eitaa logo
الهام انیمیشن
93 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه سرشت که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت همه کس طالبِ چه هشیار و چه مست همه جا خانهٔ است چه مسجد چه کِنِشت سرِ تسلیمِ من و خشتِ درِ میکده‌ها مدعی گر نکند فهمِ سخن، گو سر و خشت ناامیدم مکن از سابقهٔ لطفِ ازل تو پسِ پرده چه دانی که که خوب است و که زشت پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بهشت حافظا روزِ اجل گر به کف آری جامی یک سر از کویِ خرابات بَرَندَت به بهشت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/677 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود مجنون از آستانه لیلی کجا رود گر من فدای جان تو گردم دریغ نیست بسیار سر که در سر مهر و وفا رود ور من گدای کوی تو باشم غریب نیست قارون اگر به خیل تو آید گدا رود مجروح تیر اگرش تیغ بر قفاست چون می‌رود ز پیش تو چشم از قفا رود حیف آیدم که پای همی بر زمین نهی کاین پای که بر چشم ما رود در هیچ موقفم سر گفت و شنید نیست الا در آن مقام که ذکر رود ای هوشیار اگر به سر مست بگذری عیبش مکن که بر سر مردم قضا رود ما چون نشانه پای به در بمانده‌ایم خصم آن حریف نیست که تیرش خطا رود ای آشنای کوی محبت صبور باش بیداد نیکوان همه بر آشنا رود به در نمی‌کنی از سر هوای دوست در پات که خار جفا رود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/463 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عیب یاران و دوستان هنر است سخن دشمنان نه معتبر است مهر مهر از درون ما نرود ای برادر که نقش بر حجر است چه توان گفت در لطافت دوست هر چه گویم از آن لطیف‌تر است آن که منظور دیده و ماست نتوان گفت یا است هر کسی گو به حال باشید ای برادر که حال ما دگر است تو که در بوده‌ای همه شب چه نصیبت ز سحر است آدمی را که جان معنی نیست در حقیقت درخت بی‌ثمر است ما پراکندگان مجموعیم یار ما غایب است و در نظر است برگ تر خشک می‌شود به زمان برگ چشمان ما همیشه تر است جان فدای صحبت یار شرم دارم که نیک مختصر است این قدر دون قدر اوست ولیک حد امکان ما همین قدر است پرده بر نمی‌توان پوشید ای برادر که پرده در است از بارگاه قربت دوست تا خبر یافته‌ست بی‌خبر است ما سر اینک نهاده‌ایم به طوع تا خداوندگار را چه سر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/45 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند من این پیدا همی‌گویم که پنهان گفته‌اند پیش از این گویند کز پریشانست حال گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفته‌اند پرده بر عیبم نپوشیدند و دامن بر گناه جرم درویشی چه باشد تا به سلطان گفته‌اند تا چه مرغم کم حکایت پیش عنقا کرده‌اند یا چه مورم کم سخن نزد سلیمان گفته‌اند دشمنی کردند با من لیکن از روی قیاس دوستی باشد که دردم پیش درمان گفته‌اند ذکر سودای زلیخا پیش یوسف کرده‌اند حال سرگردانی آدم به رضوان گفته‌اند داغ پنهانم نمی‌بینند و مهر سر به مهر آن چه بر اجزای ظاهر دیده‌اند آن گفته‌اند ور نگفتندی چه حاجت کآب چشم و رنگ روی ماجرای از اول تا به پایان گفته‌اند پیش از این گویند دوست می‌دارد تو را بیش از آنت دوست می‌دارم که ایشان گفته‌اند عاشقان دارند کار و عارفان دانند حال این سخن در فرود آید که از جان گفته‌اند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/506 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم بی تماشاگه رویش به تماشا نرویم بوستان خانه عیش است و چمن کوی نشاط تا مهیا نبود عیش مهنا نرویم دیگران با همه کس دست در آغوش کنند ما که بر سفره خاصیم به یغما نرویم نتوان رفت مگر در نظر یار عزیز ور تحمل نکند زحمت ما تا نرویم گر به ز در براند ما را به امیدش بنشینیم و به درها نرویم گر به احبا تن ما پاره کنند به تظلم به در خانه اعدا نرویم پای گو بر سر و بر دیده ما نه چو بساط که اگر نقش بساطت برود ما نرویم به درشتی و جفا روی مگردان از ما که به کشتن برویم از نظرت یا نرویم وفاداری لیلی آن است که اگر مجنون گویند به سودا نرویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/264 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم شاکر نعمت و پرورده احسان بودم چه کند بنده که بر جور تحمل نکند بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم خار نه چنان پای نشاط آبله کرد که سر سبزه و پروای بودم روز هجرانت بدانستم قدر شب وصل عجب ار قدر نبود آن شب و بودم گر به عقبی درم از حاصل دنیا پرسند گویم آن روز که در صحبت جانان بودم که پسندد که فراموش کنی عهد قدیم به وصالت که نه مستوجب هجران بودم خرم آن روز که بازآیی و گوید آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/332 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست محنت همه افزوده و راحت کم و کاست ما را ز کس دگر نمی‌باید خواست ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1601 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمریست تا من در طلب، هر روز گامی می‌زنم دستِ شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنم ،_تا_بُگذَرانَم_روزِ_خود دامی به راهی می‌نهم، مرغی به دامی می‌زنم اورنگ کو؟ گُلچهر کو؟ نقشِ وفا و مِهر کو؟ حالی من اندر عاشقی، داوِ تمامی می‌زنم تا بو که یابم آگهی از سایهٔ سَروِ سَهی گلبانگِ از هر طرف، بر خوش خرامی می‌زنم هر چند کان آرامِ ، دانم نبخشد کامِ نقشِ خیالی می‌کشم، فالِ دوامی می‌زنم ،_رنگین_برآرد_قِصِّه_را این آهِ خون افشان که من، هر صبح و شامی می‌زنم با آن که از وی غایبم، وز مِی چو تایبم در مجلسِ روحانیان، گَه گاه جامی می‌زنم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/879 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمریست تا به راهِ غَمَت رو نهاده‌ایم روی و ریایِ خَلق به یک سو نهاده‌ایم در راهِ جام و ساقیِ مَه رو نهاده‌ایم هم جان بِدان دو نرگسِ جادو سپرده‌ایم هم بدان دو سُنبلِ هندو نهاده‌ایم عمری گذشت تا به امیدِ اشارتی چشمی بدان دو گوشهٔ ابرو نهاده‌ایم ما مُلکِ عافیت نه به لشکر گرفته‌ایم ما تختِ سلطنت نه به بازو نهاده‌ایم بنیاد بر کرشمهٔ جادو نهاده‌ایم بی زلفِ سرکشش سرِ سودایی از ملال همچون بنفشه بر سرِ زانو نهاده‌ایم در گوشهٔ امید چو نَظّارگانِ ماه چَشمِ طلب بر آن خَمِ ابرو نهاده‌ایم گفتی که سرگشته‌ات کجاست؟ در حلقه‌هایِ آن خَمِ گیسو نهاده‌ایم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/856 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم همچو همه شب نعره زنان تا روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم گفته بودیم به که نباید نگریست دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم صفت یوسف بیان می‌کردند با میان آمد و بی و نشان گردیدیم رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم تا همه شهر بیایند و ببینند که ما پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم لشکر به شکار ما گو میایید که ما صید فلان گردیدیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/270 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری از دولت وصالش حاصل نشد مرادی وز محنت فراقش بر بماند باری هر دم غم فراقش بر نهاد باری هر لحظه دست هجرش در شکست خاری ای زلف تو کمندی ابروی تو کمانی وی قامت تو سروی وی روی تو دانم که فارغی تو از حال و درد کاو را در انتظارت شد دو دیده باری دریاب عاشقان را کافزون کند صفا را بشنو تو این سخن را کاین یادگار داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/129 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمرت تا کی به خودپرستی گذرد یا در پی نیستی و هستی گذرد آن به که به خواب یا به گذرد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1553 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈