بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
پاسخ به سؤال #مامون
روزى #ماءمون (هفتمين خليفه #عباسى ) از حضرت #رضا (ع ) پرسيد:
چرا جد تو #على (ع ) #قسيم الجنة و النار ( #تقسيم_كننده بهشتيان و بهشت و دوزخيان به دوزخ است ؟!
حضرت رضا (ع ) فرمود:
آيا شنيده اى كه از پدر و اجداد خود كه روايت كرده اند كه #عبدالله_بن_عباس (ره ) گفت :
از رسول خدا(ص ) شنيدم فرمود :
#حب على #ايمان و بغضة #كفر ( دوستى با #على (ع ) ايمان است ، و دشمنى با على (ع ) كفر است )؟
ماءمون گفت : آرى شنيده ام .
حضرت رضا (ع ) فرمود:
همين سخن به اين معنا است كه :
على (ع ) تقسيم كننده افراد به بهشت و دوزخ است .
يعنى على (ع ) #ميزان سنجش است ، هر كس كه در دنيا #دوست على (ع ) بوده ، آن ترازوى سنجش نشان دهنده دوستى وايمان او است
و بر اين اساس به #بهشت مى رود،
و اگر دشمن على (ع ) بود، همان ترازو، دشمنى و كفر او را نشان مى دهد،
در نتيجه او را به سوى دوزخ مى فرستد.
ماءمون گفت :
خداوند بعد از تو مرا زنده نگذارد، گواهى مى دهم كه تو #وارث #علم رسول خدا(ص ) هستى .
كشف الغمه ، ج 3 ص 147
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
#ظلم و ستم به حضرت رضا(ع )
#محمد_بن_سنان مى گويد:
به حضور امام #كاظم (ع ) رفتم : پسرش حضرت #رضا(ع ) در روبرويش نشسته بود،
امام كاظم (ع ) به من فرمود:
(در اين سال #حادثه اى بروز مى كند، نگران و پريشان مباش و بى تابى مكن ).
محمد بن #سنان گفت :
اى آقاى من !
چه پيش آمدى رخ مى دهد،
من از اين گفتار شما مضطرب گشتم ؟
امام كاظم فرمود :
من به سوى آن #طاغوت ( #مهدى_عباسى سومين خليفه #عباسى ) مى روم
(يعنى مرا به اجبار نزد او مى برند) ولى بدان كه از جانب او و از جانب (خليفه ) بعد از او ( #هادى_عباسى ) به من صدمه اى نمى رسد.
محمد بن سنان گفت :
قربانت گردم ،
چه رخ مى دهد؟
امام كاظم فرمود :
خداوند ستمگران را گمراه نمايد،
و آنچه بخواهد انجام مى دهد
(اشاره به مسموميت آن حضرت توسط #هارون ، پنجمين خليفه عباسى ).
محمد بن سنان گفت :
قربانت گردم ،
منظورتان از طرح اين سخن چيست ؟
امام كاظم فرمود :
هر كس در حق اين پسر، #ستم نمايد، و امامتش را رد كند،
(كمن ظلم على بن ابيطالب حقه و جحده و امامته بعد رسول الله
مانند كسى است كه به حق امير مؤ منان على (ع ) ظلم كرده ، و امامت آن حضرت بعد از رسول خدا(ص ) را انكار نموده است ).
محمد بن سنان گفت :
(سوگند به خدا كه اگر خداوند تا آن زمان به من عمر دهد، حق حضرت رضا(ع ) را به او تسليم مى كنم و امامتش را مى پذيرم )
امام كاظم فرمود :
راست گفتى ،
خدا به تو تا آن زمان عمر مى دهد
و تو حقش را ادا مى كنى ،
و امامت او و امامت بعد از او را مى پذيرى .
محمد بن سنان گفت :
امام بعد از او كيست ؟
امام كاظم ع فرمود :
امام بعد از او پسرش محمد (جواد) است .
محمد بن سنان گفت :
من نسبت به او (نيز) تسليم هستم ، و به امامتش اقرار مى كنم .
کافی مولد ابى الحسن الرضا(ع ) ،
حديث 16، ص 391 - ج 1
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
#ولايت_عهدى حضرت رضا(ع )
هنگامى كه حكومت #امين (ششمين خليفه #عباسى ) سقوط كرد،
و حكومت سراسر قلمرو اسلام ، براى ماءمون (هفتمين #طاغوت عباسى ) استقرار يافت ، #مامون نامه اى براى #امام_رضا(ع ) (كه در آن روز در مدينه بود) نوشت
و در آن نامه ، آن حضرت را به خراسان دعوت كرد.
حضرت رضا(ع ) به عللى از رفتن به خراسان ، خوددارى كرد و عذر خواهى نمود،
ولى ماءمون پيوسته براى آن حضرت #نامه مى نوشت و اصرار مى كرد كه بايد به خراسان بيائى ،
سرانجام آن حضرت در يافت كه چاره اى جز رفتن به خراسان نيست
بناچار مدينه را به قصد خراسان ترك كرد،
و در آن روز پسرش #امام_جواد(ع ) هفت سال داشت .
ماءمون در نامه اش دستور داده بود كه حضرت رضا(ع ) از راه كوهستان (باختران و همدان ) و قم نيايد،
بلكه از راه اهواز و بصره بيايد (و اين دستور به خاطر وجود شيعيان در مسير راه اول بود كه ماءمون براى خود احساس خطر از شيعيان مى كرد).
حضرت رضا(ع ) به راه خود ادامه داد تا به سرزمين خراسان رسيد
و در آنجا به شهر (مرو) كه ماءمون در آنجا بود، وارد گرديد.
ماءمون به حضرت رضا(ع ) پيشنهاد كرد كه :
مى خواهم امر #خلافت را به تو واگذار كنم ، آن را بر عهده بگير.
حضرت رضا(ع ) (كه مى دانست نقشه اى در كار است ) آن پيشنهاد را با قاطعيت رد كرد.
سر انجام ماءمون (مساءله ولى عهدى ) را مطرح نمود و به حضرت عرض كرد:
(بايد مقام #ولايتعهدى را بر عهده بگيرى ).
پس از گفتگوى بسيار، امام رضا(ع ) فرمود:
(مشروط به شروطى كه از تو مى خواهم )
ماءمون : هرچه خواهى بخواه .
امام رضا(ع ):
(من مقام ولايتعهدى را به عهده مى گيرم ، به شرط آنكه :
امر و نهى نكنم
و حكم و فتوى ندهم
و كسى را نسب و عزل ننمايم ،
و هيچ امرى را كه پا برجاست تغيير ندهم ،
و از همه امور مرا معذور بدارى )
کافی باب مولد ابى الحسن الرضا(ع ) قسمت اول حديث 6، ص 489 - ج 1
(به اين ترتيب ، امام رضا(ع ) ولايت عهدى را پذيرفت ، كه در حقيقت نامش بود، و اين پيشنهاد را نيز رد كرد
زيرا معنى دخالت نكردن در هيچ يك از امور، بيانگر آن است كه آن حضرت ، ولايتعهدى ماءمون ظالم را نپذيرفته است ).
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
در مرو
هنگام ورود موكب حضرت #رضا علیه السلام به مرو، #مامون و #فضل_بن_سهل و عده زيادى از بزرگان دربارى و حكومتى تا چند فرسنگ به استقبال امام علیه السلام رفتند.
پس از چند روز ماءمون مقصد خود را - كه واگذارى #خلافت به حضرت رضا علیه السلام بود - با آن حضرت در ميان گذاشت تا به خيال خود با يك #تير دو نشانه را #هدف سازد:
۱ - هم قيامهاى علويان را عليه دستگاه #حكومت از بين ببرد يا از آن بكاهد
۲ - هم با وارد كردن حضرت رضا علیه السلام به دستگاه حكومتى كه هميشه مورد انتقاد و بد گويى آل على علیهم السلام بود و كارگردانان حكومت را ناپاك و آلوده مى دانستند، از وجهه معنوى و تقوايى امام علیه السلام بكاهد.
و با اين نقشه همبستگى مذهبى علويان و شيعيان آل على علیه السلام را از بين ببرد، تا ديگر خطرى دستگاه خلافت را تهديد ننمايد.
بعد ما#مون و دار و دسته اش با خيال راحت به حكمرانى خود ادامه خواهند داد.
ولى حضرت رضا علیه السلام - بر خلاف انتظار ماءمون و #فضل بن سهل و دنيا پرستان متملق - از پذيرفتن اين پيشنهاد امتناع فرمود.
حضرت رضا علیه السلام از دستگاه فاسد و نابسامان خلفاى #عباسى و از بخشش هاى فراوان و افراطهايى كه از نيم قرن پيش در دستگاه اشرافى عباسيان آغاز شده بود و به عنوان ( #حق_السكوت ) به اين و آن داده مى شد و #انحراف محور حكومت از مسير حق و حقيقت ، در زير نقاب مسلمان نمايى و ديندارى و سپردن كارهاى مهم اسلامى و حكومتى به دست افراد فاسد و زراندوز و رياكار كاملا آگاه بود، چنين وضع نابسامانى را چگونه ولى حق و امام معصوم علیه السلام مى توانست تحمل كند؟
امام علیه السلام وقتى زمام حكومت را به دست مى گيرد كه بتواند #دست #ستم_گرى را از سر مظلومى كوتاه كند و #ستم_ديده اى را به حقش برساند، #حق را به حقدار باز پس دهد و الاّ بايد حكومت و خلافت را رها سازد.
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
امام حسن #عسكرى علیه السلام ۳
#امامت
#عبيداللّه خاقان وزير محمّد #عباسى با همه غرورى كه داشت وقتى با حضرت عسكرى علیه السلام ملاقات مى كرد به احترام آن حضرت بر مى خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود مى نشانيد.
پيوسته مى گفت :
در سامره كسى را مانند آن حضرت نديده ام ،
وى زاهدترين و داناترين مردم روزگار است .
پسر عبيداللّه #خاقان مى گفت :
من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مى پرسيدم .
مردم را نسبت به او #متواضع مى يافتم .
مى ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مى باشند.
دستگاه خلافت #عباسى براى حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات ، آن حضرت را زندانى و ممنوع از معاشرت داشت .
در زمان امام علیه السلام از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقاف #شيعه ، به دست كسانى سپرده مى شد كه دشمن آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و جريانهاى شيعى بودند، تا بدين گونه بنيه مالى #نهضت تقويت نشود.
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
امام حسن #عسكرى عليه السلام
امام يازدهم ،
نام : حسن عليه السلام
لقب معروف : عسكرى عليه السلام
كنيه : ابومحمد عليه السلام
پدر : امام هادى عليه السلام
مادر : سليل عليها السلام
وقت تولد : هشتم ربيع الثانى
يا ۲۴ ربيع الاول سال ۲۳۲ هجرى قمرى
محل تولد : در مدينه .
وقت شهادت :
هشتم ربيع الاول
سال ۲۶۰ هجرى قمرى
به دسيسه #معتمد (چهار دهمين خليفه #عباسى )
محل شهادت : در شهر سامره ،
در سن ۲۸ سالكى به شهادت رسيد.
مرقد : شهر سامره ، واقع در عراق
دوران زندگى : در دو بخش
۱ - قبل از امامت (۲۲ سال ) از سال ۲۳۳ تا ۲۵۴ هجرى قمرى
۲ - دوران امامت ( ۶سال ) از سال ۲۵۴ تا ۲۶۰ هجرى قمرى
آن حضرت ، همواره تحت نظر زندان طاغوتهاى عصر خود بود، سرانجام با زهر جفا به #شهادت رسيد.
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
#حفظ آبروى مسلمانان
عصر حكومت طاغوتى #متوكل (دهمين خليفه #عباسى ) بود،
او امام حسن #عسكرى علیه السلام را به جرم دفاع از حق ، در شهر سامره به زندان افكنده بود،
اتفاقا در آن سال بر اثر نيامدن #باران ، :
۱ - قحطى و خشكسالى همه جا را فرا گرفته بود،
۲ - زمينهاى كشاورزى خشك شده بود ۳ - دامها تلف شده بودند،
مسلمانان سه روز پى در پى براى #نماز_استسقاء (طلب #باران ) به صحرا رفتند و #نماز خواندند، ولى باران نيامد.
روز چهارم ، #جاثليق (روحانى بزرگ مسيحيان به بيرون رفتند و #دعا كردند، در آن روز باران آمد.
#مسلمانان روز پنجم به #بيابان رفتند و نماز خواندند، ولى باران نيامد،
همين #موضوع باعث سرشكستكى مسلمين و آبروريزى شد،
عده اى در حقانيت دين #اسلام شك كردند،
گفتگو و بگو مگو در اين باره زياد شد،
و بنابراين بود كه روز ششم نيز مسيحيان همراه جاثليق خود به بيابان براى دعا بروند،
اگر آن روز نيز مثل روز چهارم باران مى آمد، آبروى مسلمانان در نزد مسيحيان ، بيشتر مى رفت ، و شرمنده و خوار مى شدند.
#متوكل ، بياد امام حسن #عسكرى علیه السلام كه در #زندان بود، افتاد
دستور داد آن حضرت را از زندان بيرون آوردند،
متوكل به آن حضرت گفت :
ادرك دين جدك يا ابا محمد
(اى ابومحمد، #دين جدت (اسلام ) را درياب ).
آن روز كه روز ششم بود، مسيحيان همراه جاثليق به بيابان رفتند.
امام حسن عسكرى علیه السلام با چند نفر از خدمتكاران نيز بيرون رفتند،
آنگاه آن حضرت به يكى از غلامانش فرمود:
تو نيز به ميان جمعيت مسيحيان برو، هنگامى كه جاثليق براى دعا دستهايش را به سوى آسمان بلند كرد، خود را به كنار او برسان ، و در ميان دو انگشت #دست راستش ، چيزى هست ، آن را بگير و بياور.
آن غلام به ميان مسيحيان رفت
و در صف اول كنار جاثليق ايستاد
و همين كه او دستهايش را به طرف آسمان براى دعا بلند كرد،
غلام بى درنگ در بين دو انگشت دست راست او استخوانى كه سياه رنگ بود، برداشت ،
آن روز مسيحيان و جاثليق هر چه دعا كردند، باران نيامد، و آسمان صاف و آفتابى شد.
و مسيحيان شرمنده بازگشتند.
متوكل از امام حسن عسكرى علیه السلام پرسيده :
اين #استخوان چيست ؟
امام علیه السلام فرمود:
(اين استخوان از #قبر پيغمبرى برداشته شده است ،
و هر گاه استخوان بدن پيامبرى آشكار گردد باران مى آمد).
به اين ترتيب در آن روز، آبروى از دست رفته مسلمين ، بجاى خود آمد، و عزت و سر بلندى اسلام در نزد مسيحيان ، حفظ گردد.
كشف الغمه ، ج ۳، ص ۳۱۱
(با اندكى تفاوت ).
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
رام شدن #استر سركش
#احمد_بن_حارث_قزوينى مى گويد:
با پدرم ( #حارث ) در شهر #سامره بوديم ،
پدرم نگهبان و سرپرست دامهاى كاروان سراى منسوب به امام حسن #عسكرى علیه السلام بود،
در آن هنگام ، در نزد #المستعين (دوازدهمين خليفه #عباسى ) استرى بود كه از نظر زيبائى و قامت بلند و چالاكى ، نظير نداشت ، ولى سركش بود و نمى گذاشت كسى او را زين كند يا لگام بر دهانش ببندد، و يا كسى بر پشتش سوار شود.
گروهى از سواران با تجربه اجتماع كردند و هر گونه حيله و نيرنگى به كار بردند نتوانستند آن را رام كنند و بر پشتش سوار گردند،
يكى از دوستان نزديك مستعين به وى گفت :
(براى حسن بن على (امام حسن عسكرى عليه السلام ) پيام بفرست ، به اينجا بيايد،
يا بر اين استرسوار مى شود،
و يا اين استر او را خواهد كشت ).
مستعين ، شخصى را نزد امام حسن عسكرى علیه السلام فرستاد و آن حضرت ناگزير نزد مستعين رفت ،
پدرم (حارث ) نيز همراه آن حضرت بود، وقتى كه امام حسن علیه السلام وارد خانه مستعين شد، من هم خود را به خانه او رسانيدم ،
ديدم استر با كمال چالاكى در حياط خانه ايستاده است ،
امام حسن علیه السلام به طرف او رفت ، و دستى بر پشتش كشيد،
ديدم بدن آن استر آنچنان عرق كرد، كه قطرات عرق از پيكرش مى ريخت .
سپس امام حسن علیه السلام نزد مستعين آمد،
مستعين احترام نمود و خير مقدم عرض كرد، و سپس گفت :
(اى #ابو_محمد!
اين استر را لگام كن ...
امام حسن علیه السلام روپوشش را در آورد و كنار گذاشت ، و جلو استر رفت و دهان او را لگام زد،
سپس نزد مستعين برگشت و نشست .
مستعين گفت :
اين استر را زين كن ...
حضرت علیه السلام بر خاست زين بر پشت استر نهاد و بست ، و سپس به جايگاه خود بازگشت .
مستعين گفت :
مى خواهى بر آن سوار شوى ؟
امام حسن علیه السلام فرمود:
آرى ،
رفت و بر آن سوار شد، و چند قدمى ، با بهترين شيوه راه رفتن ، راه رفت و بازگشت و پياده شد،
مستعين گفت :
اين استر را چگونه مى بينى ؟
امام علیه السلام فرمود:
در زيبائى و راهوارى ، بى نظير است .
مستعين گفت :
آن را به تو واگذار كردم .
امام حسن علیه السلام به پدرم (حارث ) فرمود:
افسار استر را بگير،
پدرم افسار آن استر را كشيد و برد.
كشف الغمه ، ج ۳، ص ۲۸۵
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
شهادت امام حسن #عسکری علیه السلام
و سه نشانه صدق امامت حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف ۴
آنها بر #جعفر سلام كردند و به او #تسليت و تهنيت گفتند و عرض كردند:
(همراه ما #نامه ها و اموال است ،
به ما بگو نامه ها را چه كسى فرستاده و اموال ، چه مقدار است ؟!).
جعفر برخواست ، در حالى كه لباسش را تكان مى داد، گفت :
(از ما علم #غيب مى خواهيد؟).
در اين هنگام #خادم (از جانب امام عصر عليه السلام ) بيرون آمد و گفت :
نزد شما نامه هائى است از فلان كس و فلان كس (نام آنها را به زبان آورد)
و در نزد شما هميانى است كه هزار دينار دارد، كه ده دينار آن ، طلاى روكش دارد.
#قمى ها آن نامه ها و #هميان را به آن خادم دادند و گفتند:
امام علیه السلام، همان كسى است كه تو را نزد ما فرستاه است
(به اين ترتيب سومين نشانه نيز آشكار شد).
پس از اين جريان ، #جعفر_كذاب نزد #معتمد عباسى (پانزدهمين خليفه #عباسى )رفت و گفت :
در خانه برادرم حسن عسكرى علیه السلام كودكى هست كه شيعيان به امامت او معتقدند.
معتمد، دژخيمان خود را براى دستگيرى آن كودك فرستاد،
آنها آمدند و پس از جستجو، كنيز امام حسن علیه السلام بنام ( #صقيل )را دستگير كرده و كودك را از او مطالبه كردند،
او انكار و اظهار بى اطلاعى كرد و براى منصرف كردن آنها از جستجوى آن كودك ، گفت :
من حملى از آن حضرت دارم
(يعنى حامله هستم از حسن عليه السلام ).
ماموران آن كنيز را به #ابن_الشوارب #قاضى سپردند (تا وقتى كه بچه متولد شد آن را بكشند)
در اين ميان #عبدالله_بن_يحيى بن #خاقان وزير از دنيا رفت ،
و #صاحب_الزنج (امير زنگيان ) در بصره خروج كرد،
دستگاه خلافت سر گرم اين امور شد و از جستجوى كودك منصرف گرديدند، و كنيز ( #صقيل ) از خانه قاضى به خانه خود آمد.
كمال الدين شيخ صدوق ،
ج ۱، ص ۱۵۰
بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۲
نجم الثاقب ، ص ۲۶۴.
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b