eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه امروز ما قرائت سوره تقدیم به امام زمان(عج)💚 با صدای زیبای قاری نوجوان یوسف کالو 🍎🍃🍎🍃🍎 @montazer_koocholo
۲۰ آبان ۱۴۰۰
این داستان: قسمت دوم 🍃 او امد تا دشمنی که به شهر ما حمله کرده بود را شکست دهد. وقتی 🌷 راه مخفی را باز کرد ،تا کودکان با مادرشان به مکانی دیگر بروند و شهر را خالی کنند ، ما بدون هیچ فکری قبول نکردیم، چون این جنگ جنگ ما هم بود ، ما دستانمان را به دستان حاج قاسم دادیم و ماندیم✌️ کودکان ماندند و جنگیدند✊، تشنگی را به یاد تحمل کردند، و غذای خود را نخوردند و بچه های کوچک دادند👏 کودکان لباس جنگ نداشتند ولی در دلشان غوغایی برای مبارزه بود😍 انها هر کدام قاسم شده بودند، فرمانده مبارزه با دشمنان امام حسین علیه السلام🌟، قهرمان بزرگ 🌷 بود، شاید مهر او انقدر در دل بچه ها زیاد بود که لحظاتی پدران خود را فراموش میکردند، و حاج قاسم را جای پدر میدیدند، 💚 حاج قاسم و یارانش🌷 تونستند شهر ما را ازاد کنند و تا ابد قهرمان قصه مادران برای کودکان شدند❤️ ✨ شادی روح شهدا 🌷 🍎🍃🍎🍃🍎 @montazer_koocholo
۲۰ آبان ۱۴۰۰
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون 🍃 این قسمت: پوریا خواننده میشود 💫 پیام اخلاقی: دوری از علایق کاذب و اهمیت دادن به استعداد 🍎🍃🍎🍃🍎 @montazer_koocholo
۲۰ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ آبان ۱۴۰۰
بازوی پدر از پنجره کوچک حیاط به زندان نگاه کرد، باران💦 نم نم می بارید، دو نگهبان دم در با هم حرف میزدنند ، دوستش عبد الرحمن پرسید بیرون چه خبر؟ _خبری نیست دارد باران میبارد عیسی و عبدالرحمن یک ماه بود که در زندان خلیفه بودند، زمین هردوی انها را یکی از ماموران خلیفه👑 گرفته بود، انها شکایت کرده بودند اما به جای اینکه حق انها را بدهند انها را به زندان انداخته بودند😒. زندان چندین اتاق داشت، که تمام انها به راه روی بزرگ باز میشد، عیسی از جا بلند شد، به سوی حوض کوچکی که گوشه راهرو بود رفت، ابی به صورتش زد ، در همین موقع در ورودی باز شد، یکی در راهرو قدم گذاشت. یک زندانی جدید بود، در بسته شد. عیسی نگاهی به زندانی جدید کرد، و با خودش گفت: این مرد چقدر اشنا می اید، یعنی کجا او را دیده ام ،؟ اه... این امام شیعیان امام حسن عسکری علیه السلام🌟 است، با لبه پیراهنش صورتش را پاک کرد و جلو رفت: سلام بر فرزند رسول خدا!😍 اغوش گشود و امام را بوسید😘، امام خیلی ارام بود و لبخند میزد. چند زندانی دیگر دور او جمع شدند امام با ارامی با همه احوالپرسی کرد. یکی از زندانی های قدیمی اهسته گفت: اقا فدایت شوم، باز شما را به اینجا اوردند ، خدا لعنت کند این خلیفه را اخر از جان شما چه میخواهد😞 یکی دیگر از زندانی ها با دیدن امام نتوانست خودش را کنترل کند و به گریه 😭افتاد امام او را دلداری داد و گفت: ارام و صبور باشید! عیسی دست امام را گرفت و اورا به اتاق خودش برد ،عبدالرحمن با دیدن امام از جا بلند شد، فوری او را شناخت، و از شوق دیدن او اشک در چشمانش حلقه زد: اقا‌ شما اینجا، نفرین بر این حکومت ظالم! عبدالرحمن بقچه اش را باز کرد، یک عبا یک گلیم کوچک و چند وسیله دیگر در ان بود. گلیم را پهن کرد. عبدالرحمن مقداری کشمش در ظرفی ریخت، جلوب اقا گذاشت گفت: بفرمایید اقا تمیز و سالم‌ است. عیسی هم از میان وسایل خود سیب سرخی🍎 بیرون اورد، توی ظرف گذاشت و به امام تعارف کرد. امام تشکر کرد، یک دانه کشمش در دهانش گذاشت ،بعد سیب را بو کرد و به عیسی گفت: ای عیسی بن صبیح بچه داری؟ عیسی تعجب کرد فکر نمیکرد امام اسم او را بلد باشد، عیسی با صدای بلند گفت: نه اقا امام دستش را بلند کرد و گفت : خدایا فرزندی به عیسی بده تا کمک و بازویش باشد، 🌺 باز به عیسی رو کرد و گفت: ای عیسی فرزند بازو (نیرو) خوبی است، هرگاه کسی صاحب فرزندی شد خدا حق از دست رفته اش را پس میگیرد، فرزند بازوی کسی است که بازو ندارد💫 عیسی گفت: ای فرزند رسول خدا ایا شما فرزندی دارید؟ امام اهی کشید و گفت: اری به خواست خدا به زودی صاحب فرزندی میشوم که سراسر زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، 💚 امام لبخند شیرینی زد که یاد اور فرزندش 🌟بود . امام دوباره سیب🍎 را بو کرد. عبدالرحمن و عیسی به چهره نورانی امام خیره شده بودند. از دیدن او سیر نمیشدند.
۲۰ آبان ۱۴۰۰
Audio_6159.mp3
5.8M
های خاله نبات 📚عنوان: آخرین سفارش 🎤گوینده: خانم نظری 🎬قسمت: دوم 🍄🍃🍄🍃🍄🍃 امروز خاله نبات یکی دیگه از داستان های خوب با عنوان💫 ☘️آخرین سفارش☘️ از کتاب ده قصه از امام صادق علیه السلام رو برامون میخونن🎤 موافقین با هم داستان خاله نبات رو بشنویم❓ 📚ما را به دوستان و عزیزانتان معرفی کنید👇 @montazer_koocholo
۲۰ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۱ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه امروز ما قرائت سوره تقدیم به امام زمان(عج)💚 با صدای زیبای قاری نوجوان یوسف کالو 🍎🍃🍎🍃🍎 @montazer_koocholo
۲۱ آبان ۱۴۰۰
یک هفته در انتظار ماندم تا جمعه یِ دیگری بیاید😇 شاید که از آسمان مکّه آن قاصدِ آخری بیاید😍 من منتظرم جهانِ تاریک روشن شود از وجودِ خورشید☀️ هر لحظه به جانِ ما بتابد آن نورِ صفا و عشق و امّید❤️ من منتظرم سرودِ ایمان در شهر سیاهِ ما بپیچد☺️ همراه صدای دلنشینش بوی خوشِ یاس ها بپیچد🌷 ای کاش بیاید آن مسافر آن قاصدِ سبزِ آسمانی😢 تا در دلِ مردمان بکارد هر لحظه امیدِ زندگانی🤗 @montazer_koocholo
۲۱ آبان ۱۴۰۰
۲۱ آبان ۱۴۰۰
✨دانستنی های مهدوی مناسب کودکان و نوجوانان_۳۷ سلام آقا پسرها و دخترخانومای گل🌷 دوباره اومدیم با یه آیه مهدویِ قشنگ دیگه🤗😍 ✨این هفته: آیه ۲۰ سوره شوری 📖مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ ۖ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ {كسی كه زراعت آخرت را بخواهد، بر زراعتش می‌افزاییم و كسی كه زراعت دنیا را بخواهد، اندكی از آن را به او می‌دهیم، ولی او را در آخرت هیچ بهره و نصیبی نیست.} 🌱مَا لَهُ فِي الْآخِرَ‌ةِ مِن نَّصِيبٍ یعنی در دولت حق با حضرت قائم (علیه السلام) نصیب و بهره‌ای نخواهد داشت. 👈بچه ها جون اگر ما هدفمون این باشه که بنده ی خوبِ خدا باشیم و بهشتی بشیم باید هم برای دنیا و هم برای آخرتمون تلاش کنیم👌 اگر کسی چنین هدفی نداشته باشه و فقط فکر زندگیِ این دنیا باشه و فقط برای این دنیا تلاش کنه خدا هم خواسته های این دنیارو بهش میده تا جایی که خودش صلاح بدونه....ولی چون این آدمها به فکر اخرتشون نیستن متاسفانه نمیتونن اهل بهشت باشن و بعد از مرگ بهره ای ندارن ... 👌بچه ها ماها همین حالا که در دوره ی غیبت به سر میبریم باید به امام زمانمون کمک کنیم...اگر اینطوری باشیم بعد از ظهور میتونیم از یارانِ نزدیک امام باشیم و کلی لذت ببریم که نزدیکه امام هستیم😍 اما هر کسی که در دوره ی غیبت به فکرِ یاریِ امامش نباشه بعد از ظهور نمیتونه از یاران نزدیک به امام باشه و بهرش کم میشه😞 @montazer_koocholo
۲۱ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۱ آبان ۱۴۰۰
Audio_192604.mp3
5.74M
های خاله نبات 📚عنوان: قصه حضرت نوح(ع) 💫 🎬قسمت: دوم 💫 🎤گوینده: خانم ملیحه نظری 🍄🍃🍄🍃🍄🍃 🌟🌺 همراه خاله نبات باشید تا یکی دیگر از داستانهای جذاب و شنیدنی در مورد حضرت نوح(ع)💕💛 که از📚کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب💫💖 هست رو با هم بشنویم😉😊 📚ما را به دوستان و عزیزانتان معرفی کنید👇 @montazer_koocholo
۲۱ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ آبان ۱۴۰۰
زندگی این داستان: قسمت دوم در خانه 🌟 مهمان ها دور تا دور نشسته بودند، هیچکس حرفی نمیزد، همه به او خیره بودند حتی مرد کشاورز، او در دل خود میگفت: اگر پسرم بدنیا بیایید همین امشب مهمانی بزرگی ترتیب خواهم داد و حضرت محمد ص🌟 و همه همسایه ها را دعوت میکنم. 🌻 حضرت محمد ص 🌟 شروع کرد به حرف زدن، حرف های او همیشه بوی محبت و مهربانی🧡 میداد وقتی با مردم‌ حرف میزد برایشان از و نعمت های بی کرانش میگفت‌ . بعد مردم را به کار های درست و خوب تشویق میکرد.🌺 ناگهان پسرکی به اتاق پا گذاشت بعد سراغ مرد کشاورز رفت و در گوش او چیزی گفت ،صورت مرد کشاورز از ناراحتی زرد شد، دستهایش لرزید و پیشانیش خیس عرق شد😰 . او اهسته و زیر لب گفت: اه... پسرک بد خبر این چه خبری بود که اوردی ، من از خدا پسر خواسته بودم، نه دختر! حالا چه خاکی بر سر کنم!😒 مرد کشاورز از ناراحتی اه کشید و حضرت محمد (ص) که از حال او تعجب کرده بود پرسید: چی شد مرد؟ چرا ناراحت شدی؟ مرد کشاورز سرش را بلند کرد و با غصه زیاد گفت: همین الان به من خبر رسید همسرم دختری بدنیا اورده ، اه... چقدر بد شد، من دختر دوست نداشتم، دختر بدرد نمیخورد، من پسر میخواستم پسر خیلی خوب است!😒 از روی لبهای پیامبر گل لبخند پاک شد؛با ناراحتی گفت: ای مرد! چرا غمگین شدی خداوند روزی تو را میدهد، دختر مثل یک دسته گل💐 است که تو انرا بو میکنی!😇 همسایه ها با این حرفها در فکر فرو رفتند، مرد کشاورز هم مشغول فکر شد. پیرمردی که نزدیکش بود به او تنه زد و گفت: شنیدی پیامبر عزیز ما چه حرف قشنگی زدند ، پس خدا را شکر کن🤲 مرد کشاورز فوری بلند شد و گفت: خدایا شکر ، خدایا شکر!، خدایا شکر☺️ بعد فوری بلند شد که برود ، همسایه ها پرسیدند: کجا؟ او که خوشحال و خندان😃 بود جواب داد: میروم تا زودتر دسته گلم💐 را بو کنم، دلم برایش یک ذره شده است!☺️ همسایه ها خندیدند حضرت محمد ص هم خوشحال شد😍
۲۲ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه امروز ما قرائت سوره تقدیم به امام زمان(عج)💚 با صدای زیبای قاری نوجوان یوسف کالو 🍎🍃🍎🍃🍎 @montazer_koocholo
۲۲ آبان ۱۴۰۰
۲۲ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ آبان ۱۴۰۰
: ✅راهکارهای تربیتی جهت شدن فرزندانمان : 👈۱. خودتان الگوی خوبی باشید. اگرشمانمازعاشقانه و اول وقت نخوانید انتظار نداشته باشید فرزندتان نمازخوان شود. 👈۲. بعدازنماز کودک یکی دوساله به بالا رادرآغوش بگیرید و رفتاربامحبت تری با او داشته باشید تافرزند ببیندشما هر وقت نماز میخوانید مهربانتر میشوید و به این وسیله به نماز علاقه مند میشود. 👈۳. او را از کودکی به نماز جماعت و نماز جمعه و حرم و مساجدو مراسم مذهبی ببرید مخصوصا اگر برایش این مکانها را با جایزه وخاطره و تشویقی شیرین کنید. 👈۴. امر به نماز را درست وقتی فرزند به سن بلوغ رسید نگذارید بماند باید چند سال قبل از سن تکلیف او را مشتاق به نماز کنید و نماز را به آموزش دهید. 👈 ۵. برای مشتاق کردن کودک به نماز قبل سن تکلیف برای دختران یک چادر نماز و جانماز و مهر و تسبیح قشنگ وبرای پسرهم همین ها غیر از چادر را تهیه کنید. 👈۶. تا زمانی که به سن خاصی نرسیده و نماز برایش واجب نشده او را همیشه مجبور به نماز خواندن نکنید. مثلا میتوان قبل از اذان با کودک کمی بازی کرد بعد موقع اذان که شد بگویید دخترم اذان میدهند من میخواهم نماز بخوانم تو چه؟ دستور ندهیم پیشنهاد بدهیم. 👈۷. از کودکی هر وقت نماز میخواند به او محبت بیشتری کنید و نماز خواندنش را برای دیگران و در جمع خانواده و فامیل تعریف کنید و تشویق و تحسینش کنید. 👈 ۸. با خانواده های مذهبی و دوستان خوب معاشرت و رفت و آمد کنید. 👈۹. با ورود فرزندتان به دوره ی نوجوانی برای او دلیل بیاوریدکه چرا نماز بخوانیم ولی کوتاه بگویید و سریع رد شوید. انتظار تاثیر زود و سریع نداشته باشید زیرا نوجوان در دوران خامی است تا پخته شود و حرف شما را بفهمد زمان میبرد. 👈۱۰. نسبت به نماز خواندنش یا نخواندنش حساسیت زیادی نشان ندهید و مدام به او گیر ندهید .حساسیت زیاد جلو تفکر او را میگیرد و نماز با اجبار فایده ندارد بگذارید از درون مسئولیت پذیر شود. 👈۱۱. در دوران نوجوانی فرد دچار سردرگمی است و به دنبال انتخاب راه و هویت خود است به او راه درست را دهید و بگذارید زمان بگذرد و راهش را انتخاب کند. مدام نصیحتش نکنید بدتر گیج و کلافه می شود. 👈۱۲. از روش غیر مسقیم استفاده کنید مثل اهداى کتاب و سی دی و نرم افزار . هم میتوانید به او هدیه کنید و یا جایی جلو چشمش قرار دهید تا خودش ببیند واستفاده بکند. 👈۱۳. نوجوان به دلیل تغییرات هورمونی رشد دچار کمی سستی و احساس خستگی است خوابش زیاد شده و اکثرا سنگین خواب میشوند. شاید شمافکر کنید او تنبل شده . برای نماز صبح او را با دعوا و داد بیدار نکنید . او را با محبت و نوازش و بوسه و صدازدن با القاب زیبا مثل دختر عریزم و... بیدارش کنید. یک بار هم شایدکافی نباشد پس صبورانه یک بار قبل نماز خودتان و یک بار بعد نماز او را با محبت بیدار کنید. 👈۱۴. در جلو جمع مدام او را امر به خواندن نماز نکنید. پنهانی و با لحن پر از محبت به او یادآوری کنید. 👈۱۵. گاهی نوجوان به دلیل دیده نشدن با نماز نخواندن میخواهد خود را نشان تان دهد. پس او را ببینید و به او توجه کافی بکنید. 👈۱۶. هیچ گاه بچه های نمازخوان را سرش نکوبید و او را با آنها مقایسه نکنید، مقایسه اثر عکس دارد و او هم از نماز بدش می آید و هم از آن بچه ی نمازخوان. 👈۱۷. وقتی به سن تکلیف رسید برایش جشن عبادت بگیرید. 👈۱۸. نقل داستانهای شیرین و در حد سن کودک و نوجوان از نماز بزرگان و استفاده از اشعار و احادیث زیبا 👈۱۹. ترک مستحبات در ابتدای کار و طول ندادن نماز و رعایت توانایی کودک و نوجوان 👈۲۰. تقویت عشق و علاقه به اهل بیت که یکی از راههای جلب انسان به عبادت و نماز است. 👈و نکته پایانی : اگر در رفتار نماز خوانها مهر و محبت و انصاف دیده شود ، میل بچه ها به نماز خواندن بیشتر میشود... @montazer_koocholo
۲۲ آبان ۱۴۰۰
. این داستان" قسمت اول: ✨یکی بود یکی نبود شهری بزرگ بود با ادم های جور واجور بچه های بازیگوش و خانه های رنگ و وارنگ . یک مرد سیاه پوش👹 هم در ان شهر زندگی میکرد، اما هیچکس نمیدانست خانه اش کجاست، ؟ اسم و فامیلش چیست؟ و قیافه اش چه شکلی است؟ چرا گاهی می اید و گاهی از او خبری نیست؟ اصلا چرا هیچوقت صورتش را نشان کسی نمیدهد؟ و همیشه خودش را مردم پنهان میکند؟ روزی اقای هاشمی معلم مهربان مدرسه امامت درباره صبح با بچه های مدرسه قرار مهمی گذاشت و گفت" چند روزی برای نماز به شما پیامک میدهم تا راحت تر از خواب بیدار شوید و نمازتان قضا نشود🤗 چند تا از بچه ها شماره شان را به اقای هاشمی دادند. مرد سیاپوش که صدای انها را شنیده بود ، خندان و خوشحال 😆گفت: من خودم زودتر از اقای هاشمی انها را بیدار میکنم ، اینطوری هم اقای هاشمی به زحمت نمی افتد هم بچه ها زوتر بیدار میشوند😏 روز اول شد و صدای اذان صبح مثل پرنده سفیدی در اسمان شهر به صدا در امد.💫 مرد سیاه پوش زودتر از اقای هاشمی دست به کار شد از دیوار یکی از خانه ها بالا رفت از پنجره اتاق خودش را تو کشید و بالای سر علیرضا که در خواب بود ایستاد علیرضا را تکان داد: علیرضا.... علیرضا... علیرضا من من کنان پهلو پهلو شد مرد سیاه پوش دوباره و با عجله او را صدا زد علیرضا با همان چشمان بسته گفت چکارم داری؟ مرد سیاه پوش گفت: پاشو که نماز قضا میشود ،بیچاره میشوی انوقت اقای هاشمی در کلاس راهت نمیدهد😨 علیرضا چشمانش را باز کرد ولی مرد سیاه پوش را ندید تعجب کرد و گفت : فکر میکنم خواب😴 دیدم بعد درباره حرف او فکر کرد ،اما خمیازه ایی کشید و حوصله اش نیامد برای نماز بلند شود، زود خوابید🙄 مرد سیاه پوش گفت: بلند شو پسرجان اگر بیدار نشوی از تخت پایین پرتت میکنم😏 علیرضا عصبانی شد و گفت اصلا من نمیخوام نماز بخونم!😣 مرد سیاه پوش با خنده و خوشحالی از انجا رفت.. @montazer_koocholo
۲۲ آبان ۱۴۰۰
16.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این انیمیشن: ارزوی بزرگ🌱 بچه جوونم حتما این انیمیشن رو ببینید 😍 🍎🍃🍎🍃🍎 @montazer_koocholo
۲۲ آبان ۱۴۰۰
من با تو حرف دارم 🌱هر روز چند نوبت 🍃چون گوش میکنی تو 🍂حرفهای مرا با دقت 🌿هر روز پنج دفعه 🌾با تو قرار داریم 🌸هر صبح، ظهر، شب 🌼راه عبور باز است 🌻رمز عبور از این راه 💐هفده رکعت نماز است 😇 🌟 منتظر کوچولو های عزیزم 😘، نماز اول وقتتون قبول باشه😍
۲۲ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ آبان ۱۴۰۰