eitaa logo
قران پویان
445 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
635 ویدیو
587 فایل
تدبردر قرآن وتفقه در دین با عمومی سازی فهم وعمل به قرآن
مشاهده در ایتا
دانلود
🌐♦️مجازات : آيا اسلام با زنداني كردن مجرمان، موافق است يا مخالف؟ 🛑قسمت هشتم : 💢💮سابقه «حبس»در. 1⃣ 🔻 شیخ طوسی (ره): شایسته است متهم به قتل، شش روز زندانی شود. پس اگر مدعی در طی این شش روز بینه ای آورد یا در مورد او صادر شد، در زندان می‌‌ماند تا حکم او اجرا شود، وگرنه آزاد می‌‌شود. 🔻 علامه حلی(ره) : اگر کسی به قتل متهم شود و موردی از موارد لوث باشد، هر گاه ولی دم در خواست کند ، متهم به قتل تا اقامه بینه زندانی شود ، با خواسته او موافقت می‌‌شود. دلیل این مطلب، روایت سکونی از امام صادق (ع) است . 🔻 شیخ محمد حسن نجفی (ره): به هر حال عمل به خبر سکونی ، خالی از قوت نیست زیرا این قول به سیرة عملی علما و نقل اجماع و در عمل به اخبار این راوی تکیه دارد. ( همان، ص 37) 🔻 آیت الله خوئی (ره) : اگر مردی متهم به قتل شود، شش روز می‌‌شود، پس اگر طی این شش روز اولیای مقتول دلیلی که قتل با آن ثابت می‌‌شود‌، اقامه کردند طبق همان دلیل حکم می‌‌شود، در غیر این صورت شخص متهم آزاد می‌‌شود. (موسوی خوئی ، سید ابوالقاسم، مبانی تکلمة المنهاج ، ج2، ص 180) 🔻 امام خمینی (ره) : اگر مردی متهم به شود و ولی مقتول از حاکم تقاضای او را کند تا وی شاهدان خود را حاضر کند، علی الظاهر برای حاکم جایز است اجابت کند، مگر در صورتی که متهم مرد مورد وثوق باشد و احتمال فرار درباره اش نرود که در این صورت جایز نیست و در فرضی هم که متهم را حبس کرد اگر مدعی تا شش روز بینه خود را نیاورد، حاکم متهم را رها می‌‌کند. 💫ادامه دارد. 📖بررسی مبانی فقهی مجازات زندان در اسلام 🖊نویسنده محمد علی کریمی کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
💢 با فرض صدق عنوان بر فردی، آیا مجازاتِ که مرتکب نشده ، است؟! 🛑 قسمت اول: ✔️آيت الله خویی: اگر با اسلحه کشیدن فقط موجب ترس مردم شده باشد، نفی بلد می‌شود و اگر آسیبی به کسی رسانده باشد، ابتدا در حد همان جراحت قصاص می‌شود و سپس می‌گردد.(تکمله المنهاج/ص۵۱) ✔️آيت الله وحید خراسانی و بسیاری از شاگردان آيت الله خویی هم همین فتوی را دارند و با متن منهاج همراهی کرده‌اند. ✔️آیت الله بهجت: اگر محاربت نمود و عملی دیگر -- قتل یا اخذ مال -- انجام نداد می‌شود و در صورتی که مجروح کرده باشد، قصاص جراحت یا دیه آن، افزوده می‌شود.(جامع المسائل/ ج۵، ص۳۲۹) @quranpuyan
💠💢 انواع مجازات محارب در قران: با فرض صدق عنوان بر فردی، آیا مجازاتِ که مرتکب نشده ، است؟! 🛑قسمت دوم: "منظور از محاربه با خدا و پیامبر آن چنان که در احادیث اهل بیت(علیهم السلام)وارد شده و شأن نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهى مى دهد این است که: کسى با به وسیله اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند، اعم از این که به صورت دزدان گردنه ها در بیرون شهرها چنین کارى کند و یا در داخل شهر. بنابراین، افراد چاقوکشى که به جان و مال و نوامیس مردم حمله مى کنند نیز مشمول آن هستند. جالب توجه است که: محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه، به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و این، تأکید فوق العاده اسلام درباره ها و رعایت امنیت آنان را ثابت مى کند. ❓اما آیا مجازات هاى چهارگانه قران، جنبه دارد، یعنى حکومت اسلامى هر کدام از آنها را درباره هر کسى صلاح ببیند اجراء مى کند، و یا با چگونگىِ جرم و جنایتى است که از آنها سر زده است؟ ❇یعنى اگر افراد محارب دست به کشتن انسان هاى بى گناهى زده اند، مجازات قتل براى آنها انتخاب مى شود. ❇اگر اموال مردم را با تهدید به اسلحه برده اند، انگشتان دست و پاى آنها قطع مى شود. ❇اگر، هم دست به آدم کشى و هم سرقت اموال زده باشند اعدام مى شوند و جسد آنها براى عبرتِ مردم، مدتى به دار آویخته مى شود. و اگر تنها اسلحه به روى مردم کشیده اند بدون این که خونى ریخته شود و یا سرقتى انجام گیرد، به شهر دیگرى خواهند شد. 💢شک نیست که معنى دوم، به حقیقت نزدیک تر است، و این مضمون در چند حدیث که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام)نقل شده، به چشم مى خورد. درست است که در پاره اى از احادیث اشاره به مخیّر بودن حکومت اسلامى در این زمینه شده است ولى، با توجه به احادیث سابق منظور از تخییر، این نیست که: اسلامى پیش خود یکى از این چهار مجازات را انتخاب نماید و چگونگى جنایت را در نظر نگیرد. در این قانون مهم اسلامى که درباره محاربان وارد شده، چون نحوه این جرم و جنایت بسیار متفاوت است و همه مسلماً یکسان عمل نمى کنند و یکسان نیستند، طرز مجازات آنها نیز ذکر شده است. 👈ناگفته پیدا است شدّتِ عمل فوق العاده اى که اسلام در مورد محاربان به خرج داده، براى حفظِ خون هاى بى گناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر، زورمند، جانى، چاقوکش و آدمکش، به جان و مال و نوامیسِ مردم بى گناه است." 📚تفسير نمونه -ايت الله مكارم شيرازي @quranpuyan
💢 آيا طبق آيه 33 سوره مائده، قصد ايجاد براي مردم موضوعيت دارد يا صرف چاقو كشيدن ميتواند باعث اعدام شود؟ با فرض صدق عنوان بر فردی، آیا مجازاتِ که مرتکب نشده ، است؟! 🛑قسمت چهارم: إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۳۳﴾ مكارم: كيفر آنها كه با خدا و پيامبر به جنگ بر مي‏خيزند و در روي زمين دست به فساد مي‏زنند. (و با تهديد به اسلحه به جان و مال و ناموس ‍ مردم حمله مي‏برند) اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست راست و پاي چپ آنها بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند، اين رسوائي آنها در دنياست و در آخرت مجازات بزرگي دارند. "با توجه به روایات ائمه معصومین (ع) و نیز کلمات فقها ، که ناظر به آیه شریفه مذکور (مائده، 33) در سؤال و شارح آن است، مراد از "محارب" که موضوع برای یکی از احکام ذکر شده در آیه می‎باشد، کسی است که: ↩️اولا: سلاح بر کشیده باشد ، بویژه اینکه کلمه "محاربه" مأخوذ از حرب است که معمولا با سلاح انجام می ‎گرفته و می‎گیرد. البته عنوان "سلاح" فی نفسه موضوعیت ندارد ، بلکه شامل هر گونه ابزار و روشی است که بتوان با آن مردم را به قصد بر هم زدن وضع مورد پذیرش آنان ترساند یا غیر آن و حتی آتش زدن خانه و کاشانه مردم. ↩️ثانیا:شخص مسلح علاوه برکشیدن وسلب آرامش و امنیت عمومی و ایجاد فساد را داشته باشد ؛ و گویا شرط بودن این ویژگی که از روایات و کلمات فقها استفاده میشود از جمله: (ویسعون فی الارض فسادا) ؛"و درزمین به فتنه و فساد میکوشند" فهمیده میشود درحقیقت جزء موضوع برای احکام مذکور در آیه است. 👈بدیهی است درمقام قضاوت،احرازموضوع حکم شرط صحت آن میباشد . بنابراین دراین مقام بایدسلاح برکشیدن و نیز قصد اخافه و ترساندن احراز گردد؛بخصوص این که 👈در مسائل ، عقلا و شرعا مطلوب، بلکه واجب میباشد. از این رو اگر سلاح کشیدن یا قصد اخافه احراز نگردد، گرچه خوف محقق شده باشد نمی توان حکم به محارب بودن نمود..." 🖊ايت الله منتظري "ﺩﺭ تفسير ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ: 👈ﻛﻴﻔﺮ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﺑﻘﺪﺭ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﺁﺩﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﻋﻘﻮﺑﺘﺶ ﻛﺸﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺩﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﻣﺎﻝ ﺑﺮﺩﻩ ﻋﻘﻮﺑﺘﺶ ﻛﺸﺘﻦ ﻭ ﺑﺪﺍﺭ ﺯﺩﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﺑﺮﺩﻩ ﻛﻴﻔﺮﺵ ﺑﺮﻳﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻋﻜﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻧﺎﺍﻣﻨﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻴﻔﺮﺵ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﺍﺳﺖ." 📚تفسير احسن الحديث 👈برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید: https://b2n.ir/593147 @quranpuyan
💠حكم مشاركت دو يا چند نفر در چيست؟ آيا همه و ميشوند؟ ⁉با توجه به ايه 45سوره مائده كه تصريح بر دارد، ايا قصاص همه مشاركت كنندگان در قتل، صحيح است؟ 🛑قسمت چهارم: 💢"حکم جزایی مشارکت در قتل عمد، خواه در قانون پیشین مجازات اسـلامی (مـاده ٢١٢ق.م.ا) و خواه در قانون فعلی (ماده ٣٧٤ ق.م.ا) به طور جـدّی قابـل مناقشـه میباشد، چراکه با روح عدالت کیفری اسلام سازگار نیست و مھمترین دلیل آن، مخالفت قانون مورد بحث با ظاھر آیه سی و سوم سوره اسراء و عدم اسراف در قتل است حکم مورد تحقیق با معنای قصاص «النفس بالنفس» و برخی روایاتِ موافقِ بـا ظـاھر آیـه مذکور نیز سازگار نیست، تفسیر حداقلی (مضیق) و بـه نفـع مـتھم کـه یـک سیاسـت کیفـری پذیرفته بشری است ھم با حکم مذکور نمیخواند. 💎روایات: ↩️روایتی را که در زیر نقل میکنیم، ھم ناظر به بیان آیه ی ٣٣ سوره إسراء است 👈و ھـم در راستای معنای آیه النفس بالنفس آن ھم با حمل شایع صناعی، تلقی میگـردد و ھمـین طـور،بیشتر موافق با سیاست کیفری عدالت گسـتر اسـلام مـی باشـد و در نھایـت فرضـیه و مـدعای نویسنده را حمایت میکند. ↩️)امام صادق (ع) فرمودند: اگر گروھی بر یک فرد ھمدست شدند و آن را عملی کردند، اولیای مقتول با حکم حاکم شرع جامعـه ی اسـلامی،قتل ھر یک را که خواستند اجراء میکنند و حق ندارنـد بـیش از یـک نفـر از شـرکای قتـل رابکشند چرا که خداوند چنین فرموده: «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً فلا یسرف فـی القتل» (اسراء/٣٣.) 🔻وقتی امام (علیه السلام) حکم خود را مستند به قرآن میکند، بحث تقیه بخاطر والـی جـور یک احتمال ضعیف قلمداد میشود. از سوی دیگر میدانیم روح سیاست کیفری اسلام مبنی بـر انتقام و مجازات محوری نیست. ↩️ب_ اگـر سـه نفر یک نفر را به قتل برسانند، ولی امر مسلمانان میتواند یکی از آن سـه نفـر را کـه خواسـت بکشد و دو نفر دیگردو سوم دیه (سھم جنایت خود) را به وارثان مقتول پرداخت میکننـد. (ر.ک: شیخ طوسی، ١٠/٢٥٠ ) به نظر میرسد وقتی شیخ طوسی که ھم فقیـه و ھـم مفسـر و ھـم محدث است این خبر را نقل میکند، دیگر تضعیف نمیکند و از طرفی به نظر نویسنده، وقتـی حدیث معلّل به مفاد آیه باشد، ضعف ارسال آن قابل جبران خواھد بود. 🔻وقتی از مجموع ١١ روایت مندرج در ذیل مشارکت در قتـل (ر.ک: حـرّ عـاملی ، ١٠/١٣- ٢١١) روایات معارض فوق با دیگر روایات مشاھده میگردد، چگونه میتوان بـه کشـتن چنـد نفر در مقابل یک نفر حکم کرد؟! و نیز با استناد به قاعـده تفسـیر حـداقلی (مضـیّق) و تفسـیر قوانین کیفری به نفع متھم، چگونه میتوان چندین نفر را به خاطر یک نفر به قتل رساند؟! 🖋شیخ طوسی این روایات کـه مبیّن تساوی و تعادل در مجازات است را حمل بر میکند (شیخ طوسی، الاستبصار، ٦٥٣ ) حال آنکه به نظر نویسنده به دو دلیل اساسی تقیه جایگاھی ندارد. 1⃣١ -تقیه در ریختن خون جایز نیست، به اصطلاح «لا تقیة فی الـدماء » (شـیخ مفیـد، ٨٠٩ .) اصولاً تقیه در اینجا خروج تخصّصی دارد. 2⃣ -وقتی جمعی از عالمان آن ھم به استناد رأی عمر، قتل جماعت به خاطر یک نفر را قبول میکنند، تقیه مخدوش میباشد. در یکی از منابع مھم فقھی اھل سنت چنـین آمـده است: «إذا قتل جماعة واحداً عمداً أقتصّ من جمـیعھم لقـول عمـر رضـی االله عنـه » (انصـاری،.٥٦٩/٤) 📃برگرفته از نشريه مطالعات اسلامی: فقه و اصول، "نقد مبنایی بر حکم کیفري مشارکت در قتل عمد" 🖋دکتر امیرحمزه سالارزایی. http://quranpuyan.com/yaf_postsm19446_Hkm-mshrkt-dw-y-chnd-nfr-dr-qtl-mdy-chyst--y-hmh-qSS-w-dm-myshwnd.aspx#post19446 @quranpuyan
به چه معناست؟ موارد كاربرد تقيه چيست؟❓ 🛑قسمت يازدهم :تقیه امامان و جمع بندی ✳سید محمد جواد غروی در کتاب چند گفتار، به این موضوع اشاره می‌کند" که احکام الهی که در شرع و از طریق قرآن ابلاغ شده باید تا قیامت باقی بماند و همچنین پرهیز از بیان حکم خداوند خصوصاً توسط ائمه موجب تعطیلی و ابطال اوامر و نواهی خداوند می‌گردد. اگر ائمه در احکام تقیه می‌کردند این امر موجب پیدایش اختلاف در دین خدا می‌شد. ترس ستمگر از ائمه این بود که آن‌ها حزبی تشکیل دهند و در مقابل ستمگران کنند از این رو ائمه پیروان خود را از تجمع در برابر منع نموده که چنین تقیه‌ای را در_موضوعات می‌نامند. تقیه در موضوعات هم عقلی است و هم از کتاب و سنت قطعیه می‌باشد ائمه هم خود به این معنا تقیه می‌کردند." ✳" امام ع در یکجا تقیه می‌کرد، یعنی در مسائلی که مربوط به بود و لذا در ثبوت ، فرمود اگر پیش شما ثابت است من حرفی ندارم، از خلفا در مسائل خلافت تقیه می‌کردند، 👈👈اما در مسائل و اصلاً‌ تقیه نمی‌کردند، تقیه برای حفظ مال، جان و ناموس شیعه بوده است." ايت اله سبحاني 1_ماجرا از این قرار بود که ابوالعباس سفاح، اولین خلیفه عباسی در هنگام خلافت خویش در بغداد، روزی امام صادق(ع) را به مرکز خلافت خود احضار کرد. او به دنبال فرصتی می گشت تا آنحضرت را به شهادت برساند تا اینکه وی آخرین روز ماه مبارک رمضان را عید اعلام کرد.آن روز هنگامی که حضرت صادق(ع) بر او وارد شد خلیفه از او پرسید: ای اباعبداللّه! نظر تو راجع به روزه امروز چیست؟ امام صادق تقیه نموده، و به سفاح فرمود: این مربوط به پیشوای مردم است، تو اگر روزه بگیری، من هم روزه می گیرم و اگر افطار کنی من هم افطار خواهم کرد. در این هنگام سفاح به غلام خود دستور داد تا سفره غذا را بچیند و امام صادق(ع) به همراه او غذا خورده و روزه اش را شکست👈 با اینکه مطمئنّاً می دانست آن روز از ماه رمضان است و عید فطر نیست. آن حضرت در توضیح عمل خویش به یاران نزدیکش فرمود:«و اللّه انّه یومٌ من شهر رمضان فکان افطاری یوماً و قضاؤه ایسر علیّ من ان یضرب عنقی ولایعبد اللّه ؛به خدا سوگند آن روز از ماه بود و یک روز شکستن روزه ماه رمضان (بخاطر تقیه و حفظ دین) و ادای قضای آن برای من آسانتر از این است که کشته شوم و خدا عبادت نشود.» ⭕️جمع بندي 1⃣. "«تقیه» راه­کاری مشروع در شرایط استثنایی است و در منابع روایی و تفسیری، فریقین بر آن تأکید کرده ­اند و از ابداعات شیعه نیست. 2⃣. برداشت و تعریف فریقین از «تقیه» یکسان است، اگرچه شیعیان در طول تاریخ اسلام، به لحاظ گرفتاری‌های بیشتری که نسبت به سایر فرق داشته‌اند، از این رخصت الهی بیشتر استفاده کرده اند" 3⃣ تقیه فقط در شرایط اضطرلر است آن هم تا زمانی که منجر به به غیر یا نفس محترم و امثال آن نشود؛ 🔶امام صادق ع می‌فرمایند: اگر نمی‌توانی اذیت و آزار مخالفان و زورگویان را تحمّل کنی و اهل صبر هم نیستی، خموشی (صمت) هم نمی‌توانی بکنی و هیچ یک از راه­کار های تقیه را نمی­توانی عمل کنی، راه هجرت را انتخاب کن. 👈همچنين از امام صادق علیه السلام روایت است که می فرماید: «التَّقِیَّةُ فِی کُلِّ ضَرُورَةٍ وَصاحِبُها اَعْلَمُ بِها حِینَ تَنْزِلُ بِهِ؛ 👈👈👈👈تقیّه در هر است، و خود گرفتار بدان داناتر است در آن هنگامی که برای او رخ دهد. پایان جهت مطالعه قسمتهای قبلی و سایر نظرات به لینک زیر مراجعه نمایید👇👇 B2n.ir/p04053 کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه دردين ┏━━🌹💠🌹━━ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹
♦️ چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑قسمت اول؛ 💫مقدمه: از مسائل حوزة اجتماعی در فقه و مسئله‌ای است که همواره موضوع پرسش‌های گوناگونی بوده است و در عصر کنونی بیش از پیش مورد بحث و تأمل افراد و گروه‌های مختلف جامعه است. یک سر مسئله دین و یک سر مسئله جان انسان است و هریک اهمیت خاصی دارند. بحث اساسی در این مسئله منکر ضروری است؛ یعنی اگر شخصی به هر دلیلی دربارة یکی از احکام ضروری اسلام تردید و آن را انکار کرد و از پذیرش آن سر باز زد، آیا می‌توان وی را به دین اسلام کافر دانست و احکام کفر و را بر وی جاری کرد؟ اگر چنین است، چه ضوابط و قیودی بر این حکم وجود دارد؟ ✅بحث انکار ضروری اسلام در جایی مطرح می‌شود که شخص اصل اسلام را پذیرفته و حکمی از دین را نمی‌پذیرد. توجه به این نکته لازم است که محل نزاع در بحث ضروری در جایی است که کسی بگوید من اسلام، قرآن، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامت را قبول دارم؛ اما مثلاً را نمی‌پذیرم. در این فرض، این پرسش مطرح می‌شود که آیا این انکار موجب اوست؟ ⭕️تعريف در ، و ♻️ضروریات دین در قرآن ذکر نشده و در آن، به طور مستقیم درباره منکِر ضروری دین سخنی به میان نیامده است ♻️در روايات می‌توان به روایتی از امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) اشاره کرد که علمای ما، از جمله علامه مجلسی، بدان متذکر شده‌اند؛ این تنها روایتی است که به معنای ضروری اشاره کرده است 👈آن حضرت امور ادیان را به چهار دسته تقسیم فرمودند ↩️ که به دو دسته بازگشت دارد: 🔻 امر اوّل چیزهایی که هیچ اختلافی بین تمام امت اسلامی در آن نیست و آن است که نیازی به فکر و نظر و استدلال ندارند . 🔻امر دوّم، غیر ضروریات دین را شرح می‌دهند که در اثبات آن به نظر و استدلال نیاز است و و انکار در آن راه دارد 👈در منابع روایی غير از حديث فوق ؛ حدیثی که به اسم ضروریات دین اشاره کرده باشد، یافت نشد، و این به دلیل آن است که اصطلاح ضروری دین لفظ مستحدث و تازه ای است که بعد از «صاحب شرایع» در فقه وارد شده است. البته در منابع روایی ما روایاتی وجود دارد که از مجموع آن، فقهای ما این اصطلاح را وضع کرده اند. ♻️آن گونه که از تعریف های بدست می آید، در ضروری بودن یک حکم، فقط علم به آن کافی نیست بلکه باید آن قدر و شناخته شده باشد که از هیچ مسلمانی پنهان نباشد و بودن آن، نیازی به دلیل و برهان نداشته باشد. بالاتر از این، حکم ضروری آنقدر معروف و باشد که غیرمسلمانهایی که به جامعه اسلامی نزدیک اند، بدانند که آن حکم جزء دین اسلام است. مثلاً حتی غیرمسلمانها می دانند که نماز از واجبات دین اسلام است. 📌وضوح و روشنی ضروریات دین به حدّی است که انکار آن توسّط مسلمان، مستلزم تکذیب پیامبر اکرم و انکار رسالت اوست. بنابراین را می توان این گونه تعریف کرد: «ضروریات دین به احکام و عقایدی گویند که جزء دین بودنشان اثبات شده و از جمله واضحات و بدیهیات باشد، به گونه ای که عادتا بر هیچ مسلمانی پوشیده نباشد و حتی بعضی از غیرمسلمانان هم جزء دین بودن آن را بدانند». 🖋🖋نقل از سایت دانشنامه اسلامي 💫ادامه دارد کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑قسمت سوم: ✳روایات دربارة تحقق «کفر» در این بحث سه گروه از روایات وجود دارد ↩️ گروه اول، روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه اعتقاد به هر موضوعی از موضوعات عالم که خلاف واقع باشد موجب برای و یا خواهد شد چنانکه صحیحه برید عجلی دلالت بر آن دارد. ↩️طائفه دوّم ، روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه و هر یک از اعم از واجبات و محرمات موجب برای کفر است. ↩️طائفه سوّم، روایتی است که دلالت دارد بر اینکه اگر معتقد به آن باشد است بلا فرق بین اینکه عالم به حرمت باشد یا عالم نباشد و بلا فرق بین اینکه ضروری دین باشد یا نباشد 🔻مطالعة روایات نشان داد در هیچ روایتی، اثری از کلمة «ضروری» و انکار ضروری نیست؛ در نتیجه تنها توجیه آمدن کلمة «ضروری» در عبارت بزرگانی همچون ابن‌سعید حلی و محقق حلی این است که این دسته از فقها روایات را کنار هم گذاشته (روایاتی مانند «جَحَدَ الفَرَائِضَ» یا «ارتَکَبَ کَبِيرَةً») و از آنها چنین عنوانی را اصطیاد کرده ‎اند. در این صورت و شهرت به دلیل مدرکی بودن بی‌تأثیر خواهد بود. ✳✳چكيده مطالعه در مسئله، نتایج زیر را به دنبال داشت: 💠در مسئلة دین، مشهور معتقدند منکر ضروری است و بنا بر نظر مشهور باید آثار کفر را برای منکر ضروری اجرا کرد. عده ‎ای نیز انکار ضروری را در صورت ملازم بودن آن با تکذیب النبی(صلی الله علیه و آله) موجب کفر می‌دانند. 💠مراد از آن حکمی است که واضح است و منکِر نیز به آن علم دارد و به آن اعتقاد پیدا کند؛ یعنی قبلاً علم داشته این حلال است و اکنون به حرمت اعتقاد پیدا می‌کند یا اینکه علم داشته واجب است و اکنون به عدم وجوب اعتقاد پیدا می‌کند یا اینکه علم داشته حرام و کبیره است؛ ولی الآن به اعتقاد پیدا می‌کند. در نتیجه منکِر یک حکم ضروری که به ضروری بودن آن حکم علم دارد، خودش خارج‌کننده از اسلام است. 📌بنابراین می‎توان سه ملاک از این معیارهای یادشده در مورد ضروری ارائه داد: ↩️ نزد همة مسلمانان واضح و آشکار است؛ ↩️نیازی به اقامة دلیل ندارد؛ ↩️ اجتهاد در آن معنا ندارد. 💠فرض بحث در انکار ضروری جایی است که 👈👈انکار با علم به اینکه حکم مورد انکار، ضروریِ دین است، صورت گیرد؛ وگرنه انکار ضروری از روی یا یک منشأ دیگری، از محل بحث خارج است. 💠هیچ روایت و دلیلی نداریم که اگر سر از تکذیب پیامبر(صلی الله علیه و آله) درآورد و موجب تکذیب نبی(صلی الله علیه و آله) شود، مستلزم کفر است؛ بله، خود (صلی الله علیه و آله) بی‌گمان موجب است. 💠تدین به اسلام واجب است و اگر کسی یکی از احکام را با این دو خصوصیت (واضح بودن حکم آن نزد مسلمانان و علم به آن) کند، از اسلام خارج می‌شود. 💫🖋بررسی فقهی کفر منکر ضروری، ايت اله محمدجواد فاضل لنکرانی 🔹🔹نکته‌ای که باید بر آن تاکید کرد، آن است که ضروری‌بودن یک حکم و اعتقاد، نیست و گاه منحصر به و خاصی می‌شود. از این رو نمی‌توان کسی را که آن حکم و اعتقاد را در غیر آن زمان انکار می‌کند، کافر شمرد و این، به سبب تحول در افکار و اشخاص در زمان‌های مختلف است؛ گاه اعتقادی به سبب یک واقعه تاریخی یا اجتماعی در جامعه گسترش می‌یابد، به گونه‌ای که همه آن را می‌دانند و به صورت ضروری مذهب یا دین در می‌آید؛ اما در زمان دیگر این گونه نیست. (از سايت ويكي فقه) کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑 قسمت چهارم: "بعد از بررسی در کلمات بزرگان و مجموع روایات باب و مراجعه به فرمایشات مرحوم استاد خویی ره معلوم شد که کلمات فقها در این جهت و است از این جهت حکم نمودن در مسأله حقیقتاً مشکل است. ✅ محقّق اردبیلی ره معتقد است که دین تنها در صورتی محکوم به است و احکام کفر بر وی مترتّب می‌شود که إنکار او بازگشتش به إنکار رسول الله و تکذیب او باشد و این در صورتی است که فرد از روی حکمی از احکام ضروری دین را إنکار کند یعنی با اینکه می‌داند این حکم منسوب به رسول الله است، منکر انتساب آن به خداوند شده و با این إنکار در حقیقت منکر رسالت شده و از این جهت محکوم به احکام کفر است. 👈 ولی اگر معتقد به رسالت رسول الله باشد و از طرفی نداند که این حکمی که منکر آن شده از احکام ضروری إسلام است نمی‌توان گفت چنین شخصی منکر رسالت رسول الله است و إطلاق کافر و ترتّب احکام کفر بر چنین شخصی در غایت إشکال است. 👈بنابراین عبارت است از کسی که منکر یکی از این دو چیز باشد: یا منکر وحدانیت خداوند و یا منکر رسالت رسول الله .بنابراین منکر ضروری دین چنانچه می‌داند حکمی جزء ضروریات دین است و با این حال عالماً و متعمّداً منکر آن شود چون إنکار او در حقیقت بازگشتش به إنکار رسالت است از این جهت محکوم به کفر بوده و احکام کافر بر او مترتّب می‌شود. ♦(امام خمينى هم نيز اين نظريه را برگزيده و در تحرير الوسيله مى فرمايد: «كافر كسى است كه اسلام را نپذيرفته باشد، يا پذيرفته، اما يكى از ضروريات دين را انكار كرده باشد، به گونه اى كه انكارش به انكار رسالت و تكذيب پيامبر يا ناقص شمردن شريعت پاك او منجر شود، يا چيزى از او سر زند كه باعث كفر او باشد; مانند قول يا فعلى كه مستلزم كفر او باشد ... اما اگر غُلُوَّش به انكار خدا يا توحيد يا نبوت منجر شود كافر است وگرنه نيست.» ) ✅ اما کسی که منکر حکمی از احکام دین مثل حرمت شود و در عین حال معتقد به رسالت هم باشد چنانچه إنکار او از روی علم و تعمّد نباشد در این صورت نمی‌توان حکم به کفر و نجاست چنین فردی کرد 🔻مثل خیلی از مسلمانان عصر حاضر که إسلام را قبول دارند ولی با این حال برخی از احکام آن را نپذیرفته‌اند حال یا به جهت که در ذهن نسبت به آن دارند و یا به جهت اینکه قریب العهد به إسلام هستند و پذیرش همه احکام إسلام در ابتدا برای آنان سخت است و با اینکه اعتقاد به خدا و رسول دارندولی منکر برخی از فروع إسلام هستند ومی‌گویند این حرف ها ساخته وپرداخته خود است. 👈با این بیان فی نفسه و به عنوان مستقل، موجب برای کفر نمی‌شود مگر در صورتی که بازگشت آن به إنکار رسالت باشد و این در صورتی است که إنکار از روی تعمد و عن علمٍ باشد . 👈👈👈آنچه به نظر بنده می رسد تبعاً للمحقّق الاردبیلی ره آن است که دین چنانچه إنکار وی از روی و نباشد و معتقد به رسالت رسول الله هم باشد نمی‌توان گفت که إنکار وی بازگشتش به إنکار رسالت است و حکم نمودن به کفر چنین فردی و ترتّب آثار کفر بر وی مشکل است. ✅و اما که إمامان معصوم را خدا دانسته و یا معتقدند که خدا در آنان حلول کرده است آنان نیز قطعا محکوم به زیرا منکر و خداوند متعال شده‌اند و شکی نیست که چنین افرادی قطعاً محکوم به کفر است." 🎙درس خارج فقه ايت الله مصطفي اشرفی- مدرسه علميه ايت اله خويي مشهد http://quranpuyan.com/yaf_postst5670_Drwry-dyn-chyst--y-nkr-Drwryt-dyn--mwjb-kfr--w-qtl-frd-myshwd.aspx کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑 قسمت ششم: 🔻در چه صورتی انکار ضروری باعث می‌شود؟ "به اعتقاد علمای شیعه و سنی، انکار ضروری دین اسلام، موجب کفر است. در این باره دست کم شش نظر را می‌توان در بین فقها یافت. 1⃣-در هر حالتی موجب است انکار ضروری دین به خودی خود سبب مستقل کفر است و انکار ضروری دین، همانند انکار خدا و رسالت پیامبر، سبب تامّ کفر است؛ هر چند ناشی از شبهه باشد یا مستلزم تکذیب پیامبر نباشد. برخی این قول را به علامه حلی نسبت داده‌اند. 2⃣-اگر از سوی باشد باعث است منکر ضروری دین به شرطی مرتد است که جاهل مقصر باشد (شبهۀ او به دلیل کوتاهی خودش در شناخت شریعت رخ داده باشد)؛ اما اگر اگر جاهل قاصر باشد، مرتد نیست. این نظریه، از آنِ شیخ انصاری دانسته شده است. 3⃣-اگر از روی دشمنی و با باشد باعث ارتداد است 🔻انکار ضروری دین به شرطی موجب ارتداد می‌شود که مستلزم تکذیب پیامبر و رسالت او، و حاکی از انکار از روی باشد. بنابراین اگر کسی از روی جهل مرکب حکمی را با اعتقاد به اینکه جزء شریعت نیست انکار کند، مرتد نیست. با این حال باید قرائنی دالّ بر شبهه و جهل مرکب در فرد انکارکننده دیده شود.[۲۶] سید مرتضی، ملاهادی سبزواری، سید بحرالعلوم، آیت‌الله خویی از قائلان این نظریه دانسته شده‌اند. به ادعای برخی، مشهور فقهایی که به مسئله منکر ضروری پرداخته‌اند و حتی برخی از کسانی که نظریه اول را پذیرفته‌اند، صورت شبهه را استثنا کرده‌اند. 4⃣-اگر منکر، شهروند سرزمین اسلامی باشد مرتد است منکر ضروری دین اگر در سرزمین اسلامی متولد شده و تا دوره جوانی در همان جا زندگی کرده و ضروریات اسلام را دانسته باشد و پس از آن انکار کند، کافر است. اما اگر منکر ضروری دین، از سرزمین‌های دور از اسلام است، به گونه‌ای که احتمال مخفی ماندن ضرورت بر او پذیرفتنی است، انکار ضروری دین موجب کفر او نمی‌شود. این نظریه از صاحب جواهر دانسته شده است. 5⃣-اگر منجر به انکار توحید و نبوت نشود باعث ارتداد نیست سید روح الله خمینی در «کتاب الطهارة» با تأکید بر مسئلۀ عرف مسلمانان می‌گوید که گفتن شهادتین (اعتقاد به توحید و نبوت) برای مسلمان بودن کافی است و انکار برخی از احکام ــ اگر منجر به انکار این دو اصل نشود ــ موجب ارتداد نیست؛ زیرا مسلمانان عرفاً به کسی که دین پیامبر(ص) را قبول دارد اما در وجوب نماز دچار تردید شده یا مثلاً حج را مربوط به دوران ابتدایی اسلام می‌داند نمی‌گویند: «مسلمان نیست». 6⃣-اگر مستلزم تکذیب پیامبر باشد باعث ارتداد است از نظر محقق داماد و سید موسی شبیری ارتداد در صورتی رخ می‌دهد که مستلزم تکذیب پیامبر(ص) باشد. اگر کسی بگوید: «پیامبر دروغ گفته است» باعث او می‌شود؛ اما اگر بگوید من پیامبر(ص) را قبول دارم؛ اما به دروغ بگوید «این حکم، گفتۀ پیامبر نیست»، باعث فسق او می‌شود؛ اما موجب کفرش نمی‌شود. 👈به گفتۀ آیت‌الله شبیری، حتی موارد روشنی همچون انکار تمتع توسط صحابه نیز باعث نشده تا پیامبر(ص) و امام علی(ع) آنها را کافر بدانند. بنابراین ، صرفاً می‌تواند یک اماره (نشانه) بر کفر باشد و به تنهایی باعث اثبات کفر نیست. پس اگر قطع داشته باشیم که فردی به رسالت پیامبر و توحید اعتقاد دارد؛ اما حکمی از شرع را انکار می‌کند محکوم به کفر نیست و مسلمان است. 🖥برگرفته از سايت ويكي شيعه 💫ادامه دارد کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
چيست؟ ايا ، موجب و فرد ميشود؟ 🛑 قسمت هفتم: 🔻🔻انكار ضروري دين، وقتي است كه فرد به ضروري بودن ان امر و تشريع آن از طرف پيامبر يقين داشته باشد و انرا انكار كند ✳"یکی از موجبات ارتداد که احکام ویژه ای در نظام کیفری اسلام بر آن مترتب میشود انکار یکی از ضروریات دین است. سوالی که مطرح میشود این است که آیا در انکار ضروری دین ـ که موجب است ـ علم و آگاهی شخص انکارکننده هم نقش دارد یا اینکه انکار ضروری دین به هر صورتی که باشد موجب ارتداد میشود؟ ✳ در مقاله حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی به نقش علم در انکار ضروری دین پرداخته و نتایج حاصل از آن در مجموع بیانگر این است که و آگاهی انکارکننده به ضروری دین بودن آنچه انکار میکند از شروط اصلی تحقق ارتداد است. ✳محقق اردبیلی ضروری دین را با دایره ای وسیعتر معنا میکند: «مقصود از ضروری دین که منکر آن کافر میشود موضوعاتی است که یقیناً ثابت شده است بخشی از دین است اگر چه با دلیل و استدلال باشد و اجماعی هم در بین نباشد چون دلیل کافر بودن منکر ضروری دین انکار شریعت و انکار صداقت پیامبراسلام در موضوعی است که آن را انکار میکند با اینکه به طور یقین میداند آنچه را انکار میکند به صورت یقین در اسلام ثابت شده است» در نظر محقق اردبیلی، ضروری دین جزو امور بدیهی و روشنی که نیازمند به اثبات نداشته باشد، نیست، بلکه ضروری دین باید با دلیل و استدلال در نزد منکر آن اثبات شود و فرد منکر به درجه یقین رسیده باشد و بعد از آن ضروری دین را انکارکند. ✳شهید اول نیز معیار انکار ضروری دین را ثابت بودن آن در نزد انکارکننده میداند و در بخشی از تعریف مرتد آورده است: «هر کسی منکر آن چیزی است که میداند ضروری دین بودن آن ثابت شده است و یا آنچه ضروری دین است را با آنکه نزد او ثابت شده است را انکار میکند مرتد است» معیار ضروری دین در نزد شهید ثانی نیز آن دسته از مسائل و احکامی هستند که حکم آن در دین اسلام برای همه ثابت شده است، بنابراین اگر کسی با مواردی که اجماعی نیست و در مورد آن اختلافنظر وجود دارد مخالفت کند منکر ضروری دین محسوب نمیشود. او در این مورد میگوید:«معیار انکار ضروری دین، انکار نمودن اموری است که وجود دارد که آنچه انکار میشود ضروری دین است» ✳مرحوم آیت الله خویی در جواب این سوال که کسانی که واجب بودن حجاب یا روزه و حرام بودن شراب و ضروریات دیگر دین را انکار میکنند آیا این انکار موجب خروج آنان از دین میشود؟ مینویسد: «اگر منکر ضروری دین متوجه باشد و آنچه انکار میکند ازضروریات دین است به نحوی که این انکار، به انکار رسالت پیامبراسلام منجر میشود مرتد است ولی اگر انکار او انکار رسالت نباشد موجب نیست.» 🛑 نتیجه گیری 👈از مجموعه مباحث مطرح شده نتیجه گرفته میشود که منکر ضروری دین زمانی محسوب میشودکه در شریعت مقدس اسلام حکم بودن آن، ثابت بوده و به یقین پیامبر اسلام آن را آورده است و چنین فردی به درجه رسیده باشد و بعد از آن ضروری دین را انکارکند. بنابراین علم و آگاهی انکارکننده به ضروری دین از شروط اصلی تحقق ارتداد است. 📌همچنین با توجه به معانی مختلف لفظ کافر در روایات و احتمالات مختلفی که از آن معانی قابل برداشت است و نبودن اجماع، به این نتیجه رسیدیم که انکار ضروری دین سبب مستقل برای تحقق ارتداد نیست، بلکه منکر ضروری دین اگر انکارش مستلزم انکار دین و رسالت باشد مرتد محسوب میشود و این نظر با مبانی شرعی و عقلانی به دلیل قاعده درء و اصل احتیاط نیز سازگارتر است. 👈بنابراین به محض انکار ضروری دین نمیتوان حکم به بودن شخص داد، بلکه اگر انکار ضروری دین توسط مرتد به دلیل وجود سوالات و او باشد باید پاسخ به سوالات او مورد توجه قرار گرفته و اگر برای حاکم ثابت شود که مهلت خواستن مرتد برای حل شبهه از روی عناد و بخاطر فرار از مجازات و ایجاد فتنه و تضعیف اعتقادات مسلمانان نیست، لازم است مدت زمانی که موجب از بین رفتن و سوالات او باشد به او مهلت داده و او را مورد ارشاد و راهنمایی قراردهد 🖋برگرفته از مقاله استقلال در سببیت انکار ضروری دین و نقش علم در تحقق ارتداد ٢ ، رحیم وکیلزاده ١ عادل اصغرپور طلوعی ٤ ، محسن شکرچیزاده ٣ ، محمدعلی حیدری 📃مجله فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال پنجاه و یکم، شمارۀ اول، بهار و تابستان ١٣٩٧ کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دین ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛