eitaa logo
قران پویان
464 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
695 ویدیو
619 فایل
تدبردر قرآن وتفقه در دین با عمومی سازی فهم وعمل به قرآن
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 🍃 و آن در و روایات ✅قصر نماز در حالت و ،آيا نماز مسافر هم كوتاه است؟ ⬅️مسافر كيست؟ ایا شرط شمول مسافر،هشت فرسخ است یا یک روز راه؟ بى گمان, واژگان كتاب و روايات,به زبان عرف عام است, نه به زبان و اصطلاح ويژه. بنابراين, (ضربتم فى الارض), يا (سافرتم) معناى عرفى خود را دارند و آيه شريفه قرآن, حكم نماز مسافر را بر همان كسى كه عرف او را مسافر مى داند, بار مى سازد. نه زمانهاى پيشين و نه اكنون و در عصر ما, كسى را كه خط سير يكى ـ دو ساعته را بپيمايد و پس از آن, به منزل خود برگردد, مسافر نمى گويند. ✔️كوتاه ترين سفرهايى كه در قرآن از آنها ياد شده, سفرهاى قوم سبأ است 🔷از آيه شريفه روشن مى شود كه بين آغاز و فرجام سفر قوم سبأ زياد بوده, ليالى و ايام طول مى كشيده و آنچه اين سفر را آسان مى كرده آباديها و ديه هاى خوش آب و هواى بين راه بوده كه فاصله آنها از هم نصف روز بوده است. خلاصه اين كه در قرآن, به كم تر از يك روز, اطلاق نشده و عرف آن زمان از واژه سفر, غايب بودن چندين روز را از خانه و كاشانه مى فهميده است. ♦️اندازه سفر ناتمام گزاردن پيامبر اكرم(ص) خويش را در سفر, به ذى خُشب كه تا مدينه يك روز راه بود, سنت شد.36 كم كم به دست آمد, يك روز راه, برابر است با دو بريد, هشت , بيست و چهار ميل, از اين روى در روايات بسيار آمده است: (مسيرة يوم) (بياض يوم) , (بريدان), (ثمانية فراسخ) و (اربعة و عشرون ميل)37 كه همه اينها به يك حقيقت اشاره دارند و آن, سفرى كه دست كم, يك روز به درازا بكشد.سپس,در زمانهاى بعد, امامان(ع) يك روز راه را براى مردم, تفسير كردند كه مراد,يك روز راه نيست, بلكه نيمى از روز را برود و نيمى ديگر را برگردد, به گونه اى كه يك روز, در حال سفر باشد, بسنده است در اين سخن, به سيره پيامبر اكرم(ص) تمسك جستند كه در ذباب, نماز را كوتاه گزارد و ذباب تا مدينه, نصف روز, راه بوده است. در تمامى اين حالتها, دو بريد, هشت فرسنگ و بيست و چهار ميل, برابر بوده با يك روز راه, از اين روى, براى آسان كردن كار, كم كم خط سيرها و راه هايى كه مسافران مى پيمودند, يا بنا بود بپيمايند , بر اساس بريد, فرسنگ و ميل روشن مى شد. برابر پاره اى از روايات, هشت فرسنگ, بيش ترين خط سيرى بود كه كاروانها مى توانستند بپيمايند, تا اين كه با پيشرفت دانش بشرى و اختراع ماشين, امروزه, اين خط سير در كم تر از يك ساعت براى همگان, در خور پيمودن است. حال سخن در اين است كه به پيماينده اين خط سير, با اين سرعت, مسافر گفته مى شود, يا خير؟ روشن است كه عرف به چنين كسانى كه خط سيرها را با چنين سرعتى مى پيمايند , نمى گويد و وقتى عرف چنين كسانى را مسافر نداند, آيه شريفه قرآن, كه بيان گر نماز مسافر است و روايات هم, آنان را در بر نمى گيرند. روايات هشت فرسنگ و مانند آن, مربوط به زمانى است كه اين معيارها با يكديگر يكسان بودند و يا ناسانى بسيار كمى داشتند, نه اكنون كه عرف پيماينده هشت فرسنگ را مسافر نمى داند. به ديگر سخن,امروزه, پيمايندگان هشت فرسنگ راه,تخصصاً از حكم مسافر خارج هستند و در اين مطلب, هيچ شك و شبهه اى نيست. تنها سخن در اين است كه آيا شرع مى تواند به گونه توسعه در موضوع, به ما بگويد كه پيمايندگان هشت فرسنگ نيز, از روى تعبّد مسافر به شمار مى روند, يا خير؟ در بحث روايات, ثابت خواهيم كرد كه ائمه(ع) كسى را به هشت فرسنگ راه متعبد نساخته اند. بلكه مصداق يك روز راه باز شناسانده اند. 🍀بخش هایی از مقاله تحقیقی "حكمِ نماز و روزه مسافر در عصر جديد" 🖊 نویسنده : حجت الاسلام احمد عابدينى🍀 ادامه دارد... http://yon.ir/Qp268 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
: به یک دستور قرآنی. ✳️ تمرین: : 🔶توصيه هاي قران براي حفظ و بهبود زوجين 🛑قسمت اول: 👈در سوره نسا که بسیاری از ایات و احکام خانواده تشریع شده ،به حل مشکلات زناشویی نیز اشاره شده است: 🔶و إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ عَليماً خَبيراً ⚜️و اگر از جدایی میان آن دو [ : زن و شوهر ] بیم دارید پس داوری از خانواده آن [ شوهر ] و داوری از خانواده آن [ زن ] تعیین کنید. اگر سرِ سازگاری دارند ، خدا میانِ آن دو سازگاری خواهد داد. آری! خدا دانای آگاه است. 👈"كلمه (شقاق ) به معناى قهر كردن و عداوت است، خداى سبحان براى مواردى كه احتمال برود كار زن و شوهر به دشمنى بيانجامد دستور داده يك حكم از طرف ، و يك حكم از طرف به مساله رسيدگى كنند، زيرا دخالت يك حكم اين خطر را دارد كه او جانب يك طرف را بگيرد، و حكم جائرانه كند، 🔸و معناى اينكه فرمود:(ان يريدا اصلاحا يوفّق اللّه بينهما) اين است كه اگر واقعا هر دو طرف نزاع بناى اصلاح داشته باشند، و عناد و لجبازى در كارشان نباشد خداى تعالى به وسيله دو بين آن دو توافق و برقرار مى كند، چون وقتى دو طرف زمام اختيار خود را به حكم خود بدهند (حكمى كه خودشان پسنديده اند) قهرا توافق حاصل مى شود" 💫از تفسیر المیزان http://quranpuyan.com/yaf_postst2742_twSyh-hy-qrn-bry-HfZ-w-bhbwd-zndgy-znshwyy-zwjyn.aspx @quranpuyan
❓ايا در زمينه مسايل مثل انتخابات هم بايد از و فقها كرد؟ ايا شركت در انتخابات، موضوع است؟ 🛑قسمت چهارم : 🔶🔸جایگاه و نقش در 💮🔸سطح سوم بحث در باره دخالت فقیه در تشخیص موضوع است و در این خصوص نیز دو دیدگاه طرح شده است: ✅ نخست این‌که «مسائلی از قبیل انتخابات، خارج از موضوعات احکام شرعی است و ذاتاً در شرع حکمی برای آن مقرر نشده است. در این موارد، بر حسب شرایط، حکم شرعی سیال و متغیر می‌باشد؛ مثلا گاه از باب حرمت تضعیف نظامِ عدل، شرکت نکردن حرام می‌گردد و گاه به عکس از باب حرمت تقویت نظام جور، شرکت کردن حرام می‌شود. بنابراین هرگز فقیهی فتوای کلی و دائمی در این موارد نمی‌تواند صادر کند» (محمد سروش محلاتی). ✅ دیدگاه دوم، انتخابات را یکی از حوادث واقعه‌ای می‌داند که تعیین تکلیف آن به فقیه واگذار شده است، ازاین‌رو نه تنها فقه شایستگی پرداختن به آن را دارد (محمدجواد فاضل لنكراني). 💮🔸از دیدگاه نخست، انتخابات موضوعی است که در شریعت به آن پرداخته نشده، ازاین‌رو حکم شرعی خاصی برای آن وضع نشده است. حکم شرعی چنین موضوع‌هایی در چارچوب احکام کلی یا قواعد عمومی مانند وجوب تقویت نظام عادلانه یا حرمت تقویت نظام جوری تعیین می‌شود و بستگی به قاعده یا حکم کلی دارد که بر آن موضوع جاری است. تشخیص و تعیین این‌که چه قاعده یا حکمی کلی بر این موضوع جاری است نیز امری کارشناسانه است، ازاین‌رو فقیه شایستگی صدور حکم خاص درباره آن ندارد. به بیان دیگر بر پایه این اصل کلی که «تشخیص موضوع شان فقیه نیست»، فقیهان شایستگی اظهارنظر درباره تعیین تکلیف شرکت در انتخابات یا عدم شرکت در آن را ندارند. در واقع این دیدگاه شایستگی فقه برای ورود به موضوع انتخابات را در حد بیان احکام کلی شناسایی می‌کند، ولی تشخیص موضوع را امری کارشناسانه می‌داند که خود افراد شایستگی آن را دارند. 💮🔸دیدگاه دوم با پذیرش این‌که حکم شرعی انتخابات بر حسب شرایط تغییرپذیر است، تعیین این شرایط و حکم کلی مربوط و موضوع یا مصداق آن را نیز از حوزه اختیارات فقیه دانسته است. از این دیدگاه بر اساس توقیع شریف اظهارنظر درباره حوادث واقعه از شئون فقیهان است. حوادث واقعه قضایای جزیی خارجی نیستند، بلکه به موضوعات مهم اجتماعی و سیاسی مانند جهاد و دفاع اشاره دارند. با توجه به این‌که انتخابات نیز از قضایای جزیی خارجی نیست، بلکه از موضوع‌های مهم اجتماعی و سیاسی است، تعیین حکم آن نیز بر عهده فقیهان است. البته به نظر می‌رسد رجوع در حوادث واقعه به فقیه نه در بلکه در تعیین باشد، ازاین‌رو با استناد به این روایت نمی‌توان، تعیین تکلیف درباره موضوع را شأنِ فقیه دانست. با وجود این، در دوران جمهوری اسلامی برخی از فقیهان همواره در این موضوع حکم صادر کرده‌اند ✅ حق راي و انتخابات از ديدگاه : از این دیدگاه در دو محور توجیه حق رای و نیز شرکت در انتخابات امکان بحث وجود دارد. در محور دوم بحث درباره شرایطی است که شرکت در انتخابات را از دیدگاه اخلاقی موجه می کند. این شرایط را می توان برپایه هنجارها و ارزش های کلی که بر کنش و رفتار سیاسی حاکم است مشخص کرد. این هنجارها در دو بعد منفی و مثبت از یک سو سازوکار و نظام انتخاباتی را به ویژگی هایی مانند آزاد، رقابتی، منصفانه و فراگیر بودن مقید می‌کنند. از سوی دیگر شرکت در را در وضعیتی که پیامد هایی نامطلوب همچون تقویت خودکامگی، بی عدالتی و محدود کردن آزادی داشته باشد را نا موجه می‌سازند. تشخیص این وضعیت هر چند امری کارشناسانه است، ولی مسئولیت آن در نهایت برعهده هر یک از شهروندان است. تلخيص از مقاله مشارکت در انتخابات ؛حق شهروندی یا تکلیف مدنی ✒دكتر سيدعلي ميرموسوي 💫ادامه دارد http://yun.ir/1ys4ib @quranpuyan
4_6025945249224854285.mp3
15.98M
✅شریعت و در نبوی مبانی فقهی پیامبر در عهد و میثاقها چه بود؟ ✅برخی فقهای ما هنوز نتوانسته اند با صلح کنار بیایند که چگونه پیامبر حاضر شد مسلمانان مظلومی را که از مکه به مدینه پناهنده می‌شوند، به مشرکین برگرداند؟!! مگر این خلاف شرع نیست؟!! آيا اگر در زمان حاضر بود، مفاد صلح حدیبیه را تایید می‌کرد؟! باتوجه به اینکه در مورد پیوستن ایران به کنوانسیون مقابله با تروریسم و لایحه مبارزه با پولشویی که کمتر از آن است، کلی ایراد شرعی گرفته است. پس پیامبر چگونه انجام داد؟ بنابر یا ؟ ✅رجوع به و داور ثالث غیر مسلمان در قراردادهای خارجی را علیرغم نظر امام خمینی چرا شورای نگهبان، همچنان ایراد می‌گیرد؟! استاد سروش محلاتی @quranpuyan
🌐♦️مجازات : آيا اسلام با زنداني كردن مجرمان، موافق است يا مخالف؟ 🛑قسمت هشتم : 💢💮سابقه «حبس»در. 1⃣ 🔻 شیخ طوسی (ره): شایسته است متهم به قتل، شش روز زندانی شود. پس اگر مدعی در طی این شش روز بینه ای آورد یا در مورد او صادر شد، در زندان می‌‌ماند تا حکم او اجرا شود، وگرنه آزاد می‌‌شود. 🔻 علامه حلی(ره) : اگر کسی به قتل متهم شود و موردی از موارد لوث باشد، هر گاه ولی دم در خواست کند ، متهم به قتل تا اقامه بینه زندانی شود ، با خواسته او موافقت می‌‌شود. دلیل این مطلب، روایت سکونی از امام صادق (ع) است . 🔻 شیخ محمد حسن نجفی (ره): به هر حال عمل به خبر سکونی ، خالی از قوت نیست زیرا این قول به سیرة عملی علما و نقل اجماع و در عمل به اخبار این راوی تکیه دارد. ( همان، ص 37) 🔻 آیت الله خوئی (ره) : اگر مردی متهم به قتل شود، شش روز می‌‌شود، پس اگر طی این شش روز اولیای مقتول دلیلی که قتل با آن ثابت می‌‌شود‌، اقامه کردند طبق همان دلیل حکم می‌‌شود، در غیر این صورت شخص متهم آزاد می‌‌شود. (موسوی خوئی ، سید ابوالقاسم، مبانی تکلمة المنهاج ، ج2، ص 180) 🔻 امام خمینی (ره) : اگر مردی متهم به شود و ولی مقتول از حاکم تقاضای او را کند تا وی شاهدان خود را حاضر کند، علی الظاهر برای حاکم جایز است اجابت کند، مگر در صورتی که متهم مرد مورد وثوق باشد و احتمال فرار درباره اش نرود که در این صورت جایز نیست و در فرضی هم که متهم را حبس کرد اگر مدعی تا شش روز بینه خود را نیاورد، حاکم متهم را رها می‌‌کند. 💫ادامه دارد. 📖بررسی مبانی فقهی مجازات زندان در اسلام 🖊نویسنده محمد علی کریمی کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
❇️آنها كه به نمی‌كنند 💠‏وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (۴۷/مائده) ‏🌱به اهل انجيل (پيروان مسيح) گفتيم بايد به آنچه خداوند در آن نازل كرده حكم كنند و كسانی كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده حكم نمی‌كنند فاسق هستند. 👈‏پس از اشاره به نزول انجيل در آيات گذشته، در اين آيه ميفرمايد: ‏" ما به اهل انجيل دستور داديم كه به آنچه خدا در آن نازل كرده است، داوری كنند". ‏(وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ‌). 🔷✨‏شك نيست كه منظور از جمله بالا اين نيست كه قرآن به پيروان مسيح ع دستور ميدهد كه هم اكنون بايد به احكام انجيل عمل كنند، زيرا اين سخن با ساير آيات قرآن و با اصل وجود قرآن كه اعلام آئين جديد و نسخ آئين قديم ميكند، سازگار نيست بلكه منظور اين است، كه ما پس از نزول انجيل بر عيسی ع به پيروان او دستور داديم كه به آن عمل كنند و طبق آن داوری‌ نمايند. ‏و در پايان آيه، بار ديگر تاكيد ميكند:" كسانی كه بر طبق حكم خدا داوری نكنند فاسقند". ‏(وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ‌). 👈‏قابل توجه اينكه در آيات اخير، در يك مورد به چنين افراد اطلاق" كافر" و در مورد ديگر" ظالم" و در اينجا" فاسق"، شده است، ممكن است اين تفاوت تعبير به خاطر آن باشد كه هر حكم دارای سه جنبه است، از يك سو به قانونگذار (خداوند) منتهی ميشود، از سوی ديگر به مجريان قانون (شخص حاكم و قاضی) و از سوی سوم به كسی كه اين حكم در حق او اجرا ميگردد (شخص محكوم). ‏گويا هر يك از تعبيرات سه‌گانه فوق، اشاره به يكی از اين سه جنبه است، زيرا كسی كه بر خلاف حكم خداوند داوری می‌كند، از يك طرف، قانون الهی را زير پا گذاشته و" كفر" ورزيده و از طرف ديگر به انسان بی‌گناهی، ستم و ظلم كرده، و از طرف سوم از مرز وظيفه و مسئوليت خود خارج شده و فاسق گرديده است (زيرا همانطور كه در سابق گفتيم" فسق" به معنی بيرون رفتن از مرز بندگی و وظيفه است). 📚تفسیر نمونه ༻🍃‌🌸🍃༺ 🆔@quranpuyan
: ⭕❓آیا آیات قرآن بر لزوم دلالت دارد؟ قسمت شانزدهم ( اخرین قسمت) "دليل عمده اختلاف فقها در موضوع اغاز ماه قمري و هلال، ان است كه از كه منبع اصلي صدور احكام است، فاصله گرفتند و به اولويت دادند . در حاليكه روايات را بايد ذيل قران فهميد قران ميفرمايد فمن شهد منكم الشهر فليصمه يعني هركس شهر رمضان را درك كرد و وارد ان شد بايد روزه بگيرد موضوع، شهر است نه هلال. حلول و دخول شهر هم يك عرفي و علمي است اگر علم ثابت كرد شهر رمضان محقق شده است، درست است و بايد روزه گرفت اصلا فقها نبايد وارد شوندبلكه استنباط وظيفه انهاست كه با حلول شهر رمضان، چه احكامي مترتب ميشود. روايات هم كه فرموده اند صم للرويه و افطر للرويه براي اين بوده كه ان زمان ، طريق ديگري جز رويت براي اثبات ورود به شهر رمضان نبوده است. " ايت الله ايازي 💫براي مطالعه نظرات مختلف و مشروح پستهای قبلی به لينك زير مراجعه نماييد https://b2n.ir/d32002 کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
❇️آنها كه به نمی‌كنند 💠‏وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (۴۷/مائده) ‏🌱به اهل انجيل (پيروان مسيح) گفتيم بايد به آنچه خداوند در آن نازل كرده حكم كنند و كسانی كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده حكم نمی‌كنند فاسق هستند. 👈‏پس از اشاره به نزول انجيل در آيات گذشته، در اين آيه ميفرمايد: ‏" ما به اهل انجيل دستور داديم كه به آنچه خدا در آن نازل كرده است، داوری كنند". ‏(وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ‌). 🔷✨‏شك نيست كه منظور از جمله بالا اين نيست كه قرآن به پيروان مسيح ع دستور ميدهد كه هم اكنون بايد به احكام انجيل عمل كنند، زيرا اين سخن با ساير آيات قرآن و با اصل وجود قرآن كه اعلام آئين جديد و نسخ آئين قديم ميكند، سازگار نيست بلكه منظور اين است، كه ما پس از نزول انجيل بر عيسی ع به پيروان او دستور داديم كه به آن عمل كنند و طبق آن داوری‌ نمايند. ‏و در پايان آيه، بار ديگر تاكيد ميكند:" كسانی كه بر طبق حكم خدا داوری نكنند فاسقند". ‏(وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ‌). 👈‏قابل توجه اينكه در آيات اخير، در يك مورد به چنين افراد اطلاق" كافر" و در مورد ديگر" ظالم" و در اينجا" فاسق"، شده است، ممكن است اين تفاوت تعبير به خاطر آن باشد كه هر حكم دارای سه جنبه است، از يك سو به قانونگذار (خداوند) منتهی ميشود، از سوی ديگر به مجريان قانون (شخص حاكم و قاضی) و از سوی سوم به كسی كه اين حكم در حق او اجرا ميگردد (شخص محكوم). ‏گويا هر يك از تعبيرات سه‌گانه فوق، اشاره به يكی از اين سه جنبه است، زيرا كسی كه بر خلاف حكم خداوند داوری می‌كند، از يك طرف، قانون الهی را زير پا گذاشته و" كفر" ورزيده و از طرف ديگر به انسان بی‌گناهی، ستم و ظلم كرده، و از طرف سوم از مرز وظيفه و مسئوليت خود خارج شده و فاسق گرديده است (زيرا همانطور كه در سابق گفتيم" فسق" به معنی بيرون رفتن از مرز بندگی و وظيفه است). 📚تفسیر نمونه ༻🍃‌🌸🍃༺ 🆔@quranpuyan
❓ايا در هم بايد از و فقها كرد؟ ايا شركت در انتخابات، موضوع است؟ 🛑قسمت سوم : 🔶🔸جایگاه و نقش در 💮🔸سطح سوم بحث در باره دخالت فقیه در تشخیص موضوع است و در این خصوص نیز دو دیدگاه طرح شده است: ✅ نخست این‌که «مسائلی از قبیل انتخابات، خارج از موضوعات احکام شرعی است و ذاتاً در شرع حکمی برای آن مقرر نشده است. در این موارد، بر حسب شرایط، حکم شرعی سیال و متغیر می‌باشد؛ مثلا گاه از باب حرمت تضعیف نظامِ عدل، شرکت نکردن حرام می‌گردد و گاه به عکس از باب حرمت تقویت نظام جور، شرکت کردن حرام می‌شود. بنابراین هرگز فقیهی فتوای کلی و دائمی در این موارد نمی‌تواند صادر کند» (محمد سروش محلاتی). ✅ دیدگاه دوم، انتخابات را یکی از حوادث واقعه‌ای می‌داند که تعیین تکلیف آن به فقیه واگذار شده است، ازاین‌رو نه تنها فقه شایستگی پرداختن به آن را دارد (محمدجواد فاضل لنكراني). 💮🔸از دیدگاه نخست، انتخابات موضوعی است که در شریعت به آن پرداخته نشده، ازاین‌رو حکم شرعی خاصی برای آن وضع نشده است. حکم شرعی چنین موضوع‌هایی در چارچوب احکام کلی یا قواعد عمومی مانند وجوب تقویت نظام عادلانه یا حرمت تقویت نظام جوری تعیین می‌شود و بستگی به قاعده یا حکم کلی دارد که بر آن موضوع جاری است. تشخیص و تعیین این‌که چه قاعده یا حکمی کلی بر این موضوع جاری است نیز امری کارشناسانه است، ازاین‌رو فقیه شایستگی صدور حکم خاص درباره آن ندارد. به بیان دیگر بر پایه این اصل کلی که «تشخیص موضوع شان فقیه نیست»، فقیهان شایستگی اظهارنظر درباره تعیین تکلیف شرکت در انتخابات یا عدم شرکت در آن را ندارند. در واقع این دیدگاه شایستگی فقه برای ورود به موضوع انتخابات را در حد بیان احکام کلی شناسایی می‌کند، ولی تشخیص موضوع را امری کارشناسانه می‌داند که خود افراد شایستگی آن را دارند. 💮🔸دیدگاه دوم با پذیرش این‌که حکم شرعی انتخابات بر حسب شرایط تغییرپذیر است، تعیین این شرایط و حکم کلی مربوط و موضوع یا مصداق آن را نیز از حوزه اختیارات فقیه دانسته است. از این دیدگاه بر اساس توقیع شریف اظهارنظر درباره حوادث واقعه از شئون فقیهان است. حوادث واقعه قضایای جزیی خارجی نیستند، بلکه به موضوعات مهم اجتماعی و سیاسی مانند جهاد و دفاع اشاره دارند. با توجه به این‌که انتخابات نیز از قضایای جزیی خارجی نیست، بلکه از موضوع‌های مهم اجتماعی و سیاسی است، تعیین حکم آن نیز بر عهده فقیهان است. البته به نظر می‌رسد رجوع در حوادث واقعه به فقیه نه در بلکه در تعیین باشد، ازاین‌رو با استناد به این روایت نمی‌توان، تعیین تکلیف درباره موضوع را شأنِ فقیه دانست. با وجود این، در دوران جمهوری اسلامی برخی از فقیهان همواره در این موضوع حکم صادر کرده‌اند ✅ حق راي و انتخابات از ديدگاه : از این دیدگاه در دو محور توجیه حق رای و نیز شرکت در انتخابات امکان بحث وجود دارد. در محور دوم بحث درباره شرایطی است که شرکت در انتخابات را از دیدگاه اخلاقی موجه می کند. این شرایط را می توان برپایه هنجارها و ارزش های کلی که بر کنش و رفتار سیاسی حاکم است مشخص کرد. این هنجارها در دو بعد منفی و مثبت از یک سو سازوکار و نظام انتخاباتی را به ویژگی هایی مانند آزاد، رقابتی، منصفانه و فراگیر بودن مقید می‌کنند. 🔻 از سوی دیگر شرکت در انتخابات را در وضعیتی که پیامد هایی نامطلوب همچون ، بی عدالتی و داشته باشد را نا موجه می‌سازند. تشخیص این وضعیت هر چند امری کارشناسانه است، ولی مسئولیت آن در نهایت برعهده هر یک از شهروندان است. ✅جمع بندي با توجه به نوپیدایی موضوع انتخابات و تأثیر پیش‌ فرض‌های غیرفقهی در برداشت فقهی، به نظر می‌رسد 👈دیدگاهی که شرکت در انتخابات را تکلیفی شرعی می‌داند استدلال نیرومندی ندارد؛ هم‌چنان‌که بیان شد رأی دادن و انتخابات نهادی است که برای تحقق حق حکمرانی مردم تأسیس شده است، ازاین‌رو بودن آن جای تردید ندارد. به بیان دیگر، حق بودن به معنای امتیاز یا آزادی از مقوله رأی دادن تفکیک‌ناپذیر است، بنابراین هر حکم فقهی که آن را نادیده بگیرد از موضوع خارج شده است. از سوی دیگر این نوع از حقوق در اصل تکلیفی در پی ندارند، ولی همراه بودن این حق با تکلیف تنها در صورتی قابل پذیرش است که پیش‌شرط‌های تکالیف مدنی تحقق یافته باشند. تلخيص از مقاله مشارکت در انتخابات ؛حق شهروندی یا تکلیف مدنی،✒دكتر سيدعلي ميرموسوي 💫ادامه دارد http://B2n.ir/u01340 @quranpuyan
◽️ و در ايا انبيا براي حكمراني مبعوث شده اند؟ 🛑قسمت اول 🔵این عنوان به‌دنبال این مسئله است که در قرآن کریم چه رابطه و نسبتی میان و به‌معنی حکمرانی و حکم‌فرمایی وجود دارد. مسئله‌مان را بر قرآن عرضه کنیم و ببینیم که قرآن در آیات مختلف راجع به آن چه اظهارنظری کرده است، لذا نگاه ما به قرآن نگاه مسئله‌محور است. ↩️این عنوان را در ضمن چهار موضوع بررسی کرده‌ایم: یکی عطاهای خداوند به پیامبران، دوم اهدافی که برای نبوت ذکر شده، سوم افعال و کارکردی که قرآن برای پیامبران بیان فرموده است، و چهارم آموزه‌ها و گفته‌های پیامبران است، و تکمله پنجمی هم هست که درباره حکومت‌هایی است که قرآن از آنها یاد کرده و نام برده است؛ چه حکومت پیامبران و چه غیر‌پیامبران. این پنج مبحث را بررسی می‌کنیم تا ببینیم محصول آن چیست و چه چیزی از اینها استخراج می‌شود. ↩️بنابر استقصایی که در آیات قرآن صورت گرفته است، ۲۰ مورد است که خداوند در آیات مختلف یاد می‌کند که آنها را به پیامبران داده است. کتاب، حکم، حکمت، ملک، کوثر، رشد، زبور، خلیفه، فضل، فرقان، ضیاء و تعبیرهای مختلف دیگر. 👈از این ۲۰ موردی که خداوند به پیامبران داده است، وقتی نگاه می‌کنیم، آنچه که می‌تواند به حوزه حکومت برگردد و مربوط شود، سه چیز است. بقیه همه در حوزه تعلیم و تربیت، و در حوزه معرفت و معارف کلان است. 👈آن سه تعبیر که در بعضی از آیات تکرار شده، یکی است، یکی است و دیگری است. در واقع می‌خواهیم بررسی کنیم که آیا خداوند گفته است به پیامبران منصب را داده‌ایم و بنابراین می‌خواهند حکمرانی کنند؟ آیا گفته شده که منصب حاکمیت را به پیامبران عطا کرده‌ایم؟ یا نه؟ 🔹 از این سه واژه، واژه خلیفه فقط برای داوود به کار رفته است؛ بنابراین برای بقیه انبیا نداریم که او خلیفه خدا در زمین است. واژه ملک هم برای سه پیامبر به کار رفته است: داوود، سلیمان، و یوسف. به‌صورت کلی‌تر هم آمده است که به آل‌ابراهیم ملک دادیم و فرمانروایی دادیم که مصداق‌هایی که خود قرآن ذکر کرده است، داوود و سلیمان و یوسف است. این سه مورد. پس ملک را هم راجع به سه پیامبر نام برده است. برای بقیه چنین چیزی نیست. اما واژه حکم بیشتر به کار رفته است. برای انبیاء مختلفی به کار رفته است: برای موسی، برای لوط، و برای سلیمان. معنایی که از آیات قرآن به دست می‌آید و همینطور از لغت، گاهی به‌معنی علم و دانستن و فهم است، ولی معنی شایع آن قضاوت و داوری است، و حکمرانی نیست. معنی در قرآن و کاربردهای آن و کارکردهای آن، به‌معنی حاکمیت و فرمانروایی، به‌معنی ملکی که در آیات دیگر به کار رفته است نیست، بحث قضاوت و داوری است: «آتیناه حکماً وعلماً». لذا گاهی در کنار علم به کار رفته است، گاهی در کنار نبوت به کار رفته است و چیزهای دیگری از این قبیل. 🔹اینها نشان می‌دهد که حکم جاهلیت به‌معنای حکمرانی جاهلیت نیست، بلکه به‌معنی قوانین، قضاوت‌ها و داوری‌ها است. پس این یک مورد درباره بررسی معنای حکم در قرآن است، ریشه‌یابی این مسئله در کتب لغت کهن که به دوره نزول برمی‌گردد، دومین مورد است که برای ما روشن می‌کند که معنی شایع و رایج حکم، قضاوت و داوری است، و قضاوت و داوری خودبه‌خود با حکومت و حاکمیت ملازمه‌ای ندارد؛ چرا که ممکن است کسی قاضی باشد، ولی حاکم نباشد. ♦♦پس نتیجه‌ای که از این مبحث به دست می‌آید این است که از آیات قرآن که عطاها و داده‌های خداوند را به پیامبران توصیف کرده و تبیین کرده، استفاده نمی‌شود که و حکومت جزو عطاهای خداوند به همه پیامبران است و با مقام و پیامبری ملازمه دارد. 👈 از این ۲۶ پیامبری که قرآن از آنها یاد کرده، بعضی از پیامبران، یعنی سه نفر از آنها را اسم برده و نام برده که یا خلیفه هستند و یا مقام ملک و حکمرانی دارند. 🖊حجت الاسلام مهدي مهريزي منبع: دفتر سوم کتاب تاملاتی در باب رابطه دین و دولت برگرفته از سايت پژوهشكده انديشه ديني معاصر 💫ادامه دارد کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━