eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
114 ویدیو
25 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_sharif_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
(مامان ۹ ماهه) دیر غلت زد. منم که مامان اولی و بی‌تجربه ❗️ کلی نگران شدم. گمون کنم ۷ ماهش بود که تونست غلت بزنه، تا یه ماه بعدشم سینه خیز نمی‌رفت.😢 خلاصه ک کلی مامانشو حرص داد تا بتونه حرکت کنه.😅 یادمه اسباب‌بازی‌ها رو می‌چیدم جلوش تا بلکه آقا زحمت بده به خودش یه چند سانت برای دل‌خوشی این مادر، سینه خیز بیاد..😏 انگاااار نه انگار🤨 جیغ و گریه که وسایل رو بده بهم! پروژه‌ای داشتیما، کلی استرس هم اینجا متحمل شدم... تا یه روز به تشخیص خودش صلاح دید سینه خیز بره.😁 خلاصه به همین سینه خیز رفتنش دلم خوش بود و حالا حالاها امیدی به چهار دست و پا رفتنش نداشتم! هر چند که خودم چهار دست و پا می‌رفتم که یاد بگیره ولی بی‌تاثیر بود. یه روز از همین روزای اخیر، رفتم‌ خونه‌ی مامانم، من یه خواهر کوچولو دارم به نام حلما که پنج سالشه.😍 حلما و امیرعلی مشغول مسابقه‌ی سینه خیز رفتن بودن که من گفتم: «حلما چهار دست و پا برو بچه یاد بگیره» در اتفاقی محیرالعقول امیرعلی دقیقا مثل حلما چهار دست و پا شد و شروع کرد به صورت حرفه‌ای حرکت کردن.😳 بعد این جریان فهمیدم چقدرررر تک بچه بودن سخته!😐 ما بزرگترا هر کاری کنیم نمی‌تونیم الگوی دوست داشتنی و همه چیز تمومی برای بچه‌ها باشیم⁦.🤷🏻‍♀️⁩ پ.ن: دارم به صورت جدی به فرزند دوم فکر می‌کنم.🤗 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۲۰ماهه) دلم مي‌خواست حالا که بخاطر تولد پسرم و شرایط کرونا، کلاس حضوری تدبر رو نمي‌تونم شرکت کنم، لااقل بتونم صوت‌های کلاس رو گوش کنم. تدبر تنها چيزيه ک واقعا "حال خوب کن" و "زندگی خوب کن" بوده برای من💚 اما حالا مدتي بود که بی‌نصیب شده بودم😔 وقت‌هایی ک پسرم می‌خوابید برای ارشد درس می‌خوندم، چون نیاز به نت برداری و تمرکز داشتم.🤓 ديگه وقتی برای گوش کردن صوت‌های تدبر نبود! چون اونا هم باید با تمرکز و در سکوت گوش می‌دادم تا درست بهره ببرم! از اونجا که به شدت موافقم که وقتی بچه مياد برکت وقت و فهم هم با خودش مياره، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم خودم رشد کنم هم بچه‌ام.😎 صوت‌ها رو ریختم روی فلش و زدم به تلوزيون. برای یاسین هم بازی‌هايي رو انتخاب کردم که تو اون 60 دقیقه بدون سر‌و‌صدا و تحرک باشه تا بتونم خوب گوش بدم.☺️ با آرد و آب و یکم رنگ خمیر درست کردم و خداروشکر همونطور که مي‌خواستم پیش رفت.😍 گوش و فکرم جای ديگه بود( که البته اولش سخته یکم)، دست و چشم و زبونم یه جای دیگه.( آخه خیلی زود اگه بهش توجه نمی‌کردم و ذوق نمی‌کردم، می‌فهمید حواسم جای ديگه است.)😊 یه مقدار از وقت هم به نقاشی گذشت. تند تند یه نقاشی می‌کشیدم و مي‌گفتم حالا رنگش کن و تو اون مدت با دقت بیشتری گوش می‌دادم و با یه خودکار گوشه دفتر نقاشی نکات مهم رو می‌نوشتم که بعدا منتقل کنم به کتاب.💪🏻 گاهی هم وسطش مي‌گفت برام مداحی یا آهنگ بذار که قطع می‌کردم و براش می‌گذاشتم و تو این فاصله یا به کارهای آشپزخونه می‌رسیدم یا گوشیمو چک می‌کردم یا....☺️ علاوه بر برکت وقت و فهم، به این نتیجه رسیدم ک اگه واقعا یه چیزی رو بخوای يه جوري خدا راهشو بهتر نشون ميده.😇 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان و 2.9 و 1.3 ساله) شما هم مثل من فکر می‌کنید بعد از مادر شدن از معنویات و عبادات دور شدید؟😢 گاهی خودمو مقایسه می‌کنم با دوره مجردی و حس می‌کنم پسرفت کردم!😞 آیا واقعا این بچه‌های پاک و بی‌گناه باعث کم شدن معنویت زندگی من شدن؟ مگه نه اینکه اینا هنوز فطرتشون دست‌نخورده ست و تازه از پیش خدا اومدن، پس چطور میشه باعث کم شدن معنویت مادرشون بشن؟ دو سالی طول کشید تا فهمیدم مشکل از خودمه... یادمه قبلا هم توی هفته‌های آخر ترم و نزدیک امتحانا، معنویت خونم کم می‌شد. چون سرم شلوغ بود حسابی.🏃🏻‍♀ یا حتی وقتی غرق کارهای تشکیلاتی می‌شدم یهو می‌دیدم یه هفته ست اصلا وقتی پیدا نشده که به کارهای معنوی بپردازم...😕 مهم ترین عامل کم شدن معنویت خونم رو پیدا کردم! غفلت! هرچی سرم بیشتر شلوغ باشه( چه با درس و کار چه با بچه‌داری) انگار زمینه‌ی غفلت بیشتر می‌شه برام. پس باید حواسمو جمع کنم تا بتونم مقدار کافی معنویت تزریق کنم به زندگیم.😅 به مرور چند تا راهکار پیدا کردم. ۱. سعی کردم واقع‌بین باشم. قطعا وقتای آزادم نسبت به مجردی کمتر شده. پس بهتره به جای کمیت، دنبال کیفیت باشم.😀 همون وقتای محدودی که پیدا می‌شه، با توجه و حواس جمع و نیت خالص یه کاری بکنم. اگر نمی‌تونم برم هیات برای دعای کمیل، می‌تونم دو سه صفحه‌اش رو خودم بخونم شب جمعه. ۲. یه برنامه سبک معنوی متناسب با شرایط خودم و کاملا واقع‌گرایانه نوشتم. طوری که بتونم توش استمرار داشته باشم. 👌🏻مثلا: - روزی یکی دو صفحه قرآن با توجه به معنی - روزی ۱۰ دقیقه مطالعه کتب اخلاقی - روزی یک صفحه از کتاب‌های مناجات و ادعیه (صحیفه فاطمیه و صحیفه سجادیه علیهما السلام) - گاهی خوندن زندگی‌نامه افراد معنوی (شهدا، علما و ...)❤ ۳. تلاش کردم حواسم به زمانای مرده‌ام باشه.🧐 من روزانه چندین ساعت رو پای گوشیم و توی شبکه‌های اجتماعی صرف می‌کنم. چون راحت‌ترین کاره و یه جورایی تفریح محسوب میشه. می‌تونم بخشی از این زمانو کم کنم و به جاش با گوشیم قرآن بخونم، کتاب بخونم یا دعا گوش بدم. ۴. گاهی احادیث مربوط به اجر و پاداش‌های معنوی مادری و تربیت فرزند رو می‌خونم. مادری کار کمی نیست. خودش کلی پاداش داره. ولی چون حواسم بهش نیست حس می‌کنم که کار معنوی خاصی انجام نمی‌دم.😐 ۵. مهم‌ترین کار هم که خیلی بهم انرژی و امید میده،😇 اینه که گاهی تنهایی درباره اهداف و آرزوهای معنوی که دوران مجردی داشتم و هنوزم دارم، فکر می‌کنم و می‌نویسم تو دفترم. سعی می‌کنم برای رسیدن به اون اهداف یه مسیر ساده از بین کارهای روزمره‌ام پیدا کنم. مثلا آرزوم اینه که شهید بشم.😅 خب پس باید یه خورده درباره زندگی‌نامه شهدا بخونم تا بفهمم رمز موفقیتشون چی بوده. یا همیشه توی رویاهام دوست داشتم یار امام زمان باشم😇 خب پس یه خورده بیشتر درباره ایشون بخونم، فکرکنم، سخنرانی گوش بدم و ... شاید با روزی ۱۵ دقیقه زمان بتونم کارایی انجام بدم که طی چندین سال آینده منو به این اهداف نزدیک‌تر کنه. این حدیث رو خیلی دوست دارم از امیرالمومنین(ع) 😍: قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ کار کوچیکی که استمرار داشته باشه، بهتره از کارای بزرگیه که آدمو خسته می‌کنه و نیمه‌کاره رها میشه. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۶ ساله، ۵ ساله و ۲ ساله) زندگی روی دور تند بود و حس می‌کردم با شیب نزدیک ۹۰ درجه، دارم به ملکوت اعلی می‌پیوندم😃 درس و پروژه دانشگاه، دوتا فرشته کوچولوی شیر به شیر، حیاط و مرغ و خروس و... و همسری که به اندازه‌ی موهای سر و صورتش کار و مشغله داشت🤪 از هر فرصت کوچکی برای درس خوندن و فکر کردن روی تمرین، پروژه‌هام، بچه‌داری و همسرداریم استفاده می‌کردم❗ پای اجاق، حین خوابوندن بچه‌ها، شب‌ها، ، تایم بازی دوتایی و حیاط رفتنشون، مترو و... در ناخودآگاهم حس می‌کردم چون مادرم و لحظه لحظه خدمتم اجر داره و صبر و تلاشم برای بازی و رفع نیازهاشون عین عبادته، دیگه چه نیازی به سیرمطالعاتی تهذیب نفس، هیئت، دعا، تعقیبات، استغفار، ذکر و قرآن⁉️🤔 گه‌گاهی یه سخنرانی گوش می‌دادم اونم بدون سیر مشخص. گاهی یه مناجات سحری، یه دعای ندبه‌ای...و فکر می‌کردم سنگین شده😄🤭 خلاصه به خیال خودم دارم با ترک و انجام پیش می‌رم🙃 کم‌کم نمازهام به خاطر نیازهای بی‌پایان بچه‌ها و غذای روی اجاق و... به بعدا مؤکول شد😐 گاهی هم به وقت اضافه😓 بلافاصله بعد نمازم می‌رفتم سراغ کارهام. کم‌کم برنامه‌ی هم به تک و توک آه و استغفار بدون فکر و برنامه‌ی اصلاح، بدل شد😕 ارتباطم با خدا، محدود شده بود به ابراز عجز و ناله حین مشکلات و نهایتا شکرگزاری خشک و خالی😒 به قول حاج آقا پناهیان خدا برام شده بود یکی از اقلام سبد نیازمندی‌هام 🤭 حتی در حل مشکلات هم مرحله‌ی آخر یاد خدا می‌افتادم😢 روزمرگی می‌کردم و می‌شنیدم حضرت زهرا (س) با اون جایگاه والا، بچه‌های کوچیک و کارهای سخت منزل، خیالشون به اندازه‌ی من تخت تبارک نبوده😄 عبادات رو با رعایت دقیق آداب انجام می‌دادند و از سنگینی برنامه‌ی عبادی پادرد می‌گرفتند🤔 روزمرگی می‌کردم و می‌شنیدم: حضرت علی (ع) با اون مقام و عصمت، سحرگاهان استغفار ۷۰ بند می‌خواندند🤔 روزمرگی می‌کردم و می‌شنیدم: دین یه واقعیت پویاست، درجا زدن نداره یا پیشرفت داری یا پسرفت! یه کوچولو غفلت کنی پس می‌ری😯 روزمرگی می‌کردم و می‌شنیدم: عبد باید برنامه عبادی منظم و مشخص داشته باشه⁦👌🏻⁩ روزمرگی می‌کردم و می‌شنیدم: عبد در نماز میهمان خداست و بعد هر نماز واجب یک دعای مستجاب داره، اگر بعد نماز چیزی از مولایش نخواد، به مولا برمی‌خوره❗️ و... خب حالا وقتش رسیده بود به سادگی از کنار شنیده‌هام نگذرم❗️ رفتم سراغ اصلاح یک رابطه‌ی پیچیده‌ی ناشناخته: ⁦👌🏻⁩ #قسمت_اول 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۶ساله، ۴/۵ساله و ۲ساله) من یک هستم و خداوند، مسئولیت کودکانی پاک‌سرشت رو بعهده‌ام گذاشته... اول از همه باید خودم رو مؤدب می‌کردم و این ادب باید در همه ابعاد وجودم نمود پیدا می‌کرد😊 البته مهمترین بعد ادب در خدا بود👌🏻 رفتم سراغ اصلاح این رابطه پیچیده و ناشناخته: البته در یک روز، چنین تصمیم کبرایی نگرفتم😃 به مرور سعی کردم خودتکانی کنم و گرد و رو از ذهن شلوغم پاک کنم. از آنجا که ما در دوران برده‌داری زیست نمی‌کنیم! تصور اینکه باید چه جوری رفتار کنه و چیه، برام سخت و غیرقابل دسترس بود🧐🤨 مثلا استغفار، لازمه این رابطه ناشناخته هست. چه برای من سرتاپا گناه و چه فاطمه زهرا(س)، معصوم و میوه دل پیامبر❗️ بی‌ادبی یکی در بندگی خدا، مناجات به زبان خود، به جای اقامه نماز طبق اون هست. بی ادبی من در بندگی خدا هم در تأخیر نماز🤭 یا اخم و اعتراض حین مشکلات😓 و...نمود پیدا می‌کرد. در هر صورت بی‌ادبی، بی‌ادبیه دیگه! باید خودمو اصلاح می‌کردم🧐 کارهای مختلفی برای رعایت ادب بندگی، پیش گرفتم و همه رو هم نیمه نیمه رها می‌کردم! چرا؟ 1⃣ اینکه اولویتشون نسبت به هم برام معلوم نبود!🤔 مجموعه ادعیه، مناسک عبادی و توصیه‌های اخلاقی در برابرم شبیه چی بود⁉️ یه جعبه پر از خرت و پرت🤯 هی می‌گشتم ببینم چه چیز به درد بخوری توش هست؟ شاید این دکمه به درد اون مانتو بخوره🤔 نه اون مانتو اصلا پوسیده‌اس، دکمه می‌خوام چیکار؟ عه این نگینه چه خوشگله بردارم شاید یه جا به دردم خورد😁 2⃣اینکه زندگی‌ام هم مناسب اون کارها نبود و دنبال اصلاح زیر ساخت هم نبودم! هربار سر اذان صبح بچه شیر می‌خواست! ول کن هم نبود😂 شام دیروقت و توقع بیداری بین الطلوعین؟ خلاصه اگه شرایط برقرار بود، سروقت، اون کار رو انجام می‌دادم و اگه نبود نمی‌تونستم، یا انقدر بهم فششششار می‌آورد که خیلی زود می‌ذاشتم کنار😑 دوباره می‌رفتم تو فاز: خداجون بیخیال! ما که با هم این حرفا رو نداریم🙃 در مدت این چهار سال، کلی تلاش کردم و خداوند هم راهشو کم‌کم نشونم می‌داد👌🏻 مثل هدیه یک دوست، کتابی که تو دست خواهرم دیدم، خراب شدن گوشی، قطع سیر مطالعاتی الکترونیکی که فکر می‌کردم الان وقتشونه و بازگشت به گنجینه کتاب‌های کاغذی‌ام که فکر می‌کردم الان وقتشون نیست😬 و... بالأخره به یک سبک مادرانه( از نوع بچه زیاد😄) در ادب بندگی دست پیدا کردم😍 #قسمت_دوم 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۶ساله، ۴/۵ساله، ۲ساله) ✳️عبد باید برنامه‌ی عبادی داشته باشه⁦👌🏻⁩ اما من که نمی‌دونستم برنامه‌ی عبادی لازمه و با شرایط من(⁦🧒🏻⁩⁦👦🏻⁩⁦👶🏻⁩) چیه؟ تو همون جعبه هه دنبال دکمه و نگین و... بودم که خداجونم یک تسبیح پر از مهره‌های قیمتی نشونم داد🤩 و اون جعبه رو گذاشتم کنار! هر کدوم از این مهره‌ها رو که برداریم بقیه مهره‌ها باهاش میان بالا😇 چون به یه نخ تسبیح بند شدند❗️مهره‌های این تسبیح، انواع فضایل و عباداته، نخ تسبیح هم ایمانه⁦👌🏻⁩ پس باید دستی به سر و روی ایمانم می‌کشیدم تا بقیه فضایل باهاش بیان تو وجودم😍 هدیه‌ای از جانب یه دوست این رو به من فهماند و شروع کردم: 💡کتاب برای کنار گذاشتن رذایل اخلاقی و تقویت ایمان به خدا⁦👌🏻⁩ این کتاب، با زبان ساده و استفاده از آیات و روایات، عوامل نقصان در ایمان به خدا رو تشریح می‌کنه مثلا: غفلت، ناامیدی، حسد، بخل، ریا، پرخوری، تکبر، خشم و... درمان معنوی و عملی هم می‌ده🤩 اونم طبق توصیه‌ی ائمه هدی(ع) و علمای بزرگ⁦👌🏻⁩ روزی سه الی چهار صفحه! و نه بیشتر❌ کتاب از حجت‌الاسلام علیرضا هم نگرش عمیق و جدیدی بهم داد و انگیزه‌ی تقویت ایمانم رو بیشتر کرد. البته اونم پاره پوره شد تا تموم بشه ولی کوتاه و شیوا و شیرینه😍 همه‌ی اینا کمکم کردن به استقبال برم و بیخودی خودمو درگیر نکنم.☺️ بندگی در همه‌ی ابعاد زندگیم باید نمود داشته باشه⁦👌🏻⁩ ✳️می‌دونستم همسری و مادری بستر فوق‌العاده ای برای ظهور 😍 همچنین خدمت، محبت و احترام به والدین⁦👵🏻⁩⁦👴🏻⁩ اما دو نکته: 1⃣ این حقیقت همیشه و هر لحظه یادم نبود❗️ از کجا فهمیدم؟ توقعاتم! اعتراضاتم! دلشوره‌هام! غصه‌هام! مثل وقتایی که همزمان یکی برای شیر منتظرمه⁦👶🏻⁩ اونیکی برای دستشویی⁦🧒🏻 دیگری برای پاسخ سوال🤔 و غذا هم برای ته نگرفتن😐 ✅سعی کردم دائم به خودم یادآور بشم که «دارم بندگی می‌کنم»، خوب و مؤدبانه هم بندگی کنم، لبخند بزنم و شکر نعماتش کنم😍 2⃣ این توجه رو باید همراه می‌کردم با ! مثلا اصلاح مطابق طبع و استفاده از تکنیک‌های مدون و همسری، نمی‌شه که هی کاکائو بدم بچه‌ها بعد از در و دیوار برن بالا بریزن بشکنن و من لبخند بزنم بگم دارم مؤدبانه بندگی می‌کنم☺️ قبلا پراکنده سرچ می‌کردم یا از می‌پرسیدم😚 ✅اما کتاب توصیه‌ی یه دوست خوب از یه عالم روشنفکر و میانه رو برای اصلاح کلی سبک تغذیه یه سر و گردن از این کارهای پراکنده بالاتر بود⁦👌🏻⁩ در کنار این ابعاد از بندگی، یه برنامه‌ی عبادی سبک ولی تضمینی! برای عرض ادب بندگی⁦🤲🏻⁩ پ.ن۱: پله پله تا ملاقات خدا نشر بسیج دانشگاه امام صادق در دو جلد چاپ شده؛ جلد۱: ایمان. جلد۲: حق الناس پ.ن۲: خانواده ام سالم اند؛ توصیه‌های اسلامی در تغذیه نوشته محمد علی اخوان. نشر رویش پ.ن۳: بخشی از نامه ۵۳ حضرت علی (ع) به مالک اشتر: از آنچه موجب قرب تو به خداوند می‌شود به نحو کامل و بدون کم و کاست انجام ده، گرچه هرگونه صدمه وفرسایشی به بدنت واردآید. پ.ن۴: قرار نیست از همون اول در عملی کردن یافته‌هامون موفق بشیم فقط نباید ناامید بشیم. پیشنهادات در پست بعد😊 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۶ساله، ۴/۵ساله، ۲ساله) در کنار اون ابعاد از بندگی، یه برنامه عبادی سبک ولی تضمینی هم لازم داشتم! برای عرض ادب بندگی⁦🤲🏻⁩ که البته اثرات دنیوی و اخروی فراوانی هم داره⁦👌🏻⁩ بااین شرایط: ✅مستمر و واجب طور! یعنی سعی می‌کنم سرم رفت برنامه‌م نره⛔️ طبق ، برای تقرب عبد به مولا ✅اشکال نداره در مسیر بندگی، کمی بیشتر جسممون اذیت بشه. اما با ، مشقت‌های بیخودی باید حذف بشن! ✅درنظرگرفتن اصلاح پذیری زیرساخت‌ها (شرایط خودمون، زندگی و خانواده‌مون) برای اجرای اون برنامه! 1⃣ نماز اول وقت خیلی پراکنده مطالبی در خصوص نماز بهم می‌رسید، کتاب و صوت و... و توصیه اکید آیت‌الله بهجت به نماز اول وقت حتی بدون حضور قلب! اوایل نماز اول وقتم با چاشنی دو دور چادر پیچیده دورم و کشمکش همراه بود😤⁦🧒🏻⁩⁦👶🏻⁩ ✅ولی حواسم بود بگم خدا جون من می‌خوام بذارم که سرموقع می‌خونما! تازه خمیازه هم نمی‌کشم😉 ایاک نعبد و ایاک نستعین... ✅کم.کم رو درست کردم که مشقت الکی برام نداشته باشه زود رها کنم. قبل اذان بچه‌ها رو مشغول میوه کنم، شیرخوار رو سیر کنم بازی خمیر و...بذارم. کم‌کم بچه ها عادت کردند⁦👈🏻⁩ اذانه مامان برو نماز😁👋 2⃣ بیداری بین الطلوعین🧐 ✅حذف تدریجی ناهار خودم، شام سر شب و مفصل، بازی‌های انرژی سوز برای بچه‌ها در طول روز و در نتیجه خواب زود هنگام توصیه‌هایی بودند که باید به مرور انجام می‌دادم البته نتونستم همه‌ش رو هر روز اجرا کنم ولی لطف خدای جبار، اندک من رو برکت می‌داد😃 3⃣برنامه‌ی خاص عبادی هم در طول روز پخش می‌شه و خودمون و بچه‌ها به مرور عادت می‌کنیم☺️ ✅بخشی بین‌الطلوعین، بخشی بعد نمازها، بخشی سر اجاق گاز یا موقع شست و شو، بخشی هم‌زمان با خواباندن بچه‌ها و اما برنامه‌ی تضمینی❗️👇 🔹قرائت قرآن قبل خواب با رعایت 😊 (بهتره در گروه‌های ختم قرآن یکی دو صفحه‌ای شرکت کنیم) 🔹تعقیبات نمازها که می‌شه با بدو بدو و سرو صدای بچه‌ها هم انجام داد کتابی هم نیست پاره بشه، دعای سلامتی و فرج امام زمان، دعای خیر برای امت اسلام، پدر و مادر، فرزندان و دعا به جهت پاکی و تقرب نسل، آیت‌الکرسی، سوره توحید، صلوات و آیه ۲ و ۳ سوره‌ی طلاق از وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ... شاید همه‌ش نه❗️ اما حتما حتما یه درخواست از رب العالمین⁦👌🏻⁩ 🔹نماز شب (حتی شده همان سه رکعت شفع و وتر) تنها دقایقی قبل اذان صبح، حتی نشد، قضای نماز 🔹یک سوره یس هدیه به حضرت زهرا (س) جلوی بچه‌ها، اگه بچه‌ها هنوز تو فاز کتاب پاره کردن هستن، می‌شه وضو گرفت، مودبانه نشست و با صوت، هم‌خوانی کرد. 🔹استغفار ۷۰ بند حضرت علی (ع) مقداری سحر بقیه نشد غروب😅 به زبان حال باشه مثلا من از روی ترجمه می‌خونم، ناخودآگاه همراه با تضرع می‌شه! بهترین زمان هم هست. (اخر) پ.ن۱: قرار نیست همه‌ی این‌ها تو برنامه‌مون باشن، مهم استمرار و حفظ شروط اجرای برنامه و دائما یادآوری هدفه😊 پ.ن۲: حداقل یکسال مداومت روی یک برنامه لازمه❗️ پ.ن۳: حتما آثار این اعمال رو با یه سرچ پیدا کنین😊 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
(مامان ۲ سال و ۹ ماهه و ۱ سال و ۷ ماهه) از وقتی گل‌ پسرم کم‌کم هویتش شکل گرفت، حس می‌کردم ذاتا ترسو تشریف داره. به حیوونا نزدیک نمیشه، به حشرات دست نمی‌زنه و... . هر چی هم بیشتر می‌گذره جنبه‌های جدیدی برامون رو می‌کنه.😒 چند وقت پیش می‌گفت از کلاغ می‌ترسم.🙄 البته در گوشی🤫 بهتون بگم که خودم هم شخصا با هیچ نوع گونه جانوری جز انسان میونه خوبی ندارم.🤭 اما همیشه می‌گفتم این ویژگی علی‌آقا ذاتیه نه الگوگیری از من. چون من جلوش تمام سعیم رو کرده‌ام که چیزی از ترس و اضطرابم😰 نشون ندم. آماااا… چندروز پیش با جمعی از دوستان رفته بودیم یه پارکی که حیوانات محترم هم در پشت حصارها حضور داشتند. دوستم هویج و پوست خیار و… آورده بود تا بچه‌ها به حیوونا غذا بدن. این وسط بچه‌های من جرئت نزدیک شدن به حصار و غذا دادن به حیوونا رو نداشتن(خودمم نداشتم😬). کمی که گذشت با دیدن شور و شوق بقیه بچه‌ها، کم‌کم دختری پا پیش گذاشت(دختری نترس‌تر از من و داداششه🤪) و به تبعیت ازش داداشش هم جلو رفت.😁 خلاصه که کار به جایی رسید که بعد تموم شدن غذا‌ها پسری خودش می‌رفت برگ درخت پیدا می‌کرد و به آهوها می‌داد.😍 آهوهای عزیز هم دست رد به سینش نمی‌زدن و هرنوع گیاهی که پسری پیشکش کرد رو خوردند.😆 بعد از اون روز حس کردم که انگاری ترس من خیلی هم بی‌تاثیر نیستا.🤔 اینجا بود که تصمیم گرفتم یه فکری برای این ترسم بکنم و طی یک اقدام کاملا فداکارانه😅 با دست به کبوترا غذا دادم. تازه طوری که نوکشون🐦 به دستم نخوره.😂 امیدوارم طی زمان به موفقیت‌های بیشتری از قبیل توانایی نوازش کردن حیوانات و... دست پيدا کنم. فعلا که دختری جلوتر از منه.😅 هیچ‌ وقت فکر نمی‌کردم بچه‌ها انقدر باعث رشد کردن من بشن. به نظرم بچه‌داری شبیه دانشگاهیه که واحد‌های مختلف رو توش پاس می‌کنی.👩🏻‍🎓 مثلا من تا حالا واحدهای صبر، نظم، کنترل عصبانیت، سرعت در کارها، ارتباط با طبیعت و... رو گذروندم.😂 البته بیشترشون چند واحدیه و هنوز خیلی جای کار داره.🤪 پ.ن: وقتی کرونا تو هلند شیوع پیدا کرد، دولت قوانین سخت‌گیرانه‌ای وضع کرد و تقریبا تمام دورهمی‌ها و فعالیت‌های بیرون از خانه متوقف شد. از وقتی آمار ابتلا پایین اومد، کشور کم‌کم داره به حالت عادی برمی‌گرده. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان سه سال و هشت ماهه و یک سال و هفت ماهه) یادش بخیر... سال‌های پیش دهه اول محرم برای بچه‌ها یه دهه خاطره‌انگیز بود. هر شب بساط ددر رفتن جور بود. تو هیئت هم کلی بچه می‌اومد و حسابی تو سر و کله هم می‌زدن. آخرشم محمد نذری رو قبل از رسیدن به خونه مي‌خورد و می‌خوابيد. وسط بازی گاهی مي‌اومد و تو تاریکی منو پیدا می‌کرد. مي‌نشست تو بغلم، با تعجب نگاهم مي‌کرد و با دستاش اشکامو پاک می‌کرد. -مامان چرا گریه می‌کنی?😥😢 روزاي اولی که کرونا اومد هیچ کس فکر نمي‌کرد آنقدر موندگار باشه. کم‌کم زمزمه‌هاشو شنیدیم که رفتنی نیست و باید باهاش بسازیم.😔 از همون موقع اولین اضطرابی که تو دلمون اومد این بود: نکنه تا محرم باشه😳 نکنه اربعین رو بگیره ازمون😳😰 این روزها درحالی داریم به ماه محرم نزدیک می‌شیم که کرونا حسابی جا خوش کرده و انگار نمي‌دونه ما کل سال با انرژی همون هیئت رفتنا و اشک ريختنا روزگار مي‌گذرونديم😐😥 این وسط ما مادرها شرایط متفاوت‌تری هم داریم، چون علاوه بر خودمون، حفظ سلامت بچه ها هم دغدغه‌مونه. قبلا خیلی لازم نبود فکر کنيم. اما این کرونا باعث شده مجبور بشیم سلول‌های خاکستری رو بیشتر به کار بگیریم و برای هر کاری چاره جدید بیاندیشیم. بیاید زیر همین پست یه بارش فکری مادرانه راه بندازيم. امسال محرم چیکار کنیم? چه جوري حال و هوای بچه‌ها رو امام حسینی کنیم?! چجوری به بچه‌ها نشون بدیم که ما تو هیچ قالبی نمي‌گنجيم و هیئت باشه یا نباشه، بريم یا نريم، بازم وظیفه‌مونو پیدا می‌کنیم و انجام میدیم? مامان‌های خوش فکر رو هم صدا کنید تا بیان پیشنهاداشونو بگن بهمون.😉 چند روز بیشتر تا محرم نمونده ها😓 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۱ سال و ۱۱ ماهه و ۴- ماهه) هیچ وقتی از زندگیم خرید برام اخ و پیف نبوده و همیشه باهاش کیف میکردم و با دیدن چیزای قشنگ دلم قنج میرفته که کاش اینو داشتم😁🙊 پس وقتی فهمیدم نی نی دوم تو راهه اولین کار عضویت تو چنتا صفحه پوشاک ایرانی و چک کردن چنتا سایت بود🤩 وقتی هم که فهمیدم نی نی جدید گل پسره لباسای پسرونه ای که حتما نیازه رو تو ذهنم لیست کردم اما قبل از غرق شدن تو این بازار بزرگ و بی انتها... یادم افتاد دو بار دیگه هم من تو این بزنگاه بودم و از سر گذروندم یه بار خرید جهیزیه یه بارم خرید سیسمونی زهرا اون موقع‌ها که ما جهیزیه میخریدیم تنوع جنس ایرانی کمتر از حالا بود (حالا انگار من ننه بزرگتونم🤪) و جنسای خارجی خووشگلل راهکارم این بود که هی سرچ نکنم و موقع خرید هم اصلا به ویترین ها چشم نیندازم!! صاف برم مغازه‌ای که میدونم اون محصول ایرانی مد نظر رو داره بخرم و بیام بیرون سر خرید سیسمونی هم که غلبه بر احساس نیازهای کاذب و تنوع طلبی به مراتب سخت تر بود و هرجا چیز میز دخترونه میدیدم اینطوری نگاه میکردم🦉🧐 و بعضا اینطوری میشدم🤤 بازم راهکارم عدم قرار دادن خودم در موقعیت خرید و بی اطلاع موندن از تخفیف ها بود🤣 (نوشابه هایی که همسر باز میکرد هم بی اثر نبود؛ مثلا میگفت خداروشکر شما ذهنت مشغول درس و کارهای مهمتره و وقت درگیر شدن با این چیزا رو نداری🙄) نتیجه این شد که سر سیسمونی زهرا در عرض سه روز یه کمد برای خودمون خریدیم😅 و چنتا لباس که گوشه کمد جدید براش بچینیم، به علاوه رخت خواب و وسایل حمل و نقل و بهداشتی و یه دونه عروسک ولی بازم مثل اکثر مامان اولی ها بی تجربگی هایی داشتم و کلی از لباساش نو موند تو کمد... درحالیکه با خرید کمتر و گزیده تر هم میشد هم نیاز زهرا و هم بچه‌های بعدی رو مرتفع کرد یه فکر عاقلانه‌م تو خرید برای زهرا این بود که رنگ و طرح لباسا خنثی باشه؛ و اینگونه اصلی ترین لباس های دخترم سبز و سرمه ای شدن😅 پس رفتم سراغ لباسای زهرا از توشون نوزادیا که تا ۴-۵ ماهگی اندازه میشد رو جدا کردم یه سری لباسم از اقوام رسیده بود با همینا کشویی که برای آقا حیدر در نظر گرفتیم پر شد! پس فکر خرید جدید ممنوع⛔ هر وقت این موجودی‌ها داشت به هر دلیلی از چرخه مصرف خارج میشد به فکر خرید جدید میفتیم... پ ن : چند هفته پیش ‌که برای خرید هدیه برای اقوام رفتم فروشگاه و با یه دست لباس برای زهرا خانوم و آقا حیدر خارج شدم🙈 و این شد تنها خرید قبل از تولد گل پسر❤ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان 2.9 و 1.3 ساله ) آخه چرا این بچه‌ها اینقدر نادون و زبون نفهم هستن؟؟!!😑 اصلا شاید مهم‌ترین چالش مامانا که باعث میشه خیلی سختی بکشن و حرص بخورن از دست بچه‌ها همین باشه! خدایا چی می‌شد این بچه‌ها عاقل بودن و اینقدر کارهای غیرعاقلانه انجام نمی‌دادن که هم خودشونو به خطر بندازن و هم ماها رو اذیت کنن؟!😣 چی می‌شد می‌فهمیدن که نباید غذاشون رو بمالن به سر و کله و لباساشون و پخش کنن تو کل خونه؟😮 حالا جوابشو بشنویم از استادی که از حکمت کارای خدا خبر دارند و می‌تونن برای ما دریچه‌ای باز کنن به سمت علم بینهایت خدا و حکمتهاش در آفرینش... ۱. اگه نوزاد با فهم و شعور کامل به دنیا می‌اومد ، از اینکه یهویی با یه دنیای جدید و کاملا پیچیده مواجه شده، به وحشت می‌افتاد و گیج می‌شد. فرض کنید ما رو یهو ببرن توی یه دنیای جدید خیالی که همه چیش برامون جدیده. چه حسی بهمون دست میده؟ مثل کسی که اسیر میشه و میره به یه سرزمین جدید و چیزی از زبون و آداب مردم اونجا نمی‌دونه.😮😦 ۲. از طرفی نوزاد چون جسمش هنوز خیلی ضعیفه، خودش نمی‌تونه از پس هیچ کاری بر بیاد. لازمه بقیه بغلش کنن، عوضش کنن، بهش غذا بدن و توی گهواره بخوابوننش. اگر عاقل بود حتما خیلی احساس خفت و خواری می‌کرد.😢 ۳. اگه بچه‌ها کاملا عاقل بودن، شیرینی و جذابیت خاصی هم نداشتن احتمالا! خیلی از شیرین‌کاری‌های بچه‌ها، حاصل همین نادونیه!😍 و اگه بچه‌ها شیرین و جذاب نبودن، چقدر زندگی باهاشون سخت می‌شد! ۴. اگه بچه‌ها عقلشون کامل بود، دیگه خودشونو مستقل و بی‌نیاز از پدر و مادر می‌دیدن. شیرینی‌های فرزندپروری از بین می‌رفت و مصلحتی که توی سرگرمی والدین با بچه‌ها هست، محقق نمی‌شد. بچه‌ها با مامان و باباشون انس نمی‌گرفتن ومی‌رفتن دنبال کار و زندگی خودشون و حتی ممکن بود بعد از چند سال دیگه والدین و خواهر و برادراشون رو نشناسن! و اگه بچه‌ها بی‌نیاز بودن از کمک‌های والدین، به تبع قدر زحماتشون رو نمی‌دونستن و توی دوران پیری و نیازمندی، تنهاشون می‌ذاشتن.😢 پ.ن: خیلی حس خوبی داشتم بعد از خوندن این مطالب جالب توی کتاب توحید مفضل. امام صادق علیه السلام برای شاگردشون( مفضل بن عمر) توی ۴ جلسه حکمت خلقت انسان، حیوانات، طبیعت و علت بلاها و آفت‌ها رو توضیح دادند و مفضل کلمه به کلمه نوشته و برای ما به یادگار گذاشته. فایل کتاب توحید مفضل با ترجمه علامه مجلسی رو در ادامه میتونید دانلود کنید. بخونید و لذتش رو ببرید.👌🏻 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۱.۵ ساله) یه ساعتی شب داشت شیر می‌خورد و بیخیال نمی‌شد😏 تا خوابش می‌برد و از کنارش کمی جم می‌خوردم باز نق زدنش شروع می‌شد و دوباره منو می‌کشید سمت خودش😫 این سناریو بیشتر از پنج بار تو یه شب تکرار شد. دیوونه شده بودم دیگه😟 آخرش همسرم گفت ولش کن دیگه شیرش نده تا خودش بخوابه. چند لحظه‌ای ازش دور شدم و پسری هم داشت نق می‌زد و تو تاریکی دنبال من می‌گشت👀 از حالت خوابیده کامل بلند شد بالاسرم ایستاد. و نگاه ملتمسانه‌ش برای شییر... یه دقیقه هم نمی‌تونستم این ناله و عجزش رو تحمل کنم🙄 بنده خدا جز این راه هیچ آرامش و مامن دیگه‌ای نداره... فکر کردم آیا درسته بذارم انقد ناله کنه تا خوابش ببره یا نه؟ اون قسمت از مناجات کتاب ادبیاتمون یادم اومد از بوستان سعدی که می‌گفت: بنده بازش بخواند باز اعراض کند و دیگر بار به تضرع و زاری بخواند و این بار حق سبحانه و تعالی گوید حاجتش روا سازید که از او شرم دارم فلیس له غیری... برای پسرکم جز من کسی نیست... و برای منم جز تو هیچ کس... پس جوابم بده و هدایتم باش...⁦ پ.ن: آیا این روش همه جا درسته؟ قطعا نه. اونجا که قاطعیت لازمه برای رشد فرد و برای دوری از خطر و کارهای زشت نباید با گریه و زاری بچه‌ها دلمون نرم بشه، و درواقع همین قاطعیته که دلسوزی محضه⁦👌🏻⁩ کما اینکه هرجا لازم بوده خدا هم قاطع و صریح با ما برخورد کرده و درجای مناسبشم آغوش امنش رو باز گرده برامون...🌹 واقعا مادری و مربی بودن یعنی شبیه خدا شدن. به نظرم مادری و تربیت حقیقتیه که اگه درست بفهمیمش می‌تونیم ربوبیت خدا رو هم درک کنیم...⁦♥️ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif