eitaa logo
مسیر طلبه
5.8هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
285 ویدیو
49 فایل
📌طراحی چشم انداز و نقشه راه فردی برای طلاب 📌آشنایی با کارویژه های طلاب و مشاغل طلبگی masirtalabe.ir 📌ارتباط با ادمین: @fattahimaasoom 📌 هماهنگی مشاوره آنلاین https://zeeg.me/masirtalabeirmoshavere/online
مشاهده در ایتا
دانلود
با چشم خود این پدیده را دیده ایم اما نمی توانیم اسمش را بر زبان بیاوریم. شما نیز حتما دیده و شنیده اید که بسیاری از طلاب گرانقدر از مسائل معیشتی گله مندند و دائم از مسئولین مطالبه می کنند تا فکری به حال وضع نابسامان معیشت طلاب نمایند. اما سوالی که در ذهن های پرسشگر مطرح می شود این است که سایر اقشار جامعه چه موقع در ذهن خود دارند؟ یک پاسخ شاید این باشد که وقتی کسی ایجاد می کند و مردم حاضرند برای دریافت آن ارزش(محصول یا خدمت) پول پرداخت کنند آن شخص باید انتظار افزایش درآمد داشته باشد. حال به نوعی دیگر این سوال مطرح می شود. آیا ما طلاب محترم ارزشی مطابق نیاز جامعه در خود ایجاد کرده ایم تا انتظار افزایش درآمد داشته باشیم؟ شاید پاسخ مثبت باشد. بله اتفاقا ما نیز به افزایش و تولید همین ارزش در طلاب کمک میکنیم و با برگزاری دوره های مهارت آموزی اقدام به توانمندسازی طلاب در راستای نیاز جامعه و ارائه خدمات طلبگی به آن ها می نماییم. عزیزان زیادی از قشر طلبه نیز با و عمر خویش در این کلاسها شرکت می کنند و آموزش های لازم را دریافت می کنند اما... اینجاست که پدیده اسمشو نبر خود را نشان می دهد و مانع از افزایش درآمد طلاب با وجود ایجاد ارزش متناسب با نیاز جامعه می شود. آن این است که اخیرا حدود 35 طلبه در یک کارگاه تربیت مربی نوجوان به قصد اشتغال در مدارس که با هزینه نسبتا بالایی برگزار شده است شرکت نموده و موفق به دریافت گواهی پایان دوره همراه با آزمون کتبی شده اند، اما حال که آن ها را به کار فرا می خوانیم تنها 2 نفر از این عزیزان تمایل به انجام کار میدانی دارند و سایر آن ها با وجود نیاز مالی تن به کار نمیدهند و هستند. @masirtalabe
بارها این مثال را در کارگاه ها برای دوستان طلبه بازگو کرده ام که اگر حضرت موسی علیه السلام در ذهن خود به راه دیگری غیر از فکر می کرد، یا راه دیگری وجود داشت و خیالش از آن راحت بود هرگز دریا برایش شکافته نمی شد و هیچگاه این معجزه الهی اتفاق نمی افتاد. یکی از بسیاری از طلاب که در حوزه علمیه تحصیل می کنند اما پیشرفتی برای آن ها حاصل نمی شود، ایجاد برای ادامه راه است. بسیاری از آن ها حاضر به خراب کردن پل های پشت سر نیز نیستند و همیشه راه های و راه های دیگری را برای خود در نظر دارند تا چنانچه عرصه بر آن ها تنگ آمد از این پل ها برای عبور از طلبگی استفاده کنند. شاید برخی از خوانندگان این یادداشت با نظر نگارنده موافق نباشند اما به تجربه برای بنده ثابت شده، افرادی که تنها راه پیش روی خود را قرار داده اند و به هیچ راهی غیر از آن حتی فکر نمی کنند هیچ یک از مشکلات سخت و طاقت فرسای زندگی طلبگی را و عقب گرد خود نمی دانند. آنها مصداق بارز این آیه هستند که اذا فرغت فانصب. هر تهدیدی را تبدیل به فرصت می کنند و در دل می گویند الخیر فی ما وقع. برای آن ها هر روز دریا که هیچ دیوارها شکافته می شود و در دستانشان عصا نه اما شمشیری برنده برای کمک به امام زمانشان وجود دارد. اما عکس آن را نیز چه بسیار مشاهده کرده ام که عزیزانی که دل را یک دله نکرده اند و خود را پنهان کرده اند و بعضا حاضر به پوشیدن حتی لباس های معمولی طلبگی (پیراهن یقه آخوندی) نیستند تا مبادا پل های پشت سر خود را خراب کنند و به آن ها بچسبد، اکثرا در این مسیر لنگان لنگان پیش می روند و دودلی بلای جان آن ها شده و حتی در ذهن خود نیز انتظار شکافته شدن دریا و عصای معجزه گری را ندارند. @masirtalabe
تا بحال چنین نشده بود که شاگردم را روز اول سال جدید درسی از کلاس اخراج کنم. اما امسال چنین شد و شاید برای شما هم باشد. کار اینگونه رقم خورد که وقتی به رسم جلسه اول کلاس، قرار شد دوستان خود را معرفی کنند، از نفر اول پرسیدم که در حوزه چه را دنبال می کند و اینجا بود که پیچیده شد و کار گره خورد. نشان به این نشان که تا انتهای وقت کلاس نوبت به معرفی نفر بعد نرسید. وقتی ایشان جواب داد که می خواهد شود، بنده مجددا پرسیدم که چرا؟ یعنی برای من واضح بود که بلکه ای برای تحقق اهداف حوزه است ونباید به عنوان یک هدف به آن نگاه کرد. اما گویا حتی در ذهن ایشان چنین مفهومی خطور نکرده بود و اجتهاد را به عنوان خود می دید، اما هیچ شناختی حتی نسبت به همین هدف به اصطلاح غایی خود نداشت. این بود که باب بحث های طولانی باز شد و هر چه تلاش کردم برای او تبیین کنم که اجتهاد ابزاری برای انجام است و تو باید حرکت خود را در کسب اجتهاد کنی (بخوانید انتخاب هدف و رسالت طلبگی و کسب مهارت برای انجام آن پس از دوران تحصیل) تا بتوانی یکی از انتظارات جامعه از طلاب را با آن پاسخ دهی به خرجش نمی رفت. او در جواب من می گفت که آنچه می گویی با اصل اجتهاد منافات دارد و حتی اگر سر سوزنی مرا به خود مشغول کند مانع از رسیدن من به اجتهاد می شود. با خود سخت اندیشیدم که چگونه می شود یک طلبه در حوزه علمیه هنوز فرق بین هدف و ابزار رسیدن به آن را نفهمد و حتی در مقابل فهمیدن آن مقاومت کند. چرا که پس از سعی بلیغ در تبیین اهداف حوزه و رسالت های طلبگی مجددا پرسیدم حالا بگو پس از کسب اجتهاد چه هدفی داری؟ خیلی قاطع و استوار فرمودند: اگر هدف چیزی است که تو می گویی، من هیچ هدفی ندارم (با لحنی بخوانید که گویا حرفهایت باد هواست). نگارنده نیز شد این فرد را با کمال احترام به خارج از کلاس کند تا مایه عبرت دیگران شود. @masirtalabe
وقتی به مدارس علمیه می روم و در جمع طلاب عزیز مطالبی را با هدف و تبیین رسالت های طلبگی بازگو می کنم، بالاتفاق چنین به ذهنشان خطور می کند که از چه زمانی و از کجا و چگونه باید کار طلبگی را شروع کنند. ( گرچه می دانم که این حاصل جوی است که خودم ایجاد کرده ام و می دانم که به همان سرعت این حرارتشان نیز سرد خواهند شد و دیگر پیگیر نخواهند شد) این اشتیاق طلاب به در سطح یک و دو همان چیزی است که مایه نگرانی مدارس علمیه است. آن ها معتقدند با ارائه این سخنان، طلاب گرامی برای انجام کارهای طلبگی و خدمت به جامعه احساس ضرورت کرده و قبل از اینکه دوران تحصیلشان به برسد و به اصطلاح میوه ای رسیده و آماده چیدن شوند، از شاخه جدا شده و لازم برای تحصیل را از دست بدهند. چه بسا این نگرانی در فکر نگارنده نیز وجود دارد که چنین پیامدی در واقع هم رخ بدهد و چنین اعتقادی در عالم خارج نیز اتفاق بیفتد. لذا باید گفت آنچه خروجی مطالب ما برای تبیین را تشکیل می دهد و باید مشت طلاب را پر کند تنها و تعیین است، نه پرداختن به حواشی و موضوعات جنبی طلبگی قبل از اتمام دوران مهم تحصیل. چرا که به فرموده مقام معظم رهبری و همچنین باور راسخ ما: بی مایه فطیر است. شاید بپرسید هدف گذاری تنها بدون تلاش برای آموختن های لازم برای تحقق هدف چه فایده ای دارد؟ جواب ساده و کاربردی است. شما وقتی می خواهید یک ماشین ناشناخته بخرید، با خود می اندیشید که آیا دیگران اصلا چنین ماشینی را دیده اند؟ اما وقتی توجه شما به آن جلب می شود در هر کوچه و خیابانی خواهید دید که چقدر از این نوع ماشین فراوان است و شما تا بحال اصلا ندیده اید. این همان و تعیین جهت در طلبگی است. پس نیاز نیست در سطح یک و دو کاری غیر از تحصیل انجام دهید. فقط کنید. @masirtalabe
نمی شود کسی با دغدغه صرفه جویی در کارمند سازمان شود و از امکانات این سازمان برای هدف مقدس اما شخصی و غیر مرتبط با استفاده کند و خود را توجیه کند که به هرحال است. بسیاری از طلاب عزیز را دیده ام که با اهداف مقدسی پا به عرصه طلبگی گذاشته اند اما حاضر نیستند یکی از را بپذیرند و مسئولیت خود را در تحقق آن بپذیرند و به خوبی آن نقش را ایفا کنند. در واقع آن ها به سازمانی که زمینه را برای تربیت و رشد ایشان فراهم کرده تعهدی ندارند و در بند خود گرفتارند. سازمان روحانیت برای اهداف مشخص و از پیش تعیین شده ای اقدام به می کند و برای رشد آنها سال ها هزینه می کند اما متاسفانه این اهداف را برای طلاب گرانقدر نمی کند از طرفی بسیاری از طلاب (بخوانید 90 درصد) نیز این از این اهداف نیستند و خود را برای پذیرش مسئولیت و تحقق آن ها آماده نمی کنند.(البته در این قسمت حق با آن هاست) اما نتیجه این ماجرا یک است. با عدم تبیین اهداف حوزه برای طلاب آفت بزرگ و جبران ناپذیر و طلاب برای استواری و ثابت قدم بودن در این راه طولانی را به دنبال دارد و از سوی دیگر حوزه علمیه نیز با وجود هزینه کرد بسیار و تلاش فراوان به اندک نتیجه ای از نمی رسد. آیا رواست که ما با این همه مطالبه و نیاز از سوی و وظایف خطیر و بلندی که به عهده متولیانش قرارداده باز هم دست روی دست بگذاریم و به این امید باشیم که طلاب پس از دوران تحصیل خودشان تازه احساس مسئولیت کنند و برای آنچه به آن ها و دست به کار شوند. @masirtalabe
از یکی از دوستانی که پایه ده رو تموم کرده بود و اومده بود که ببینه از حالا به بعد در مسیر طلبگی باید چه کار کنه پرسیدم: تا حالا چه کار می کردی؟ خب طبیعتا این بود که درس میخوندم. اما واقعا خودمونیم الان که حاکم شده و درس ها مجازی و از فشار و مباحثه و کلاسهای درسی کم شده و از خیلی عمومی و کلاسهای اخلاق و ... خبری نیست، واقعا در طول روز می کردیم؟ خب شاید خیلی ها از این فرصت استفاده کردند و به امور تامین از راههای پرداختند که ما واقعا اینو نمی پسندیم ولی با این حال همین مقدار که تو خونه ننشستند جای شکرش باقی است. یک عده هم حتما به امور و در ایام کرونا پرداختند که به اونا هم تقبل الله میگیم. اما سراغ دارم که عده زیادی فقط مشغول عوض کردن بودن و پا روی پا انداخته بودن و دست روی دست گذاشته بودن و با این توجیه که ما الان ، زیر منزل مبارک آب سرد می نوشیدند و کنار ایام می گذروندند. آخه خدا پدر بیامرزها... ادعای عجل الله تعالی فرجه با این مدل رفتار ما ؟ این گلایه البته متوجه اونایی که کار غیر طلبگی کردند هم میشه. فقط فرقشون اینه که وزر و وبالشون در این دستگاه کمتره و اقلا می تونن بگن اگه برای دین کار نکردیم برای تامین معیشت زن و بچه کار کردیم. احتمالا شما داری با خودت فکر میکنی که نگارنده از جای گرم درمیاد و . اما این فکر شما چیزی از مسئولیتی که با طلبه شدن به عهده گرفتی کم نمیکنه. !! ما در حوزه دچار به درد بخور هستیم و متاسفانه نیروهای انسانی ما دارن یکی یکی از دستمون میرن و با نادیده گرفتن ، عزتشون رو زیر پا میذارن و به امور غیر طلبگی میپردازن. راه چاره اش اینه که باید بپذیریم رو انتخاب کنیم نه رو. @masirtalabe
✳️ جایگاه طلبه در نظام آموزشی حوزه 🔶با اینکه مخاطب و متربّی به عنوان رکن اصلی در جریان تربیت و تعلیم می‌باشد و شارع نیز همین رویه را داشته است و چاره‌ای هم از آن نیست، اما آیا در حوزه‌های علمیه، طلبه که مخاطب اصلی برنامه‌های آن است، چه جایگاهی دارد؟ پاسخ به این پرسش را در عرصه‌های مختلف حوزه می‌توان ردیابی کرد و به جواب رسید. 🔸یکی از این عرصه‌ها نظام آموزشی حوزه است؛ سؤال این است که اگر نظام آموزشی برای این طلبه و برای تربیت و آموزش او تنظیم شده است، خصوصیات مخاطب امروزی هم در این نظام لحاظ شده است؟ به بیان روشن‌تر طلبه امروزی نسبت به طلاب گذشته ویژگی‌ها متفاوتی دارند و اگر حوزه خود را مربّی این طلبه می‌داند تا چه اندازه برنامه‌های خود را متناسب و هماهنگ با مخاطبش قرار داده است؟ ⬅️ طلبۀ امروزی خوب یا بد، بپذیرید یا نپذیرید، با محتوای دروس این نظام آموزشی ارتباط نمی‌گیرد. آن را با زمانۀ خود و نیازهای آن بیگانه می‌یابد و می‌گوید نمی‌توان با این متون درسی پاسخگوی سؤالات روز جامعه بود. اگر حوزه خود را مربّی این طلبه می‌داند نباید این حسّ و تلقّی مخاطبش را ببیند؟ حتی اگر آن را نپذیرد. اگر می‌خواهد این طلبه را تربیت کند، بخواهد یا نخواهد طلبه‌اش این ذهنیت را دارد یا باید اقناعش کند یا اعتنا کرده و آن را مورد مطالعه قرار دهد. ⬅️ طلبۀ امروز عادت به سرعت تبادل اطلاعات و یادگیری دارد و حوصلۀ معطّل ماندن بیش از یک‌دهه، برای آموزش دروسی که هنوز مقدمۀ تخصص و اجتهاد است را ندارد. این طلبه سه سال درگیر بودن با ادبیات عرب را نمی‌پذیرد. سه دوره اصول خواندن او را کسِل و افسرده می‌کند. 7 سال فقه را برای یادگیری مدل استنباط، وقت تلف کردن می‌خواند. بله حوزه با این طلبه و با این روحیات سر و کار دارد؛ پس جایگاه این دغدغه‌ها و داشته‌های فکری طلبه، در کجای نظام آموزشی قرار دارد؟ ⬅️ طلبۀ قرن 21 معتقد به تخصص‌گرایی است و نمی‌تواند بپذیرد که همۀ افراد با اختلاف در استعدادها و علاقه‌ها در یک رشتۀ حوزوی تحصیل کنند. برخی استعداد تبلیغ دارند؛ برخی استعداد پژوهش، برخی تدریس و برخی دیگر نیز اجتهاد. برای این طلبه قابل قبول نیست که برخورداری از امکانات علمی و مادی حوزه تنها منحصر به افرادی باشد که 10 سال از عمر خودشان را صرف این مسیر از پیش تعیین‌شده بگذارد؛ یعنی تمرکز بر فقه و اصول موجود. 🔺می‌توان گفت تقریبا طلبه به‌عنوان مخاطب اصلی، هیچ اصالتی در نظام آموزشی حوزه ندارد. ناچار است که با همان متون اُنس بگیرد اگرچه نمی‌تواند و نمی‌خواهد! با همان مدت‌زمان تعیین‌شده راحت باشد که نیست! و اگر می‌خواهد مدرکی داشته باشد، شهریه‌اش قطع نشود و ... باید همان یک‌دهه وقت را برای فقه اصول بگذارد اگرچه علاقه یا استعدادی با این شدت، در این زمینه نداشته باشد! ✅ اصالت دادن به مخاطب از بدیهیات جریان تعلیم و تربیت است و چاره‌ای از آن نیست. حوزه از یک‌سو می‌خواهد طلاب را تربیت کند از سوی دیگر نسبت به روحیات، دغدغه‌ها، حساسیت‌ها و تلقّی‌هایشان بی‌تفاوت است! آیا این ظلم و جفا به طلبه نیست؟ آیا می‌توان از چنین ارگان و سازمانی امید تربیت و مربّی بودن را داشت؟ و اصلا چنین رویه‌ای چقدر نزدیک به رویۀ شارع در اصالت دادن به مخاطب می‌باشد؟ 🖋 ناصر نجفی 🆔 @tahavol_howze
فرض کنید کمیته المپیک بخواهد برای شرکت کاروان ورزشی کشورمان در المپیک افرادی را اعزام کند. اما برای انتخاب اعضای این کاروان، یک فراخوان عمومی بدهد. زن و مرد، پیر و جوان و خردسال با هر توان جسمی و مهارت ورزشی و غیر ورزشی و با هر قد و وزنی برای اعزام به المپیک ثبت نام کنند. از طرفی با اینکه رشته های مختلف ورزشی در المپیک وجود دارد، اما مسئولین کمیته المپیک به همه این افراد بیاموزند و چهارسال این افراد را با سخت ترین تمرین ها در این ورزش کنند. سپس این تیم را به مهمترین میدان رقابت های ورزشی جهان اعزام کنند. حالا این کاروان باید در رشته های مختلف ورزشی با سایر ورزشکاران دنیا رقابت کنند. مثلا در تیراندازی، تکواندو، فوتبال، شنا دوومیدانی، وزنه برداری و... در این هنگام مسئولین کمیته المپیک به فکر می افتند تا این افراد را در گروه های مختلف سازماندهی کنند تا بتوانند تیم های لازم برای شرکت در این رقابت ها را تشکیل دهند. به نظر شما چه برای تقسیم بندی افراد باید در نظر بگیرند. اگرآنچه در آن تمرین کرده اند و ورزیده شده اند ملاک باشد که هیچ فردی برای شرکت در رقابت ها مناسب نخواهد بود. در غیر این صورت نیز مسئولین کمیته المپیک نمی توانند از این افراد توقع موفقیت و مدال آوری در المپیک را داشته باشند. زیرا غیر از مهارت و ورزیدگی در چیز دیگری به اعضای کاروان نیاموخته اند. پس حالا افراد می رسد تا انتخاب کنند در چه تیمی عضو شوند و با سایر کشورها رقابت کنند. اما این است که آن ها نیز تا بحال هیچ یک از این رشته های ورزشی را ندیده اند و هیچ اطلاعی از توان جسمی و مهارت های لازم برای رقابت در آن رشته ها را ندارند. حالا کجای مجلس نشسته اند؟ .... مثال بالا برای شما یادآور چه چیزی است؟ به نظر شما طلاب دانش آموخته حوزه در کدام یک از میدان هایی که به آن ها نیاز است می تواند میدان داری کند؟ چگونه آن میدان را انتخاب کند و برای انجام وظیفه خود تلاش کند؟ آنچه طلاب آموخته اند برای پاسخ به نیاز بالفعل جامعه کافی نیست و آنچه لازم است به جامعه ارائه دهد نیاموخته اند. این است که قبل از رسیدن به استیصال، خودش برای شناخت رشته های المپیک طلبگی (رسالت های حوزوی ) اقدام و آگاهی لازم را کسب کند و نقشه راه لازم برای تحقق یکی از آن ها و موفقیت در انجام آن را برای خود ترسیم کند، تا بتواند را در دنیا برافراشته کند. @masirtalabe
خیلی از ما فکر می کنیم همه چیز می دانیم. در همه جا اظهار نظر می کنیم. شاید به این دلیل که مردم ما را خیلی قبول دارند و در هر جا می خواهند اقدامی کنند . البته ممکن است به این دلیل باشد که آن ها هم حال تصمیم گیری ندارند و می خواهند را به گردن فرد دیگری بیندازند. و چه گردنی از گردن ما طلبه ها بهتر (کلفت تر) مثلا یک روحانی فعال محله ای را در نظر بگیرید. از مسائل گرفته تا و و اقتصاد و حتی اجاره کردن مغازه برای مسجد و هر چیز دیگری که ممکن است در آن محله رخ بدهد، گویا در تخصص این روحانی معظم است و باید در همه آن ها نظر بدهد. حتی در برخی فیلم ها مشاهده کرده ایم که اگر همین روحانی به جبهه برود آن جا می شود و درآن جا نیز صاحب نظر و متخصص خواهد بود. آیا ما در در حوزه علمیه چیزی غیر از فقه و اصول و برخی دیگر از ابزارهای دین شناسی را خوانده ایم؟ آیا اگرمباحث تئوری را آموخته ایم با همان دانش می توانیم همه مسائل جامعه را پاسخ دهیم و برای آن ها راهکار عملیاتی ارائه کنیم؟ قطعا خواننده منصف پاسخش منفی خواهد بود و اگر به وجدان خودمان مراجعه کنیم به آن خواهیم کرد که ما تنها آنچه را که آموخته ایم، می توانیم به عنوان پاسخی برای سوالات جامعه ارائه دهیم. بیایم این را کنار بگذاریم و به خودمان بدهیم برای هر چیزی که علاقه داریم در آن ورود کنیم آموزش ببینیم. مثلا بیاموزیم که چگونه یک را اداره کنیم، چگونه یک را تاسیس و اداره کنیم، چگونه یک را مدیریت کنیم، و چگونه در یک اداره فرهنگی کارمند شویم و بدانیم یک چه مهارت هایی باید داشته باشد، اصلا بیاییم و بدانیم هر اقدامی که می خواهیم رقم بزنیم شیوه انجام آن را در حوزه به ما نیاموخته اند و لازم است شیوه صحیح انجام آن را . مطلب مرتبط: https://b2n.ir/043712 باشد که رستگار شویم. @masirtalabe
مسیر طلبه
#یادداشت_روز #در_باب_طلبگی #توهم_فهم_عمیق خیلی از ما فکر می کنیم همه چیز می دانیم. در همه جا اظهار
سلام دوستان با هشتگ بقیه یادداشت ها رو مطالعه کنید و رو به ادمین ارسال کنید تا در کانال بشه @masirtalabe
خیال کنید امروز که اولین روزِ اولین ماهِ اولین سالِ قرن جدید است، روز اول طلبگی شماست. تازه به دنیای پر از و روزهای اول طلبگی قدم گذاشته اید. با همان . با همان نیت. با همان حال و هوای معنوی و دلدادگی به . کمی فکر کنید و خودتان را در آن روزها به یاد بیاورید. رفتارتان، گفتارتان، شوق حاصل از برای تغییر در سرنوشتتان را یادآوری کنید. مگر چه چیزی کرده؟ آیا قوانین خداوند تغییر کرده و دیگر قرار نیست را بدون عرق جبین بدهد؟ آیا عوض شده و به فکر سربازانش نیست؟ آیا به عنوان طلبه برای دفاع از دین و فهم و ترویج و اجرای آن در جامعه از بین رفته است؟ آیا از گذشته تغییر جهت داده و دروس و محتوای آن دیگر باب میل شما نیست؟ تا جایی که من میدانم در دنیای طلبگی تغییر نکرده و تنها چیزی که با روز اول ورود ما به حوزه علمیه فرق دارد نسبت به این مسیر است. شما با هر قدمتی که در حوزه زندگی کرده اید، این را با تمام وجود احساس کرده اید که آنچه در ذهن شما از دنیای طلبگی، به حوزه نقش بسته با آنچه در وجود دارد بسیار متفاوت است. اما هنوز هم همان خداست. فرمانده همان فرمانده دلسوز و مهربان و است. مسیر همان مسیر و همان قوانین. هنوز هم می توانیم جوانی و عمر خود را با خدا کنیم. هنوز می توانیم به او تکیه کنیم و با به او زانوی اشترمان را ببندیم. هنوز هم می توانیم به و راضی کردن دلش از خودمان، در سربازخانه اش تلاش علمی و تبلیغی کنیم و شبانه روز دلمان برای بتپد. هنوز هم می توانیم در کنار همین مسیر طولانی و طاقت فرسای طلبگی از بودن در مسیر لذت ببریم و تهدیدهای آن را به فرصتی برای عزیز کردن خود پیش خداوند و اولیائش استفاده کنیم. اما چیست؟ از سوی دیگر ما نیز باید به تغییراتی که صورت گرفته حواسمان باشد. تغییر در ، تغییر در را می طلبد. تغییر در سبک زندگی جامعه تغییر در را می طلبد. تغییر در شیوه های دشمنان دین، تغییر در تاکتیک های را می طلبد. و این تغییرات است که پذیرش آن ها برای ما دشوار است و دچار دگرگونی در نگاه به دنیای طلبگی شده ایم. روز از نو روزی از نو @masirtalabe