eitaa logo
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
728 دنبال‌کننده
515 عکس
201 ویدیو
2 فایل
جایی برای نشر آنچه از جنگ فهمیدم و نگاشتم. برای انتشار بخش‌هایی از زندگی، کتاب‌ها، لذت‌ها، رنج‌ها و تجربه‌هایی که در این مسیر روزی‌ام شد. نویسنده کتاب‌های: 🌷لشکر خوبان (۱۳۸۴) 🌷نورالدین پسر ایران (۱۳۹۰) 🌷مرد ابدی (۱۴۰۳) راه ارتباطی: @m_sepehri
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی ابوجواد(رستمی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه‌ها، خداحافظ! منتظرتونم؛ اون‌ور...بیایید. شهید حسن عبدالله‌زاده(حمزه) (۲۷دی‌ماه۱۳۶۵ اهواز_ ۱۳خرداد ۱۴۰۰سوریه)
مادر، مادری‌اش را می‌کند. مادر، بفهمی یا نه، مادر‌ی‌اش را تام و کامل اعمال می‌کند... مثلا نگرانت است در وقتی که دیر کرده‌ای یا اصلا راه گم کرده‌ای. مثلا خوشحال می‌شود از کارهای خوب پیدا و پنهانت... مثلا اشک می‌ریزد با تو، وقتی دلتنگی و تنهایی بیچاره‌ات کرده و اصلا نمی‌دانی از روزها چه می‌خواهی و شب‌ها چه بی‌آرزویی! مثلا دعایت می‌کند وقتی تقلایت را می‌بیند که هی می‌خواهی بلند شوی و کاری را که به‌خاطرش موجود شده‌ای، انجام دهی. تقلا می‌کنی اما اوضاع، ظاهرا خوب نیست و بادهای مخالف غلبه دارند...‌ اما باز تقلا می‌کنی... می‌روی... می‌مانی... می‌فهمی... نمی‌رسی... مادر، رهایت نمی‌کند! رهایت نمی‌کند... آه مادر!! مادر جوان و مهربان ما مادر کامل و عاقل ما مادر برترین انسانها، شهید‌ترین شهدا... مادر شهید و شهیدپرور ما ما با هر زبانی که بلدیم یا نه در هر کاری که یافته‌ایم یا در همین رخوت و گمگشتگی پیش از انتخاب‌هایمان... بچه‌های شماییم😭🤍 و باور داریم مهر مادری‌ات بر ما کامل است... چه بفهمیم یا نه😭 به حال گرفتار ما فکر می‌کنی مادر به حال سرزمین‌های سوخته در آتش نیرنگ و فتنه دشمنان درون و برون.. به حال بچه‌های غزه و مادران مقتول و مظلوم فلسطین اشک می‌ریزی... برای مردمان مضطر نبل و الزهرا نگرانی... اما فکر می‌کنم بیش‌تر و پیش‌تر از همه، کنار مجاهدانی باشی که با همه دارو ندارشان، عمر و آرزوهایشان را به آرزوهای بلند شما گره زده‌اند. کنار رزمندگان جانباز😭😭 کنار مجاهدانی که سلامتی و شادکامی را برای ادامه جهاد احقاق حق شما می‌خواستند و می‌خواهند و از هر رنج و زخم و شهادتی درین راه واهمه ندارند! آه مادر! من در هر مناسبتی نیاز به تنهایی‌ام بیشتر است تا فکر کنم آیا هنوز بر آن عهد که بستم، هستم؟‌ آن عهد که همه‌ی بهترین چیزهایم مال شما باشد، مهم‌ترین تعلقاتم... ‌روزهایم... کلمه‌هایم... نمی‌دانم این صبر و سکوت را هم می‌توانم تقدیمتان کنم یا نه؟ نمی‌دانم آیا کتاب مرد ابدی را پذیرفته‌ و پسندیده‌اید یا نه؟!....... یا قرارست هنوز درین دنیای شلوغ پرهیاهو، ماموریت‌های دیگری انجام دهم که چشم دیرپسند محبوب ازلی بپسندد و بپذیرد.... آه ای مادر مجروح مهربان، یا زهرا... به اشارتی دل بسته‌ام از پس قرنها و فاصله‌ها که واصلان شنیدند و آخرین قدمها را برداشتند... مپسند آرزوهایم کوچک شوند.... ۱۵ آذر۱۴۰۳ https://eitaa.com/lashkarekhoban
دیروز، شهیدی گمنام، میهمان شهیدانی دیگر در هیات ما بود. درود بر نور علی نور🤍 الحمدلله تصویر مبارک ، مانند شهدای هیات، عضو ثابت و صف اول برنامه‌هاست (شهدای هیأت، شهدایی هستند که خانواده محترمشان از ارکان هیأت متوسلین ام الائمه حضرت زهرا سلام‌الله علیها در تبریز هستند، مثل شهیدان ، احد مقیمی، علی تجلایی، سعید فقیه و ...) ان‌شاءالله بهم لاحقون https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آری گفتند علی!! به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز.......😭😭😭 حکما فاطمه سلام الله علیها، آن مادر غیور ما، تا روز استقرار حق، این همه اشک و رنج‌ها را می‌‌دید که از آن روزها و آن انحراف و ظلم منتشر، آنقدر می‌گریست.... 😭😭😭 گریه‌اش تمامی نداشت و مبارزه‌اش... https://eitaa.com/lashkarekhoban
بسم الله الرحمن الرحیم عزیزم امروز سه شنبه ساعت دوازده به وقت دمشق به دیدار سیده عالم و غریب شام زینب رفتم سبد گلی را به مناسبت تولد مادرش تقدیمش کردم مشغول دعا به نیابتت و نیابت همه بودم برادری آرام آمد کنارم و به آرامی گفت می‌خواهی در ضریح را باز کنم تا قبر بی‌بی را بغل کنی گستاخانه گفتم ممنون می‌شوم اما بعد به خودم آمدم و گفتم تو را چه به داخل شدن در حریم خصوصی کبریا بنت علی و فاطمه دو ستون عرش خدا نبی رسول اعظم واقعا خوف کردم اما نمی‌توانستم بگویم نمی‌روم کلیدها را آوردند مشغول باز کردن درب ضریح شدند قلبم لرزید جرأت وارد شدن نداشتم سرم را به ضریح چسباندم آهسته عرض کردم بی‌بی اگر رضایت نداری این جسم غیر طاهر وارد شود اجازه نده در باز شود ناگهان درب گشوده شد خودم را در آغوش قبر مظلومانه‌اش انداختم به یادت و به یاد همه‌تان سیری گریستم و نماز خواندم. فاطمه‌ام چقدر دلم می‌گیرد وقتی احساس می‌کنم این بیت نورانی به دست دشمنان آنها یکبار دیگر می‌افتد و شام و بنی امیه‌ی دیگری زنده می‌شوند و یزید دیگری این‌بار قبر او را منفجر می‌کند بدنم به رعشه می‌افتد من در حفاظت از دختر علی و فاطمه مسئولیت دارم من سرپرست دفاع از این بیت هستم چگونه ممکن است بتوانم از زینب و رقیه‌اش غفلت کنم جواب پیامبر و علی و فاطمه را چه بدهم من باید نمانم اگر بناست قبر زینب به دست نا اهلان بیفتد من باید زودتر از این دنیا بروم که این ننگ و شرمندگی را نبینم.
فاطمه‌ام دعا کن زانوان قدرت یابد چشمانم برهم نیاید نکند من غفلت کنم دختر علی را بار دیگر بکشند هی گفتم و گفتند کاش در کربلا بودیم این کربلا قاسم چه می‌خواهی بکنی خدایا مرا در این مسیر قدرت بده صبر و تحمل عطا کن و مرا دچار چنین مصیبتی نکن پدرت ده / دوی / هزار و سیصد و نود و دو - 10-02-1392 ⚘️ نامه حاج قاسم سلیمانی به دخترش... چقدر جای تو خالی‌ست ای مرد https://eitaa.com/lashkarekhoban
هر وقت، حرف زیاد دارم اما نمی‌توانم بنویسم، بخشی از افکارم این می‌شود که چرا؟ چرا؟ ... آیا کلمات قابلیتشان کم شده؟ یا امید به گوش شنوا و محرمی نیست که بشود با او بی‌نگرانی سخن گفت؟ یا ترس من از موجی که جملاتم می‌توانند منتشر کنند و ممکن است به حق نباشد و کسی را ناامید یا آزرده کند... یا قضاوتهایی که درین فضای بی‌دروپیکر، مفت مفت می‌شود بی‌هیچ مسئولیتی و ... و من به شدت از اینها فراری‌ام... مبادا کسی و گروهی با خواندن حرفهای من، ته دلش خالی شود... کاش درگیر این فضای محدود مجازی هم نبودم و مثل قبل، دفترهایم پر می شد از یادداشت‌ها، لااقل برای روزهای پس از خودم. برای زمانی و برای کس یا کسانی که مسیر چون منی برایشان اهمیت داشت... دفترهای ساکت و صبور، محرم‌ترین یاران از یاد رفته منند😔... ازینکه بعضی‌ها به راحتی از زندگی خود می‌نویسند و عکس می‌گذارند در عجبم! حتی کسانی که ظاهرا با هم شباهت داریم... بله انسان بسیار پیچیده است و متفاوت با دیگری... اما من چقدر اجازه دارم فکر و وقت شما را بگیرم؟ شاید ما از روزی تنهاتر و کم‌هویت‌تر شدیم و روزگارمان تلخ‌تر شد که به جای مطالعه کتابهای خوب، پرت شدیم در مطالب سطحی و بسیار متکثر این و آن در انواع فضای مجازی... . گاهی فکر می‌کنم مسئولیت همین کانال کوچک هم چقدر سخت است!! بهترست فارغ از فکر این کانال، ساکت شوم و به خودم بپردازم که خیلی کار و فکر دارد... و گاهی فکر می‌کنم چرا به جایی رسیده‌ام که حرف‌هایم این‌قدر ناگفتنی‌اند... به عنوان یک زن که زندگی‌اش را در جستجو و یافتن و شناختن و شناساندن دیگرانی که به نظر ارزشمندترند، تعریف کرد... به عنوان همسر جانبازی با دردهای ناتمام که دیگر اهمیتی برای جامعه ندارد... به عنوان مادری با همه دغدعه‌های شبیه همه مادرها نه فقط برای تنها فرزندم که کتاب‌هایم... کتاب‌هایی که حکما حس مادری برایشان دارم مخصوصا مرد ابدی... بگذریم! فقط خدایا! ای رفیق قریب و غریب اعلا که آگاه بر من و غم‌ها و شادیهایم هستی، نگذار جز راه‌های آشنای تو، قدم بردارم... ۲۱ آذر ۱۴۰۳ https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبرم... رهبرمان... ره‌بر دشمن‌شکن، رهبر راه‌های دشوار مبارزه، رهبر امید به تحقق وعده‌‌های الهی ... رهبرم، رهبرمان... خدایا از عمر من بکاه و بر عمر رهبرم افزا https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادی چیه؟ و فرق اون با لذت چیه؟ لزوما لذت خریدن و داشتن و خوردن و ... شادی به همراه نمی‌آورد. چرا؟ برایتان شادی‌های واقعی و پایدار آرزومندم🤗 https://eitaa.com/lashkarekhoban
چه خبر از شما و مرد ابدی؟
شما هم خاطره این مادر خوش فکر و پسر عزیزش را بخوانید... برای من که فکر حسین خیلی جالب بود... چه بچه‌هلی جسوری داریم واقعا😄
یک تومن را در ‌کمتر از یک هفته جور کرد... آفرین😉😄
امیدوارم حاج حسن خودش با کلمات کتاب مرد ابدی بر بچه‌ها و هر زن و مردی که کتاب زندگی او را می‌خواند، رخ بنماید و باز هم رفاقت کند..... https://eitaa.com/lashkarekhoban
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
امروز...
سمانه جان مادر سه فرزند هستند هزار ماشاءالله ... دو نوگل‌ش هم قبل از دنیا آمدن، به بهشت رفتن... امیدوارم خانه و زندگی مردان و زنانی که با همه وجود و در عمل به فکر جهاد فرزندآوری "خواست صریح حضرت آقا" هستند پر از نور و سرور و عشق و سلامتی باشه🥰😍🥰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام...‌ بفرمایید زیارت درین ویدئوی کوتاه که صبح امروز گرفتم، وضعیت فعلی مرقد شریف شهید طهرانی مقدم و اطرافش و موقعیت مزار مطهر دو یار باوفای همیشه همراهش سلگی و نواب ، مشخص است. دوست عزیزی پیام داده بود از تبریز آمده بود زیارت ولی نتوانسته بود سلگی و نواب را پیدا کند... هر کس را بخواند، قطعا دلبسته آن دو مرد بزرگ و و البته شهدای دیگر خواهد شد🌹🌹🌹
امروز شهدا مهمان‌های ویژه‌ای داشتند. گروهی از دختران جوان از یکی از کشورهای همسایه به زیارت شهدا آمده بودند. کنار مزار شهید چمران متوجه‌شان شدیم . مسئول و مترجم گروه می‌خواست شهدا را معرفی کند... چه فرصتی😊 حاج حسن آقا معروف است به نام... چند دقیقه کوشیدم شناسایش کنم به راه... سخن گفتن از حاج حسن و شهدا همیشه به من قدرت می‌بخشد⚘️🇮🇷 در وجود آن نگاه‌ها و چهره‌های غریب و مشتاق، می‌شد حب و احترام را دید... خدایا شکرت به خاطر این دقایق و برکات پنهان🌷 الهی لک الحمد🌳 https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا