eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
464 عکس
131 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌سطوح هویت (تأملی دوباره در نسبت میان هویت و پدیده‌های اجتماعی) 🔹حضور تیم فوتبال جمهوری اسلامي ايران در مسابقات فوتبال جام جهانی قطر، ثمرات زیادی برای آینده ایران داشت که یکی از آنها گفتگو درباب و نقش فوتبال در هویت یابی انسان ایرانی بود. بخصوص پس از واگذاری نتیجه در مسابقه آخر برخی در این نسبت تردید کردند و به نقد دیدگاه‌های مدعی نسبت میان هویت و فوتبال پرداختند. 🔸اما نکته مهم در این نقد عدم توجه به سطوح فرهنگ و هویت است و چنین تلقی شده است که هویت فقط یک لایه و سطح دارد و فقط از همان سطح به تحلیل نسبت میان هویت با پدیده‌های اجتماعی پرداخته می‌شود. 🔹در حالی که در یک تحلیل فلسفی - جامعه‌شناختی برای هویت حداقل سه لایه و سطح متصور است: ۱. لایه‌ی ساخت هویت؛ ۲. لایه‌س ظهورات ارزشی و مولفه‌های هنجاری هویت؛ ۳. لایه‌‌ی هویت‌یابی و فهم هویتی از پدیده‌های اجتماعی؛ ♦️ ۱. لایه ساخت هویت هویت مانند هر امر انسانی و پدیده اجتماعی، مقوله‌ای ساختنی و اکتسابی است و به مرور زمان توسط نسل‌های به هم پیوسته ایجاد می‌شود و تعین پیدا می‌کند. آنچه زیر ساخت هویت را تشکیل می‌دهد و موجب تمایزبخشی به افراد یا جوامع می‌شد معانی مستقر در جان آدمی و باورهای پذیرفته (ایمان) شده است که شاکله‌ی شخصیتی افراد و قلمرو وجودی او را می‌سازد که ثبات شخصیتی و پویایی رفتاری را اقتضا دارد. حکمت و فلسفه، الهیات و جهانبینی تعین بخش به این لایه از هویت افراد و فرهنگ جامعه است. ♦️ ۲. لایه‌ی ظهورات ارزشی و مولفه‌های هنجاری هویت پس از شکل گیری شاکله هویت فرد و فرهنگی جامعه، یک سلسله آرمان‌های فکری و ارزش‌های رفتاری ظاهر می‌شود که می‌تواند تعین بخش کنش‌های انسان و ساختارهای اجتماعی باشد. اگر این ارزش‌ها به ملکات نفسانی و رویه‌های جاری و ساری تبدیل شود و بدین طریق هنجارهای اخلاقی و قانونی ساخته می‌شود. بنابراین هر هویتی نوعی از ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی و رفتاری را اقتضا می‌کند. ♦️ ۳. لایه‌ی هویت‌یابی و فهم هویتی از پدیده‌های اجتماعی پس از آنکه شاکله‌ی شخصیتی شکل گرفت و ارزش‌ها و هنجارهای هویتی آشکار شد انسان جوینده هویت هر پدیده اجتماعی را از این منظر می‌نگرد و نسبت آن را با هویت‌ها و تمایزهای خود جستجو می‌کند. انسان هویت یاب، پدیده‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند. پدیده‌های هویتی و پدیده‌های خنثی و غیر هویتی. پدیده‌های هویتی، پدیده‌هایی هستند که از امکان‌های مختلف برای هویت‌یابی و تمایزگذاری برخوردار است و کنشگر از طریق آن می‌تواند ارزش‌ها و هنجارهای خود را به فعلیت برساند و توانمندی‌ها و تمایزات و برتری‌های خود را به رخ دیگران بکشاند. 🔹نکته پایانی نسبت هویت با پدیده‌های اجتماعی همچون فوتبال برای انسان ایرانی در سطح و لایه سوم مطرح می‌شوند و فوتبال به عنوان یک ظرف دارای امکان‌های متنوع برای هویت‌یابی و تمایزگذاری از اهمیت و اعتبار برخوردار می‌شود تا انسان ایرانی بتواند بخشی از استعداد و ظرفیت جهانی خود را به رخ جهانیان بکشاند. ✍سیدمهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121/990
📌در تمایز جوهری ذات هنر و ذات سلبریتی 🔹با توجه به آشکار شدن ذات سلبریتی در اغتشاشات و فتنه ۱۴۰۱ و تمایز جوهری آن با ذات هنر، مطلب سال گذشته درباره ها باز نشر داده می‌شود: ⏬⏬⏬
📌 نجات هنر از سلبریتی 🔹بارها گفته شد که میان مفهوم متعالی و واژه وارداتی تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. در واقع این تفاوت فقط تفاوت مفهومی و زبانی نیست بلکه یک تفاوت جوهری و ذاتی است که میان آنها تباین کلی برقرار است. 📌ذات هنر 🔹جوهره هنر را امر قدسی، تعالی بخشی و رهائی بخشی از اسارتهای نفسانی و اجتماعی تشکیل می دهد که هم نشین مفاهيمي همچون عشق، ادب، اخلاق، شهود، خیال و مثال است. هنر سازنده هنرمند است و هنرمند همچون خورشیدی در جامعه نورافکنی می کند در ذات هنر چهره شدن، ستاره شدن، خودشیفتگی و شهرت نهفته نیست. هنرمند به خلوت انس دارد و گمنامی را بیش از شهرت می پسندد، واگر شهرت و معروفیتی هم حاصل شود آن را با عشق در مسیر تعالی افراد و هدایت جامعه و رهایی بخش از ظلم و ضد ارزشها به کار می گیرد. 🔸 مقتضای هنر و پذیرش هنرمند، زیبایی جویی و حقیقت گرایی است، فطرتی که همواره ثابت و جاودانه است. بنابراین هنرمند همیشه هنرمند است چه گمنام باشد چه مشهور، چه به تولید اثر هنری مشغول باشد چه نباشد، چه زنده باشد چه نباشد. هنرمند در حرکت تکاملی خود اوج می گیرد و جاودانگی می یابد: "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" 📌 ذات سلبریتی 🔹در مقابل هنرمند، سلبریتی قرار دارد. ذات سلبریتی بر مشهوریت، چهره شدن، ستاره شدن استوار است. هویت سلبریتی، هویت دست ساز اجتماعی است که با غیرعادی بودن و مهیج بودن همراه است و نوعی تفریح و تازگی را برای مردم تداعی می‌کند. سلبریتی تا زمانی سلبریتی است که جذابیت دارد و از قدرت تهییج مخاطبان و امر تفریح ساز برخوردار است. جوهره سلبریتی، شهرت بر مدار معروفیت، دیده شدن، تحریک و جنجال سازی و کسب منافع بیشتر برای خود و یا کارگردان صحنه است. بنابراین سلبریتی محصول و لذت و تحریک است. 🔸سلبریتی برای دیده شدن هر کاری می کند. گفته شده است: یک سلبریتی ممکن است از راه‌هایی مثبت مثل طنازی، مهارت‌های ارتباطی، شیوه های سرگرم کردن مردم، حتی شرکت در کارهای خیریه به شهرت برسد و هوادار جذب کند و همچنین ممکن است از راه‌هایی منفی نظیر زیباسازی های غلو آمیز، تن نماییهای عشوه گرانه، هنجارشکنی، قیافه و پوشش غیر متعارف، اختلاس، رسوایی جنسی، خشونت و حتی به صورت تهمت به آن‌ها که نزد مردم غیرقابل پذیرش هستند نیز مشهورتر گردند. 🔹سلبریتی ها به ظاهر کنشگر خلاق (سوژه) هستند اما خود (ابژه) هستند و تحت سیطره امیال و منافع دیگران زیست می کند. در حقیقت سلبریتی یک شغل و کارگر تحریک گر است و ساخته "عصر تصویری شدن جهان" است و در جهان معنایی مدرن پدید آمده است. در جهانی که بر غلبه میل، شکل و صورت بر حقیقت و معنا استوار شده است سلبریتی ها افرادی هستند که به‌ استخدام تبلیغاتچی‌ها، بازاریاب‌ها، رسانه ها و صاحبان قدرت و ثروت درآمده اند تا سخنگوی امیال و منافع آنها باشند. اکثریت سلبریتی ها بازیگرانی هستند که دانش و خلاقیت ویژه ای ندارند اما بهتر از همه می توانند طبق میل و نظر بازیگردان و کارگردان نقش بازی کنند و تابع خواست و دستور آنها باشند. بنابراین سلبریتی ها محصول رسانه ها و تابع منافع صحنه گردانان رسانه برای هیجان زایی، تحریک و جذابیت بیشتر و گسترش هواداران و مخاطبان هستند. سلبریتی در جامعه مدرن همان نقش در جامعه طبقاتی و مشرکانه را دارد. 🔹سلبریتی کالاهایی است که نیازمند مصرف شدن است. به تعبیر دیگر سلبریتی محتاج مخاطبان قضاوتگر است تا او را ببینند و ارزیابی کنند. این موجب شده است که سلبریتی در حال تغییر و تجدد باشد و همواره خواسته های هواداران را لحاظ کند و آن خواسته ها را درونی کند و همیشه طوری باشد که هوادار می پسندد یا به نحوه ای ظاهر شود که بیشتر از گذشته هیجان هوادار را تحریک و نظر او را جلب کند. براین اساس سلبریتی در نهیلیسم و از خودبیگانگی مزمن غرق است و از آن غافل است. 🔹مقتضای تکوّن و اوج گیری سلبریتی لذت خواهی هوادار است غريزه ای که ذات آن تنوع خواهی و تجدد طلبی است. ازاین رو، شهرت سلبریتی بیدوام و محدود است وفقط تا زمانی است که برای هوادار کارکرد و منفعت دارد با ریزش هواداران، از اعتبار او نزد کارفرما و بازیگردان هم کم می‌شود. سلبریتی به جهت جذابیت‌های ظاهری و مهارت‌های رفتاری به طور تصادفی ودفعتاً اوج میگیرد ودر اندک زمانی هواداران ودنبال کننده های (فالور) زیادی راجذب میکند اما پس از مدتی که ازجذابیت‌های او کاسته و یا احساس تکراری بودن برهواداران غلبه یافت روند نزولی مییابد و از متن جامعه حذف می شود و فقط به یک خاطره تبدیل میشود تا زمانی که همان خاطره هم فراموش شود. 🔹خلاصه سلبریتی یک شغل و کاسبی مثل بقیه شغل‌ها و کاسبی های برآمده از فرهنگ مدرن است و ارزش و اعتبار آن به نیت و قصد بازیگران آن و نوع خدماتی است که به انسان، جامعه و تحکیم ارزشها میرساند. https://eitaa.com/hekmat121/992
📌 ساختار اجتماعی و عاملیت انسانی ۱. هر جامعه‌ای مبتنی بر شبکه‌ی معانی مستقر در فرهنگ عمومی خود، دارای یک سلسله ساختارهای اجتماعی است که متناسب با آن شبکه معانی شکل گرفته است و عمل می‌کند. یعنی به مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نظم می‌دهد. معانی ساخت حقیقی جامعه را تشکیل می‌دهند و ساختارهای هنجاری و حقوقی و سازمانی بنای جامعه را شکل می دهند. ۲. ساختارها از جنس اعتبارات انسانی است که به صورت جمعی و تدریجی ساخته می‌شود. اعتباری بودن منافاتی با موجود بودن و هستی داشتن نیست. هر اعتبار اجتماعی پس از شکل‌گیری و نظام‌مندی، وارد لایه‌های زیرین فرهنگ و بیناذهنیت افراد می‌شود و از هستی نفس‌الامری و وجود فرهنگی برخوردار می‌شود. ساختارها نیروهای علّی و نوظهوری هستند که به اجزاء تقلیل نمی¬یابند و آثار حقیقی و نفس‌الامری مستقلی را در پی دارند و اجزاء و عناصر را تحت تأثیر قرار می دهند. ۳. نقش ساختارهای در جامعه عبارت است از: ۱. هماهنگ‌سازی نیرو‌ها و سرمایه‌ها ۲. نظم بخشی به امکانات و کنشگران و ۳. ایجاد امکان‌های جدید برای حرکت و فعالیت بهتر کنشگران در جهت رسیدن به آرمان‌ها و اهداف جمعی. ۴. هر ساختار اجتماعی دارای توان و سازوکارهای علی است و در قلمرو تاثیرگذاری خود مجموعه‌ای از امکان‌ها و ظرفیت‌ها را اشکار و ایجاب می‌کند و مجموعه‌ی دیگری را مستور و مخفی می‌کند. ۵. ساختارها در آغاز منعطف هستند اما هرچقدر که جلو می‌آیند از انعطاف آنها کم می‌شود و متصلب می‌شوند و از اجزاء و افراد مستقل‌تر می‌شوند. مهمترین عوامل موثر در متصلب شدن ساختارها عبارتند از: الف: اختصاص یافتن منابع و سرمایه¬ها به آن به نفعی که ذی نفعان درآنها بیشتر شوند. ب: اقبال عمومی و همراهی بیشتر افراد جامعه به آن به نحوی که هرکس خود را متعلق به این نظم ساختاری بداند. به تدریج اختلافات و تفسیرهای مختلفی به وجود می‌آید و نیاز به حل اختلاف و تمرکز بر یک رویه و تفسیر ایجاد می‌شود. ج: شکل گیری قوانین و ضوابط مکتوب (قوانین حقوقی، سیاستگذاری ها، آیین نامه های اجرایی) هرچقدر این ضوابط و قوانین مکتوب بیشتر و تخصصی تر و ریزتر شود بر تصلب ساختارها و سلب پویایی آنها افزوده تر می شود. ۶. ساختارهای در مسیر توسعه عمقی و متصلب شدن سه مرحله را طی می کنند: مرحله اول. قاعده مندی: ابتدا به صورت یک توافق جمعی نانوشته‌ی منعطف میان جمعی از افراد جامعه شکل می‌گیرد که یک سلسه هنجارها و قواعد نانوشته‌ی ... دارد که افراد از روی رغبت و علاقه به آنها ملتزم می‌شوند. این یک الزام درونی و اخلاقی است. مرحله دوم. قانون مندی: پس از گسترش ساختارها و اضافه شدن افراد جدید، اختلافات میان اعضا زیاد می‌شود و به تدریج نیاز به ضوابط صریح و شفاف و مکتوب برای تقسیم کار، تعیین حقوق و تکالیف، برنامه‌ها و ... احساس مشود که از الزامات بیرونی و قدرت مراقبت و کنترل برخوردار باشد. قوانین، اساس‌نامه، آیین نامه و ... نظام تشویق و تنبیه مرحله سوم. مکان‌مندی: با شکل گیری قوانین و تقسیم کار و بیان حقوق و تکالیف و ضرورت اداره و کنترل و مراقبت و تنبیه و تشویق، نیاز به مکان و ساختمان‌ فیزیکی احساس می‌شود. 📌رابطه عامل و ساختار: ۱. هر کنشگری در درون یک سلسله از ساختارهای پیشینی به دنیا می آید و در درون آن ساختارها، کنش های او امکان فعلیت و تحقق دارد. ۲. افراد به تنهایی نمیتوانند ساختاری را ایجاد و یا ساختاری را حذف کنند بلکه می توانند با همکاری یکدیگر و بسیج دیگران نقشی فعال در اصلاح و یا تغییر ساختارها داشته باشند. ۳. انسان‌ها می‌توانند ساختارها را بازاندیشی کنند و با آنها نسبت همسو برقرار کنند و درآن کنشگری سازنده داشته باشند همچنين می‌توانند آنها را قبول نکنند و از درون ساختاری خارج و به ساختار دیگری منتقل شود و یا اینکه در درون ساختار بماند و چوب لای چرخ ساختار بگذارد و آن را در مسیر تحقق اهداف مختل کند. ۴. انسان بواسطه عمل‌های مختلف (بینشی ، گرایشی و رفتاری) خود در سطوح مختلف فردی و اجتماعی در بازتولید ساختارها ، تحکیم و تقویت و یا تضعیف آنها موثر است. پس عمل آدمی در بازتولید ساختارهای اجتماعی بسیار مؤثر است. ۵. همه افراد یک نسبت واحد با ساختارها ندارند. هر فردی به میزان نیرو و قدرت بینشی و ارادی نسبتی با جامعه و ساختارهای آن برقرار می‌کند. به هر میزان که قدرت بینشی و ارادی انسان قوی تر و بیشتر باشد بر ساختارها تأثیر می‌گذارد و به هر میزان که قدرت اوضعیفتر باشد از ساختارها تأثیر می‌پذیرد. ۶. رسانه‌ها با نقش موثر در ذهنیت‌سازی وذائقه‌سازی و روایت‌پردازی، پیشران تقویت و یا تضعیف همراهی عاملان وکنشگران با ساختارهای اجتماعی هستند.پس درهرساخت وتخریبی باید به عنصر رسانه توجه ویژه داشت. ✍سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121/993
📌 پرسش و پاسخ 🔹پس از باز نشر بیانات مهم رهبر معظم انقلاب درباب که به طور کامل (بدون هرگونه کم و کاست) از کتاب منشور حوزه و روحانیت ج۵ ص ۶ و ۷ منتقل شد مطالب مختلفی در تایید و اهمیت انتشار این بیانات راهبردی و مهم واصل شد. در یک فقره، پرسشی هم مطرح شد. متن پرسش و پاسخ به آن به شرح ذیل است: 🔴پرسش: خب در زمانه ای که هر گروه اندیشه ای(نه فقط فرهنگستان) ، نظر رهبری را جوری تفسیر میکند که موافق با راه خودشان باشد ما چه باید بکنیم؟ پ، ن: این سوال بعد از خواندن چندین کتب اصلی رهبری برایم به جد مطرح شده. 🔴پاسخ: حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب اسلامی اصول فکری مستحکم و بین و واضح معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی دارند. آنها محکمات است و هر کس باید خود را با آن محکمات و اصول بنیادین تطبیق دهد. منطق و اصول فقه، هم اصول فهم و استظهار است. بسم الله به طور نمونه می‌بایست به متن آثار امام خمینی همچون "مصباح الهدایه"، "چهل حدیث" "نامه امام خمینی به گورباچف" و همچنین آثار مهن رهبر معظم انقلاب مانند "روح توحید نفی عبودیت غیر خدا"، "طرح کلی اندیشه اسلامی"، تفسیر فرقان" مراجعه کرد و ابتدا اصول فکری و نظام اندیشه ایشان را در سه محور معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی کشف کرد. همچنین می بایست به سفارشات مکرر حضرت امام و حضرت آقا به مطالعه آثار شهید مطهری به عنوان فیلسوف نظام و محور تفکر اسلامی عنایت داشت. اگر چنین اقدام شود هیچ جای نسبی اندیشی و شکاکیت در فهم و تفسیر اندیشه متفکران انقلاب باقی نمی‌ماند. بر این اساس، علی رغم احترام به گویندگان و نویسندگان مروج برخی از دیدگاه‌ها، روشن می‌شود که تعارض جدی و آشکاری این اندیشه با بینات اندیشه امام و رهبری در اصول معرفت شناسی و هستی شناسی و انسان شناسی دارد. (همچون: اراده گرایی، تقدم اراده بر معرفت، نفی حسن و قبح ذاتی افعال، نفی حجیت عقل، نفی یقین و کشف واقع و اذعان به نسبت گرایی، نفی حجیت علم اصول فقه و اذعان به تاسیس فقه جدید، نفی حجیت منطق و فلسفه و عرفان اسلامی و اذعان به رنسانس فلسفی و ساخت فلسفه شدن، ستیز مطلق با غرب و علم مدرن، نفی وجود تمدن اسلامی در گذشته، ...) هرچند در برخی از ظواهر و روبناهای سیاسی و مذهبی اشتراکاتی وجود دارد که قابل انکار نیست. اما مقایسه اندیشه‌ها نه در ظواهر و روبناها بلکه در بنیان‌های معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان شناسی ممکن و معتبر است و می‌تواند نشانگر قرب و بعد اندیشه‌ها و صحت فهم و تفسیر باشد. پس می توان مقایسه کرد و تعارض‌ها را کشف کرد. البته بدون تعصب و حب و بغض یکی را پذیرفت و دیگری را نقد کرد. البته هر جریانی می‌تواند و حق دارد حرف و اندیشه خود را صادقانه بدون روتوش و پرده‌پوشی و تقیه بزند و دیگران هم مختارند آنها نقد و بررسی کنند، بپذیرند و دفاع کنند و یا خطرات احتمالی آنها را گوشزد کنند. این تحلیل را هم هر کس می‌تواند نقد کند و در رسانه خصوصی و یا عمومی خود منتشر کند تا باب گفتگو و مباحثه بدون ارعاب و تهدید باز شود. 🔴 نکته اخر: 🔸برای اطلاع بیشتر از موارد تعارض و تفاوت به آثار زیر مراجعه شود: ۱. درسگفتارهای نقد علم دینی دفتر فرهنگستان ، آیت الله ربانی گلپایگانی موجود در سایت فقاهت؛ ۲. جریان شناسی فکری استاد خسروپناه؛ ۳. معنا، امکان و راهکارهای علم دینی، استاد حسین سوزنچی؛ ۴. الگوهای کلان علوم انسانی اسلامی، سید مهدی موسوی؛ ۵. نقدهای استاد حسن معلمی و استاد دکتر حاجی ابراهیم و دیگران در کرسی "جهت داری علوم حجت الاسلام میرباقری" ۶. در جستجوی علوم انسانی اسلامی، استاد خسروپناه ۷. مقاله "اراده گرایی، به مثابه مبنایی برای علم دینی در نظریة فرهنگستان علوم اسلامی"، دکتر سید محمد تقی موحدی ابطحی 8. مقاله "بازشناسی اندیشة سیاسی اصحاب فرهنگستان علوم اسلامی قم" دکتر داوود فیرحی و محمدصادق پورابراهیم اهوازی 9. "از نگاه اراده محورانه به علم تا تولید علم دینی (بررسی گفتمان فرهنگستان علوم اسلامی پیرامون ضرورت و کیفیت تولید علم دینی)" دکتر غلامرضاغلامرضا جمشیدی ها، ابوالفضل ذوالفقاری ، شهلا باقری میاب ، حسن محمدمیرزائی 10. مقاله"چگونگی تحقق علم دینی از منظر فرهنگستان " مهدی قربان زاده مهدی قربان زاده 11. مقاله "نسبت نظریه فرهنگستان علوم اسلامی درباره علم دینی با واقع گرایی معرفت شناختی " دکتر سیدمحمدتقی موحدابطحی 12. نقد و بررسی دیدگاه فرهنگستان علوم اسلامی در علم دینی" استاد دکتر علی مصباح و عباس گرائی. و .... 🔹کتابشناسی نقد فلسفه شدن: 1. نقدی بر مارکسیسم، فیلسوف انقلاب استاد شهید مطهری 2. فلسفه تاریخ، فیلسوف انقلاب استاد شهید مطهری 3. مسئله شناخت، فیلسوف انقلاب استاد شهید مطهری ... https://eitaa.com/hekmat121
📌سه گونه‌ی تربیت (درآمدی برتربیت اسلامی) بخش اول: ۱. انسان تنها موجودی است که بالقوه خلق شده است و مسئولیت ساختن و بالفعل شدن او به خودش واگذار شده است و او با آگاهی و اراده خود را می‌سازد. ساختن انسان یعنی شکوفا ساختن استعدادها مختلف و ظرفیت‌های متنوعی است که در وجود او به ودیعت گذاشته شده است. بالفعل و برجسته شدن هر بخش از آن استعدادها و ظرفیت‌ها گونه‌ای از انسان را به وجود می‌آورد به همین جهت حکما گفته اند: "انسان نوع متوسط است و صیرورت وجودی دارد" ۲. انسان بواسطه آگاهی و اراده‌ای که دارد به عمل و فعالیت می‌پردازد تا نیازی را برطرف و مطلوبی را اصطیاد و یا نقص و مفسده‌ای را دفع کند. پس فعالیت‌های انسان مقدمه اکتسابات اوست. همین اعمال و فعالیت‌ها و اکتسابات اوست که سازنده‌ی گونه‌ی وجودی اوست. فعالیت‌ها وارتباطات بینشی، گرایشی وبدنی در محیط‌های خصوصی وعمومی هر کدام دارای نقشی در ساخت آدمی است. بدین سبب‌ گفته‌اند: "انسان در رهن اکتساب‌های خود است" ۳. عموم ارتباطات و فعالیت‌های انسان تصادفی و اتفاقی نیست بلکه هر کس براساس شاکله‌ و شخصیتی که از پیش برای خود ساخته است رفتار می‌کند. به تعبیر دیگر، رفتارها و کنش‌های انسان در شرایط بحرانی و اضطراری از پیش محاسبه نشده تابع شخصیت و شاکله‌ای است که قبلا در شرایط عادی کسب کرده است و خود را بدان سان ساخته است. اگر انسان از قبل شاکله محکم و شخصیت معتدلی را برای خود ساخته باشد در شرایط بحرانی و اضطراری هم با طمأنینه و سنجیده رفتار می‌کند. اما اگر شاکله متزلزل و شخصیت ضعیفی را بوجود آورده باشد در موقعیت‌های خاص، رفتارهای نابهنجار و محاسبه‌نشده‌ای را از خود بروز می‌دهد. از این رو آمده است: "هر انسانی براساس شاکله‌اش رفتار می‌کند" ۴. انسان ابعاد وجودی و قوای مختلف و عرصه‌های متنوع حیاتی دارد که می‌بایست به رشد و تربیت هر کدام از آن‌ها توجه کرد تا به رشد جامع و متوازن برسد و الا رشد و تربیت او، کاریکاتوری و نامتوازن خواهد بود. ۵. نقش عقل و عقلانیت و همچنین نقش لذت و احساسات در ساخت شاکله و شخصیت بسیار مهم است. اگر بر وجود آدمی عقل حاکم شود و همه‌ی قوا و نیازها تحت مدیریت عقل قرار گیرد و این امر به رویه عادی و طبیعی (ملکه) تبدیل شود شخصیت سالم و شاکله‌ی مستحکم، متعادل و متوازن به وجود می‌آید. اما اگر لذت و احساسات (شهوانی یا غضبی) بر دستگاه محاسباتی انسان غلبه یابد و عقل را از اریکه حکومت به زیر کشیده شود و تابع لذت‌ها و احساسات طبیعی و زودگذر قرار گیرد طبیعتا شخصیتی متزلزل و شاکله‌ای لغزنده و ضعیف ساخته می‌شود که شاید در شرایط عادی چندان نشان داده نشود لکن در موقعیت‌های بحرانی و مرزی آثار خود را نشان می‌دهد. تابع جو و فضای غالب می‌شود و به این طرف و آن طرف کشیده می‌شود. بدین سبب‌ فرموده است: "همه بدی‌ها و پستی‌ها با بی‌عقلي همنشین است" ۶. انسان در بدو تولد هیچ شاکله‌ای جز فطرت ندارد. فطرت آن میل ذاتی و سرشت وجودی انسان که اساس آن را میل به کمال و تنفر از نقص شکل داده است. بر پایه فطرت، هر انسانی میل به کمال مطلق یعنی خداوند واحد کامل بدون نقص دارد اما پس از ورود به این عالم و غلبه‌ی نواقص و نیازهای جسمانی و تقلید و عدم فعالیت عقل این فطرت مخموره ، محجوب گشته وفطرت ثانوی وطبیعت جسمانی آن را مستور می‌کند وخود جانشین آن می‌شود. بدین جهت، برای فعال سازی فطرت و کنترل و رفع نیازهای مادی کودک، به مربی ومحیط مناسب نیاز است و الا براساس طبیعت حرکت کرده و فقط نیازهای جسمانی را پاسخ داده و بر قدرت مادی خود می‌افزاید بدون آنکه ابعاد معنوی و فطری خود را درک وفهم کرده باشد. ۷. به اراده الهی و نظام تکوین، اولین و مهمترین محیط تربیت و رشد مادی و معنوی انسان خانواه است و پدر و مادر و سایر اهل منزل اولین مربیان کودک هستند که نقش تعیین کننده‌ای در ساخت اولیه شخصیت و شاکله‌ی کودک خود دارند. چرا که کودک از سر محبت و نیاز تعلق خاطر به پدر و مادر دارد و براساس تقلید و تکرار، بینش‌ها و رویه‌های اهل خانواده را درونی می‌سازد و به جهت تکرار و علاقه نهادینه می‌شوند و شخصیت کودک را می‌سازد. بنابراین امر تربیت و ساخت اولیه‌ی شخصیت و شاکله‌ی انسان به خانواده سپرده شده است و دیگر افراد و نهادهای اجتماعی و فرهنگی و آموزشی نقش مکمل و کمک‌کننده را به خانوده در امر تربیت دارند چرا که تربیت نیازمند تخصص‌هایی است که همه‌ی آنها را اهل خانواده ندارد لذا تحت نظارت و مدیریت خانواده دیگران در آن موضوعات تخصصی به اهل خانواده یاری می‌رسانند. بنابراین نباید تقصیر ضعف‌ها و مشکلات آینده کودک و نوجوان را به گردن آموزش و پرورش و یا رسانه‌ها و امثالهم انداخت بلکه در درجه اول اهل خانواده مسئول هستند. 🔴ادامه دارد ... ✍سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
📌 سه گونه‌ی تربیت (درآمدی بر تربیت اسلامی) بخش دوم: ۸. در محیط خانواده سه گونه تربیت ممکن است همانگونه که سه گونه پروش گیاه و برداشت محصول وجود دارد: گونه‌ی اول: دیم‌کاری در این رویکرد، کشاورز بذر خود را در زمین می‌کارد و سپس آن را به اقتضائات آب و هوا واگذار می‌کند اگر سال پرآبی باشد محصول خوبی به دست آورد اما اگر کم آبی و خشکسالی باشد تمام بذر از بین می‌رود و محصول نارس و بی‌فایده و بلکه مضری به وجود می‌آید که نه تنها سودی ندارد بلکه مانعی برای کشت سال بعد هم می‌تواند باشد. تربیت دیم‌کاری هم همین گونه است. پدر و مادر فرزندی را به سختی و زحمت به دنیا می‌آورند و شکم او را سیر می‌کنند اما تربیت و شکوفایی او را رها می‌کنند و به فضا و جو محیطی، مدرسه و یا رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی واگذار می‌کنند. در این صورت همه‌ی تربیت و پرورش فرزند به دیگران واگذار شده است و هیچ برنامه‌ای در خانواده برای انوع مختلف رشد و تربیت فرزند وجود ندارد. اگر جو و فضای جامعه و مدرسه خوب و سالم باشد فرزند هم به تبع محیط خوب خواهد شد اما اگر جو ناسالم و فضا غیر اخلاقی باشد و فرزند هم سرگردان در محیط‌های غیر اخلاقی و غیر سازنده باشد طبیعتا فرزند هم ناسالم و نامتعادل رشد می‌کند و به انحراف کشانده می‌شود. گونه‌ی دوم: گلخانه‌ای رویکرد گلخانه‌ای رویکرد مصنوعی و کنترل شده است. کشاورز با ساخت محیط بسته و محدود به کنترل همه شرایط و عناصر دخیل در پرورش بذر می‌پردازد و با مداخله در همه‌ی فرایند کشت و داشت و برداشت، سعی می‌کند با سرعت و کم هزینه به محصول خود برسد و سریع آن را به بازار فروش برساند. روشن است که این روش برای گیاهان کم عمر و کم ریشه و غیر تنومند می‌تواند موثر باشد اما نمی‌تواند درخت تنومند و مستحکم با ریشه را به وجود آورد. تربیت گلخانه‌ای هم با بستن فضاهای مختلف و کنترل صددرصدی به دنبال مراقبت حداکثری از متربی است تا با شرایط و موقعیت‌های ناسالم و افت خیز به طور مطلق مواجه نشود و آن گونه که مربی تشخیص می‌دهد، می‌پسندد و دوست دارد پرورش یابد. از این رو فرزند در محیط خانواده از هرگونه فعالیت اجتماعی، مشارکت مستقل در خرید مایحتاج منزل و مدارس عمومی و دولتی معاف است و همه چیز در محیط منزل برای او فراهم می‌شود تا در رفاه مطلق فقط به درس و مشق بپردازد و اگر ممکن باشد با کمترین سختی بتواند با ماشین شخصی و یا سرویس به مدرسه غیرانتفاعی کوچک و کنترل شده برود و فقط درس بخواند و برای کنکور و شغل باکلاس پردرآمد آمده شود. گونه‌ی سوم: باغبانی رویکرد سوم، رویکرد باغبانی است که حد واسط میان دو رویکرد پیشین است. باغبان، در مزرعه و باغ وسیع و سرباز اما مراقبت شده و حصار کشیده شده به پرورش درختان تنومند و پر محصول اشتغال دارد. او نه فضای باغ را می‌بندد و همه‌ی فرایند پرورش را در اختیار می‌گیرد نه چون دیم‌کار همه فرایند را به طبیعت و جو واگذار می‌کند. بلکه با تهیه مقدمات لازم و حرس شاخ و برگهای اضافی و کندن علف‌های هرز، اجازه می‌دهد تا بذر به صورت طبیعی رشد کند و با مقاومت در برابر شرایط متنوع گرما و سرما، خود به درختی تنومند و پر محصولی تبدیل شود. تربیت باغبان‌گونه هم با فراهم کردن شرایط و محیط مناسب اجازه می‌دهد تا در یک شیب نرم و مناسب، متربی آزادانه طعم سرد و گرم روزگار را بچشد و با آزمون و خطا تحربه‌ی زندگی را در شرایط خوشی و موقعیت‌های بحرانی و سخت به دست آورد. چون هر کدام از این بوته‌ها و کودکان قرار است به درختان تنومند و پر ثمری تبدیل شوند و در موقعیت‌های مختلف قرار گیرند، با انتخاب درست و فعالیت سالم، آینده‌ا‌ی را بسازند. او باید تحت تربیت باغبان، شرایط سخت و موقعیت‌های بحرانی و مرزی را تجربه کند و از قبل شاکله‌ی مناسب و قدرت مواجهه منطقی و سنجیده با آن شرایط و اراده و عزم قوی برای رویارویی با موقعبت‌های پیش‌بینی ناپذیر را فراهم کند در این صورت است که آمادگی لازم برای پذیرش نقش و مسبولیت‌های مهم آینده را پیدا می‌کند. ۹. براساس رویکرد باغبانی، متربی باید در فضای باز باغ، زندگی را تجربه کند، علاوه بر کسب دانش و اطلاعات لازم، با سرد و گرم روزگار مواجه شود، با همنوعان و سایر پدیدها ارتباط برقرار کند، تشخیص وتدبیر صحیح، اراده وعزم قوی، مقاومت وتحمل بالا، تاب‌آوری، انعطاف وپویایی راتمرین کند تا استعدادهای او پرورش یابد وبه کرامت و رشدجامع برسد و آماده پذیرش مسئولیت‌‌های بزرگ اجتماعی راداشته باشد. درعین آزادی وتجربه‌اموزی، باغبان از متربی خود در برابر خطرات خشکی و آتش مراقبت و پاسبانی می‌کند. "قو انفسکم واهلیکم نارا" لذا علاوه برآزادی و تجربه‌آموزی، هدایت ومراقبت شرط دیگر تربیت باغبان‌گونه است. 🔴ادامه دارد ... ✍سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
📌 سه گونه‌ی تربیت (درآمدی بر تربیت اسلامی) بخش سوم: ۱۰. مراقبت دو گونه است: الف: مراقبت بیرونی این نوع از مراقبت و کنترل بر روی متربی توسط عامل دیگری انجام می‌گیرد و همواره با رصد و کنترل، به نصیحت و تشویق و تنبیه می‌پردازد. ب: مراقبت درونی این گونه از مراقبت توسط خود متربی انجام می‌پذیرد بدین گونه که قبل از هر کاری به سنجش انتخابها و تدبیر فعالیت‌ها می‌پردازد و از میان بهترها بهترین و در شرایط اضطرار از میان بدها کمتربد را می‌شناسد و انتخاب می‌کند. مراقبت و کنترل درونی (تقوا) اساس تربیت باغبان‌گونه است هرچند در ابتدای مسیر به مراقبت‌ و کنترل بیرونی باغبان نیاز است تا با هدایت، نصیحت و تذکار و تشویق و تنبیه و الزام، استعداد خود مراقبتی(تقوا) را متربی فعال سازد. ۱۱. بنیاد مهم در تربیت باغبانی و خودمراقبتی، تقویت کرامت نفس و پرورش بزرگواری روح و عزت نفس واعتماد به داشته‌ها است که موجب ساخت شاکله‌ی مستحکم و شخصیت قدرتمند و متعالی می‌شود. هرچقدر کرامت و بزرگی در انسان تقویت شود تمابل او به سمت پلیدی‌ها و پستی‌ها و امور ذلت‌آور کمتر می‌شود و میل او به پذیرش مسئولیت‌‌های اخلاقی و اجتماعی و قبول کارهای بزرگ جهت کمک به همنوعان و اقامه توحید و عدالت در جامعه‌ی بشری بیشتر می‌شود. ۱۲. خلاصه خانواده مسئول اصلی تربیت فرزندان خود ونسل آینده و جامعه هستند و برای انواع و اقسام متنوع رشد وتربیت فرزندان (معنوی، علمی، فنی، هنری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، بدنی) و ساخت شخصیت کرامتند وشاکله‌ی بزرگ‌منشانه‌ی آنها می‌بایست برنامه داشته باشد تا ازافتادن خود واهل خانواده در آتش پستی و خواری و ذلت مراقبت کند و زمینه را برای پذیرش مسئولیت‌های بزرگ اجتماعی و ساخت آینده‌‌ی متعالی فراهم کند. ۱۳. ایجاد محیطی سرشار از معنویت و عقلانیت، محبت و اعتماد، سادگی و بی‌آلایشی، نشاط و پویایی در خانواده اصول برنامه تربیتی است و در هر فعالیت و اقدامی می‌بایست این اصول پایه و بنیادین رعایت شود و برای تحقق حداکثری آنها در خانواده تلاش کرد. به طور نمونه: تلقی عامیانه این است که خوشبختی و موفقیت اهل خانواده در گرو تجملات بیشتر و گسترش فناوری‌ها و دستگاه‌های ابزاری به روز است و هر روز سعی می‌کنند بر تجملات و رفاه مادی منزل اضافه کنند، اما باید دانست که اساس منزل و پایداری خانواده بر محبت و سادگی است. هرچقدر سادگی و بی آلایشی (نه خساست و پلشتی) بر منزل حاکم شود و فناوری‌ها و تجملات نقش ثانوی و عارضی پیدا کند، آن منزل به خوشبختی و اهل منزل به موفقیت و رسد جامع نزدیکترند. اصالت تجملات و تکنولوژی‌ (فناوری و ابزارها) موجب خودفراموشی و پوچ‌گرایی می‌شود و انسان خود را نه در ارتباط با دیگران بلکه در نسبت با ابزارها، تکنیک‌ها و فناوری‌ها تعریف و بازجویی می‌کند. ✍سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
خلاصه‌ و تدوین سخنرانی شب شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ۱۶ آذر ۱۴۰۱ ⏏⏏⏏
📌پرسش و پاسخ پس از نشر مطلب یکی از مخاطبین محترم پرسشی را مطرح کرد و پاسخی عرض شد. متن آن پرسش و پاسخ از این قرار است: 🔴 پرسش: ... اگه درخت آفت زده باشه چی؟! با اون باید در قدم اول چه برخوردی رو تدبیر کنیم؟! 🔴 پاسخ: 🔹باغبان نسبت به درخت آفت زده باغ خود هم حساس است و نسبت به آن هم نقش باغبانی و سازندگی دارد. از این رو چند کار مهم می‌کند: مرحله اول: شناخت ۱. نوع آفت را شناسایی می‌کند؛ ۲. موضع آفت‌زدی را مشخص می‌کند مثلا تلاش می‌کند تا بفهمد آفت متعلق به میوه است یا برگ، شاخه است یا ساقه، تنه است یا ریشه. چون هر کدام از اینها باشد نوع درمان آن متفاوت است. ۳. ریشه و سبب آفت را جستجو می‌کند و تلاش می‌کند بفهمد علت و سبب آفت زدگی نوع آب است یا خاک، بذر است یا کود، گرما است یا سرما، شته است یا کرم و امثال اینها؟ مرحله دوم: مشورت با متخصص پس از آنکه شناخت کافی و لازم را به دست آورد سریعا به تجویز و درمان نمی‌پردازد بلکه با متخصصین و صاحبان دانش و تجربه مشورت می‌کند و از نظرات آنها استفاده می‌کند. مرحله سوم: درمان و مراقبت دلسوزانه پس از رسیدن به یک نظر واحد در تجویز و درمان، با دلسوزی و محبت به درمان تدریجی می‌پردازد و با مراقبت در یک بازه زمانی متناسب روند درمانی را پیگیری و ارزیابی می‌کند. مرحله چهارم: اگر تلاش‌ها ثمر داد خداوند متعال را شکر می‌کند و بر روند درمان تا بهبودی کامل آن را ادامه می‌دهد. اما اگر درمان‌ها و مراقبت‌ها جواب نداد، درخت را از موضع آفت و آسیب قطع می‌کند تا فساد آن به دیگر درختان باغ سرایت نکند. 🔸در تربیت انسان آفت زده هم ابن مراحل به درستی می‌بایست رعایت شود. انسان‌ها نیز یک نوع واحد و آفت‌زدگی آنها هم واحد نیست. بلکه افراد به جهات مختلفی دچار آفت‌زدگی می‌شوند و عمق و درجه آفت نیز در هرکس می‌تواند متفاوت و متمایز باشد. https://eitaa.com/hekmat121
📌ولایت یعنی ارتباط با مردم آیت الله العظمی امام خامنه ای: 🔸در آیه شریفه «انّما ولیکم اللَّه و رسوله» ، پدیده حکومت را با نام «ولایت» بیان کرده است. 🔹ولایت، معنای عجیبی است. اصل معنای ولایت، عبارت از نزدیک بودن دوچیز با یکدیگر است. فرض بفرمایید وقتی که دو ریسمان، محکم به هم تابیده میشوند و جدا کردن آنها از یکدیگر، به آسانی ممکن نیست، آن را در عربی «ولایت» میگویند. 🔸ولایت، یعنی اتّصال و ارتباط و قرب دو چیز به صورت مماس و مستحکم با یکدیگر. همه‌ی معانیای که برای «ولایت» در لغت ذکر شده است - معنای محبّت، معنای قیومیت و بقیه معانی، که هفت، هشت معنا در زبان عربی هست - از این جهت است که در هر کدام از اینها، به نوعی این قرب و نزدیکی بین دو طرف ولایت وجود دارد. مثلاً «ولایت» به معنای محبّت است؛ چون محبّ و محبوب، با یکدیگر یک ارتباط و اتّصال معنوی دارند و جدا کردنشان از یکدیگر، امکان‌پذیر نیست. 🔹اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولىّ، مولا - یعنی اشتقاقات کلمه ولایت - معرفی میکند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرتِ حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتّصال و پیوستگىِ جدایی ناپذیری ازهم دارند. این، معنای این قضیه است. این، فلسفه سیاسی اسلام را در مسأله حکومت برای ما معنا میکند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیش‌بینی کرده است، نیست. 🔸اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانی باشند که رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد - نه رابطه محبّت و التیام و پیوستگی - این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینىِ نَسَبی - منهای فضایل و کیفیّات حقیقی که در حکومت شرط است - در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتی است که ارتباط والی یا ولىّ، با مردمی که ولایتِ بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبّت‌آمیز و همان طوری که در مورد خود پیامبر وجود دارد - یعنی «بعث فیهم رسولا من انفسهم» یا «بعث منهم» : از خود آنها کسی را مبعوث کرده است - باشد؛ یعنی از خود مردم کسی باشد که عهده‌دار مسأله ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است. 🔹البته معیارها سر جای خود محفوظ است. اگر کسی همین ارتباط با مردم را بدون داشتن آن معیارهای واقعی پیدا کرد، این باز هم ولایت نیست و این ملاکها را ندارد؛ اگر چه ممکن است بُعد دیگری را داشته باشد. پس، علاوه بر آن معانی حقیقیای که وجود دارد، حکومت در اسلام، حکومت ولایی است و ولایت یعنی حکومت، که با این تعبیر لطیف و متناسب با شخصیت و شرافت انسان بیان شده است. در اسلام، چون افراد جامعه و افراد انسان، در حساب سیاسی اسلام به حساب میآیند، در واقع همه چیز مردمند. مردم هستند که شخصیت و خواست و مصالح و همه چیز آنها، در نظام سیاسی اسلام به حساب می‌آید. آن وقت، ولایت الهی، با چنین حضوری از مردم معنا میدهد. حقیقت ولایت الهی این است: ارتباط با مردم. 🔸لذا شما میبینید امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام که مظهر ولایتِ اسلام و مصداق کامل ولىّ‌ای است که برای مردم مشخّص شده است، در هیچ برهه‌ای، از این حالت ارتباط و اتّصال و انسجام با مردم خالی نبوده است. نه در دورانی که او را عملاً از حکومت کنار گذاشتند و مردم را از او به عنوان ارتباطِ حکومتی جدا کردند؛ یعنی عملاً حکومت را از او گرفتند، ولایت و حکومت و فرماندهی و حکمرانیای که در اسلام، از آن به «ولایت» تعبیر میشود و حقّ او بود از او سلب کردند - البته ولایت معنوی، آن چیزی که در امامت تشیّع فرض شده است و وجود دارد، در هر حال هست و بسته به ولایت ظاهری نیست - و نه در دوره‌های دیگر، از ارتباط و اتّصال با مردم خالی نبوده است. در همان وقت هم امیرالمؤمنین یکی از آحاد ملت و جزو مردم است. منزوی و منعزل و کناره‌جوی از مردم نیست. آن وقتی هم که به حکومت میرسد، یک حاکم به تمام معنا مردمی است. ✍️بیانات در دیدار کارگزاران نظام 6/ 2 /1376 https://eitaa.com/hekmat121
📌 اندر ضرورت احترام مدعیان کارشناسی به قانون 🔹در ایران ما، همواره افرادی وجود دارند که نسبت به تصمیم قانونی و اجرای حکم قضایی هوای نظریه پردازی به سرشان می‌زند و بعد از اقدام نهادهای مسئول به نقد و حاشیه سازی رسانه‌ای روی می‌آورند. از جمله این موارد توئیت نوشته‌های برخی از تحصیل‌کردگان رشته حقوق نسبت به اغتشاشات و مجازات اغتشاش‌گران است. 🔸 نکته اول اینکه در عرصه اجتماع که حکمی از سوی نهاد رسمی و قانونی ابلاغ و اجرا می‌شود جای توئیت بازی و لجن پراکنی و فحاشی و ... نیست به بحث کارشناسی و البته نهایتا تمکین به نهاد قانونی نیاز دارد. 🔹نکته دیگر اینکه در چنین فضای اجتماعی و پر التهاب و فتنه خیز، همین حرفها و ادله کذایی را می‌بایست به عنوان پرسش از بزرگان فقه و حقوق - که درکی از ماهیت اجتماع و فلسفه قانون دارند و غرض غیر علمی ندارند- در مجمع علمی و تخصصی پرسش کرد و برای وارد ساختن آن به رویه‌های قضایی در آینده اندیشید. 🔸والا سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و اصل قانون و نهادهای اجتماعی از حیز انتفاع ساقط می‌شود. زمینه برای هرج و مرج فراهم می‌شود. 🔹 در آخر خوب است به این مطلب توجه شود که حرمت قانون و مشروعیت نهاد اجتماعی به پسند اشخاص و یا رای افراد وابسته نیست که در این صورت سالبه به انتفاع موضوع است. همچنین نمی‌توان امور اعتباری را به کشف مطلق واقع عندالله و حصول یقین معرفت شناسی (این است و لاغیر) متوقف کرد بلکه به اعتبارات عقلایی و قطع و ظنون علم‌آور می‌بایست اعتماد کرد. امروزه اعتبارات عقلایی بر این تعلق گرفته است که در مقام اجرا و عمل، قانون و نهادهای رسمی فصل الخطاب است. هر چند در مقام نظر و در درون نهاد علم (نه شبکه‌های اجتماعی) می‌توان کل قانون و نهاد اجتماعی را به چالش کشید و از مجاری قانونی و عقلایی در فرایند تقنین و قضا مداخله کرد و رویه‌ها را تغییر داد. بنابراین موقف نقد و بررسی قوانین و اقدامات نهادهای اجتماعی نهاد علم، قبل از صدور حکم و اقدام و از مجاری علمی و قانونی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◀️ سخنران فیلم، مرحوم خانم دکتر طوبی کرمانی هستند. ✅ فارغ التحصیل فوق دکتری فلسفه و کلام تطبیقی از دانشگاه کالیفرنیای آمریکا و مؤلف بیش از ۷۰کتاب و مقاله علمی و اولین خانم که مسؤولیت رایزن فرهنگی ایران در یونان را به عهده داشتند. آخرین مسؤولیت ایشان دبیر کل مجمع جهانی اتحادیه زنان مسلمان بود. دکتر کرمانی استاد فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه تهران و اولین زن فوق دکترای فلسفه در ایران و فارغ التحصیل فلسفه تطبیقی و کلام است. سخنان ایشان در مورد سبک زندگی اسلامی ایرانی و تفاوت آن با فرهنگ سکولار را بشنوید.
📌پیش نیاز بازسازی فرهنگی کشور 1. شناخت بنیانهای فرهنگی و گزاره‌های غلطی که بر اذهان مردم حاکم شده است و 2. عواملی که موجب شکل گیری این بنیانهای غلط و تأثیرپذیری مردم از آنها می شود https://eitaa.com/hekmat121
📌پیچیدگی انسان و جامعه 🔹انسان به تنهایی موجودی پیچیده، چند لایه و چند ساحتی است و همین موجب شده است که نتوان به صورت کامل آن را تبیین و کنترل کرد. هر فرد هرچقدر هم که قوی باشد و خود کنترلی داشته باشد باز هم احتمال خطا و اشتباه دارد. جالب توجه اینجاست که در بسیاری اوقات، خطای مضاعفی دارد و اینکه خطای خود را درست می‌پندارد و از آن دفاع هم می‌کند. 🔸 جامعه که تبلور انسان و عرصه ظهور اراده‌ی جمعی افراد است به طریق اولی پیچیده، چند لایه و چند ساحتی است. به طور طبیعی، جامعه محل آشکار شدن تعارض‌ها و تضادها، درگیری‌ها و تنازع‌هاست. جامعه عرصه‌ی آزمون و خطاست، هر فرد و هر نسلی در معرض تجربه‌ها و تحول‌های جدید تاریخی است. 🔹جامعه را با تضادها و تعارضهایش، با دوستی‌ها و دشمنی‌هایش، با آزمون‌ها و خطاهایش، با همه‌ی پیچیدگی‌هایش باید شناخت. 🔸جامعه را با ذهن ریاضی و مهندسی و مکانیکی نمی‌توان شناخت. شناخت جامعه به ذهن تحلیلی، پیچیده، خطا فهم و تجربه شناس، تاریخ خوان و فرهنگ‌دانا نیاز دارد. 🔹 متاسفانه امروزه بواسطه غلبه عقل ساده ساز ریاضی و ذهن مکانیک اندیش فیزیک و علم تقلیل‌گرای زیست، جامعه را بسیط، ساده و تک ساحتی و طبیعی می‌بینیم و از لایه‌های انسانی و تاریخی آن غفلت داریم. 🔸 جامعه از آنچه فکر می‌کنیم پیچیده تر است چون انسان پیچیده است. اگر باور ندارید به خودمان مراجعه کنیم تا پیچیدگی‌ها را درک کنیم. اگر درست خودمان را رصد و تحلیل کنیم خواهیم یافت که هر کدام از ما خیلی پیچیده هستیم. 🔹خودمان را بشناسیم تا موجودات دیگر را بشناسیم معرفة النفس انفع المعارف خودشناسی سودمندترین دانش‌هاست. https://eitaa.com/hekmat121
📌 احساس شخصیت فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری: 🔹مسأله احساس شخصیت مسأله بسیار مهمى است. از این سرمایه بالاتر براى اجتماع وجود ندارد كه در خودش احساس شخصیت و منش كند، براى خودش ایدهآل داشته باشد و نسبت به اجتماعهاى دیگر حس استغنا و بى‏نیازى داشته باشد، یك اجتماع این‏طور فكر كند كه خودش و براى خودش فلسفه مستقلّى در زندگى دارد و به آن فلسفه مستقلّ زندگى خودش افتخار و مباهات كند، و اساساً حفظ حماسه در اجتماع یعنى همین كه اجتماع از خودش فلسفه‏اى در زندگى داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد. 🔸واى به حال آن اجتماعى كه این حس را از دست بدهد! این یك مرض اجتماعى است، و این غیر از آن «خودى» اخلاقى است كه بد است و نفس پرستى و شهوت پرستى است. اگر اجتماعى این منش را از دست داد و احساس نكرد كه خودش فلسفه مستقلّى دارد كه باید به آن فلسفه متكى باشد، و اگر به فلسفه مستقلّ زندگى خودش ایمان نداشته باشد، هرچه داشته باشد از دست مى‏دهد، ولى اگر این یكى را داشته باشد ولى همه چیزهاى دیگر را از او بگیرند، باز روى پاى خودش مى‏ایستد؛ یعنى یگانه نیرویى كه مانع جذب شدن ملتى در ملت دیگر و یا فردى در فرد دیگر مى‏شود، همین احساس منش و شخصیت است. (مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏17، ص53، حماسۀ حسینی) 🔹شخصیت و فلسفه مستقل زندگى داشتن و تعظیم و احترام شعائر ملى و دینى بزرگترین سرمایه‏هاست، حتى از علم بالاتر است. خاصیت شخصیت این است كه مانع جذب شدن است. هر كمبودى قابل اصلاح است مگر بى‏شخصیتى. پیغمبر به عرب چه داد؟ شخصیت داد. از چه راه؟ از راه ایمان به مبادى اسلام كه طبعاً شخصیت آفرین است. (مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏17، ص635) 🔸خسران شخصیت بالاترین خسرانهاست. ترسها، زبونیها، بردگیها، چاپلوسیها، توسرى خوریها همه مولود باختن شخصیت است. (مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏17، ص623، حماسه حسینى) https://eitaa.com/hekmat121
📌 معرفت برای حضور 🔹 مهمترین معرفت‌های مورد نیاز کنشگر جوان انقلابی برای حضور فعال، سازنده و بانشاط در مناسبات اجتماعی عبارتند از: ۱. نظام اندیشه اسلامی و دین‌شناسی جامع و عقلانی و کاربردی، ۲. شناخت خانواده و نظام تربیتی و رشد جامع اسلامی، ۳. شناخت تاریخ و جامعه و مؤلفه‌های سازنده‌ی حیات طیبه و تغییر جامعه‌ی جاهلی، ۴. شناخت فلسفه‌ی سیاسی اسلام و منطق حکمرانی متعالی، ۵. شناخت فرهنگ و شیوه‌های گفتمان سازی، تبلیغ و جهاد تبیین. https://eitaa.com/hekmat121
📌 مراحل انحراف فکری یک مذهبی ۱. هر انسان مذهبی مانند سایر انسانها در معرض انحراف فکری وعقیدتی وتغییر اساسی دربنیان‌های معرفتی وعملی است. ۲. انحراف لزوما یک پدیده‌‌ی دفعی وسریع نیست. بلکه امری بطئ، کند، نامحسوس و به صورت تدریجی وگام به گام است. بگونه‌ای که خود فرد وحتی اطرافیان نزدیک او نیز ممکن است این تغییر وانحراف رادر زمان احساس نکنند وپس از گذشت زمان طولانی وظهور آثار انحرافی به تغییرات اساسی درفکر وعمل او پی ببرند. حتی ممکن است اطرافیان پی ببرند اما خود فردمنحرف انکار کند ودیگران رابه سوء فهم و غرض‌ورزی و ... متهم کند. ۳. انحراف فکری وتغییر عقیدتی لزوما از فکر و عقاید آغاز نمی‌شود، بلکه درمراحل نخستین، از ظواهر اندیشه و دانش آغاز شود و در اعمال وسبک زندگی و برخی تحلیل‌‌های اجتماعی و سیاسی آشکار می‌شود اما به تدریج این تغییرات، تعمیق می‌یابد و به زیرساخت‌های نظری و معرفتی هم کشیده می‌شود. بخصوص اگر عوامل اجتماعی و فرهنگی همچون اغراض سیاسی و جاه طلبی و همچنین قبیله‌گرایی‌های حزبی هم مداخله کند نوعی کنش و واکنش تضادی هم شکل می‌گیرد و در هر رفت و برگشتی، احتمال تعمیق تغییر و انحراف بیشتر می‌شود. ۴. لزوما انحراف و تغییر عقیدتی از سر غرض ورزی و دشمنی نیست بلکه غالبا محرک اولیه دغدغه‌مندی و دلسوزی بیش از حد و غیرطبیعی است. افراط‌های اولیه چون به تدریج موجب سرخوردگی و واکنش‌های منفی در جامعه می‌شود آرام آرام سرد می‌شود و موجب تردید و تحیر می‌شود به نحوی که کنشگر در حق بودن مسیر گذشته تردید می‌کند و به سمت مخالف کشیده می‌شود. در این صورت جذب اندیشه‌ها و تفکرات مخالفان می‌شود و گمشده‌ی خود را آنجا جستجو می‌کند و می‌یابد تا بتواند از گذشته‌ی خود فاصله بگیرد و آن را فراموش و در نزد دیگران پاک کند. و شخصیتی روشنفکر، جذاب و متجدد از خود نشان دهد. ۵. اینگونه نیست که انحراف و تغییرات فکری از همان آغاز برای همگان آشکار و عیان باشد. بلکه اگر مراحل آغازین مستقلا مورد توجه باشد چندان انحراف و تغییر جدی دیده نمی‌شود و فقط کمی شور و احساسات بیش از حد دیده شود و یانقط نظرات معدود زاویه‌داری شنیده می‌شود که نوعا حمل بر مفردات و کم‌تجربگی و دلسوزی می‌شود وبه آنهابه عنوان مراحل آغازین انحراف وتغییر نگاه نمی‌شود. هر چند اگر بعد از اتمام مراحل انحراف، بخوبی نگاه شود آشکار می‌شود که همان مفردات بیانی و عملی اولیه نشانه‌هایی از افتادن درسراشیب انحراف بود که بعدا تعمیق وگسترش یافته است. ۶. با توجه به مقدمات ذکر شده، مراحل شکل‌گیری انحراف بخشی از مذهبی‌ها را در مراحل زیر می‌توان صورت‌بندی کرد: مرحله اول: افراط درکنشگری احساسی بدون تعمیق بنیان‌های فکری ونظری تحت تاثیر جو مذهبی خانواده و جامعه مرحله دوم: نفی متفکران اصیل وجایگزین ساختن برخی خطبا ومنبری‌های جذاب وکم عمق که بیشتر به احساسات وکنشگری دعوت می‌کنند وبه بهانه‌های مختلف مذهبی ویا انقلابی ویا اجتماعی، مخاطبان خودرا از تفکر وتعمق فکری واندیشه‌ورزی ومراجعه به حکما ومتفکران اصیل باز می‌دارند. مرحله سوم: پس ازمدتی این افرادچهار دسته می‌شوند. ✔️دسته اول: این مسير راناکافی می‌دانند وبه متفکران و صاحبان اندیشه مراجعه می‌کنند تاضعف‌ها ونواقص فکری وعقیدتی خود راجبران کنند. ✔️دسته دوم: فروکش کردن احساسات ومشغول شدن به امورات جاری زندگی، خانواده وکار. ✔️دسته سوم: سرخورده شدن از احساسات و تردید در درستی و عقلانی بودن کنشهای مذهبی و احساسی، از این رو دنبال راه‌ها و مسیر های دیگر می‌گردد. ✔️دسته چهارم‌: غلیان احساسات و عدم کافی بودن این حد کنشگری و فعالیت مذهبی و به سراغ جریانهای احساسی‌تر، پرشور و هیجان‌تر و جذاب‌تر. مرحله چهارم: دسته سوم وچهارم به سراغ جریانهای دیگری می‌روند که نوعا بامسیرعادی و طبیعی مذهبی‌ها وکنشکری دینی متفاوت هستند وطریق‌های دیگری راپیشنهاد می‌دهند. با گرایش به جریانهای متفاوت به تدریج، رویکردی انتقادی به جریان عادی مذهبی‌ها پیدا می‌کنند. دسته سوم آنها را افراطی، احساسی، کم عقل و متحجر می‌دانند. در مقابل دسته چهارم: مذهبی‌‌های سازنده‌ی گذشته خود را بی‌احساس، کم‌تحرک، اهل مماشات، غیرولایی می‌خوانند. از این رو، اولین انحراف‌ها و تغییرهای نهفته، آشکار می‌شود و هر کدام به نوعی از گذشته‌ی خود اعلام برائت می‌جویند و به سمت افراط و تفریط میل می‌کنند. مرحله پنجم: تبدیل انحرافات فکری به یک دستگاه فکري بدیل به نحوی که موجب گسست اجتماعی ودگر‌اندیشی می‌شود وبه مخالفت صریح وعلنی بارویه‌های عادی و متفکران و بزرگان دینی می‌شود. مرحله ششم: ورود به مرحله فحاشی، اسائه‌ی ادب وتخریب چهره‌های اصیل دینی ومعارف اسلام که به نظر آنها ناصحیح وموجب محافظه‌کاری و مماشات شده است. مرحله هفتم: ورود به مرحله تخریب فیزیکی، اغتشاشات وقتل متفکران ومردم ✍ سید مهدی موسوی @hekmat121
📌واکنشها به یادداشت "مراحل انحراف فکری یک مذهبی" پس از انتشار مطلب مراحل انحراف فکری یک مذهبی واکنش های مختلفی از سوی برخی استادان عزیز و مخاطبان محترم ارسال شد که نشان از اهمیت این گونه مباحث دارد. برخی از آنها عبارتند از: ✳️ اول: سلام علیکم. ضمن تقدیر و تشکر بابت طرح موضوع بسیار مهم فرایند تحول درونی منحرفان فکری و اعتقادی؛ که مستفیض شدیم. فقط در صورت امکان، مبانی این تقسیم بندی و نظریه پردازش را اگر تبیین و معرفی بفرمایید ممنون خواهیم بود ✳️ دوم: سلام و ارادت خدا قوت روان نبود شاید اگر تبدیل به یک فایل فلوچارتی می شود بهتر بود ولی عنوان خوبی داشت ✳️ سوم: سلام استاد پیرامون مطلب اخر کانال خیلی عالی بود برای من خودم راه گشا واقعا به نظرمون کانال نیاز به مطالب این چنینی هم داره و الان خلا این نوع مطالب زیاد دیده میشه حالا چندتا سوال اگر فرد خودش متوجه انحراف بشه راه حل برون رفت چیه ؟ اگر اطرافیان متوجه شوند عقلانی ترین برخورد اولیه چی باید باشه ؟عموما برخورد اطرافیان به دفع می انجامه ؟بعد از برخورد ابتدایی راه حل بلند مدت برای برون رفت چی هست؟ ✳️ چهارم: ایا سنجه ای هست که افراد پیشگیری کنن از این انحراف؟البته جواب عملیاتی تر باشه یعنی نیروی کف میدون هم که از مباحث علمی به دور هست بتونه از این معیار استفاده کنه ✍️تقدیر و تشکر ضمن تشکر از اعزه محترم، انشاء الله دریادداشت بعدی به برخی از نکات و پرسش های مطرح شده پاسخ داده می شود. 🔴درخواست از خوانندگان محترم نیز درخواست میشود نظرات خود را درباره این مطلب برای مدیر کانال ارسال بفرمایید تا سایر عزیزان از نقطه نظرات شما استفاده کنند. https://eitaa.com/hekmat121
📌مراحل انحراف فکری یک مذهبی یخش دوم: ♦️ مبانی 🔹 فرایند تحول درونی منحرفان فکری و اعتقادی یکی از موضوعات، آسیب‌ها و بیماری‌های مهم در جامعه دینی است. چرا که همواره دین‌داران در معرض دگردیسی و تحول درونی قرار دارند. 🔸 بنیان فلسفی و انسان‌شناسی این تحول دینی را می‌توان در صیرورت وجودی و حرکت جوهری انسان جستجو کرد. بر این مبنا، اگاهی‌ها و فعالیت‌های ارادی سازنده انسان است. اگاهی و دانش انسان حقیقت تشکیکی است و در معرض تغییر و نوسان وجودی است. هر سطح از آگاهی و عقلانیت، نوع خاصی از فعالیت و سلوک ارزشی و رفتاری را ایجاب می‌کند. نوع دین‌داری نیز تابع سطح آگاهی و عقلانیت پشتیبان است. هرچند ممکن است بواسطه احساسات و فضای روانی جامعه، انسان تحت تاثیر قرار بگیرد و تابع فضا و موقعیتی که در آن قرار دارد کنش‌ دینی داشته باشد اما با تغییر فضای جامعه و موقعیتی که کنشگر در آن قرار دارد جهت احساسات و تعلقات نیز تغییر می‌کند و به طور طبیعی رفتارها و فعالیت‌های کنشگر هم تغییر می‌کند. در زمانه‌ی تغییر، آنچه موجب ثبات و استقرار کنشکری دینی می‌شود بنیان‌های فکری و عقلانیت پشتیبان است که سازنده‌ی جهانبینی و عقاید است و مانع انحراف فکری و عقیدتی می‌شود. چرا که ریشه‌ی همه انحراف در افراط و تفریط است و عقلانیت موجب توازن و تعادل و مانع افراط و تفریط است. اما احساسات و تعلقات برآمده از فضای روانی و موقعیت‌ها به تنهایی نمی‌تواند عامل ثبات و استقرار ایمان دینی و کنشگری سازنده باشد چرا که احساسات و تعلقات احساسی بستر افراط و تفریط و خروج از تعادل و توازن است. ♦️ شواهد تاریخی 🔹 نمونه‌های فراوان تاریخی برای اثبات این مدعا و فرایند تحول درونی منحرفان فکری و اعتقادی وجود دارد. در دوره معاصر می‌توان به نسل اول سازمان مجاهدین خلق اشاره کرد که براساس دغدغه‌های دینی و عدالت خواهانه و تحت آموزش‌های برخی روحانیون تهران و مهندس بازرگان به کنشگری اجتماعی و دینی پرداختند اما پس از مدتی در همان نسل اول انحرافات نامحسوس فکری و گرایش به مارکسیسم به عنوان "علم انقلاب" به وجود آمد اما به تدریج در اعضای جدید تعمیق یافت. سپس به گسست دینی و "تغییر ایدئولوژیک" و تصفیه داخلی و در نهایت ترور عالمان و متفکران انقلاب و مردم مسلمان منجر شد. 🔸بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نمونه‌های دیگری نیز از انحراف فکری و عقیدتی نیروهای مذهبی و انقلابی وجود دارد که در دهه ۶۰ تحت تاثیر فضای انقلابی و تربیت روحانیون مبارز چپ‌گرا، سرشار از شور و احساسات دینی و انقلابی و عدالت‌خواهی و دشمنی با آمریکا و غرب بودند(چپ اسلامی) ولی در دهه‌های بعد، محور فتنه و اغتشاشات داخلی بودند و سر سفره دولت‌های متخاصم آمریکایی و اروپایی نشستند. 🔹 از جریان تشیع انگلیسی هم نمی‌توان غفلت کرد و لازم است تحقیق شود که چگونه بچه هیئتی‌های دهه هفتاد و دهه هشتاد که پای منبر برخی از خطبای معروف و مداحان جذاب بودند اما به تدریج به قمه‌زنی واحساسات افراطی روی آوردند وبه جریان شیرازی تمایل پیدا کردند وپیوندهای خود رابا هیأت‌های پیشین گسستند وبه افراط مذهبی وتخریب علما و فحاشی به متفکران وتکفیر مذاهب اسلامی کشیده شدند. ♦️ تشخیص بیماری 🔹 انحراف یک بیماری فکری و ذهنی است و می‌بایست به چشم یک بیمارنیازمند به کمک نگاه کرد. پس لازم است طبیبانه ویا باغبان‌گونه به انحراف نگریست وپیش از علاج و درمان به ریشه‌یابی وشناخت منشأ بیماری پرداخت. 🔸 چنانکه گفته شد ریشه‌ی اصلی بیماری انحراف، نبود عقلانیت دینی وجهانبینی توحیدی (خدامحوری) مستدل ودرونی‌شده (باور قلبی و ایمان آگاهانه ومتعهدانه) است. 🔹 همچنین عوامل روحی(حب و بغض) وغلبه‌ی احساسات وتعلقات برآمده از احساسات به عنوان عوامل ثانوی هم مهم است که موجب ارادت به افراد وتاثیرپذیری از آنها و تنفر از افراد دیگر می‌شود. البته روشن است که هرچقدر بنیان فکری وعقیدتی ضعیف‌تر باشد میزان ارادت و وابستگی و تأثیرپذیری ازافراد، جریان‌ها وموقعیت‌ها بیشتر می‌شود و هرچقدر جهانبینی توحیدی وعقلانیت ایمانی بیشتر باشد استقلال وتعادل رفتاری کنشگر بیشتر می‌شود. 🔸البته ازعوامل بیرونی وشرایط زمینه‌ای نباید غفلت کرد که بستر واکنش‌های احساسی رافراهم می‌کند. ♦️درمان‌گر 🔹 طبابت ودرمانگری بیماری انحراف فکری وعقیدتی نیازمند به دانش کافی وتخصص دینی وروان‌شناختی وحتی برخی اگاهی‌های جامعه شناختی است وهرکس سرخود و بی‌حساب و کتاب نمی‌تواند در این عرصه‌ی خطیر مداخله کند چرا که مداخله بی‌تخصص و بی‌تجربه نه تنها مشکل راحل نمی‌کند بلکه بر دامنه و عمق بیماری می‌افزاید وموجبات لجاجت و بداخلاقی و سوء فهم‌های زیادی رافراهم می‌کند. 🔸 کم نبوده است افرادی که انحرافات سطحی داشته اند اما بامداخله افراد دغدغه‌مند بی‌تخصص وبی‌تجربه بیماری آنهاحادتر شده است. 🔴 ادامه دارد ... ✍ سیدمهدی موسوی @hekmat121
📌مراحل انحراف فکری یک مذهبی بخش سوم: ♦️ درمان 🔹پرسشها: ✔️اگر خود فرد انحراف‌دیده متوجه انحراف بشود راه حل برون رفت چیست؟ ✔️اگر اطرافیان متوجه انحراف شوند عقلانی ترین برخورد اولیه چه باید باشد؟ ✔️چرا برخورد اطرافیان عموما به دفع می انجامد؟ ✔️بعد از برخورد ابتدایی راه حل بلند مدت برای برون رفت از انحراف چیست؟ ✔️ایا سنجه ای که افراد بتوانند از انحراف پیشگیری کنند وجود دارد؟ 🔹 پاسخ: 🔸 انسان موجود ارتباطی و اهل انس است و در مجالست‌ها و هم نشینی‌هاست که به درکی از شخصیت خود و نقش اجتماعی خود پی‌می‌برد. در ارتباط و مجالست است که باب پرسش، گفتگو، یادگیری، تربیت و مقایسه گشوده می‌شود و انسان می‌تواند افراد و جریان‌ها را فهم و با هم مقایسه کند و به بهترین‌ها دست پیدا کند. تو اول بگو با کیان دوستی پس آنگه بگویم که تو کیستی همان قیمت آشنایان تو بود ارزش و قیمت جان تو 🔹در حکمت و معارف اسلامی مهمترین راه جلوگیری از انحرافات فکری و عقیدتی، مجالست و ارتباط مستمر با متفکران و عالمان دینی و بهره مندی از دانش آنهاست. نقش حکیمان، عالمان عاقل و متفکران اصیل دینی که در تحصیل حکمت و معارف عقلی و شرعی اسلام ناب زحمت کشیده‌اند و آثار ارزشمند و نظام‌مند علمی و دینی از خود به یادگار می گذارند در تعلیم و تربیت کنشگران و رشد همه جانبه جامعه بی‌بدیل است و هیچ عنصر دیگری نمی‌تواند جایگزین آنها شود. امام سجاد(علیه السلام) فرمودند: "هرکس حکیم رشد‌دهنده‌ای نداشته باشد هلاک می‌شود." از این رو مجالست و ارتباط مستمر و گفتگوی پرسشگرانه با آنها در ساخته شدن بنیان‌های فکری و عقیدتی بسیار موثر است و زمینه ای است که افراد می توانند با آن قرآن کریم و معارف اهل‌بیت(علیهم السلام) انس فکری و قلبی پیدا کنند. چرا که امام علی (علیه السلام) فرمودند: "هرگاه فتنه‌ها همچون شب تاریک به شما هجوم آوردند به قرآن کریم مراجعه کنید." 🔸 انسان موجود روحانی است و فطرتا به کمال مطلق میل دارد و گمشده‌ی اصلی خود را در این ارتباط و اتصال می‌جوید. ارتباط و اتصال معنوی با خداوند متعال و عبادت با معنا اگر چه خود نتیجه معرفت و سلامت فکر است اما سبب‌ تقویت فکر و ایمان و حصول یقین هم می‌شود. از این‌رو، هرگاه انسان احساس انحراف و التقاطی را در افکار و اندیشه‌ها و یا عمل و اقدامات خود یافت لازم است بر توسل و تعبد خود بیافزاید و با استغاثه به درگاه حضرت احدیت نور بصیرت و یقین قلبی و ثبات ایمان را طلب کند. 🔹 نفس آدمي به جهت حب ذات، با مهارت تسویل‌گری و زیباسازی اندیشه‌ها و رفتارها، انسان را به خطا می‌اندازد و نمی‌گذارد انسان انحرافات فکری خود را درست تشخیص دهد. به همین جهت لازم است انسان همواره به خود ظنین باشد و از انحراف و خطا خود را ایمن نداند و هر روز به درگاه احدیت استغاثه ‌و توبه و طلب معرفت و ثبات فکر و قدم طلب کند و با این اتصال و ارتباط معنوی راه ورود مخفیانه‌ و نفوذ موریانه‌وار انحرافات فکری را به نفس خود مسدود کند. مضمون بسیاری از ادعیه کوتاه و بلند و فلسفه‌ی قرائت آنها همین است که انسان همواره نگران بیماری‌های فکری و تزلزل در ایمان و عمل خود باشد و اصول سلامت فکری و ثبات قدم را از اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بیاموزد و از خداوند متعال مطالبه کند. 🔸 حضور آگاهانه و معنادار در مساجد و مجالس اصیلی که در آن معارف قرآن و اهل‌بیت‌ (سلام الله علیهم) تبیین می‌شود و به عبودیت و اتصال به خداوند متعال(جل و علا) دعوت می‌شود و یاد و ذکر اولیای الهی(علیهم السلام) به عنوان الگوهای هدایت گرامی داشته می‌شود و همچنین همنشینی با مؤمنان ثابت قدم، از عناصر مکمّل در تقویت زیرساخت‌های فکری و اعتقادی، جهت‌بخشی به عواطف و خروج از انحراف و التقاط است. 🔹 دنیای جدبد، دنيای زندگی این جهانی است و انسان امروز به دنبال کارآمدی و نقش امور در این زندگی است. لذا برخی از دین‌گریزی‌ها و انحرافات ریشه در زندگی‌گرایی و این معرفت غلط دارد که "دین در ستیز با زندگی این جهانی است" و هیچ نقش مهم و سازنده‌ای در جهان امروز ندارد. برای مقابله با این نگرش، لازم است ابعاد زندگی‌ساز دین اسلام و آثار سازنده‌ی آن در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی تبیین شود و به بیان تفاوتهای اسلام با ادیان تحریف شده یهودیت و مسیحیت پرداخته شود. همچنین به شبهات مطرح شده در این زمینه‌ها پاسخ قوی و اقناع کننده داده شود و در نهایت "طرح کلی اسلام برای زندگی جمعی و عزت‌مندانه و تعالی‌جویانه‌ی انسان معاصر" ترسیم و گفتمان سازی شود. 🔴 ادامه دارد... ✍ سیدمهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
📌مراحل انحراف فکری یک مذهبی بخش چهارم: 🔹 باتوجه به مطلب پیشین می‌توان به پرسشهای دیگر هم پاسخ داد. علت دفع افراد گرفتار به انحرافات فکری توسط اطرافیان ریشه در عدم تخصص آنها در اسلام و نداشتن تجربه کافی درمهارت‌های گفتگو وارتباط دارد که زمینه‌ی افراط وتفریط رافراهم می‌کند. اطرافیان دلسوز و دغدغه‌مند حتما لازم دارند با حکیمان، عالمان و متفکران دین‌شناس و همچنین متخصصان امور تربیتی مشورت کنند و با نظارت مستمر آنها برای کمک و درمان طبیبانه انحراف‌دیدگان اقدام کند. 🔸 مهمترین اقدام اطرافیان، محبت‌ورزی و عدم طرد انحراف‌دیدگان و تلاش برای نفوذ به درون انحراف دیدگان و برقراری گفتگوی صمیمانه‌ای است که موجب تذکار و تنبّه آنها شود. از اینرو، پرسش‌های تردیدآمیز و اشکالات انحراف‌دیدگان به امور دینی واجتماعی نباید موجب عصبانیت و طرد آنها توسط اطرافیان شود بلکه باید معبری برای گفتگوی صمیمانه ودر عین‌حال انتقادی وزمینه پرورش عقل وتصمیم‌گیری عاقلانه آنان شود. 🔹 شایسته است به این نکته توجه شود که یکی ازعوامل تعمیق وتشدید انحرافات فکری، احساس تنهایی و طرد شدگی ازسوی جامعه مذهبی وحاشیه نشینی فرهنگ وجذب آنها ازسوی دوستان وجریانات انحرافی است به نحوی که افراد احساس کنند پاسخ به نیازهای عاطفی وعرصه‌ی شکوفایی وابراز شخصیت آنها نزد منحرفان فراهم است. بابدان کم نشین که صحبت بد گرچه پاکی تورا پلید کند 🔸 فردگرایی وجداشدن ازجامعه ایمانی به تدریج موجب ضعف بنیان‌های فکری و عقیدتی و کم‌رنگ شدن مناسک دینی می‌شود وبا این تضعیف، به تدریج جریانات فکری دیگر این خلأ را پر می‌کنند وبه جذب نسل نوحوان و جوان می‌پردازند، نسل نوجوان وجوانی که پرسش‌ها و ابهام‌های مختلفی دارد و به دنبال ابداع، نوگرایی وکارآمدی است. نسلی که تازه ازمرحله تقلید خارج شده وبنا دارد بابه کارگیری اطلاعات و دانش خود(بعنوان عقل) مسیر متفاوت ومتمایزی راطی کند. بسیاری از نوجوان وعموم جوانان از این طریق "بودن" خود را اثبات و از نقش اجتماعی مستقل، متفاوت وبرتری برخوردار شود. 🔹 بنابراین یکی از مهمترین و ضروری‌ترین اقدام در تعمیق و پایداری ایمان دینی و حفظ مؤمنان و جلوگیری از افتادن مذهبی‌ها در دام انحرافات فکری و التقاط فرهنگی ایجاد تشکل‌های اسلامی و مجامع مذهبی دارای بنیان‌های عمیق حکمی و الهیاتی و جذابیت‌های لازم است تا موجب اتّصال ذهن‌ها و نزدیکی قلبها و توحید در فعالیت‌ها و کنش‌ها بشود. همچنین زمینه تمایرگذاری ومرزبندی حکیمانه واجتهادی با منحرفان وجریان‌های التقاطی را فراهم سازد. 🔸 دعوت و جذب افراد جامعه به تشکل‌های سالم مذهبی و مشارکت دادن آنها در فعالیت‌ها به گونه‌ای که احساس مشارکت فعال و تأثیرگذاری داشته باشد در کنار رشد دادن فکری و معنوی او یکی از حفاظ‌های مهم افراد از انحرافات فکری و عقیدتی و مانع بزرگی برای گرایش درونی به انحرافات و منحرفان است. بلکه بر عکس بجهت رشد فکری و معنوی و همچنین ایجاد علاقه و محبت به خوبی‌ها و خوبان، سعی می‌کند که خود را با جمع همراه، هم‌شکل، هم زبان، هم فکر و هم‌دل کند. 🔹 توجه به این پنج مرحله تحول باطنی و تلاش برای مدیریت صحیح آن بسیار مهم است‌‌. چون که باید دانست همانگونه که انحراف امر تدریجی و چند مرحله‌ای است سلامت و ارتقا فکر و ایمان نیز ورود به زیست جدید است و طبیعتا مقوله‌ای تشکیکی، چند مرحله‌ای و تدریجی است: مرحله‌ی اول: همراهی ورود به تشکل مذهبی و مشارکت در برنامه‌های زیست جدید. مرحله‌ی دوم: هم‌شکلی پس از ورود و مشارکت به تدریج علاقه شکل می‌گیرد و اولین نتیجه آن تلاش برای تغییر ظاهر و هم‌شکلی با سایر افراد است. مرحله‌ی سوم: هم‌زبانی در مرحله بعد، دستگاه واژگانی و نظم گفتاری او تغییر می‌کند و عناصری از مفاهیم دینی و اصطلاحات جاری در جامعه مذهبی را به کار می‌برد و برخی از اصطلاحات و واژگان پیشین را به جهت عدم تناسب با زیست جدید کنار می‌گذارد. مرحله‌ی چهارم: هم فکری با تغییر زبان و ورود اصطلاحات جدید در دستگاه زبانی، زمینه برای تغییر نگرشی و فکری و تعمیق بنیان‌های نظری فراهم می‌شود. اگرچه بخشی از این تغییر به صورت ناخوداگاه بجهت مشارکت در زیست جدید ممکن می‌شود اما این تغییر کم سطح و کم عمق است و نیازمند به اقدامات تربیتی است تا کنشگر از فلسفه‌ی فعالیت‌ها وزیرساخت‌های نظری آن مطلع شود و مشارکت احساسی را به حضور ایمانی ارتقا ببخشد. مرحله‌ی پنجم: هم‌دلی هرگاه فکرها و اندیشه‌ها به هم نزدیک شد و منشأ باطنی حضور و مشارکت یکی، شد جان‌ها به یکدیگر نزدیک می‌شود و اخوت و یگانگی بر انسانها حاکم می‌شود: جان گرگان و سگان هر یک جداست متحد جانهای شیران خداست جمع گفتم جانهاشان من به اسم کان یکی جان صد بود نسبت به جسم هم‌چو آن یک نور خورشید سما صد بود نسبت بصحن خان .. ✍ سیدمهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
📌 منطقی برای تحلیل مجید رهنورد قاتل بسیجیان مشهد 🔹پرسش: سلام آیا هدف از سلسله یادداشت‌های "مراحل انحراف فکری یک مذهبی" تحلیل ماجرای مجید رضا رهنورد قاتل شهدای بسیجی مشهد بود که نقل شده ابتدا مذهبی بوده و سپس به انحراف کشیده شد؟ مستحضر هستید که مطلبی به نقل دکتر اصغری نکاح روانشناس و دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد منتشر شد که در آغاز آن نوشته شد بود: "مجید رضا رهنورد که بچه مذهبی بود شد: مراقب خود، اطرافیان و مان باشیم." 🔸 پاسخ: ماجرای انحراف فکری یک داستان غم‌انگیز در جامعه‌ی دینی است و صدمات زیادی به سرمایه‌ی اجتماعی وارد می‌کند. ما نمونه‌های زیادی را دیده یا شنیده‌ایم یکی از آنها مجید رضا رهنورد جوان مشهدی است که در سراشیبی انحراف و سقوط قرار گرفت. همچنین افراد دیگری در اغتشاشات اخیر حضور داشتند که پیشینه بسیجی و یا مذهبی داشتند. این افراد اولین‌ها نبوده اند و اخرین‌ها هم نخواهند بود. اینجاست که از چرایی انحراف یک انسان مذهبی باید پرسش شود و برلی پاسخ منطقی برای تحلیل نیاز است. این سلسله یاداشت‌ها پاسخی اولیه به این نیاز علمی و عملی است. https://eitaa.com/hekmat121
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌اینجا مترو تهرانه دهه نودی هامون رو ببینید و لذت ببرید 🥰😍 ✅شما هم اگر و بی دغدغه نیستید با گروه دانشجویی «مثل هانیه» همراه شوید https://eitaa.com/hekmat121
📌 میدان حضور بسیج عمومی برای مدیریت عاقلانه‌‌ی فرهنگ کشور توسط جوانان دلسوز انقلابی تحت ارشادات حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر پایه‌ی محبت و امید اجتماعی مهمترین رسالت برای رسیدن به ایران قوی است. نسل جوان را با محبت و دوستی‌های عاقلانه به سمت نور هدایت کنیم. امام رضا«ع» می‌فرمایند: مَن فَرَّجَ مِن مُؤمِنٍ، فَرَّجَ اللّه ُ عَن قَلبِهِ یَومَ القِیامَهِ. هر کس اندوه مؤمنی را بزداید، خداوند در روز قیامت، غم از دلش می زداید. الکافی،ج۲، ص ۲۰۰ https://eitaa.com/hekmat121