eitaa logo
کشکول تبلیغ
2 دنبال‌کننده
399 عکس
148 ویدیو
127 فایل
اینجا محتواهای مختلف تبلیغی با قابلیت جستجوی موضوعی دسته بندی شده و خیلی سریع میتونید به مطالب ناب مورد نظرتون برسید ارتباط با ادمین👇🏻 @admin_kashkol
مشاهده در ایتا
دانلود
📕 روزی مردی داخل چاله ای افتاد و مجروح شد.. یک کشیش او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای! یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت! یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد! یک یوگیست به او گفت: این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند! یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت! یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد! یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند! یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است! یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی! سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...! زيادى مسائل را پيچيده جلوه ندهيد و از تفاسير بپرهيزيد، گاهى فقط يک اقدام ساده لازم است... ✅کانال استاد عالے 🆔 @ostad_aali110
✨﷽✨ ✍مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه می‌کرد و به او می‌گفتند: گناه نکن! می‌گفت: خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِين است، نترسید! او هرگز بندۀ خود را هر چقدر هم که بد باشد نمی‌سوزاند؛ من باورم نمی‌شود او از مادر مهربان‌تر است چگونه مرا بسوزاند در حالی که این همه در خلقت من زحمت کشیده است! روزگار گذشت و سزای عمل این مرد رباخوار پسر جوانی شد که در معصیت خدا پدر را در جیب گذاشت و به ستوه آورد تا آنجا که پدر آرزوی مرگ پسر خویش می‌کرد. گفتند: واقعا آرزوی مرگش داری؟ گفت: والله کسی او را بکشد نه شکایت می‌کنم نه بر مردنش گریه خواهم کرد. گفتند: امکان ندارد پدری با این همه حب فرزند که زحمت بر او کشیده است حاضر به مرگ فرزندش باشد. گفت: والله من حاضرم، چون مرا به ستوه آورده است و به هیچ صراط مستقیمی سربراه نمی‌شود. گفتند: پس بدان بنده هم اگر در معصیت خدا بسیار گستاخ شود، خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ از او به ستوه می‌آید و بر سوزاندن او هم راضی می‌شود‌. 📖 قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (17 - عبس) مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است؟ 🌷سخنرانی استاد عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3474259983C7b462f497c
🔴عالم برزخ فشاری به کسی نمی‌آورد! این فشار، انعکاس و پژواک دنیا است که در عالم برزخ به ما برمی‌گردد. درواقع فشار قبر، عذاب‌ها، سختی‌ها و گرفتاری‌هایی است که بخشی از آن به دلیل آلودگی‌های اخلاقی و رفتاری و اعتقادی ما و بخش دیگر آن به خاطر انس به دنیا است؛ زیرا کنده‌شدن از دنیا برای ما سختی دارد. فیض کاشانی می‌گوید که تنگی یا وسعت قبر بسته به کوچکی یا بزرگی روح ماست. روحی که در این دنیا کوچک است یعنی روحی که حسادت و کینه دارد و در همین دنیا هم با خودش درگیر است، این فرد وقتی به عالم برزخ برود، فشارهای خودش را منتقل می‌کند و فشار قبر او همین است ولی روحی که بزرگ است یعنی دارد و از کسی کینه ندارد، این فرد در همین دنیا برایش بهشت است. @ostad_aali110
🔵 فرزند شیخ رجبعلی خیاط میگوید پدرم چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. یکی ازدوستان پدرم نقل میکرد. یک روز با جناب شیخ به جایی میرفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه میکند از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما می‌ گوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و خود ایشان اینطور نگاه می‌کند!(شیخ) نگاهی به من کرد و فرمـود: توهم میخواهی ببینی من چی میبینم؟ ببین! نگاه کردم دیـدم همینطور از بـدن آن زن مثل سُرب گـداخته ، آتش و سرب مذاب به زمین می‌ریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبـال اوست سـرایت میکند . شیخ رجبعلی فرمـود این زن راه میـرود و روحـش یقـه مـرا گـرفته او راه میـرود و مردم را همینطور با خـودش به آتش جهنـم می بَرَد . سخنرانی های عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3474259983C7b462f497c
✨﷽✨ ✍مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه می‌کرد و به او می‌گفتند: گناه نکن! می‌گفت: خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِين است، نترسید! او هرگز بندۀ خود را هر چقدر هم که بد باشد نمی‌سوزاند؛ من باورم نمی‌شود او از مادر مهربان‌تر است چگونه مرا بسوزاند در حالی که این همه در خلقت من زحمت کشیده است! روزگار گذشت و سزای عمل این مرد رباخوار پسر جوانی شد که در معصیت خدا پدر را در جیب گذاشت و به ستوه آورد تا آنجا که پدر آرزوی مرگ پسر خویش می‌کرد. گفتند: واقعا آرزوی مرگش داری؟ گفت: والله کسی او را بکشد نه شکایت می‌کنم نه بر مردنش گریه خواهم کرد. گفتند: امکان ندارد پدری با این همه حب فرزند که زحمت بر او کشیده است حاضر به مرگ فرزندش باشد. گفت: والله من حاضرم، چون مرا به ستوه آورده است و به هیچ صراط مستقیمی سربراه نمی‌شود. گفتند: پس بدان بنده هم اگر در معصیت خدا بسیار گستاخ شود، خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ از او به ستوه می‌آید و بر سوزاندن او هم راضی می‌شود‌. 📖 قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (17 - عبس) مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است؟ 🌷سخنرانی استاد عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3474259983C7b462f497c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انسان،قیامت،گذشت 🎙حجت الاسلام والمسلمین استاد سخنرانی های عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3474259983C7b462f497c
🔵 فرزند شیخ رجبعلی خیاط میگوید پدرم چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. یکی ازدوستان پدرم نقل میکرد. یک روز با جناب شیخ به جایی میرفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه میکند از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما می‌ گوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و خود ایشان اینطور نگاه می‌کند!(شیخ) نگاهی به من کرد و فرمـود: توهم میخواهی ببینی من چی میبینم؟ ببین! نگاه کردم دیـدم همینطور از بـدن آن زن مثل سُرب گـداخته ، آتش و سرب مذاب به زمین می‌ریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبـال اوست سـرایت میکند . شیخ رجبعلی فرمـود این زن راه میـرود و روحـش یقـه مـرا گـرفته او راه میـرود و مردم را همینطور با خـودش به آتش جهنـم می بَرَد . سخنرانی های عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3474259983C7b462f497c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انسان،قیامت،گذشت 🎙حجت الاسلام والمسلمین استاد سخنرانی های عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3474259983C7b462f497c
nabaiad-gozasht.mp3
7.41M
🎧نباید گذشت... 🔖 حق الناس را باید مطالبه کنیم و باید پاسخ بدهند. 🎙️حجت الاسلام سخنرانی های عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3474259983C7b462f497c 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 ✓تهمت و توهین به نظام را نباید گذشت 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬اگر اهل گذشت باشی ، اهل بهشتی 🎙 حجت الاسلام سخنرانی های عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3474259983C7b462f497c 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 موسی‌بن‌جعفر«سلام‌الله‌علیه» در تحف العقول آمده است که می‌فرمایند: «يُنَادِي مُنَادٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا مَنْ‏ كَانَ‏ لَهُ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ أَجْرٌ فَلْيَقُمْ فَلَا يَقُومُ إِلَّا مَنْ‏ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّه‏»( تحف العقول، ص 412.) 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
مداحی_آنلاین_روحیه_عفو_گذشت_حجت.mp3
3.97M
🎬روحیه عفو و گذشت 🎙حجت الاسلام سخنرانی های عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3474259983C7b462f497c 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🔺حتی یک مکروه! ▫️آیت الله استادی به نقل از حاج مقدس: 🔹یک وقت بنا بود آقای در مسجد سید عزیزالله بازار تهران بعد از نماز جماعت آیة الله حاج سید احمد خوانساری قدس سره منبر برود، هنگام نماز به مسجد آمد و در نماز جماعت شرکت نکرد، بلکه در حجره ای از حجره های مسجد نماز خود را خواند و پس از تمام شدن نماز جماعت منبر رفت . 🔸این سؤال برایم پیش آمد که چرا ایشان نماز را فرادی خواند، بعد متوجه شدم که شاید چون مسافر بود و اقتدای به حاضر در صورتی که نمازهایشان مختلف باشد، یعنی نماز یکی دو رکعتی و نماز دیگری چهار رکعتی باشد مکروه است، آن بزرگوار نخواسته مکروهی به جا آورده باشد . 🌀البته درست است که کراهت در عبادت به قلت ثواب تفسیر و معنی شده، اما سالکان راه حق از هر چه او نهی کند اجتناب می کنند چه حرام و چه مکروه، و مکروه هم به هر معنی باشد، فتامل! 📚مجله پیام حوزه زمستان 1373، شماره 4 ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🔺امام جماعت چهار روزه! ▫️شیخ اسدالل‍ه جوادی اصفهانی: 🔹آیت الله از قید و بند آزاد بودند؛ مثلاً اگر ده نفر پشت سرشان نماز می‌خواندند، دیگر فردا نمی‌آمدند و تعیّن و تشخّص را ابداً قبول نمی‌کردند. اول ماه مبارک بود. برخی طلّاب از ایشان تقاضا کردند که نمازی که می‌خواهید بخوانید، بیایید اینجا (در مدرسهٔ صدر بازار) بخوانید. ایشان قبول کردند و آمدند. 🔸 روز اوّل سجّاده را انداختند در مَدْرس. ما طلبه‌ها بودیم و چندتایی بازاری. کم‌کم شلوغ شد و همه به هم خبر دادند. آقا سجّاده را تا حوض جلو برد. حتّی خانم‌ها آمدند. گفتند: بین خانم‌ها و آقایان چادر بکشید. امّا روز پنجم دیگر آقا نیامدند. 🌀پرس‌وجو کردیم که چرا نیامدند؟ گفتند: «بروید دنبال کس دیگر، من دقّت کردم، دیدم مساجد اطراف دارد خلوت می‌شود و آسیب می‌بیند، نماز باید در مساجد باشد و در این صورت من به مساجد آسیب می‌زنم» و دیگر نیامدند. 📚مجلّهٔ خُلُق، شمارهٔ ۲۹،و 30. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
005.mp3
3.49M
🔺مکاشفه یکی از علما درباره 🔹در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم (ع) 🎙استاد ظهیری ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 علیهم السلام علیه السلام 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وعده‌ی زیبای امام‌حسین علیه‌السلام به شهید لبنانی؛ که لحظه‌ی شهادتش محقق شد این خاطره‌ی زیبا و شگفت‌انگیز رو حتما بشنوید 🔸۳ آذر؛ سالگرد شهادت مدافع‌حرم لبنانی، شهید ذوالفقار حسن عزالدین گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
مذاکره کننده تراز جمهوری اسلامی یعنی ایشان👇 براى امير المومنين امام علی ابن ابیطالب عليه السلام نامه اى از معاويه ملعون رسيد. حضرت امام علی علیه السلام مهر نامه را شكست و آن‌را قرائت كرد : از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على! اى على !  در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش! حضرت علی علیه السلام جواب نامه را اينگونه نوشتند: از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم. به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم. سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟  كسى جواب نداد. دوباره حضرت سؤالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم . حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح ! به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش... طرماح گفت : سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بوسید و بسوى شام حركت كرد. معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند. معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن، طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد . طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت! سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!!!! اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن! اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد! عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند. معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد چه کسی به خدمت چه کسی آمده اى ؟ طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اُذن الله ، وجه الله ، امير المؤمنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان! معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم! طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم. معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم. معاويه گفت : نامه را به يزيد بده طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش! بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند. بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد : على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش " طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم: على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت. سپس خواست برود كه معاويه گفت: طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو. اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى، راه كوفه را در پيش گرفت. معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند! عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 علیه السلام 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 نسخه نجات💠 ✅(نامه جوان 22 ساله به علامه طباطبایی و پاسخ علامه) 🔹بسم الله الرحمن الرحيم 🔹محضر مبارک نخبة الفلاسفة وآية الله العظمی جناب آقای طباطبائی - ادام الله عمرکم ماشاء الله - سلام علیکم و رحمة الله وبركاته. 🔹کوتاه سخن آنکه جوانی هستم ۲۲ ساله، میزان تحصیل پنجم ریاضی. اشتغالات فعلی تحصیلات حوزه قم، حدود لمعه و اصول الفقه. آخوندزاده. 🔹محیط زیست: دو سال سربازی در تهران، شش سال کودکی در قم، تحصیلات اولیه و بیشتر تحصیلات دبیرستان نیز در قم، چند سالی کرمانشاه. 🔹چنین تشخیص می دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سؤال من پاسخ دهید. 🔹در محیط و شرایطی که زندگی میکنم هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساخته اند و سبب آن شده اند که مرا از حرکت به سوى الله، و حرکت در مسیر استعداد خود باز داشته و می دارند. 🔹🔹🔹درخواستی که از شما دارم برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت، بر من حکومت کند؟ 🔹یادآور میشوم نصیحت نمی خواهم و الا دیگران ادعای ناصحیت فراوان دارند. دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم. همانگونه که شما در تحصیلات خود در نجف پیش استاد فلسفه داشتید، همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت. (مسموع است). 🔹باز هم خاطرنشان می سازم که نویسنده با خود فکر می کند که شفاها موفق به پاسخ این سؤال نمی شود. وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم. 🔹لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح می دانید و بر این موضوع میتوانید اصالتی قائل شوید، مرا کمک کنید. 🔹در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید. متشکرم.1355/10/23 ✅ پاسخ علامه 🔸السلام عليكم 🔸برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی برآورده، توبه ای نموده، به و پردازید. 🔸به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید رضای خدا ۔ عز اسمه - را مراعات خواهم کرد. 🔸آن وقت در سر هر کاری که میخواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هرچه باشد. 🔸همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار - پنج دقیقه ای در کارهایی که روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هرکدام مطابق رضای خدا انجام یافته بکنید و هرکدام تخلف شده بکنید. 🔸این رویه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادی حال، سخت و در ذائقه نفس، تلخ می باشد ولی کلید نجات و رستگاری است. 🔸و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سورۂ حشر را بخوانید. 🔸و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید. إن شاء الله موفق خواهید بود. و السلام علیکم. محمد حسین طباطبائی 📚 مرزبان وحی و خرد ص48 (ارسالی مرسلات) 🌺منبرقرآنی در فضای مجازی🌺 Morezvani23@yahoo.com https://eitaa.com/menbareghorany http://Rezvani.isf.ir http://menbareghorani.ir/ http://splus.ir/menbareghorany @Honafa_TV 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
علامه جعفری نقل می کند که دو روز به فوت شیخ مرتضی طالقانی ، برای درس خدمتشان رسیدم. شیخ فرمود :" برخیز و برو، آقا جان برو درس تمام شد. من مسافرم! خر طالقان رفته پالانش مانده، روح رفته جسدش مانده" و بعد بلافاصله گفت :" لا إله إلا الله ". در این حال اشک از چشمانش سرازیر شد. دانستم که از مسافرت ابدی خبر می دهد. عرض کردم :"حالا یک چیزی بفرمائید!" فرمود : " تا رسد دستت به خود شو کارگر 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
السّلامُ عَلَیکَ یَا اَبا مُحَمَّدٍ یَا حَسَنَ بْنَ عَلی! امروز می خواهم دو سه جمله، روضۀ امام مجتبی (ع) بخوانم. امام حسن (ع) خیلی مظلوم بود در مظلومیتش همین بس که هنوز کودک بود، پنج سال بیشتر نداشت جلوی چشمش به زهرای مرضیه (س) جسارت شد. خودش چهل سال بعد از این حادثه فرمود: «یا مُغَیره أنتَ الَّذی ضربتَ فاطمة بِنْتَ رَسُول الله (ص) حتّی أَدْمیتها»؛[22] تو جز کسانی بودی که مادرم زهرا را زدی تا از بدنش خون جاری شد و مجروح شد. ظلمی به او شد که چهل سال بعد از این قضیه وقتی مغیره را می بیند گریه می کند. دنبال مادر راه افتاد، مادر می خواست راجع به فدک صحبت کند و قبالۀ فدک را بگیرد. هنگام برگشت امام شاهد سیلی خوردن مادر بود.[23] خیلی سخت است فرزند نتواند عکس العمل انجام دهد و سن او اقتضا نکند، ببیند شخصی به مادرش جسارت می کند، سیلی می زند، نگاه کند و اشک در چشمانش حلقه بزند و گریه کند. سال ها این درد در سینۀ امام حسن (ع) بود. مظلومیت امام حسن (ع) از روزی که مادرش بین در و دیوار قرار گرفت شروع شد. یک روز آمد مسجد دید بابایش دارد میان خون خودش می غلطد، صدا زد یا ابتا! این چه حالتی است؟ یک روز هم به دهان طبیب چشم دوخته بود و طبیب گفت: پسر بزرگِ آقا شما هستید؟ به بابایت بگو دیگر وصیت کند او توان ماندن را ندارد. یک روز هم وقتی صلح کرد در کوچه های مدینه به امام جسارت کردند و گفتند: «یا مذَّل المؤمنین» توهین ها کردند. خانه هم که می آمد دختر اشعث در خانه بود همان کسی که به امام زهر نوشاند. وقتی امام مسموم شد[24] بچه های صغیری داشت، عبدالله بن حسن شش ماهش بود، قاسم بن الحسن (ع) سه سالش بود، خیلی سخت است برای یک مرد که بچه های کوچک دور بستر مرگش بنشینند؛ اما عزیزان من! برادران و خواهران! کسی که یک زندگی سخت داشته باشد درد مریضی بکشد، مشکلات داشته باشد، وقتی از دنیا برود اگر با شکوه تشییع گردد و مردم احترام و عزتش کنند و مراسم خوبی برایش بگیرند یک مقدار بچه هایش آرام می شوند و می گویند: پدرمان سختی کشید اما بدنش با احترام دفن شد. دل ها بسوزد برای امام حسن (ع) که این قضیه هم اتفاق نیافتاد. جلوی چشم قاسم بن الحسن (ع)، جلوی چشم عبدالله بن الحسن، جلوی چشم عباس و جلوی چشم امام حسین (ع) که یک عمر با هم بزرگ شده بودند، یک عمر با هم زندگی کرده بودند یک وقت ببینند چوبه های تیر بر بدن مقدس امام (ع) نشست.[25] آتش تیر چو افروخته شدغربت آن است که بعد از مردن کفن و جسم به هم دوخته شدآتش تیر ببارد بر بدن امام حسین (ع) کنار بدن نشست، تیرها را از بدن بیرون آورد. برادرم! غارت زده آن نیست که مالش را می برند غارت زده منم که با دست خودم برادرم را میان قبر می گذارم.[26] وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.[27] حجه الاسلام دکتر رفیعی 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 علیه السلام 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
امام هشتم با رأس الجالوت بحث نمود و در نهایت او را محکوم کرد و او هم وضع خود را پذیرفت؛اما وقتی بلند شد عرضه داشت: من حرف و سخن شما را قبول دارم؛ ولی نمی توانم به مردم بگویم که ما ناحقیم چون یک عمر با این عقیده بزرگ شده ایم.
کسی به نام علی بن ابراهیم از نوه های موسی بن جعفر (ع) و واقفی مذهب بود. واقفی کسانی هستند که هفت تا امام را بیشتر قبول ندارند؛ بدین معنی که تا امام کاظم (ع) را قبول دارند؛ اما امام رضا (ع) را دیگر قبول ندارند. اسماعیلی ها تا امام صادق (ع) را می پذیرند و کربلا نیز زیاد می آیند و سینه می زنند و عزاداری و اظهار محبت می کنند. زن و مردشان لباس خاص خود را دارند. خیلی مؤدب و نظیف اند، ولی هیچ وقت حرم امام رضا (ع) نمی روند و امام رضا (ع) را امام بر حق نمی دانند. زیدی ها نیز چهار امامی هستند. علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر، نوه امام کاظم (ع) است در زمان امام عسکری (ع) زندگی می کرد. پسرش محمد بن علی مثل خودش در مدینه بود که وضع اقتصادیش به هم ریخت، به آنها گفته شد بروید سامرا خدمت امام عسکری (ع). در حالی که آنها امام عسکری را امام نمی دانستند بلکه او را فامیل و خویشاوند می دانستند. آمدند سامرا. علی بن ابراهیم می گوید: در راه من با خود می گفتم ای کاش وقتی مشکلم را برای امام عسکری (ع) گفتم، آقا پانصد درهم به من بدهد تا دویست درهمش را فلان جا و دویست درهم دیگرش را فلان جا و صد درهمش را نیز فلان جا هزینه کنم تا مشکلم حل شود. محمد بن ابراهیم گفت: من سیصد درهم کفایتم می کرد با خود گفتم: اگر امام سیصد درهم به من بدهد با صد درهم آن یک لباس شیک خریداری می کنم و با صد درهم کاسبی راه می اندازم و با صد درهم دیگر یک مرکب می خرم. در حال چنین اختلاط هایی بودند که وارد سامرا شدند خانه را هم بلد نبودند، پرس و جو کردند تا اینکه گفته شد این خانۀ امام عسکری است. غلام در را باز کرد و آنها داخل منزل رفتند، امام فرمود: علی بن ابراهیم و محمد بن علی بن ابراهیم خوش آمدید با خودشان گفتند: ما که نگفتیم چه کسی هستیم؟ اسم مان چیست؟ هیچ آشنایی ندادیم؟ امام عسکری احوال ما را پرسید، احوال بستگان ما را پرسید. علی بن ابراهیم می گوید: وقتی خواستیم بلند شویم، امام (ع) پانصد درهم به من داد و سیصد درهم به پسرم داد و فرمود: همان طور که در راه به هم می گفتید این پانصد درهم مال تو و همان گونه که در ذهن داشتی خرج کن. این سیصد درهم نیز مال تو صد درهم لباس، صد درهم مرکب و صد درهم دیگر برای کاسبی. آمدند و وضع مالی شان خوب شد. گاهی وقت ها خودشان قضیه را نقل می کردند که علت اینکه ما ثروتمند شدیم از اینجا بود. شخصی می گوید روزی نشسته بودم و قضیه را گوش می دادم وقتی به اتمام رسید، گفتم: علی بن ابراهیم و محمد بن علی بن ابراهیم شما که چنین کرامتی از امام عسکری (ع) دیدید اینکه نیت شما را خواند و به شما پول داد چرا شیعۀ اثناعشری نشدید؟ چرا به امامتش معتقد نشدید؟ آن دو گفتند: ما دیگر به واقفی بودن و به هفت امامی بودن عادت کرده ایم والا این قضیه نشانۀ حقانیت امام عسکری (ع) است. اینکه گفته شد ما عادت کرده ایم[14] بهانه جویی بیش نبود 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 علیه السلام از حرف مردم 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 💥از بس که گناه کردم، خجالت می‌کشم، برم حرم! رویِ روبرو شدن با امام رضا ع، با امام حسین ع، رو ندارم .... ✍️ و ... شیطان سالهاست با همین بهانه، ما را در جهنم‌مان حبس کرد ... چگونه می‌توان از شرّ این افکار رها شد؟ ♻️ @ostad_shojae 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
※ مجموعه داستان ۱ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز اول | عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی ※ عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه رفت و پس از چندی دوباره به کوفه بازگشت. او پس از شهادت امام حسین(ع)، از عدم پذیرش دعوت امام پشیمان شد. در قیام مختار ابتدا به قیام‌کنندگان پیوست؛ اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت. ✘ پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری و تصمیم امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه، عبیدالله از کوفه بیرون آمد تا با امام مواجه نشود. اما در نزدیکی کربلا با وی مواجه شد. نقل است که امام حسین(ع) وقتی به منزلگاهی به نام قصر بنی مقاتل یا به روایتی «قطقطانیه» در چند فرسخی کربلا رسید، خیمه‌ای دید و پرسید که آن از کیست؟ گفتند از آن عبیدالله بن حر جعفی. امام(ع) کسی را نزد او فرستاد، تا او را به یاری اردوی امام(ع) دعوت کند، ولی او بهانه آورد و گفت: «من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین(ع) به آنجا آید و من نتوانم یاریش کنم.» فرستاده امام بازگشت و پاسخ عبیدالله را به امام(ع) رساند. پس از آن امام حسین(ع) خود نیز به خیمه عبیدالله رفت و نشست و خدا را سپاس گفت، و گفت: «ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌ام.» ✘ امام (ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمی‌طلبیم.» اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم می‌اندازد و هلاک می‌شود. ــــــــــــــــــ  پ. ن  : داشتم به خودم فکر می‌کردم: از روزی که فهمیدم باری بر زمین هست، که باید بروم و بلندش کنم که یقیناً جمعیتی را به امامشان می‌رساند، تا روزی که این تصمیم عملی شود، یکسال طول کشید و من مصمم بودم که عملی نشود ! یکسال من " عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی " بودم، و این بار بزرگ، کم و بیش بر زمین ماند، تا ... امروز می‌فهمم رحم خدا را و منّت امام را، که نگفت برو، احتیاجی به تو و خودکارت ندارم! ※ چشمانش را بست و ۳۶۵ روز بعد راهم داد! @ostad_shojae 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh