eitaa logo
الهام انیمیشن
90 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
گر مِی فروش رندان روا کند ایزد گنه ببخشد و دفعِ بلا کند غیرت نیاوَرَد که جهان پُر بلا کند حقّا کز این غَمان برسد مژدهٔ امان گر سالِکی به عهدِ امانت وفا کند گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم نسبت مَکُن به غیر که این‌ها خدا کند در کارخانه‌ای که رَهِ عقل و فضل نیست فهمِ ضعیفْ رایْ فضولی چرا کند؟ وان کو نه این ترانه سُراید خطا کند ما را که دردِ و بلای خُمار کُشت یا وصلِ دوست یا میِ صافی دوا کند جان رفت در سرِ می و به سوخت عیسی دَمی کجاست که احیایِ ما کند؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1055 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر من ز محبتت بمیرم دامن به قیامتت بگیرم از دنیی و آخرت گزیر است وز صحبت دوست ای مرهم ریش دردمندان درمان دگر نمی‌پذیرم آن کس که به جز تو کس ندارد در هر دو جهان من آن فقیرم ای محتسب از جوان چه من توبه نمی‌کنم که پیرم یک روز کمان ابروانش می‌بوسم و گو بزن به تیرم ای باد عنبرین بوی در پای لطافت تو میرم چون می‌گذری به خاک گو من به فلان زمین اسیرم در نمی‌روم که بی دوست پهلو نه است بر حریرم ای مونس روزگار رفتی و نرفتی از ضمیرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/316 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر من از سرزنشِ مدَّعیان اندیشم شیوهٔ مستی و رندی نَرَوَد از پیشم من که بدنامِ جهانم چه صلاح اندیشم؟ شاهِ شوریده‌سران خوان منِ بی‌سامان را زان که در کم‌خِرَدی از همه عالم بیشم بر جَبین نقش کُن از خونِ من خالی تا بدانند که قربانِ تو کافِرکیشم اعتقادی بِنُما و بِگُذَر بهرِ خدا تا در این خرقه ندانی که چه نادَرویشم ،_بِدان_یار_رسان که ز مژگانِ سیَه، بر رگِ جان زد نیشم من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس؟ حافظِ رازِ خود و عارفِ وقتِ خویشم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/882 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر من از باغِ تو یک میوه بچینم چه شود؟ پیش پایی به چراغِ تو ببینم چه شود؟ گر منِ سوخته یک دَم بنشینم چه شود؟ آخِر ای خاتَمِ جمشیدِ همایون آثار گر فِتَد عکسِ تو بر نقشِ نگینم چه شود؟ واعظِ شهر چو مِهرِ مَلِک و شَحنه گُزید من اگر مِهرِ نگاری بِگُزینم چه شود؟ عقلم از خانه به در رفت، وَگَر مِی این است دیدم از پیش که در خانهٔ دینم چه شود تا از آنم چه به پیش آید، از اینم چه شود؟ خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت حافظ ار نیز بداند که چُنینم چه شود؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1008 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر متصور شدی با تو در آمیختن حیف نبودی وجود در قدمت ریختن فکرت من در تو نیست در قلم قدرتیست کاو بتواند چنین صورتی انگیختن کیست که مرهم نهد بر مجروح که‌ش نه مجال وقوف نه ره بگریختن داعیه شوق نیست رفتن و باز آمدن قاعده مهر نیست بستن و بگسیختن آب روان سرشک و آتش سوزان آه پیش تو باد است و خاک بر سر بیختن هر که به شب وار در نظر شاهدیست باک ندارد به روز کشتن و آویختن خوی تو با دوستان تلخ سخن گفتن است چاره حدیث با شکر آمیختن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/246 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را برقع فروهلد به جمال آفتاب را گویی دو چشم جادوی عابدفریب او بر چشم من به سحر ببستند را اول نظر ز دست برفتم عنان عقل وان را که عقل رفت چه داند صواب را گفتم مگر به وصل رهایی بود ز بی‌حاصل است مستسقی آب را دعوی درست نیست گر از دست چون شکر نخوری زهر را آدمیت است گر این ذوق در تو نیست همشرکتی به و خفتن دواب را آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز تا پادشه خراج نخواهد خراب را قوم از مست و ز منظور بی‌نصیب من مست از او چنان که نخواهم را نگفتمت که مرو در کمند تیر نظر بیفکند افراسیاب را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/18 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد ور گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی صورت بدین شگرفی در کفر و دین نباشد لعل است یا لبانت، قند است یا دهانت تا در برت نگیرم، نیکم یقین نباشد صورت کنند بر پرنیان و دیبا لیکن بر ابروانش سحر مبین نباشد زنبور اگر میانش باشد بدین لطیفی حقا که در دهانش این انگبین نباشد گر هر که در جهان را شاید که بریزی با یار مهربانت باید که کین نباشد گر جان در پای ریزی ای در کار جان نباشد ور زان که دیگری را بر ما همی‌گزیند گو برگزین که ما را بر تو گزین نباشد حرام بادا بر یار سروبالا تردامنی که جانش در آستین نباشد به هیچ علت روی از تو برنپیچد الا گرش برانی علت جز این نباشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/527 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر کنم در سر وفات سری سهل باشد مختصری ای که قصد هلاک من داری صبر کن تا ببینمت نظری نه حرام است در رخ تو نظر که حرام است چشم بر دگری دوست دارم که خاک پات شوم تا مگر بر سرم کنی گذری متحیر نه در جمال توام عقل دارم به قدر قدری حیرتم در صفات بی چون است کاین کمال آفرید در بشری ببری هوش و طاقت زن و مرد گر تردد کنی به بام و دری حق به دست رقیب پیش خصم ایستاده چون سپری زان که آیینه‌ای بدین حیف باشد به دست بی بصری آه اثر کند در کوه نکند در تو سنگدل اثری سنگ را سخت گفتمی همه عمر تا بدیدم ز سنگ سختتری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/200 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر کسی سرو شنیده‌ست که رفته‌ست این است یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است نه بلندیست به صورت که تو معلوم کنی که بلند از نظر مردم کوته‌بین است خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات عاشقی کار سری نیست که بر بالین است همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت وآنچه در نشد چشم من و پروین است خود گرفتم که نظر بر رخ کفر است من از این بازنگردم که مرا این دین است وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند خاصه اکنون که آمد و فروردین است چمن امروز بهشت است و تو در می‌بایی تا خلایق همه گویند که حورالعین است هر چه گفتیم در اوصاف کمالیت او همچنان هیچ نگفتیم که صد چندین است آنچه سرپنجهٔ سیمین تو با کرد با کبوتر نکند پنجه که با شاهین است من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس زحمتم می‌دهد از بس که سخن است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/21 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر کار فلک به عدل سنجیده بدی احوال فلک جمله پسندیده بدی کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1626 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر غصه روزگار گویم بس قصه بی گویم یک عمر هزارسال باید تا من یکی از هزار گویم چشمم به زبان حال گوید نی آن که به اختیار گویم بر من انجمن بسوزد گر درد فراق یار گویم مرغان چمن فغان برآرند گر فرقت نوبهار گویم یاران صبوحیم کجایند تا درد خمار گویم کس نیست که سوی من آرد تا غصه روزگار گویم درد بی‌قرار هم با بی‌قرار گویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/263 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر دست رَسَد در سرِ زُلفینِ تو بازم چون گوی چه سرها که به چوگانِ تو بازم در دست، سرِ مویی از آن عمرِ درازم پروانهٔ راحت بده ای شمع که امشب از آتشِ پیش تو چون شمع گُدازم آن دَم که به یک خنده دَهَم جان چو صُراحی مستانِ تو خواهم که گُزارَند نمازم چون نیست نمازِ منِ آلوده نمازی در میکده زان کم نَشَوَد سوز و گُدازم محراب و کمانچه ز دو ابرویِ تو سازم گر خلوتِ ما را شبی از رخ بِفُروزی چون صبح بر آفاقِ جهان سر بِفَرازم محمود بُوَد عاقبتِ کار در این راه گر سر بِرَوَد در سرِ سودایِ اَیازم حافظ غمِ با که بگویم؟ که در این دور جز جام نشاید که بُوَد محرمِ رازم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/890 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈