#روایت_در_متن
زیاد توصیه شدهایم به روضه هفتگی گرفتن در خانه. مدتها بود دلم میزبانی روضه میخواست. شنیده بودم روضه برکت میآورد توی خانه. خانهای که ذکر اهل بیت و قرائت قرآن تویش باشد، مثل یک ستاره در نگاه آسمانیان میدرخشد. بچههای آن خانه با عشق اهلبیت بزرگ میشوند و احتمال انحرافشان کم میشود. و هزار تا مزیت دیگر... اما هربار دلیل و بهانه برای روضه نگرفتن در خانهام فراهم بود: خانه ما پله زیاد دارد، کسی نمیآید. با بچهداری که نمیشود خانه را مناسب مهمانی تمیز کرد و تمیز نگه داشت. به فرض که مهمانش جور شد، کدام سخنران و مداح را دعوت کنم که هم خودم خوشم بیاید، هم با این همه تکثر نظرات نگران نباشم حرف نامناسبی بزند، هم از پس هزینهای که باید بهش بدهم بربیایم. خلاصه وسواس خناس برای مانع انداختن در برقراری این روضه شدیدا فعال بود و من هم که بندهی ضعیف؛ روضه هر روز و هر هفته عقب میفتاد. تا اینکه در آخرین روزهای یک فروردین طولانی و کشسانِ پر از خیر و خوبی، در جلسهای پربار، شیرفهم شدیم که وقت آن است بنشینیم «پای درس امام و ولی جامعه» و چه قالبی سادهتر و بیدردسرتر از روضه خانگی. میگفتند شنبهای در راه است که ۱و۲و۳ است و اول ماه عزیز دلم اردیبهشت. شور میدادند که آن شنبهای که برای شروعها، منتظرش بودی دارد میآید، پا شو شروع کن. وقتش بود به کمالگراییام بگویم احترامت سر جا، ولی روضه کوچک و سادهاش هم برکتش را دارد. خصوصا وقتی امامخوانی باشد. مهم شروع است و بعد استمرار و دوام است. گفتم و شنبه را گذاشتم برای شروع طرح: خانه باید همیشه آماده مهمان باشد. دوشنبه همان شنبه را به یاد امام حسن و امام حسین، میزبانهای این روز، روز روضهی خانگیمان قرار دادم.
دعوتنامهها به دست میهمانان رسید و کارها در حد توان و در سکوت پر از تماشای کمالگرایی جان، انجام شد. روز موعود فرا رسید. رفقا یکی یکی آمدند. جمعمان که جمع شد، به شکرانه تحقق وعده صادق و تلنگر پویش ماه مادرانه، سوره نصر خواندیم و دقایقی با کلام استاد، پای معارف این سوره نشستیم. یک بند از استغفار هفتاد بند امیرالمومنین را هم با هم خواندیم که به آنچه شنیدهایم عمل کرده باشیم. بعد از آن با زیارات روز دوشنبه، بار رزق روزمان را با میزبانهای گرامیمان بستیم. با زیارت آلیاسین و کلام ولی، به امام غایبی که دلتنگش هستیم و ما را میبیند، سلام دادیم و عرضارادت کردیم. دلمان که با یاد ائمه بزرگوارمان صیقل گرفت، گلویی تر کردیم و به سراغ درس ولی و نایب امام رفتیم. با نظر دوستان حاضر، مطالعه جمعی و مباحثه تفسیر سورهی مبارکهی جمعه را از کلام امام شروع کردیم و حسن ختام، به لطف فنآوریهای نوین، پای منبرشان نشستیم و کسب فیض نمودیم. نزدیک اذان ظهر بود که با دلی شاد و قلبی مطمئن، دوستان عزیزم را از در منزل بدرقه کردم. درست است که فراموش کردیم جلسهمان را با دعا به پایان برسانیم ولی برق رضایت در چشم دوستان و اقرار زبانی و پیامیشان به پرباری جلسه، مرا به گوشهچشم امام به دلهایمان و استجابت دعاهای ته دلمان که به زبان نیامد، امیدوار کرد. کمالگرایی که تا الان ساکت و مودب یک گوشه نشسته بود، با رفتن دوستان گفت بدک نبود، اما لطفا جلسات بعدی نقایص را جبران کن.
#مادرانه_اصفهان
#محله_شرق_پروین
#کتاب_مـاه_مادرانه
#تفسیر_سوره_جمعه
#پویش_اردیبهشت۱۴۰۳
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
ساعتم را نگاه میکنم کمی دیر شده، دخترم را با عجله بیدار کردم و آماده شدیم، کمی صبحانه خوردیم و با تاکسی راهی شدیم. خداروشکر دختر کوچکم در خواب ناز بود و او را به پدرش سپردم. راه دوری نبود و زود به مقصد رسیدیم. ناخودآگاه از دیدن چند فرشته کوچک در یک جا، لبخند بر لبانم نشست. با مادرانشان سلام و احوال پرسی کردم. مادرانی که مادری را به احسن وجه انجام میدهند و فقط به تغذیه جسم کودکشان بسنده نمیکنند و برای تغذیه روح آنها هم برنامههایی دارند. با بچهها دور یک میز نشستیم و یکی از مادران کتاب داستان زیبایی را برای بچهها خواند. وقت کتابخوانی و بازیهای فکری بچهها تمام شد. هوای دلانگیز پس از باران بهاری و طبیعت اردیبهشت ماه ما را به سمت حیاط کتابخانه میکشاند. در حیاط کتابخانه چندین فرش پهن کردیم نه فقط برای نشستن، برای گفتگوهای مهم و جشنی مهمتر. جشنی با بادکنکهای رنگی و لیوانهای رنگی هیأت. با کیکهای خانگی و شربت هایی شیرین که شیرینی وعده صادق، دفاع از مظلومان فلسطین، تنبیه متجاوز، انتقام سخت و سیلی زدن به دشمن را به کاممان شیرینتر میکرد. گفتگو کردن از کتاب، کتابهایی کوچک که از مردانی بزرگ برایمان حکایتهایی داشتند. «شهاب دین» و «مردی با آرزوهای دور برد».
🖊بتول بابایی
#کتاب_تور
#مادرانه_کرمان
#کتاب_ماه_مادرانه
#پویش_اردیبهشت۱۴۰۳
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#بحث_گروهی
#از_پوشک_گرفتن
#تجربه_زیسته
👶👶👶👶
یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ١٠ صبح تا سهشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ساعت ۱۰ صبح
✅ از پوشک گرفتن کار سخت و پر اضطرابی بنظر میاد. به تجربه چه عواملی رو برای مثبت یا منفی بودن پروژه از پوشک گرفتن سرنوشتساز دیدید؟
✅ سن، جنسیت، فصل تابستان یا زمستان، روش تدریجی یا دفعی، حذف پوشک شب و هر نکته مهمی که راهگشای کودکان آینده میدانید را با ما در میان بگذارید.
بحثهای گروهی، در کانال *گفتگوهای مادرانه* @goftoguye_madarane آرشیو میشوند.
دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید میتوانید به شناسهی @azadehrahimi پیام دهید.
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
چه تب و تابی داشتم برای مجلس روضه. روضههای بر مدار حضرت زینب (سلام الله علیها) حتی اسمش هم در درونم غوغا به پا میکرد. دنبال بیانات مناسب بودم که پویش ماه توجهم رو به بیانات حضرت آقا در مورد دوگانههای مقابله با دشمن و توجه به سوره نصر جلب کرد. چقدر خوب که با یک تیر دو نشون بزنیم. از بیانات چند تا پرینت گرفتم و با مادرای دیگه رفتیم روضه. نور حدیث کسا که دلهامون رو روشن کرد، در محضر ولی، درس مواجهه درست با دشمن رو گرفتیم و بعد سوره نصر رو با هم خوندیم. در آخر با روضه حضرت موسی بن جعفر دلهامون روانه کاظمین شد. وقتی روضه خون کاغذهای بیانات رو دید، متعجب شد و از کم و کیف کاغذها سوال پرسید، او که سالیانی روضهخوان اهلبیت علیهمالسلام بوده تا کنون چنین شگفتانهای ندیده بود و خوشحال از درک ضرورت امامخوانی در جمع مادران، کلی کیف کرد و قول حمایت و کمک داد. پسر روضهخوان اصرار داشت از کتاب قرآن مدرسهاش قرآن برایمان بخواند و چقدر زیبا که وقتی کتابش را باز کرد، سوره ای که یادآور نصر و فتح بود را برایمان خواند، چقدر هم جهت با ما و این خود پیامی شادیآور برای ما به همراه داشت.
#مادرانه_شمالغرب
#مادرانه_محله_دریاچه
#پویش_اردیبهشت۱۴۰۳
#روضههای_بر_مدار_حضرت_زینب(س)
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت_در_متن
کارهای منزل رو انجام دادم نگاهم به ساعت بود عقربهها تند و تند حرکت میکردند. به بچهها قول داده بودم که امروز به پارک میرویم. مدام میپرسیدن کی میرویم؟ ساعت چند شد؟ بالاخره آماده شدیم و حرکت کردیم. زمانی که رسیدیم ریسهی پرچم ایران و فلسطین در پارک خودنمایی میکرد. دوستان در حال پذیرایی چای و شکلات در بین مردم بودند و یک عده از بچهها مشغول کشیدن نقاشی و عدهای دیگر در کنار اسباببازیها. مامانها هم گوش به صحبتهای مهمان برنامه که قرار بود درباره حضور و تاثیر اجتماعی صحبت انجام شود و در پایان سوره نصر تلاوت. در همین اثنا صدای غرش ابرها بود که بچههای کنار اسباببازیها رو به سمت مادران کشاند. حالا آسمان هم برای برگزاری جشن آماده بود و قطرههای بارانش را میهمان جشن اقتدارمان کرده بود.
🖊درودیان
#جشن_اقتدار
#مادرانه_جنوبشرق
#پویش_اردیبهشت_۱۴۰۳
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
(کتاب ماه مادرانه به روایت من)
غرق در ناراحتیها وناخوشیهای خویش بودم که تعریف کتابی رو شنیدم. هر روز مطالب زیبایی که یکی از اعضای گروه به بهانههای مختلف در موردش صحبت میکرد. کنجکاو شدم تا بیشتر در مورد شخصیت کتاب بدونم. دربهدر، پبام به پیام در فضای مجازی گشتم تا عزیزی رو پیدا کنم که کتابش رو بهم امانت بده. سرانجام موفق شدم و رسیدم به محبوبه جان اسدی. قدم به قدم، صفحه به صفحه تورق ميکنم تا ببینم نتایج تهذیب نفس دو زوج جوان چه میشود؟ در کوچه پس کوچههای نجف همراه شهاب میشوم. گاه در کنارش خویش را میبینم که با چشم اشکبار به مولایم علی(ع) سلام میدهم. گاهی هم با حسرت به سرداب میروم و آرزوی هرچه زودتر زیارت اهلبیت را میکنم. چند روزی را با شهاب سیر میکنم و جان تازهای میگیرم. و این حال خوش را با همسرم به اشتراک میگذارم. قدم به قدم در عراق نفس تازه میکنم و همراه شهابالدین به مسجد سهله میروم. گریه امانم را بریده، گویی دلم برای امام زمانم خیلی تنگ شده. به حال شهاب غبطه میخورم و با مولایم نجوا میکنم. دلم را به دستان با کرامت مولاجان میدهم تا آرامم کند و مرا از وانفسای دنیا رهایی بخشد. به امید دیدار صاحب زمانها و جانها و تقدیم دستهگلهایم برای ظهورش.
🖊حبیبه مهدوی
#مادرانه_کرمان
#کتاب_ماه_مادرانه
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
*یا هادی من استهداه*
✨✨✨❤️✨✨✨✨
#سوره_مبارکه_ملک
#حفظ_گروهی
#ویژه_خواهران
#اطلاع_رسانی
با نام و یاد خدا و عرض سلام و ادب و احترام
دوره *حفظ گروهی سوره مبارکه ملک از شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام تا میلاد امام رضا علیهالسلام به یاری خدا به مدت ۱۴ روز به جز جمعه ها*
همراه با پایش روزانه صحت حفظ 😍
علاقهمندان جهت ثبتنام *تا ساعت ۲۴ جمعه ۱۴ اردیبهشت* میتوانند با ارسال پیام *لبیک یا مهدی عج* به https://ble.ir/zmoghimi إنشاالله ثبتنام اولیه رو داشته باشند.
#حرکت_گروهی
#و_ما_توفیقی_الا_بالله
#لیبلوکم_ایکم_احسن_عملا❤️
🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
https://ble.ir/ghalbe_quran
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
امروز خوانش کتاب #مردی_با_آرزوهای_دور_برد به پایان رسید. خیلی کتاب عالی و جذابی بود و در عین کوتاه بودن، هر صفحهاش درسی از مردانگی داشت. این کتاب رو در قرارگاه روز دوشنبه (میز کتاب) *وقف در گردش* کردم و با زبان ساده ویژگیهای خوبی که از این شهید عالیقدر در کتاب اومده بود رو برای مادران بچههای مهدکودک و بقیه مخاطبان تعریف کردم و با استقبال بینظیری مواجه شدم.
حاج حسن عزیزم؛ فکر میکنم دیگر لازم نباشد روی سنگ قبرت بنویسیم "اینجا مزار کسی است که آرزو داشت..." چرا که بیش از هر زمانی، فرزندان نامشروع انگلیس و آمریکا، خطر محو شدن از صحنه روزگار را بوسیله موشکهای شما احساس میکنند. کاش بودی و این وعده صادق رو میدیدی... حاج حسن طهرانی مقدم؛ یاد و خاطرهات، همیشه در وجودمان هست و انگشت اشارهات که محو اسرائیل را نشان میدهد، سرلوحه زندگیمان. امیدوارم از نسل حسن طهرانیمقدمها فرزندانی به وجود بیان و راه این شهید بزرگوار رو ادامه بدند و نابودی کامل اسرائیل رو در قدس شریف جشن بگیریم.
🖊وجیهه توسلیان
#مادرانه_مشهد
#کتاب_ماه_مادرانه
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
به نام ذات اقدس اله
قرار بود یه دورهمی هفتگی تو یکی از پارکهای زیبای شهریار داشته باشیم با رایزنیهای بسیار قرار بر این شد که شنبه ساعت ۵ همگی تو پارک کودک شهریار دورهم جمع بشیم و یه دورهمی با کلی خاطره خوب برای خودمون و بچهها و صد البته افراد ناظر و حاضر در پارک بسازیم. یکی زیرانداز میآورد و یکی وسایل کاردستی و یکی خوراکی به ظاهر برای بچهها ولی بیشتر برای خودمون چرا که بچهها مشغول بازی میشدن و ما مشغول خوردن. قرار بر این بود که چند نفری زودتر برسن که جای مناسب برای بساط پهن کردن پیدا کنن که متاسفانه چند نفر به یک نفر با دو طفل غرغرو تقلیل پیدا کرد. خواهر مذکور که تا حالا پارک کودک نیومده بود به لطف این توفیق اجباری کلی پارکگردی کرد و با چند نفری هم خوش و بش کرد. ساعت ۵:۱۰ بود که یواش جمع مستان دور هم جمع شدیم و کلی ماچ و روبوسی. جای همگی خالی بچهها مشغول کاردستی و نقاشی کشیدن شدن و خواهرای دینی و جونی مشغول خوش و بش. حقیقتا میدیدم که بعضی از افراد حاضر در پارک چقدر از دیدن این جمع نورانی خوشحال بودن که نه سخن زشتی توش بود نه سگ و گربه بلکه چند تا فرشته بودن (بچهها) که دنبال هم میدویدن و صدای قهقهه هاشون هوش از سر میبرد و قلب همه رو مسرور میکرد. بعد حدود نیم ساعتی راه محل بازی رو در پیش گرفتیم و بچهها خوشحال تر از قبل که حالا نوبتی سوار تاب میشدن و پشت سر هم از سرسره پایین میاومدن. نیمساعتی هم اونجا وقت سپری شد و با خانمهای دیگهای هم آشنا شدیم و خوش و بش کردیم. بعد هم باز برگشتیم سر بساط خودمون و حرفهایی از جهت سبک شدن دلهامون. حالا نوبت به دعای دسته جمعی برای پیروزی مجاهدین اسلام و پیروزی غزه و نابودی اسرائیل بود. ساعت ۷ هم دورهمی یواش یواش به انتها رسید و بعضی از خواهرا راه مسجد جامع در پیش گرفتن (خوش به سعادتشون) بعضی هم راه منزل. انشالله این دورهمیها که هم قلب خودمونو جلا داد هم بچههامون رو هم دار و درخت پارک و هم افراد حاضر در پارک را ادامه پیدا کنه.
🖊افسانه قدیمی
#مادرانه_شهریار
#پویش_اردیبهشت۱۴۰۳
#مدار_مادران_انقلابی_مادرانه
#روایت_در_متن
یاعلی گویان وارد مسجد شدم، خانمها دور تا دور مسجد نشسته بودند و سخنران مشغول صحبت. گویا امروز جلسه تبیینی اعضای محترم بسیج محله بود. روزهایی که مسجد شلوغتر بود انگیزه بیشتری برای ادامه دادن این کار داشتم. همینطور که کتابها رو روی میز میچیدم به سخنرانی هم گوش میدادم. بیشتر صحبت حول محور جهاد تبیین در امر به معروف و نهی از منکر و سخنان رهبر عزیزمون بود. انصافا جلسه عالی و پر محتوایی بود. برای منی که قبلا زیاد در مسجد حضور نداشتم این قرار کتاب باعث شد توفیق حضور دورادور در جلسات روزهای دوشنبه مسجد رو داشته باشم. یکی از کسانی که هفته گذشته کتاب امانت گرفته بود نزدیک شد و بعد از کلی عذرخواهی گفت پرنده خونگیش قسمتی از جلد کتاب رو پاره کرده واسه همین دوجلد از همون کتاب خریده بود و علاوه بر اون یه کتابم اهدا کرد منم به خاطر حس وظیفهشناسی کلی ازشون تشکر کردم. تقریبا تمام کسانی که دوشنبهها به مسجد رفت و آمد میکردند من رو میشناختند و در این چند هفتهای که توفیق حضور در مسجد رو داشتم تقریبا بیشتر کتابهای ماه مادرانه و همچنین کتابهای مفید در حوزه هویتسازی چندین بار به امانت رفت. از خدا میخوام تو این راه کمکم کنه تا بتونم با انرژی بیشتری به کارم ادامه بدم و مادرهای بیشتری رو جذب کتاب کنم.
آمین.
🖊وجیهه توسلیان
#دامنه_نفوذ
#تواصی_بالحق
#مادرانه_مشهد
#کتاب_ماه_مادرانه
#کتابخانه_سیار_هیات_انصارالزهرا_محله_رازی
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
خوشبختی یعنی
نون حلال بابا
مهر حضرت زهرا
تو خونهمون باشه
نیت کرده بودم و دیگر جارو زدن خانه هم رنگ و بوی دیگری گرفته بود. فرصتِ اندکم و خستگی این روزها انگیزهام را بیشتر کرد تا به جای حذف یا عقب انداختن روضه، چاشنی سادگی را بر آن بیفزایم و همراهیهای همسر دلگرمی همیشگیام بود. از پشت تلفن با صدایی خسته درخواست خرید شیرینی را حوالهاش کردم و یک «باشه إنشاالله» مردانه و سرشار از عشق تحویل گرفتم. عشقی که به مادر پهلو شکسته داشت تارهای صوتیاش را هم تحت تاثیر قرار داده بود. لبخند بیرمقی روی صورتم نقش بست. با صدای نماز صبح پدر همسر از خواب بیدار شدم. خیالم در خواب پریشانی که دیده بودم گیر کرده بود و راه نجاتی جز پمپاژ کردن خون قلبم به سمت پاها نداشتم. به سمت سالن راه افتادم.
- سلام بابا
- سلام بابا نمازتو بخون زودتر
نماز که تمام شد با صدایی پدرانه گفت:
- بابا امروز روضه داری؟
- بله
- کیا میان؟
- دوستای مادرانهم هستن بابا
- قبول باشه إنشاالله
لبخندم کشدار تر شد. خستگی و اشتیاق هر دو در کالبد جسمانیم موج میزد و روحم در حال پرواز بود. دیشب سمیه متن بیانات رهبری را که حول محور سوره مبارکه نصر جمعآوردی کرده بود خواهرانه و بیدریغ برایم فرستاده بود. جداً که کار تمیز و مرتبی بود و معلوم بود زحمت زیادی برایش کشیده است، لیلا و عطیه و صدیقه پیام «کمک میخوای؟ کی بیایم؟» داده بودند و دلم را قرص کرده بودند. خواهرانگی هایشان همیشه برایم از شیرینترین خاطرات مادرانه بود. صورت مهربان لیلا را که با بچهی کوچک بغل گرفته در آیفون دیدم هیجان قلبم بیشتر شد. کلاس مجازیاش هم مانع زودتر برای کمک آمدنش نشده بود و این خیلی برایم ارزش داشت. عطیه، فائقه، صدیقه، ظریفه یکییکی به جمعمان اضافه شدند. چهرههایی ناآشنا با قلبهایی مملو از عشق اهلبیت که مسجدِ محله نقطهی اتصالمان بود و دوستان مشتاق دیگر، همهی یازده نفرمان، منتظر سخنرانی عالیترین مقام لشگری و کشوری بودیم. عملکرد ما در دوگانههای مختلف اجتماعی به زیبایی با بیانی ساده و شیوا تشریح شده بود و یک استحکام درونی که جز با تکیه بر قدرت ایمان به دست نمیآید در تکتک جملات موج میزد. توحید را جرعه جرعه نوشیدیم و خود را به این محکمترین دژ عالم هستی، دخیل بستیم. مداح خوش صدایمان شهادت شیخ الائمه، امام جعفر صادق را بهانهی توسلش کرده بود. با هر فراز و فرود صدایش بند از بند وجودمان پاره میشد و این سیل اشکها بود که داغ سینهها را فرو مینشاند. دستهی سینهزنی کودکان روی مبل دونفره که تشکیل شد لبخند روی صورتهای گریان نشست و تصویر چهرههای معصومشان زیباترین قاب عکس امروز شد. حال و هوای عجیبی بر جمعمان حاکم بود. روضهی بانوی پهلو شکسته نگین خاتم مجلسمان شد. روح و جسممان با استغفار سورهی مبارکهی نصر به دست مادر حقیقیمان تطهیر شده بود. خوشبختی را با تکتک سلولهایم احساس میکردم.
🖊فهیمه بهنام نیا
#محله_گلستان
#مادرانهشمالغرب
#پویش_اردیبهشت_۱۴۰۳
#روضه_های_بر_مدار_حضرت_زینب(س)
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
همیشه فضای روضه برایم مشخص بود. قالب تعریف شدهای داشت. آن هم از نوع خانگیاش؛ دیوارهای سیاهپوش شده، عطر چای خارجی قندپهلوی دمکشیده، کیک یزدی، صدای مداح و گریههای زنان چادر به صورت کشیده. اما این بار همه چیز فرق میکرد. من امروز میزبان جلسهی روضهای بودم که هیچکدام از آن ویژگیهای آشنا را نداشت. حتی چایش هم دیگر خارجی نبود! حدیث کسای مظلومانهای خواندیم و بعد کاغذهای پرینت گرفته شده بیانات حضرت آقا بین مهمانان پخش شد. من میزبان بودم ولی همهاش چشمم به مریم بود! خب حالا چه کار کنیم؟ مریم اما قدیمی این جلسات بود. روال کار را خوب میدانست. دفعه اولش هم نبود که با میزبانی نابلد طرف شده باشد. بیانات خوانی و مباحثه هم تمام شد و مهمانان یکی یکی خداحافظی کردند و روضه به پایان رسید! روضه؟! داشتم فکر میکردم این واقعا روضه بود؟ جلسه خوبی بود ولی میشد اسم روضه رویش نباشد. بالاخره هر کاری آدابی دارد! یادم آمد که اسم این جلسات روضههای بر مدار حضرت زینب(س) است. چرا حضرت زینب؟ لحظهای مکث کردم... حضرت زینب... عقیله بنیهاشم... جوابم را گرفتم! السلام علیک یا زینب کبری.
🖊سیده طیبه صافی
#مادرانه_شمالغرب
#مادرانه_محله_طرشت
#روضههای_بر_مدار_حضرت_زینب(س)
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
42.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم حضور خواهر طیبه رمضانی
مسئول مادرانه شمالغرب تهران
در برنامهی سلام خبرنگار، شبکه خبر
زمان: ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
موضوع: ششمین نشست تشکیلاتی _ خانوادگی مادرانه
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#بحث_گروهی
#حقوق_زنان
#درمیانه_مردسالاری_و_فمینیسم
یکشنبه ١۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ١٠ صبح تا سهشنبه ١٨ اردیبهشت ماه ساعت ۱۰ صبح
بحث حقوق زنان یکی از بحثهای چالشبرانگیز در جامعه ما است. هرچند ما تابع احکام اسلام در تعیین حقوق و تکالیف زنان هستیم، اما به نظر میرسد همچنان در فهم و تفسیر این احکام راههایی وجود دارد که میتواند به مردسالاری سنتی یا فمینیسم منتهی شود.
✅ به نظر شما معیارهای افراط و تفریط در بحث حقوق زنان چیست؟
✅ چه مواردی در ذهن دارید که بحث از حقوق زنان به غلط برچسب فمینیسم یا مردسالاری و تحجر خورده است؟
✅ به نظر شما مردسالاری و فمینیسم هریک چگونه ممکن است در قانونگذاریهای حوزه زنان با نگاه اسلامی، آثار خود را نشان دهند؟ آیا مثالی در ذهن دارید؟
بحثهای گروهی، در کانال *گفتگوهای مادرانه* @goftoguye_madarane آرشیو میشوند.
دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید میتوانید به شناسهی @azadehrahimi پیام دهید.
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
*دورهی زن بر مدار کرامت الهی*
در این دوره به چه مسائلی پرداخته میشود؟
🔸چرا مسئله زن برای ما مهم است؟
🔸چرا به الگوی سوم زن میپردازیم؟
🔸همسرداری مطلوب الگوی سوم چگونه است؟
🔸آیا عرصه فعالیت اجتماعی فراجنسیتی است؟
🔸دیدگاه انقلاب اسلامی راجع به جنسیت چیست؟
🔸نقطه تلاقی جنسیت و انسانیت کجاست؟
🔸آیا نقش زن، تنها در خانهداری تعریف میشود؟
🔸چه خطاهایی در بیان الگوی سوم صورت گرفته است؟
🔸شاخصهای الگوی شرقی و غربی چیست؟
🔸نقش مرد در تکامل الهی زن چیست؟
بخشی از مباحث مطرح شده که طی دوره ۱۱ جلسهای #زن_بر_مدار_کرامت_الهی آقای تکلو در کنار مباحث دیگر، آنها را هم برایمان شرح میدهند.
فروش *محتوای صوتی و فایلهای پیادهسازی شده جلسات* به مبلغ: ۲۵٠/٠٠٠ تومان که برای عزیزان مادرانهای شامل ۵۰ درصد تخفیف میشود.
برای دسترسی به محتوای دوره، به شناسهی زیر پیام بفرستید:
@gpiroozeh
#زن_بر_مدار_کرامت_الهی
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
370220802_-1864401000.m4a
1.58M
#صوت
⁉️همسرداری مطلوب الگوی سوم چگونه است؟
⁉️آیا حسن التبعل همان رفع و رجوع کارهای خانه است؟
⭕️ شوهرداری زن جهاد است.
👈 «جهاد المرأة حسن التّبعّل» یعنی ثواب مجاهدت آن جوانی را که رفته توی میدان جنگ و جان خودش را کف دستش گرفته، به خاطر این کار، به این زن میدهند؛ چون این کار هم زحمتش کمتر از آن نیست. البته شوهرداری خیلی سخت است. با توقعاتشان، با انتظاراتشان، با بداخلاقیهاشان، با صدای کلفتشان، با قد بلندترشان؛ خب، زنی بتواند با این شرائط، محیط خانه را گرم و گیرا و صمیمی و دارای سکینه و آرامش - سَکَن - قرار بدهد، خیلی هنر بزرگی است؛ این واقعاً جهاد است؛ این شعبهای از همان جهاد اکبری است که فرمودهاند؛ جهاد با نفس است.
🔸مدت زمان صوت، ۱.۳۵ ثانیه.
💎 استاد دوره: آقای مهدی تکلو
دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
پژوهشگر مطالعات اجتماعی جنسیت.
برای دسترسی به محتوای دوره به شناسهی زیر پیام بفرستید:
@gpiroozeh
#زن_بر_مدار_کرامت_الهی
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
بحث حقوق زنان یکی از بحثهای چالشبرانگیز در جامعه ما است. هرچند ما تابع احکام اسلام در تعیین حقوق و تکالیف زنان هستیم، اما به نظر میرسد همچنان در فهم و تفسیر این احکام راههایی وجود دارد که میتواند به مردسالاری سنتی یا فمینیسم منتهی شود.
پرسش و پاسخ پیرامون حقوق زنان در اسلام
باحضور سرکار خانم الهه مقدممنش
استاد حوزه
*روز چهارشنبه ١٩ اردیبهشت ۱۴۰۳ - در گروه مجازی مادرانه*
#حقوق_زنان
#در_میانه_مردسالاری_و_فمینیسم
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
معمولا روزهای دوشنبه قبل از رفتن به مسجد میرم باشگاه. هر هفته تو باشگاه کلی تبلیغ میکنم و خانومها رو دعوت میکنم که به مسجد بیان و از کتابها دیدن کنند. ولی متاسفانه تعداد کمی از بچههای باشگاه برای امانت کتاب میان. امروز تو باشگاه خانمی گفت: هر هفته میز کتاب داری؟ منم گفتم: آره. گفت: سخت نیست؟ واسه این کار دستمزدی دریافت میکنی؟ منم با خوشرویی گفتم: دستمزد من اول رضای خداست و دوم اینه که مادرها کتابخون میشند و لابهلای این کتابها هویت حقیقیشون رو پیدا میکنند. واژهی هویت برای کسانی که داشتند صحبت مارو گوش میدادند واژهی غریبی بود. یکی از خانومها با تمسخر گفت هویت؟ حالا حواستون باشه هویتتون گم نشه با این کتابها. مربیمون گفت: انشالله که تو زندگی از این کار خیر ببینی. برادرهای من چندین سال عمر و جوونیشونو واسه هیات امام حسین گذاشتند و کلی پول خرج کردند ولی تو زندگی خیری ندیدند. منم در جواب گفتم: اولاً نیت و اخلاص مهمه، انشالله که نیت برادرانتون خالص بوده دوماً مگه همه خوشبختی ختم به همین دنیا میشه؟ انشالله امام حسین به وقتش جزاشونو میده البته اگر واقعاً نیتشون خالص بوده. مربیمون دیگه سکوت کرد و چیزی نگفت. امروز خیلی با خودم فکر کردم که آیا من که حرف از خلوص نیت میزنم واقعا تو این راه اخلاص داشتم؟ این که هر هفته بخوای با بچه بیای شاید این کار در نظر خیلیها سخت باشه ولی وقتی هدف رضای خدا باشه همهی این سختیها آسون میشه. خداروشکر امروز هم مردم از کتابها استقبال کردند و نذاشتند خستگی این کار تو تنم بمونه. چند نفر از بچههای باشگاه هم به مخاطبینم اضافه شدند. به امید روزی که بقیه دوستان مومن هممحلهای روزهای دوشنبه بیان مسجد و با حضورشون برام قوت قلب باشند.
🖊وجیهه توسلیان
#دامنه_نفوذ
#تواصی_بالحق
#مادرانه_مشهد
#کتابخانه_سیار_هیات_انصارالزهرا_محله_رازی
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#پویش_دههی_کرامت
میان این همه غوغا میان صحن و سرایت
من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم
امام رضا (ع) فرمودهاند: "هر کس از دوستانم مرا زیارت کند در حالی که حقم را بشناسد، روز قیامت او را شفاعت خواهم کرد."
چقدر شأن و جایگاه امام رضا علیهالسلام را میشناسیم، تا به وسیله زیارت با معرفتمان، وارد بهشت شویم؟
منابعی برای شناخت مقام و جایگاه و حق اهلبیت سلاماللهعلیهم وجود دارد که کاملترین آنها، *زیارت جامعه کبیره* است.
*میخواهیم عارف به حق شویم. در هر جمعی که داریم، به مناسبت دههی کرامت، فرازهایی از زیارت جامعه کبیره را بخوانیم و منتشر کنیم.*
🌷جشنهای دوستانه
🌷مراسم دعای خانگی
🌷جمعهای خانوادگی
🌷دورهمی در پارک
زیارت با معرفت و عارف شدن به حق، پا گذاشتن در جادهی عشق است...
#پویش_مادرانه
#عارف_بحق_اهل_بیت
#جامعه_کبیره_بخوانیم
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
از همان جلسه اول، شیرینیش رفت زیر زبانم. روضههای خانگی را میگویم. و امروز دومین قرار ماست. کمی دیر رسیدهام ولی آرامم. جمع دوستان را میشناسم و احساس راحتی و خواهرانگی دارم. نمیدانم کدام یک از بیانات آقا را قرار است بخوانیم ولی میتوانم حدس بزنم. آخر میزبان امروز، هفته پیش میهمان حضرت آقا بوده است!
_شغل معلمی باید محترم شمرده شود.
_هویت منابع انسانی در مدرسه شکل میگیرد.
_از عناصر نخبه در آموزش پرورش استفاده شود.
_اهمیت معاونت پرورشی در مدارس
_اهمیت الگوسازی در جامعه معلمین
هر کدام از این عناوین به تنهایی کافیست تا بذر ناامیدی در دلم جوانه بزند. اطلاعاتم را سریع بالا و پایین میکنم؛ هیچ نتیجهی مطلوبی ندارد. وضعیت امروز مدارس و دانشآموزان کجا و قله ترسیم شدهی در مقابل چشمانم کجا؟! دلم نمیخواهد تسلیم شوم اما راه حل، پیچیده و مسیر سخت است...
خودم را به کلام رهبرم میسپارم. میدانم که دستم را در میانه راه رها نمیکند. منتظر میمانم...
*_القا امید، خدمت به آیندهی کشور است.*
ای قربان تدبیرتان بروم. انگار میکنم که روی صحبتشان با من بود. امید، این کلید واژهی همیشه جاری در کلام آقا، دلم را قرص میکند.
🖊سیده طیبه صافی
#مادرانه_شمالغرب
#مادرانه_محله_طرشت
#روضههای_بر_مدار_حضرت_زینب(س)
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#بحث_گروهی
#آیندهی_ادب
یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ١٠ صبح تا سهشنبه ۲۵ اردیبهشت ساعت ۱۰ صبح
✅ شاخص نوجوان با ادب از نظر شما چیست؟ بی ادبی نوجوانان شامل چه مواردی می شود؟
✅ علل بی ادبی در نوجوانان چیست و چگونه با آنها برخورد کنیم؟
✅ آیا مفهوم و معنای ادب از گذشته تا به امروز تغییر کرده است؟ اگر گزارههای ادب در گذشته رعایت نشود حمل بر بی ادبی است یا تغییر در شکل آن است؟
✅ برای تبیین ادب در عبادت و ادب نسبت به ولی خدا، برای نوجوانتان چه مسیری را طی کردهاید؟
بحثهای گروهی، در کانال *گفتگوهای مادرانه* آرشیو میشوند.
@goftoguye_madarane
دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید میتوانید به شناسهی @mkhandan پیام دهید.
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*