از نامه‌‌‌‌‌ها به مالک اشتر: الاترون الي اطرافکم قد انتقصت و الي امصارکم قد افتتحت و الي ممالککم تزوي و الي بلادکم تغزي؟! انفروا- رحمکم اللَّه- الي قتال عدوکم و لا تثّاقلوا الي الارض فتقرّوا بالخسف (الضيم) و تبوؤا بالذلّ و يکون نصيبکم الاخصّ، و ان اخا الحرب (مبارزه) الارق، و من نام لم ينم عنه. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 تربیت، حقوق، کرامت ✍استاد شهید مطهری: بخش دوم: 🔹 فرق ما و فرنگيها يعني گويندگان و نويسندگان اخير ما و آنها در اين است که آنها همت گماشتند ملت را به حقوق خود آشنا کنند و ما سعي داشتيم ملت را به حدودشان آشنا کنيم، گفته‌‌‌‌‌ها و نوشته‌‌‌‌‌ها [ي آنها] جنبه تحريک داشت و گفته‌‌‌‌‌ها و نوشته‌‌‌‌‌هاي ما جنبه تسکين، آنها خطيب بودند و ما واعظ. وعظ، تسکين و اندرز و قيام عليه احساسات امّاره است، به منزله فرو نشاندن غليان ديگ است، و خطابه به منزله حرارت دادن به زير ديگ و به جوش آوردن است و مبارزه با ضعف و سستي و رخوت و جبن و تنبلي است. وعظ مي‌‌‌‌‌خواهد وجدان اخلاقي را تقويت کند و به کمک نفس لوّامه بشتابد برخلاف خطابه که مي‌‌‌‌‌خواهد حس غيرت و دفاع از حقوق [را] که غريزي هر انسان است برانگيزاند. واي به حال جامعه‌‌‌‌‌اي که فقط وعظ و آشنا کردن به حدود داشته باشد و يا فقط خطابه و آشنا کردن به حقوق (انقلابيون دنيا فقط مردم را تحريک مي‌‌‌‌‌کنند عليه يکديگر اما قادر به وعظ و تسکين و يا تحريک عليه خودشان نيستند.). 🔸بدتر آنکه ملت مرده بي‌‌‌‌‌حرارتي را هي بخواهيم بيشتر به وسيله وعظ سرد کنيم و يا ملت متحرک متجاوزي را بخواهيم با ايجاد غيرت و تعصب بيشتر به جوش و حرکت درآوريم. منطق ثوره فقط تحريک و ايجاد انقلاب است و منطق تصوف فقط وعظ و منطق اسلام بر پايه هر دو رکن استوار است و بعداً ذکر خواهيم کرد. 🔹 از شؤون آشنايي به حقوق اين است که تنها به آشنايي و معرفت حقوق اکتفا نشود، بلکه يک نوع حس و غيرتي فوق منافع مادي در افراد پيدا شود نظير حس دفاع از ناموس که حق ناموس تلقي شود به طوري که تسليم شدن در مقابل متجاوز نظير تسليم شدن به ديوثي تلقي شود. از اين بالاتر اينکه حقوق، مقدس شناخته شود و فدا شدن براي حق فدا شدن در راه خدا و در راه عاليتر تلقي شود. اينجا يک سؤال هست که چگونه است در بعضي موارد اگر انسان جان خود را فداي مال يا ناموس خود بکند زشت و مورد تقبيح است مثل اينکه انسان براي ازدياد ثروت بکوشد تا آنجا که جانش را فدا کند يا به دنبال يک زن آنقدر بدود که جانش به خطر بيفتد، ولي در مقام دفاع از مال يا ناموس اگر کسي کشته شود شهيد است؟ جواب اين است که در صورت اول انسان خود را فداي حرص و طمع يا شهوت خود کرده و در صورت دوم خود را فداي حس دفاع از حقوق کرده است. اولي دون مقام انسان است و انسان فداي مقام داني شده است، اما دومي اعلي درجه انسانيت است و انسان فداي عاليتر شده است. 🔸 در قرآن کريم آنچه به اين صورت آمده که‌‌‌‌‌اي بشر زمين و آسمان را «براي» تو آفريده‌‌‌‌‌ايم، اثرش آشنا شدن به حقوق وکرامت ذاتي خود است. .🔹علي عليه السلام مي‌‌‌‌‌فرمايد مکرر از پيغمبر شنيدم: لن تقدس امة حتي يؤخذ للضعيف حقه من القوي غير متعتع. 🔸 از آنچه گفته شد معلوم شد که فرق بين وعظ و خطابه که هر دو از فنون بيان و سخن مي‌‌‌‌‌باشند و هر دو «فن» مي‌‌‌‌‌باشند و به اصطلاح منطق «صناعت» مي‌‌‌‌‌باشند چيست. خطابه و وعظ هيچ کدام بيان ساده يک مطلب به منظور تفهيم معنايي که سروکار فقط با عقل باشد نيست، بلکه هر دو فن و هنر و صنعت مي‌‌‌‌‌باشند و هدفي در وجود طرف دارند و مي‌‌‌‌‌خواهند او را از لحاظ تمايلات و احساسات به شکل خاصي درآورند و به عبارت ديگر در طرف «خُلق» و حداقل حالت ايجاد کنند. هدف خطابه تکوين و ايجاد خلق دفاع و قيام براي دفاع از حق است که اين حالت ملکه راسخه بشود يا لااقل در حال حاضر قيامي صورت بگيرد. و اما هدف واعظ تکوين و ايجاد خلق و ملکه حفظ حدود است که بشر از مرز خود و حد خود تجاوز نکند. به عبارت ديگر خطابه براي حفظ داخل مرز و يا استنقاذ سرزمينهاي غصب شده است و وعظ براي جلوگيري از تجاوز به مرز ديگران است. 🔹آيه کريمه‌‌‌‌‌ لايحب اللَّه الجهر بالسوء من القول الّا من ظلم‌‌‌‌‌ و آيه کريمه آخر سوره شعراء: ... الّا الذين امنوا و عملوا الصالحات و ذکروا اللَّه کثيراً و انتصروا من بعد ما ظلموا. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 لزوم تکبر در برابر متکبر (اخلاق توحیدی) 🔹روایات: قَالَ رسول الله ص: إِذَا رَأَیْتُمُ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْ أُمَّتِی فَتَوَاضَعُوا لَهُمْ وَ إِذَا رَأَیْتُمُ الْمُتَکَبِّرِینَ فَتَکَبَّرُوا عَلَیْهِمْ فَإِنَّ ذَلِکَ لَهُمْ مَذَلَّةٌ وَ صَغَار»؛[1]  رسول خدا(ص) فرمود: هر گاه فروتنان از امت مرا دیدید، شما نیز در مقابل آنان فروتن و متواضع باشید، و هر گاه متکبران و فخر فروشان را دیدید، برخوردی مشابه با خودشان داشته باشید؛ زیرا این کار سبب خواری و کوچک شدن آنان می‌شود. ۲. امام علي (ع): و تكبّروا مع المتكبّرين؛ فإنّ التكبّر مع المتكبّرين عبادة.(2) با متکبران متکبرانه رفتار کنید که این گونه رفتار خود عبادت است. ۳. امام علی(ع): «التکبر على المتکبرین هو التواضع‏ بعینه»؛[۳]  تکبر در مقابل گردنکشان، خود نوعی فروتنی است. ٤. امام علی(ع): «مَنْ‏ أَتَى‏ غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ»؛[۴]  هر کس نزد توانگرى بیاید و تنها به دلیل آن‌که او ثروت‌مند است، در برابرش فروتنی کند، دو سوّم دینش از بین رفته است. 🔹منابع: [1]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، مجموعه ورّام(آداب و اخلاق در اسلام)، مترجم، عطایی، محمد رضا، ص 379، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1369ش. [٢] مشکینی، تحریر المواعظ العددیه، قم، الهادی، ص 171-172؛ علی رضا صابری یزدی و ... ، الحکم الزاهره، ترجمه انصاری، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 578. [۳]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 298، قم،‏ مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق. [۴]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 508، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 لزوم تکبر در برابر متکبر (اخلاق توحیدی) ♦️ بخش دوم: 🔹 استاد اخلاق علامه ملا محمد مهدی نراقی در کتاب جامع السعادات می نویسد: شایسته نیست در برابر متکبران تواضع کند. زیرا کوچک کردن خود در برابر آنان سبب گمراهی و تداوم تکبر در آنان می گردد. ولی اگر در برابر آنان تکبر کند ، چه بسا این تکبر سبب تنبه آنان شود و دست از تکبر بردارد. زیرا برای متکبر تحمل بی اعتنایی و تحقیر شدن از سوی دیگران بسیار سخت است و بدین جهت رسول خدا فرمود: در برابر متواضعان تواضع و در برابر متکبران تکبر کنید تا ذلیل و خوار شوند. (و دست از تکبر بردارند) 🔹منبع: محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، نجف، دار النعمان، ج 1، ص 315. https://eitaa.com/hekmat121
📌 لزوم تکبر در برابر متکبر (اخلاق توحیدی) ♦️ بخش سوم: ✍ استاد شهید علامه مطهری: 🔹به ما گفته اند: (التكبر مع المتكبر عبادة). يعنى با متكبر تكبر كردن عبادت است. مقصود اينست كه اگر كسى متكبرانه رفتار مى كند شما طورى عمل نكنيد كه او را به تكبرش تشويق كنيد، بلكه در مقابل آدمى كه متكبرانه رفتار مى كند متكبرانه رفتار كنيد تا دماغش به خاك ماليده شود و ديگر تكبر نداشته باشد. تكبر با متكبر عبادت است. نه اينكه بخواهد بگويد خود تكبر به عنوان يك حالت روانى كه خودپسندى و خود بزرگ بينى است[ ممدوح است و] اگر در مقابل يك آدم متكبر قرار گرفتى تو هم واقعا خود بزرگ بين باش. بلكه مى خواهد بگويد تو هميشه بايد متواضع باشى، روحت هميشه بايد متواضع باشد،  ولى رفتارت با يك آدم متكبر، متكبرانه باشد تا دماغ او را به خاك بمالى. پس در اينجا تكبر با متكبر به عنوان(( خلق )) توصيه نشده است، تكبر به عنوان يك رفتار كه شبيه رفتار يك آدم متكبر است توصيه شده است . 📌دستور داده شده است كه در ميدان جنگ متكبرانه رفتار كنيد، يعنى رشيد و بى اعتنا راه برويد، درست مثل يك آدم متكبر، كه اميرالمؤمنين ظاهرا در جنگ خندق بعد از آنكه عمرو را كشت، وقتى كه از ميدان به طرف مسلمين مى آمد قدمها را آهسته برمى داشت و خودش را خيلى رشيد گرفته بود و متكبرانه مى آمد. پيغمبر اكرم فرمود: اين نوع، راه رفتنى است كه خداوند جز در اين موقع آن را مبغوض مى دارد. 🔸اين رفتار متكبرانه است ولى اسلام خود تكبر را در ميدان جنگ هم مبغوض مى دارد و در همه جا مبغوض مى دارد. هيچيك از افرادى كه وارد فقه الحديث هستند نگفته است كه خود تكبر به عنوان يك خلق و خوى و يك حالت روانى استثناء پذير است، در ميدان جنگ خوب است، در غير ميدان جنگ بد است، در كجا خوب است، در كجا بد. 🖊استاد شهید مطهری، تعلیم تربیت در اسلام ،انتشارات صدرا، چاپ76، ص ۱۱۱_ ۱۱۲ https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠
 بلوغ عقل

🔸 وقتی جامعه ‌ای عقلانی شد و در بخش‌ های ، به علم و تحقیق عمل کرد و در بخش‌ های ، به عقل و عدل عمل کرده است، این همان ملت و امت وجود مبارک ولی‌ّ عصر (ارواحنا فداه) خواهد بود... . 👇👇👇👇 🆔 @a_javadiamoli_esra
هدایت شده از تأملات اجتماعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سالروز شهادت بیدارگر مشرق زمین ♦️۱۸ اسفند سالروز بزرگداشت سیدجمال الدین اسدآبادی ♦️سید جمال الدین اسدآبادی آغازگر بیداری در کشور‌های اسلامی و در زمان حیات خود با اندیشه‌های درخشانش از و رهبران نهضت ضداستعماری در جهان اسلام بود. @taamollat
📌 مسعودِ جستجوگر یعد از اتمام مقدمات در مدرسه امام صادق دماوند به قم آمدم. اما تا مدتی علقه‌ی به دماوند باقی بود و تا یکی و دوسال هر از گاهی به دماوند می‌رفتم. آنجا در تابستان ۱۳۸۰ با مسعود دیانی طلبه اصفهانی آشنا شدم که تازه به دماوند آمده بود. اولین بار او را در حال شعرخوانی در حیاط مدرسه ملاقات کردم با لهجه شیرین اصفهانی. در یکی از جلسات آقای امجد شعر طنز خواند و در دوره طرح ولایت ۱۳۸۰ در مدرسه دماوند که برای کل طلاب قبلی و جدید اختصاصا برگزار شد هم کلاسی شدیم. در کلاسها پرسش‌گر بود و دغدغه داشت. بعدا وقتی به قم آمد به جهت دوستان مشترک چون محمدرضا نظری، علیرضا شاهمحمدی؟ و سید معین ابطحی، بیشتر گفتگو داشتیم. انها با هم به دانشگاه ادیان رفتند و من هم دورادور از احوال و رشد و تحول فکری آنها مطلع بودم و گاهی از نوشته‌های آنها بهره هم می‌بردم. مسعود بعدها با دوست دیگرم آقای دکتر مسعود معینی‌پور (مدیر وقت شبکه ۴) در آن شبکه خوس درخشید و در سوره حرف نویی برای زدن و شنیدن داشت. گاهی برنامه‌هایش را دیدم و از سلیقه و حریت او خوشم می‌آمد. ویژگی مهم مسعود، جستجوگری او بود. به جاهای متنوعی سرک کشید و با افراد مختلفی نشست و برخاست کرد تا چیز یاد بگیرد و فضایی برای گفتگو باز کند، اما مهمتر اینکه اهل نفاق و ظاهرسازی نبود. برای نفوذ و تحریف گفتمان انقلاب اسلامی دم از تفاهم و گفتگو نمی‌زد. شاید او می‌خواست در زیر پرچم جمهوری اسلامی، حقیقتِ متکثر جامعه ایرانی آشکار شود و سلیقه‌های مختلف دیده شود و حرف‌های متنوع شنیده شود. مسعود صادقانه زیست و آنچه بود را نشان می‌داد و در ایام بیماری هم با این صداقت و حریت، روایت وجودی احوال خود را عرضه کرد. روایتی که سیر تکاملی مرگ آگاهی ا‌و را عیان می‌کرد. مسعود رفت و دیری نخواهد پایید که ما هم به جهان زندگانی او خواهیم پیوست؛ اما نمی‌دانم درباره‌ی ما چه‌ها خواند گفت و چه خواهند نوشت. اما ای کاش ما را هم به صداقت و حرّیت، دغدغه‌مندی و دردمندی بشناسند. رحمت و مغفرت الهی را برای مسعود دیانی و همه‌ی جستجوگران راه حقیقت و صداقت مسئلت دارم. سید مهدی موسوی
📌 مرگ‌آگاهی 🔹 زندگی و مرگ دو مفهوم به هم متصلند. یکی از آنها بدون دیگری، بی‌معنا و نامفهوم است. آنچه زندگی را معنا دار و با اهمیت می‌کند است. 🔸 در یک تلقی، حقیقت مرگ، پایان زندگی است. با مرگ همه‌ی امکان‌های انسان تمام می‌شود و همه‌ی خوشی‌ها و لذت‌های او فانی می‌گردد. بر مبنای این تلقی که ره‌آورد عقل جزئی‌نگر است، معنای زندگی، بهره‌گیری حداکثری از دنیا برای کسب لذت و رفاه بیشتر است. از اين رو، عقل‌عملی حکم می‌کند که انسان می‌بایست هر چه سرمایه و توان دارد برای کسب بیشتر دنیا و جذب بهتر منافع و اعتبارات این جهانی به کار گیرد. 🔹 در نگاهی دیگر که بر آمده از عقل نظری و مابعدالطبیعه‌نگری است مرگ نه فنا و پایان، بلکه انتقال و گذار از مرحله‌ای به مرحله‌ی دیگر و از نشئه‌ی مادون به نشئه‌ای بالاتر است. مرگ نه‌تنها پایان زندگی، خوشی‌ها و لذت‌های آن نیست بلکه گشاینده‌ی افق‌های متعالی زندگی و سطوح عالی‌تر لذت و خوشی‌های انسان است. در این صورت، این مرگ است که تفاوت میان انسان و حیوان را آشکار می‌سازد و به زندگی و فعالیت انسانی معنا و ارزش می‌ببخشد. 🔸مرگ دلیلی برای سکون و توقف نیست بلکه اگر به درستی حقیقت آن شناخته شود نشانه‌ای از اهمیت زمان و زندگی است، عامل حرکت و جنبش است، راهنمای زندگی و حیات است، مؤید عقلانیت متعالیه و تدبیر همه‌جانبه‌ی زندگی فردی و اجتماعی است. مرگ، موجب زمان‌آگاهی و سرمایه شناسی است. این مرگ است که نشان می‌دهد "آنچه را نپاید دلبستگی را نشاید" 🔹 مرگ دلیل بر فنای اعتباریات و در عین حال بقای حقایق و نتایج برآمده از اعتبارات زندگی و فعالیت‌های انسان است. توضیح اینکه، انسان برای زندگی بهتر، اعتبارات و قواعدی را وضع می‌کند که براساس آنها بتواند به زندگی خود و مناسبات انسانی نظم و سامان بدهد. هر چند این این قواعد و نظم، اعتباری و قراردادی است اما نتایج و آثار واقعی را در پی دارد که سازنده‌ی جان آدمی و مکتوب در نامه‌ی اعمال اوست. با مرگ آن اعتبارات و قراردادها از بین می‌رود اما نتایج و آثار وجودی آنها باقی می‌ماند چرا که جزئی از حقیقت وجودی آدمی شده است. 🔹 بهترین استعاره برای مرگ، زمستان است. زمستان مرگ طبیعت است، اما در پس هر زمستانی، بهار و شکوفایی است. با بهار دوران جدیدی آغاز می‌شود و طبیعت جان دیگری می‌گیرد. 🔸مرگ آغازی بر زندگی متعالی و آزادی همه‌ی جانبه‌ی انسان در وصال به حقیقتی است که محجوب آدمی است. پس از مرگ است که حقیقت بودگی حقایق آشکار می‌شود و وصال معشوق حقیقی بدون حجاب ممکن می‌شود. بدین جهت مولانای رومی می‌گوید: تو مکن تهدید از کشتن که من تشنهٔ زارم به خون خویشتن عاشقان را هر زمانی مردنیست مردن عشاق خود یک نوع نیست او دو صد جان دارد از جان هدی وآن دوصد را می‌کند هر دم فدی هر یکی جان را ستاند ده بها از نبی خوان عشرة امثالها گر بریزد خون من آن دوست‌رو پای‌کوبان جان برافشانم برو آزمودم مرگ من در زندگیست چون رهم زین زندگی پایندگیست اقتلونی اقتلونی یا ثقات ان فی قتلی حیاتا فی حیات یا منیر الخد یا روح البقا اجتذب روحی وجد لی باللقا لی حبیب حبه یشوی الحشا لو یشا یمشی علی عینی مشی https://eitaa.com/hekmat121
📌 دو جریان اصلاح در ایران در دوران قاجار دو جریان اصلی برای اصلاح و تغییر امورات کشور شکل گرفت. جریان اول: جریان قانون‌گرا جریان دوم: جریان فرهنگ‌گرا ♦️جریان قانون‌گرا این جریان با محوریت آثار و اندیشه‌های ۱. میرزا ملکم خان (ناظم‌الدوله)، ۲. فتح‌علی آخوندزاده، ۳. میرزا یوسف خان (مستشارالدوله) شکل گرفت. این جریان متأثر از انقلاب فرانسه، بنیاد جامعه را سیاست و دولت می‌داند و مشکل کشور را نبود معرفی می‌کند که راهنمای عمل دولتمردان باشد. در این نگرش، اگر قانون به روز و هماهنگ با پیشرفت در جامعه تنظیم و ابلاغ شود موجب توسعه و ترقی کشور می‌شود. مستشارالدوله می‌نویسد: "یک کلمه که جمیع انتظامات فرنگستان در آن مندرج است کتاب قانون است که جمیع شرایط و انتظامات معمول بها که به امور دنیویه تعلق دارد، در آن محرر و مسطور است، شاه و گدا و رعیت و لشگری در بند آن مقید هستند و احدی قدرت مخالفت به کتاب قانون ندارد.» بر این اساس این جریان بیشترین اهتمام را به تنظیم قانون مدرن و ایجاد مجلس شورا (پارلمان) و تغییر ساختار سیاسی حکومت و جامعه متناسب با تغییرات زمانه داشته‌است. اما به هویت و سنت‌تاریخی و فرهنگی خود هیچ التفات و توجهی نداشته و در بسیاری از مواقع آن را مانع و دست و پا گیر دانسته‌اند که تا می‌توان باید به حذف و یا بازتفسیر آن روی آورد همانگونه که در نهضت اصلاح دینی پروتستانتیسم اروپایی چنین شد و نتایجی مهم در روند ترقی و توسعه‌ی غربی داشت. ♦️ جریان فرهنگ‌گرا این جریان با محوریت سید جمال الدین حسینی اسدآبادی شکل گرفت. در این نگاه انسان محور حیات اجتماعی است و مشکل اصلی جوامع اسلامی را ضعف فرهنگی و تربیتی انسان مسلمان و عدم مشارکت اجتماعی در ساخت سرنوشت خویش می‌داند. از این رو، بیشترین تلاش این جریان، اصلاح فرهنگ و شیوه‌های تربیتی و تبلیغاتی جامعه و اهتمام به احیای تفکر اسلامی برای تغییر باطنی مردم و ارتقا وجودی انسان است. در این رویکرد، وجود قانون به تنهایی نمی‌تواند حلال مشکلات جامعه باشد بلکه ارتقا و عمومی مقدم بر هر تغییر و اصلاح ساختاری و قانونی است که در آن مسؤلیت‌پذیری و قانون‌گرایی به یک ارزش و مطالبه جمعی تبدیل شده باشد که پس از آن قانون می‌تواند موثر باشد. در این نگرش، انسان محور تمدن و پیشرفت است و مهمترین راه، تربیت و ارتقا معرفتی و وجودی انسان است. لذا نمی‌توان هویت، سنت و تاریخ را نادیده انگاشت و با حذف و تحریف آن راه ترقی و توسعه را باز کرد. سنت و هویت سرمایه‌ی وجودی هر ملتی است که دل در گرو پیشرفت دارد، اندیشه پیشرفت از آنجایی آغاز می‌شود که توقفی در اندیشه و فلسفه ایجاد شده باشد. پس باید با بازخوانی تاریخی سنت و هویت، عناصر سازنده‌ی آن کشف و عوامل موثر در انحطاط فکری، بازشناسی شود. سپس با تکیه بر سرمایه‌های هویتی و تاریخی، گام در راه نهاد و حرکت کرد. از این‌رو، این جریان کار خود را با فلسفه و الهیات آغاز کرد. سید جمال به عنوان یک فیلسوف متعالیه با بهره گیری از حکمت اسلامی و الهیات اجتماعی قرآنی به تحلیل بحران آگاهی در جامعه اسلامی پرداخت و راه خروج از آن را بازگشت به و معرفی کرد. https://eitaa.com/hekmat121
📌 روح فلسفی تمدن سید جمال‌الدین حسینی اسدآبادی ✅ https://eitaa.com/hekmat121
خلاصه مقاله: 🔷«سيد جمال الدين اسدآبادي احياگر سياست متعاليه در جهان اسلام» نقش حكمت متعاليه در شخصيت و انديشه سياسي سيد جمال الدين اسدآبادي سيد مهدي موسوي 🔹سيد جمال‌الدين اسدآبادي سلسله‌جنبان نهضت بيداري اسلامي در جهان اسلام، مصلحي بزرگ بود كه با تكيه بر فكر و انديشه در راه عظمت و اعتلاي مسلمين كوشيد و مشعل فروزان نهضت‌هاي بيداري اسلامي را روشن نمود. با توجه به گستره ابعاد شخصيت و انديشه او، اين پرسش مطرح مي‌شود كه كدام مكتب فكري باعث شكل‌گيري شخصيت و انديشه سيد جمال بوده است؟ و به طور خاص، حكمت متعاليه به عنوان مهمترين جريان فلسفه اسلامي در قرون اخير چه تأثيري در شخصيت و انديشه سيد جمال ايفا كرده است؟ 🔹در ميان نويسندگان و محققان ايراني و عرب، پيرامون اين مسئله اختلافاتي وجود دارد و هر يك انديشه او را در قالب يكي از جريان‌هاي انديشه‌اي در جهان اسلام مطرح مي‌كنند؛ اما به اعتقاد جمعي از آن‌ها، ريشه‌هاي فكر سيد جمال را بايد در مكتب حكمت متعاليه و فقه اجتهادي جستجو كرد. از اين رو فرضيه اين مقاله در پاسخ به پرسش مطرح شده، اين است كه انديشه‌هاي احياگرانه سيد جمال كه در جهت نهضت بيدارگرانه او شكل گرفته بود را مي‌توان متأثر از "حكمت متعاليه" دانست و آن را نوعي "سياست متعاليه" ناميد. در اين مقاله براي اثبات و تحليل فرضيه اصلي، ابتدا با توجه به تحصيلات علمي سيد، اين نكته روشن مي‌شود كه سيد جمال، هم زمان با كسب علوم رسمي حوزه‌هاي تشيع به خصوص از محضر شيخ اعظم انصاري(ره) به طلب حكمت و فلسفه اسلامي پرداخت و در محضر حكيم خبير و عارف متأله آخوند ملا حسينقلي همداني(ره) از شاگردان مبرز حكيم ملا هادي سبزواري(ره) از معارف حكمي و فلسفي و عرفاني اسلام بهره‌مند گرديد تا آنكه خود به عنوان فيلسوفي عالي‌مقام و به تربيت شاگرداني پرداخت كه هر يك قلب تبنده و محور بيداري اسلامي در كشورهاي مختلف اسلامي شدند. 🔹در ادامه به ذكر تحليل متفكران از نقش حكمت به طور عام و حكمت متعاليه به طور خاص در انديشه و شخصيت سيد جمال پرداخته مي‌شود. و پس از آن با مراجعه به آثار باقي مانده از سيد جمال‌الدين، شواهدي از نقش حكمت متعاليه در انديشه سيد استخراج مي‌شود. در مقايسه انديشه سياسي سيد جمال‌الدين با انديشه سياسي فارابي به عنوان مؤسس فلسفه سياسي مشاء، و انديشه سياسي صدرالمتألهين به عنوان مؤسس فلسفه سياسي متعاليه، مي‌توان اين‌گونه فهميد كه آراء و انديشه‌هاي سيد جمال به آراء و انديشه‌‌‌‌ سياسي صدرالمتألهين نزديكتر است. 🔹سيد جمال در طرح كلان انديشه سياسي خود كه در قالب "نهضت بيداري اسلامي" شكل و معنا يافته است ابتدا به تبيين جايگاه علم و عالِم در سرنوشت بشر و جامعه پرداخته و با مشخص نمودن جايگاه علوم و تبيين كارويژه‌هاي آن‌ها به نقش علما و حكما اشاره نموده است. سيد جمال از همين رهگذر به فلسفه و حكمت، عنايت ويژه‌اي نموده و كارويژه‌هاي مهم آن‌را در سعادت بشر و زندگي اجتماعي بيان نموده است. خلاصه نظر سيد جمال در اهميت فلسفه اين است كه فلسفه، علم پايه‌اي و كليدي در جهت عظمت و اعتلاي يك جامعه است كه زمينه را براي سعادت انسان و خروج " از توحش و تبربر جهل و ناداني، به دخول در مدينه فاضله دانش و كارداني" و مدنيت اجتماعي ميسر مي‌گرداند. سيد جمال با انتقاد از وضعيت علوم خصوصاً علوم اسلامي همچون فلسفه، اصول، فقه و تفسير در جامعه معاصر اسلامي، مهمترين كارويژه علم اصول فقه كه فلسفه شريعت اسلامي است را دست يابي به قدرتِ تنظيم و اجراي قوانين مدنيت در عالم مي‌داند. و علم فقه را "حاوي جميع حقوق مَنزليّه و حقوق بَلديه و حقوق دُوليه" معرفي مي‌كند و معتقد است كه فقها بايد توانايي اداره امور جامعه و توانايي سفارت دولتي اسلام را در ديگر دُول داشته باشند. 🔹سيد جمال با بيان و تحليل فلسفي از اصول پايه‌اي در بقاء اجتماع و اركان حكومت، دين را در امور اجتماعي و حكومتي داراي جايگاه بس ويژه و منحصر به‌فرد مي‌داند كه در تنظيم و سعادت زندگي مادي و معنوي انسان لازم و ضروري است و معتقد است: مدينه فاضله‌‌اي را كه حكما در مسير تبيين آن زحمات فراوان كشيده و در راه تحقّق آن جان داده‌اند، جز با ديانت اسلامي قابل تحقّق نيست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
31.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی: «خیلی از در شب های عملیات این پلاک ها را گذاشتند کنار» درس تفسیر ۹۸/١١/١٩ 🆔 @daftar_ayatollah_javadi_amoli
عید نوروز در بیان امام خمینی ره 🔹 در اعیادی که اسلام به ما عنایت فرموده است، در همه آن اعیاد آنچه که انسان  ملاحظه می‌کند همه‌اش مسئله ذکر و دعاست، نماز است، روزه است، ذکر است، دعاست. 🔹 و در این عید[عید نوروز] هم که است و اسلامی نیست لکن اسلام هم مخالفتی با آن ندارد باز می‌بینیم که در روایتی که وارد شده، از آداب امروز گرفتن است؛ از آداب امروز کردن است؛ خواندن است؛ 🔹 و این به ما می‌فهماند اگر ملتی بخواهد به راه راست برود و بخواهد استقلال خودش را، آزادی خودش را بخواهد حفظ کند باید در عیدش و غیر عیدش داشته باشد؛ ذکر خدا بکند، یاد خدا باشد، برای خدا باشد. 🗓 صحیفه امام خمینی؛ جلد۱۷؛ صفحه۳۶۹
در سال هزار و چهارصد دو آمد رمضان به عید نوروز هم عید طبیعتم رسیده هم عید بهار جان برافروز بادا به شما دوصد مبارک خرّم به دل و به کار پیروز مشهد الرضا، حرم مطهر ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۵ نائب الزیاره و دعاگوی همه اساتید و اعضای محترم این کانال هستم. ان شاءالله سال شمسی و سال معنوی خوب و پر برکتی داشته باشید.🌷🌹
به نام خدای بهار آفرین به خلق گل و سبزه او بی‌قرین خدایی که نور است و پیدا از آن حیات طبیعت و انوار جان ز آب روان زنده سازد جهان به قرآن بسازد جهانی جوان بقا از وجوه رخ هست اوست کمالات عالم همه دست اوست بر او حمد و شکر مداوم سزاست که بی لطف او کُل عالَم فناست
الهی به ایران و ایرانیان جان بده به جان همه نور ایمان بده ز عقل و کرامت هزاران هزار برای رسیدن به جانان بده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 سال تحوّل 🔹 انسان موجودی است که ازقوه به فعل، از نقص به کمال در حال صیرورت و شدن است. هیچ انسانی نمی‌تواند خود را بی‌نقص بداند و خود را کمال محض بداند که این خود نقصی بزرگ و آغاز توقف است. انسان عاقل به نواقص خود می‌اندیشد و برای درمان آنها به طبیب مراجعه می‌کند. 🔸گاه ممکن است انسانی به جهت برخی از ویژگی‌ها و فعلیت‌ها در نظر دیگران بزرگ جلوه کند و مورد اقبال شدید و تعریف و تشویق فراوان و غلو آمیز شود، اما نباید از رأی وجدان خود و اذعان درونی به نواقص و ضعف‌ها چشم پوشی کند و تحت تأثیر محیت‌ها و تعریف‌های غلوآمیز قرار گیرد. انسان عاقل در عین احترام به دوستداران و محبان، باید حد خود را بشناسد و از حدود خود تجاوز نکند و داوری منصفانه‌ای از خود داشته باشد. 🔹 بنابراین نقص و ضعف طبیعی آدمی است چرا که او دارای استعدادهای زیادی است که هنوز فعلیت نیافته است و همچنین در برابر او کمالات بی‌نهایت و افق‌های متعالی دور دستی قرار دارد که فاصله زیادی با آنها دارد. 🔸 انسان عاقل همواره در حال حرکت و جنبش است و زمانی این حرکت و جنبش رو به جلو و در مسیر کمال خواهد بود که بر بازتعریف کمالات و نواقص خود استوار باشد. هر انسانی در طول زندگی از پیشرفت‌ها، کمالات و ویژگی‌هایی برخوردار است که سرمایه‌ی اصلی او برای حرکت و فعالیت اوست. بدون شناخت و بهروری آن سرمایه‌ها و کمالات حرکت صحیح و پیش‌برنده غیرممکن است. در عین حال، نواقص و ضعف‌هایی هم دارد، عقب‌ماندگی‌ها و شکست‌هایی هم داشته است، بدون شناخت آنها حرکت و جنبش رو به جلو ممکن نخواهد بود چون حرکت متوقف بر ریل‌گذاری صحیح و انتخاب راهبردهای درست است که بخش زیادی از آن محصول عبرت‌گیری از عقب‌ماندگی‌ها و شکست‌هاست. 🔹 آغاز هر سال فرصت مناسبی است که هر انسانی به کمالات و نواقص، پیشرفت‌ها و عقب‌ماندگی‌های خود بیاندیشد و اهداف واقعی و برنامه‌ای راهبردی را برای حرکت و صیرورت خود تنظیم کند و با خداوند متعال عهدی جدید ببندد که سالی جدید را برای تحقق آن آغاز کند. 🔸 تقارن آغاز سال جدید با ماه مبارک رمضان، فرصتی ممتاز برای تنظیم این اهداف و برنامه و بستن عهد و میثاقی پایدار است. ماهی که هم افق وجودی انسان را نشان می‌دهد و هم زمینه استغفار و توبه حقیقی را فراهم کرده است. 🔹 امسال می‌تواند سال تغییر و تحوّل برای افرادی باشد که همچون نویسنده‌ی این سیاهه احساس عقب‌ماندگی زیاد و اشتباهات فراوان دارد و در عین حال به لطف و رحمت الهی امید وافر دارد. ان شاءالله یا مقلّب القلوب و الابصار یا مدبّر اللیل و النهار یا محوّل الحول و الاحوال حوّل حالنا الی احسن الحال ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌پنج اصل بنیان ساز 🔅بخش اول: 🔹انسان برای سامان دادن به زندگی خود نیازمند به اصول و بنیان‌های معرفتی است که براساس آن بتواند ترسیمی از هستی و انسان داشته باشد و از این طریق زندگی خود را معنا و کنش‌های خود را تنظیم کند و آرامش و اطمینان قلبی را فراهم سازد. 🔸 از جمله اصولی که از معارف حکمی قرآن کریم و معارف اسلامی استفاده می‌شود این اصول بنیادین و راهبردی است که بسیار مهم و آرامش بخشند: ۱. ذو مراتب بودن واقعیت واقعیت اساس معرفت آدمي است و انسان همواره به دنبال واقعیت است و هیچ‌گاه عدم را طلب نمی‌کند. واقعیت که مطلوب حقیقی است ذو مراتب و درجات است، از این جسم و جسمانیات را شامل می‌شود تا حقایق غیبی و نورانی. از مخلوقات را در بر دارد تا خالق بی‌همتا و بی‌نقص را. از این رو، واقعیت عرض عریض و طول بی‌نهایتی را دارد که تماما حق، زیبا ، جذاب و حکیمانه است. انسان اگر آینه‌وار، خود را در معرض واقعیت قرار دهد جز زیبایی نخواهد دید. نکته‌ی مهم این است که، هر مرتبه مادون به مرتبه مافوق خود عشق می‌ورزد و فانی در آن است و همواره به سوی آن تمایل و توجه دارد. ۲. ذو وجوه بودن حقیقت ره‌یافت انسان از مشاهده و مطالعه‌ی واقعیت، معرفت و حقیقت است. حقیقت، معرفت واقع نمای هستی است. معرفت‌های حقیقی، معرفت‌های بسیط و ساده نیستند بلکه معرفت‌هایی ذو وجوه و دارای ابعاد مختلفی است که اگر به درستی در آنها تأمل واندیشه شود ابعاد مختلفی از واقعیت را آشکار می‌سازند. به تعبیر دیگر، هر معرفت حقیقی دارای بطون و معانی نهفته‌ای است که هر کس به میزان عقل و دقّت ، همّت و تلاش خود از بطون و معانی نهفته‌ی آن حقیقت بهره می‌گیرد. لذا این‌گونه نیست که بهره‌ی همه افراد از حقایق یکسان باشد. بلکه در طول تاریخ، حقایق به تدریج برای بشر آشکار شده است. از این رو، تاریخ بستر سیر آشکار شدگی حقیقت و تکامل معرفتی انسان است. پس مشرب‌های مختلف فکری و اندیشه‌های بشری در تاریخ با یکدیگر مانعه الجمع نیستند بلکه دنباله و مکمل یکدیگرند هرچند به ظاهر تضادی بر آنها حاکم باشد. اما می‌توان با طبقه‌بندی و نسبت‌سنجی مشرب‌ها و مکاتب، ارتباطات و اتصالات آنها را پیدا کرد و از طریق آنها به لایه‌هایی از حقیقت دست یافت. تضارب آرا و گفتگو در هر دوره‌ای، طریقی برای کشف لایه‌ای از لایه‌های حقیقت است. از این‌رو، علم و عقل در حال تحول و تکامل است و مسائل اختلافی هر دوره‌ای مبنای گفتگوها و تضارب آراهای و اندیشه‌های جدید می‌شود تا لایه‌های عمیق‌تر آن حقیقت کشف شود. مثلا امروزه همان بحث از حرکت در دموکریتوس و هراکلیتوس نزد فلاسفه و فیزیک‌دانان لایه‌های عمیق‌تری پیدا کرده است و ابعاد بیشتری از حقیقت را آشکار می‌سازد. ۳. صیرورت وجودی انسان انسان واقعیتی از واقعیات هستی است و هماهنگ با سنت‌ها و قوانین جهان هستی است و در هر مرتبه‌ای از مراتب هستی که حضور دارد قوانین و احکام آن مرتبه را دارد. انسان در جهان طبیعت وجود می‌یابد و از این‌رو، احکام و قوانین جهان طبیعت را دارد که مهم‌ترین آن، حرکت و صیرورت وجودی است. انسان همچون سایر موجودات این جهان، همواره در حال حرکت و خروج از قوه و بالفعل شدن استعدادها و کمالات وجودی است که در او به ودیعت نهاده شده است. با این تفاوت که سایر موجودات این جهان، فقط یک نحوه صیرورت و شدن طبیعی دارند اما انسان علاوه بر صیرورت و رشد طبیعی از صیرورت و رشد اختیاری هم برخوردار است و می‌تواند با آگاهی و اراده‌ی خود، حقیقت وجودی و روحانی خود را بسازد. انسان تنها موجودی است که حقیقت و شاکله‌ی خود را می‌سازد و نحوه‌ی بودن و آینده‌ی خویش را تعیّن می‌بخشد. ۱. فکر و اندیشه، ۲. ذکر و توجه، ۳. عزم و عمل از جمله عناصر سازنده‌ی حقیقت و شاکله وجود آدمی است. راز صیرورت ارادی و اختیاری انسان در خوداگاهی و آزادی انسان از امیال شهوی و غضبی و فرمانروایی عقل بر نفس است. به این معنا که استعدادها و سرمایه‌های خود را به همراه غایت و هدف حقیقی خود بشناسد و از آنها در جهت کمال و رشد حداکثری خود بهره گیرد. ♦️ ادامه دارد... ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌پنج اصل بنیان ساز 🔅بخش دوم: ۴. پیچیدگی حیات اجتماعی انسان موجودی بالقوه و دارای نیازها و امیال مختلف است و به واسطه فکر و اندیشه، ذکر و توجه و اراده و عمل، به بیرون از خود فطرتا تمایل دارد و برای رشد و کمال و رفع نیازها، غیر خود را می‌طلبد. براین اساس در هر واقعیتی، کمالی را می‌یابد و بدین جهت به آن تعلق پیدا می‌کند. این نگرش و گرایش فطری، موجب می‌شود که انسان در هر موجودی، معنایی را بیابد و بدین واسطه موجودات را ارزش‌گذاری کند و نسبتی با آنها برقرار سازد. بدین واسطه انسان موجودی مدني و اجتماعی است و در متن روابط و تعاملات انسانی به وجود خود فعلیت می‌دهد. به تعبیر دیگر، انسان براساس درکی که از نیازها و دیگران دارد نسبت‌ها و روابطی را با آنها برقرار می‌سازد تا از طریق آنها بتواند نیازهای خود را بر طرف و راه رسیدن به کمالات و منافع را آسان سازد. نکته مهم در این فرایند تعاملی، استخدام و به‌کارگیری سایر موجودات است به نحوی که جزئی از جهان معنایی و در محدوده‌ی فعالیت او قرار گیرد. این تعامل فطری و استخدام متقابل موجب شکل‌گیری حیات اجتماعی انسانی با مجموعه‌‌ای از روابط و مناسبات مختلف و متکثر می‌شود. با صیرورت انسان، همه چیز هم دگرگون می‌شود. بدین واسطه، انسان موجودی اجتماعی است و در متن حیات اجتماعی و روابط انسانی، نحوه‌ی بودن و شدن خود و سایر موجودات پیرامونی را مشخص می‌کند. اما چون نیازهای انسان متنوع و متکثر است و سطوح ادراکی و بینشی افراد متفاوت است، حیات اجتماعی از سطوح و لایه‌های مختلفی برخوردار است و همین موجب پیچیدگی آن می‌شود. هر چقدر جوامع گسترده‌تر شود و ابزار و فناوری‌ها در آن بیشتر شود بر عمق و گستره‌ی پیچیدگی‌های آن افزوده‌تر می‌شود. پیچیدگی موجب می‌شود که به راحتی نتوان به توصیف و تبیین پدیده‌های اجتماعی پرداخت و هر آنگونه که می‌طلبیم و آرزو داریم در امور اجتماعی مداخله کنیم و آن را کنترل کنیم. لذا جامعه از قوانین و سنت‌هایی پیروی می‌کند که با قوانین حاکم بر تک تک افراد هماهنگ نیست و همچنین با مطالبات و آرزوهای آنها هم همیشه مطابق نیست. ممکن است اقتضائات و وضعیت جامعه روزی هماهنگ با منافع و مطلوبات گروهی و علیه گروه دیگری باشد و چند صباحی بعد، این وضعیت عکس شود. پیچیدگی‌های حیات اجتماعی، لوازم دانشی، گرایشی و کنشی مختلفی را در پی دارد که اطلاع از آنها انسان را واقع بین می‌کند و به چرایی خسران انسانها، و اهمیت ایمان و عمل، تواصی به حق و صبر و استقامت در راه حقیقت پی‌می‌برد. ۵. کثرت شخصیتی و فرهنگی کنشگران اجتماعی از دیگر اصول بنیادین و زندگی ساز، درک کثرت شخصیتی و فرهنگی کنشگران است که از نتایح صیرورت انسان است. توضیح اینکه ۱. انسان موجودی است که بواسطه علم و عمل ساخته می‌شود و ۲. این سازندگی در متن حیات اجتماعی پیچیده است و ۳. عوامل و عناصر مختلفی اقتضای جسمی و جغرافیایی، الگوی بینشی، گرایشی و رفتاری پدر و مادر، رفیق و مربی، دخالت رسانه و هنر، قانون و دولت، هر کدام در ساخت شخصیت و شاکله وجودی و فرهنگی انسان موثر هستند. ۴. این تأثیرگذاری هم از یک نظم ریاضی و کمی پیروی نمی‌کند و برای افراد مختلف، میزان نقش و دخالت هرکدام از آن عوامل و عناصر متفاوت است. بنابر این مقدمات، افراد جامعه و کنشگران اجتماعی، دارای روحیات، سلایق و شخصیت مختلفی هستند و نمی‌توان همه را در یک یا چند گروه محدود دسته بندی کرد و همگان را تحت یک شیوه و سبک زندگی هدایت، کنترل و مدیریت کرد. بخصوص در زمانه‌ای که رسانه‌های مجازی، فاصله‌های جغرافیایی را کم کرده‌اند و با شگردهای تبلیغاتی الگوهای متنوع و متکثری را با اهداف بازاریابی، سیاسی و فکری به مخاطبان عرضه می‌کند و ذائقه‌ی آنها را دست‌کاری و کنترل می‌کند. در زمانه‌ی حاکمیت رسانه‌های متکثر و متفاوت، افراد جامعه متفاوت و متکثر هستند. برای حضور در اجتماع، لاجرم این کثرت و تنوع را باید به درستی شناخت و اقتضائات آن توجه کرد. 🔴 پایان مشهد مقدس، حرم مطهر، اول رمضان و سوم فروردین ۱۴۰۲ ✅ https://eitaa.com/hekmat121