🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_5 🌴
_ #حاجاحمد در #بانه فرمانده سپاه بود؟
ابتدا #شهید_پیچک فرمانده بود. در آنجا هنوز سپاه آنچنانی وجود نداشت و به نام نیروهای سپاه بودند.
وقتی #پیچک مدتی رفت، #حاجاحمد فرمانده نیروی سپاه بود. #شهید_پیچک مدتی رفت و سال ۶۱ یا ۶۲ برگشت و فرمانده سپاه شد.
#حاجاحمد بار اول قبل از آمدن به #بانه (سال۵۸) زمان دولت موقت با امام ملاقات کرد.
#حاجاحمد دوراندیشی و اعتماد به نفس عجیبی داشت. در #بانه شرایط سخت بود. بچه ها امکانات و غذا نداشتند. برای آب خوردن برف ها را آب میکردند.
#حاجاحمد با دست خالی نمیتوانست کاری کند. گویی همهمان در زندان بودیم، یا باید از راه زمینی استفاده میکردیم که حتماً همه به شهادت میرسیدیم.
مخصوصاً گردنه خان، که بین #بانه و #سقز قرار دارد بسیار خطرناک بود.
#ضدانقلاب مدام در آنجا تردد و کمین داشت. عبور از راه هوایی هم ممکن نبود.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_6 🌴
...فرمانده پایگان #بانه از نظر ما #ضدانقلاب بود. چون ما به عینه خیانت های او را مشاهده میکردیم. #حاجاحمد دید بچهها دارند از پای در میآیند. ایشان اعتقاد داشت بیکاری فساد میآورد. لذا نمیگذاشت بچهها بیکار باشند. آنها را مشغول میکرد. آنها را بالای کوه میبرد و آموزش میداد.
#شهید_غلامرضا_قربانیمطلق هم طوری دیگر بچهها را مشغول میکرد.
از جمله افرادی که آنجا حضور داشتند: #محمدتوسلی، #شهیدحاجیپور، #حسینصادقی، #مصطفوی، #تقی_رستگار، #شهیدمحمدعلیجودی، #شهیدوکیلی آنجا بودند.
یک روز #هیئت_حسن_نیت (معروف به حسن خیانت بودند) به همراه #آقای_فروهر با سه فروند هلیکوپتر وسط پادگان نشستند. فرمانده پادگان برایشان تدارک دیده و سفره آنچنانی پهن کرده بود در حالی که بچههای ما هیچ چیز نداشتند بخورند.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_7 🌴
_اینجا سمتِ #حاجاحمد چه خبر بود؟
فرمانده سپاه شده بود، جای #شهیدپیچک.
#حاجاحمد سعی میکرد ارتباطش را با شهر قطع نکند. خودش میرفت و میآمد و یا بچهها را میفرستاد. یک نوبت برای حمام بچهها اقدام کرد. با شرایط سختی که هرلحظه امکان داشت نارنجک به داخل حمام بیاید.
او طوری کج دار و مریض رفتار میکرد که #ضدانقلاب تصور نکند ما ترسیدهایم و خود را در پادگان زندانی کردهایم.
در هر حال محدودیت داشتیم. فرمانده پادگان از سوی همان هیئت دستور داشت جلوی حضور بچههای سپاه را در شهر بگیرد.
#فروهر و دار و دستهاش به راحتی در هتل انقلاب با #عزالدین_حسینی و #احمد_مفتیزاده جلسه داشتند.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
جاویدنشان
#شهید_علیرضا_ناهیدے 🥀
#یاران_حاجاحمد
#شهید_علیرضا_ناهیدے 🥀
#شهید_علیرضا_ناهیدی روز اول اسفند سال ۱۳۳۹ در شرق تهران، در خانوادهای دیندار و مؤمن، چشم به جهان گشود.
#علیرضا از کودکی هوش قوی و استعدادی برتر داشت. او، خرداد ۱۳۵۹ در رشته ریاضی فیزیک فارغالتحصیل میشود. در کلاس ریاضی، برخی مسائل را با شیوهای بدیع و غیر مرسوم حل میکند، به طوریکه در دبیرستان به مغز متفکر مدرسه معروف میشود.
#علیرضا سال آخر دبیرستان بود که انقلاب شروع میشود. او بهخاطر تربیت دینی و نیز وسعت مطالعات مذهبی، خیلی زود وارد مبارزات انقلابی و فعالیتهای سیاسی میگردد؛ و در اعتصابهای مدرسه و نیز عملیاتهای ایذایی علیه رژیم، نقش هدایتکننده و جلودار را ایفا میکند.
#ناهیدی فعالیتهای مذهبی خود را در سال ۱۳۵۷، در مسجد اباعبدالله الحسین(ع)، در فلکه دوم تهران پارس شروع میکند. او بهطور جدی پیامها و اعلامیههای #حضرت_امام(ره) را به مردم میرساند و نیز شعارهای ضد رژیم را بر در و دیوار محل مینویسد.
در روزهای سخت انقلاب، به کمکرسانی مردم مسلمان میشتابد. او در زمستان ۱۳۵۷ به کمک شعبه نفت محل رفته و به مردم نفت میرساند و برای مردان و زنان پیر، وسایل و آذوقه تهیه میکند.
#علیرضا با بیان شیوا و جذابش، جوانان را مجذوب و برای وارد شدن در صحنههای انقلاب ترغیب و تشویق مینماید.
#علیرضا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در مسجد محل، پایگاه بسیج را راه میاندازد و برای نوجوانان و جوانان محل، کلاس نظامی و عقیدتی برگزار میکند.
#ناهیدی بهعنوان بسیجی فعال، به دوره آموزش پادگان امام حسین(ع) اعزام میشود و با اشتیاق فنون نظامی را فرا میگیرد.
او پس از شروع تحرکات #ضدانقلاب در #کردستان، در روز ۲۷ شهریور ۱۳۵۹، به عضویت #سپاه در میآید و از سوی پایگاه، داوطلبانه به #کردستان اعزام میشود و در محور “#مریوان” به فرماندهی #حاجاحمدمتوسلیان به مقابله با #ضدانقلاب میپردازد.
#ناهیدی پس از شروع جنگ تحمیلی، از سوی پایگاه بسیج مسجد اباعبدالله الحسین(ع) به جبهه اعزام میگردد و تا لحظه شهادت با جبهه و جهاد پیوندی عمیق و جدا نشدنی مییابد؛ بهطوریکه شش ماه به شش ماه هم به مرخصی نمیرود.
#ناهیدی از گرفتن پست و عنوان در پشت جبهه گریزان بود. یک بار به او فرماندهی قرارگاه امام حسین(ع) را در تهران پیشنهاد میکنند، که نمیپذیرد. او در بیشتر عملیاتها حضوری فعال مییابد و چند بار نیز در چند عملیات زخمی میشود. یک بار که بر اثر بمباران، شیمیایی شده بود، به تهران منتقل میشود، پس از بهبود یافتن، با دختری مؤمن و پارسا نامزد میشود ولی به خاطر شهادتش، ازدواجی صورت نمیگیرد.
#ناهیدی از شهریورماه ۱۳۵۹، حدود شش ماه در #سپاه_مریوان فعالیت مینماید؛ و از بهمنماه ۱۳۶۰، به عنوان #فرمانده_تیپ_ذوالفقار لشکر۲۷ محمدرسول الله ، منشا خدمات ارزنده و ماندگار میشود و حدود یکسال در این مسئولیت فعالیت میکند. او مدتی نیز بهعنوان #مسئول_توپخانه قرارگاه مرکزی کربلا، در حین داشتن #مسئولیت_تیپ، منصوب شده و به ساماندهی توپخانه قرارگاه میپردازد.
#ناهیدی در مجموع ۲۹ ماه در جبهههای مختلف حضوری عاشقانه و پر تلاش مییابد و در این مدت کارها و خدمات نقشآفرینی را از خود ارائه میدهد.
او در روز ۲۷ بهمنماه ۱۳۶۱، در جبهه “#فکه” بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ مجروح شد و سرانجام روز اول اسفندماه همان سال، پس از تحمل رنج فراوان در بیمارستان به خیل رهیافتگان پیوست.
منبع: موسسهفرهنگیهنریمیقات
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_9 🌴
...در #کردستان نمیشد به کسی که اسلحه دارد بگویید #ضدانقلاب. خیلیها اسلحه داشتند اما با انقلاب بودند. داشتن سلاح عادی بود. تک تیراندازهای ماهری بودند و با ام یک و برنو تیراندازی میکردند.
#حاجاحمد در مقابل #ضدانقلاب مقاومت میکرد. تمام تلاش و خواستهی آنها این بود که، #سپاه در منطقه نباشد و #کردستان را تخلیه کند.
#هیئت_حسن_خیانت چندین بار گزارش علیه #سپاه خدمت #امام برد تا کار به جایی رسید که ما از #بانه به #کرمانشاه آمدیم.
#حضرت_امام در آنجا #حاجاحمد را خواسته بود. #حاجاحمد میخواست با هواپیما به تهران بیاید و خدمت #حضرت_امام برسد.
در این جلسه، من هم همراه #حاجاحمد رفته بودم. حاجی نزدیک دوساعت گزارش داد. حتی #امام به او اجازه داد اسم افراد را بیاورد و او اسم برد.
اهدافشان را هم برای #امام مشخص کرد.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_12 🌴
_ #حاجاحمد نیروی زیر دستش را به گونهای آماده کرده بود که با کمترین نیرو بیشترین بازدهی را داشت. شما خاطرهای در این زمینه دارید؟
در سپاه #مریوان در دفتر #حاجاحمد نشسته بودیم. جاده #سقز از جلوی #پادگان_مریوان به سمت #سقز میرفت. این جاده به دست #ضدانقلاب بسته شده بود.
#حاجاحمد بالا را پاکسازی کرده بود و جادهی پایین (سعد آباد) دست #ضدانقلاب بود.
وقتی میخواستیم از #سنندج به #مریوان بیاییم باید یک مقدار از جادهی اصلی میآمدیم و بعد از جاده اصلی جدا میشدیم و در ارتفاعات به جاده #سقز میخوردیم.
در آنجا روستایی بود که حدود ۴۰ کیلومتر با #مریوان فاصله داشت. ما روزها هم نمیتوانستیم در جاده تردد کنیم. البته #حاجاحمد میرفت و توجهی به این مسائل نداشت، طوری اعتماد به نفس را در نیروهایش ایجاد میکرد که نیروها هم مثل خودش عمل میکردند.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_13 🌴
...نهایتاً تا ساعت ۳ بعدازظهر میشد در جاده تردد کرد. اما بعد از آن #ضدانقلاب به جاده میریختند.
آن شب ساعت ۹ بود که تماس گرفتند و گفتند ما چندتا شهید داریم و در محاصره هستیم و بچهها درحال قتل عام شدن هستند.
ما چندپایگاه در مسیر راه داشتیم. #حاجاحمد بلافاصله مرا صدا زد، با محمد که از بچههای ارتش بود و در سپاه #مریوان مامور شده بود و کار دیده بانی انجام میداد. او وقتی سربازیاش تمام شد به عشق #حاجاحمد ماندگار شد. بعد هم به جنوب آمد و در آنجا شهید شد. او از نیروهای #آقای_برقی بود. نفر سوم هم مسئول امور مالی سپاه #مریوان بود.
#حاجاحمد به ما سه نفر ماموریت داد. مسئولیتش را به من داد تا با این دو نفر ماشین را پر از مهمات کنیم و به آنها مهمات برسانیم.
ماهم به سمت پادگان ارتش رفتیم و با بدبختی وارد پادگان شدیم. آن زمان پادگان ۱۵۰۰_۱۰۰۰ متر با شهر فاصله داشت. شهر هم وسعت و ساخت و ساز فعلی را نداشت، الان شهر به پادگان چسبیده.
ما نزد فرمانده پادگان رفتیم و گفتیم #حاجاحمد گفته به ما مهمات بدهید.
گفت: چرا الان؟ بروید صبح بیایید.
گفتیم: نه بچهها درگیر هستند. باید به آنها مهمات برسانیم.
گفت: مگر عقل در سر شما نیست، دیوانه اید؟
پادگان با تلفن صحرایی با سپاه در ارتباط بود. ما تلفن را برداشتیم و با #حاجاحمد تماس گرفتیم و گوشی را به فرماندهی پادگان دادیم.
نمیدانم #حاجاحمد به او چه گفت که یک دفعه گوشی را کوبید زمین و گفت: عقل در سر شما نیست. هرچه مهمات میخواهید بار کنید و ببرید.
هرچه مهمات مورد نیاز بچهها بود مثل خمپاره۶۰، خمپاره ۸۱، اسلحه ژ۳، برنو و ام۱ و تیربار آ۶ برداشتیم.
این ۴۰ کیلومتر راه را که در جاده میرفتیم، هم خودی ها ما را میزدند و هم #ضدانقلاب.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
جاویدنشان
💠 #یاران_حاجاحمد 💠
#شهید_حسینعلے_قجهاے 🥀
روز چهاردهم شهريورماه سال ۱۳۳۷ #حسينعلي در زرين شهر اصفهان چشم به جهان گشود. در سن ۷سالگي به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک ديپلم تحصيل نمود. از کودکي علاقه زيادي به ورزش کشتي داشت و به عنوان قهرمان اول شهرستان و استان اصفهان براي چند سال متوالي معرفي گشت و به مسابقات انتخابي تيم ملي راه يافت. سال ۱۳۵۳ وارد فعاليتهاي سياسي شد. سال ۱۳۵۶ به قم مهاجرت کرد و توسط مأموران ساواک دستگير شد. چند مرتبه نيز به منظور فعاليتهاي سياسي به شيراز و قم سفر کرد. سرانجام انقلاب اسلامي پيروز شد. فرماندهي سپاه زرين شهر و تشكيل گروه ضربت براي مبارزه با مواد مخدر و توزيع كنندگان آن، يكي از فعاليت هاي #حسين پس از انقلاب بود. در پي صدور فرمان #امام_خميني مبني بر تشكيل سپاه پاسداران، #حسين به اين نهاد انقلابي پيوست و در تشكيل و سازماندهي سپاه زرين شهر نقش تعیین کننده داشت وخود نیز فرماندهی آن را به عهده گرفت. وقتی دشمنان ایران استان های کردستان، سیستان و بلوچستان، مازندران و خوزستان را به آشوب کشاندند او به #کردستان رفت تا با #ضدانقلاب به مبارزه بپردازد.
در بازگشت به زادگاهش فرماندهی عمليات سپاه پاسداران زرين شهر را به او سپردند. وی به همراه #حاجاحمد برای آزادسازی شهر #مریوان اقدام کرد. پس از آزادسازی #مریوان براي مدتي نيز فرمانده توپخانه سپاه #مريوان و #دزلي را پذيرفت. هنوز مدتي نگذشته بود که به عنوان فرمانده عمليات #سپاه_مريوان و #دزلي معرفي گرديد. حسينعلي ماهها با #ضدانقلاب جنگيد و در #عمليات_محمد_رسول_الله (ص) با سمت فرمانده عمليات حاضر شد.
#حسين در #کردستان فرماندهي محور #دزلي بود، هميشه #کوملهها را زير نظر داشت، آنان از #حسين ضربههاي زيادي خورده و براي همين هم براي سرش جايزه گذاشته بودند.
پس از تشکیل #تیپ_محمدرسولالله به فرماندهی #حاجاحمدمتوسلیان برای شرکت در عمليات #فتحالمبين با سمت #فرمانده_گردان_سلمانفارسي به جبهه جنوب رفت. #عمليات_بيتالمقدس و جاده اهواز – خرمشهر در تاريخ ۱۵/ ۲/ ۱۳۶۲ جایگاه عروج این سردار ملی وافتخار آفرین ایران بزرگ است. اودر سن ۲۵ سالگي شربت شهادت را نوشيد و بر اثر اصابت گلوله به سرش به ديدار معبودش شتافت.
منبع: سایتِراسخون
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_15 🌴
...وقتی رسیدیم، بچههایی که درگیر بودند باور نمیکردند آن موقع شب #حاجاحمد برایشان مهمات فرستاده باشد.
مهمات را برداشتند و درگیر شدند و چند روستای بعدیاش را هم پاکسازی کردند و ضربهی سنگینی به #ضدانقلاب زدند و آنها تلفات زیادی دادند.
وقتی با آن بچهها صحبت میشد میدیدیم خیلی از آنها تازه به #مریوان اعزام شدهاند؛ یکی دوماه بود که آنجا بودند. میگفتند با این حرکتهایی که #حاجاحمد میکرد برایمان مهم نبود که #حاجاحمد چه دستوری میدهد. ولی هر دستوری میداد ولو به قیمت جانمان هم تمام میشد دستورش را اجرا میکردیم.
رزمندهها میدانستند که فرماندهشان تحت هیچ شرایطی آنها را تنها نمیگذارد.
من بارها در جمع بچههایی که با #حاجاحمد بودند، گفتهام که ما هیچ وقت نمیتوانیم #حاجاحمد را آن طور که بوده معرفی کنیم.
#حاجاحمد یکی بود. هرطور که بخواهیم #حاجاحمد را معرفی کنیم، حقش را ضایع کرده ایم. این برداشت من بود، من شک نداشتم که او آینده را میدید.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_22 🌴
... از زمان حضور در #کامیاران، #بنیصدر به ستاد مشترک #ارتش در #کرمانشاه نامه داده بود که شما یک پوکه هم به #سپاه ندهی این عین عبارت نامهاش بود.
ما هم میخواستیم در روستایی عملیات انجام دهیم اما مهمات نداشتیم. تعدادی از بچههای حزباللهی ستاد مشترک #ارتش با ما راه آمدند، آنها دور از چشم همه یک جعبه مهمات به ما دادند. ما با یک جعبه مهمات عملیات کردیم ۲۰کیلومتر لابهلای #ضدانقلاب رفتیم و در روستای #ماویان عملیات کرده و آن روستا را به تصرف خود درآوردیم.
همان موقع نیروهای #ارتش در #کامیاران مستقر بودند، آنها حتی توپ ۱۰۵میلیمتری داشتند. ما در آن روستا در محاصره دشمن افتادیم. ۱۲ نفر از بچهها دستگیر شدند، با شکنجه و وضعیت فجیعی بچهها را به شهادت رسانده بودند. ۸_۷ جنازه را داخل وانت ریخته و جلوی سپاه آورده بودند. داستان عجیبی بود.
یکی از بچههای ما به فرمانده پایگاه #ارتش گفته بود با توپهایتان بچههای ما را حمایت کنید، آنها در محاصره هستند. فرمانده گفته بود بروید به #آقای_بهشتی بگویید که شما را حمایت کند. بچههای کادر #ارتش که آنجا بودند با آن فرمانده درگیر شده بودند و ۲۴ساعت بعد دیگر فرمانده آنجا وجود نداشت.
#بنیصدر از #حاجاحمد ناراحت بود او میخواست بیاید #مریوان را بگیرد.
_اما هیچوقت به #مریوان نیامد؟!
ظاهراً نمایندهاش را فرستاد اما بچهها او را به شهر راه ندادند. من در #مریوان بودم اما این را ندیدم عمده صحبتهای من از روی یادداشتهایی است که از آن زمان دارم.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_6 🍀
_علت این علاقه چه بود؟
آن زمان تردد در شهرهای #کردستان واقعا سخت بود. اما #حاجاحمد در #مریوان امنیت برقرار کرده بود.
از خصوصیات حاجی این بود که در مقابل دشمن و #ضدانقلاب بهشدت برخورد میکرد. اما در مقابل مردم روحی لطیف داشت، طوری که باور نمیکردید این همان #حاجاحمد است. برای آنها این مطرح بود که آدمی به #مریوان آمده که خدمت برایش مهم است، نه ریاست و منصب. دفاع از مردم مظلوم و محروم و کمک به آنها سبب شده بود که مردم از او حمایت کنند. او مرد میدان و جنگ بود. مردم فضای شهر های دیگر را میدیدند که در #مریوان حتی شبها راحت تردد میکنند و آذوقه در اختیارشان است. در سال۵۸ وضعیت #کردستان وضع خاصی بود. مردم احساس میکردند با رفتن #حاجاحمد این امنیت از شهرستان گرفته خواهد شد. بههرحال به منطقه جنوب آمدیم و #حاجاحمد تیپ را تشکیل داد.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_8 🍀
_چگونه به جنوب رفتید؟
روزیکه از #مریوان خارج شدیم همه با اتوبوس آمدیم. آمارها مختلف است من یادم است ۵۲نفر بودیم. بعضی دوستان میگویند ۴۷_۴۸ نفر بودهایم. حاجی وسط اتوبوس ایستاد و شعری خواند. حاجی به کوه و دشت و صحرا اشاره میکرد و خطاب به شهدا شعر میخواند. مضمون شعر این بود که به کوه و دشت و صحرا قسم ما برمیگردیم و انتقام خون شما را میگیریم. بچهها از منطقه بیرون میآمدند و حس خاصی پیدا کرده بودند. #حاجاحمد هم با آن حس شعر میخواند. #حاجاحمدی که #ضدانقلاب با شنیدن نامش خودش را خراب میکند، ایستاده و شعر میخواند. تمام وجودش آن مناطق بود، اما بنا به صلاحدید مسئولین درحال خارج شدن از آنجا بود. متأسفانه این اشعار نه ضبطشده و نه در ذهن من است. او با صلابت خاص شعر میخواند. میگفت رفتنمان هم بهخاطر شما شهداست. صحنهی خیلی عجیبی بود.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯