📌 #برشی_از_کتاب
در آن میانه که شوری بر پاست و هر کس به شادی مشغول، من نزدیک بانویم خدیجه ایستاده و گوش تیز کرده ام. چشمان سرورم محمد امین می خندد و دریایی از محبت به پای بانویم میریزد که بانویم او را به نخستین نجوای #عاشقانه میهمان میکند:
-خانه ام خانه توست و من کنیزت، یا روحی!
بانویم میگوید و رخساره اش چون سیب سرخی میشود و سر به زیر می افکند و دندان به لب میگذارد. سرورم، محمد امین، لحظه ای کوتاه خدیجه را مینگرد به نخستین نگاه عاشقانه. آنگاه چشم میبندد و می گشاید و با لبخندی گرم که در پسِ حیایی دلخواه، پنهانش میدارد و از هزار تهنیت خوش تر است، میگوید:
-و رزقی!
خدیجه شیرین تر از پیش:
-و نفسی!
محمد امین دست بر قلبش میگذارد و خیره در چشمان زیبای بانو، به مهربانی تمام:
-و ساکن قلبی!
〰〰〰〰
🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#یوما
#مریم_راهی
#کتاب_خوب_بخوانیم
@ketabekhoobam
لیست اول ✨🌱
#تکفیری
#مادر
#خرمالو_ها_را_به_گنجشک_ها_بفروش
#رویای_نیمه_شب
#سلام_بر_ابراهیم1
#سلام_بر_ابراهیم2
#تاریخ_مستطاب_آمریکا
#سایه_ملخ
#خاطرات_سفیر
#ایرج_خسته_است
#نرگس
#فرشته_ای_در_برهوت
#شاهرخ
#پسران_دوزخ_فرزندان_قابیل
#آقای_سلیمان_می_شود_من_بخوابم
#پدر
#کشتیبان_دوست
#تن_تن_و_سندباد
#فریادرس
#هوای_من
#پدر_عشق_و_پسر
#خواب_باران
#یوما
#از_کدام_سو
#کمیک_استریپ_های_شهاب
#از_دیار_حبیب
#زایو
#سو_من_سه
#جستجوگران_شمشیر_عدالت
#زنی_در_جزیره_ای_گمنام
#یادت_باشد
#بچه_های_فرات
#پنجره_چوبی
#و_آنکه_دیرتر_آمد
#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند
#مفرد_مذکر_غایب
#اقیانوس_مشرق
#زمانی_برای_بزرگ_شدن
#کیمیاگر
#تولد_در_لس_آنجلس
#امام_من
#پر_پرواز
#گریه_های_مسیح
#مسافر_کربلا
#فواره_گنجشک_ها
#امام_رئوف
#پنجشنبه_فیروزه_ای
#مسلخ_عشق
#زنان_عنکبوتی
#پروانه_در_چراغانی
#حاج_قاسم
#آن_ها
•┈┈••✾•✨📚✨•✾••┈┈•
در آن میانه که شوری بر پاست و هر کس به شادی مشغول، من نزدیک بانویم خدیجه ایستاده و گوش تیز کرده ام. چشمان سرورم محمد امین می خندد و دریایی از محبت به پای بانویم میریزد که بانویم او را به نخستین نجوای #عاشقانه میهمان میکند:
-خانه ام خانه توست و من کنیزت، یا روحی!
بانویم میگوید و رخساره اش چون سیب سرخی میشود و سر به زیر می افکند و دندان به لب میگذارد. سرورم، محمد امین، لحظه ای کوتاه خدیجه را مینگرد به نخستین نگاه عاشقانه. آنگاه چشم میبندد و می گشاید و با لبخندی گرم که در پسِ حیایی دلخواه، پنهانش میدارد و از هزار تهنیت خوش تر است، میگوید:
-و رزقی!
خدیجه شیرین تر از پیش:
-و نفسی!
محمد امین دست بر قلبش میگذارد و خیره در چشمان زیبای بانو، به مهربانی تمام:
-و ساکن قلبی!
✂️ برشی از کتاب #یوما
@ketabekhoobam