#معنوی
🔹زیارت کربلا
.......ادامه از قبل
از نجف مجدداً سوار بر اتوبوس و به طرف #کربلای_معلی حرکت کردیم. ابتدا زیارت حضرت #امام_حسین (ع) و سپس زیارت حضرت #ابوالفضل_العباس (ع)
حرمها قبل از ورود ما کاملاً قرق شده و امکان هیچ گونه ارتباطی با مردم وجود نداشت. فقط نگهبانها و #سربازان_بعثی که همراه ما بودند و تعداد محدودی از خدام حرم که برخورد آنها هم دست کمی از نگهبانها نداشت، همزمان با ما در #حرم بودند.
در هر یک از حرمهای مطهر، نگهبانها با داد و فریاد و سر و صدا سعی در ایجاد رعب و وحشت #اسرا داشتند و پس از ۱۰ تا ۱۵ دقیقه شروع به خارج کردن افراد و تخلیه حرم را داشتند. میانگین زمان اجازه زیارت در هر یک از حرمها ۲۰ دقیقه تا نیم ساعت برای ۲۵۰ نفر اسیر بود. بعد از زیارت حرم امام حسین (ع) از طریق #بین_الحرمین ، ما را برای زیارت حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) راهی کردند .
#عراقیها نسبت به #باب_الحوائج بودن حضرت ابوالفضل اعتقادی راسخ و از خشم و غضب او هم بسیار ترسان و واهمه دارند. به همین دلیل در حرم حضرت عباس، نگهبانها کمتر داد و فریاد و سر و صدا میکردند و با صدای آرام و اشاره دست بچهها را به بیرون از حرم هدایت مینمودند. یکی از دوستان تعریف میکرد، وقتی در حرم حضرت عباس رو به ضریح در حال گفتگو و #مناجات بودم، یکی از سربازان به من نزدیک و اشاره کرد، برو بیرون! من هم با صدایی که او بشنود گفتم "و هذا منهم"، یعنی این هم از آنهاست. و آن سرباز که تصور کرد در حال شکوه و نفرین آنها نزد حضرت عباس هستم پا به فرار گذاشت 😂😂
در هر یک از حرمها زیارت و درد دلی و مناجاتی و چند رکعت نماز با همان استرس و اضطراب و کمبود وقت به جای آوردیم. بعد از نماز و زیارت که همه به طرف اتوبوسها و سوار بر آنها شدیم، تازه من متوجه شدم که تحت تاثیر فشار روحی و استرس، خواندن نماز واجب ظهر و عصر را فراموش کرده و متاسفانه اجازهای هم برای برگشت و اقامه آن نداشتم. پس نماز ظهر و عصر را در همان حالت در اتوبوس به جا آوردم به طرف #موصل و #اردوگاه حرکت کردیم.
معمولا وقت اذان صبح اتوبوسها به اردوگاه میرسید. پس از پیاده شدن و استقرار در آسایشگاه و استراحتی کوتاه ساعت ۸ صبح، در آسایشگاهها باز میشد و پس از آمار و شمارش با سوت #گروهبان_جاسم، آزاد باش..
بچههای آسایشگاههای دیگر یکی یکی و یا دسته دسته به دیدار #زائرین_اباعبدالله میآمدند. بساط #پذیرایی با حلوا و شیرینی #بیژی، دستپخت بچهها (با خمیر نان آرد شده و شکر و روغن و بکارگیری #پریموس و #فر_شیرینی_پزی) هم براه بود.
بچهها ضمن تعریف خاطرات سفر ۲۴ ساعت زیارتی برای دوستان آسایشگاههای دیگر، از حالا کم کم از #خواب_غفلت در زیارت بیدار شده و تا ماهها و سالها در دریغ و تاسف بهره برداری بیشتر از آن به سر میبردیم.. یاد آن ایام بخیر.
راوی #حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#اسارت
🔹فضای جدید در اسارت
..... ادامه از قبل
#اردوگاه_رمادیه_۹ را قبلا #صلیب_سرخ دیده بود و از طرفی همه امکاناتی که در سایر اردوگاههای صلیب دیده، بود را اینجا جمع کرده بودند .
برای اولین بار بعد از چهار سال اسارت ، مداد ، #دفتر ، #کتاب و وسایل ورزشی که صلیب آورده بود را می دیدیم. همه چیز در اختیارمون قرار گرفت. مثلا پتو محدودیتی نداشتیم ، برای خواب مشکل جا هم نداشتیم . غذا نسبت به اردوگاه مفقودین ، از نظر کمیت زیاد فرق نمیکرد ، کیفیتش هم همون بود ، غذا رو خود بچهها درست میکردند و بستگی به سلیقهای که اون آشپز داشت یک چیزی کم و زیاد میکرد.
با دیدن #قلم_و_کاغذ شروع به نوشتن کردم و سعی می کردم در طول روز مطالب مهم را بنویسم و شانس دیگری هم که آوردم این بود که توانستم نوشته ها را با خودم به ایران بیاورم .
داخل انبار مقداری کتاب بود که صلیب برای بچهها آورده بود، کتابهایی مثل دیکشنری ، #کتابهای_درسی و قرآن ، کاغذ قلم هم بود تمام این وسایل را از اردوگاههای صلیب دیده آورده بودند.
در طول شبانه روز کلاسهای مختلفی شرکت می کردیم ، از کلاس های #اخلاق گرفته ، #سخنرانی ، دورهمی هایی که داخل آسایشگاه انجام میشد، تفسیر #نهجالبلاغه که سعی می کردم خلاصه ای از این درسها را بنویسم .
با گذشت دو یا سه هفته از تبعیدمان، هنوز بلاتکلیف بودیم ونمیدانستیم چه اتفاقی قرار بیفته ، تقریبا ۲ ماه از شروع #آزادی_اسرا گذشته بود که اعضای صلیب برای سرکشی به اردوگاه جدید ما آمدند . همان افرادی بودند که از ما در روز آخر در اردوگاه 18 ثبتنام کرده بودند ، اولین سوالی که بچهها از مامورین صلیب پرسیدند، آیا ما رو میشناسید ؟ (چون در نوبت قبل که صلیب آمده بود تعدادی از بچهها برای ثبت نام و پرکردن فرمهای با آنها همکاری کرده بودند و برای مامورین صلیب آشنا بودند. ) گفته بودند که آره و پرسیدند که شما اینجا چیکار میکنید ، بچه ها گفتند این سوال را ما باید ازشما بپرسیم ، شما مگه مارو ثبتنام نکردید مگه مارو به #ایران نفرستادید ، پس چرا ما اینجا هستیم ؟ یارو مونده بود که چی جواب بده ، جوابی نداشت میگفت مقصر ما نیستیم اینو باید #عراق جواب بده ، گفتیم بالاخره شما نباید این اسیرایی که ثبتنام کردید تحویل ایران می دادید و مشخص شد « اوناهم دستشون با بعثی ها تو یک کاسه می باشد! » و هیچ جوابی نداشتند.
با آمدن صلیب چند نفری هم که هنوز مفقود بودند ثبت نام شدند و به همه نفری یک برگه نامه سفید دادند که برای خانوادهها مون #نامه بنویسیم. و این اولین نامهای بود که از اسارت برای خانواده فرستادیم و خوشبختانه نامه به دست خانواده رسیده بود و مطمئن شده بودندکه هنوز زنده هستیم چون تا قبل از این نمی دانستند و فقط گفته بودند #مفقودالاثر و هیچ اطلاعی نداشتند .
راوی #حسینعلی_قادری
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹توضیحی بر هشتگ گذاری واژهها و کلمات
#هشتگ علامتی پر تکرار در شبکههای اجتماعی و در کانال #ناگفتههایی_از_اسارت است که برای جستجوی واژهها به کار میرود. لطفاً به مثالهای زیر توجه کنید:
- در صورتی که بخواهید خاطرات قبل یک نفر راوی را دنبال کنید با زدن انگشت روی هشتگ اسم راوی تعداد خاطرات ایشان در کانال به همراه علامت فلش بالا و فلش پایین در پایین صفحه ظاهر میشود. حال شما میتوانید با استفاده از فلشها خاطرات قبل یا بعد او را ملاحظه کنید.
- در صورتی که کلمهای دارای هشتگ برای شما نامأنوس باشد و علاقمند به پیگیری وقایع مرتبط در کانال باشید، نیز میتوانید با زدن انگشت روی کلمه (مثلاً #فر_شیرینی_پزی)، موضوعات و متون مرتبط را ملاحظه کنید.
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#روزمرگی_ها
🔹حمام آب سرد
در بین ۱۶ آسایشگاه اردوگاه تنها حمام آسایشگاه ۶ معمولا دارای آب بود و البته استفاده از #حمام دیگر آسایشگاه ها بدلیل حق و حقوق اخلاقی آن کار پسندیده ایی محسوب نمیشد .اما در صورت نیاز و اجبار از آن استفاده میکردیم .
برای ما موضوع #نظافت و شستشو با توجه به شرایط آب و هوایی گرما و سرما اهمیت زیادی داشت. (گرما از جهت نیاز بیشتر به استحمام و سرما از جهت آلوده نشدن به #شپش )، ناچارا سردی آب را تحمل میکردیم.
یک هفته از آخرین حمام من گذشته بود هوا سرد و خشک بود ، در حمام یک نفر مشغول #سرخ_کردن مخلوط آرد با گوشت بود و فضای حمام از حرارت #پریموس تقریبا گرم شده بود، اما دود ناشی از آن تنفس رو کمی سخت میکرد.
وارد کابین حمام شدم خبری از سردوش نبود. آب را باز کردم و آرام آرام بدنم را به سرمای آن عادت دادم.
غیر از سردی آب، مشکل دیگر فشار و ضربه بی امان آب بود که مثل پتک بر سرم میکوبید.😳
یک #صابون له شده از نوع صابون مراغه ای خودمان به تنم مالیدم اما نه تنها کف نمیکرد بلکه مثل خمیر به بدنم چسبیده بود. چاره ای نبود یک بار خودم را آب کشی کردم ولی هنوز بدنم صابونی بود.
لحظاتی بعد بدنم از سردی آب شروع به لرزیدن کرد غیر از آن احساس کردم نمیتوانم خوب نفس بکشم .
هوای حمام بخاطر پریموس از مونواکسید پر شده بود. در کابین را باز کردم و فریاد زدم که برادر در حمام رو باز کن من نمیتونم نفس بکشم او به سراغم آمد، جان در بدن نداشتم، او کمکم کرد. اما یه مشکل دیگه هم همزمان پیش آمد. #سوت_آمار بی موقع بود که زده شد!!
من😳😭 بدن صابونی ، سرد و بی حال لباسم را بزحمت پوشیدم. باید سریع از حمام خارج شوم تا زودتر و تا دیر نشده خودم رو به #صف_آمار برسانم. تا آسایشگاه خودم یک دقیقه راه بود .
همه در صف نشسته بودن و گویا فقط من بودم که دوان دوان به سمت آسایشگاه میرفتم .تصور اینکه مشکل بعدی یعنی مشکل چهارمی هم پیش بیاد وجود داشت :
اگر دیر به صف آمار برسم حتما #سرباز_عراقی آسایشگاهم با کابل به جانم خواهد افتاد و متاسفانه همینطور هم شد 😌
اکنون ، شاید به دلیل وخامت اوضاع ، آن برهه زمانی سی دقیقه از شروع استحمام تا تو صف آمار نشستن همه و همه ، از نوع یک خاطره درد آور در ذهنم مجسم میشود وگویا تصمیم ندارد از ذهنم پاک شود 😢
راوی #ابراهیم_بیک_محمدی
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
19.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#مقاومتی
🔹سید آزادگان
.......ادامه از قبل
ایام مصادف بود با آزادسازی #خرمشهر. آزادی خرمشهر همانطور که دل همه #ملت_ایران را شاد کرده بود، #اسرا را به مراتب خوشحال تر کرده بود. چون بعضی در خرمشهر اسیر شده بودند وبعضی خانه شون در خرمشهر بود. و همه ما شماتت ها و زخم زبانهای عراقی را شنیده بودیم. از همه بالاتر خرمشهر پاره تن ما بود وحالا به اصل خود برگشته بود.
اتفاقات شیرین #جبهه هر روز به اسرا میرسید و #سید_آزادگان با تحلیل های شیوای خود به جمع روحیه میداد . خبر اسارت نیروهای عراقی و صف طولانی آنها همه را به وجد می اورد. یک روز حاج آقا فرمودند در #استخبارات که بودم یک روز آمدند و گفتند باید در #تلویزیون_عراق مصاحبه کنی و بگویی که فقر و قحطی همه جای ایران راگرفته و بعنوان نمونه من دیدم که یک صف نفت بود که ابتدای صف در #تهران بود وانتهای صف به #قم رسیده بود!! بعد فرمودند گرچه آنروز من حاضر نشدم این دروغ را بگویم ولی حالا میخواهم براستی بگویم که صف اسرای عراقی اولش به #اهواز رسیده و انتهای صف در خرمشهر است !!😳😳
درهمین ایام، #رادیو در اختیار بچه ها بود. یک روز در حالی که حاج آقا و جمع زیادی در یکی از اتاقها جمع بودند رادیو را آوردند و سیم بلند گوی اتاق را قطع و به رادیو وصل کردند و همه جمعیت باهم #اخبار ساعت دو را گوش دادند.. #سید_جلال_عزیزی کنار رادیو ایستاده بود داشت رادیو را تنظیم میکرد، گفت یکی از دفتر سرهنگ (#فرمانده-عراقی) سوآل کند ببیند صدا به دفتر سرهنگ میرسد یا نه!😂😂
حاج آقا هر روز وعده پیروزی میداد و بچه ها را امید وار میکرد..
راوی #علی_علیدوست(قزوینی)
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#بهداشتی، #درمانی
🔹دکتر حسین
اسیرداری وقتی خالی از ارزشهای انسانی می شود اولین تبعات خود را در مباحث #درمان بجا می گذارد . شرایط نامساعد بهداشتی، سوء تغذیه، آزار و #شکنجه های جسمی و روحی ، فشارهای عصبی و روانی، صدمات و جراحات بدنی و بسیاری از دیگر عواملی هستند که مولد بیماری بوده و نیازمند درمان می باشند و در چنین شرایطی وقتی دسترسی به درمان به سختی وجود داشته باشد تحمل شرایط اسارت بسیار بغرنج تر خواهد شد.
به مناسبت دریافت خبر فقدان همبند گرانقدر ایام اسارت مرحوم #دکتر_حسین_قاسمزاده، بر آن شدم به منظور یادآوری خدمات ارزشمند آن جناب و ارج نهادن به سالها خدمت بیمنت ایشان در تنگنای #اسارت، خاطراتی از درمان در #اردوگاه داشته باشم.
#دکتر_حسین با آن چهره خندان و بشاش همواره علی رغم فقدان کمترین امکانات و #تجهیزات_پزشکی، پذیرای بیماران اسیر و حتی بعضاً مراجعات سربازان و افسران #عراقی بود. او که در زمان اسارت صرفا دانشجوی #رشته_پزشکی و با تجربه ای اندک بود، همیشه سعی داشت با مطالعه کتب پزشکی درخواستی از #صلیب_سرخ، اطلاعاتی در خصوص تعامل با بیماریها و موارد جدید را دریافته و به نوعی تسکین دهنده آلام و درد اسرا باشد.
روزهای اول اسارت که بیشتر نیاز به تعویض #پانسمان زخمیها و #تزریقات و کمکهای اولیه بود با پیشنهاد خود و بهرهگیری از تجربیات پزشکیاری در #جبهه، اتاق کوچکی بعنوان #بهداری، راه اندازی و به تنهایی و با کمترین امکانات پزشکی و #بیمارستانی کار خود را شروع نمود. او تمامی دوران ۸ سال و چند ماه اسارت خود را صرف مشاورههای درمانی، #ویزیت و تجویز پزشکی نمود..
🔹گوشه ای از ابتکارات و خاطرات درمانی از وی متناسب با امکانات و محدودیتهای #اردوگاه:
👈تامین محدود #دارو خصوصاً داروهای مسکن از طریق مجروحین و بیماران اعزامی به بیمارستان نظامی #موصل
👈نظارت بهداشتی و مدیریت درمان اپیدمیها و بیماریهای شایع در بین اسرا
👈 بستری نمودن و #پرستاری از بیماران بدحال در بهداری و انجام مقدمات اعزام ایشان به بیمارستان نظامی
👈انجام #اعمال_جراحی سرپایی با ابزاری همچون #تیغ_اصلاح و دوختن و بخیه جای زخم با نخ و سوزن #خیاطی
👈#پرکردن_دندانها با زرورق پاکت های #سیگار(از شایع ترین روشهای پر کردن دندانها در اسارت)
ایشان بعد از اسارت با ادامه تحصیل در رشته پزشکی به عنوان متخصص #طب_سالمندان، همیشه در دسترس و پاسخگوی نیاز همبندان خود بود.
کانال "ناگفتههایی هایی از اسارت" این ضایعه را به همه دوستان و آزادگان عزیز و خانواده آن مرحوم تسلیت عرض مینماید.
راوی #حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
36.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#اسارت
🔹حمله عراق به کویت
......ادامه از قبل
چندروزی گذشت. دیدیم سهمیه غذا نصف شد! غذایی که بخور نمیر بود نصفش کردند ، البته علتش به خاطر تحریمهایی بود که بعد از حمله #عراق به #کویت توسط #سازمان_ملل و کشورهای غربی شده بودند .
بخاطر حمله عراق به کویت اجازه ورود هیچگونه کالایی به عراق داده نمیشد ، مرزها همه بسته شده بود و عراق روزهای سختی داشت. از همه جا محدود شده بود فروش نفتی هم نداشت به همین خاطر سهمیه سرباز ها و #اسرا رو محدود کردند ، سهمیه نصف شد.
روز اول گذشت ، روز دوم دیدیم نه، مثل اینکه همین مقدار کم غذا قراره ادامه داشته باشه ، ظهر شد دست به #تحصن زدیم. همه وسط اردوگاه جمع شدیم و گفتیم که تا #فرمانده_اردوگاه نیاد از جامون تکون نمیخوریم هرچقدرم هم میخواد طول بکشه ، بکشه.
بالاخره #فرمانده_اردوگاه آمد،بچه ها گفتند ما را دزدیدید یه طرف، به #ایران هم تحویلمون نمی دید، از طرفی بخواهید غذا رو هم نصف کنید این دیگه هیچ توجیه منطقی ندارد، فرمانده شروع کرد به توجیه که به سرباز های خودمونم هم همین مقدار غذا داده میشه و همون سهمیهای که به سربازا میدیم ، به شما هم میدیم . گفتیم ما #اسیر شماییم ، #صلیب هم مارو دیده ، طبق همون قوانینی که صلیب داره عمل کنید. یکم تهدید کرد دید نه ما کسی نیستیم که با این تهدیدها زیر بار بریم و عقب نشینی کنیم.
با توجه به شناختی که از سابقه ما در اردوگاههای قبلی داشت قبول کرد و گفت سعی میکنم برگرده به همون حالت اول ، بالاخره بعد از ظهرش غذا به حالت اولیه برگشت و دیگه برنامه های عادی روزانهمون ادامه داشت.
مدتی گذشت و خبری از #آزادی نشد. دوباره داخل محوطه تحصن کردیم و از فرمانده اردوگاه خواستیم تکلیف مارو روشن کند ما تا کی قرار اینجا بمونیم یکی بیاد به ما یه توضیحی بده که بالاخره ما جرممون چیه و چرا اینجا هستیم و تا کی قرار بمونیم. اگر قرار باشه تا ابد اینجا بمونیم و به ایران برنگردیم همون بهتره که کشته بشیم.
فرمانده دید که بچهها جدی هستند و هم از طرفی همه ما را می شناخت که به آنچه می گوییم عمل می کنیم چون به او گفته بودند که ما خرابکار هستیم و به قول خودمون همه کله خراب های #اردوگاه ها هستند ، دست به کاری بخواهند بزنند خیلی راحت میتونند این کار رو انجام بدند، فرمانده قول داد که به مقامات بالا خواسته ما را اطلاع می دهد.
حدود سه ماه از #آزادی آخرین گروه اسرا میگذشت. علی رغم اینکه صلیب سرخ ما را ثبت نام کرده بود اما هنوز رژیم صدام ما را با نیت گرفتن امتیاز از ایران نگه داشته بود. ایران ما را فراموش نکرده بود و از طریق #وزیر_خارجه وقت ایران، آقای #دکتر_ولایتی پیگیر بود....
راوی #حسینعلی_قادری
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan