eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
291 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عمری گریستی و غمت ناشنیده ماند در سینه‌ات صدایِ تو ای نورِدیده ماند هیات تمام شد همه رفتند شام قبل اما هنوز مادر قامت خمیده ماند @hosenih از گریه چشم خون شد و مویت سفید شد از ناله سینه آتش و رنگت پریده ماند اینجا همه شبیه تو مشکی است رَخت ما همرنگ تو شدیم و عبایت ندیده ماند کاری برای عصر ظهورت نکرده‌ایم اینجا چقدر میوه‌ی کالِ نچیده ماند احساس ما به آمدن تو چه فایده وقتی کلام سیدِ ما ناشنیده ماند ظرفیت شنیدن یک روضه را بده عمری گذشت و مقتل آن سر بُریده ماند @hosenih حق می‌دهم اگر به سر و سینه می‌زنی بر روی عمه‌های تو جایِ کشیده ماند قربان آن دو چشم که گریان زینب است ای وای از غمت شبِ طفلان زینب است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ زینبم، عاشق دیرینه و سرگردانت جان خواهر به فدای دل بی سامانت آه ای خون خدا، شاه رشید علوی من نمردم که در این معرکه بی یار شوی @hosenih بگذارم برَوی جام بلا نوش کنی؟! نکند زینب خود را تو فراموش کنی!!! یاد تو بوده ام و ذکر تو شد هر نفسم جان زینب شده روزی به کنارت نرسم؟ چهره ات قبله گه راز و نیازم بوده دیدن روی تو آغاز نمازم بوده * خاطرت مانده کنارت چه سکوتی کردم؟ سر عقدم به خدا شرط و شروطی کردم تو فقط اذن بده، از تو فقط دل بردن پیشکش کردنشان... عون و محمد با من چه کنم تا بگذاری که به میدان بروند؟ بگذار این دو علی زاده شهیدت بشوند @hosenih نگذار این که پناهنده به قرآن بشوم بروم در حرم و موی پریشان بشوم قدشان را منگر، غیرت شان حیدری است رسم جنگیدن شان، رسم علی اکبری است لحظه ی جنگ کمی واهمه هم نشناسند هر دو شاگرد علمدار حرم، عباسند مادری اند و دوتایی به دو دایی رفتند هم به تو، هم به حسن، هر دو خدایی رفتند مثل خون در رگ عباس به خود می جوشم می روم خیمه، تنِ هر دو زره می پوشم خواهرت را به دل محترم خویش ببخش کمیِ وسع مرا بر کرم خویش ببخش این دو پروانه که بر شمع تقرب دارند بر نخ چادر من هر دو تعصب دارند بهتر این است دوتایی به شهادت برسند بهتر این است همین جا به سعادت برسند نگذار این دو اسیری مرا درک کنند وسط سلسله، پیری مرا درک کنند نگذار این دو بمانند، عزادار شوند شرمسار از رخ من، راهی بازار شوند نگذار این دو به آن بزم حرامی برسند یا به چشم بد و ویرانه ی شامی برسند جان ناقابل شان نذر علی اصغر تو سرشان رفت روی نیزه فدای سر تو @hosenih سنگ باران بشوند و به تو سنگی نخورد به رخ فاطمی ات ضربه و چنگی نخورد کاش بهر تن شان این همه زحمت نکشی می نشینم وسط خیمه خجالت نکشی * حضرت زینب سلام الله علیها قبل از خواندن نماز، اول به چهره امام حسین(علیه السلام) نظر می‌انداختند و بعد به انجام فرایض می‌پرداختند. خصائص الزینبیة ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چه می شود که بگیری به دامنت سر ما را سر شکسته همچون علی اکبر (ع) ما را @hosenih یقین که موی سپیدش سپید تر شود از این اگر زمین بگذاری تو روی مادر ما را هم او که شیر به ما داده از محبت زهرا (س) و با ولایت حیدر (ع) سرشته جوهر ما را رقیه منتظر ماست پس به ما بده قولی به خیمه ها برسانی سلام آخر ما را شبیه قاسم دایی شدیم بال شکسته بیا و جمع کن از روی خاکها پر ما را تمام آرزوی ماست: تیغشان بشود تیز که پیشمرگ گلویت کنند حنجر ما را به عشق اینکه نمانَد برای رأس تو نیزه خوشا به نیزه بدوزند پس سراسر ما را @hosenih میان خنده آن نیزه دارهای حرامی شما اجازه نده روسری مادر ما را... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به یا قدوس به یارب به زینب عبادت میکند هرلب به زینب خدا را دیده ام امشب به زینب بدهکار است این مذهب به زینب دوعالم تکیه دارد بر عصایش میوفتم شصت و نه دفعه به پایش @hosenih وقار آمد به پابوس وقارش علی حظ میکند از اقتدارش خدا بوده فقط آموزگارش برون زد از دهانش ذولفقارش نگو یک زن بگو یک مرد آموز شده زینب ولی زهراست امروز @hosenih نخی از چادرش نور است زینب ولی الله مستور است زینب ز فهم این و آن دور است زینب میان خیمه در طور است زینب چه بهتر از حرم لشگر بسازند برادرها به این خواهر بنازند @hosenih همه رفتند تنها مانده حالا و دردش بی مداوا مانده حالا ز زنهای حرم جا مانده حالا به یادش حرف زهرا مانده حالا تمام دشت پیچیده خبرها رسیده نوبت رزم پسرها @hosenih عزیزم یار آوردم برایت گل بی خار آوردم برایت علاج کار آوردم برایت دوتا سردار آوردم برایت نگو نه! تا به شب رو میزنم من به پیش پات زانو میزنم من @hosenih نزن تکیه به نیزه خواهرت هست سر ناقابلم نذر سرت هست تنی لاغر فدای پیکرت هست ببین پشت سرت را لشگرت هست بده شمشیر را دستم بگیرم رجز خوان باشم اینجا دم بگیرم @hosenih به میدان میروند این دو برایت زمین خوردند اگر اصلا فدایت نبینم بغض مانده در صدایت نبینم لرز افتاده به پایت نبینم شرمت از چشمان زینب فدای تار مویت جان زینب @hosenih چه بهتر جان دهند اینها به پیکار نبینند ازدحام جمع اشرار همان وقتی که میبینند انظار همان وقتی که می آیم به بازار نبینند احترامم را شکستند مرا در پیش مردم دست بستند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بچه‌شیری ز حرم اشک‌فشان بیرون زد نوجوانیِ ِ حسن ماه‌نشان بیرون زد نسلِ صفّینیِ خورشیدوَشان بیرون زد تازه رزمنده که فریادکشان بیرون زد کربلا زیر پر و پاش به طوفان افتاد لرزه بر قاطبه‌ی لشگر عدوان افتاد @hosenih حیف شمشیر به دستانِ دلیرش نرسید زِرِهی بر قد و بالای مُنیرش نرسید فرصت بدرقه‌ی جنگ خطیرش نرسید آب و آئینه به آوای سفیرش نرسید نه زِره بلکه کسی نیست کفن‌پوش کند فرصتی نیست که لشگر رَجَزش گوش کند @hosenih از همان دور که آوای صدایش دیدند قلب بی‌واهمه و قدّ رسایش دیدند دست تهدیدکُنِ و سرعت پایش دیدند نقشه‌ی زجرکُشِ دوره برایش دیدند حیله کردند در آغوش عمویش بکُشند خنجر و تیغ و سنان بر سر و رویش بِکِشند @hosenih ابتکارِ عملش میمنه را ریخت بهم شیوه‌ی جنگیِ او میسره را ریخت بهم قهرمانانه غرور همه را ریخت بهم با عمو گفتنِ خود علقمه را ریخت بهم تا رسید از سرِ گودال صدا کرد عمو تَه گودال به شه‌زاده دعا کرد عمو @hosenih دید گودال پر از خون و عمو بی‌حال است جبریل آمده اما به نَظَر بی‌حال است مقتل انگار معطر ز نبی و آل است موجی از تیغ و سنان در وسط گودال است بین شمشیر و سنان گم شده بود عبدالله طعمه‌ی هجمه‌ی مردم شده بود عبدالله @hosenih نیزه را دید که بوسه ز دهان می‌گیرد شمر سبقت ز هجومِ دگران می‌گیرد خولی انگار غنیمت به نهان می‌گیرد اَخنث از خون خدا رقص‌کنان می‌گیرد داغِ این منظره‌ها سخت گرفتارش کرد مِهرِ آغوشِ عمو مَحرم اسرارش کرد @hosenih دست او دفع بلا کرد ولیکن افتاد گرمِ آغوشِ عمو شد، سرش از تن افتاد پای تا سر بدنش طعمه‌ی آهن افتاد چشم او بر پدرش در دمِ رفتن افتاد عاقبت در تَهِ گودال شکارش کردند با سُم تازه‌ی ده اسب مهارش کردند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پروانه را تحمل ماندن به خاک نیست مست تو را ز نیزه و شمشیر باک نیست خیری ندیده هر که برایت هلاک نیست در عشق سن و سال که اصلا ملاک نیست بوسیدی‌ام شکر شدن اثبات شد به من از کنیه‌ات پسرشدن اثبات شد به من @hosenih ای یازده بهار پناه یتیمی‌ام ماه ِ تمام ِ شام ِ سیاه ِ یتیمی‌ام رحمی نما به ناله و آه یتیمی‌ام آخر بگو که چیست گناه یتیمی‌ام؟ که قسمتم نشستن در خیمه‌ها شده افسوس‌خوردن و غم بی‌انتها شده @hosenih خورشید تیره بود و هوا پرغبار بود پشت سر تو عمه پریشان و زار بود دور و بر تو نیزه و سرنیزه‌دار بود زخم تنت یکی و دو تا نه، هزار بود دیدم ز دور مرکبت افتاد بر زمین مثل تن تو زینبت افتاد بر زمین @hosenih دیگر زمان آمدنم بود آمدم از غصه‌ی تو سوختنم بود آمدم هنگام مَردتر شدنم بود آمدم جای زره لباس، تنم بود آمدم با دست خالی آمدم اکبر شوم تو را پای برهنه قاسم دیگر شوم تو را @hosenih دستم سپر برای تو ای بی‌سپرترین گردد فدای تو پسرت ای پدرترین ای از عطش بریده‌نفس خون‌جگرترین کن دیده باز روی من ای محتضرترین بوی حسن گرفت فضا روی سینه‌ات وقتی که دوخت تیر مرا روی سینه‌ات ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بس‌كه بر پایِ دلم حوصله زنجیر شده طفلی از هولِ غمِ بی‌كسی‌ات پیر شده نیزه بر پهلویِ تو نیّتِ قد قامت كرد ای وضویِ تو ز خون لحظه‌ی تكبیر شده دیدم از خیمه به صورت به زمین افتادی كار از كار گذشته، نكند دیر شده؟ نكند باز عمو دست به خیرات زدی؟ همه‌ی دشت به سویِ تو سرازیر شده آب كردی جگرم، آب مگر خواسته‌ای كه سر و كارِ تو با این همه‌شمشیر شده این همه فاصله مابینِ نفس‌هات ز چیست؟ پنجه‌ی كیست كه با مویِ تو درگیر شده؟ آمدم رو به سراشیبیِ گودال، مرو دو قدم مانده، تحمل كن و از حال مرو @hosenih آمدم زخم، كسی بر بدنت نگذارد لشكری دست به تركیب ِ تنت نگذارد آمدم سهم، كسی از تو نخواهد ببرد تیغ بر بال ِ كبوترشدنت نگذارد زینت ِ دوشِ نبی، سینه‌ی تو پا نخورد زنده تا هست یتیم ِ حسنت، نگذارد یوسفِ عمّه، به جانِ تو قسم هیچ كسی دست، حتی به پَرِ ِ پیرهنت نگذارد پسرت بودم، از این پس سپرت خواهم شد شمر تا چكمه به روی ِ دهنت نگذارد گرچه این تیغ به قصد ِ سرِ تو می‌آید بازوی ِ كوچک ِ این سینه‌زنت نگذارد دستِ من شكر خدا را، كه به كار آمده است استخوان تا شده، با پوست كنار آمده است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سر می‌نهد تمام فلک زیر پای او دل می‌برد ز اهل حرم جلوه‌های او عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت با این حساب عالم و آدم گدای او @hosenih انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی هر لحظه می‌تپد دل زینب برای او او حس نمی‌کند که یتیم است و خون‌جگر تا با حسین می‌گذرد لحظه‌های او @hosenih بالاتر از تمامی افلاک می‌نشست وقتی که بود شانه‌ی عباس جای او نیمش حسن و نیمه‌ی دیگر حسین بود بوی مدینه می‌رسد از کربلای او @hosenih مثل رقیه روح و روان حسین بود او همچو عمه دل‌نگران حسین بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ماندن پروانه در بین قفس‌ها مشکل است مأمن موج خروشان‌گشته تنها ساحل است در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است @hosenih وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است زاده‌ی شیر جمل باید که شیدایی کند عمه‌جان رنجه نشو، این حرف‌ها حرف دل است عمه‌جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند وای عمه! گیسویش در مشت‌های قاتل است @hosenih می‌روم تا بیش از این‌ها حرمتش را نشکنند چکمه‌پوش بی‌حیا از شأن قرآن غافل است بی‌حیا! یابن‌الدّعی! کم نیزه بر رویش بزن صورتش بهر رسول الله ماه کامل است فکر کرده می‌گذارم با سنان نهرش کند دست‌های کوچکم بهر امامم حائل است ...خوب شد رفتم نمی‌بینم که دیگر بعد از این قسمت ناموس حیدر ناقه‌ی بی‌محمل است @hosenih خوب شد رفتم نمی‌بینم که دیگر بعد از این کاروان عشق را در کنج ویران منزل است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی نشان حرمله و خولی و سنان بدهم @hosenih دلم قرار ندارد در این قفس باید کبوتر دل خود را به آسمان بدهم عمو سپاه حسن می‌رسد به یاری تو من آمدم که حسن را نشان‌تان بدهم عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است خدا کند بتوانم نجات‌تان بدهم @hosenih سپر برای تو با سینه می‌شوم هیهات اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم مگر که زنده نباشم که در دل گودال اجازه‌ی زدنت را به کوفیان بدهم من آمدم که شوم حائل تو با عمه مباد فرصت دیدن به عمه‌جان بدهم عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم @hosenih کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم عمو خدا نکند من ز دست‌تان بدهم صدای مرکب و نعل جدید می‌آید عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر که روی سینه‌ی مولای خویش جان بدهم عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم @hosenih برای آنکه جسارت به پیکرت نشود خودم لباس تنت را به این و آن بدهم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آنقدر ناله زدم تا که پناهم دادی بی‌رمق بودم و تو قدرت آهم دادی کور بودم که مرا روضه‌تان داد شفا با همین اشک چه نوری به نگاهم دادی @hosenih همه‌جا رفتم و خوردم به در بسته حسین فقط آخر که رسیدم به تو راهم دادی خیر دنیای منی آخرتم هم با توست به همه خیر رساندی و به ما هم دادی من زمین خورده‌ام اما تو بلندم کردی روی خوش باز به این روی سیاهم دادی @hosenih آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ کوچکترین دلیر پس از شیرخواره بود طفلی که در سپهر شجاعت ستاره بود هرچند که اجازه ی جنگاوری نداشت آماده باش، منتظر یک اشاره بود @hosenih از اینکه رفته‌اند همه داشت می‌شکست از اینکه مانده بود دلش پر شراره بود دستش به دست عمه و چشمش پی عمو در جست و جوی یافتن راه چاره بود چون دید شاه کشور جان‌ها چنین غریب در حلقه ی محاصره ی صد سواره بود @hosenih خود را به آستانه ی جسم عمو رساند جسمی که زخم‌هاش فزون از شماره بود عباس‌وار دست به دستان تیغ داد و یک سه‌شعبه در پی ذبحی دوباره بود در قتلگاه ماند تنی که پس از قتال تنها تن شبیه عمو پاره پاره بود @hosenih در خیمه‌ها اگر که نمی‌رفت شاهدِ دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عقل، وامانده شد و پرسشِ احوالم کرد به خدا عشقِ عمو بود سبکبالم کرد غربت اوست که تبدیل به این حالم کرد آنکه با جامِ مِی اَش مست ،همه عالم کرد مست، بی دست شود، میکده بی سر خواهد دل در این راه فقط یاریِ دلبر خواهد @hosenih دلِ عاشق، سپرِ فاصله خواهد چکند دفعِ تیرِ سه پرِ حرمله خواهد چکند طالبِ وصل،دگر حوصله خواهد چکند با گرفتاریِ یک، قافله خواهد چکند گر چه از مادریِ عمۀ خود ممنونم کربلایی شدنَم را به عمو مدیونم @hosenih عموی بی کس و تنهام مرا میخواند سید و سرور و مولام مرا میخواند یک طرف غربت آقام مرا میخواند یک طرف وعدۀ بابام مرا میخواند همه دارند به لب ذکرِ اباعبدالله و عمو خواند مرا،گفت بیا عبدالله @hosenih وای عمه!بخدا خون عمو ریخته شد نیزه ها از همه سو با تنَش آمیخته شد خاک و خون از تَهِ گودال برانگیخته شد تا رسیدم به عمو دست من آویخته شد سپرِ جان عمو در وسط عدوانم من پریشانِ عمو،زیر سم اسبانم @hosenih عمه جان بهرِ عمو نَه بَر و بازو مانده نه سر و صورت و نه گیسو و اَبرو مانده نه مُچِ دست،،وَ نه دندۀ پهلو مانده نه به جانِ علی اکبر سرِ زانو مانده هر چه ضَربَست من از جان عمو میگیرم دشمنم گر نَکُشد از غم او میمیرم @hosenih تشنه را آب دهند،ضربه زدن یعنی چه بوسۀ نیزه به دندان و دهن یعنی چه کُشتن و اینهمه خوشحال شدن یعنی چه کَندنِ پیرهنِ پاره ز تن یعنی چه عمه جان وقتِ اسیریست مهیا بشوید بعد از این شاهد خون گریۀ زهرا بشوید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دستم رها کن عمه، دورش را گرفتند راه عبور زاده ی زهرا گرفتند می آیم از خیمه به امدادت عمو جان بار دگر گرگان رهِ صحرا گرفتند @hosenih عمه زمین خورد و صدا زد وای مادر لشگر ز هر سو نیزه ها بالا گرفتند تا ضربه را کاری به جسم تو بکوبند اغلب کنار حنجر تو جا گرفتند دیدم که زینب زلف هایت شانه می زد اینان چرا با پنجه مویت را گرفتند @hosenih دستم سپر می سازم اینجا زیر شمشیر اما نشانه حنجرم را تا گرفتند خون گلویم ریخت چشمان تو را بست تا که نبینی جان من یک جا گرفتند تا مثل تو گفتم که مادر یاری ام کن با نیزه از پهلوی من امضا گرفتند @hosenih مانند قاسم نیزه کش کردند جسمم از ما تقاص عقده از بابا گرفتند جان دادنم مشکل شده می دانی ازچه؟ هر جفت پاهای مرا با پا گرفتند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ كشته ي دوست شدن در نظر مردان است پس بلا بيشترش دور و بر مردان است يازده ساله ولي شوق بزرگان دارد در دلِ كودكِ اين ها جگر مردان است @hosenih همه اصحابِ حرم طفل غرورش هستند اين پسر بچۀ خيمه پدر مردان است بست عمامه همه ياد جمل افتادند اين پسر هرچه كه باشد پسر مردان است نيزه بر دست گرفتن كه چنان چيزي نيست دست بر دست گرفتن هنر مردان است @hosenih بگذاريد ببيند كه خودش يك حسن است حبس در خيمه شدن بر ضرر مردان است گرچه ابن الحسنم پُر شدم از ثارالله بنويسيد مرا يابن ابي عبدالله ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ برای ترک سر، آماده بودم از اوّل دل به مهرت، داده بودم عموجان بر سرم، منّت نهادی من از قاسم، عقب افتاده بودم @hosenih ز خون، گلرنگ شد آیینۀ تو فرو شد نیزه، بر گنجینۀ تو الهی کور گردم تا نبینم زند قاتل، لگد بر سینۀ تو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پا برهنه شد و به میدان زد داد می زد: عمو رسیدم من دستِ من هست؛ پس نبُر دیگر تیغ زیر گلو رسیدم من @hosenih تا بیایم غریب لب تشنه با خدا دردِ دل مفصل کن با مناجات گوشه ی گودال نیزه ها را کمی معطل کن @hosenih چقدر دیر آمدم! تیغی بوسه بر دست مهربانت زد قاری خوش صدایِ آل الله چه کسی نیزه بر دهانت زد!؟ @hosenih چند خط شکسته ی ممتد شکل زخم عمیقِ پیشانیت بی علمدار بودن خیمه علت اصلی پریشانیت @hosenih نیزه های شکسته می بینم لبِ گودال و داخلِ گودال چادر زینب تو خاکی شد رویِ تل مقابل گودال @hosenih برق یک شیءِ آهنین دیدم کاسه ای آب شاید آوردند!؟ نه عموجان! خیال خامی بود تازه یک خنجرِ بد آوردند @hosenih دشنه ای کُند می رسد از راه نیت کشتن تو را دارد چقدر زخم خورده ای! ای وای خواهرت خیمه بوریا دارد !؟ @hosenih سایه ی چکمه ای مرا ترساند حق بده، خصلت یتیم این است صحنه ی غارت عبای شما دیدن و باورش چه سنگین است @hosenih حول و حوش هزار و نهصد بود زخم های تو را شمردم من احتیاجی به تیر حرمله نیست ای عمویِ غریب، مُردم من ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه شب پنجم محرم، دل ما تو قتلگاهه چقدر تیر چقدر سنگ، چقدر نیزه شکسته روی خاک، تو موجی از خون، یوسف زهرا نشسته @hosenih دل من ترسیدی انگار، که نمیری توی گودال نمی بینی مگه آقات، چقدر زده پر و بال اون کیه میره تو گودال، گمونم یه نوجونه مثه بچه شیر می مونه، وقتی که رجز می خونه میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید سی هزار گرگ دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید از امامش مثه مادر، تو بلا دفع خطر کرد جلوی طوفان شمشیر، لاله دستشو سپر کرد توی خون داره می خنده، عمو جون دیدی که مردم اگه تو خیمه می موندم، جون عمه دق می کردم @hosenih خدارو شکر نمی مونم، تو غروب قتل و غارت مثه بابام نمی بینم، سوی ناموسم جسارت خدا رو شکر نمی بینم، دست عمه رو می بندن پای نیزه ی ابالفضل، به اسیری مون می خندن ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خودش به دست خودش کودک انتخاب شده ستاره ایست که هم سطح آفتاب شده علی اصغر ششماهه رفت و او مانده هزار مرتبه از این قضیه آب شده @hosenih هزار بار دم رفتنش به سمت جلو یکی رسیده و او نقشه اش خراب شده عذاب می کشد از اینکه راه می رود و تمام دلخوشی عمه و رباب شده مگر که کودک بی ادعا گناهش چیست؟ که بین لشکریان کشتنش ثواب شده @hosenih کجای دشت نشستی بلند شو عباس که بی تو کشتن اطفال نیز باب شده حسین مثل کتاب غم است و عبدالله به تیر حرمله ای جلد این کتاب شده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در سرش طرح معما می کرد با دل عمه مدارا می کرد فکر آن بود که می شد ای کاش رفع آزار ز آقا می کرد @hosenih به عمویش که نظر می انداخت یاد تنهایی بابا می کرد دم خیمه همه ی واقعه را داشت از دور تماشا می کرد چشم در چشم عزیز زهرا زیر لب داشت خدایا می کرد ناگهان دید عمو تا افتاد هر کسی نیزه مهیا می کرد @hosenih نیزه ها بود که بالا می رفت سینه ای بود که جا وا می کرد کاش با نیزه زدن حل می شد نیزه را در بدنش تا می کرد لب گودال هجوم خنجر داشت عضوی ز تنش وا می کرد هر که نزدیک ترش می آمد نیزه ای در گلویش جا می کرد زود می آمد و می زد به حسین هر کسی هر چه که پیدا می کرد آن طرف هلهله بود و این سو ناله ها زینب کبری می کرد @hosenih گفت ای کاش نمی دیدم من زخم هایت همه سر وا می کرد دست من باد بلا گردانت ذبح گشتم به روی دامانت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دیگر تحملش به سر آمد، برابرش دارد ز دست می رود عمه، عمو، سرش شمشیر و نیزه، تیر و سنان متحد شده با هر صدای حرمله، "حمله به پیکرش" @hosenih جایی نمانده بود که این تیر جا شود حالا چه قدر سعی کند تا که آخرش... چون جان اوست عرش خدا، نیزه ها همه بوسه زدند بر تن او، بر سراسرش او واحد است مثل خداوند حیّ فرد حالا کنند سم ستوران مکرّرش این نیزه ای که حرمت پهلو شکسته است یادش بیاورد در و دیوار و مادرش @hosenih یک خنجر است، جان دو تن را گرفته است دیگر تمام شد به خدا کار خواهرش ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ صد شکر که هست مَحرمت عبدالله در مقتل توست مُحرِمَت عبدالله @hosenih من راوی گودالِ پر از خونِ توأم مداحِ همه محرّمت عبدالله ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم حجت الاسلام ▶️ صبر كن پاي گلوي تو ذبيحت باشم صورتم غرقۀ خون شد كه شبيهت باشم ذكر الغوث بريده ز لبت مي آيد سعي كن تشنۀ اذكار صريحت باشم @hosenih آمدم باز بخندي و بگويي پسرم كشته ومردۀ لبخند مليحت باشم دست من رفت نشد سينه زنت باشم حيف دم دهم تا دم گودال مسيحت باشم بدنم خوب قلم خورده به سر نيزه و نعل تن پر زخم رسيدم كه ضريحت باشم مانده ام مات كه با سنگ تو را زد چه كنم خون زخم سر تو بند نيامد چه كنم خرمن موي تو در پنجۀ دشمن ديدم عمه اين صحنه نديده است ولي من ديدم دور تا دور تو از بغض حرامي پر بود پيكرت را هدف نيزه و آهن ديدم سر تقسيم غنائم چقدر دعوا بود دزدي و غارت عمامه و جوشن ديدم @hosenih شمر بي خير تو را از بغلم كرد جدا پشت و رو كرد تو را لحظۀ مردن ديدم زير لب آه كشيدي و پر از درد شدم سهم از درد تنت برده ام و مرد شدم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ طفلی اگر بزرگ شود با کریم ها یک روز می شود خودش از کریم ها عبدلله حسین شدم از قدیم ها دل می دهند دست عمو ها یتیم ها طفل حسن شدم بغلت جا کنی مرا تو هم عمو شدی گره ای وا کنی مرا @hosenih آهی که می کِشد جگر من، مرا بس است شوقی که سر زده به سر من، مرا بس است وقتی تو می شوی پدر من، مرا بس است یک بار گفتن پسر من، مرا بس است از هیچ کس کنار تو بیمی نداشتم از عمر خویش، حس یتیمی نداشتم @hosenih دستي كريم هست كه نذر خدا شود وقتي نياز بود، به وقتش جدا شود از عمه ام بخواه كه دستم رها شود هركس كه كوچك است، نبايد فدا شود؟ بايد براي خود جگري دست و پا كنم با دست كوچكم سپري دست و پا كنم @hosenih ديگر بس است گرم دلِ خويشتن شدن آماده ام كنيد براي كفن شدن حالا رسيده است زمان حسن شدن آماده ي مبارزه ي تن به تن شدن يك نيزه اي نماند دفاع از عمو كنم؟! يورش بياورم، همه را زير و رو كنم؟! @hosenih آماده ام كه دست دهم پاي حنجرت تير سه شعبه اي بخورم جاي حنجرت شايد كه نيزه اي نرود لاي حنجرت دشمن نشسته مستِ تماشاي حنجرت سوگند اي عمو به دلِ خونِ خواهرت تا زنده ام جدا نشود سر ز پيكرت @hosenih اين حفره روي سينه ي تو اي عمو ز چيست؟ اين زخمِ روي سينه ي تو ارثِ مادريست؟ اين جاي زخم نيزه و شمشيرها كه نيست؟ بر روي سينه ي تو عمو جان جاي پاي كيست؟ عبداللهت نمُرده ذبيح از قفا شوي بر روي نيزه هاي شكسته فدا شوي ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عمو رسيدم و ديدم؛ چقدر بلوا بود! سر تصاحبِ عمامه ي تو دعوا بود به سختي از وسط نيزه ها گذر كردم هزار مرتبه شكر خدا كمي جا بود! @hosenih ثواب نَحر گلويت تعارفي شده بود سرِ زبان همه جمله ي - بفرما- بود عمو چقدر لبِ خشكتان ترك دارد! چه خوب مي شد اگر مشك آب سقا بود زني خميده عمو رد شد از لبِ گودال نگاه كن؛ نكند مادر تو زهرا بود براي كشتن تان تيغ و نيزه كم آمد به دست لشگريان سنگ و چوب حتي بود! @hosenih تمام هوش و حواس سپاه كوفه و شام به فكر جايزه ي بردنِ سر ما بود بلند شو؛ كه همه سوي خيمه ها رفتند من آمدم سوي گودال، عمه تنها بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih