eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
620 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌علامه جوادی آملی 📌سبك نشدن عذاب مخلّدان 🔷عذاب الهي از كساني كه در لعنت و آتشِ دوزخ مخلّد هستند نمي‌شود و تخفيف نمي‌پذيرد؛ بدين گونه كه در باشد، گاهي زياد و گاه كم و سبك شود و زماني هيچ نباشد: (خالِدينَ فيها لايُخَفَّفُ عَنهُمُ العَذابُ) زيرا آنها در دنيا يكسره كفر مي‌ورزيدند و كفر آنان نيز كم نمي‌شد و هرگاه اندكي فروكش مي‌كرد دوباره مشتعل مي‌شد و طغيان مي‌كرد. با اينكه بيّنات و الهي برايشان آمد هوسمدارانه هلاكت را بر حيات ترجيح دادند: (لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَة)و از اين رو عاملي براي تخفيف عذابشان نيست. 🔷خداي سبحان درباره عده‌اي ديگر از كافران فرمود: هرگاه آتش جهنم رو به نقصان نهاده و بخواهد براي آنها افسرده و خاموش شود ما فوراً آن را مي‌كنيم: (كُلَّما خَبَت زِدناهُم سَعيرا) و هر وقت پوست بدن آنان بريان گردد پوست تازه مي‌رويانيم تا عذاب را به خوبي بچشند: (كُلَّما نَضِجَت جُلودُهُم بَدَّلناهُم جُلوداً غَيرَها). 🔶در سخنان حضرت اميرمؤمنان(عليه‌السلام) نيز آمده است كه هرگاه فرشته موكّل دوزخ خشمگين شود، شعله آن برافروخته‌تر مي‌گردد: «أعلمتم أنّ مالكاً إذا غضب علي النّار، حَطم بعضها بعضاً لغضبه وإذا زجرها توثّبت بين أبوابها جزعاً من زجرته». همان‌گونه كه در دنيا هرگاه فرد تبهكار، اندك گرايشي به دين پيدا مي‌كرد و مي‌خواست توبه كند و مي‌رفت تا آتش گناه او افسرده گردد، دوستان ناباب او را فريب داده و آن آتش را شعله‌ور مي‌كردند و او نيز در كمال خود به افزايش شعله دامن مي‌زد، در قيامت نيز كه ظرف ظهور حقايق است، هرگاه آتش براي او رو به خاموشي و فسردگي مي‌گذارد خداوند آن را برمي‌افروزد. 📚تسنيم، جلد 8، صفحه 93 ✅ @rahighemakhtoom
🎙علامه جوادی آملی 📌دو سه خط روضه فاطمیه با نظر به مقام فاطمه سلام الله علیها ◼️مقام فاطمه زهرا را بهتر از ديگران درك مي‌كند، و سلمان بعد از امام بهتر از ديگران درك مي‌كند. كارهايي كه ائمه(عليهم السلام) داشتند يك سلسله كارهاي بود كه همهٴ مي‌فهميدند، و يك سلسله كارهاي و ملكوتي بود كه هر چه را آنها مي‌خواستند مردم مي‌فهميدند؛ نه هر چه را مردم بخواهند. مگر جريان قرائت قرآن و قرآن خواندن وجود مبارك حسين‌بن‌علي(سلام الله عليهما) بر سر نی را همه شنيدند؟ هر كه را خود حضرت مي‌خواست شنيد. ◼️در جريان فاطمه زهرا(سلام الله عليه) هم همين طور بود. شما جريان اينكه وجود مبارك (سلام الله عليه) علي‌بن‌ابي‌طالب[سلام الله عليه] را با آن وضع ديد گفت دست برداريد از پسر عموي من؛فرمود: «خلوا عن ابن عمي»، دست برداريد از پسر عموي من وگرنه سرم را برهنه مي‌كنم و نفرين مي‌كنم، مگر همه ديدند ستون مي‌لرزد؟! مي‌گويد: وقتي اين سخن را فاطمه(سلام الله عليها) گفت من ديدم ستون هاي مسجد برخاست، گرد و خاكي بلند شد، اما مگر همه ديدند؟! اگر همه مي‌ديدند كه برمي‌گشتند. تازه اين ديد سلمان بود! ◼️آنچه را كه وجود مبارك علي‌بن‌ابي‌طالب ديد، سلمان هم نديد. وقتي فاطمه[سلام الله عليها] آن جمله را فرمود، وجود مبارك علي‌بن‌ابي‌طالب به سلمان(رضوان الله تعالي عليه) فرمود: سلمان! درياب را؛ من مي‌بينم دو طرف مدينه دارد مي‌لرزد! سخن از ستون نيست. اين همه افراد بودند مگر آنها ديدند؟ آنها كه اطراف مدينه بودند مگر زمين لرزه حس مي‌كردند؟! تا چه كسي بخواهد و تا چه كسي را بخواهند. امام علی [علیه السلام] فرمود: «والله»، قسم به خدا، اگر فاطمه[سلام الله عليها] اين تصميمي كه دارد عمل بكند، مدينه فرو مي‌رود، اين است. پس آن طوري كه علي‌بن‌ابي‌طالب، فاطمه را مي‌شناسد(سلام الله عليهما) حتي سلمان هم نمي‌شناسد؛ هر چند آن چشم دارد، ديگران هم نمي‌شناسد. حالا با اين مقام بيايند درب به پهلو بزنند، بياورند و بگويند «بياييد بيرون» وگرنه خانه را آتش مي‌زنيم و آن حضرت بين در و ديوار باشد! ◾️ @rahighemakhtoom◾️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برداشت از آيات ۲۲ ـ ۲۰ 📌مهاجرت و جهاد الی بايد هميشه آماده و در راه با جان و مالش باشد. زيرا کسی که اين گونه بود بالاترين درجه را پيدا کرده و به خدای تعالی تنها اينها رستگارند، خدا به اينها و رضايت خاصش را داده، بهشتی که دائمی دارد به آنها عنايت می فرمايد و بسيار بزرگی به آنها خواهد داد. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام الله علیها حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مدظله العالی 🏴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
33 🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شیرین؛ شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی ▪️با هشتگ در کانال تمام فایل هااز سوره تا سوره را می توانید گوش کنید. ☑️ ☑️ ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین.التماس دعا 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(93) 🔅🔅🔅 ✅آیه 3 - الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلوه و مما رزقنهم ينفقون 💢تفسير ◽️در آيه كريمه مورد بحث و آيه پس از آن، پرهيزكاران با پنج وصف ستوده شده اند كه وصف آغازين آنها ايمان به غيب است. ايمان همانند هدايت و تقوا حقيقت تشكيكى است و درجات و مراتبى دارد: (و اذا تليت عليهم اياته زادتهم ايمانا)؛ (337) زيرا ايمان گاهى به اصل چيزى تعلق مى گيرد و گاهى به برخى از لوازم آن و گاهى به همه لوازمش و بر هر مرتبه اى از ايمان اثر خاص آن مرتبه مترتب استد هر چه ايمان قويتر باشد، تعلق آن به متعلق راسختر و به لوازم آن عميقتر است. لفظ الغيب گرچه با اطلاق خود مطلق غيب را شامل مى شود، ولى چون ايمان به غيب در آيه محل بحث، در برابر ايمان به وحى و يقين به آخرت آمده است، مراد از آن ذات اقدس خداوند است كه بارزترين مصداق غيب است، ليكن مى توان گفت: مراد، غيب مطلق است و از اين رو چنين استظهار مى شود كه ايمان به اصول سه گانه دين (خدا، وحى و رسالت و معاد) در اين دو آيه از صفات متقين شمرده شده است. البته غيب مطلق (لا بشرط مقسمى) نه مشهود تفصيلى عارف است، نه معقول حكيم و متكلم و نه متعلق ايمان تفصيلى هيچ مومن و بدين جهت، از بحث خارج است. 🗓سه احتمال در كلمه بالغيب سه احتمال است: ⏪1- اين كه براى ظرفيت و مراد از غيب، خفاء و خلوت باشد، نظير: (ليعلم الله من يخافه بالغيب)؛ (338) يعنى، ايمان متقين مخصوص حال شهادت و جلوت نيست، بلكه در حال غيب و خلوت نيز ايمان دارند، بر خلاف منافقان كه در حضور مومنان ابراز ايمان مى كنند، ولى در نهان كافرند: (و اذا لقوا الذين امنوا قالوا امنا و اذا خلوا الى شياطينهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزءون). (339) ⏪2- اين كه براى سبيت باشد؛ نظير كتبت بالقلم و مراد از غيب، قلب يعنى همان حقيقت انسان باشد كه نامحسوس و از مصاديق غيب است . طبق اين احتمال معناى آيه اين است كه پرهيزكاران با قلب خود ايمان مى آوردند، بر خلاف منافقان كه تنها با زبان اظهار مى كنند ولى ايمان قلبى ندارند: (قالوا امنا بافواههم ولم تومن قلوبهم). (340) ⏪3- اين كه براى صله و تعديه باشد و مراد از غيب، عالم غيب، به ويژه خداى سبحان و اسماء و صفات او باشد. اين احتمال راجح است ؛ زيرا اگر مراد از بالغيب وجه اول يا دوم باشد لازمه اش آن است كه ايمان به خدا در مجموعه صفات متقين مطرح نباشد؛ يعنى، متعلق ايمان كه از اهميت ويژه اى برخوردار است اصلا بازگو نشده باشد. افزون بر آن كه، وحدت سياق اقتضا مى كند كه باء براى صله و تعديه باشد؛ زيرا ظاهر تعبير ايمان به غيب همان است كه غيب متعلق ايمان باشد؛ چنانكه ظاهر لفظ باء در (بما انزل اليك) و (بالاخره هم يوقنون) قطعا براى تعديه وصله است، چنانكه در موارد فراوانى از قرآن كريم، در كنار ايمان متعلق آن كه توحيد الهى و اسماى حسناى اوست بيان مى شود. ================== 337- سوره انفال ، آيه 2 338- سوره مائده ، آيه 94 339- سوره بقره / آيه 14 340- سوره مائده ، آيه 41 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسير و قرأن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 نگاشت19: نکته های تفسیری آیات 23و24 سوره تکویر ✳️وَ لَقَدْ رَآهُ‌ بِالْأُفُقِ‌ الْمُبِينِ‌ 23 ۱ - پیامبر(ص)، جبرئیل را در چشم انداز افق و کناره اى از جهان هستى دیده بود. (و لقد رءاه بالأُفق) ▫️ «اُفق»، به معناى مقدار ظاهر و آشکار از ناحیه هاى فلک و کناره هاى زمین است (لسان العرب). فاعل «رأى» ضمیر «صاحبکم» است و ضمیر مفعولى «رءاه» به «رسول» در آیات پیشین برمى گردد. ۲ - جایگاه ظهور جبرئیل براى پیامبر(ص)، جایگاهى روشن و بى ابهام بود که دیدنى ها در آن مشتبه نمى شد. (و لقد رءاه بالأُفق المبین) ۳ - عقل سالم پیامبر(ص) و مشهود بودن جبرئیل براى آن حضرت در فضایى روشن، تضمین کننده دریافت صحیح قرآن از فرشته وحى (و ما صاحبکم بمجنون . و لقد رءاه بالأُفق المبین) ۴ - امکان رؤیت فرشتگان الهى براى انسان (و لقد رءاه) ۵ - دیده هاى انسان، در صورت روشن بودن فضاى دید، قابل اعتماد و باور قلبى است. (و لقد رءاه بالأُفق المبین) 🔅🔅🔅 ✳️وَ مَا هُوَ عَلَى‌ الْغَيْبِ‌ بِضَنِينٍ 24 ۱ - پیامبر(ص)، در ابلاغ پیام الهى و آموختن قرآن به مردم، بخل نمىورزید. (و ما هو على الغیب بضنین) ◽️مراد از «الغیب»، معارف قرآن است که فرشته وحى براى پیامبر(ص) مى آورد و دیگران به آن، جز از طریق پیامبر(ص) دست رسى نداشتند. کلمه «ضنین» از ریشه «ضِنَّة» (بخلورزى به چیزى ارزشمند) گرفته شده است. (مفردات راغب) ۲ - جبرئیل کسى جز پیامبر(ص) را بر آیات قرآن آگاه نمى ساخت. (و ما هو على الغیب بضنین) کلمه «الغیب» - به قرینه «هو» - دلالت مى کند که فرشته وحى آنچه را مى آورْد، به غیر پیامبر(ص) ابلاغ نمى کرد. ۳ - پیامبر(ص)، معارف غیبى را در انحصار خود قرار نمى داد و از آموختن آن به دارندگان شرایط، امتناع نمىورزید. (و ما هو على الغیب بضنین) ۴ - قرآن در مرحله ابلاغ به مردم، همانند مرحله نزول و دریافت، مصون از تحریف و کتمان است. (و ما هو على الغیب بضنین) ۵ - بخیل نبودن و امتناع نورزیدن پیامبر(ص) از ابلاغ تمام آیات قرآن به مردم، ضامن مخفى نماندن هیچ آیه اى از آن است. (و ما هو على الغیب بضنین) ۶ - آگاهى پیامبر(ص) به غیب (و ما هو على الغیب بضنین) ۷ - امساک دانش از دیگران و کتمان علوم الهى، بخل است. (و ما هو على الغیب بضنین) 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 نگاشت 20: نکته های تفسیری آیات 25 و 26 سوره تکویر ✳️وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ‌ شَيْطَانٍ‌ رَجِيمٍ‌ 25 ۱ - برخى از مردم عصر بعثت، قرآن را کلامى القا شده از سوى شیطان مى پنداشتند. (و ما هو بقول شیطن) ۲ - شیطان، عنصرى مطرود و رانده شده از درگاه خداوند (شیطن رجیم) ◽️ «شیطان» مشتق از ماده «شَطَنَ» به معناى «بَعُدَ» (دور شد) است و «رَجْم» در معانى سنگ سار کردن، لعن، هجران، طرد و شتم استعمال شده است. (لسان العرب) سیاق آیه شریفه، با تمام این معانى سازگار است. ۳ - مرحله نزول قرآن بر پیامبر(ص)، منزّه از القاءات شیطان و همراه با رانده شدن او از محدوده آن (و ما هو بقول شیطن رجیم) ۴ - مطرود بودن شیطان از درگاه خداوند، شاهد واهى بودن پندار کسانى است که معارف الهى قرآن را القاى شیطان مى پنداشتند. (و ما هو بقول شیطن رجیم) ۵ - ادعاى ارتباط پیامبر(ص) با شیطان و دریافت قرآن از او، از ترفندهاى تبلیغاتى دشمنان اسلام در عصر بعثت (و ما هو بقول شیطن رجیم) ۶ - دور بودن ساحت قرآن از دخالت شیطان، ضامن حقانیت و درستى تعالیم آن (إنّه لقول رسول ... و ما هو بقول شیطن رجیم) 🔅🔅🔅 ✳️فَأَيْنَ‌ تَذْهَبُونَ‌ 26 ۱ - اعراض از قرآن و روى آوردن به غیر آن، شگفت آور و خطایى آشکار است. (فأین تذهبون) استفهام توبیخى در آیه شریفه، علاوه بر سرزنش خطاکاران، بر تعجب از آن خطا نیز دلالت دارد. ۲ - بى اعتمادى به قرآن، با وجود مصونیت آن در مراحل نزول، دریافت و ابلاغ و اعتماد به غیر آن، انتخاب بیراهه است. (فأین تذهبون) مفاد استفهام (کجا مى روید؟) در آیه شریفه این است که جز این راه، راه دیگرى وجود ندارد. گفتنى است که در این گونه پرسش ها نوعى «تعجیز» نهفته است. حرف «فاء» این مفاد را بر اوصاف قرآن - که آیات پیشین بیانگر آن بود - تفریع کرده است. ۳ - تصور وحى نبودن قرآن و تراوش آن از مغزى مجنون و یا شیطانى مطرود و پندار بخلورزى پیامبر(ص) در بیان حقایق، کژاندیشى و گم کردن راه حقیقت است. (فأین تذهبون) ممکن است استفهام در آیه شریفه، ناظر به توهّماتى باشد که مخالفان درباره قرآن و شخص پیامبر(ص) داشتند. در این صورت پرسش آیه این است که: فکر شما به کجا مى رود و چه مى پندارید؟! قرآن غیر آنچه گفته شد، نیست. 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(35) 🔆🔆🔆 💢 راهبردهای فرهنگی 5.پیوستگی و انسجام ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحاديثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ (44/مومنون) ترجمه:سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم هر زمان رسولى براى (هدايت) قومى مى‏آمد، او را تكذيب مى‏كردند ولى ما اين امّتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم، و آنها را احاديثى قرار داديم (چنان محو شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنان باقى ماند.) دور باد (از رحمت خدا) قومى كه ايمان نمى‏ آورند! ⏺«تَتْرَا»: پیاپی. یکی بعد از دیگری. حال است و از ماده (وتر). اصل آن (وتری) است و واو به تاء تبدیل شده است، همچون (تقوی) که از (وقایة) است. «أَحَادِیثَ»: جمع أُحْدُوثَة، مانند أَعاجیب که جمع أُعْجُوبَة است. أُحْدُوثَة سخنی است که مردمان به خاطر غرابت و شگفتی، آن را برای یکدیگر روایت می‌نمایند. یا جمع حدیث، و مراد سخنان عبرت‌انگیز است. ☑️ره یابى جوامع بشرى به هدایت، در گرو وجود هدایت گرانى برانگیخته شده از جانب خداوند (ثمّ أرسلنا رسلنا تترا) آمدن پى در پى پیامبران نشانگر آن است که بشر تنها با اتکا به دانش و اندیشه خود قادر به پیمودن راه هدایت نیست. 👈 ادامه دارد... 🔅تفسير و قرأن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برداشت از آيات ۲۴ ـ ۲۳ 💢محبّت الی بايد در و تولی نسبت به و کسانی که راه را انتخاب کرده اند حساس باشد و نگذارد آنها مورد محبّت او واقع گردند. اگر چه يا يا و و يا باشند، يا ثروتی باشد که با زحمت جمع آوری کرده يا مال التجاره ای داشته باشد که بترسد تجارتش کساد شود، يا کاخ و خانه ای داشته باشد که از آن بسيار خوشش بيايد؛ که اگر اينها محبوب تر از خدا و رسولش و در راه برای او باشند بايد بداند که او است و منتظر فرمان الهی در عذاب باشد و خدا او را نمی کند. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
33 🔅🔅🔅 💢مثَل 5 (وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَیَسْمَعُ إِلا دُعَآءً وَنِدَآءً صُمُّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَیَعْقِلُونَ) . (40) ((مثال (تو در دعوت ) کافران مثال کسی است که (گوسفندان و حیوانات را برای نجات از چنگال خطر) صدا می زند ؛ ولی آنها چیزی جز سر و صدا نمی شنوند ؛ (و حقیقت و مفهوم گفتار او را درک نمی کنند . این کافران ، در واقع ) کر و لال و نابینا هستند ؛ از این رو چیزی نمی فهمند ! )) . ⏪وجه تشبیه ▫️طبق نظر بیشتر مفسّران ، خداوند متعال در این آیه کافران متعصّب را که از سنّتهای غلط پیشینیان خود ، کور کورانه تقلید می کنند ، به گوسفند و دیگر حیوانات تشبیه کرده است که از نهیبهای چوپان خیرخواه جز سر و صدا چیزی نمی فهمند ؛ مثلاً : از راه دلسوزی به گوسفندانی که از گله جدا شده اند ، نهیب می زند و می گوید : از دور نشوید که طعمه گرگ می گردید ، ولی گوسفندان از محتوای کلمات و جمله ها چیزی نمی فهمند و اگر گاهی عکس العملهایی نشان می دهند ، بیشتر به خاطر تن صدا و طرز ادای کلمات است . بنا بر این وجه شباهت در این تشبیه ((نفهمی و گنگی شنونده )) است . ◽️البتّه مطابق این تفسیر ، آیه نیاز به تقدیر دارد و در اصل چنین است : ((مَثَلُ الدّاعِی لِلَّذینَ کَفَرُوا إِلَی الاْ یمانِ ؛ مثال کسی که کافران را به سوی ایمان دعوت می کند ، مثل چوپان دلسوز است . . . )) . (47) در این صورت جمله (صُمُّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَیَعْقِلُونَ) توصیفی است برای افرادی که تمام ابزار درک و شناخت را عملاً از دست داده اند ، نه این که چشم و گوش و زبان ندارند ، دارند ولی چون از آن استفاده نمی کنند، گویی ندارند ! ▫️شاید بتوان گفت : وجه شباهت میان و گوسفندان از یک جهت همان ((تقلیدهای کور کورانه و پیروی های بی دلیل )) است زیرا در میان گوسفندان تقلید و پیروی چشم و گوش بسته امر طبیعی است ، چنان که گفته اند : چون ز تلّی بر جهد یک گوسفند گله گله گوسفندان می جهند ((▫️نقولا الحدّاد)) می گوید : ((اگر در گذرگاه تنگی عصایی را به طور افقی نصب کنیم و چند گوسفند را یکی یکی و پشت سر هم از آن راه باریک عبور دهیم ، مشاهده می کنیم که گوسفند اوّل وقتی به عصا می رسد برای گذشتن از آن مانع ، جهش می کند و گوسفندان بعد نیز از روی چوب می پرند و خود را به آن طرف می رسانند اگر پس از عبور نیمی از گوسفندان ، چوب را برداریم ، اوّلین گوسفندی که مانع از سر راهش برداشته شده چون ناظر پریدن گوسفند پیش از خود بوده وقتی به آن نقطه می رسد ، جهش می کند و گوسفندان بعد نیز یکی پس از دیگری در آن محل از جا می جهند . پرش نیمه اول گوسفندان روی ضرورت و برای گذشتن از مانع است ولی نیمه دوّم این عمل را بر اثر منابهه و محاکات (تقلید) تکرار می کنند)) . (48) ============= 47-تفسیر نمونه ، ج 1، ص 578. 48-گفتار فلسفی ؛ بزرگسال و جوان ، ج 2، ص 181. 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🖌علامه جعفری 📌حیله مکر پردازان راهی به جان مردم با تقوا ندارد 🔸 إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدَهُمْ شَيْئاً (آل عمران آیه 120) (و اگر شما صبر کنید و تقوی بورزید ، حیله آنان ضرری به شما نمیزند ‏‏‏.) راستین نورانیتی را در درون انسان ایجاد میکند که و باطل را تشخیص میدهد و انسان با تقوی نوعی هشیاری و فراستی پیدا می کند که واقعیات را در آن حدود که امکان پذیر است ، درک و دریافت می نماید . اینکه در بعضی از روایات آمده است : لا یلدغ المؤمن من جحر مرّتین ‏‏‏(مؤمن از یک لانه دوبار گزیده نمیشود ‏‏‏.) و اینکه اتّقوا فراسة المؤمن فإنّه ینظر بنور اللَّه ‏‏‏(بپرهیزید از فراست مؤمن زیرا او با نور خداوندی می نگرد ‏‏‏.) دلائلی بر این مدعی هستند که جان شخص با از حیله گریها و مکرپردازی ها در امان است ، زیرا او با آن و فراست و محاسبه و حذر دقیق در برابر دشمنان و دیگر مزاحمان مادی و معنوی که دارد ، منطقه جان و شخصیت و روح خود را از دست نمیدهد. 📚شرح نهج البلاغه @rahighemakhtoom
برداشت از آيات ۳۵ ـ ۳۴ 📌 مال حرام خوردن الی بايد علم و دانش و و تقوايش برای خدا باشد. زيرا اگر ، دانش و ظاهری را برای و جمع آوری طلا و نقره تحصيل کرده باشد و آنها را در راه خدا ننمايد، در راه موفّق نخواهد شد و عذاب دردناکی هم در نصيبش می گردد و خدای تعالی او را در معذب و مخلّد می فرمايد. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(94) 🔅🔅🔅 ✅آیه 3 - الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلوه و مما رزقنهم ينفقون 💢تفسير 🗓پاسخ به سه اشكال بر احتمال سوم بر احتمال سوم سه اشكال شده (341) كه به طرح و نقد آنها مى پردازيم: ⏪1- اگر مراد از بالغيب ايمان به عالم غيب باشد، لازمه اش تكرار است، زيرا در آيه بعد ايمان به وحى و يقين به آخرت مطرح شده است: (يومنون بما انزل اليك و بالاخره هم يوقنون) و وحى و آخرت هر دو از مصاديق عالم غيب است. ◽️پاسخ: اولا لازمه احتمال سوم تكرار نيست، بكله تفصيل بعد از اجمال است و ثانيا در آيه بعد، برخى از مصاديق غيب ذكر شده است، نه همه آنها. ⏪2- ايمان بدون علم ميسور نيست پس لازمه ايمان متقين به غيب آن است كه آنان از غيب آگاه باشند در حالى كه علم به غيب در انحصار خداى سبحان است: (انما الغيب لله). (342) ◽️پاسخ: اولا، علم به غيب گرچه بالاصاله در انحصار خداى سبحان است، ليكن اجمال آن را بال اعطا و لطف او براى همه ميسور است ؛ همان گونه كه با اقامه براهين عقلى مى توان به مبدا، معاد و ضرورت وحى و رسالت، علم حصولى پيدا كرد و اين سه از مصاديق روشن غيب است. ◽️ثانيا، در آيه بعد سخن از ايمان متقين به وحى و معاد است و وحى و معاد از مصاديق غيب است و چون ايمان متفرع بر علم است پس آنان عالم به غيبند. ثالثا، غيب داراى مراتب و مصاديق متفاوتى است ؛ آن قسم از غيب كه متعلق علم كسى نيست و جزو مستاثرات است، ايمان به آن نيز وظيفه كسى نبوده، صفت هيچ متقى قرار نمى گيرد و آن قسم از غيب كه متعلق ايمان قرار مى گيرد، علم به آن با تعليم الهى از راه برهان يا وجدان، به طور اجمال يا تفصيل، مقدور انسان مومن است. مراد از آيه شريفه (فقل انما الغيب لله) نيز اين است كه علم به غيب اصاله از آن خداست و او به هر كس بخواهد، بخشى از آنرا مى دهد: (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا# الا من ارتضى من رسول)، (343) (ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك). (344) ================= 341- سوره بقره ، آيه 14 342- سوره يونس ، آيه 20. 343- سوره جن ، آيات 26 - 27 344- سوره يوسف ، آيه 102 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسير و قرأن پژوهی @rahighemakhtoom
(95) 🔅🔅🔅 ✅آیه 3 - الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلوه و مما رزقنهم ينفقون 💢تفسير 🗓پاسخ به سه اشكال بر احتمال سوم ⏪3- لازمه احتمال سوم آن است كه غيب به معناى غايب بر خدا اطلاق شود، در حالى كه غايب وصف كسى است كه گاهى حضور دارد و گاهى ندارد، اما خدايى كه وصف حاضر درباره او اصلا روا نيست، اطلاق غايب نيز بر او نارواست. ◽️پاسخ: اولا، ادعاى ملازمه بين صحت اطلاق غايب و صحت اطلاق حاضر، بى دليل است، ◽️و ثانيا، بين حاضر و ظاهر فرقى نيست و خداوند به ظاهر وصف شده است: (الله نور السموات والارض)، (345) (هو الاول والاخر والظاهر و الباطن). (346) پس او حاضر نيز هست. اما حرمان از مشاهده او بر اثر پرده اى است كه انسان بر چشم دل خود مى افكند: (و على ابصارهم غشاوه)، (347) (الذين كانت اعينهم فى غطاء عن ذكرى) (348) اينان در قيامت نيز كوردلانند: (انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون)(349) ◽️ثالثا، اگر چيزى حضور و غيابى محدود داشت، غياب و حضورش در برابر يكديگر است، اما خدايى كه حضور و غيبى نامحدود دارد، غيب و حضورش عين يكديگر است. اميرالمومنين (عليه السلام) مى فرمايد: هر باطنى جز خداوند غير ظاهرى جز او غير باطن: كل ظاهر غيره غير باطن و كل باطن غيره غير ظاهر. (350) غير خدا ظهورش در مقابل بطون و بطونش در برابر ظهور است ، اما ذات اقدس خداوند ظهورش عين بطن و بطونش عين ظهور است ؛ زيرا ظهور و بطون غير خدا نامحدود است و مى تواند از يكديگر جدا باشد، ولى ظهور و بطون خدا كه نامحدود است عين يكديگر است. خداى سبحان از شدت نورانيت محجوب است و اين محجوب بودن به ضعف باصره شاهد برمى گردد، نه غيب مشهود از صحنه شهود. برخى آيات قرآن نيز را از خداوند نفى مى كند و به نحو التزام حضور او را مى فهماند؛ مانند (.. و ما كنا غائبين). (351) ◽️حاصل اين كه، پرهيزكاران به همه مصاديق غيب (خداى سبحان، وحى و نبوت، فرشتگان، قيامت بهشت و جهنم) ايمان دارند: (والمومنين كل امن بالله و ملائكته و كتبه و رسله). (352) ايمان به رسولان الهى نيز ايمان به غيب است ؛ زيرا گرچه اشخاص و ابدان آنان محسوس و مشهود است: (قل انما انا بشر مثلكم)، (353) ولى شخصيت حقوقى و منصب وحى يابى آنان، به ويژه مقام (دنى فتدلى)، غيب است. ◽️در مقابل مومنان، عده اى به عنوان كافران و مشركان هستند، كه گروه اول غيب را به طور كلى منكرند: (وقالوا ما هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا الا الدهر) (354) و اما مشركان گرچه خداى سبحان را خالق آسمانها و زمين مى دانستند: (و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض ‍ ليقولن الله) (355) ولى در ربوبيت و عبادت خدا شرك مى ورزيدند و ديگر مصاديق غيب، مانند رسالت بشر و زندگى پس از مرگ را منكر بودند. ============ 345- سوره نور، آيه 35 346- سوره حديد، آيه 3 347- سوره بقره ، آيه 7 348- سوره كهف ، آيه 101 349- سوره مطففين ، آيه 15 350- نهج البلاغه ، خطبه 65، بند 4 351- سوره اعراف ، آيه 7 352- سوره بقره ، آيه 285 353- سوره كهف ، آيه 110. 354- سوره جاثيه ، آيه 24 355- سوره لقمان ، آيه 25 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسير و قرأن پژوهی @rahighemakhtoom
(36) 🔆🔆🔆 💢 راهبردهای فرهنگی 📌6. متناسب با شرایط و موقعیت مخاطب يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ (101/مائده) ترجمه:اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مى‏كند! و اگر به هنگام نزول قرآن، از آنها سؤال كنيد، براى شما آشكار مى‏شود خداوند آنها را بخشيده (و ناديده گرفته) است. و خداوند، آمرزنده و بردبار است‏. 🔅🔅🔅 ☑ فعالان فرهنگی ؛معلّمان و گويندگان بايد در سخن و ارائه فعالیت ها ظرفيّت مخاطبان گوناگون را مورد توجه قرار دهند. ☑ مكلّف نساختن مردم به پاره‏اى از احكام، پرتوى از عفو و گذشت الهى است‏. ☑ اگر مردم ظرفيّت نداشته باشند، بيان پاره‏اى حقايق، سبب كفر آنها مى‏شود. «قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها كافِرِينَ» 👈 ادامه دارد... 🔅تفسير و قرأن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 نگاشت 21: نکته های تفسیری آیات27 تا 28 سوره تکویر ✳️إِنْ‌ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعَالَمِينَ‌ 27 ۱ - قرآن در بردارنده معارفى که باید آنها را فراگرفت و همواره به خاطر داشت. (إن هو إلاّ ذکر) «ذکر» و «حفظ» به یک معنا است; جز این که «حفظ» فراگرفتن و «ذکر» حاضر داشتن فراگرفته ها است; بنابراین به ادامه حفظ نیز «ذکر» گفته مى شود; گرچه مسبوق به فراموشى نباشد (مفردات راغب). این تعبیر براى قرآن - که گرچه وسیله ذکر است ولى از روى مبالغه «ذکر» خوانده شده است - نشانه آن است که قرآن، مایه توجّه انسان به حقایقى است که باید همواره آن را به خاطر داشته باشد. ۲ - تعالیم قرآن، براى همه مردم است و به زمان، مکان و طایفه اى خاص، محدود نیست. (للعلمین) «عالمین» به معناى اصناف مخلوقات است (لسان العرب). سیاق آیه شریفه، آن را در مخلوقات عاقل محدود مى سازد. ۳ - تنها وصف شایسته براى قرآن، وصف «تذکردهنده» است; نه کلام شیطان یا ساخته مجنون (و ما صاحبکم بمجنون ... و ما هو بقول شیطن ... إن هو إلاّ ذکر) ۴ - قرآن، قابل درک و بهره بردن براى تمام مردم (إن هو إلاّ ذکر للعلمین) 🔅🔅🔅 ✳️لمَنْ‌ شَاءَ مِنْکُمْ‌ أَنْ‌ يَسْتَقِيمَ‌ 28 ۱ - مخاطبان قرآن، عموم مردم و بهره مندان از آن، گروهى خاص اند. (لمن شاء منکم أن یستقیم) بدل آوردن «لمن شاء منکم» براى «للعالمین»، به منظور بیان این نکته است که قرآن براى همه مردم است; ولى تنها گروهى خاص از آن بهره مى برند و سایر مردم خود را از هدایت آن محروم مى کنند. ۲ - تنها آن کسانى از تعالیم قرآن بهره مى برند که خواهان حرکت در راه راست باشند. (لمن شاء منکم أن یستقیم) ۳ - قرآن، هدایت گر مردم به راه راست (لمن شاء منکم أن یستقیم) «استقامة» در مورد انسان به معناى ملازمت او با راه راست است. (مفردات راغب) ۴ - راه یابى انسان به راه راست و پایدارى بر پیمودن آن، در گرو تصمیم و خواست خود او است. (لمن شاء منکم أن یستقیم) واژه استقامت، در معناى مداومت و ثابت قدم بودن نیز به کار مى رود. (نهایه ابن اثیر) ۵ - آموختن تعالیم قرآن و پایدارى بر عمل به آن، دعوت خداوند از همه انسان ها است. (إن هو إلاّ ذکر للعلمین . لمن شاء منکم أن یستقیم) مخاطبان در «منکم» گرچه همان کسانى اند که «أین تذهبون» خطاب به آنان بود; ولى به قرینه «للعالمین» این رهنمود براى عموم مردم است. ۶ - پیروى از دعوت هاى شیطان، انحراف از راه مستقیم است. (و ما هو بقول شیطن ... لمن شاء منکم أن یستقیم) ۷ - راه خدا، راه راست و معتدل و به دور از افراط و تفریط و اعوجاج است. (لمن شاء منکم أن یستقیم) «استقامة» به معناى اعتدال و استواء است. (لسان العرب) ۸ - انسان، موجودى انتخابگر و توانمند بر پذیرش یا ردّ دین (لمن شاء منکم أن یستقیم) 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 نگاشت 21: نکته های تفسیری آیه 29سوره تکویر ✳️وَ مَا تَشَاءُونَ‌ إِلاَّ أَنْ‌ يَشَاءَ اللَّهُ‌ رَبُ‌ الْعَالَمِينَ‌ 29 ۱ - تصمیم انسان به آموختن و پیمودن راه راست، در گرو اراده و خواست خداوند است. (و ما تشاءون إلاّ أن یشاء اللّه) مفعول محذوف «و ما تشاءون» - به قرینه آیه قبل - تعبیرى نظیر «أن تستقیموا» است. ۲ - تأثیرپذیرى از تعالیم و تذکّرات قرآن، وابسته به مشیّت خداوند است. (إن هو الاّ ذکر ... لمن شاء ... و ما تشاءون إلاّ أن یشاء اللّه) ۳ - هر یک از خواسته هاى انسان، مسبوق به خواست الهى است. (و ما تشاءون إلاّ أن یشاء اللّه) آیه شریفه با توجّه به مضارع بودن فعل هاى «تشاءون» و «یشاء»، بر دو چیز دلالت دارد: ۱. «خواستن» و «مشیّت» در انسان ها، عطاى خداوند و براساس خواست او است; ۲. هر یک از خواسته هاى روز مرّه انسان، وابسته به خواست خداوند در همان مورد است. برداشت یاد شده گویاى نکته دوم است. ۴ - انسان، بدون خواست خداوند، حتى از خواستن و تصمیم گرفتن نیز عاجز است. (و ما تشاءون إلاّ أن یشاء اللّه) ۵ - خداوند، مالک، مربّى و مدبّر تمام هستى است. (ربّ العلمین) «ربّ» مصدرى است که در معناى فاعل (تربیت کننده) به کار مى رود (مفردات راغب). از جمله معانى «ربّ» مالک و مدبّر و مربّى است و «عالمین»; یعنى، اصناف مخلوقات. (لسان العرب) ۶ - تدبیر همه امور مردم و تربیت آنان، به دست خداوند است. (ربّ العلمین) اختصاص «عالمین» به مردم در آیه «إن هو إلاّ ذکر للعالمین»، مى رساند که مصداق برجسته آن در این آیه نیز، مردم است. ۷ - ربوبیت خداوند بر انسان ها و سلطه او بر تمام امور آنان، علت مشروط بودن خواسته هاى آنان به خواست خداوند است. (و ما تشاءون إلاّ أن یشاء اللّه ربّ العلمین) توصیف «اللّه» به وصف «ربّ العالمین»، به منزله بیان علّت براى نکته مطرح شده در آیه شریفه است. ۸ - بى قید و شرط بودن مشیّت خداوند، لازمه ربوبیت او بر تمام هستى است. (إلاّ أن یشاء اللّه ربّ العلمین) وجود قید «إلاّ أن یشاء اللّه» در مورد مشیّت انسان ها و ذکر نشدن هیچ قیدى در مورد مشیّت الهى، گویاى آن است که مشیت خداوند قیدى ندارد. توصیف خداوند به «ربّ العالمین»، در حقیقت بیان علت مطلق بودن مشیت او است. ۹ - مشیت هاى الهى، در راستاى ربوبیت او بر عوالم هستى است. (إلاّ أن یشاء اللّه ربّ العلمین) ۱۰ - انسان در خواسته ها و کارهاى خود، نه فاقد اراده است و نه داراى استقلال مطلق. (و ما تشاءون إلاّ أن یشاء اللّه) 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom