برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
سلام صبح اول هفته تون بخیر و شادی و توام با یاد و یاری خداوند متعال🙋♂
┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄
https://eitaa.com/raherastgari
#جهان_بینی_اسلامی_توحید
قسمت نود و یکم
🌴معرفت الهی
🔹کلام الهی
یکی از مفاهیمی که به خدای متعال نسبت داده میشود مفهوم تکلّم و سخن گفتن است. بحث در باره کلام الهی،از دیرباز در میان متکلّمین مطرح بوده و حتی گفته شده که علت نامیده شدن "علم کلام" به این نام،همین است که اصحاب این علم،در باره کلام الهی بحث میکردهاند.
🌱کلام در استعمالات متعارف عبارت است از لفظی که براساس قرارداد،دلالت بر معنای معینی میکند و متکلّم ،آن را برای فهمانیدن مقصود خود به دیگران بکار میگیرد. و لازمه آن،داشتن حنجره و تارهای صوتی و دهان،و خارج کردن هوا از این مجاری،و نیز وجود وضع و قرارداد قبلی است.
🌷حال اگر مخاطب خداوند در سخن گفتن،انسان باشد میتوان فرض کرد که کلام الهی به صورت صوت ناشی از ایجاد ارتعاش خاصی در هوا باشد و همان معنایی نیز که بطور قراردادی از آن کلام فهمیده میشود به ذهن مخاطب مذکور القاء گردد. و در این حالت صحیح است که بگوییم خداوند با وی سخن گفت.
🌳حال اگر موجودات دیگری که ادراک در آنها از طریق حواس ظاهری صورت نپذیرد و مثلاً برای شنیدن محتاج گوش و ارتعاش ذرات هوا نباشد طبعاً کلام الهی نسبت به آنان متناسب با کیفیت ادراکی ایشان است که چه بسا برای ما هرگز روشن نباشد مثلاً میفرماید:
☀️اذ قالَ لِلمَلائکۀِ إنّی جاعِلٌ فِی الْأرضِ خَلیفۀً
بقره/۳۰
"آنگاه که خداوند به ملائکه فرمود که من در زمین جانشینی قرار میدهم".
🌸در اینجا شرایط آن گفت و شنود و چگونگی آن برای ما روشن نیست اما همین اندازه معلوم است که خداوند مقصود خود را به ملائکه فهمانید.
به هرحال هر قدر مفهوم کلام را توسعه دهیم و ویژگیهای مصادیق آن را حذف کنیم به معنای وسیعتری دست مییابیم که خصوصیت اصلی آن همانا تفهیم یک معنا به مخاطب خواهد بود.
🌿به طوری که انواع روشهای القای معنا را میتوان داخل در مفهوم تکلّم قلمداد کرد از قبیل القاء یک معنا به کمک اندامهای حسی ،القاء بوسیله علائم و رموز قراردادی یا بشکل کنایه و استعاره ،القاء بصورت ارتباطات روحی ،القاء بصورت ایجاد معانی در کانون ادراکی نفس،ایجاد مفاهیم در ذهن و . . .
🍂حاصل آنکه در مفهوم تکلّم،وجود مخاطب و کلام یا معنایی که به وی القاء میشود ملحوظ است و از این رو،باید آن را از صفات فعلیه به حساب آورد. هرچند که همچون صفات فعلیه دیگر میتوان آن را به صفات ذاتیه بازگشت داد یعنی مثلاً تکلّم را به مفهوم قدرت بر تکلّم بازگرداند.
صدق
سخن الهی اگر بصورت امر و نهی و انشاء باشد،وظایف عملی بندگان را تعیین مینماید و جای اتصاف به صدق و کذب را ندارد.اما اگر بصورت اِخبار از حقایق موجود یا حوادث گذشته و آینده باشد دارای صفت صدق خواهد بود. چنانکه قرآن کریم میفرماید:
☀️و مَنْ أصدَقُ مِنَ اللهِ حَدیثاً
نساء/۷۸
"و چه کسی راستگوتر از خداوند است"؟
و طبعاً هیچکس ،عذری برای عدم قبول این سخن نخواهد داشت.
این صفت اساس اعتبار نوع دیگری از استدلال (استدلال نقلی و تعبّدی) برای اثبات مسائل فرعی جهانبینی و بسیاری از مسائل عقیدتی را تشکیل میدهد.
🪴از جمله دلایل عقلی که جهت اثبات این صفت میتوان اقامه نمود،این است که سخن گفتن خداوند از شئون ربوبیت الهی و تدبیر جهان و انسان،و بر اساس علم و حکمت،و به منظور هدایت مخلوقات و فراهم کردن وسیله شناخت و ادراک صحیح برای محاطبین است و اگر امکان مخالفت و عدم تطبیق با واقعیت را داشته باشد،اعتمادی برآنها نخواهد بود و موجب نقض غرض شده خلاف حکمت الهی خواهد بود.
ادامه دارد . . .
📚کتاب جهانبینی اسلامی (توحید)با اندکی تصرّف
┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄
https://eitaa.com/raherastgari
🏢 🎊 بهرهبرداری از ۱۰ هزار و ۲۰۰ واحد مسکونی در فارس
از برنامه سفر رئیس جمهور به استان فارس:
¤ افتتاح ۱۰ هزار و ۲۰۰ واحد مسکونی
¤ آغاز عملیات اجرایی ۵۵ هزار واحد در شهر جدید صدرا
¤ شروع ساخت شهرک جدید ۵۰۰ هکتاری در جهرم
¤ افتتاح بزرگراه جهرم-لار
بیشتر بخوانید
📆۱۴۰۲/۷/۲۰
#افتتاح
#املاک
#راهسازی
🇮🇷 خـــــ♥️ــوشخبـر 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3193438243C5161aeab75
#پند_ها_و_حکمت_ها
پند یک پدر پیر در حال مرگ به فرزندش👇
🔹منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند)
🔸زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش)
🔺به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش)
🔻گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد (خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن)
▫️انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.(سیرت زیبا بهتر است از صورت نیکو)
▪️قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هايت را به پیش خدا گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش.
انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فکرش
┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄
https://eitaa.com/raherastgari
#داستان
۷۸. جویبر و ذلفا
✍چقدر خوب بود زن میگرفتی و خانواده تشکیل میدادی و به این زندگی انفرادی خاتمه میدادی، تا هم حاجت تو به زن برآورده شود و هم آن زن در کار دنیا و آخرت کمک تو باشد.
🤦یا رسول الله! نه مال دارم و نه جمال، نه حسب دارم و نه نسب، چه کسی به من زن میدهد؟ و کدام زن رغبت میکند که همسر مردی فقیر و کوتاه قد و سیاهپوست و بدشکل مانند من بشود؟!
☀️ ای جوبیر! خداوند به وسیله اسلام ارزش افراد و اشخاص را عوض کرد.
بسیاری از اشخاص در دوره جاهلیت محترم بودند و اسلام آنها را پایین آورد.
بسیاری از اشخاص در جاهلیت خوار و بیمقدار بودند و اسلام قدر و منزلت آنها را بالا برد. خداوند به وسیله اسلام نخوتهای جاهلیت و افتخار به نسب و فامیل را منسوخ کرد. اکنون همه مردم از سفید و سیاه، قرشی و غیرقرشی، عربی و عجمی در یک درجهاند، هیچ کس بر دیگری برتری ندارد مرگ به وسیله تقوا و طاعت. من در میان مسلمانان فقط کسی را از تو بالاتر میدانم که تقوا و عملش از تو بهتر باشد.
اکنون به آنچه دستور میدهم عمل کن.
🔹اینها کلماتی بود که در یکی از روزها که رسول اکرم به ملاقات «اصحاب صُفّه» آمده بود، میان او و جویبر رد و بدل شد.
🔸جویبر از اهل یمامه بود. در همان جا بود که شهرت و آوازه اسلام و ظهور پیغمبر خاتم را شنید. او هرچند تنگدست و سیاه و کوتاه قد بود، اما باهوش و حق طلب و بااراده بود. بعد از شنیدن آوازه اسلام، یکسره به مدینه آمد تا از نزدیک جریان را ببیند.
🔺طولی نکشید که اسلام آورد و در سلک مسلماناندرآمد، اما چون نه پولی داشت و نه منزلی و نه آشنایی، موقتا به دستور رسول اکرم در مسجد به سر میبرد.
🔻تدریجا در میان کسان دیگری که مسلمان میشدند و در مدینه میماندند، افرادی دیگر هم یافت شدند که آنها نیز مانند جویبر فقیر و تنگدست بودند و به دستور پیغمبر در مسجد به سر میبردند. تا آنکه به پیغمبر وحی شد مسجد جای سکونت نیست، اینها باید در خارج مسجد منزل کنند. رسول خدا نقطهای در خارج از مسجد در نظر گرفت و سایبانی در آنجا ساخت و آن عده را به زیر آن سایبان منتقل کرد.
▫️آنجا را «صفّه» مینامیدند و ساکنین آنجا که هم فقیر بدودن و هم غریب، «اصحاب صفّه» خوانده میشدند. رسول خدا و اصحاب به احوال و زندگی آنها رسیدگی میکردند.
▪️یک روز رسول خدا به سراغ این دسته آمده بود. در آن میان چشمش به جویبر افتاد، به فکر رفت که جویبر را از این وضع خارج کند و به زندگی او سر و سامانی بدهد. اما چیزی که هرگز به خاطر جویبرنمیگذشت- با اطلاعی که از وضع خودش داشت- این بود که روزی صاحب زن و خانه و سر و سامان بشود.
💁 این بود که تا رسول خدا به او پیشنهاد ازدواج کرد، با تعجب جواب داد: مگر ممکن است کسی به زناشویی با من تن بدهد؟! ولی رسول خدا زود او را از اشتباه خودش خارج ساخت و تغییر وضع اجتماعی را- که در اثر اسلام پیدا شده بود- به او گوشزد فرمود.
🌟رسول خدا پس از آنکه جویبر را از اشتباه بیرون آورد و او را به زندگی مطمئن و امیدوار ساخت، دستور داد یکسره به خانه زیادبن لبید انصاری برود و دختر «ذلفا» را برای خود خواستگاری کند.
🎅زیادبن لبید از ثروتمندان و محترمین اهل مدینه بود. افراد قبیله وی احترام زیادی برایش قائل بودند. هنگامی که جویبر وارد خانه زیاد شد، گروهی از بستگان و افراد قبیله لبید در آنجا جمع بودند.
🙋جویبر پس از نشستن مکثی کرد و سپس سر را بلند کرد و به زیاد گفت: «من از طرف پیغمبر پیامی برای تو دارم، محرمانه بگویم یا علنی»؟
🎅پیام پیغمبر برای من افتخار است، البته علنی بگو.
💁♂پیغمبر مرا فرستاده که دخترت ذلفا را برای خودم خواستگاری کنم.
🎅پیغمبر خودش این موضوع را به تو فرمود؟!!.
🧑⚕من که از پیش خود حرفی نمیزنم، همه مرا میشناسند، اهل دروغ نیستم.
🎅عجیب است! رسم ما نیست دختر خود را جز به هم شأنهای خود از قبیله خودمان بدهیم. تو برو، من خودم به حضور پیغمبر خواهم آمد و در این موضوع با خود ایشان مذاکره خواهم کرد.
🧑⚕جویبر از جا حرکت کرد و از خانه بیرون رفت، اما همانطور که میرفت با خودش میگفت: «به خدا قسم آنچه قرآن تعلیم داده است و آن چیزی که نبوت محمد برای آن است غیر این چیزی است که زیاد میگوید».
هرکس نزدیک بود، این سخنان را که جویبر با خود زیر لب زمزمه میکرد میشنید.
ادامه در صفحه بعد👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆
🧕ذلفا دختر زیبای لبید که به جمال و زیبایی معروف بود، سخنان جویبر را شنید، آمد پیش پدر تا از ماجرا آگاه شود.
بابا! این مرد که همین الآن از خانه بیرون رفت با خودش چه زمزمه میکرد و مقصودش چه بود؟.
🎅این مرد به خواستگاری تو آمده بود و ادعا میکرد پیغمبر او را فرستاده است.
🧕نکند واقعا پیغمبر او را فرستاده باشد و رد کردن تو او را تمرد امر پیغمبر محسوب گردد؟!
🎅به عقیده تو من چه کنم؟
🧕به عقیده من زود او را قبل از آنکه به حضور پیغمبر برسد به خانه برگردان، و خودت برو به حضور پیغمبر و تحقیق کن قضیه چه بوده است.
🎅زیاد جویبر را با احترام به خانه برگردانید و خودش به حضور پیغمبر شتافت.
همینکه آن حضرت را دید عرض کرد:
«یا رسول الله! جویبر به خانه ما آمد و همچو پیغامی از طرف شما آورد، میخواهم عرض کنم رسم وعادت جاری ما این است که دختران خود را فقط به هم شأنهای خودمان از اهل قبیله که همه انصار و یاران شما هستند بدهیم».
☀️ای زیاد! جویبر مؤمن است. آن شأنیتها که تو گمان میکنی امروز از میان رفته است. مرد مؤمن هم شأن زن مؤمنه است.
🎅زیاد به خانه برگشت و یکسره به سراغ دخترش ذلفا رفت و ماجرا را نقل کرد.
🧕به عقیده من پیشنهاد رسول خدا را رد نکن. مطلب مربوط به من است. جویبر هرچه هست من باید راضی باشم. چون رسول خدا به این امر راضی است من هم راضی هستم.
🎅زیاد ذلفا را به عقد جویبر درآورد. مهر او را از مال خودش تعیین کرد. جهاز خوبی برای عروس تهیه دید. از جویبر پرسیدند:
«آیا خانهای در نظر گرفتهای که عروس را به آن خانه ببری؟
💁من چیزی که فکر نمیکردم این بود کهروزی داران زن و زندگی بشوم. پیغمبر ناگهان آمد و به من چنین و چنان گفت و مرا به خانه زیاد فرستاد.
🎅زیاد از مال خود خانه و اثاث کامل فراهم کرد، به علاوه دو جامه مناسب برای داماد آماده کرد. عروس را با آرایش و عطر و زیور کامل به آن خانه منتقل کردند.
🙍شب تاریک شد. جویبر نمیدانست خانهای که برای او درنظر گرفته شده کجاست. جویبر به آن خانه و حجله راهنمایی شد. همینکه چشمش به آن خانه و آنهمه لوازم و عروس آنچنان زیبا افتاد، گذشته به یادش آمد. با خود اندیشید که من مردی فقیر و غریب وارد این شهر شدم. هیچ چیز نداشتم، نه مال و نه جمال و نه نسب و نه فامیل. خداوند به وسیله اسلام این همه نعمت برایم فراهم کرد. این اسلام است که اینچنین تحولی در مردم به وجود آورده که فکرش را هم نمیشد کرد. من چقدر باید خدا را شکر کنم.
🤦همان وقت حالت رضایت و شکرگزاری به درگاه ایزد متعال در وی پیدا شد، به گوشهای از اطاق رفت و به تلاوت قرآن و عبادت پرداخت. یک وقت به خود آمدکه ندای اذان صبح به گوشش رسید. آن روز را شکرانه نیت روزه کرد. وقتی که زنان به سراغ ذلفا رفتند وی را بکر و دست نخورده یافتند. معلوم شد جویبر اصلا به نزدیک ذلفا نیامده است. قضیه را از زیاد پنهان نگاه داشتند.
🎍دو شبانه روز دیگر به همین منوال گذشت. جویبر روزها روزه میگرفت و شبها به عبادت و تلاوت میپرداخت. کم کم این فکر برای خانواده ث عروس پیدا شد که شاید جویبر ناتوانی جنسی دارد و احتیاج به زن در او نیست. ناچار مطلب را با خود زیاد در میان گذاشتند. زیاد قضیه را به اطلاع پیغمبر اکرم رسانید.
☀️پیغمبر اکرم جویبر را طلبید و به او فرمود:
«مگر در تو میل به زن وجود ندارد؟!».
🤦از قضا این میل در من شدید است.
☀️پس چرا تاکنون نزد عروس نرفتهای؟
💁 یا رسول الله! وقتی که وارد آن خانه شدم و خود را در میان آنهمه نعمت دیدم، در اندیشه فرو رفتم که خداوند به این بنده ناقابل چقدر عنایت فرموده! حالتشکر و عبادت در من پیدا شد. لازم دانستم قبل از هر چیزی خدای خود را شکرانه عبادت کنم. از امشب نزد همسرم خواهم رفت.
🌟رسول خدا عین جریان را به اطلاع زیادبن لبید رسانید. جویبر و ذلفا با هم عروسی کردند و با هم به خوشی به سر میبردند. جهادی پیش آمد. جویبر با همان نشاطی که مخصوص مردان باایمان است زیر پرچم اسلام در آن جهاد شرکت کرد و شهید شد.
🌺بعد از شهادت جویبر هیچ زنی به اندازه ذلفا خواستگار نداشت و برای هیچ زنی به اندازه ذلفا حاضر نبودند پول خرج کنند.
📚شهید مطهری، داستان راستان، جلد دوم
┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄
https://eitaa.com/raherastgari
☀️سُبحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الاَرضِ رَبِّ العَرشِ عَمّا یَصِفُونَ
زُخرُف/۸۲
🌻پاکا پروردگار آسمانها و زمین،پروردگار اورنگ(فرمانفرماییِ جهان) است از آنچه وصف میکنند.
مکان تصویر:کوه تنگوان شهرستان اندیمشک
زمان:مهر۱۴۰۲ه.ش
┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄
https://eitaa.com/raherastgari
#جهان_بینی_اسلامی_توحید
قسمت نود و دوم
🌴معرفت الهی
🔹دفعی و تدریجی در افعال الهی
از مباحثی که در خصوص افعال الهی مطرح میشود این است که آیا افعال الهی تدریجی است و در امتداد زمان جامه هستی میپوشد و یا برعکس آنی و دفعی است.
منشأ این سؤال ممکن است استنباطهایی باشد که از بعضی آیات قرآن میشود بطوری که برخی آیات دلالت بر این دارد که افعال خداوند (یا دست کم بخشی از افعال او)تدریجا تحقق مییابد،از قبیل آیاتی که در باره خلقت تدریجی آسمان و زمین و یا خلقت تدریجی انسان از نطفه تا جنین کامل و مانند آنها در قرآن آمده است.چنانکه میفرماید:
☀️خلَقَ السَّماواتِ وَ الْأرضِ فِی سِتَّۀِ أیّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرشِ
اعراف/۵۴
"آسمانها و زمین را در شش روز خلق نمود و سپس بر عرش استقرار یافت".
از طرف دیگر ،مفاد دسته دیگری از آیات حکایت میکند از اینکه خداوند هر کاری را که بخواهد انجام دهد،و یا هر موجودی را که بخواهد بیافریند همین که بگوید باش،تحقق پیدا میکند و احتیاجی به گذشت زمان نیست:
☀️انَّما أمرُهُ أذا أرادَ أنْ یَقولَ لَهُ کُنْ فَیَکونَ
یس/۸۲
"همانا امر او چنان است که اگر چیزی را اراده کند همین که بگوید باش،موجود میشود".
🌱مقایسه این دو دسته از آیات است که سؤال دفعی یا تدریجی بودن افعال الهی را در ذهن قوت میبخشد. در اینجا برای روشن شدن موضوع توضیح مختصری در باره مفهوم فعل از نظر دستور زبان فارسی باید داده شود.
فعل اصولا به دو معنا بکار میرود:
۱.فعل به معنای مصدری.
۲.فعل به معنای اسم یا حاصل مصدری
🍂فعل را در زبان فارسی گاهی به «کار» و گاهی به «انجام دادن» ترجمه میکنیم گو اینکه در زبان عربی در بسیاری از جاها لغتی که دلالت بر مصدر و اسم مصدر میکند یکی است ولی باید توجه داشت که اینگونه واژهها دو جنبه دارند.
🍀به یک لحاظ جنبه مصدری و به لحاظ دیگر جنبه اسم مصدری دارند. تفاوت اساسی بین دو اعتبار فوق این است که در مصدر یک حیثیت ارتباط با فاعل در نظر گرفته شدهاست یعنی مفهومی از نسبت و اضافه در معنای مصدر گنجانیده است به طوری که «کردن» یا «انجام دادن» علاوه بر اینکه دلالت بر انجام کاری دارد،ضمناً ذهن را متوجه مبدأ فعل و اینکه چه کسی آن را انجام داده است مینماید. بنابراین ،خوردن،خوابیدن،نوشتن،. . . گواه بر رابطهای است بین فاعل و آن شیء که فعل به آن تعلّق میگیرد.
🍁اما در معنای اسم مصدری حیثیت استناد به فاعل و صدور از فاعل لحاظ نمیشود،بلکه خود شیء مجرد و منفک از هر رابطهای لحاظ میگردد مثل «کوشش» که در مفهوم آن نسبت با فاعل مندرج نیست ولی در معنای«کوشیدن» ربط به فاعل هم به ذهن میرسدو به دیگر سخن مفهوم«کوشیدن»با توجه به فاعل آن انتزاع میگردد.
🌻حال در مورد «آفریدن» و «آفرینش»نیز مطلب فوق صادق است و باید روشن کنیم که حیثیت تدریجی بودن یا دفعی بودن را در خصوص کدام یک از آنها در نظر گرفتهایم . «آفرینش» ممکن است در مورد وجود جهان بکار رود بدون اینکه انتساب آن به آفریدگار در نظر گرفته شود. اما «آفریدن»صرف نظر از آفریننده ،مفهوم خود را از دست میدهد. و چنانکه دقّت کنیم در مییابیم که معنای مصدری،از یک امر حقیقی خارجی حکایت نمیکند بلکه امری است «انتزاعی».توضیح اینکه انجام یک کار به دو رکن متکی است:
۱.ذات فاعل که امری عینی است و در خارج تحقق دارد.
۲.کاری که تحقق مییابد و انجام میشود.
🌳حال در باب خلقت جهان نیز از یک طرف خداوند را به عنوان ذات فاعل که موجودی حقیقی است در نظر میگیریم و از طرف دیگر جهان خلقت را که آن نیز امری واقعی و خارجی است .اما آیا نفس «آفریدن» هم امر ثالثی در کنار دو حقیقت فوق است؟ آیا میتوانیم شیء دیگری هم به نام «آفریدن» در خارج بیابیم؟
با اندکی دقت معلوم میشود که چیزی به عنوان «آفریدن» در خارج نداریم بلکه این مفعومی است که عقل از نسبت خاص بین دو شیء یعنی«فاعل» و «فعل» انتزاع میکند.
🌸لذا در مورد آفرینش نیز ما سه مفهوم مجزا از یکدیگر نداریم که عبارت از "خدا"،"آفریدن "و"آفریده"باشد بلکه فقط خالقی داریم و مخلوقی، و خلق مفهومی اضافی است.
ادامه دارد . . .
📚کتاب جهانبینی اسلامی (توحید)با اندکی تصرّف
┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄
https://eitaa.com/raherastgari
#داستان
۷۹. یک اندرز
👤مردی با اصرار بسیار از رسول اکرم یک جمله به عنوان اندرز خواست.
☀️ رسول اکرم به او فرمود:
«اگر بگویم به کار میبندی»؟
👤بلی یا رسول الله!
☀️اگر بگویم به کار میبندی؟
👤بلی یا رسول الله!
☀️اگر بگویم به کار میبندی؟
👤بلی یا رسول الله!
☀️رسول اکرم بعد از اینکه سه بار از او قول گرفت و او را متوجه اهمیت مطلبی که میخواهد بگوید کرد، به او فرمود:
«هرگاه تصمیم به کاری گرفتی، اول در اثر و نتیجه و عاقبت آن کار فکر کن و بیندیش؛ اگر دیدی نتیجه و عاقبتش صحیح است آن را دنبال کن و اگر عاقبتش گمراهی و تباهی است از تصمیم خود صرف نظر کن».
📚شهید مطهری، داستان راستان، جلد دوم
┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄
https://eitaa.com/raherastgari
با عرض سلام خدمت همه شما همراهان گرانقدر و عرض خیرمقدم به عزیزانی که جدیدا به جمع ما پیوسته اند 🙋♂
به لطف خداوند متعال تا کنون ۶۸ قسمت(تا شماره ۷۹) از کتاب#داستان_راستان استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله علیه در این کانال تقدیم شما گردیده است
جهت دسترسی آسان به مطالب قبلی لینک قسمت های ارائه شده را به تفکیک و با ذکر عنوان ،خدمت تون تقدیم می کنیم .
🔹جهت رفتن به عنوان مورد نظر،روی قسمت آبی(سمت راست هر عنوان)کلیک کنید.
قسمت ۱ 👈 رسول اکرم و دو حلقه جمعیت
قسمت ۲ 👈 مردی که کمک خواست
قسمت ۳ 👈 خواهش دعا
قسمت ۴ 👈 بستن زانوی شتر
قسمت ۵ 👈 همسفر حج
قسمت ۶ 👈 غذای دسته جمعی
قسمت ۷ 👈 قافله ای که به حج می رفت
قسمت ۸ 👈 مسلمان و کتابی
قسمت ۹ 👈 در رکاب خلیفه
قسمت ۱۰ 👈 امام باقر و مرد مسیحی
قسمت ۱۲ 👈 مرد شامی و امام حسین
قسمت ۱۳ 👈 مردی که کمک خواست
قسمت ۱۴ 👈 مسیحی و زره امام علی ع
قسمت ۱۶ 👈 علی و عاصم
قسمت ۱۷ 👈 مستمند و ثروتمند
قسمت ۱۸ 👈 بازاری و عابر
قسمت ۱۹ 👈 غزالی و راهزنان
قسمت ۲۲ 👈 در بزم خلیفه
قسمت ۲۴ 👈 گوش به دعای مادر
قسمت ۲۵ 👈 در محضر قاضی
قسمت۲۶ 👈 در سرزمین منا
قسمت۲۷ 👈 وزنه برداران
قسمت۲۸ 👈 تازه مسلمان
قسمت۲۹ 👈 سفره خلیفه
قسمت۳۰ 👈 شکایت همسایه
قسمت۳۱ 👈 درخت خرما
قسمت۳۲ 👈 در خانه ام سلمه
قسمت۳۳ 👈 بازار سیاه
قسمت۳۴ 👈 وامانده قافله
قسمت۳۶ 👈 هشام و فرزدق
قسمت۳۸ 👈 عقیل،مهمان علی
قسمت۳۹ 👈 خواب وحشتناک
قسمت۴۱ 👈 سلام یهود
قسمت۴۲ 👈 نامهای به ابوذر
قسمت۴۳ 👈 مزد نامعین
قسمت۴۴ 👈 بنده است یا آزاد؟
قسمت۴۶ 👈 بار نخل
قسمت۴۷ 👈 عرق کار
قسمت۴۹ 👈 یک دشنام
قسمت۵۰ 👈 شمشیر زبان
قسمت۵۱ 👈 دو همکار
قسمت ۵۲ 👈 منع شرابخوار
قسمت۵۳ 👈 پیراهن خلیفه
قسمت ۵۴ 👈 جوان آشفتهحال
قسمت۵۶ 👈 کارگر و آفتاب
قسمت ۵۷ 👈 همسایه نو
قسمت۵۸ 👈 آخرین سخن
قسمت۵۹ 👈 نُسَیبه
قسمت۶۰ 👈 خواهش مسیح
قسمت۶۱ 👈 جمع هیزم از صحرا
قسمت۶۲ 👈 شراب در سفره
قسمت۶۳ 👈 استماع قرآن
قسمت۶۴ 👈 شهرت عوام
قسمت۶۵ 👈 سخنی که به ابوطالب نیرو داد
قسمت۶۶ 👈 دانشجوی بزرگسال
قسمت۶۷ 👈 گیاه شناس
قسمت۶۸ 👈 سخنور
قسمت۶۹ 👈 ثمره سفر طائف
قسمت۷۰👈 ابواسحاق صابی
قسمت۷۱👈 در جستجوی حقیقت
قسمت۷۲👈 جویای یقین
قسمت۷۳👈 تشنهای که مشک آبش به دوش بود
قسمت۷۴👈 لگد به افتاده
قسمت۷۵👈 مرد ناشناس
قسمت۷۶👈پسر حاتم
قسمت۷۷👈 امتحان هوش
قسمت۷۸👈 جویبر و ذلفا
قسمت۷۹👈 یک اندرز
┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄
https://eitaa.com/raherastgari
May 11