eitaa logo
قران پویان
462 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
694 ویدیو
619 فایل
تدبردر قرآن وتفقه در دین با عمومی سازی فهم وعمل به قرآن
مشاهده در ایتا
دانلود
کانالِ قرآن‌پویان: پرسش و قرآنی ❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال این است👇👇 ✅ اگر ،متوجه با مرد ديگر شد،چه بايد بكند؟ - در فراش:ایا شوهر میتواند مرد با همسرش را بکشد؟ ✴️پاسخ دوم در تفسير نمونه در ذيل آيات فوق چنين آمده است: "شان نزول :  سعدبن عباده (بزرگ انصار) خدمت پيامبر(ص ) درحضور جمعى از اصحاب چنين عـرض كـرد: ((اى پـيامبر خدا! هرگاه نسبت دادن عمل منافى عفت به كسى داراى اين مجازات اسـت كه اگر آن را اثبات نكند بايدهشتاد تازيانه بخورد پس من چكنم اگر وارد خانه ام شدم و با چشم خود ديدم مردفاسقى با همسر من در حال عمل خلافى است , اگر بگذارم تا چهار نفر بيايند و بـبـيـندو شهادت دهند او كار خود را كرده است , و اگر بخواهم او را به قتل برسانم كسى ازمن بـدون شـاهـد نـمـى پذيرد و به عنوان قاتل قصاص مى شوم , و اگر بيايم و آنچه راديدم به عنوان شكايت بگويم هشتاد تازيانه بر پشت من قرار خواهد گرفت ))!. اين آيه و چهار آيه بعد نازل شد و راه حل دقيقى به مسلمانان ارائه داد. تفسير:. مجازات تهمت به همسر!. در ايـنجا قرآن يك استثنا و تبصره اى بر حكم قذف بيان كرده به اين معنى كه اگر شوهرى همسر خـود را مـتهم به عمل منافى عفت كند و بگويد او را در حال انجام اين كار خلاف با مرد بيگانه اى ديـدم حـد قـذف (هشتاد تازيانه ) در مورد اواجرا نمى شود, و از سوى ديگر ادعاى او بدون دليل و شاهد نيز در مورد زن پذيرفته نخواهد شد. در ايـنـجـا قـرآن راه حلى پيشنهاد مى كند كه مساله به بهترين صورت وعادلانه ترين طريق حل مى گردد و آن اين كه نخست بايد شوهر چهار بار شهادت دهد كه در اين ادعا راستگو است . چـنـانـكه قرآن مى فرمايد: ((و كسانى كه همسران خود را متهم مى كنند وگواهانى جز خودشان نـدارنـد, هـر يـك از آنها بايد چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد كه از راستگويان است )) (والذين يـرمـون ازواجـهـم ولـم يـكـن لـهم شهدا الا انفسهم فشهادة احدهم اربع شهادات باللّه انه لمن الصادقين ). (و در پـنـجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد)) (والخامسة ان لعنت اللّه عليه ان كان من الكاذبين ). به اين ترتيب شوهر چهار بار اين جمله را تكرار مى كند: ((اشهد باللّه انى لمن الصادقين فيما رميتها به من الزنا;من به خدا شهادت مى دهم كه در اين نسبت زنا كه به اين زن دادم راست مى گويم !)). و در مـرتـبـه پـنـجـم مى گويد: ((لعنت اللّه على ان كنت من الكاذبين لعنت خدا برمن باد اگر دروغگو باشم )) 🌺🌺جهت مشاهده پاسخها و نظرات مختلف به لینک زیر مراجعه نمایید👇👇 http://yon.ir/Qp1618 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
پرسش و قرآنی ❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال این است👇👇 ✅ اگر ،متوجه با مرد ديگر شد،چه بايد بكند؟ - در فراش:ایا شوهر میتواند مرد با همسرش را بکشد؟ ✴️پاسخ سوم در ادامه توضيح آیات پست دیشب تفسير فرقان را ذكر مي كنيم: تنها استثناي شهادت،مربوط به مرداني است كه به زنان خود اتهام زنا وارد مي كنند. در صورت اداي سوگندها توسط مرد مطابق آيات 6و7(لعان) ،بدين طريق افترائش ثابت مى گردد و حد مناسب نسبت به اين زن جارى مى گردد، و بر حسب آيه سوم و سنت قطعيه بدون طلاق هم از همسرش جدا مى شود،  زن متهم نيز مى تواند در موضع دفاعى قرار گرفته و خود را تبرئه نمايد، و شوهر خويش را مورد حد افترا قرار دهد،  كه در برابر شهادتهاى همسرش چهار بار بگويد: " خدا گواه است كه او در اين باره دروغ مى گويد." و براى مرتبه پنجم بگويد:" غضب خدا بر من اگر او راستگو باشد."  اينجا هم بر اساس سنت قطعيه جدايى بدون طلاق حاصل مى شود و تبرئه مى گردد.  بنابراين آنچه كه از نظر تعصب عربى و احياناً اشتباهى فقهى گفته شده كه اگر مردى زنش را در حال انجام زنا با مردى اجنبى ببيند مى تواند هر دو را به قتل برساند، اين خود بر خلاف نص كتاب و سنت قطعيه است. و پشتوانه فقهى و كتابى و مبناى عقلى و فكرى ندارد.  اگر درمورد انحراف جنسى قتل زن توسط همسرش جايز باشد، ديگر اين شهادت هاى پنجگانه مفهوم و معنايى ندارد، و نيز زمينه اى هم براى دفع تهمت از طرف زن نخواهد بود. كشتن در اختصاص مواردى است كه در قرآن بيان شده، و اين مورد بطور قطع از موارد بيان شده نيست، اين موارد عبارتند از: 1- كشتن قاتل در مقابل قتل عمد مگر آنكه وارثان او را ببخشند؛  2- كشتن كسى كه سعى در افساد مى كند آنهم در بعضى موارد البته در صورتى كه پيش از دستيابى توبه اى نكرده باشد؛ 3- كسى كه ارتداد پيدا كرده البته با شرايط خاصش؛  4- كشتن مرد غير مسلمان كه با زن مسلمان- يا شهودى- زنا كرده باشد.  اگر پس از شهادتهاى پنجگانه مرد، اين شهادتها از طرف زن نقض گرديد، حد افترا نسبت به مرد ثابت خواهد بود؛ بنابراين قتل زن هرگز جايى ندارد. بر فرض اگر هم اين قتل براى شوهر جايز باشد! طبيعى است كه فورى و در حال رؤيت عمل جنسى صورت مى گيرد. و ديگر زمينه اى هم براى هيچ كار دگرى باقى نيست، و نوبت به اين شهادتهاى عريض و طويل در حضور حاكم شرع نخواهد رسيد.  در اينجا اين پرسش مطرح مى شود كه اين آيات سوره نور تنها راجع به افتراى مردان به زنان است و عكس جريان مورد نظر نيست يعنى اگر زنى به شوهرش افتراى زنا بزند حكمش چيست؟ پاسخ اين است كه اولًا اينگونه افترا از زن نسبت به مرد نوعاً زمينه اى ندارد، زيرا مردان با آزادى رفت و آمد بيرونى كه دارند اگر مبتلابه انحراف جنسى گردند، لزومى ندارد كه عمل خلاف را در خانه آنهم در حضور زن خود مرتكب شوند، بلكه در خارج از خانه و به دور از نظر و توجه همسر خود، اين عمل را انجام مى دهند. و بالاخره مورد نص قرآن تنها جريان افتراى بر زنان است و بس.  ولى عكس اين جريان- در هر صورت نيز- چنان است، كه اگر مردى در حضور همسرش زنا كند همين احكام جارى است. زيرا" و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف" آنچه براى زنان است بر عهده آنان نيز هست. 🌺🌺جهت مشاهده پاسخها و نظرات مختلف به لینک زیر مراجعه نمایید👇👇 http://yon.ir/Qp1618 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
کانالِ قرآن‌پویان: پرسش و قرآنی ❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال این است👇👇 ✅ اگر ،متوجه با مرد ديگر شد،چه بايد بكند؟ - در فراش:ایا شوهر میتواند مرد با همسرش را بکشد؟ ✴️پاسخ چهار باتوجه به آيات (6-9 سوره نور)اگر مرد پنج بار سوگند خورد كه راست مي گويد(كه زنش را در حال زنا ديده) و زن نيز پنج بار سوگند خورد كه شوهرش دروغ مي گويد،تكليف چيست؟ در تفسير نمونه چنين آمده است: در اينجا زن بر سر دو ارهى قرار دارد  1-اگر سخنان مرد را تصديق كندو يا حاضر به نفى اين اتهام از خود به ترتيبى كه در آيات بعد مى آيد نشود, مجازات و حد زنا در مورد او ثابت مى گردد. 2-آن زن نـيـز مـى تواند كيفر (زنا) را از خود دور كند, به اين طريق كه چهار بارخدا را به شهادت طـلـبـد كـه آن مرد در اين نسبتى كه به او مى دهد از دروغگويان است )) (ويدرؤا عنها العذاب ان تشهد اربع شهادات باللّه انه لمن الكاذبين ). ((و در مرتبه پنجم (بگويد:) غضب خدا بر او باد اگر آن مرد ازراستگويان باشد)) (والخامسة ان غضب اللّه عليها ان كان من الصادقين ). و بـه ايـن تـرتيب زن در برابر پنج بار گواهى مرد, دائر به آلودگى او, پنج بارگواهى بر نفى اين اتهام مى دهد  انـجـام ايـن بـرنامه كه در فقه اسلامى به مناسبت كلمه ((لعن )) در عبارات فوق ((لعان )) ناميده شده , چهار حكم قطعى براى اين دو همسر در پى خواهد داشت : نخست اين كه بدون نياز به صيغه طلاق فورا از هم جدا مى شوند. ديگر اين كه براى هميشه اين زن و مرد بر هم حرام مى گردند, يعنى امكان بازگشتشان به ازدواج مجدد با يكديگر وجود ندارد. سوم اين كه حد قذف (تهمت زنا بدون وجود شاهد)از مرد و حد زنا از زن برداشته مى شود. چهارم اينكه فرزندى كه در اين ماجرا به وجود آمده از مرد منتفى است يعنى به او نسبتى نخواهد داشت , اما نسبتش با زن محفوط خواهد بود. 🌺🌺جهت مشاهده پاسخها و نظرات مختلف به لینک زیر مراجعه نمایید👇👇 http://yon.ir/Qp1618 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
Azam: پرسش و قرآنی ❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال این است👇👇 ✅ اگر ،متوجه با مرد ديگر شد،چه بايد بكند؟ - در فراش:ایا شوهر میتواند مرد با همسرش را بکشد؟ ✴️پاسخ پنجم 1 - امام خمینی در تحریر الوسیله در بحث دفاع مساله 27 و 28 نظر به جواز قتل در اين مورد داده است. ولي بلافاصله در مساله بعدی چنین نوشته اند: «فی الموارد التی جاز الضرب والجرح والقتل انما یجوز بینه وبین الله، ولیس علیه شئ واقعا، لکن فی الظاهر یحکم القاضی علی میزان القضاء، فلو قتل رجلا وادعی أنه رآه مع امرأته ولم یکن له شهود علی طبق ما قرره الشارع یحکم علیه بالقصاص، وکذا فی الاشباه والنظائر».  «در مواردی که از دیدگاه فقهی ضرب و جرح و قتل تجویز شده است مربوط به حکم بین فرد و خدا می باشد، گناهی بر او نیست. اما از نظر ظاهری (از نظر قانونی) قاضی بر اساس موازین قضایی حکم می کند؛ در نتیجه اگر زوج، مردی را بکشد و ادعا کند که او را با همسر خود یافته است و نتواند بر اساس آنچه شارع مقرر نموده است، شاهد اقامه نماید، حکم به قصاص آن مرد خواهد شد، همچنین در موارد مشابه همین حکم اجرا می شود» 2-مشهور فقها معتقدند: «(ولو وجد مع زوجته رجلا یزنی بها فله قتلهما) فیما بینه وبین الله تعالی (ولا أثم علیه) بذلک وإن کان استیفاء الحد فی غیره منوطا بالحاکم. هذا هو المشهور بین الأصحاب لا نعلم فیه مخالفا. وهو مروی أیضا... وهذا الحکم بحسب الواقع کما ذکر (ولکن) فی الظاهر (یجب) علیه (القود) مع إقراره بقتله، أو قیام البینة به (إلا مع) اقامته (البینة) علی دعواه (أو التصدیق) من ولی المقتول، لأصالة عدم استحقاقه القتل، وعدم الفعل المدعی». (شهید ثانی،الروضه البهیه، ج9، صص122-120)،  «هرگاه شوهری همسر خود را با مرد اجنبی در حال زنا دید و آن دو را به قتل برساند، اگر چه از نظر اخروی گناهی مرتکب نشده است؛ اما از نظر حقوقی زوج باید این مسأله را اثبات نماید. حال برای اثبات ادعای خود باید یا بینه اقامه کند یا اولیای دم، ادعای وی را تصدیق نمایند؛ زیرا اصل اقتضا می کند که مجنی علیه مستحق قتل نبوده و عمل زنا که مورد ادعای قاتل می باشد، واقع نشده است» 3-در روایات نیز اصل بر قصاص و اقامه شهود است یکی از مستندات روایی دیدگاه مشهور، بلکه تنها روایت صحیح و قابل استناد در این زمینه، روایت «داود بن فرقد» است. عن أبی عبد الله، عن أبیه (علیهما السلام) قال: «قال سعد بن عبادة: أرأیت یا رسول الله إن رأیت مع أهلی رجلا أفأقتله؟ - قال: یا سعد فأین الشهود الاربعة از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: «سعد بن عباده از پیامبر پرسید: ای رسول خدا اگر شخصی را با همسرم دیدم آیا می توانم او را بکشم؟ پیامبر در پاسخ فرمودند: ای سعد در این صورت برای اقامه چهار شاهد چه خواهی کرد؟» ✨✨پاسخها و نظرات مختلف در روزهای آینده ارائه میشود✨✨ http://yon.ir/Qp1618 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
پرسش و قرآنی ❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال این است👇👇 ✅ اگر ،متوجه با مرد ديگر شد،چه بايد بكند؟ - در فراش:ایا شوهر میتواند مرد با همسرش را بکشد؟ ✴️پاسخ ششم قتل در فراش»عبارت است از این که شوهر و زن خود و مرد اجنبی را به هنگامی که در حال ارتکاب زنا هستند، بکشد. برابر ماده 630 قانون مجازات اسلامی چنانچه شوهر، همسر خود و مرد اجنبی را در چنین حالتی به قتل برساند، از قصاص معاف میشود.البته در مورد قتل زن، شرط معافیت از قصاص آن است که زن خود به ارتکاب زنا تمایل داشته باشد و تحت اکراه و اجبار قرار نگرفته باشد از طرف دیگر باید اذعان داشت که موضوع«قتل در فراش»و تجویز ارتکاب قتل زنی که به همسر خود خیانت کرده و در فراش مرد بیگانه حاضر شده، از موضوعاتی است که بحث از آن حتی در قدیمیترین تمدنها نیز وجود داشته است. از نظر آشوریها، قتل زن در حال زنا توسط شوهر به دلیل خیانت وی، حق مسلم مرد به شمار میرفت.در امپراتوری ژاپن اگر شوهری، همسر خود را در حال خیانت و ارتکاب زنا با مرد بیگانه مشاهده میکرد، میتوانست هر دو آنها را بیدرنگ بکشد. در یونان باستان و در قرن پنجم، قصاص مستقیم در شرایط خاص مجاز بود و به همین دلیل اگر مردی مشاهده میکرد که بین زن یا مرد یا رفیقه یا خواهر یا دخترش با مردی بیگانه رابطه نامشروع برقرار است، قتل آنها برای وی مجاز بود. البته در حقوق رم قدیم علاوه بر شوهر به پدر نیز چنین حقی داده شده بود که اگر همسر یا دختر خود را در حالتی که با مرد بیگانه رابطه نا مشروع برقرار رده است، ببیند، اقدام به قتل آنان کند.این امر ریشه در مفاهیم قدیمی و اولیه اقتدار و سلطه شوهر و پدر در رابطه با زن و دختر خود در شئون زندگی داشت. به دلیل وجود چنین حکمی در تمدنهای قدیمی در طول قرنهای متمادی، این حکم در قوانین بسیاری از کشورها پیش بینی گردید.از جمله ماده 372 قانون جزای پرتغال و ماده 428 قانون جزای موناکو و ماده 413 قانون جزای بلژیک مصوب 1867 و ماده 587 قانون جزای ایتالیا مصوب 1930 به بیان حکم این موضوع پرداخته اند. همچنین در قوانین پاره ای از کشورهای عربی نیز در این مورد احکامی وجود دارد.از جمله به موجب ماده 153 قانون جزای کویت مصوب 1960 و ماده 409 قانون مجازات عراق مصوب سال 1969 مجازات چنین قتلی حداکثر سه سال حبس تعیین شده و در واقع مرتکب از معافیت نسبی برخوردار شده است. طبق ماده 237 قانون مجازات مصر مصوب سال 1937، مجازات قتل مزبور به مدت متناسبی حبس بدل از مجازات اعدام و حبس با اعمال شاقه-مقرر در ماده 234 و 236-تقلیل یافته است آرای فقها با بررسی کتابهای فقهی امامیه روشن میشود که موضوع جواز قتل زن و مرد اجنبی در حال ارتکاب زنا توسط شوهر، برای اولین بار در کتاب شیخ طوسی مطرح شده است. پس از شیخ طوسی، محقق حلی در کتاب نکت النهایه ضمن بحث درباره موضوع به طور قاطع و به صورت مطلق این گونه حکم را بیان رده است:«اگر کسی مردی را کشت و ادعا کرد که او را با زن خود یا در خانه خود دیده است قصاص میشود؛مگر آنکه بر گفته خود بینه اقامه کند». ادامه دارد... . http://yon.ir/Qp1618 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
پرسش و قرآنی ❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال این است👇👇 ✅ اگر ،متوجه با مرد ديگر شد،چه بايد بكند؟ - در فراش:ایا شوهر میتواند مرد با همسرش را بکشد؟ ✴️پاسخ آخر در کتاب شرایع الاسلام و در مسائل ملحق به احکام زنا نیز این حکم بیان شده و بعد از آن بسیاری از فقها همین حکم را بیان کرده اند. نهایت آنکه، شهید اول در کتاب دروس خود به ذکر روایت مرسله ای که صریحا جواز قتل را میرساند پرداخته است و این روایت پس از او مورد استناد بسیاری از فقها قرار گرفته است.از میان فقهای متأخر، صاحب جواهر در کتاب حدود به بیان این موضوع پرداخته است. ایشان پس از ذکر عقاید مختلف فقها میگوید که ممکن است تجویز قتل در بیان حکم واقعی امر باشد، اگر چه گناهی بین او و خدای او نباشد؛ولی از نظر ظاهر، قصاص بر قاتل(شوهر)ثابت است، مگر آنکه وی بینهای بر ادعای خود اقامه کند یا ولی دم او را تصدیق کند و دراین باره به پاسخ امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری اشاره میکند که آن حضرت فقط اقامه چهار شاهد توسط شوهر را رافع قصاص دانستهاند. شهید ثانی نیز این حکم را مشهور بین اصحاب دانسته و معتقد است که مخالفی در مورد این حکم وجود ندارد و ادامه میدهد:اگر مردی، بیگانهای را با همسرش در حال زنا مشاهده کند، میتواند هر دو را بکشد و به خاطر این قتل گناهی بر او نیست؛گرچه استیفای حد در غیر این مورد منوط و متوقف بر اذن حاکم شرع است. مرحوم آیة الله خویی در بررسی مستندات مذکور، برخی از روایات را از لحاظ سند مخدوش و برخی دیگر را ناظر به مورد دفاع میداند و نتیجه میگیرد که هیچیک از روایات باب دفاع بر نظر مشهور دلالت ندارد.همچنین در مورد روایت مرسله شهید اول نیز ایشان معتقدند که چون قبل از شهید کسی این روایت را ذکر نکرده است، نمیتوان قائل به استناد قول مشهور به روایت مزبور شد؛بلکه ضعف این روایت به لحاظ مرسله بودن با عمل مشهور جبران شده است. ایشان در مسأله 89 کتاب خود، قول مشهور را خالی از اشکال ندانسته بلکه موضوع میداند و از دادن فتوی به جواز قتل خودداری میکند. فقهای دیگري نیز مستندات و روایات مربوط به جواز قتل را قویا رد کرده، از دادن فتوا به جواز قتل خودداری کرده اند. به هر حال میتوان گفت علت وضع حکم ماده 630 ق.م.ا.قول مشهور فقهاست که به تبع شیخ طوسی و محقق حلی بدین طریق فتوی داده اند.با نگاهی به مسأله 28 کتاب دفاع از تحریرالوسیله امام خمینی(ره)و مقایسه آن با متن ماده 630 قانون مذکور در مییابیم که عبارت قانون، ترجمه عبارت مذکور است که ایشان صریحا چنین قتلی را تجویز کرده اند؛هر چند که معتقدند چنین اجازه ای بنا بر واقع و نفس الامر است؛اما در ظاهر قاضی بر اساس موازین شرعی قضاوت میکند و چنانچه شوهر بینهای در تأیید گفتارش اقامه نکند به قصاص محکوم میشود از مجموع نظریات فقهای اهل سنت نیز این گونه برداشت میشود که نظر اکثر ایشان بر این است که اگر شوهر، مردی را در حال زنا با همسر خود ببیند و او را به قتل برساند و زنای محصنه وی را اثبات کند، قصاص نخواهد شد و برخی دیگر احصان را شرط ندانسته اند و در صورت اثبات موضوع، شوهر را از قصاص معاف میدانند.البته در عدد شهود لازم برای اثبات موضوع اختلاف نظر وجود دارد بخشهايي از مقاله قتل در فراش ،نویسنده :محمد جعفرحبیب زاده، حسین باباییرگرفته از http://portalefegh.persianblog.ir/post/83/ http://yon.ir/Qp1618 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
و قرآنی ❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال این است 👇👇 کیست؟ آیا از نظر قرآن ،مرتد بايد اعدام شود؟جزاي مرتد از نظر قران چيست؟🔰🔰🔰 ✅قسمت ششم دسته سوم از آیات مربوط به ارتداد 🔰🔰🔰 آیه 13 سوره انفال، که راجع به جنگ بدر است و هیچ ارتباطی با ندارد، کفر و ایمان مقابل هم ایستادند. آیه 4 سوره حشر، و آیه 6همین سوره که این آیه مربوط به انفال است،(انفال از نظر فقهی، یعنی اموالی که بدون جنگ به دست می¬آیند) یک عده ای با پیامبر مشاقه کردند که اینهم ارتباطی با ارتداد ندارد نتیجه بحث: 👇👇 میتوان گفت: همچنان که فقها استناد نکردند و نویسندگان آیات الاحکام هم متعرض نشدند، نمیتوان از این آیات ( ظاهر آیات و شان نزول آیات) هیچگونه استفاده ای بکنیم که این آیات مربوط به ارتداد است. به عبارت دیگر اگر هم مربوط به ارتداد باشد به نحوی به معنای کلی قصه، یعنی یک نفر مسلملان بوده بعد شده بعد دوباره مسلمان بشه، ان الذین آمنوا ثم کفروا... در این آیات آنچه را که فقها گفته اند که عبارت است از مرتد از این آیات، استفاده نمی شود. ✳️مبنای حکم فقها به قتل مرتد روایات به صراحت گفته اند: که شخص مرتد باید کشته شود، و این نص است؛ در ابتدای امر، به نظر میرسد، یک نوع تناقضی بین آیات و روایات باشد؛ چه آنکه، اگر مجازات مرتد کشتن بود، حق این بود که در قرآن به اشاره میشد. محل بحث: اینست که چه اتفاقی افتاده است که فقها و قبل از آن روایات ما مجازات مرتد را قتل در نظر گرفته اند؟🤔 واژه ارتداد در طول زمان از یک معنایی به معنای دیگر منتقل شده است، یعنی واژه که در روایات میگفتند، چیزی به ذهن متبادر میشد، بعدها آمدند این را تعمیم دادند. به نظر میرسد ارتداد به معنای برگشت از دین است و گفتیم که برگشت از دین در قرآن هم آمده است کفروا بعد ایمانهم ...در قرآن مجازات قتل برایش ذکر نشده است و در روایات ذکر شده است، آن ارتدادی که در لسان فقها و در ضمن روایات که برایش قتل در نظر گرفته شده و توبه اش هم پذیرفته نمیشود، چیزی در حد محارب بوده است. چه آنکه، ارتداد یک معنایی دیگری در ذهن داشته است؛ ما در جامعه اسلامی، کسانی را داشته ایم که یک نوع نزدیکی به محاربه دارد، یعنی از دو لحاظ به محارب نزدیک است، یکی در کشتن و دیگر اینکه ، توبه محارب پذیرفته نیست، توبه مرتد هم پذیرفته نیست 🖊فرزانه احمدی؛ برگرفته از تقریرات درس (استاد محترم محمد جعفری هرندی) ادامه دارد... http://yon.ir/Qp534 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
⭕️مقایسه آیات قرآن با پیشین (هر هفته شنبه ها ساعت ۷ صبح) 2⃣1⃣ و آزار : 🌹بقره آیه ۹۱🌹 و چون به آنها گفته شود: بدانچه خدا نازل کرده ایمان آورید، گویند: ما به آنچه بر خودمان نازل شده ایمان داریم و غیر آنرا منکر میشوند در حالیکه حق همان است و آنچه را که نزدشان است تصدیق میکند. بگو: اگر ایمان دارید، پس چرا پیش از این پیامبران خدا را می کشتید؟ 🌹انجیل لوقا، فصل ۱۱ آیه ۴۹🌹 این است که خداوند حکیم می فرماید: برای ایشان انبیاء و رسولان می فرستم، بعضی را می کشند و بعضی را آزار میرسانند. https://eitaa.com/quranpuyan
✳️: ❓❓ آيا بدليل قتل فرزند نميشود؟ بررسي مستندات و دلايل استثناي پدر از حكم قصاص 🛑قسمت چهارم: يكي از استثنائات موجود در راه ثبوت قصاص در قتل، «رابطه » بين قاتل و مقتول است. يعني اگر پدري فرزند خود را بكشد به رغم احراز عمدي بودن جنايت، پدر نخواهد شد، بلكه در اينجا مجازات وي مشتمل بر پرداخت ديه و تعزير است. :💠 بررسي ديدگاه موافقين و مخالفين شرط انتفاي ابوت 🔸در بين فقهاي اماميه مخالفي در مسأله وجود ندارد تا آنجا كه صاحب جواهر بر لزوم احراز شرط در ادعاي اجماع نموده است (نجفي، 1394هـ. ق، ج41 ،ص159 .) 👈حتي بسياري از فقيهان اهل سنت نيز ثبوت قصاص را منوط به انتفاي رابطه ی ابوت دانسته اند 🔸 در بين فقهاي اهل تسنن، مالك يكي از فقهاي سني مذهب قائل به با قتل فرزند ميباشد، البته در صورتيكه در راستاي نصايح خيرخواهانه نبوده باشد (مصري، 1929م، ج2 ،ص515): ✅يكي از فقهاي معاصر (آيت اله صانعي) ديدگاه متفاوتي را در خصوص شرط در قصاص مطرح كرده است. وي ديدگاه اول را كه تمام قتلهاي از سوي پدران را معاف از مجازات قصاص دانسته اند، ديدگاه تفريطي ميداند و از سوي ديگر، ديدگاه دوم را كه براساس آن پدر همواره در صورت قتل فرزند، ميشود را نيز يك ديدگاه افراطي ميپندارد. 👈 ايشان بيان ميدارد: «استثنا از اصل كلي قصاص در توسط كه در روايات صحيحه و معتبره آمده، به نظر اينجانب اختصاص به جايي دارد كه : 👈قتل از راه عواطف و تخلف فرزند از نصايح خيرخواهانه ي پدر باشد، نه ساير موارد كه با انگيزه هاي ديگر باشد كه در آن صورت اصل كلي ثابت است و به عبارت ديگر عدم قصاص والد، اختصاص دارد به جايي كه جان پدر با همه ي عواطف و نصايح و خيرخواهي براي فرزندش و تخلف فرزند، به لبش رسيده و تقريباً اگر نگوييم تحقيقاً، پدر كأنه به خاطر همان نصايح بدون اختيار دست به چنين عملي زده، نه در جاهايي كه پدر با انگيزههايي كه در ساير قتلها موجود است را انجام دهد، يعني قتل به خاطر اغراض شخصي و دشمني و طمع در مال و پست و رياست و فاش نشدن خيانتها و امثال آنها بوده باشد. » 💫نقل ازپژوهشنامه فقه و حقوق اسلامي، سال چهارم، شماره هفتم، بهار و تابستان 1390 مقاله مجازات پدر در قتل فرزند ، امين يوسفي 💫ادامه دارد: https://v.ht/pedar کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
و قرآنی کیست؟❓ آیا از نظر قرآن ،مرتد بايد اعدام شود؟جزاي مرتد از نظر قران چيست؟ 🛑قسمت ششم:. 💢دسته سوم از آیات مربوط به 💮🔸آیه 13 سوره انفال، که راجع به جنگ بدر است و هیچ ارتباطی با ندارد، کفر و ایمان مقابل هم ایستادند. 🔸💮آیه 4 سوره حشر، و آیه 6همین سوره که این آیه مربوط به انفال است،(انفال از نظر فقهی، یعنی اموالی که بدون جنگ به دست می¬آیند) یک عده ای با پیامبر مشاقه کردند که اینهم ارتباطی با ارتداد ندارد نتیجه بحث: 👇👇 میتوان گفت: همچنان که فقها استناد نکردند و نویسندگان آیات الاحکام هم متعرض نشدند، نمیتوان از این آیات ( ظاهر آیات و شان نزول آیات) هیچگونه استفاده ای بکنیم که این آیات مربوط به ارتداد است. 👈به عبارت دیگر اگر هم مربوط به ارتداد باشد به نحوی به معنای کلی قصه، یعنی یک نفر مسلملان بوده بعد شده بعد دوباره مسلمان بشه، ان الذین آمنوا ثم کفروا... در این آیات آنچه را که فقها گفته اند که عبارت است از مرتد از این آیات، استفاده نمی شود. ✳️مبنای حکم فقها به قتل مرتد روایات به صراحت گفته اند: که شخص مرتد باید کشته شود، و این نص است؛ در ابتدای امر، به نظر میرسد، یک نوع تناقضی بین آیات و روایات باشد؛ چه آنکه، اگر مجازات مرتد کشتن بود، حق این بود که در قرآن به اشاره میشد. محل بحث: اینست که چه اتفاقی افتاده است که فقها و قبل از آن روایات ما مجازات مرتد را قتل در نظر گرفته اند؟🤔 واژه ارتداد در طول زمان از یک معنایی به معنای دیگر منتقل شده است، یعنی واژه که در روایات میگفتند، چیزی به ذهن متبادر میشد، بعدها آمدند این را تعمیم دادند. 👈به نظر میرسد ارتداد به معنای برگشت از دین است و گفتیم که برگشت از دین در قرآن هم آمده است کفروا بعد ایمانهم ...در قرآن مجازات قتل برایش ذکر نشده است و در روایات ذکر شده است، آن ارتدادی که در لسان فقها و در ضمن روایات که برایش قتل در نظر گرفته شده و توبه اش هم پذیرفته نمیشود، چیزی در حد محارب بوده است. 💢 چه آنکه، ارتداد یک معنایی دیگری در ذهن داشته است؛ ما در جامعه اسلامی، کسانی را داشته ایم که یک نوع نزدیکی به محاربه دارد، یعنی از دو لحاظ به محارب نزدیک است، یکی در کشتن و دیگر اینکه ، توبه محارب پذیرفته نیست، توبه مرتد هم پذیرفته نیست 🖊خانم دکتر فرزانه احمدی.، از تقریرات درس (استاد محترم محمد جعفری هرندی.) 💫ادامه دارد... https://b2n.ir/Mrtdd ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
🌐♦️مجازات : آيا اسلام با زنداني كردن مجرمان، موافق است يا مخالف؟ 🛑قسمت هشتم : 💢💮سابقه «حبس»در. 1⃣ 🔻 شیخ طوسی (ره): شایسته است متهم به قتل، شش روز زندانی شود. پس اگر مدعی در طی این شش روز بینه ای آورد یا در مورد او صادر شد، در زندان می‌‌ماند تا حکم او اجرا شود، وگرنه آزاد می‌‌شود. 🔻 علامه حلی(ره) : اگر کسی به قتل متهم شود و موردی از موارد لوث باشد، هر گاه ولی دم در خواست کند ، متهم به قتل تا اقامه بینه زندانی شود ، با خواسته او موافقت می‌‌شود. دلیل این مطلب، روایت سکونی از امام صادق (ع) است . 🔻 شیخ محمد حسن نجفی (ره): به هر حال عمل به خبر سکونی ، خالی از قوت نیست زیرا این قول به سیرة عملی علما و نقل اجماع و در عمل به اخبار این راوی تکیه دارد. ( همان، ص 37) 🔻 آیت الله خوئی (ره) : اگر مردی متهم به قتل شود، شش روز می‌‌شود، پس اگر طی این شش روز اولیای مقتول دلیلی که قتل با آن ثابت می‌‌شود‌، اقامه کردند طبق همان دلیل حکم می‌‌شود، در غیر این صورت شخص متهم آزاد می‌‌شود. (موسوی خوئی ، سید ابوالقاسم، مبانی تکلمة المنهاج ، ج2، ص 180) 🔻 امام خمینی (ره) : اگر مردی متهم به شود و ولی مقتول از حاکم تقاضای او را کند تا وی شاهدان خود را حاضر کند، علی الظاهر برای حاکم جایز است اجابت کند، مگر در صورتی که متهم مرد مورد وثوق باشد و احتمال فرار درباره اش نرود که در این صورت جایز نیست و در فرضی هم که متهم را حبس کرد اگر مدعی تا شش روز بینه خود را نیاورد، حاکم متهم را رها می‌‌کند. 💫ادامه دارد. 📖بررسی مبانی فقهی مجازات زندان در اسلام 🖊نویسنده محمد علی کریمی کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
💢 با فرض صدق عنوان بر فردی، آیا مجازاتِ که مرتکب نشده ، است؟! 🛑 قسمت اول: ✔️آيت الله خویی: اگر با اسلحه کشیدن فقط موجب ترس مردم شده باشد، نفی بلد می‌شود و اگر آسیبی به کسی رسانده باشد، ابتدا در حد همان جراحت قصاص می‌شود و سپس می‌گردد.(تکمله المنهاج/ص۵۱) ✔️آيت الله وحید خراسانی و بسیاری از شاگردان آيت الله خویی هم همین فتوی را دارند و با متن منهاج همراهی کرده‌اند. ✔️آیت الله بهجت: اگر محاربت نمود و عملی دیگر -- قتل یا اخذ مال -- انجام نداد می‌شود و در صورتی که مجروح کرده باشد، قصاص جراحت یا دیه آن، افزوده می‌شود.(جامع المسائل/ ج۵، ص۳۲۹) @quranpuyan
💠💢 انواع مجازات محارب در قران: با فرض صدق عنوان بر فردی، آیا مجازاتِ که مرتکب نشده ، است؟! 🛑قسمت دوم: "منظور از محاربه با خدا و پیامبر آن چنان که در احادیث اهل بیت(علیهم السلام)وارد شده و شأن نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهى مى دهد این است که: کسى با به وسیله اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند، اعم از این که به صورت دزدان گردنه ها در بیرون شهرها چنین کارى کند و یا در داخل شهر. بنابراین، افراد چاقوکشى که به جان و مال و نوامیس مردم حمله مى کنند نیز مشمول آن هستند. جالب توجه است که: محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه، به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و این، تأکید فوق العاده اسلام درباره ها و رعایت امنیت آنان را ثابت مى کند. ❓اما آیا مجازات هاى چهارگانه قران، جنبه دارد، یعنى حکومت اسلامى هر کدام از آنها را درباره هر کسى صلاح ببیند اجراء مى کند، و یا با چگونگىِ جرم و جنایتى است که از آنها سر زده است؟ ❇یعنى اگر افراد محارب دست به کشتن انسان هاى بى گناهى زده اند، مجازات قتل براى آنها انتخاب مى شود. ❇اگر اموال مردم را با تهدید به اسلحه برده اند، انگشتان دست و پاى آنها قطع مى شود. ❇اگر، هم دست به آدم کشى و هم سرقت اموال زده باشند اعدام مى شوند و جسد آنها براى عبرتِ مردم، مدتى به دار آویخته مى شود. و اگر تنها اسلحه به روى مردم کشیده اند بدون این که خونى ریخته شود و یا سرقتى انجام گیرد، به شهر دیگرى خواهند شد. 💢شک نیست که معنى دوم، به حقیقت نزدیک تر است، و این مضمون در چند حدیث که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام)نقل شده، به چشم مى خورد. درست است که در پاره اى از احادیث اشاره به مخیّر بودن حکومت اسلامى در این زمینه شده است ولى، با توجه به احادیث سابق منظور از تخییر، این نیست که: اسلامى پیش خود یکى از این چهار مجازات را انتخاب نماید و چگونگى جنایت را در نظر نگیرد. در این قانون مهم اسلامى که درباره محاربان وارد شده، چون نحوه این جرم و جنایت بسیار متفاوت است و همه مسلماً یکسان عمل نمى کنند و یکسان نیستند، طرز مجازات آنها نیز ذکر شده است. 👈ناگفته پیدا است شدّتِ عمل فوق العاده اى که اسلام در مورد محاربان به خرج داده، براى حفظِ خون هاى بى گناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر، زورمند، جانى، چاقوکش و آدمکش، به جان و مال و نوامیسِ مردم بى گناه است." 📚تفسير نمونه -ايت الله مكارم شيرازي @quranpuyan
💢 آيا طبق آيه 33 سوره مائده، قصد ايجاد براي مردم موضوعيت دارد يا صرف چاقو كشيدن ميتواند باعث اعدام شود؟ با فرض صدق عنوان بر فردی، آیا مجازاتِ که مرتکب نشده ، است؟! 🛑قسمت چهارم: إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۳۳﴾ مكارم: كيفر آنها كه با خدا و پيامبر به جنگ بر مي‏خيزند و در روي زمين دست به فساد مي‏زنند. (و با تهديد به اسلحه به جان و مال و ناموس ‍ مردم حمله مي‏برند) اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست راست و پاي چپ آنها بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند، اين رسوائي آنها در دنياست و در آخرت مجازات بزرگي دارند. "با توجه به روایات ائمه معصومین (ع) و نیز کلمات فقها ، که ناظر به آیه شریفه مذکور (مائده، 33) در سؤال و شارح آن است، مراد از "محارب" که موضوع برای یکی از احکام ذکر شده در آیه می‎باشد، کسی است که: ↩️اولا: سلاح بر کشیده باشد ، بویژه اینکه کلمه "محاربه" مأخوذ از حرب است که معمولا با سلاح انجام می ‎گرفته و می‎گیرد. البته عنوان "سلاح" فی نفسه موضوعیت ندارد ، بلکه شامل هر گونه ابزار و روشی است که بتوان با آن مردم را به قصد بر هم زدن وضع مورد پذیرش آنان ترساند یا غیر آن و حتی آتش زدن خانه و کاشانه مردم. ↩️ثانیا:شخص مسلح علاوه برکشیدن وسلب آرامش و امنیت عمومی و ایجاد فساد را داشته باشد ؛ و گویا شرط بودن این ویژگی که از روایات و کلمات فقها استفاده میشود از جمله: (ویسعون فی الارض فسادا) ؛"و درزمین به فتنه و فساد میکوشند" فهمیده میشود درحقیقت جزء موضوع برای احکام مذکور در آیه است. 👈بدیهی است درمقام قضاوت،احرازموضوع حکم شرط صحت آن میباشد . بنابراین دراین مقام بایدسلاح برکشیدن و نیز قصد اخافه و ترساندن احراز گردد؛بخصوص این که 👈در مسائل ، عقلا و شرعا مطلوب، بلکه واجب میباشد. از این رو اگر سلاح کشیدن یا قصد اخافه احراز نگردد، گرچه خوف محقق شده باشد نمی توان حکم به محارب بودن نمود..." 🖊ايت الله منتظري "ﺩﺭ تفسير ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ: 👈ﻛﻴﻔﺮ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﺑﻘﺪﺭ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﺁﺩﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﻋﻘﻮﺑﺘﺶ ﻛﺸﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺩﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﻣﺎﻝ ﺑﺮﺩﻩ ﻋﻘﻮﺑﺘﺶ ﻛﺸﺘﻦ ﻭ ﺑﺪﺍﺭ ﺯﺩﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﺑﺮﺩﻩ ﻛﻴﻔﺮﺵ ﺑﺮﻳﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻋﻜﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻧﺎﺍﻣﻨﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻴﻔﺮﺵ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﺍﺳﺖ." 📚تفسير احسن الحديث 👈برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید: https://b2n.ir/593147 @quranpuyan
💠حكم مشاركت دو يا چند نفر در چيست؟ آيا همه و ميشوند؟ ⁉با توجه به ايه 45سوره مائده كه تصريح بر دارد، ايا قصاص همه مشاركت كنندگان در قتل، صحيح است؟ 🛑قسمت چهارم: 💢"حکم جزایی مشارکت در قتل عمد، خواه در قانون پیشین مجازات اسـلامی (مـاده ٢١٢ق.م.ا) و خواه در قانون فعلی (ماده ٣٧٤ ق.م.ا) به طور جـدّی قابـل مناقشـه میباشد، چراکه با روح عدالت کیفری اسلام سازگار نیست و مھمترین دلیل آن، مخالفت قانون مورد بحث با ظاھر آیه سی و سوم سوره اسراء و عدم اسراف در قتل است حکم مورد تحقیق با معنای قصاص «النفس بالنفس» و برخی روایاتِ موافقِ بـا ظـاھر آیـه مذکور نیز سازگار نیست، تفسیر حداقلی (مضیق) و بـه نفـع مـتھم کـه یـک سیاسـت کیفـری پذیرفته بشری است ھم با حکم مذکور نمیخواند. 💎روایات: ↩️روایتی را که در زیر نقل میکنیم، ھم ناظر به بیان آیه ی ٣٣ سوره إسراء است 👈و ھـم در راستای معنای آیه النفس بالنفس آن ھم با حمل شایع صناعی، تلقی میگـردد و ھمـین طـور،بیشتر موافق با سیاست کیفری عدالت گسـتر اسـلام مـی باشـد و در نھایـت فرضـیه و مـدعای نویسنده را حمایت میکند. ↩️)امام صادق (ع) فرمودند: اگر گروھی بر یک فرد ھمدست شدند و آن را عملی کردند، اولیای مقتول با حکم حاکم شرع جامعـه ی اسـلامی،قتل ھر یک را که خواستند اجراء میکنند و حق ندارنـد بـیش از یـک نفـر از شـرکای قتـل رابکشند چرا که خداوند چنین فرموده: «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً فلا یسرف فـی القتل» (اسراء/٣٣.) 🔻وقتی امام (علیه السلام) حکم خود را مستند به قرآن میکند، بحث تقیه بخاطر والـی جـور یک احتمال ضعیف قلمداد میشود. از سوی دیگر میدانیم روح سیاست کیفری اسلام مبنی بـر انتقام و مجازات محوری نیست. ↩️ب_ اگـر سـه نفر یک نفر را به قتل برسانند، ولی امر مسلمانان میتواند یکی از آن سـه نفـر را کـه خواسـت بکشد و دو نفر دیگردو سوم دیه (سھم جنایت خود) را به وارثان مقتول پرداخت میکننـد. (ر.ک: شیخ طوسی، ١٠/٢٥٠ ) به نظر میرسد وقتی شیخ طوسی که ھم فقیـه و ھـم مفسـر و ھـم محدث است این خبر را نقل میکند، دیگر تضعیف نمیکند و از طرفی به نظر نویسنده، وقتـی حدیث معلّل به مفاد آیه باشد، ضعف ارسال آن قابل جبران خواھد بود. 🔻وقتی از مجموع ١١ روایت مندرج در ذیل مشارکت در قتـل (ر.ک: حـرّ عـاملی ، ١٠/١٣- ٢١١) روایات معارض فوق با دیگر روایات مشاھده میگردد، چگونه میتوان بـه کشـتن چنـد نفر در مقابل یک نفر حکم کرد؟! و نیز با استناد به قاعـده تفسـیر حـداقلی (مضـیّق) و تفسـیر قوانین کیفری به نفع متھم، چگونه میتوان چندین نفر را به خاطر یک نفر به قتل رساند؟! 🖋شیخ طوسی این روایات کـه مبیّن تساوی و تعادل در مجازات است را حمل بر میکند (شیخ طوسی، الاستبصار، ٦٥٣ ) حال آنکه به نظر نویسنده به دو دلیل اساسی تقیه جایگاھی ندارد. 1⃣١ -تقیه در ریختن خون جایز نیست، به اصطلاح «لا تقیة فی الـدماء » (شـیخ مفیـد، ٨٠٩ .) اصولاً تقیه در اینجا خروج تخصّصی دارد. 2⃣ -وقتی جمعی از عالمان آن ھم به استناد رأی عمر، قتل جماعت به خاطر یک نفر را قبول میکنند، تقیه مخدوش میباشد. در یکی از منابع مھم فقھی اھل سنت چنـین آمـده است: «إذا قتل جماعة واحداً عمداً أقتصّ من جمـیعھم لقـول عمـر رضـی االله عنـه » (انصـاری،.٥٦٩/٤) 📃برگرفته از نشريه مطالعات اسلامی: فقه و اصول، "نقد مبنایی بر حکم کیفري مشارکت در قتل عمد" 🖋دکتر امیرحمزه سالارزایی. http://quranpuyan.com/yaf_postsm19446_Hkm-mshrkt-dw-y-chnd-nfr-dr-qtl-mdy-chyst--y-hmh-qSS-w-dm-myshwnd.aspx#post19446 @quranpuyan
به چه معناست؟ موارد كاربرد تقيه چيست؟❓ 🛑قسمت يازدهم :تقیه امامان و جمع بندی ✳سید محمد جواد غروی در کتاب چند گفتار، به این موضوع اشاره می‌کند" که احکام الهی که در شرع و از طریق قرآن ابلاغ شده باید تا قیامت باقی بماند و همچنین پرهیز از بیان حکم خداوند خصوصاً توسط ائمه موجب تعطیلی و ابطال اوامر و نواهی خداوند می‌گردد. اگر ائمه در احکام تقیه می‌کردند این امر موجب پیدایش اختلاف در دین خدا می‌شد. ترس ستمگر از ائمه این بود که آن‌ها حزبی تشکیل دهند و در مقابل ستمگران کنند از این رو ائمه پیروان خود را از تجمع در برابر منع نموده که چنین تقیه‌ای را در_موضوعات می‌نامند. تقیه در موضوعات هم عقلی است و هم از کتاب و سنت قطعیه می‌باشد ائمه هم خود به این معنا تقیه می‌کردند." ✳" امام ع در یکجا تقیه می‌کرد، یعنی در مسائلی که مربوط به بود و لذا در ثبوت ، فرمود اگر پیش شما ثابت است من حرفی ندارم، از خلفا در مسائل خلافت تقیه می‌کردند، 👈👈اما در مسائل و اصلاً‌ تقیه نمی‌کردند، تقیه برای حفظ مال، جان و ناموس شیعه بوده است." ايت اله سبحاني 1_ماجرا از این قرار بود که ابوالعباس سفاح، اولین خلیفه عباسی در هنگام خلافت خویش در بغداد، روزی امام صادق(ع) را به مرکز خلافت خود احضار کرد. او به دنبال فرصتی می گشت تا آنحضرت را به شهادت برساند تا اینکه وی آخرین روز ماه مبارک رمضان را عید اعلام کرد.آن روز هنگامی که حضرت صادق(ع) بر او وارد شد خلیفه از او پرسید: ای اباعبداللّه! نظر تو راجع به روزه امروز چیست؟ امام صادق تقیه نموده، و به سفاح فرمود: این مربوط به پیشوای مردم است، تو اگر روزه بگیری، من هم روزه می گیرم و اگر افطار کنی من هم افطار خواهم کرد. در این هنگام سفاح به غلام خود دستور داد تا سفره غذا را بچیند و امام صادق(ع) به همراه او غذا خورده و روزه اش را شکست👈 با اینکه مطمئنّاً می دانست آن روز از ماه رمضان است و عید فطر نیست. آن حضرت در توضیح عمل خویش به یاران نزدیکش فرمود:«و اللّه انّه یومٌ من شهر رمضان فکان افطاری یوماً و قضاؤه ایسر علیّ من ان یضرب عنقی ولایعبد اللّه ؛به خدا سوگند آن روز از ماه بود و یک روز شکستن روزه ماه رمضان (بخاطر تقیه و حفظ دین) و ادای قضای آن برای من آسانتر از این است که کشته شوم و خدا عبادت نشود.» ⭕️جمع بندي 1⃣. "«تقیه» راه­کاری مشروع در شرایط استثنایی است و در منابع روایی و تفسیری، فریقین بر آن تأکید کرده ­اند و از ابداعات شیعه نیست. 2⃣. برداشت و تعریف فریقین از «تقیه» یکسان است، اگرچه شیعیان در طول تاریخ اسلام، به لحاظ گرفتاری‌های بیشتری که نسبت به سایر فرق داشته‌اند، از این رخصت الهی بیشتر استفاده کرده اند" 3⃣ تقیه فقط در شرایط اضطرلر است آن هم تا زمانی که منجر به به غیر یا نفس محترم و امثال آن نشود؛ 🔶امام صادق ع می‌فرمایند: اگر نمی‌توانی اذیت و آزار مخالفان و زورگویان را تحمّل کنی و اهل صبر هم نیستی، خموشی (صمت) هم نمی‌توانی بکنی و هیچ یک از راه­کار های تقیه را نمی­توانی عمل کنی، راه هجرت را انتخاب کن. 👈همچنين از امام صادق علیه السلام روایت است که می فرماید: «التَّقِیَّةُ فِی کُلِّ ضَرُورَةٍ وَصاحِبُها اَعْلَمُ بِها حِینَ تَنْزِلُ بِهِ؛ 👈👈👈👈تقیّه در هر است، و خود گرفتار بدان داناتر است در آن هنگامی که برای او رخ دهد. پایان جهت مطالعه قسمتهای قبلی و سایر نظرات به لینک زیر مراجعه نمایید👇👇 B2n.ir/p04053 کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه دردين ┏━━🌹💠🌹━━ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹
♦️ چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑قسمت اول؛ 💫مقدمه: از مسائل حوزة اجتماعی در فقه و مسئله‌ای است که همواره موضوع پرسش‌های گوناگونی بوده است و در عصر کنونی بیش از پیش مورد بحث و تأمل افراد و گروه‌های مختلف جامعه است. یک سر مسئله دین و یک سر مسئله جان انسان است و هریک اهمیت خاصی دارند. بحث اساسی در این مسئله منکر ضروری است؛ یعنی اگر شخصی به هر دلیلی دربارة یکی از احکام ضروری اسلام تردید و آن را انکار کرد و از پذیرش آن سر باز زد، آیا می‌توان وی را به دین اسلام کافر دانست و احکام کفر و را بر وی جاری کرد؟ اگر چنین است، چه ضوابط و قیودی بر این حکم وجود دارد؟ ✅بحث انکار ضروری اسلام در جایی مطرح می‌شود که شخص اصل اسلام را پذیرفته و حکمی از دین را نمی‌پذیرد. توجه به این نکته لازم است که محل نزاع در بحث ضروری در جایی است که کسی بگوید من اسلام، قرآن، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامت را قبول دارم؛ اما مثلاً را نمی‌پذیرم. در این فرض، این پرسش مطرح می‌شود که آیا این انکار موجب اوست؟ ⭕️تعريف در ، و ♻️ضروریات دین در قرآن ذکر نشده و در آن، به طور مستقیم درباره منکِر ضروری دین سخنی به میان نیامده است ♻️در روايات می‌توان به روایتی از امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) اشاره کرد که علمای ما، از جمله علامه مجلسی، بدان متذکر شده‌اند؛ این تنها روایتی است که به معنای ضروری اشاره کرده است 👈آن حضرت امور ادیان را به چهار دسته تقسیم فرمودند ↩️ که به دو دسته بازگشت دارد: 🔻 امر اوّل چیزهایی که هیچ اختلافی بین تمام امت اسلامی در آن نیست و آن است که نیازی به فکر و نظر و استدلال ندارند . 🔻امر دوّم، غیر ضروریات دین را شرح می‌دهند که در اثبات آن به نظر و استدلال نیاز است و و انکار در آن راه دارد 👈در منابع روایی غير از حديث فوق ؛ حدیثی که به اسم ضروریات دین اشاره کرده باشد، یافت نشد، و این به دلیل آن است که اصطلاح ضروری دین لفظ مستحدث و تازه ای است که بعد از «صاحب شرایع» در فقه وارد شده است. البته در منابع روایی ما روایاتی وجود دارد که از مجموع آن، فقهای ما این اصطلاح را وضع کرده اند. ♻️آن گونه که از تعریف های بدست می آید، در ضروری بودن یک حکم، فقط علم به آن کافی نیست بلکه باید آن قدر و شناخته شده باشد که از هیچ مسلمانی پنهان نباشد و بودن آن، نیازی به دلیل و برهان نداشته باشد. بالاتر از این، حکم ضروری آنقدر معروف و باشد که غیرمسلمانهایی که به جامعه اسلامی نزدیک اند، بدانند که آن حکم جزء دین اسلام است. مثلاً حتی غیرمسلمانها می دانند که نماز از واجبات دین اسلام است. 📌وضوح و روشنی ضروریات دین به حدّی است که انکار آن توسّط مسلمان، مستلزم تکذیب پیامبر اکرم و انکار رسالت اوست. بنابراین را می توان این گونه تعریف کرد: «ضروریات دین به احکام و عقایدی گویند که جزء دین بودنشان اثبات شده و از جمله واضحات و بدیهیات باشد، به گونه ای که عادتا بر هیچ مسلمانی پوشیده نباشد و حتی بعضی از غیرمسلمانان هم جزء دین بودن آن را بدانند». 🖋🖋نقل از سایت دانشنامه اسلامي 💫ادامه دارد کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑قسمت سوم: ✳روایات دربارة تحقق «کفر» در این بحث سه گروه از روایات وجود دارد ↩️ گروه اول، روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه اعتقاد به هر موضوعی از موضوعات عالم که خلاف واقع باشد موجب برای و یا خواهد شد چنانکه صحیحه برید عجلی دلالت بر آن دارد. ↩️طائفه دوّم ، روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه و هر یک از اعم از واجبات و محرمات موجب برای کفر است. ↩️طائفه سوّم، روایتی است که دلالت دارد بر اینکه اگر معتقد به آن باشد است بلا فرق بین اینکه عالم به حرمت باشد یا عالم نباشد و بلا فرق بین اینکه ضروری دین باشد یا نباشد 🔻مطالعة روایات نشان داد در هیچ روایتی، اثری از کلمة «ضروری» و انکار ضروری نیست؛ در نتیجه تنها توجیه آمدن کلمة «ضروری» در عبارت بزرگانی همچون ابن‌سعید حلی و محقق حلی این است که این دسته از فقها روایات را کنار هم گذاشته (روایاتی مانند «جَحَدَ الفَرَائِضَ» یا «ارتَکَبَ کَبِيرَةً») و از آنها چنین عنوانی را اصطیاد کرده ‎اند. در این صورت و شهرت به دلیل مدرکی بودن بی‌تأثیر خواهد بود. ✳✳چكيده مطالعه در مسئله، نتایج زیر را به دنبال داشت: 💠در مسئلة دین، مشهور معتقدند منکر ضروری است و بنا بر نظر مشهور باید آثار کفر را برای منکر ضروری اجرا کرد. عده ‎ای نیز انکار ضروری را در صورت ملازم بودن آن با تکذیب النبی(صلی الله علیه و آله) موجب کفر می‌دانند. 💠مراد از آن حکمی است که واضح است و منکِر نیز به آن علم دارد و به آن اعتقاد پیدا کند؛ یعنی قبلاً علم داشته این حلال است و اکنون به حرمت اعتقاد پیدا می‌کند یا اینکه علم داشته واجب است و اکنون به عدم وجوب اعتقاد پیدا می‌کند یا اینکه علم داشته حرام و کبیره است؛ ولی الآن به اعتقاد پیدا می‌کند. در نتیجه منکِر یک حکم ضروری که به ضروری بودن آن حکم علم دارد، خودش خارج‌کننده از اسلام است. 📌بنابراین می‎توان سه ملاک از این معیارهای یادشده در مورد ضروری ارائه داد: ↩️ نزد همة مسلمانان واضح و آشکار است؛ ↩️نیازی به اقامة دلیل ندارد؛ ↩️ اجتهاد در آن معنا ندارد. 💠فرض بحث در انکار ضروری جایی است که 👈👈انکار با علم به اینکه حکم مورد انکار، ضروریِ دین است، صورت گیرد؛ وگرنه انکار ضروری از روی یا یک منشأ دیگری، از محل بحث خارج است. 💠هیچ روایت و دلیلی نداریم که اگر سر از تکذیب پیامبر(صلی الله علیه و آله) درآورد و موجب تکذیب نبی(صلی الله علیه و آله) شود، مستلزم کفر است؛ بله، خود (صلی الله علیه و آله) بی‌گمان موجب است. 💠تدین به اسلام واجب است و اگر کسی یکی از احکام را با این دو خصوصیت (واضح بودن حکم آن نزد مسلمانان و علم به آن) کند، از اسلام خارج می‌شود. 💫🖋بررسی فقهی کفر منکر ضروری، ايت اله محمدجواد فاضل لنکرانی 🔹🔹نکته‌ای که باید بر آن تاکید کرد، آن است که ضروری‌بودن یک حکم و اعتقاد، نیست و گاه منحصر به و خاصی می‌شود. از این رو نمی‌توان کسی را که آن حکم و اعتقاد را در غیر آن زمان انکار می‌کند، کافر شمرد و این، به سبب تحول در افکار و اشخاص در زمان‌های مختلف است؛ گاه اعتقادی به سبب یک واقعه تاریخی یا اجتماعی در جامعه گسترش می‌یابد، به گونه‌ای که همه آن را می‌دانند و به صورت ضروری مذهب یا دین در می‌آید؛ اما در زمان دیگر این گونه نیست. (از سايت ويكي فقه) کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑 قسمت چهارم: "بعد از بررسی در کلمات بزرگان و مجموع روایات باب و مراجعه به فرمایشات مرحوم استاد خویی ره معلوم شد که کلمات فقها در این جهت و است از این جهت حکم نمودن در مسأله حقیقتاً مشکل است. ✅ محقّق اردبیلی ره معتقد است که دین تنها در صورتی محکوم به است و احکام کفر بر وی مترتّب می‌شود که إنکار او بازگشتش به إنکار رسول الله و تکذیب او باشد و این در صورتی است که فرد از روی حکمی از احکام ضروری دین را إنکار کند یعنی با اینکه می‌داند این حکم منسوب به رسول الله است، منکر انتساب آن به خداوند شده و با این إنکار در حقیقت منکر رسالت شده و از این جهت محکوم به احکام کفر است. 👈 ولی اگر معتقد به رسالت رسول الله باشد و از طرفی نداند که این حکمی که منکر آن شده از احکام ضروری إسلام است نمی‌توان گفت چنین شخصی منکر رسالت رسول الله است و إطلاق کافر و ترتّب احکام کفر بر چنین شخصی در غایت إشکال است. 👈بنابراین عبارت است از کسی که منکر یکی از این دو چیز باشد: یا منکر وحدانیت خداوند و یا منکر رسالت رسول الله .بنابراین منکر ضروری دین چنانچه می‌داند حکمی جزء ضروریات دین است و با این حال عالماً و متعمّداً منکر آن شود چون إنکار او در حقیقت بازگشتش به إنکار رسالت است از این جهت محکوم به کفر بوده و احکام کافر بر او مترتّب می‌شود. ♦(امام خمينى هم نيز اين نظريه را برگزيده و در تحرير الوسيله مى فرمايد: «كافر كسى است كه اسلام را نپذيرفته باشد، يا پذيرفته، اما يكى از ضروريات دين را انكار كرده باشد، به گونه اى كه انكارش به انكار رسالت و تكذيب پيامبر يا ناقص شمردن شريعت پاك او منجر شود، يا چيزى از او سر زند كه باعث كفر او باشد; مانند قول يا فعلى كه مستلزم كفر او باشد ... اما اگر غُلُوَّش به انكار خدا يا توحيد يا نبوت منجر شود كافر است وگرنه نيست.» ) ✅ اما کسی که منکر حکمی از احکام دین مثل حرمت شود و در عین حال معتقد به رسالت هم باشد چنانچه إنکار او از روی علم و تعمّد نباشد در این صورت نمی‌توان حکم به کفر و نجاست چنین فردی کرد 🔻مثل خیلی از مسلمانان عصر حاضر که إسلام را قبول دارند ولی با این حال برخی از احکام آن را نپذیرفته‌اند حال یا به جهت که در ذهن نسبت به آن دارند و یا به جهت اینکه قریب العهد به إسلام هستند و پذیرش همه احکام إسلام در ابتدا برای آنان سخت است و با اینکه اعتقاد به خدا و رسول دارندولی منکر برخی از فروع إسلام هستند ومی‌گویند این حرف ها ساخته وپرداخته خود است. 👈با این بیان فی نفسه و به عنوان مستقل، موجب برای کفر نمی‌شود مگر در صورتی که بازگشت آن به إنکار رسالت باشد و این در صورتی است که إنکار از روی تعمد و عن علمٍ باشد . 👈👈👈آنچه به نظر بنده می رسد تبعاً للمحقّق الاردبیلی ره آن است که دین چنانچه إنکار وی از روی و نباشد و معتقد به رسالت رسول الله هم باشد نمی‌توان گفت که إنکار وی بازگشتش به إنکار رسالت است و حکم نمودن به کفر چنین فردی و ترتّب آثار کفر بر وی مشکل است. ✅و اما که إمامان معصوم را خدا دانسته و یا معتقدند که خدا در آنان حلول کرده است آنان نیز قطعا محکوم به زیرا منکر و خداوند متعال شده‌اند و شکی نیست که چنین افرادی قطعاً محکوم به کفر است." 🎙درس خارج فقه ايت الله مصطفي اشرفی- مدرسه علميه ايت اله خويي مشهد http://quranpuyan.com/yaf_postst5670_Drwry-dyn-chyst--y-nkr-Drwryt-dyn--mwjb-kfr--w-qtl-frd-myshwd.aspx کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑 قسمت ششم: 🔻در چه صورتی انکار ضروری باعث می‌شود؟ "به اعتقاد علمای شیعه و سنی، انکار ضروری دین اسلام، موجب کفر است. در این باره دست کم شش نظر را می‌توان در بین فقها یافت. 1⃣-در هر حالتی موجب است انکار ضروری دین به خودی خود سبب مستقل کفر است و انکار ضروری دین، همانند انکار خدا و رسالت پیامبر، سبب تامّ کفر است؛ هر چند ناشی از شبهه باشد یا مستلزم تکذیب پیامبر نباشد. برخی این قول را به علامه حلی نسبت داده‌اند. 2⃣-اگر از سوی باشد باعث است منکر ضروری دین به شرطی مرتد است که جاهل مقصر باشد (شبهۀ او به دلیل کوتاهی خودش در شناخت شریعت رخ داده باشد)؛ اما اگر اگر جاهل قاصر باشد، مرتد نیست. این نظریه، از آنِ شیخ انصاری دانسته شده است. 3⃣-اگر از روی دشمنی و با باشد باعث ارتداد است 🔻انکار ضروری دین به شرطی موجب ارتداد می‌شود که مستلزم تکذیب پیامبر و رسالت او، و حاکی از انکار از روی باشد. بنابراین اگر کسی از روی جهل مرکب حکمی را با اعتقاد به اینکه جزء شریعت نیست انکار کند، مرتد نیست. با این حال باید قرائنی دالّ بر شبهه و جهل مرکب در فرد انکارکننده دیده شود.[۲۶] سید مرتضی، ملاهادی سبزواری، سید بحرالعلوم، آیت‌الله خویی از قائلان این نظریه دانسته شده‌اند. به ادعای برخی، مشهور فقهایی که به مسئله منکر ضروری پرداخته‌اند و حتی برخی از کسانی که نظریه اول را پذیرفته‌اند، صورت شبهه را استثنا کرده‌اند. 4⃣-اگر منکر، شهروند سرزمین اسلامی باشد مرتد است منکر ضروری دین اگر در سرزمین اسلامی متولد شده و تا دوره جوانی در همان جا زندگی کرده و ضروریات اسلام را دانسته باشد و پس از آن انکار کند، کافر است. اما اگر منکر ضروری دین، از سرزمین‌های دور از اسلام است، به گونه‌ای که احتمال مخفی ماندن ضرورت بر او پذیرفتنی است، انکار ضروری دین موجب کفر او نمی‌شود. این نظریه از صاحب جواهر دانسته شده است. 5⃣-اگر منجر به انکار توحید و نبوت نشود باعث ارتداد نیست سید روح الله خمینی در «کتاب الطهارة» با تأکید بر مسئلۀ عرف مسلمانان می‌گوید که گفتن شهادتین (اعتقاد به توحید و نبوت) برای مسلمان بودن کافی است و انکار برخی از احکام ــ اگر منجر به انکار این دو اصل نشود ــ موجب ارتداد نیست؛ زیرا مسلمانان عرفاً به کسی که دین پیامبر(ص) را قبول دارد اما در وجوب نماز دچار تردید شده یا مثلاً حج را مربوط به دوران ابتدایی اسلام می‌داند نمی‌گویند: «مسلمان نیست». 6⃣-اگر مستلزم تکذیب پیامبر باشد باعث ارتداد است از نظر محقق داماد و سید موسی شبیری ارتداد در صورتی رخ می‌دهد که مستلزم تکذیب پیامبر(ص) باشد. اگر کسی بگوید: «پیامبر دروغ گفته است» باعث او می‌شود؛ اما اگر بگوید من پیامبر(ص) را قبول دارم؛ اما به دروغ بگوید «این حکم، گفتۀ پیامبر نیست»، باعث فسق او می‌شود؛ اما موجب کفرش نمی‌شود. 👈به گفتۀ آیت‌الله شبیری، حتی موارد روشنی همچون انکار تمتع توسط صحابه نیز باعث نشده تا پیامبر(ص) و امام علی(ع) آنها را کافر بدانند. بنابراین ، صرفاً می‌تواند یک اماره (نشانه) بر کفر باشد و به تنهایی باعث اثبات کفر نیست. پس اگر قطع داشته باشیم که فردی به رسالت پیامبر و توحید اعتقاد دارد؛ اما حکمی از شرع را انکار می‌کند محکوم به کفر نیست و مسلمان است. 🖥برگرفته از سايت ويكي شيعه 💫ادامه دارد کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑 قسمت هفتم: 🔻🔻انكار ضروري دين، وقتي است كه فرد به ضروري بودن ان امر و تشريع آن از طرف پيامبر يقين داشته باشد و انرا انكار كند ✳"یکی از موجبات ارتداد که احکام ویژه ای در نظام کیفری اسلام بر آن مترتب میشود انکار یکی از ضروریات دین است. سوالی که مطرح میشود این است که آیا در انکار ضروری دین ـ که موجب است ـ علم و آگاهی شخص انکارکننده هم نقش دارد یا اینکه انکار ضروری دین به هر صورتی که باشد موجب ارتداد میشود؟ ✳ در مقاله حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی به نقش علم در انکار ضروری دین پرداخته و نتایج حاصل از آن در مجموع بیانگر این است که و آگاهی انکارکننده به ضروری دین بودن آنچه انکار میکند از شروط اصلی تحقق ارتداد است. ✳محقق اردبیلی ضروری دین را با دایره ای وسیعتر معنا میکند: «مقصود از ضروری دین که منکر آن کافر میشود موضوعاتی است که یقیناً ثابت شده است بخشی از دین است اگر چه با دلیل و استدلال باشد و اجماعی هم در بین نباشد چون دلیل کافر بودن منکر ضروری دین انکار شریعت و انکار صداقت پیامبراسلام در موضوعی است که آن را انکار میکند با اینکه به طور یقین میداند آنچه را انکار میکند به صورت یقین در اسلام ثابت شده است» در نظر محقق اردبیلی، ضروری دین جزو امور بدیهی و روشنی که نیازمند به اثبات نداشته باشد، نیست، بلکه ضروری دین باید با دلیل و استدلال در نزد منکر آن اثبات شود و فرد منکر به درجه یقین رسیده باشد و بعد از آن ضروری دین را انکارکند. ✳شهید اول نیز معیار انکار ضروری دین را ثابت بودن آن در نزد انکارکننده میداند و در بخشی از تعریف مرتد آورده است: «هر کسی منکر آن چیزی است که میداند ضروری دین بودن آن ثابت شده است و یا آنچه ضروری دین است را با آنکه نزد او ثابت شده است را انکار میکند مرتد است» معیار ضروری دین در نزد شهید ثانی نیز آن دسته از مسائل و احکامی هستند که حکم آن در دین اسلام برای همه ثابت شده است، بنابراین اگر کسی با مواردی که اجماعی نیست و در مورد آن اختلافنظر وجود دارد مخالفت کند منکر ضروری دین محسوب نمیشود. او در این مورد میگوید:«معیار انکار ضروری دین، انکار نمودن اموری است که وجود دارد که آنچه انکار میشود ضروری دین است» ✳مرحوم آیت الله خویی در جواب این سوال که کسانی که واجب بودن حجاب یا روزه و حرام بودن شراب و ضروریات دیگر دین را انکار میکنند آیا این انکار موجب خروج آنان از دین میشود؟ مینویسد: «اگر منکر ضروری دین متوجه باشد و آنچه انکار میکند ازضروریات دین است به نحوی که این انکار، به انکار رسالت پیامبراسلام منجر میشود مرتد است ولی اگر انکار او انکار رسالت نباشد موجب نیست.» 🛑 نتیجه گیری 👈از مجموعه مباحث مطرح شده نتیجه گرفته میشود که منکر ضروری دین زمانی محسوب میشودکه در شریعت مقدس اسلام حکم بودن آن، ثابت بوده و به یقین پیامبر اسلام آن را آورده است و چنین فردی به درجه رسیده باشد و بعد از آن ضروری دین را انکارکند. بنابراین علم و آگاهی انکارکننده به ضروری دین از شروط اصلی تحقق ارتداد است. 📌همچنین با توجه به معانی مختلف لفظ کافر در روایات و احتمالات مختلفی که از آن معانی قابل برداشت است و نبودن اجماع، به این نتیجه رسیدیم که انکار ضروری دین سبب مستقل برای تحقق ارتداد نیست، بلکه منکر ضروری دین اگر انکارش مستلزم انکار دین و رسالت باشد مرتد محسوب میشود و این نظر با مبانی شرعی و عقلانی به دلیل قاعده درء و اصل احتیاط نیز سازگارتر است. 👈بنابراین به محض انکار ضروری دین نمیتوان حکم به بودن شخص داد، بلکه اگر انکار ضروری دین توسط مرتد به دلیل وجود سوالات و او باشد باید پاسخ به سوالات او مورد توجه قرار گرفته و اگر برای حاکم ثابت شود که مهلت خواستن مرتد برای حل شبهه از روی عناد و بخاطر فرار از مجازات و ایجاد فتنه و تضعیف اعتقادات مسلمانان نیست، لازم است مدت زمانی که موجب از بین رفتن و سوالات او باشد به او مهلت داده و او را مورد ارشاد و راهنمایی قراردهد 🖋برگرفته از مقاله استقلال در سببیت انکار ضروری دین و نقش علم در تحقق ارتداد ٢ ، رحیم وکیلزاده ١ عادل اصغرپور طلوعی ٤ ، محسن شکرچیزاده ٣ ، محمدعلی حیدری 📃مجله فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال پنجاه و یکم، شمارۀ اول، بهار و تابستان ١٣٩٧ کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑 قسمت هشتم: «ضرورى»، عبارت است از فكر، روش يا حكمى كه به صورت بديهى در دين اثبات شده باشد; اگر چيزى از ضروريات دين و يا مذهب باشد، هيچ مسلمانى در آن مناقشه اى ندارد; 👈بنابراين درباره ى هر چيزى در دين و مذهب كه اختلاف نظر وجود دارد، غير ضرورى ست; حتى اگر برخى آن را قطعى بدانند. انكار ضرورى موجب (ص) مى شود; ولى تنها وقتى اين گونه است كه به ملازمت انكار ضرورى و تكذيب پيامبر(ص) توجه شده باشد; اما اگر از اين امر غافل باشد، موجب نمى شود. 👈درباره ى مسائلى كه بين مسلمانان اختلاف نظر وجود داشته و يا در شيعه درباره ى آن ها اجتهادات گوناگون صورت گرفته است; به صورت غير علمى و با انگيزه ى برانگيختن اذهان عمومى و واردشدن در و تضليل كه در آن خواص تحت تأثير عوام هستند و يا با هدف برانگيختن عوام به شيوه هايى دور از تقوا، از ضروريات دين و مذهب صحبت زياد شده است. آيا انكار امورى مانند امامت و ، انكار ضروريات دين نيست؟ 🔻* برخى ضروريات دين جزء بديهيات دين است كه انكار آن به طور طبيعى به معناى تكذيب پيامبر(صلى الله عليه وآله) است. در اين امور مسلمانان اختلافى ندارند مانند نماز و روزه. اما چگونه نماز خواندن و يا اعتقاد و عدم اعتقاد به عصمت پيامبر در غيرتبليغ و از اين قبيل امور بنا به ماهيت داراى ضرورتى در حد بديهى نيستند، هرچند براى معتقد به آن ملازم با بداهت باشد - از اين رو است كه ما اشاعره را كه معتقد به جبر و منكر حسن و قبح عقلى هستند، كافر نمى دانيم. نهايت اين كه به ملاحظه سلوك اعتقادى اشان آنان را مسلمان خطاكار و يا منحرف بدانيم. 📌بنابراين، بين و تفاوت وجود دارد. مراد از ضرورى، امرى بديهى است كه به شكلى طبيعى و خود به خود و بدون نياز به استدلال، ثابت است، مانند اصل وجوب نماز و وجوب روزه و وجوب حج و وجوب زكات. اما جزئيات اين عبادات محل اختلاف بين مسلمانان است و نيازمند استدلال. 👈👈و هرچه كه بنابه ماهيتش و يا بنا به وضع واقعى اش كه مردم در آن اختلاف مى كنند، نيازمند استدلال باشد، امرى نظرى است و انكار امرى نظرى موجب تكذيب پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه سبب است نمى شود. زيرا به لحاظ ملازمه داشتن با تكذيب پيامبر(صلى الله عليه وآله) موجب كفر است. از اين رو براى حكم به كفر كسى كه ضرورى اى را منكر شده است بايد يقين حاصل كرد كه او التفات به اين ملازمه داشته است. 🖋مرحوم علامه سید محمد حسین فضل الله کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑 قسمت نهم: در قسمتهاي قبل بيان شد كه طبق نظر مشهور فقها، ا موجب ارتداد و در نتيجه بارشدن احكام سنگين فرد مرتد بر وي ميشود. 📌در اين قسمت، به تعريف متفاوت ايت الله منتظري از منكرضروري دين و ارتداد اشاره ميشود. ✳رابطه و ازدين ❓❓سؤال: آيا اگر مسلماني با استدلال، احكام عبادي اسلام را نپذيرد ولي به توحيد و نبوت و معاد و عدل و امامت معتقد باشد ميتوان او را از مسلماني خارج دانست؟ اگرنه، پس اين چه ضروري دين است كه تعطيل آن نميتواند سبب خروج از اسلام تلقي شود؟ ♻️جواب: اگر مقصود از نپذيرفتن، انكار عقيدتي باشد بايد گفت: صرف انكار ضروري اگر مسلتزم از قبيل نبوت نباشد موجب خروج از دين نميباشد و اگر كسي واقعا به اصول دين مذكور در سؤال، معتقد باشد 👈اما به نظر خودش با استدلال به اين تنيجه رسيده است كه امروز انجام عبادات لازم نيست، چنين كسي هرچند تشخيص او باطل و خلاف حق است، اما موجب خروج او از دين نميشود و حتي حكم به فسق او نيز بعيد است. اما اگر ضمن قبول داشتن اصول دين، ضروري بودن عبادات را نيز قبول دارد و با اين حال، آنها را عملاً ترك ميكند، چنين شخصي فقط محكوم به ميباشد؛ و اگر حكمي ضروري باشد و مسلمان با قطع و يقين به ضروري بودن، آن را انكار مينمايد، 👈👈اين انكار كه برگشت به انكارنبوت كرده و نوعي و است، موجب ارتداد و خروج از دين ميباشد. ✳تعريف مراد از ارتدادي كه طبق بعضي از روايات، مجازات آن مقرر گرديده، اين است كه شخص پس از اين كه حقانيت توحيد يا نبوت پيامبر اسلام(ص) و يا برخي از ضروريات ديگر دين براي او ثابت گرديده، از روي عمد و عناد با حق، به و آشكار برخيزد و بخواهد را بر هم زند و اعتقادات ديگران را مورد قرار دهد، كه چه بسا اين امر، كشف از توطئه اي پنهان از سوي مخالفان دين مينمايد. 👈👈 اما كسي كه در مسير عالمانه، براي او نسبت به اصلي از اصول دين يا فرعي از فروع ضروري آن، و ترديد حاصل شده و يا به نتيجه اي ديگر رسيده است، محسوب نشده و حكم ارتداد را ندارد. در اين رابطه ميتوانيد به رساله حقوق اين جانب صفحه 51 مراجعه نماييد. 📚کتاب‌ پاسخ به پرسش های دینی، تاليف ايت الله حسينعلي منتظري کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑 قسمت دهم: 📌 جمع بندي-بخش اول ❇ از انجا كه طبق فتواي فقها يكي از مصاديق ارتداد محسوب شده و تبعات سنگین حكم مشهور فقها در خصوص بر نامبرده بار ميگردد، اهميت ويژه اي دارد. البته قبلا در بررسی موضوع ارتداد بيان شد كه قران به هيچ وجه مجازات دنيوي براي شخص مرتد تشريع نكرده است و برخي از فقها هم مجازات فقهي حكم ارتداد را حكمي اجتماعي و نه صرفا منحصر به تغيير عقيده و برگشت از دين فرد مرتد دانسته اند، (مشاهده نظرات مختلف در خصوص مجازات مرتد) B2n.ir/u22572 اما در این مباحث ،عنوان منکر ضروری دین فارغ از اینکه مجازات مرتد چیست، بطور جداگانه بررسی گردید. ⭕خلاصه مهم ترين نكات مطرح شده در این موضوع در قسمتهاي قبل بشرح زير است: 1⃣- عنوان ضروری دین و مصادیق ان و حکم ان در قرآن ذکر نشده است. در روایات نیز تنها در یک روایت از ضروری دین نام برده شده که انرا بخشی از دین که مورد اتفاق بین تمام امت اسلامی است و در ان هیچ شک و شبهه ای نیست دانسته و البته حکمی راجع به منکر ضروری دین بیان نشده است. در نتیجه تنها توجیه آمدن کلمة «ضروری» و برساختن "حکم منکر ضروری دین" در عبارت فقها، کنار هم گذاشتن و تلفیق روایات (روایاتی مانند «جَحَدَ الفَرَائِضَ» یا «ارتَکَبَ کَبِيرَةً») میباشد. 2⃣- خود مفهوم و تعریف ضروری، در میان فقها داراي يك تعريف نبوده و مورد اختلاف است. صرف نظر از تعریف ضروری، مصادیق ضروری هم اجتهادي و مورد اختلاف بين علماست. چرا كه خود دين ، ضروريات را بر نشمرده است. نكته بعد اینکه مصداق ضروری، در همه زمان ها ثابت نبوده و تغييراتی داشته است. و این، به سبب تحول در افکار و اشخاص در زمان‌های مختلف است؛ گاه اعتقادی به سبب یک واقعه تاریخی یا اجتماعی در جامعه گسترش می‌یابد، به گونه‌ای که همه آن را می‌دانند و به صورت ضروری مذهب یا دین در می‌آید؛ اما در زمان دیگر این گونه نیست. 👈از سوی دیگر وجود تنوع مصداق در که شامل کفر در برابر اسلام، كفر در برابر ایمان و كفر در برابر اطاعت می باشد، صدور قطعی حکم خروج از در روایاتی که شخص انکارکننده‌ي عمدی و اگاهانه‌ي فرایض یا حلال‌کننده‌ی حرام‌ها را کافر دانسته، با مشکل و اختلاف نظر مواجه کرده، بنا بر قول خود فقها، کلمات فقها در این زمینه و مشوش بوده، از این جهت حکم نمودن در مسأله حقیقتاً مشکل است. 3⃣-.دسته زيادي از علما، انكار ضروري را حكم مستقلي نميدانند يعني اگر انكارضروري نشانه يا عاملي براي انكار رسالت پيامبر و توحيد خداوند شود، فرد مرتكب را كافر و مرتد ميدانند. ضمن انكه و فرد از اينكه ان حکم منسوب به رسول الله و جزو ضروريات دين بوده است را شرط انطباق حكم منكر ضروري دين بر وي ميدانند. در نتیجه، اگر نسبت به شخصی که ضروری دین را انکار می کند، یقین پیدا شد که به توحید و نبوت ایمان دارد و پیامبر را تصدیق می کند، ولی در موردی خاص، امر بر وی شده و ضروری دین را انکار می نماید، محکوم به کفر و ارتداد نخواهد بود. 👈 بنابراین به محض انکار ضروری دین نمیتوان حکم به مرتد بودن شخص داد، بلکه اگر انکار ضروری دین توسط مرتد به دلیل وجود و او باشد باید پاسخ به سوالات او مورد توجه قرار گیرد. اینگونه فتاوا و ارا و تعیین شرایط خاص برای تحقق انکار ضروری دین، نشان از احتیاط این دسته از فقها در مواجهه با این موضوع می باشد. 💫ادامه دارد 💫جهت مطالعه نظرات مختلف به لينك زير مراجعه فرماييد B2n.ir/h88404 کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑 قسمت یازدهم: 📌 جمع بندي-بخش دوم 4⃣-با توجه به موارد فوق و یقین اور و قانع کننده نبودن نظرات و آرای فقها در خصوص تعریف و حکم منکر ضروری، رجوع مجدد به قران مفید به نظر میرسد. ایه ای از قران كه در حکم مجازات به آن استناد شده است، آيه 217 سوره بقره است. وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ترجمه: و آنان پيوسته با شما مى ‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند و كسانى از شما كه و در حال كفر بميرند آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مى‏شود و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود. ❇ايه به مسلماناني اشاره دارد كه تحت شرایط جنگ و فشار مشركان از دين خود برميگردند و بيان ميكند اگر چنين فردي تا زمان مرگ توبه نكند و در حال كفر بميرد، اعمال دنيوي او حبط و تباه شده و در اخرت هم از اصحاب اتش خواهد بود. 👈نکته قابل توجه اینکه قران، برگشت از دين را تعريف نكرده و شاخصی برای ان ارایه نداده است بنابراين همان تعريف و تشخيص ، ملاك است و در عرف نیز انکار یک حکم دین را حتی اگر ضروری دین باشد به منزله تغییر دین و بازگشت از دین تلقی نمی کنند. لازمه صدق عنوان مرتد، اقرار و اظهار فرد به برگشت از دين و عملکرد بعدی او است . در اين ايه هم تغيير دين چون در اثر فشار و ازار و به خواست دشمن صورت گرفته، لذا اين امر بايد اظهار و اعلان شود تا دشمن به خواست خود یعنی پیروزی سیاسی و عقیدتی بر مسلمانان و تغییر دین برسد. البته این اقرار لسانی باید همراه با خواست درونی باشد چرا که با توجه به مجاز بودن تقیه و کتمان دین به منظور حفظ جان در برابر دشمن، حتی اقرار لسانی به ارتداد هم درصورتیکه قلبا فرد هنوز بر دین خود باقی مانده باشد، ارزش دینی نداشته و موجب ترتب کفر بر وی نمیشود. بنابراین لازمه صدق عنوان ارتداد طبق این ایه ،بروز صریح خارجی آن همراه با خواست قلبی میباشد. و علت مجازات شدید اخروی ان نیز تبعات منفی روانی این امر یعنی تغییر دین تحت فشار مشرکان، بر سایر مسلمانان میباشد. ♻حال در موضوع اصلی بحث، اگر فردی خودش ادعا و اظهاری بر بازگشت از اسلام ندارد، 👈👈بواسطه انکار و مخالفت با یک یا چند حکم دین، نمی توان و نباید او را مرتد و خارج از دین اسلام شمرد. طبق چه منطقی باید او را به خارج از اسلام هل داد؟!! ⭕ دستور صریح قران در سوره نساء آیه 94 "«لا تَقولوا لِمَنْ ألْقى‏ الَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً» (و به کسی که نزد شما اظهار اسلام میکند، نگویید تو مومن نیستی) نیز این نظر را تایید میکند. بنابراین تا فردی علنا اعلام بازگشت از دین نکرده، نمیتوان او را مرتد خواند و حتی در صورت تحقق چنین امری هم ، به صرف ارتداد و بازگشت از دین اسلام، مجازات دنیوی برای او تجویز نشده بلکه درصورت عدم توبه تا لحظه مرگ، عذاب جهنمی کافران را خواهد چشید. 5⃣- خلط بین"ضرورت دینی" و "ضرورت علمایی" و شیوع تکفیر مخالفانِ نظرات فقهی مشهور و حتی غیر مشهور با حربه انکار ضروریات دین، خطری است که می بایست با تنقیح و تصحیح مبانی نظری موضوع انکار ضرور دین، از تعمیم و گسترش آن جلوگیری کرد. شهید مطهری نیز از پدیده و و قید و شرط بر اسلام افزودن ، اینگونه انتقاد کرده است: « امروز برعكسِ (روح اسلام)، نوعى عجيب حكمفرماست كه همه، همه را تخطئه و تكفير و تفسيق مى‏كنند، رحمت خدا را محدود مى‏كنند، ❌هى قيد و شرط بر اسلام مى ‏افزايند. اسلام مى‏گويد: «لا تَقولوا لِمَنْ ألْقى‏ الَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً». قرآن درباره اختلاف مى‏گويد: «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ». پيغمبر فرمود: «اختلاف امّتى رحمةٌ».. تفكرهاى محدود كه منجر به تخطئه ‏ها و تكفير و تفسيق‏ ها مى‏شود بزرگترين اثرش و تشتت نيروهاست.» (يادداشت‏ها، ج‏2/ 83) 🖊سیدکاظم فرهنگ پایان جهت مطالعه نظرات مختلف به لينك زير مراجعه فرماييد B2n.ir/h88404 کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛