eitaa logo
مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد)
118 دنبال‌کننده
76 عکس
8 ویدیو
0 فایل
این رسانه به معادلۀ «اندیشه، نظریه، مدل مفهومی و عملیاتی تا گفتمانی» و «پیشرفت، تجدد و توسعه» بر مدار دین قرآنی ـ اوصیایی نظر دارد و مخاطب را به هم‌اندیشی فرامی‌خواند. ⭕️به‌منظور رعایت حقوق مالکیت معنوی، انتشار مطالب تنها با ذکر نام کانال امکان‌پذیر است‌.
مشاهده در ایتا
دانلود
🗒️ فرصت یادکردی عظیم برای زندگی ما، به قلم احمد صادق علیه‌السلام الگوی معیار در متن یک با سلسلۀ ، فرصت رخداد تاریخی گرفته است تا با حضور بالغ‌ترین الگوی معیار راهبری آینده‌نگار راهبردی، انسان و تاریخ او و در ذیل ظهور برای همیشۀ زیست بشری فلسفه بگیرد تا از این رهگذر امکان معنی‌‌داری تاریخیت زندگی بشر مهیا باشد. بدین‌سان برآمده است تا امکان و رخ دهد و فرصت حضور گیرد. میانداری حضور نسبت خداوند با انسان برای معنی‌دارسازی انسان در فلسفۀ هستی‌داری انسان با هستی دیده می‌شود که با ظریف‌ترین، عینی‌ترین، واقعی‌ترین در عین آرمانی‌ترین و انسانی‌ترین امکان این حضور را ممکن ساخته است و این معنای اصولی رخ داده است که توحید بدون‌ ممکن نیست و نماد عینی تاریخی نبوت نیز با نمونه‌های معیارین امامت ابراهیمی و مصطفایی نیازمند به تفصیل عینی در یک درون‌زا در متن واقعیت تاریخیت همواره ممکن تازه‌شدگی برای بشر است. ⚫ و اینک فصل صادق آل‌محمد علیهم‌السلام است تا فرصت دومین سرجمع و به‌تعبیری دقیق‌تر اصلی‌ترین سرجمع نسبت طولی سنت نبوی ـ اوصیایی با قرآن کریم برای عینیت‌بخشی الگوی در فرصت رخداد در متن انواع ممکن تاریخیت بشر رخ دهد؛ تا آموخت که می‌توان در عینیت تجدد هر عصری را داشت. عمق عینی است و این عبرت بزرگ اکنون پیش‌رو است که جمهوری اسلامی معاصری رخ‌‌داده در جهان امروز ایرانی، فرصت تداوم جریان دم‌به‌دم تازه‌شوندۀ در این‌گونه برآیند صادقی است. ⚫ نبوت مصطفای رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله، را به‌میان می‌آورد و عمق او با علی مرتضی علیه‌السلام اولین فرصت ترجمۀ آینده‌نگار راهبردی عینی آن نبوت و دیانت برای پذیرش امکان درون‌زایی انسان‌شناخت دین می‌شود و با حسن مجتبی تا باقر علیهم‌السلام وجوه گوناگون خویش را در بحرانی‌ترین دوران ممکن تاریخی ـ برای عبرت‌آموزی آن امکان تازه‌شدگی ـ به‌میان می‌آورد تا با صادق علیه‌السلام، سرجمع دوم خویش را برای پذیرش امکان تجربۀ آن آغازگری علوی برای همیشۀ زندگی بشری حتی در اوج بحران‌های راهبردی گیرد. ⚫ اکنون می‌توان به‌مدد این دو سرجمع امامتی، سرجمع کاملاً پارادایمی سوم را در برآیند کاظم تا حسن‌ عسکری علیهم‌السلام با مهدی علیه‌السلام داشت که آری! برای بشر همواره امکان این تجربۀ درون‌زا مهیا است. ⚫ با صادق آل‌محمد علیهم‌السلام، حکمت‌بنیانی سرجمع معیار خود را دارد، گو اینکه سورۀ اعراف نبوت تاریخی خویش را با صادق آل‌محمد علیهم‌السلام عینیت قابل‌تجربه می‌بخشد. ➺@markaz_strategic_roshd
🌺 با فاطمۀ معصومه _ سلام الله بر او _ آموخته‌ایم دختر معیار علم و تدبیر عینیت چه اوج ممکن بالغی دارد. با او دین و زندگی معیار دوباره فهمیده می‌شود. ➺@markaz_strategic_roshd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعوایی به وسعت جهان! غرب با ما گفتگوی فلسفی نمی‌کند چون فلسفه‌اش سبک زندگی ماست! ✨آگـاهـے‌‌ بـــراے‌‌ سامـــانے‌‌ دیگــر✨ مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ ‌🆔 @sch_negah
🔆 در فصل پژوهش پارادایمی ـ نظری: 🔸 احمد در این بخش از گفت‌وگوی انتقادی به بررسی نظر جناب محمدتقی با عنوان «دعوایی به وسعت جهان! غرب با ما فلسفی نمی‌کند، چون فلسفه‌اش ماست!» پرداخته است. وی بر آن است: 🔹 لب کلام آموختۀ ما از جناب سبحانی آن است که رخدادۀ غربی است که از گام پارادایمی اینک به رسیده است و این «سبک زیستی» امروز در جهان ایرانی، منهای خودآگاهی به آن مبانی پارادایمی، میدان زندگی انسان ایرانی شده است. تأمل این‌جانب در محضر آن‌ جناب: 1⃣ از تعریف «» آغاز کنیم؛ یا ) ) الگوی معاصری زیست هر بوم‌اقلیمی به‌تناسب اوصاف اندیشگانی تا گفتمانی و فرهنگی و در این راستا زیستی آن بوم‌اقلیم است و میدان آن از پارادایم معنا تا تجربه و تدبیر معنای جهان است؛ یعنی معاصریت هر بوم‌اقلیمی به‌تناسب اوصاف آن بوم‌اقلیم؛ غرب برای خویش، شرق برای خویش، جهان اسلام برای خویش و بوم‌اقلیمی چون جهان ایرانی نیز برای خویش! این تازه‌شدگی لزوماً با عیار تازگی غربی نیست، پذیرش و اصالت تجدد و مدرنیتۀ غربی نیست، بلکه «» (modernism: مستند به تجربۀ غرب) است؛ همان‌گونه که یا به‌مفهوم نوشدگی ـ که از مدرنیزم غربی برآمده است ـ نیست. «» مقابل «» و «» مقابل «» است، در مدرنیزم غربی این در تجدد آن بوم‌اقلیم ترجمه شده است، درحالی‌که قدیم و سنت می‌تواند دم‌به‌دم تازه باشند و از جهان پیشین در هر جهان معاصری‌ پیش‌رو جریان یابد. معارض قدیم نیست. با رویکردی بازیگرانه در تجربۀ غربی به مدرنیسم تحویل برده شده است و منظور از را جامعهٔ مدرن پنداشته‌اند و این تبلیغ را داشته‌اند که از نظر تاریخی، دوران مدرن با دورهٔ رنسانس آغاز شده است و با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه و ایده‌آلیسم آلمانی به‌عنوان گفتار کلیدی غرب تحکیم می‌شود. جناب سبحانی نیز منفعل از این خط ایدئولوژیک، لابشرط به غرب یا شرق و ایدئولوژی بوم‌اقلیم‌ها را با مدرنیسم و ایدئولوژی غربی یکی انگاشته‌اند و تحلیل خویش را یک‌سویه ساخته‌اند و دعوای با را دعوای دنیای قدیم و جدید گمان زده‌اند. بدین‌روی جناب ایشان مانند جناب میرباقری‌ها خود را عضو جهان ماقبل درون‌زای ممکن اسلامی ـ ایرانی یعنی جهان قدیم، با افزونی برخی تازه‌شدگی‌ها، قرار می‌دهند؛ 2⃣ و این نیست که تنها غرب با ما فلسفی نمی‌کند، بلکه قرن‌های بسیاری (قرن دهم هجری تا اینک) است که ما مهیای «فلسفی پارادایمی تا اخلاق» و «فقه پارادایمی تا تدبیر پارادایمی» با غرب نبوده‌ایم تا از «فلسفی پارادایمی» تا «نظریه‌ای ترقی» تا «مدل‌های مفهومی و معارفی» تا «گفتمانی» و تا «تدبیری» رهسپار شویم. و نکتۀ افزودنی دیگر آن‌که برای جهان امروز ایرانی حتی در سطح تفسیری نیز به‌طور کامل رخ نداده است و برای ما (هم سطح حاکمیتی و هم سطح مردمی) تنها سطح تکنولوژیک و ابزارانگار ـ و نه حتی فناورانه ـ این سبک زندگی به‌میان آمده است. از‌این‌رو مهاجم غربی، حاصل زیست فلسفی خود را به جهان شرق و اسلام و ازجمله جهان ایرانی صادر کرده است و می‌کند. در قرائت آن ‌جناب از تجدد، غرب در میان نیست، بلکه پذیرش قرائت غربی است که «چیزی که برای انسان غیرمدرن یک حقیقت است، برای انسان مدرن پندار است» و دقیقاً در دانش آن‌سوی جهانی روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و فلسفی این قرائت ریشه دارد، درحالی‌که در این‌ سوی جهانیْ نیز بوم‌اقلیمی با خاستگاه فلسفی، بروز روان‌شناختی ـ جامعه‌شناختی و سپس تمدنی می‌گیرد که سرجمع آن در پارادایم است. هر دو جهان فلسفه دارند. قبل از فلسفه نیز فلسفه است، بلی! دقیقاً فلسفه و کلام پارادایمی. شبیه به همین می‌توان از نسبت هموارۀ با شأن نزول‌های مستمر جهانی سخن گفت و مستند به منطق استنطاق و پرسشگری دم‌به‌دم تازه‌شونده از ، پاسخ‌های درون‌زای معیاری دین‌شناخت ـ ایران‌شناخت به آن داد؛ ➺@markaz_strategic_roshd
3⃣ بلی، پیش‌از عرصه‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و فلسفۀ مرسوم، ریشه‌های حکمت‌بنیانی و دانش‌بنیانی معین می‌شود و در فلسفه‌ها و کلام و بلکه علم پارادایمی از فلسفه تا اخلاق تا فقه و تا تدبیر و تا هنر پارادایمی جای‌گیر است. غرب این را تا گام فرهنگ و گفتمان فراوری کرده است، اما ما هنوز حتی در تجربۀ پس‌از انقلاب اسلامی از سوی حوزه‌های فکر دینی و فکر ایرانی چنین همتی نداشته‌ایم تا از خویش رهسپار ارتکاز تدبیری معاصری شویم. افزون‌بر آنْ جهان عصر قدیم خویش را در فکر ارسطویی ـ افلاطونی و نه قرآنی اوصیایی پیشرفت‌شناخت دیده‌ایم؛ 4⃣ و بلی، غرب به‌ظاهر در جهان‌های پیرامونی خویش، چون جهان ایرانی از گذشته است، اما در واقع غرب خود را دارد و شرق و جهان تشیع و شرق و جهان اسلام و جهان ایرانی تشیعی نیز خود را دارند و می‌توانند داشته باشند و البته که منطق گذار از به به به و به و به‌نوبۀ‌خود یک است که غرب درضمن آن خویش را آفریده و فلسفه و کلام آن نیز تبدیل به ‌ارتکاز شده است. ما نیز می‌توانیم در چارچوب پارادایمی خویشْ، و ارتکاز خویش را بیافرینیم؛ بدین معنی که ارتکاز درون‌زا برای طریقت و راه خویشْ در تبدیل شدن به یک تازه‌شده است؛ 5⃣ غرب و شرق و جهان اسلام و جهان تشیع، همواره نیاز شدید به گفت‌وگوی خویش با یکدیگر دارند. غرب چون انفعال و بی‌اهتمامی ما ـ حتی مدعیان دین‌پژوهی معاصر ـ را می‌بیند، خود را ناگزیر از انجام بحث فلسفی و اساساً علمی پارادایمی با ما نمی‌بیند و صادراتِ ماخواستۀ امروز او، و بلکه تکنولوژی غربی با آن پشتیبان روشمند پارادایمی است؛ 6⃣ چرا دور می‌رویم و از دانشگاه می‌گوییم؟ دانشگاه را مقصر نگیریم که ارزش و اخلاق و غربی می‌آفریند، بلکه بر ما، من و شما اندیشمندان حوزوی دین‌شناخت مدعی حضور در جهان جدید است که تجدد درون‌زای معاصری خویش را نیافریده‌ایم تا ما را بر حذر از آن جایگزینی و آن واردات نماید. کوتاهی از آن ما مدعیان است. در دینِ حوزه‌ای امروز ما، چه میزان از جمهوری اسلامی پارادایمی ـ گفتمانیِ زیستمانی و مدیریتی معاصر درون‌زا سخن رفته است؟ مدنیتی که گمان می‌زد میانداری حکم ـ در جایگزینی در نظام دین ـ می‌تواند پاسخ‌گوی انتظار برای پارادایم تا سبک زندگی باشد؛ عمومیت نهاد دین‌پژوهی در معادلات معاصری اقلیم خویشْ منفعل و ابزار صندلی قدرت شده‌ است. حوزۀ فکر دینی معاصری با همۀ تکاپوهایش هنوز نتوانسته است پیشنهاد ـ پیشرفت پیش‌روی نهادهای دانشی، آموزشی، پژوهشی، تربیتی، مدیریتی و مدنیتی جهان معاصری و الگوی درون‌زای تجدد و معاصریت دین‌شناخت ـ ایران‌شناختی بگذارد؛ 7⃣ بلی! دین معیار، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و تمدن‌‌آفرینی بنیادهای پارادایمی خویش را دارد و در راستای آن احکام نظری ـ اقدامی درباب انسان، جامعه و تاریخ و سبک زندگی جای دارد. خود ما باید کاوشگر درون‌زای آن باشیم و به‌ برسازی الگوی راهبردی آن برای آینده‌نگاری جهان خویش بپردازیم تا ـ اوصیایی در جهان امروز ایرانی برای ما نیز رخ دهد. تجربۀ این دانش‌ها در قالبی از مبانی خودساختۀ پارادایمی امکان جریان دارد. قدردان فرصت انقلاب خویش باشیم و کوتاهی خویش را در پشت انفعال و انفعال را در پشت زیست مرسوم تجربۀ غرب پنهان نکنیم؛ 8⃣ شایسته است جناب سبحانی عزیز معادلۀ عینی درون‌زایی (در امر اجتماعی) به (در امر تاریخی) به (تغییر و تحول ضرب در هدف‌داری) به (ضرب در معاصریت) به (ضرب در برنامه‌ریزی) را عنایت کنند. مقصود مباحثۀ واژگانی نیست. بکوشیم الگوی تازه‌شدگی و معاصریت دین‌شناخت پارادایمی ـ تدبیری در دنیای جدید ایرانی بر مدار اخلاق شایسته در سبک زندگی در داعیه‌پردازان را به میان آوریم و با جهان‌های دیگر مانند غرب و شرق در برگزینی الگوی معیار به گفت‌وگو نشینیم. ناگزیر هر بوم‌اقلیمی اینک در معادلۀ «انسان، زندگی، دین در قرائت تشیع قرآنی ـ اوصیایی، معاصریت، خرد نوین و ایران معاصری» و تازه‌بودگیِ این معادله، اندیشمندان و نهادهای پیشاهنگ دانشی را به خویش می‌خواند، به‌ویژه آن‌که جغرافیای زیستمان هرکدام از ما نیز در این معادله رقم می‌خورد. ➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد دربارۀ 🔸 کریم در آستانۀ و درون‌زای جهان اسلامی ـ ایرانی است. 🔸 براساس شواهد موجود از مکاتب و متون تفسیری، اطلاعاتی ‌که ما از جریان تاریخی کریم داریم چیزی جز تفسیرهای متعدد و مختلف از کلام الهی نیست که در واقع بر مبنای قواعد رایج در عرف و نظم خطی و طولی حاکم بر متون بشری بروز یافته‌اند. تمرکز صرف بر این امر از یک‌سو مخاطب قرآن را از واقعیت متن و ، ، ، و آن دور ساخته است و از سوی دیگر سبب پیدایش توجیهات نامناسب و وجوه بعیدی در ربط‌دهی و پیوند آیه‌ها و سوره‌ها با یکدیگر شده است. 🔹 بی‌شک مقصود ما نفی مطلق قرآن نیست، بلکه توجه به ساختار متن و نظم قرآن است. این مهم به‌جهت شبکه‌ای و فراخطی و سازوکاری ‌بودن، هم مبانی ، وحدت موضوعی و بنایی قرآن را تحکیم می‌بخشد و هم نگرش نوینی در قرآن القا می‌کند. 🔹 رهیافت این نگرش نوین، ازجمله اثبات توقیفی ‌بودن ترتیب موجود، انسجام درونی متن به‌مثابۀ وجه معقول و جامع اعجاز قرآن، هم‌پوشانی نشانه‌ها و دلالت‌های آیات با یکدیگر، کشف نظریۀ قرآنی در موضوعی خاص، عینیت‌بخشی به منطق شهادت و تنطیق آیات و کاربرد مطالعات معناشناختی و زبان‌شناختی متن در شناسایی ظرفیت‌های متن قرآنی و از همه مهم‌تر، زمینۀ ظهور « و » از قرآن‌ کریم و به تعبیری دیگر، « درون‌زای تفسیر قرآنی کریم ناظر به تفسیر و تدبیر جهان انسانیْ با سازِوکار درون‌زای پیشرفت فراگیر پایدار» با توجه به موقعیت و شرایط جهان معاصر خواهد بود. 🔸 کامل‌ترین شکل این ساخت فراخطی، در برآیند سه نظام ، و قرآن کریم است. 🔸 «» راهبرد و رویکردی از تفسیر است که با لحاظ نظر به حیث () تغییر و تحول و به‌طور مشخص ( ـ قرآن کریم را، بر مدار سامان سازوکاری دو اصل پیوستاری «» و «» تغییر و تحول مزبور، در دادوستد مستمر پارادایم تا واقعیت و واقعیت تا پارادایم از گام به گام در سطوح تا تا و تا پیوند می‌زند تا بتوان در برآیند دو () و ( ـ ) قرآن کریم، با رویکردی ، رهسپار انسان رشدیافته، جامعۀ توسعه‌یافته و مدنیت تمدن‌آفرین شد. ➺@markaz_strategic_roshd
🏴 انَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏ 🔸 پیام تسلیت رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه و بنیاد اندیشۀ دینی و مطالعات توسعه در پی شهادت رئیس جمهور خدوم جمهوری اسلامی ایران و همراهانشان: ▪️ رسم خدومی حقیقت دین به تحقق دین و سربلندی مُلک هم‌چنان برقرار و در تداومی زنده است، با اوج‌هایی چون شهادت برادر آموزگار معناداری مهربانانۀ دین زندگی، حاج قاسم سلیمانی. جناب رئیسی رئیس جمهور محترم و همراهان نیز در خط این خدومی در بضاعت خویش در میدان بودند. خدایشان رحمت کناد و نور میلاد امام علی ابن موسی الرضا، بر تداوم این خدومی باد! خادم کوچک دین و مُلک، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) و بنیاد اندیشۀ دینی و مطالعات توسعه 31 اردیبهشت 1403 ➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد دربارۀ 🟨 در ایران، همپای سدۀ دوم ظهور مدرنیتۀ نیم‌بند ایرانی، در دهۀ هشتم یا نهم عمر خویش است و نزدیک دو دهه نیز از ظهور قرائت دین‌شناخت (اسلامی) آن می‌گذرد و دوران پرفرازونشیبی را در چند دهۀ اخیر در دو ساحت برجستۀ «مباحثات و نیز علوم_انسانی_دین‌شناختِ در حال ظهور» و «کارکرد هر این دو عرصۀ دانشی» داشته است. اینک با لحاظ تجربۀ وضعیت کاربردی و کارکردی علوم انسانی و اجتماعی می‌توان دربارۀ نوع تجربۀ کاربرد و کارکرد علوم انسانی و اجتماعی دین‌شناخت جست‌وجو نمود. جامعۀ ایران از علوم انسانی برای چه منظورها و کارکرد‏هایی استفادۀ واقعی و عملی کرده است و در این راستا، چه کاربردی و به‌طور خاص اقتدار توسعه‌ای می‌توان برای قرائت دین‌شناخت این علوم دانست؟ 🟨 فصلی از در مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) بر آن است تا از طریق بررسی و ‏تحلیل گفتمان علوم انسانی در ایران معاصر به پرسش از چیستی و چرایی کاربردی‏سازی علوم انسانی دین‌شناخت بپردازد و از طریق این تحلیل، به فلسفۀ وجودیِ بهره‌مندی، بهره‏وری و سودمند بودن این علم در ایران امروز نظری انتقادی بیفکند. به‌عنوان یک مجموعۀ خاص هنوز شکل نگرفته است. این علوم هنوز نظامی بنا نکرده است که در آن حقایق منفرد بتوانند طبق نسبت وابستگی به حقایق دیگرْ تجربه، ترتیب و انسجام یابند. 🟩 # علوم_انسانیْ فصل بنیان‌پرداز هویت هر ملت است و ماهیت و کارکرد این علومْ در حقیقت ماهیت و سطح اقتدار توسعه‌ای آن ملت را نشان می‌دهد. دانشیْ بنیان توسعۀ فراگیر پایدار است که بتواند فراورندۀ اقتدار درون‌زای توسعه‌ای (پیشرفت برنامه‌ای) باشد. «» کارکردداری حوزه‌های گوناگون ادراکات وجدانی، حقیقی و اعتباری به‌حسب ظرفیت معرفت‌شناخت خویش در راهبری فرایند رشد ـ توسعه است. «» جریان جهت‌دار پدیدار انسانی رو به امر نامتناهی ‌غایی و «» جریان برنامه‌ای مکتب رشد برگزیده است. خودتکاپویی توسعه‌ای ملت ـ دولت ایران، وامدار خودتکاپویی توسعه‌ای و کارآمدی و بهره‌وری اندیشه و دانش مبنای این نظام است. به‌ویژه هنگامی که دریابیم ورود به عرصۀ عینیت توسعه‌ای و آینده‌نگاری «وامدار دانش کارکردیِ رشد و علم تجربه‌پذیر در مدیریت راهبردی» است و این نیاز، هم از وجه نظر منطق عینیت‌یابی برنامه‌ای و هم از منظر تدبیر توسعه‌ای نظام معاصری جمهوری اسلامی ایرانْ «دین خدا»ست. از این رهگذر، سطوح پنج‌گانۀ مسئلۀ و به طور خاص و پی‌جویی امکان و در صورت پذیرش آن، ضرورت و بر فرض ضرورت و امکان آن، الگوی اصول و شاخصه‌های آن و در تدبیر فرایند تحقق آن، نقشۀ جامع تولید این‌گونه علم و علومی، زیرساز معرفت‌شناخت آن خواهانی اقتدار توسعه‌ای است. 🟨 از سوی دیگر وامدار پردازش دانشِ بنیان پیشرفت (رشد ـ توسعه) است. ازهمین‌روی مضمون ناگزیر فراوری دانش مبنای هر بوم‌اقلیمی چونان مدنیت معاصر ایرانی و نظام جمهوری اسلامی ایران است. 🟨 رویکرد غالب در تحلیل در ایران امروز ما این بوده است و هست که این علومْ سودمند، کارآمد و کاربردی نیستند. این رویکرد از سوی برخی اهل‌نظر با دفاع از ماهیت گفتمانی علوم انسانی محض پذیرفته نیست، درحالی‌که با گذشت چند دهه از عصر انقلاب اسلامیْ ـ در حوزۀ علم دینی و علوم انسانی قابل‌برآمدن از آن ـ تنها به‌مثابۀ ابزاری برای کرسی‌نشینی قدرت تعریف شده و پاسخی درخور نیافته است. رأی برگزیدۀ این مرکز تحقیقاتی آن است که (و نه ابزار تصدی‌گری قدرت) علم یا و ازجمله و در متن فرایند تحقق پیشرفت جامع‌نگر و به این قرار سازوکار روش‌شناخت آن ممکن می‌شود. در نتیجۀ کارکرد سازوکارهای مستمر و بالنده اتفاق می‌افتد. بدینسان ساحت و معیار داوری در تحلیل مسئله مهیاست. ➺@markaz_strategic_roshd
هر روزمان را با نام خدا آغاز می‌ڪنیم ڪہ زیباترین و مطمئن‌ترین سر آغاز است! ➺@markaz_strategic_roshd
☘️ سرآغازی که اوج ممکن ادامه است تا فلسفه‌داری برای زندگی، پس فلسفۀ دین رخ دهد. بدین‌سان فلسفه‌داری برای منی که اینک سالک یک آغاز درست شده‌ام شکل گرفته است. و اکنون می‌آموزم که این هویت‌داری اصیل نیاز به یک الگوی مبنا دارد تا همۀ آن فلسفه‌ها رهسپار واقعی جنس زندگی شوند تا در متن واقعیت زندگی فردی، اجتماعی، تاریخی و تمدنی امروز من، اصیل‌ترین الگوی فلسفه‌مند معادلۀ تفسیر و تدبیر زندگی، رشد، رویش و بلوغ وجودی‌ام باشد. ➺@markaz_strategic_roshd
🏴 «» الگوی عینی تفسیر و تدبیر جهان، انسان و زندگی، در پیوست با آرمان رشد برای انسان و جمع‌های انسانی است و راهبری این سازوکار برای تحقق عینی در انسان و جامعۀ مخاطب تا گام رخداد تمدنی با رویکردی آینده‌نگار در اصل اعتقادی، اصل روحی، اصل رفتاری، وجودی و مدنی «» است. نظام هر دو فرایند و توسعه‌ای را شامل است و مضمون اصیل ولایت فقه نظام دین است. 🏴 آموزۀ بلند آن‌که: ولایت فقه نظام دین در الگوی تا امامت وصی، با مضمون نظام فهم و بر مدار الگوی ، نبوی و اوصیایی در دو عرصۀ یادشدۀ و توسعه‌ای جاری است که در الگوی چهارعرصۀ زیستمانی، فردی، اجتماعی و تمدنی سامان عینی می‌گیرد. 🏴 مرتضای علوی، ازجمله فرصت این آموزگاری‌ها است: ۱. آموزگاری سرجمع نظر _ عمل رشد؛ ۲. ورود به عرصۀ ؛ ۳. عینیت‌گیری فرصت حضور بنیان در جهان ایرانی و تأثیرگذاری در سده‌های بعدی در برآیند دو فرصت پیشین؛ ۴. طرح ایدۀ در سنت امامان پس از خویش. ➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد دربارۀ و 🟦 در راستای عرصۀ و تحلیل‌های میدان رشد ـ توسعه، هستی‌داری انسانی یا زیستمان و وجود انسانی در نسبت با ‌ و به‌طور خاص و دیده می‌شود. کانون و وجودی هر گونه تغییر و تحول انسانیْ جنس، گستره و ژرفای خواهانی‌های مطلوب آدمی در وضعیتی است که در حقیقت از خویش خواسته شود. درست و در این جایگاه، «» به میان می‌آید و همۀ جان و همۀ زندگی را مخاطب می‌گیرد و الگوی انگیزشی زندگی سرشار را هدف تحلیل قرار می‌دهد تا الگوی چرایی‌ها و چگونگی‌های انگیزشی و اصول و رشدیافته را در دسترس گذارد. 🟨 در عرصۀ ـ ، قرآن کریم کتاب ترسیم نظام‌واره و آینده‌نگار انسان پیوسته با امر نامتناهی غایی الهی با آموزه‌هایی چون «یهدی الی‌الرشد»، «یهدی للتی هی اقوم» و ... است که در بالاترین سطح وحی انبیایی به محمد مصطفای رسول (ص) نازل شده و برای برترین زیست ممکن رشد انسانی عرضه شده است. در کانون و ، «» خواهانی خودآگاه این رشد است. 🟦 «از خویش خواستن» است. حتی هنگامی که از خدا خواسته می‌شود، توقعی است که در خویش زمینه‌سازی می‌کنیم تا لیاقت آن خواستن را داشته باشیم. آنچه می‌توانیم و باید از خویش بخواهیم، از خدا می‌خواهیم تا صراط مستقیم بلوغ پیش‌روی رسم سلوک و زیست ما باشد. خداوند در این خواستنْ وجودی بیرون از خویش دیده و خواسته نمی‌شود؛ حضور او به جان تجربه می‌شود و آن میزان که تجربه می‌شود، نیایشی اتفاق افتاده است. زمزمۀ زبان اگر گزارش این تجربه باشد، و خواندن است. باید عزم و غیرت بر تحقق آن خواسته را داشته باشیم، دست به زانوهای خویش گیریم و در میانۀ میدان زندگی باشیم تا آن خواستهْ روشن‌بین و هویت‌بخش اصل زندگی و رسم تدبیر زندگی خویش و خلق باشد. پس نوع نگاه، پیش‌فرض‌ها و چشم‌اندازهای انسانی به کانون زندگی در آن نوع از خواهانی نیایشیْ توصیف‌گر است تا نشان دهد فصل مبنای این زبان و تجربۀ زیسته، برگزیدۀ زندگی است. ازهمین‌روی جان نیایش اوصیایی در مثال ژرف دعای ابوحمزهْ «اهدنااصراط‌المستقیم» بر مدار رسم وجودی «بسم الله الرحمن الرحیم» است. نگاه کنید این تصویر را که سالک ما زمزمه می‌کند: «شناخت من، مرا به تو رسانده و راهنمای من است و عشق من به‌سوی تو کشیده و شفیع من است و من با این راهنما، این راهبرنده، این همراه و این شفیع، روی به تو آورده‌ام.» این نگاهْ به‌درستی مضمون دارد و تعبیر «وَاَنـَا واثِقٌ مِنْ دَلیلی بِدَلالَتِک وَساکنٌ مِنْ شَفیعی اِلی شَفاعَتِک» رکن باوری این شناخت و عشق است تا روح خودویژۀ این جنس خاص از زندگی شکل گیرد و خودآگاه و جهت‌بخش ژرفای باشد تا بدین‌گونه رسم و سبک زندگی در متن تجربۀ اخلاق خودآگاه باشد. ➺@markaz_strategic_roshd
رحلت امام خمینی (ره) رهبر فقید و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی را به تمام آزادی‌خواهان جهان تسلیت می‌گوییم. ➺@markaz_strategic_roshd
🔅 وقت عروج معلم جان ما ◾️ با امام خمینی ره، معلمی رخدادهای بلندی رقم خورد که رسم شاگردی صادقانه می‌طلبد: ۱. سلوک دانش‌بنیان وجودی و زیستمانی در میدان‌های فلسفه، کلام، اخلاق، فقه و عرفان، در همۀ عمر خویش؛ ٢. عمل دانایی‌بنیان بر صدق در زیست شخصی و اجتماعی خود و رعایت رسم خدومی خلق در خلوت و جلوت زندگی خویش؛ ٣. اهتمام بنیادین در تربیت منابع انسانی از فرزندان تا شاگردان به‌قصد عزت تشیع آل‌البیت علیهم‌السلام؛ ۴. تجربۀ بلند رسم راهبری و تدبیر فرصت حضور دین قرآنی _ اوصیایی در جهان جدید با نماد مدنیت و جمهوریت اسلامی در جهان امروز ایرانی؛ ۵. ترسیم خط فراوری فقه حکم به فقه دین برای ولایتمندی دین؛ ۶. ادب رسم خضوع پیش خلق در اوج فرصت قدرت؛ ٧. انسانیت به صدق در رسم زندگی. ◾️ و عهد ما با این مرام معلمی پاک، شاگردی به صدق در زیست فردی، اجتماعی و زیستمانی تا مهیای رخداد سربلند تمدنی تشیع آل‌البیت علیهم‌السلام. ➺@markaz_strategic_roshd
🔺 پیش‌تر اصول حِکمی معلمی را آموختیم و اکنون ١۵ خرداد ١٣۴٢، چونان ٢٢ بهمن ١٣۵٧، فرصت یک تجربۀ تاریخی رخداد معادلۀ «دین و مُلک» در جهان جدید با میانداری و راهبری امام و این درس‌های بزرگ در گام‌های است. علامه شهید هم‌چنان پیشاهنگ کلان‌نگر حضور دین در جهان جدید است، اما او خود آموزگار امکان گام‌های پساصدری چون عبور از منطق استقرا در ویرایش اصولی آن به معادلۀ منطق‌های _ است. تاریخیت معرفت و امکان‌های تجدد مستمر در این میدان، به‌تناسب اوصاف درون‌زای دین و ملک، این عبور روشمند از آراء و دیدگاه‌های پیشینیان اهل‌نظر را فصل راهبردی قدردانی آنان در میدان امر ملموس این بلوغ تاریخیت دانش نشان می‌دهد. با امام این نقطه‌های فراروی مانند: ١. به گونۀ (رشد ـ توسعه) ظهور روشن‌بین معادلۀ به سطح معادلۀ پارادایم به نظام مطلوب و نظریه تا مدل‌سازی مفهومی تا گفتمان تا مدل‌سازی عملیاتی تا واقعیت و بانی این منظومه شدن در جهان جدید؛ ٢. رهسپاری از نظریۀ حداقل پنج سده‌ای به (دانش آداب ظاهر عمل)، تا یا معطوف به همۀ ابعاد به‌مثابۀ الگوی معناداری زندگی که عضو نظام‌وارۀ آن است و نه این‌همان با آن؛ ٣. و گذار از معادلۀ به معادلۀ در پیوست ملت_دولت و بدینسان عبور از معادلۀ ابزاری علم و فقه در آستانۀ قدرت؛ ۴. و میانداری دانش تفسیر قرآن کریم و پیشرفت در میانۀ علوم مرسوم فلسفه تا فقه تا علوم انسانی تا عرفان؛ ۵. الگوی فراوری مدیریت عادلانۀ قدرت_اقتدار حکمت‌بنیان؛ ۶. تجربۀ روشمند در جهان معاصری ایرانی. ➺@markaz_strategic_roshd
🏴 محمدتقی، جواد‌الائمه علیه‌السلام، فصل نهم و گام‌های رو به آخرین ترسیم سنت تفصیل و عینیت‌بخشی آینده‌نگار راهبردی دین قرآنی است. با جواد، الگوی دانش ـ اقدام، با اوج‌داری در تجربۀ نیکی، تحلیل و ترسیم بالغی می‌گیرد؛ درس‌هایی که با زندگی خویش نشان داده می‌شود. ◾️ امید آن‌که این سنت و مرامْ جای‌دار در رسم زندگی ما باشد. ➺@markaz_strategic_roshd
سال‌روز ازدواج حضرت فاطمه (س) و امام علی (ع) مبارک باد🌺 ➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد در عرصۀ و 🟤 «» بر مدار ادراک هست‌ها () را، بر رسم دیرینش، این‌گونه می‌دانیم که و هنجاری (دانش شایدها و بایدهای برگزیده در تنظیم روابط آدمیان با خویش، با هستی و خدای خویش، با جهان و طبیعت، با جامعه و مردمان و با تاریخ) آموزه‌های استنباطی قوانین و احکام حاکم بر حرکت و تحرک و فعل ارادی انسان مختار است. به عبارت دیگر، استنباطی و اعتباری مربوط به هدایت و تنظیم رفتارها و مناسبات انسانی میان‌حوزه‌ای در عرصۀ شریعت در افق مبانی نظری از هستی‌شناسی تا انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی است. در سامانی با دو « (ارزش‌های بالادستی: شایدها و نشایدها) و ـ (ارزش‌های حداقلی و پایه: بایدها و نبایدها)»، بایدها و نبایدها، شایست‌ها و نشایست‌ها، حق‌ها و تکالیف معطوف به رشد ـ توسعۀ فردی و اجتماعی در چارچوبۀ نظام‌های مطلوب تربیتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و دفاعی تا قضایی و جزایی شکل می‌گیرد. این دو ناظر به چگونگی‌ها هستند، درحالی‌که به چیستی‌ها و چرایی‌ها نظر دارند. ضابطۀ حاکم بر رابطه است. استنباطی تا استنتاجی الهیاتی این ضابطه‌هاست. 🟡 به معنای یک ناظر و راهبر به هدایت و تنظیم رفتارها و مناسبات انسانی با خود، خدا، جهان، و انسان‌های دیگر مانند هر دانش دیگری موضوع (موضوع درجه دوم دانشی) قرار می‌گیرد و بخش انبوهی از پرسش‌های مربوط به این قسم جزو مسائل آن است که فراتر از اسلوب و روش و منابع معرفتی مرسوم در پاسخ‌گویی به مسائل فقهی در چارچوب «» پاسخ خود را دریافت می‌کنند و به ناگزیر روش‌های تحلیلی و عقلی خاص خود را می‌طلبند. 🟤 اکنون و در انبوه مسائل برآمده در جهان جدید و به‌طور خاص جهان ایرانی پس از تجربۀ انقلاب اسلامی با برآمدن معادله‌های جدیدی چون « و معنای زندگی» در تناسب و معادلۀ با فلسفه و اخلاق زندگی، « و قدرت» در تدبیر عادلانۀ آن و برحذری در انفعال از آن و توجیه‌گر آن و « و تجدد» با سطوح و ژرفایی از انواع مسائل فلسفی، پارادایمی، جهان‌بینی و معرفت‌شناختی ر‌وبه‌رو است، مانند نسبت فقه حکم و معنای زندگی و استناد آن به فلسفه و معنا برای هستی، نسبت با اخلاق و ارزش‌های وجودی تا لایه‌های درونی تجربۀ باطنی و عرفانی، نوع نسبت آن با علم اصول و بازبینی‌های موردنیاز در روش‌شناسی تا عرصۀ هرمنوتیک روشی و هرمنوتیک فلسفی، نسبت آن با مسئلۀ نظام‌شناسی دین و نظام‌سازی توسعه‌ای و مدیریت قدرت و ورود به عرصۀ راهبری توسعه‌ای جامعۀ هدف و در سرجمع، نسبت فقه حکم با فقه دین و ولایت فقه دین. 🟡 ارجاع معرفت‌شناختی به به گستره و ژرفای مسائل دامن زده است و به گونه‌ای عمیقاً پارادایمی با آیندۀ این نظام مدنی پیوند خورده است. اکنون در همۀ این گستره و ژرفا به ناگزیر حاضر و جاری است و باید تحلیل و پاسخی روشن برای مسائل معاصری پیش‌روی آن داشت. در نگاه اول به این حضور و جریان، انبوه چالش‌ها خودنمایی می‌کند، درحالی‌که با ژرفاروی به عمق این بینش فلسفۀ حُکمی و فلسفۀ فقهیْ فصلی از فرصت بی‌نظیر گذار پارادایمی به تجدد و پسامدرنیتۀ درون‌زای جهان اسلامی ـ ایرانی در پاسخ به منظومۀ عظیم مسائل معاصری در معادلۀ دین و مُلک به میان می‌آید: از سویی در در زندگی و معنای زندگی معاصری و از سویی دیگر در نظام دانایی‌بنیان تفسیر و تدبیر ، و درون‌زای معاصری. ➺@markaz_strategic_roshd