✳️ #امکان یا #امتناع_مذاکره با دشمن در #سیاست_انقلابی #امام_حسین(ع)
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✨✨ما به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش هستیم که آیا امام حسین(ع) غیر از جنگ به فکر دیگری هم بود یا نه؟ آیا حضرت راه مذاکره با دشمن را هم، باز می دید یا این راه از نظر امام حسین(ع) مسدود بود؟
✅قسمت دوازدهم
✴️موضع فقهای شیعه
اینک نوبت به این می رسد که ببینیم فقها در اینجا چه تحلیلی ارائه می کنند؟ آیا واقعا اگر کسی در این شرایط قرار بگیرد و بخواهد #مذاکره کند و بالاتر از مذاکره، اصلا پیشنهاد صلح بدهد که یک توافقی بخواهد صورت بگیرد که جنگ اتفاق نیافتد، جائز نیست؟
در توافق یک سری از شرایط را طرفین می پذیرند، یک مقدار از خواسته های خودشان را هم صرفنظر می کنند دیگر. در قصه صلح امام حسن(ع) مگر غیر از این بود؟ امام حسن(ع) از برخی از حقوق خودش یا شیعیان صرفنظر کرد.
در صلح حدیبیه هم همینطور بود. پیغمبر اکرم(ص) بالاخره برخی از شرایط خودش را نادیده گرفت و برخی از شرایط دشمن را پذیرفت و بالعکس.
به هرحال توافقی صورت گرفت. فقها اینجا موضعشان چیست؟
فقیه نمی گوید که من تکلیف برای امام حسین(ع) مشخص می کنم. فقیه #موضعش این است که صلح با دشمن جایز است یا جایز نیست؟ این یک.
اگر فتوا داد که صلح جایز است، آن وقت ممکن است مورد اشکال قرار بگیرد که چرا امام حسین(ع) صلح نکرد؟ چون نمی تواند فتوای فقیه با عمل امام در تضاد باشد. باید این سازگاری را به وجود بیاورد. وقتی می خواهد این سازگاری را توضیح دهد، باید بگوید امام حسین(ع) در یک شرایطی قرار گرفته بود که راه صلح برای او مسدود شده بود. اگر صلح ممکن باشد اولا و به مصلحت باشد ثانیا، آنگاه بلا مانع است و البته امام باید مصلحت را تشخیص بدهد، چون صلح بطور کلی واجب نیست. اما راه صلح باز است و تصمیم گیری درباره جنگ یا صلح بستگی به شرایط سیاسی و اجتماعی دارد و امام مسلمین با توجه به نظر اهل نظر تشخیص می دهد که الان شرایط جنگ را اقتضا می کند یا مصلحت صلح را اقتضا می کند.
#فقها به اینجا که می رسند به سهولت می پذیرند که صلح جایز است و امام حسین(ع) هم در قلمرو این حکم فقهی عمل کرده است، هرچند او مصلحت را در زمان خودش بر مقاومت و ایستادگی تشخیص داده است. منظور فقها از این صلحی که اینجا می گویند چیست که چرا امام حسین(ع) صلح نکرد؟
منظورشان این است که چرا تسلیم عبیدالله و یزید نشد؟ چون حضرت آماده بود که مذاکره کند، آماده بود که برگردد، آن را که اعلام کرده بودند. یک راه را حضرت نپذیرفت. خود حضرت مسدود کرد با اینکه عبیدالله روی آن اصرار داشت و آن اینکه تسلیم شو. این را حضرت نپذیرفت. چرا نپذیرفت؟
اگر ما در آن شرایط باشیم باید بپذیریم یا نپذیریم؟ تسلیم بشویم یا نشویم؟
پاسخ فقها این است که در شرایط مختلف امت اسلامی خودش باید تصمیم بگیرد. اگر مصلحت است بپذیرد. باز اینجا هم نمی گویند این کار ذاتا خلاف شرع است. می گویند #مصلحت چه اقتضا می کند؟ کلمات فقها در این زمینه زیاد و مفصل است. چون فرصت نیست من فقط یک موردش را خدمت شما عزیزان می خوانم.
علامه حلی در کتاب قواعد که یکی از بهترین متون فقهی ما است، اینطور می فرماید: «المعاهدۀ علی ترک الحرب جائزۀ مع مصلحۀ المسلمین». اگر مصلحت مسلمین اقتضا می کند، عهد و پیمان بستن برای ترک جنگ جایز است. جناب علامه چرا نمی فرمایید واجب است؟ عبارت را ایشان تکمیل می کنند: «و واجبۀ مع حاجتهم الیها».
اگر جامعه اسلامی نیاز دارد، ترک جنگ واجب است.
خب این عبارت نشان می دهد که مساله جنگ و صلح تابع شرایط است. اینطور نیست که «همیشه جنگ» یا «همیشه صلح». انعطاف پذیر است و دست برای انتخاب در شرایط مختلف باز است.
ادامه دارد...
🔹🔸سخرانی حجت الاسلام سروش محلاتی
( دانشگاه علامه طباطبایی)
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔 @quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━┛
✳️ #امکان یا #امتناع_مذاکره با دشمن در #سیاست_انقلابی #امام_حسین(ع)
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✨✨ما به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش هستیم که آیا امام حسین(ع) غیر از جنگ به فکر دیگری هم بود یا نه؟ آیا حضرت راه مذاکره با دشمن را هم، باز می دید یا این راه از نظر امام حسین(ع) مسدود بود؟
✅قسمت سیزدهم
✴️موضع فقهای شیعه
محقق کرکی که عالم بزرگوار عصر صفویه است، کلام علامه را در شرح خودش بر قواعد توضیح می دهد. می گوید که شما که می گویید صلح جایز است، پس چرا امام حسین جنگید؟
می گوید: «و اما فعل الحسین علیه السلام فانا لانعلم منه ان المصلحۀ کانت بالمهادنۀ و ترکها».
ما گفتیم #صلح جایز است در صورت مصلحت و برای امام حسین(ع) هم صلح جایز است در صورت مصلحت. اگر امام حسین(ع) صلح نکرد، شاید #مصلحت نبوده است. این اشکالی به آن #فتوا وارد نمی کند. اگر مصلحت بر صلح بود و امام حسین(ع) صلح نمی کرد، آنوقت جای اعتراض بود. آن هم مطابق با مصلحت عمل کرده است.
«و لعله علم» مثلا شاید حضرت می دانست که «لو هادن یزید علیه العنۀ لم یف له» اگر قرارداد هم ببندند با یزید، او وفا نمی کند. یا اینکه وضع یزید بن معاویه به دلیل جنایاتی که انجام می داد و متهتک بود، وضعی است که اگر هدنه ای اتفاق بیفتد به ضرر جامعه اسلامی و اسلام است، لذا حضرت
مقاومت کرد.
کلمات دیگری هم #فقها دارند که مجموعا فقها هیچ تصلبی و مقاومتی برای اینکه بپذیرند که #مذاکره صورت بگیرد، صلح صورت بگیرد در شرایطی که مصلحت است، هیچ مقاومتی در این موضوع ندارند و کاملا این مساله برایشان قابل قبول است که همانطوری که امام حسن(ع) رفتار کردند، امام حسین(ع) اگر مصلحت ایجاب کند، همان رفتار را می کردند.
خب شرایط تغییر کرده بود. یعنی دوران یزید غیر از دوران معاویه بود و الا اگر شرایط اقتضا می کرد و مصلحت امت اسلامی اقتضا می کرد، مشکلی برای مصالحه و مهادنه وجود نداشت.
البته در کلمات فقها مطلب دیگری هم هست که نشان از تلقی مثبتشان از اقدام امام حسین(ع) برای صلح دارد مثلا محقق کرکی اشاره کرده است که امام برای مهادنه با یک مانع روبرو بود و لذا حاضر به قبول پیشنهاد دشمن نشد و آن مانع عدم التزام دشمن به هدنه بود. آنها می خواستند امام را پس از تسلیم با ذلت به قتل برسانند.
صاحب جواهر با تقویت این احتمال میگوید آنها «بهر حال» تصمیم به قتل حضرت داشتند. لذا امام قتل با عزت را انتخاب کرد: «... علما منه ع انهم عازمون علی قتله علی کل حال کما هو الظاهر من افعالهم(جواهر، ج 21، ص295) این موضع که از قرنها پیش مورد اعتنای فقها بوده، گویای آن است که از نظر آنها اگر اطمینان به غدر و قتل در هدنه و تسلیم نبود، امام می توانست از مقاومت دست بردارد.
این بحثی بود که من می خواستم خدمت شما عرض کنم که اصلا ما در کلمات علما و بزرگان خودمان در گذشته(نه آنهایی که تاریخ نوشتند، نه آنهایی که بحث کلامی کردند، نه آنهایی که بحث فقهی کردند، اصلا هیچ فراری از اینکه ما مذاکره می خواهیم با دشمن کنیم یا صلح می خواهیم بکنیم به عنوان اینکه کار منفی است و شرع اجازه نداده است و کار قبیحی است، هیچ چیزی در کلمات این آقایان بنده پیدا نکردم.
اما این تحلیل و موضعی که الان وجود دارد که گاهی گفته می شود که امام حسین(ع) ملاقات کرد، اما مذاکره به معنای امروزی نکرد بلکه آن کاری که امام حسین کرد، این بود که عمر بن سعد را دید برای اینکه به او اخطار کند که داری می روی جهنم، مواظب باش. می خواست موعظه کند، موعظه اخلاقی.
البته امام نسبت به ابن سعد و اصحابش مواعظی در کربلا دارند، ولی ربطی به موضوع بحث ما ندارد. این مطلب شاهدی از نظر تاریخی ندارد که کسی آن را نقل کرده باشد. یا #متکلمی این مطلب را گفته باشد.
و علاوه بر اینکه شاهدی ندارد بلکه شواهد عکسش هم همانطور که برایتان خواندم، وجود دارد که گفتگوهای طولانی وجود داشته، بر اساس آن گفتگوها یک متنی را عمربن سعد به عبیدالله نوشته و پیشنهاداتی مطرح شده و درک عمومی بر این است که این متن به هرحال مرتبط با آن صحبتها است. ممکن است حالا عمربن سعد خودش یک مقداری در تدوین این متن از سیاست خودش و سلیقه خودش استفاده کرده باشد. چون این متن مثل متن صلح امام حسن نیست یا مثل صلح حدیبیه نیست که طرفین امضا کرده باشند.
تا ما بتوانیم استناد به امام حسین(ع) هم بدهیم. ولی مضمون کلی آن یعنی راههایی برای اینکه جنگ اتفاق نیافتد، مطرح هست. اگر این نامه ابن سعد هم نبود، اینکه امام حسین(ع) فرموده است که بگذارید ما برگردیم این دیگر احتیاجی به این متن هم ندارد. چون حضرت این را در جاهای دیگر فرموده بودند. یعنی جزء مذاکرات سری به حساب نمی آمد اصلا. علنی و آشکار بوده است این مساله.
ادامه دارد...
🔹🔸سخرانی حجت الاسلام سروش محلاتی
( دانشگاه علامه طباطبایی)
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔 @quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━┛
4_6025945249224854285.mp3
15.98M
✅شریعت و #مصلحت در #میثاقهای نبوی
مبانی فقهی پیامبر در عهد و میثاقها چه بود؟
✅برخی فقهای ما هنوز نتوانسته اند با صلح #حدیبیه کنار بیایند که چگونه پیامبر حاضر شد مسلمانان مظلومی را که از مکه به مدینه پناهنده میشوند، به مشرکین برگرداند؟!! مگر این خلاف شرع نیست؟!!
آيا اگر در زمان حاضر بود، #شورای_نگهبان مفاد صلح حدیبیه را تایید میکرد؟!
باتوجه به اینکه در مورد پیوستن ایران به کنوانسیون مقابله با تروریسم و لایحه مبارزه با پولشویی که کمتر از آن است، کلی ایراد شرعی گرفته است.
پس پیامبر چگونه انجام داد؟ بنابر #اضطرار یا #مصالح؟
✅رجوع به #حکم و داور ثالث غیر مسلمان در قراردادهای خارجی را علیرغم نظر امام خمینی چرا شورای نگهبان، همچنان ایراد میگیرد؟!
استاد سروش محلاتی
@quranpuyan
#پرسش_و_پاسخ_ديني
⁉️ايا دين، #بهتان زدن به مخالفان را مجاز كرده است؟ آيا حديث #باهتوهم صحيح است؟ مراد از ان چيست؟
⭕️پيرو انتشار كليپي مبني برمجاز بودن تهمت زدن به مخالفان فكري ازجمله ولايت فقيه و نيز سابقه ان و ريشه دار بودن اين انديشه غلط در ذهن بسياري از علماي متاخر، در چند قسمت به اين موضوع خواهيم پرداخت.
🛑قسمت سوم:
4⃣- رواج تفكر خطرناك #مصلحت_تهمت در فقه شيعه
🔻متاسفانه از قرن سیزدهم، نقطه سیاهی بر دفتر فقه شیعه نقش بست و نظریه «به #اهل_بدعت « #تهمت» بزنید تا آنها را از میدان بدر کنید»، در فقه پدیدار شد.
این نظریه ابتدا به شکل احتمال مطرح شد که «باهتوهم» می تواند به معنی «تهمت زدن» باشد و سپس در تایید این احتمال گفته شد که: چه مانعی دارد که تهمت زدن به آنها به خاطر «مصلحت» جایز باشد، و چه مصلحتی بالاتر از آنکه با تهمت زدن – مثل آنکه فلانی دزد است، ویا کافر شده، و یا اهل زنا و لواط است- او را مفتضح و بی آبرو ساخته تا مردم از او فاصله بگیرند و دینشان حفظ شود؟
با این تهمت، هر چند یک نفر بی آبرو می شود، ولی دین و ایمان جامعه سالم می ماند!!« ویحتمل ابقائه علی ظاهره بتجویز الکذب علیهم لاجل المصلحه، فانّ مصلحه تنفیر الخلق عنهم أقوی من مفسده الکذب».
در این روند، ابتدا «یک احتمال» مطرح شد ولی «خلاف ظاهر» تلقّی گردید، ولی بعد همان احتمال ، به عنوان «ظاهر روایت»، مورد تأیید واقع شد، و سپس «فلسفه ای» برای آن بیان گردید که با وجود این فلسفه، اصلا نیازی به دلالت روایت هم نیست، و آن فلسفه آن است که در تزاحم ، با صرف نظر از یک حکم مهم ، باید از رعایت «حکم اهمّ» که مصلحت بیشتر و قوی تری دارد ، مراقبت کرد.
مثلا آیت الله خوئی در پاسخ به این سوال که آیا می توان مخالفان و اهل بدعت را با نسبت های ناروا و عیب و ایرادهایی که در آنها نیست، « #هجو» کرد؟ گفت: هرچند دروغ حـرام است ولی گاه « #مصلحـت » اقتضـا می کند که به آنها «تهمـت» زده شـود و بـرای مفتضـح شدنشان، کارهای زشتی که نکرده اند، به آنها نسبت داده شود، تا مردم متدیّن عوام، از آنها فاصله بگیرند و تحت تاثیر آنان واقع نشوند!!
آیت الله گلپایگانی نیز با معنی کردن «باهتوهم» به «آنها را متهم کنید»، نتیجه گرفت که به اقتضای این روایت، باید گفت که در چنین مواردی، #دروغ جایز است، چون با این دروغ مصلحت مهم تری استیفا می شود، وآن مصلحت، « #بی_آبروکردن» بدعت گذار در میان مردم است.
این نظریه در دوران ما محدود به آن مراجع نبوده، بلکه برخی علمای دیگر را نیز به دنبال خود کشانده است. تا آنجا که برای آیت اله مؤمن قابل قبول است که : قذف و نسبت #زنا دادن به آنان نه تنها جایز است،😳😳 بلکه رجحان دارد. وبا این روایت، روایاتی که قذف را حرام می داند تخصیص می خورد.(البته قذف در موارد مشکوک جایز است، نه با علم به کذب)😔
5⃣- #عاقبت_تهمت_مصلحتي به مخالفان : ايا اتهاماتي كه حكومت به مخالفان خود مي زند را بايد باور كرد يا از باب مجاز بودن #مباهته است؟⁉⁉
نظریه جواز تهمت به مخالفان، از نظر مبانی استدلالی، کاملا آسیب پذیر است ونیازی به نقد تفصیلی آن دراینجا نیست، مثلِ
↩️الف)فاصله گرفتن از معنای لغوی «بهت» که مورد توجه شارحان حدیث بوده،
↩️ب)بی توجهی به «اجمال» حدیث،در صورت اشتراک لفظی بهت دو معنای «تحیّر» و «تهمت» ودر نتیجه غیر قابل استناد بودن،
↩️ج)عدم تامل در قرائن داخلی وخارجی که نشان می دهد در اینجا «بُهت» به معنای تهمت نیست،
↩️د)«مفاسد» مهم #تهمت_زدن به مخالفان دینی و سیاسی را نادیده گرفتن و آن را به «مصلحت» دین شمردن و… .
👈ولی مهم تر از این مباحث علمی که در جای خود از اهمیت برخوردار است، این است که در پرتو این نظریه فقهی واخلاقی، «چه جامعه ای» ساخته می شود؟ وگفتگوهای علمی به چه سمت و سوئی پیش می رود؟ و رقابت های سیاسی گروه ها، به کجا می انجامد؟ بر فضای رسانه ای کشور چه جوّی حاکم می شود؟ و… .
اگر کسانی با این نگاه، به مناصب حکومتی دست پیدا کنند، و در برابر اعتراضات به حق، یا به ناحق قرار گیرند و به مخالفان خود «نسبت هایی» بدهند، حتی اگر در تقوی مانند سلیمان و ابوذر باشند، سخنان آنها چه اعتباری دارد؟ و خاطراتی که بازگو می کنند و یا می نویسند، چقدر با صداقت توأم است؟
👈👈 واگر آمارها وگزارش هایی از جنایت های دشمنان خارجی، ارائه کنند، چگونه حمل بر حقیقت می توان کرد؟ و #اعترافاتی که از #متهمان اخذ می کنند و اعلام می نمایند، به چه دلیل عاری از حقیقت نباشد؟
🔻اگر تا به حال، به دلیل تدیّن و ایمان و عدالت و تقوی، «احتمال دروغ» و تهمت را در گفتارشان نفی می کردیم، اینک به اقتضای تقوی و عدالتشان، سخنشان را چگونه راست بدانیم یا دروغ؟
🖌تهمت در خدمت ديانت،محمد سروش محلاتي
ادامه دارد
http://quranpuyan.com/yaf_postst5621_y-dyn--bhtn-zdn-bh-mkhlfn-r-mjz-krdh-st--y-Hdyth-bhtwhm-SHyH-st.aspx
کانالِ قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تفقه در دين
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔@quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━
🌱🌱 با گراميداشت ياد #علامه_طباطبایی مفسر بزرگ معاصر :
⭕️#مفاسد_تباهکننده_حکومت_استبدادی
بیش از هزینههای مبارزه برای رهایی از آن است.
🔻نباید تردید داشت که:
#اسلام پیکری است که روح آن زنده کردن #حق و #نابودکردن_باطل است
و هرگز چنین آئینی اجازه نمیدهد که ستمگران بر مردم #ولایت و سلطه پیدا کرده و بر مردم ظلم کنند.
و در حالی که راهی برای تغییر و #اصلاح امور وجود دارد، 🔻🔻اسلام اجازه #سکوت در برابر اهل طغیان و تجاوز و #ستم_پذیری از آنان را نمیدهد.
👈و نباید از عوارض مقاومت در برابر #حاکمان_مستبد نگران بود
زیرا امروزه در علوم اجتماعی به اثبات رسیده است که: آثار ویرانگر #دیکتاتوری حاکمان و زورگویی آنان، بسیار خطرناک تر از آثار مخرب بی نظمی ها و درگیریهایی است که در مسیر وادار کردن آنها به عدالت و احیای حقوق مردم اتفاق میافتد.
📚(تفسیر المیزان. ج ۱۵. ص۱۵۸)
🛑🛑 حفظ ظاهر حكومت ديني مستبد تحت عنوان مصحلت حفظ وحدت، نابودي حقيقت دين است.
🛑🛑ضروری است ساحت شرع را از تایید #دیکتاتوری به نام دين، منزه نمود.
👈امروزه در علوم اجتماعی تبیین شده است:
🌱🔻هیچ ملت رشید و خردمندی حاضر به قبول و تایید #حکومت_استبدادی -- که قوانین جامعه را زیر پا میگذارد-- نیست و
👈ضروری است که ساحت شرع مقدس را از چنین پیرایه ای منزه دانسته و تایید دیکتاتوری را به او نسبت ندهیم.
👈و این نظر که چنین حکومتی را برای #مصلحت حفظ وحدت درجامعه و جلوگیری از اختلاف و تشتت داخلی باید حفظ کرد و این مصلحت مهم تر از احکام و حقوق دیگری است که تضییع میشود و میتوان از آنها چشم پوشی کرد،
در واقع به معنای آن است که برای حفظ ظاهر و پوسته دین و برای نگهداشتن نام #حکومت_دینی،
مجاز باشیم حقیقت دین را نابود کنیم!
📚(تفسیر المیزان. ج۱۵. ص۳۹۲)
http://quranpuyan.com/yaf_postst3878_shnyy-b-dydghhy-fqhy--tfsyry--sysy-w-jtmy-w-Hkwmty-lmh-TbTbyy.aspx
کانالِ قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تفقه در دين
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔@quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━
✳بررسی #الزام_حجاب_بانوان در حکومت دینی:
🔴قسمت شانزدهم: بررسی و پاسخ به دلایل مخالفان #حق_قانونگذاری برای #حجاب
❇ دیدگاهی مطرح است که حجاب قابلیت تبدیل شدن به قانون را ندارد. نقطه محوری استدلال بر اجتماعی نبودن حجاب و عدم قابلیت برای قانونی شدن آن دراین شبهه این است که چون شارع پوشش سر و گردن را بر دو گروه «زنان غیر مسلمان» و نیز بر «کنیزان» واجب نکرده است، از یک سو نمیتوان قانونی عام برای همه زنان گذراند و از سوی دیگر محدود ساختن قانون به زنان مسلمان آزاد قابلیت اجرایی ندارد؛نقطه ثقل این شبهه این است که اگر شارع میخواست اجرای حجاب سر و گردن بر عهده دولت باشد، نباید وجوب آن را محدود به زنان مسلمان و آزاد میکرد.
از سوی دیگر، #مصلحت الزامآور در جواز الزام فرد غیر مسلمان به این پوشش چیست؟ که به این موارد پاسخ می دهیم:
✅نقد منع دولت از قانونگذاری در حجاب
1- ماهیت اجتماعی حجاب:
اجتماعی بودن و نبودن یک موضوع امری عرفی است که شارع آن را موضوع حکم خود قرار میدهد و تعریف شرعی ندارد. حجاب شرعی و به طور کلی موضوع پوشش، یک امر عمومی و اجتماعی است.
2- عدم تلازم میان جواز #نگاه و عدم وجوب پوشش:
از آنجا که دلیل مستقیمی بر جواز عدم پوشش سر در #زنان_غیرمسلمان در دست نیست، در این شبهه، به ناچار به ملازمه میان جواز نگاه و عدم وجوب پوشش استناد میشود و در نتیجه الزام زنان غیر مسلمان به پوشش سر و گردن جلوگیری از یک «حق دینی» به شمار میرود.
اما این ملازمه کلیت ندارد؛ چنان که در روایات استثنا از حرمت، نگاه به زنان بادیهنشین و اهل تهامه و برخی افراد بیمبالات (علوج) نیز استثنا شدهاند، با ذکر این علت که این زنان با توجه به نوع و سطح فرهنگ خود، وقتی هم از این کار بازداشته شوند، اطاعت نمیکنند (اذا نُهین لا ینتهین) و برخی فقهاء این استثنا را به زنان «متهتّک» نیز گسترش دادهاند؛ در حالی که این گروه زنان بادیهنشین و مانند آن، شامل زنان مسلمان نیز میشوند یا اساسا موضوع آن، زنان مسلمان بیمبالات هستند و هیچ فقیهی نگفته است که پوشش سر بر اینان واجب نیست، زیرا استثنای یادشده در فرض عصیان و تنها در محدوده شخص ناظر است.
3- امکان الزام زنان غیر مسلمان: امروزه میتوان حاکمیت قوانین موجود و لزوم پایبندی شهروندان به آن را سطحی از تعهدات متقابلی شمرد که دولت و مردم دارند و اقلیتهای دینی نیز به جز آنچه در چارچوب احوال شخصی، مانند احکام ازدواج و طلاق و ارث قرار میگیرد، باید پایبند آن باشند
4- ضعف استناد به پوشش #کنیزان:
آیا عدم وجوب پوشش سر در کنیزان میتواند شاهد شبهه مورد بحث باشد؛ به ویژه که برخی فقهاء پوشش سر را برای آنان حرام شمردهاند؟
به نظر ما اما این استناد نیز ناتمام است؛ از جمله به این دلیل که روایات مورد استناد در حکم پوشش سر در کنیزان، همان گونه که سیاق آنها نشان میدهد، برای جلوگیری از یک نوع سوء استفاده هر چند ناخواسته آنان از موقعیت زنان آزاده در جامعه بود که به روشنی نوعی تشخّص اجتماعی به شمار میرفت و کنیزان چنین جایگاهی نداشتند و ندارند. طبعا در صورت لزوم میتوان راههای دیگری، برای تمایز کنیزان جایگزین ساخت.
از سوی دیگر، استناد به کار برخی خلفای نخست، در جلوگیری کنیزان از پوشش سر نیز ناتمام است و همین امر نشاندهنده آن است که آنان دخالت در پوشش را در حوزه مسئولیت و اختیار خود میدانستهاند.
5⃣ ملاک محدوده قابلیت الزام:
در شبهه مورد بحث، میان پوشش #سرو_گردن با سایر قسمتهای بدن فرق گذاشته میشود و الزام به پوشش سر و گردن مایه محروم شدن آنان به شمار میرود؛ اما برای ما به درستی معلوم نیست که ملاک این تفاوت چیست؟
اگر ملاک تفاوت الزامات دینی خود #اقلیتهاست، خوب روشن است که چنین تمایزی در همه آنان وجود ندارد و در حالی که یهودیان همه یا بخشی از آنان پوشش سر را نیز واجب میدانند، در میان مسیحیان عدم پوشش محدود به قسمت سر و گردن نیست و به هر حال باید بر اساس باورهای دینی خود آنان عمل شود و نه یک حکم کلی برای همه، و اگر با این ملاک است که زنان غیر مسلمان که خود این وضع را برای خود میپسندند، حرمت و جایگاه زنان مسلمان را ندارند و نگاه به سر و دست آنان مجاز است، طبعا این امر محدود به سر و گردن نخواهدبود.به عبارت دیگر، دیدگاه مخالف دخالت دولت، باید پاسخ دهد که به چه دلیل پوشش سایر قسمتها و مشخصاً از گردن به پایین و از ساق به بالا بر زنان غیر مسلمان همانند زنان مسلمان واجب است تا قابلیت قانونی شدن را داشته باشد؟
💫ادامه دارد
بخشهایی از مقاله "حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری"
ایت اله سیدضیاء مرتضوی
جهت مطالعه مشروح دلایل و نیز آرای دیگر محققان به لینک زیر مراجعه نمایید
http://B2n.ir/f20689
@quranpuyan
✳بررسی #الزام_حجاب_بانوان در حکومت دینی:
🔴قسمت هفدهم :
ادامه پاسخ به دلایل مخالفان #حق_قانونگذاری برای حجاب.
↩️ 6_قانونگذاری در قلمرو #مباحات:
اگر به فرض درباره کنیزان نیز برخی فقهاء عدم پوشش سر را امری الزامی شمردهاند اما آنچه برای زنان غیر مسلمان است، حداکثر این است که بر آنان واجب نیست؛ نه اینکه حرام است بنابراین، حداکثر این است که پوشش زنان غیر مسلمان در حوزه مباحات قرار میگیرد و به نظر ما اموری از این دست درباره غیر مسلمانان به شرایط عقد ذمه و صلاحدید حاکم یا حکومت اسلامی واگذار شده است که متولی چنین قراردادی است و با این فرض که به صورت خاص به شرایط این عقد واگذار نشده باشد، در قلمرو سایر مباحات است که همان گونه که بزرگانی از فقهاء و اندیشمندان اسلامی مانند محقق نایینی، علامه طباطبایی، شهید صدر و به ویژه امامخمینی بر آن تاکید دارند، قانونگذاری و محدودسازی در این قلمرو در حوزه اختیارات #حکومت_صالح است و چنان که میدانیم، بخش عمدهای از مقررات اجتماعی از جمله در قلمرو #شهرداریها و راهنمایی و رانندگی از این سنخ است.
🔻♦️البته قانونگذاری در مباحات باید معقول و در راستای #منافع_جامعه و #مصالح_اجتماعی و اسلامی باشد و یکی از مصالح نیز محدود نساختن و حذف نکردن بیدلیل #آزادیهای مشروع اولیه است، بنابر این حکومت صالح، همان گونه که میتواند مقرراتی الزامی در چگونگی استفاده از اموال و املاک در قلمرو کار شهرداریها وضع کند و بخشی از آزادی اولیه افراد را سلب کند، 👈میتواند در موضوع #پوشش نیز به عنوان یک امر اجتماعی قانونگذاری کند و مثلا زنان یا مردان غیر مسلمان را حتی به دلیل اینکه مثلا حجاب اسلامی برای زنان مسلمان قابلیت اجرایی داشته باشد، ملزم به پوشش یا نوع خاصی از پوشش کند.
♦️با این بیان پاسخ به این پرسش نیز روشن میشود که #مصلحت الزامآور جواز الزام غیر مسلمان به پوشش سر چیست؟ ملاک در همه موارد #مصالح کلی و عمومی است؛ همان مصلحتی که اجازه میدهد و لازم میداند بخشی از بیتالمال هزینه خدمات عمومی برای غیر مسلمانان یا هزینههای دفاع از جان و مال و ناموس آنان باشد. نکته اصلی نیز این است که مصالح و مفاسد در نوع مسائل اجتماعی و نسبت آنها به طبقات و اصناف جامعه وضعی بههم آمیخته و تنگاتنگ دارند و این امری آشکار است. این است که به نظر ما نمیتوان از یک سو، #حجاب سر و گردن را قاعدهای برای روابط داخلی خود مسلمانان شمرد، اما مثلا جلوگیری از خوردن شراب و گوشت خوک را به همه گسترش داد یا پوشش سایر قسمتها را شامل حال همه شمرد.
⭕️جمعبندی:
1⃣-پوشش انسان از جمله پوشش زنان در بیرون از قلمرو زندگی شخصی، یک امر عمومی و اجتماعی است و از این منظر نمیتوان میان قسمتهای مختلف بدن مانند سر و گردن و دیگر اعضا فرق گذاشت.
2⃣-پوشش در معنای عام آن و حجاب شرعی در معنای خاص آن، از جمله برای زنان غیر مسلمان و نیز برای کنیزان، قابلیت الزام قانونی را دارد و از این نظر فرقی میان پوشش سر و گردن و سایر قسمتها نیست.
3⃣ #حجاب_اسلامی از جمله پوشش #سر و گردن، قاعدهای برای #زندگی_اجتماعی در جامعه اسلامی است و این امر اگر مستلزم پوشش برای #همه_زنان حتی #غیر_مسلمانان و کنیزان باشد، بر اساس مبانی فقهی و ادله موجود قابلیت را گسترش دارد.
4⃣ در شکلگیری عقد ذمه که اینک میتوان حاکمیت قوانین عمومی را جایگزینی برای آن شمرد، افزون بر قید الزام به پایبندی به ترک برخی محرمات، پرهیز از ارتکاب علنی «منکرات» که طیف وسیعی از محرمات شرعی را دربرمیگیرد، از شرایط مفروغعنه است، حتی اگر در شروط عقد تصریح به آنها نشده باشد.
5⃣-#دولت_اسلامی #صالح در قلمرو مباحات، چه رسد به واجبات، حق وضع #الزامات از طریق #قانونگذاری را دارد و اینکه ملاک این حق و اختیار، لحاظ مصالح اجتماعی و دینی باشد، مانعی برای اعمال این حق نیست و جلو سوء استفاده از قدرت و اختیارات را باید از راههای دیگر گرفت.
6⃣ دیدگاه ما در موضوع #حجاب، یک بحث صرفاً طلبگی و نگاه کلی و صرفاً نظری و فقهی در اصل موضوع و نسبت آن با دولت اسلامی در معنای کلی است و فارغ از برخی عملکردهای نادرست، از جمله در چگونگی برخورد با متخلفان از این حکم و برخی راهکارهای شگفتیآور است که اخیرا مطرح شده است. چنان که نمیتوان اندازه پایبندی جامعه به الزامات دینی از جمله پوشش شرعی را از نوع عملکرد و شیوه حکمرانی دولتها در بخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جدا کرد.
بخشهایی از مقاله حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
سیدضیاء مرتضوی
💫ادامه دارد
جهت مطالعه مشروح دلایل و نیز آرای دیگر محققان به لینک زیر مراجعه نمایید
http://B2n.ir/f20689
@quranpuyan
#حكومت و #عدالت
🛑قسمت دوم :
🌱 #عدالت_اجتماعي در نگاه #علي ع
👈👈از نظر #على(ع) آن اصلى که مى تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضى نگه دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، #عدالت است.
ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتى روح خود ستمگر و روح آن کسى که به نفع او ستمگرى مىشود، را راضى و آرام نگه دارد تا چه رسد به #ستمدیدگان و پایمال شدگان.
🌱عدالت بزرگراهى است عمومى که همه را مىتواند در خود بگنجاند و بدون مشکلى عبور دهد، اما #ظلم و جوْر کورهراهى است که حتى فرد ستمگر را به مقصد نمى رساند.
♦️«فانّ فى العدل سعه و من ضاق علیه العدل، فالجور علیه اضیق»
🌱همانا در عدالت گنجایش خاصى است، #عدالت مىتواند همه را در بر گیرد و در خود جاى دهد، و آن کس که بیمار است در عدالت نمىگنجد، باید بداند که جایگاه ظلم و جور تنگتر است.
عدالت، #مرز است
♦️یعنى #عدالت چیزى است که مىتوان به آن به عنوان یک #مرز، ایمان داشت و به حدود آن راضى و قانع بود،
اما اگر این مرز شکسته و این ایمان گرفته شود و پاى بشر به آن طرف مرز برسد، دیگر حدى براى خود نمىشناسد، به هر حدى که برسد، به مقتضاى طبیعت و شهوت سیرىناپذیر خود تشنه حد دیگر مىگردد و بیشتر احساس نارضایى مىنماید.
♦️تماشاچى صحنه هاى #بى_عدالتى
🌴على(ع) #عدالت را یک تکلیف و #وظیفه_الهى، بلکه یک ناموس الهى مىداند، هرگز روا نمى شمارد که یک مسلمان آگاه به تعلیمات اسلامى #تماشاچى صحنه هاى #تبعیض و بى عدالتى باشد.
♦️♦️عدالت نباید فداى #مصلحت بشود
#تبعیض و #رفیقبازى و #باندسازى و دهانها را با لقمه هاى بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم #سیاست قلمداد شده است.
اکنون مردى زمامدار و کشتى سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابزار است، هدف و ایده اش مبارزه با این نوع سیاست بازى است.
طبعاً از همان روز اول، ارباب توقع یعنى همان رجال سیاست رنجش پیدا مىکنند، رنجش منجر به خرابکارى مىشود و دردسرهایى فراهم مىآورد.
دوستان خیراندیش به حضور على(ع) آمدند و با نهایت خلوص و خیرخواهى تقاضا کردند که به خاطر #مصلحت مهمتر، انعطافى در سیاست خود پدید آورد، پیشنهاد کردند که خودت را از دردسر این هوچیها راحت کن، «دهن سگ به لقمه دوخته بهْ»: اینها افراد متنفذى هستند، بعضى از اینها از شخصیتهاى صدر اولند، تو فعلا در مقابل دشمنى مانند معاویه قرار دارى که ایالتى زرخیز مانند شام را در اختیار دارد، چه مانعى دارد که به خاطر «مصلحت» فعلا موضوع #مساوات و #برابرى را مسکوت عنه بگذارى؟
🌴👈على(ع) جواب داد: «أتامرونى ان اطلب النصر بالجور…:۱۰شما از من مىخواهید که پیروزى را به قیمت #تبعیض و #ستمگرى به دست آورم؟
از من مىخواهید که عدالت را به پاى #سیاست و سیادت قربانى کنم؟
خیر، سوگند به ذات خدا که تا دنیا دنیاست، چنین کارى نخواهم کرد و به گرد چنین کارى نخواهم گشت.
من و تبعیض؟!
من و پایمال کردن #عدالت؟!
اگر همه این اموال عمومى که در اختیار من است مال شخص خودم و محصول دسترنج خودم بود و مىخواستم میان مردم تقسیم کنم، هرگز تبعیض روا نمىداشتم تا چه رسد که مال مال خداست و من امانتدار خدایم.
👈این بود نمونه اى از ارزیابى على(ع) درباره #عدالت، و این است ارزش عدالت در نظر #على علیهالسلام.
💫ادامه دارد
🖌 شهيد مطهري
مجموعه اثار ج 16
کانالِ قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تفقه در دين
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔@quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━┛
#پیشوای_جوانمردان در #گفتار و #عمل
💐🌴از #امام_حسن_مجتبی (ع) درباره #جوانمردی و #مروّت پرسیده میشود و آن حضرت میفرماید: «مروت و جوانمردی، حفظ دین و عزت نفس و نرمش و مداومت بر نیکی و احسان و ادا کردن حقوق و دوستی با مردم است» (تحفالعقول، ص 225).
آن حضرت در حدیثی دیگر میفرماید: «جوانمردی، حفظ دین، و گرامیداشتن نفس و مهربان بودن و انجام درست امور و اداء حقوق میباشد»
📚 (جواد قیومی، صحیفه الحسن، ص 340)
👈و میفرماید: «جوانمردی، توجه کامل به #دین و #اصلاح_مال و #اداء_حقوق میباشد» (همان).
پیامبر خدا (ص) این سخن را بهگونهای اندکی متفاوت بیان میفرماید:
🍃«هر کس با مردم ت#عامل داشتهباشد و بر آنان #ستم نکند و با آنان سخن گوید و دروغ نگوید و به آنان وعده دهد و وفا کند از کسانی است که جوانمردیاش به کمال رسیده و دادگریاش آشکار گردیده و برادری با او واجب است و غیبتش حرام است 📚(نهجالفصاحه، ص 165).
🔸امامعلی (ع) کمال جوانمردی را به دو چیز میداند: «با #نرمی و #مداراست که جوانمردی به کمال میرسد»، «با صدق و راستی است که مردانگی کامل میشود»
📚(غررالحکم، ح 4201 و 4224).
🖌اینها سخنان امام مجتبی (ع) درباره #مروت و #جوانمردی بود. اما آن حضرت در طول زندگی به بالاترین معنا اصول جوانمردی را رعایت کرده که اوج آن تصمیمی تاریخی است که گرفته است.
📌 آن حضرت حکومتی را که حق اوست رها میکند و به #صلحی تن میدهد که به ظاهر بدنامی برای او در پی دارد بهگونهای که برخی از یاران او در جمع او را «خوارکننده مؤمنان» خطاب میکنند.
📌اما آن حضرت از حکومت میگذرد و توهین و دشنام را به جان میخرد تا در برههای خاص بهترین تصمیم را برای مردم گرفته باشد.
او در واقع مردم و کشور و دین را فدای حکومت و قدرت خویش نمیکند بلکه همه وجود خویش را فدا میکند و در واقع به بد تن میدهد تا از بدتر و فاجعهای بزرگ پیشگیری کند.
📌پس از اینکه امام (ع) به صلح با معاویه تن میدهد، معاویه از آن حضرت میخواهد که در میان مردم سخن بگوید و صلح و بیعت خود را اعلام کند. امام میپذیرد و خطبهای میخواند و پس از حمد خدا و درود بر پیامبر او میفرماید:
👈👈«ای مردم! زیرکترین زیرکیها، تقوا و پرهیزگاری است و احمقانهترین بیخردی، فجور و گناه است...
⭕️معاویه با من در مورد حقی منازعه میکند که آن حق من است و نه او، و من مصلحت امت و پایان یافتن #فتنه و #آشوب را در نظر گرفتم، و شما با من بیعت کردهبودید که با هر که #صلح کنم صلح و با هر که بجنگم بجنگید.
من به این عقیده رسیدهام که با معاویه سازش کنم و خط جنگ بین خود و او را پایان دهم، و با او #بیعت نمودم و دیدم که جلوگیری از خونریزی بهتر از ریختن آن است، و قصدم از این کار #صلاح و بقای شماست»
📚(صحیفه الحسن، ص 195).
😔این فدا کردن زندگی و آبروی خویش برای #مصلحت #دین و ملت است و این اوج مروت و جوانمردی است. آن کس که شعارهای توخالی میدهد و پرخاشگری میکند، ضرورتاً قهرمان و شجاع و جوانمرد نیست.
شعارهایی که خود شعاردهنده هزینهاش را نمیپردازد بلکه ملت و مملکت باید هزینه سنگین آن را بپردازند.
#جوانمرد #شجاع و غیور آن کس نیست که میگوید من آن هستم که با دشمنان اینگونه سخن گفتم و با سخن خود بر دهان آنان کوبیدم. اینچنین سخن گفتن هیچ شجاعتی نمیخواهد.
#شجاع و غیور و جوانمرد حاکمی است که همهجا و همه وقت مصلحت ملک و ملت را در نظر میگیرد و هر جا لازم باشد در این راه از آبرو و حیثیت خود مایه میگذارد.
🌴آری! #امام_حسن مجتبی جوانمرد بود و شجاع و غیور و پرهیزگار؛ کسی که هیچچیز را برای خود نمیخواست و قدرت و حکومت تا جایی برای او ارزش داشت که بتواند خدمتی کند و مصلحت دین و ملت در آن باشد.
اما جایی که چسبیدن به این قدرت و حکومت مفسدهای بسیار بزرگ برای دین و مملکت و ملت دارد، آن حضرت، جوانمردانه، نهتنها از قدرت و شوکت میگذرد و انزوا میگزیند، بلکه آبروی خود را نیز در طبق اخلاص میگذارد. آن امام همام را بهحق باید پیشوای جوانمردان خواند.
🖋🖋دکترعبدالرحیم سلیمانی
کانالِ قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تفقه در دين
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔@quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━┛
♦️♦️#دروغ، دروغ است.
عوارض منفي دروغ گفتن مكرر مسئولان
❌دروغ، دروغ است. #مصلحت_آمیز را قبول ندارم! اگر فردی در حادثه ای مهم، برای #حفظ_جان خلاف واقع بگوید و بخواهد مانع یک #مفسده و #خطر بزرگ شود، دروغ نگفته است، اما اینکه ما مدام خلاف واقع بگوییم، دروغ است.
اگر کسی که بر جامعه ریاستی دارد و شأن مهمی در جامعه دارد، مدام دروغ بگوید، ممکن است که یک بار جامعه حرف ها و قول های او را باور کند، اما بار دوم اطمینان جامعه از بین می رود؛ به همین دلیل سران کشور باید در گفتار و کردار خود #صداقت داشته باشند و با مردم صادقانه سخن بگویند تا مردم به آن اطمینان داشته باشند؛ اگر به دلیل دروغ گفتن مسوولان و سران کشور، اعتماد مردم از بین برود، مفسده ای بزرگ برای جامعه است.
👈در قرآن آمده «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» #پیامبر در همه حال و شرایط برای ما مسلمانان #اسوه و الگوست؛ پیامبر(ص) در تمام مدت حکومت خود یک بار دروغ نگفتند حتی زمانی که می خواستند با دشمنان صحبت کنند، #صداقت تام در گفتار و کردار داشتند؛ ما که مسلمان و شیعه مرتضی علی(ع) هستیم باید به سفارش قرآن از سیره پیامبر اکرم(ص) تبعیت کنیم؛ این دو بزرگوار هیچ گاه خلاف واقع نگفتن.
#دروغ معصیتی کبیره است و هر کسی در هر مقام و شخصیتی که باشد، اگر #معصیت_کبیره مرتکب شود، #فاسق است، مسوولان باید در همه حال در سخن گفتن با مردم صادق باشند. اگر برای عملکردها و روش های نادرست خود از توجیهات دینی استفاده کنند قطعا به باورهای دینی مردم آسیب زده می شود. تنها و تنها مجاز هستیم که برای حفظ جان توریه و تقیه کنیم غیر از این دو معصیت کبیره مرتکب شده ایم.
تشخیص هم برعهده خود فرد است، اگر بر انسان احراز شود که جانش در خطر است، آن زمان می تواند توریه یا تقیه کند، تأکید می کنم برای #حفظ_جان، نه برای حفظ منفعت.
❌دروغ چنان ناپسند است که انسان در هیچ شرایطی به جزء حفظ جان و ممانعت از تفرقه نباید به این امری متوسل شود
📌اینکه افرادی در مواقع مختلف خلاف واقع می گویند و اظهار می کنند که بنده #مصلحت را در این می دانم که دروغ بگویم! این حرف ها دیگر چیست؟! #دروغ مفسده بزرگی دارد و در میان مردم به فرهنگ تبدیل می شود و جامعه را دچار انحطاط می کند.
❌سرانی که به #ملت خود #دروغ می گویند و صداقت ندارند، اصلا ارزش ندارند، اما این اسلام است که می گوید باید در همه حالات صادق باشید و هرگز #صداقت را رها نکنید
🎤 از مصاحبه شفقنا با مرحوم ايت الله موسوي بجنوردي
کانالِ قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تفقه در دين
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔@quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━┛
امام حسن #مجتبی (ع) و دو جام زهر
امامحسنمجتبی (ع) در طول عمر شریف خود دو بار جام زهر نوشید، که یکی از این دو جام جانش گرفت و دیگری آبرویش.
جام اول را از دست باطلپر ستانی نوشید که حقپرستی مانند او را تحمل نمیکردند. دادن #جان هزینه حقپرستی است و شخصی بزرگ مانند امامحسن (ع) از دادن هزینه حقپرستی خود دریغ ندارد.
اما جام دیگر جامی است که نه جان، بلکه #آبرو میستاند. برای انسان والا، دادن جان، بالاترین و مهمترین و مشکلترین هزینه نیست.
⭕این مهمتر و بالاتر بودن را حضرت امامحسین (ع) در میدان کربلا در قالب رجزی اینگونه بیان میفرماید:
(مرگ و شهادت برتر و بهتر از این است که انسان زیر بار ننگ و عار برود اما زیر بار ننگ و عار رفتن، برتر و بالاتر از آن است که انسان به دوزخ غضب الهی وارد شود.)
(منتهیالآمال، ص 534)
برای امامحسین (ع) میدان حقپرستی اقتضای جانبازی را داشت ولی برای امامحسن اقتضای این را داشت که از آبرو مایه بگذارد و مورد طعن و توهین یاران خود قرار بگیرد، اما امتی و ملتی را از نابودی نجات دهد.
⭕ یکی از اصحاب آن حضرت به نام بُشر همدانی، که به صلح امام با معاویه معترض بود، به آن حضرت عرض میکند: «سلام بر تو ای خوارکننده مؤمنان»؛
امام جواب سلام را میدهد و میفرماید: «من مؤمنان را خوار نکردم، بلکه به آنان عزت بخشیدم، قصدم از صلح این بود که شما را از مرگ برهانم، زیرا دیدم یارانم آماده جنگ نیستند» (اخبار الطوال، ص 221).
♦یکی دیگر از اصحاب، به نام مالک ابن ضمره، اعتراض میکند و آن حضرت در پاسخ او میفرماید: «ترسیدم ریشه مسلمانان از زمین کنده شود و کسی از آنان باقی نماند، از این رو خواستم با مصالحهای که صورت گرفت حافظ و نگهداری برای دین خدا باقی بماند» (حیاة الا مام ال حسن ابن علی، ج 2، ص 276).
امام (ع) در وضعیتی بسیار دشوار قرار دارد. او باید تصمیمی بگیرد که بسیار سخت است. او برای مصلحت امت مجبور است که به صلح با شخصی مثل معاویه تن دهد تا جلوی جنگ و خونریزی وسیع و نابودی امت را بگیرد. اما مشکل این است که این تصمیم حتی برای یاران بزرگ آن حضرت قابل هضم نیست. مردان بزرگی مانند حجر ابن عدی و عدی ابن حاتم به آن حضرت اعتراض میکنند.
♦آن حضرت مجبور است برای یار با وفایی مثل #حجر قسم یاد کند که #مصلحت امت در همین است: «ای حجر... به خدا قسم من صلح را نپذیرفتم مگر بهخاطر بقای شما؛ تکلیف الهی و خواست او در هر روز یکچیز است» (بحار الانوار، ج 44، ص 57)
♦و در جواب عدی ابن حاتم میفرماید
: «من دیدم مردم اشتیاق فراوانی به صلح دارند و از جنگ بیزارند، بنابراین نخواستم جنگ را بر آنان تحمیل کنم و بهتر دانستم به روزی که موعد آن خواهد رسید موکول نمایم، زیرا خواست الهی در هر روز یکچیز است» (زمانی، احمد، حقایق پنهان، ص 216).
اینها یاران با وفای حضرت بودند. آن حضرت علاوه بر یاران خود از طعن و نیش خوارج ظاهربین مانند عبد الله ابن زبیر در امان نبود. ابن زبیر حضرت را ترسو و زبون میخواند
♦ و حضرت میفرماید:«گمان میکنی صلح من با معاویه بهخاطر ترس بوده است؟ وای بر تو! چه میگویی؟ مگر ممکن است؟ من فرزند شجاعترین مردان عربم و فاطمه سرور زنان عالم مرا به دنیا آوردهاست. وای بر تو! علت صلح من نه ترس و نه ضعف، بلکه وجود یارانی چون تو بود که ادعای دوستی با من داشتید و در دل نابودی مرا آرزو میکردید. چگونه به یاری شما میتوان اعتماد کرد» (زمانی، احمد، حقایق پنهان، ص 213).
🔶امام (ع) در خطبهای که پس از امضای صلح به درخواست #معاویه خواند، میفرماید:
«معاویه با من در مورد حقی منازعه میکند که از آن من است و برای صلاح امت و قطع فتنه و آشوب آن را رها کردم... من به این عقیده رسیدهام که با معاویه سازش کنم و خطر جنگ بین خود و او را پایان دهم و با او بیعت نمودم و دیدم که جلوگیری از خونریزی بهتر از ریختن آن است و قصدم از این کار صلاح و بقای شماست» (جواد قیومی، صحیفه الحسن، ص 195).
❇ برخي جام زهرها از سقوط به اسفل سافلین جلوگیری میکنند.برخی #بد را بهجای #بدتر مینشاند و برخی خوب را بهجای بد. امامحسنمجتبی، همان طور که خود فرموده (شُبّر، جلاء العیون، ج 1، ص 345)، حکومت معاویه را برای ملت #زیانبار و ناخوشایند میخواند. اما با این حال با خوردن جام زهر این حکومت را بر فاجعهی نابودی امت و قتل و کشتار وسیع ترجیح میدهد.
عبدالرحیم سلیمانی
کانالِ قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تفقه در دين
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔@quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━┛