eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.6هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 نامی از آسمان 🚫 از خانه که بیرون آمدم و همسایه‌ام را چونان اَجَل معلّق دیدم، آرام گفتم: أعوذُ بالله من الشّیطان الرّجیم. ☠️ از بود که هر روز با رفقایش مشغول سنگ‌اندازی درمسیر اهداف رسول خدا(ص) و دوستانش بودند. ⚠️ به هم که رسیدیم، به‌طعنه گفت: - شنیده‌ام (ص) نوه‌ی دختریِ دومش را «حسین(ع)» نامیده. (ع) دیگر چه جور اسمی است؟ گفتم: همسایه! دست از سر رسول خدا(ص) و خاندانش بردار و بگذار رفاقتمان باقی بماند. 🔽🔽🔽
🗣 بی اعتنا ادامه داد: - مگر چه گفته‌ام؟ نمی‌دانم چرا (ص) دوست دارد همه‌چیزش خاص باشد؛ حتی نوه‌اش. 😡 دیگر نتوانستم تحمل کنم و گفتم: - مگر نمی‌دانی حسین(ع) فرزند کدام است؟ کسی که هیچ لحظه‌ای از عمر خودش و خاندانش به شرک و بُت پرستی آلوده نشده، باید هم اسمش باشد. 🤡 با پوزخند گفت: - ؟! شما پیروان محمد(ص) این حرفها را از کجا می‌آورید؟ 🌙 همین‌طور که داشتم از مقابلش رد می‌شدم، گفتم: - بدان که (ع) اسمی از اسم‌های است. تا پیش از اسلام، هیچ‌کس از مردمان به این نام شریف خوانده نشده. 🔽🔽🔽
🌺 دو نوه‌اش گوشه‌ی اتاق‌اند. (ع) در است، ولی (ع) دارد گریه می‌کند. (ص) بی‌درنگ خم می‌شود و را در آغوش می‌کشد. ، لالایی حسین(ع) می‌شود و حسین(ع) آرام به خواب فرو می‌رود... 💚 بابا با مِهر دخترش را نگاه می‌کند که از سر و رویش می‌بارد و می‌فرماید: - می‌دانی فاطمه(س)جانم! تاب گریه‌ی حسین(ع)را ندارم... 🥀 سپس رسول خدا(ص) طفل معصومش را نگاه می‌کند و به و آینده‌ای که در پیش دارد، می‌اندیشد... 🔽🔽🔽
🌺 سنت‌های انبیاء در قائم(عجل الله فرجه) (عليه‌السلام) فرمود: در ما سنّت‌ها و ويژگی‌هايى از پيامبران وجود دارد: از (عليه‌السلام) عمر طولانى، از (عليه‌السلام) مخفى بودن ولادت و دورى گزينى از مردم، از (عليه‌السلام) ترس و غيبت، از (عليه‌السلام) اختلاف مردم درباره او، از (عليه‌السلام) گشايش پس از گرفتاری‌ها، و از (عليه‌السلام) قيام با شمشير. 📚 كشف‌الغمة، ج۳، ص۳۲۹؛ @ketabejamkaran
✍🏻 در مدینه کسی نبود که نداند جان (ص) است و جان (س)! مگر کسی بود که نداند (ع) و (ع) چون روح و جان محمد(ص) بودند و پاره تن او! 📙 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/7225 📚 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓24 ذی‌الحجه؛ سالروز 📚🍉 📖من و اسقف چند قدم جلو رفتیم. (ص) نیز به همراه جمع کوچکی از همراهان جدا شد و مقابل ما ایستاد. یکی از همراهانش را شناختیم؛ او (ع) بود به همراه یک زنِ جوان و دو پسربچه. خیلی عجیب بود، از خودم پرسیدم آیا او با خوانواده‌اش آمده است؟ یعنی این قدر به خودش اطمینان دارد که باکی از عذاب الهی ندارد؟ 📙 🖋 📜داستان مباهله برای بچه ها برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/6239 📚 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓بمناسبت 🌷 📖در محله‌ی پنجعلی به دنیا آمد. نامش را گذاشتند . در کوچه پس کوچه‌های شهر بزرگ شد. روحش با طاغوت و ظلمش سازگاری نداشت. باید مبارزه می‌کرد پس پشت سر روحانیت شروع به حرکت کرد. بعد از پیروزی انقلاب و با تشکیل سپاه پاسداران در ایجاد مراکز آموزش نظامی در شهرهای مختلفی مثل اصفهان و نجف آباد نقش مهمی داشت. بعد از ان با دستور به پاوه رفت. فعالیت‌های وی در تاثیر بسیاری در پیروزی مردم کردستان داشت. سپس مسئولیت واحد تهران و منطقه 10 کشور را به عهده گرفت. جوان بود ولی سراسر تجربه. برنامه‌ها و طرح‌هایش در رشد و قوت گرفتن سپاه تاثیر فوق العاده‌ای داشت. سرانجام زمانی که جهت نیروها در ساختمان آموزش نیروهای تکاوری در چالوس به سر می‌برد بر اثر جاری شدن سیل به رسید. 📕 کتاب داستان یک زندگی‌ست. داستان زندگی مردی با طمأنینه که آرام و قرار ندارد. داستان با پرواز هواپیمای بوئینگ 747 در آبی آسمان به مقصد لبنان آغاز و با طغیان آب‌های رودخانه‌ای در نزدیکی پایتخت ایران، تهران به پایان می‌رسد؛ اما نقطه آغازی دوباره می‌شود... این کتاب با الهام از زندگی واقعی نوشته شده است. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/121549 📚 ✅کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓10 ربیع الاول: سالروز 📚🍉 📖(ع)چند شتر قربانی کرد و در جشن عروسی (ص) و (س)، همۀ شهر را دعوت کرد. زمین و آسمان چراغانی شده بود و عروس چون ماه در کنار خورشید می‌درخشید. تاجی ز یبا بر سر داشت که آن را بر سر محمد(ص) گذاشت. همه متعجب مانده بودند و عالیه بیشتر از همه در بهت و حیرت، که عروسی تاج خویش را بر سر داماد می‌گذارد. بانو روبه‌روی عالیه ایستاد و گفت: «به من خرده نگیر! من اینک بسیار فراتر از عشق، عاشقم؛ آنچنان که اگر همۀ دنیا با دریاها و جنگل‌ها و بیابان‌هایش، و بی‌نهایتِ آسمان‌ها و آخرت با بهشت برینش برای من باشد، اما دیدگانم فقط لحظه‌ای از تماشای چشمان محمد(ص) غافل شود، این‌همه برای من به‌اندازۀ بال مگسی ارزش ندارد. 📘 🖋 بروجردی برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/127016 ✅کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓17 ربیع الاول: ولادت پیامبر(ص) 📚🍉 📖گاه و بی‌گاه جرقه‌ای از که دین راستین است، در اورشلیم یا می‌درخشد، ولی همواره قدرت آن را خاموش می‌کند. آنگاه نوبت به (ص) رسید که آن اژدهای زهرآگین را سر بکوبد و عنوان را که درخور اوست، به شیطان عطا کند. آری، تردیدی نیست که محمد(ص) رسولی رزمنده و پیامبری پیکارگر است، اما هدف از رزم و پیکار او، پیروزی خداوند است، نه انتقام‌جویی انسان... 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/77232 ✅کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق بس است و 🌸 (ص) و (ع) مبارک باد. ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
❁﷽❁ا ✅دوازده نفر از بنی هاشم 💠 اميرمؤمنان علی بن ابي‌طالب(ع): رسول خدا(ص)به من فرمودند: علی جان، راهنما و هدايتگر شده و پاک از گناه () از نسل تو يازده نفر هستند و تو اولين آن‌ها هستی و آخرين‌شان (کسی است که) همنام من است... 📙 🖋 بن ابراهیم نعمانی 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖پادگان جنتا، در یکی از روستاهای جنوب لبنان بود. پادگان را مدتی پیش، برای آموزش بچه‌های شیعی ساخته بود که بیشترشان یتیم بودند، ولی حالا مدرسه به پادگان تبدیل شده بود و دراختیار نیروهای ایرانی بود تا به آموزش بدهند. دو روزی که در آنجا حضور داشت، توانسته بود سروسامانی به کلاس‌های آموزشی بدهد. حالا محمد یکی از کارکشته‌ترین مربیان بود که می‌توانست دقیق و منظم، طرح درس بچیند و همه‌چیز را مدیریت کند. تعداد کم مربیان باعث شده بود که محمد و شریف هم تا وقتی‌که در پادگان حضور دارند، بخشی از آموزش را برعهده بگیرند. شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/121549 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖تقریباً دو ماه از تولد ولیعهد گذشته بود که کارتر به ایران آمد؛ یعنی دی 1356. که در بخش مخابرات تیپ مشغول بود، از همه اتفاقات باخبر بود. تصاویر و ، هنگام ملاقات و مهمانی‌ها از تلویزیون پخش می‌شد و محمد با رگ غیرت برآمده می‌گفت: «از کسی که زنش رو با یکی دیگه طاق می‌زنه، انتظار داریم رو حفظ کنه!» او باحرص، سخنرانی را برای بقیه بازگو می‌کرد که چطور رئیس‌جمهور آمریکا، را جزیره ثبات نامیده تا حیاط خلوت آن‌ها باشد. شاه ایران، مملکت را به آمریکایی‌ها فروخته بود و مردم را هر روز، بیشتروبیشتر در و نابودی غرق می‌کرد... شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/121549 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓10 رجب: (ع) 🍉 📖(ع) گوید: بر مولای خود (ع) وارد شدم و می‌خواستم از (عج) پرسش کنم؛ که آیا (عج) هم اوست یا غیر او؟ امام(ع) آغاز سخن کرد و فرمود: ای ابوالقاسم، قائم(عج) ما همان مهدی(عج)؟ است؛ کسی که باید در غیبتش او را کشند و در ظهورش او را برند و او سومین از فرزندان من است و سوگند به کسی که (ص) را به مبعوث فرمود و ما را به مخصوص گردانید اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را طولانی گرداند تا در آن کند و زمین را پر از عدل‌وداد نماید همچنان که آکنده از ظلم و جور شده باشد و خدای تعالی امر او را در یک شب اصلاح فرماید چنانکه امر (ع) را اصلاح فرمود، او رفت تا برای خانواده‌اش شعله‌ای آتش بیاورد اما چون برگشت، او و بود. سپس فرمود: برترین اعمال شیعیان ما است. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/2920 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
◾️قسم به کسی که (ص) را به حق به پیامبری برگزید، اگر پدرم ((ع)) در حق همه گناهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند می‌پذیرد. و اَلَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً، لَوْ شَفَعَ أَبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اَللَّهُ (ع) 📚الأمالی (للطوسی)، ج۱، ص۳۰۵. ▪️سالروز وفات حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) تسلیت باد. ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓27 رجب: حضرت رسول(ص) 🟢پس‌از بعثت به فصیح‌ترین و شجاع‌ترین در میان همگان تبدیل شد. 📖دومین تفسیر کلمه شیلوه نیز از لحاظ تطبیق با (ص) اهمیت بسزایی دارد؛ زیرا -چنانکه پیشتر ذکر کردیم- این کلمه می‌تواند به‌معنای «آرام، صلح‌آمیز، امین و مورد اعتماد» باشد. در زبان آرامی این کلمه به‌صورت شیلیا نوشته می‌شود و از همان ریشه سامی «شله» مشتق می‌شود، ولی این کلمه در عربی کاربرد ندارد. اکنون به تاریخ مراجعه می‌کنیم و می‌بینیم «پیامبر عربستان» قبل‌از بعثت، به ، ، ، و شهرت داشته و شخصیت متفکر و بسیار جاذبی بوده است و به همین دلیل بود که مردم مکه به وی لقب داده بودند. مردمان مکه کوچک‌ترین اطلاعی از موضوع شیلوه نداشتند و بدین‌ترتیب خداوند از راه جهل این اعراب بت‌پرست، یهودیان نامؤمنی را که مکتب مقدس در اختیار داشتند و از محتوای آن‌ها باخبر بودند، محکوم می‌کند. کلمه عربی «اَمَنَ» مانند اَمَن در عبری به‌معنای ، و و درنتیجه «آرام، وفادار و قابل اعتماد» است و عیناً و دقیقاً معادل کلمه عبری شیلوه است و همان ابعاد معنایی را دارد. پیش‌از آنکه خداوند، (ص) را به خود، به اسلام‌آموزی و به درهم شکستن تشکیلات بت‌پرستان برانگیزاند -و به‌خوبی از عهده انجام آن‌ها برآمد- وی در مکه به‌عنوان آرام‌ترین و امین‌ترین فرد عرب شهرت داشت؛ محمد(ع) تا آن زمان نه و بود، نه قانوندان و شریعت‌گذار، اما بلافاصله پس‌از بعثت و رسالت الهی‌اش به فصیح‌ترین و شجاع‌ترین عرب در میان همگان تبدیل شد. 🍉 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/77232 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
دست کوچکم را بگیر! 🤲🏻 🌺 در عصر پنجمین‌روز اسفندماه که صدای چیک‌چیکِ افتادن قطره‌های باران بر برگ درختان حیاط و آواز گنجشک‌ها گوشم را پُر کرده است، کتاب را به دست می‌گیرم. امشب شبِ ولادت (عج) است؛ امامی که احساس می‌کنم نزدیک‌ترین شخص به من است و درعین‌حال، خودم را از او دور می‌بینم، مردی که او را داناترین شخص به حال‌واحوال خودم می‌دانم و درعین‌حال، خودم را نسبت‌به احوالاتش بی‌خبر می‌بینم. من ایشان را خیلی دوست دارم. می‌خواهم همین‌طور ساده و کوتاه و بی‌شیله‌پیله بگویم: مثل احساس و در داستان . 📚 تفاوت زیادی دارد که این کتاب را در همین ساعات و لحظه‌ها بخوانی یا بگذاری برای چند ماه بعد. مثل این می‌ماند که شیرینی تروتازه و خوشمزه‌ای را همین الان از شیرینی‌فروشی بخری و نخوری یا مثل دارویی که دکتر برای روزهای بیماری تجویز کرده است و اگر به‌موقع مصرف نکنی فایده‌اش را از دست می‌دهد. البته همیشه فایده دارد؛ اما اثر شیرینی تازه و داروی به‌موقع کجا و اثر خوردن آن‌ها در وقتی دیگر کجا! 🥇در همین ساعات مهدوی‌تر از هر لحظه‌ای از سال، کتاب را وا کردم و به صفحه رنگی عنوان کتاب و نام و رسیدم. این داستان را نوشته و تصویرگری‌اش کرده است که من به آن‌ها نمره خوبی هم برای انجام کارهایشان می‌دهم؛ چراکه هم را دوست دارم و هم تصویرگری‌اش را. 📖به صفحه چهار می‌رسم و ا را می‌بینم که هم سنی کوچک است و هم جسمی. او با اجازه مادرش به سمت می‌رود که نزدیک خانه‌شان است و می‌خواهد اسمش را به‌عنوان یکی از کمک‌کنندگان در امور جشن بنویسد. همه در تکاپو هستند و این‌ور و آن‌ور می‌روند. یکی میوه و شیرینی می‌برد و یکی ریسه چراغ‌های رنگی را می‌بندد. در مسجد هم مشغول کارهای دیگری هستند؛ از آماده‌شدن و مسجد گرفته تا کسی که است و دارد کاری می‌کند که آرزوی امیرمهدی است. او دوست دارد اذان بگوید و بخواند؛ اما همه می‌گوید او تازه دارد خواندن و نوشتن یاد می‌گیرد و باید به کلاس سوم دبستان برسد تا بتواند بگوید یا قرآن بخواند و در مسجد شرکت کند. امیرمهدی با همین فکروخیال‌ها به پسر نگاه می‌کند و به دنبال مسئول ثبت‌نام جشن نیمه‌شعبان هم می‌گردد. آقای مشتاقی را پیدا می‌کند؛ اما جوابی می‌شنود که باب میلش نیست. او می‌گوید امیرمهدی کوچک است و برای انجام کارهای مسجد باید قدری بزرگ‌تر شود. اصرار امیرمهدی فایده‌ای ندارد و دل‌شکسته از مسجد راهی خانه می‌شود. نزدیک خانه‌شان که می‌رسد «دید که پسرکی روی پل جلوی خانه‌ای ایستاده است. جلوتر که رفت، متوجه شد پسرک روی صندلی چرخدار نشسته و چرخ صندلی‌اش، لای میله‌های پل گیر کرده ااست. خودش را به پسرک رساند و به او سلام کرد.» 💯 دوستی امیرمهدی و محمد با همین سلام و کمکی به‌موقع آغاز می‌شود. به‌موقع‌بودن کارها بسیار مهم است. همه توصیه کرده‌اند که کارهای درست را به‌موقع انجام دهیم تا همان‌طور که گفتم اثر شیرینی تازه و داروی سروقت را داشته باشند. امیرمهدی هم به‌موقع تصمیم درست می‌گیرد و به کمک محمد می‌رود. آشنایی‌شان، آن‌ها را به سمت کارهای بزرگ‌تر می‌بَرَد: مثل انجام کاری که (عج) را خوش‌حال کند و مشارکتی در هم باشد. آن‌ها ساعت‌ها فکر و برنامه‌ریزی می‌کنند و با کمک خانواده‌شان دست به کار می‌شوند تا به سبک خودشان، برای تولد آقا بگیرند. درنتیجه با پس‌انداز بچه‌ها و کمک مالی و معنوی بزرگ‌ترها چند کیف و نوشت‌افزار و مقداری غذای گرم و تازه برای بچه‌های کار سرِ چهارراه تهیه می‌کنند؛ اما این همه ماجرا نیست. در چند صفحه آخر این کتاب ۲۸صفحه‌ای، اتفاق مهم‌تری هم می‌افتد: و در به‌موقع‌ترین لحظه زندگی! 😍 کتاب مانند عنوانش است و سبز و توجه‌برانگیز و . این کتاب به موارد مهمی توجه کرده است که باید در کنار لذت‌بردن از داستان‌گویی‌اش، به آن‌ها هم بپردازیم. یکی از آن‌ها حضور در امور جشن‌ها و مراسم‌های بزرگ دینی است. نیمه‌شعبان یکی از بزرگ‌ترین و عزیزترین لحظه‌های زندگی هر مسلمانی است و کودکان ما هم باید با این عظمت و زیبایی به‌خوبی آشنا شوند. شناخت آن‌ها از (عج) باید در فضای همین مناسبت‌ها و جشن‌ها آغاز شود؛ چون مسئله‌ای که با شادی و امیدواری و زیبایی همراه شده باشد، بیشتر در ذهن کودکان ماندگار می‌شود. نویسنده کتاب به‌درستی و زیرکانه، امیرمهدی را وارد ماجرای جشن نیمه‌شعبان کرد و به خانواده‌ها یاد می‌دهد که اهمیت و ظرفیت تربیت دینی کودکان در فضای جشن نیمه‌شعبان را جدی بگیرند. ⬇️⬇️⬇️
😍یکی از جذاب‌ترین کتاب‌ها توی این زمینه کتاب هست. 📘این کتاب داستان یه پاک‌کن کوچولوعه که یک روز صبح بیدار میشه و نقاشی نیمه تمام رو میبینه که سربازای زیادی توی اون هستن. دلش به تاپ تاپ میفته و می‌خواد دست به یک کاری بزنه 🥰 ‌
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖 تصمیم گرفت خودش به‌سراغ برود. سابقه آشنایی او با صیاد برمی‌گشت به سه چهار سال قبل و درست بعد از . در آن دوران که تازه تأسیس شده بود، صیاد تمام تلاشش را می‌کرد تا سروسامانی به این سازمان تازه تأسیس بدهد؛ به همین دلیل، او و دوستانش پادگانی را در به آن‌ها اختصاص داده بودند تا به آموزش‌های لازم بپردازند. محمد، اصغر و چندتای دیگر از بچه‌ها هم جزء سپاهیان حاضر در اصفهان بودند. گذراندن دوره و آموزش‌های آن دوران، از عواملی بود که باعث شده بود صیاد از محمد به‌عنوان یکی از نخبگان دوره‌های تاکتیک کمک بگیرد. بعداز هم که صیاد را از فرماندهی عزل کرد، او دوباره به جمع بچه‌های سپاه پیوست. این بار محمد میزبان صیاد بود... شهید 📙 برشی از کتاب 🖋 به قلم برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/121549 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
📖 و هنگامی که را بازور به‌طرف مسجد می‌بردند (س) با اینکه صدمه دیده بود، خود را به میان آنان و امام رساند و فرمودند: به خدا سوگند! نمی‌گذارم پسرعموی مرا ظالمانه به‌سوی مسجد بکشانید. و بعد از آنکه (ع) را آن‌گونه به مسجد بردند وارد مسجد شد و با تهدیدی جدی فرمود: پسرعمویم را رها کنید. قسم به آن خدایی که (ص) را به حق برانگیخت! اگر از اودست برندارید گیسوان خود را پریشان کرده، پیراهن (ص) را بر سر افکنده دربرابر خدا فریاد خواهم زد. و هنگامی‌که با اشاره حضرت_علی(ع) از آن بانوی بزرگوار خواست نفرین نکند و به منزل برگردد، خطاب به سلمان این چنین فرمودند: می‌خواهند را به قتل برسانند و (من) بر قتل علی صبر ندارم. خلیفه و دیگران که از دفاع و حمایت جدی آن بانوی بزرگوار از امام علی(ع) هراسان شدند، به‌ناچار را آزاد کردند و حضرت زهرا(س) با دیدن امام به او چنین عرض کرد: جانم فدای جان تو! روحم سپر بلاهای جان تو ای ، اگر تو در خیر و نیکی باشی با تو خواهم بود و اگر در سختی و بلا گرفتار شوی (بازهم) با تو خواهم بود. 📙 برشی از کتاب: 🖋 تألیف و تدوین: واحد پژوهش 📜اثری جامع از زندگانی (س) برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/139196 📚 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran