📌 #رئیسجمهور_مردم
مثل ابراهیم
عکسنوشت پنجم
رئیس جمهور باید "مثل ابراهیم" عادل باشد...
گردآوری: علیرضا اسلامی
طراح: علیرضا باقری
مدیر تولید: امین زادهتقی
زهره نمازیان
شنبه | ۲ تیر ۱۴۰۳ | #کرمان
حوزه هنری انقلاب اسلامی استان کرمان
@artkerman
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
مدیریت، بدون ایجاد هیاهو
سامانهای که برای معرفی وزرا راه انداخت، سروصدای زیادی بهپا کرد. برخی برایش هورا کشیدند که نگاه فراجناحی دارد و دنبال آدمهای کمتر شناختهشده است و برخی گفتند باید با بزرگان مشورت کند نه مردم و گروهها و احزاب.
در انتخاب افراد، جریانهای سیاسی تحت فشارش گذاشتند. او فارغ از همۀ هیاهوها از هر دو شیوه بهره برد. نتیجۀ پیشنهادات سامانه و مشورت با خبرگان شد کابینهاش به اضافه مدیران استانی، استانداران، فرمانداران و بخشداران.
مدیران انقلابی که اسیر تجمل و بوروکراسیهای اداری نباشند، در تصمیمگیریهایشان تعلل نکنند و قاطع باشند. با قطعیت میتوان گفت ده، یازده استاندارش اینگونهاند؛ کسانی مثل شهید مالک رحمتی، استاندار آذربایجان شرقی.
آقای رئیسی خطر کرد و مسئولیت کارش را برعهده گرفت. هم کادرسازی کرد و به مدیرانش اعتماد کرد و هم پابهپایشان دوید و در جریان کارها قرار گرفت. هر جا و هر وقت هم که شد مبانی دینی و انقلابی را برایشان گفت. مدام هشدار داد تا نیروهایش دچار نگاه بخشی به نظام نشوند و اتحاد بین قوا حفظ شود. همین باعث آرامش سیاسی هم در بدنۀ نظام و هم در میان قوا و هم در میان مردم شد. آقای رئیسی در مدیریت نیروهایش رو سفید بیرون آمد.
حامد یزدیان
به قلم: ملیحه نقشزن
یکشنبه | ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ | #اصفهان
روایت کفایت
@revayate_kefayat
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
از دولت خرج مردم.mp3
6.02M
📌 #رئیسجمهور_مردم
📌 #شهید_جمهور
از دولت، خرج مردم
بحث بالا گرفته بود؛ عدهای موافق بودند، عدهای مخالف. آن زمان شهید مالک رحمتی رئیس سازمان خصوصیسازی بودند...
📃 متن کامل
نویسنده: فاطمه نصراللهی
گوینده: مریم ابوالحسنی
حمیدرضا مقصودی | #تهران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #انتخابات
برادرشوهرم اَمانتمون رو پس نمیده، دو ساله توی دادگاهیم.
خیره به دخترک دوچرخهسوارش روی نیمکت چوبی پارک نشسته بود.
بسته کاکائوی قرمز رنگ را از کیف بیرون آوردم و سمتش گرفتم: «عیدتون مبارک»
انگار که برق به رگهای تنش وصل کرده باشند، به سمتم برگشت.
خندهی تلخی کرد و آرام «ممنون» گفت.
اجازه گرفتم و کنارش نشستم.
از بحث آب و هوای طوفانی عصر چهارشنبه که فارغ شدیم، رسیدیم به دغدغهی این روزهای کشور.
- میتونم یه کم درمورد انتخابات باهاتون صحبت کنم؟
شال پلیسه طوسی رنگش را روی دوش انداخت: «مثلا چی بگی؟»
بیشتر به سمتش برگشتم: «مثلا بگم رای میدی؟ نمیدی؟ به کی میخوای رای بدی؟ یا اصلا تاحالا رای ندادی حوصلهی این حرفا رو هم نداری.»
خندید اما نه به تلخی بار اول: «راستش، انقدر فکرم مشغول مشکلات خودمونه که دیگه به این چیزا فکر نمیکنم. نه من، نه شوهرم»
- آخی، چرا؟
- دوساله داریم پلههای دادگاه رو بالا و پایین میکنیم. برادرشوهرم خیانت در امانت کرد و حاضر نشد مالِ ما رو پس بده.
وضعیت ارتباطم با خانواده همسر خیلی خوب بود، اما الان همه چی بهم ریخته.
ناراحتی خودم رو با چند جمله ابراز کردم:
- پس با این حساب اصلا مناظرات رو نگاه نکردی؟
- چرا یه کمشو نگاه کردم اما اینکه بگم میخوام رای بدم، نه. پسرم چهارده سالشه. تمامش رو نگاه کرده.
- چه خوب، پسر سیاسی هم تربیت کردی پس.
خنده به کل صورتش رُخ نشان داد: «آره، پسرم خیلی خوبه، اصلا سرش تو گوشی نیست.»
- خدا رو شکر، خدا گر ببند ز حکمت دری...
نگاهی به دوچرخهسوار صورتیاش کرد: «شما خودت به کی رای میدی؟»
کمی جابهجا شدم: «من خودم یکی رو انتخاب کردم که فکر میکنم از بقیهاشون بهتره»
هوا تاریک شده بود و باد شدید، برگها را روی زمین میپیچاند.
کمی سکوت، بر جمع دونفرمان حاکم شد.
از جا بلند شدم و برای باز شدن گرههای زندگی همشهریام آرزو کردم.
ایستاد و گفت: «میرم خونه، با پسر و شوهرم صحبت میکنم. احتمالا میرم رای میدم.»
مهدیه مقدم
@httpsbleirhttpsbleirravi1402
چهارشنبه | ۶ تیر ۱۴۰۳ | #تهران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌#رئیسجمهور_مردم
یادگاری از سوم خرداد ۱۴۰۳
سالهاست در فضای مجازی فعال هستم. همانجا که بسیاری از مردم کشورم اوقات زیادی را در آن سیر میکنند.
پس از شنیدن شهادت رئیسجمهور عزیزمان و همراهان ایشان، جهت عرض ارادت به آنان وارد فضای توییتر شدم.
بچههای انقلابی تایملاین را با تصاویر آقای رئیسی و آقای امیرعبداللهیان و سایر شهدای خدمت آذین کرده بودند.
در این رد شدنها، صدای هیاهو شنیده میشد. زوزههای گرگها در فضا پیچیده بود. صدای هلهله میشنیدم. صدای سم اسب میشنیدم.
دشمنان نظام با پشتیبانی فضای توییتر به تمسخر و شادی مشغول بودند.
دلم گرفت و این توییت را نوشتم: «خدایا از آن صبرهایی بده که به امام حسین و یارانش هنگام هلهله دشمن در کربلا دادی». بعدش نوشتم: الهی رضا بقضائک
در بدرقه شهید بهروز قدیمی در زنجان، این دلنوشته را روی کاغذی نوشتم. منتظر فرصت بودم. زنان زینبی توجهام را جلب کرده بودند، این خانمگل را با حجاب کامل دیدم، رفتم کنار مادرش و گفتم: «اجازه هست از دخترتان یک عکس بگیرم؟» مادر موافقت کرد. بعد از من، او هم از دختر دلبندش عکسی با دستنوشتهی بنده انداخت.
حال از روز سوم خرداد این عکس و متن برای من به یادگار مانده است.
راه شهدا ادامه دارد...
منیره زینالی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #زنجان
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #انتخابات
📌 #رئیسجمهور_مردم
به بهانه چهلم رئیسی عزیز...
تصویرها و خاطرات مختلف حاج آقا از جلوی چشمم می گذرد:
اشک ریختن به پهنای صورت موقع دیدن خشکی زمین های مردم، شادی برای شادشدن کارگران هپکو و نه هزار کارگاه و کارخونه تعطیل و نیمه تعطیل، جلسات طولانی با وجود سردردهای شدید، رفتن در وسط سیلاب با قبا و چکمه، پیگیری کردن مشکلات مردم به عنوان تعقیبات نماز صبح، تعیین خط قرمز معیشت برای کارشناسان اقتصادی، بدو بدوهای روزی بیست ساعته در سفرها...
درد کشیدن از درد مردم، شب و روز نداشتن برای مردم،....
و من نگران که قرار است تا چند روز آینده و در دولت بعدی چه اتفاقی برای میراث شهید رئیسی بیفتد...یعنی علم دولت او زمین می ماند؟
نکند بعد از همه بلاهایی که دهه نود سر ملت آمد، راه خدمت او کنار گذاشته شود و دوباره....نه، نه، خدا نکند....
اما این فکر من را رها نمیکند که چه خواهد شد؟
تصویر تشییع باشکوه او در ذهنم زنده میشود؛ چه تصویر دلگرم کننده ای..
با این همه محبت و علاقه مردم به حاج آقا، و این همه احساس سپاسگزاری؛ امیدوار میشوم که خون شهید رئیسی به ثمر می نشیند...عَلم دولت امید، دولت خدمت و خودباوری بر زمین نمی ماند...و خود تحقیرانی که فکر میکنند بدون لطف آمریکا نمیشود قدم از قدم برداشت، مسیر پیشرفت کشور را به بیراهه نخواهند برد....
امیدم به ایمان محکمی است که در عمق دل های ما است،همان ایمانی که در بزنگاه های خاص، با وجود دلخوری ها، ما را به میدان آورده، و راهنمای انتخاب درست و ناامیدی دشمن بوده...
دوباره تصویر حاج آقا در ذهنم نقش می بندد...
حاج آقا... آقای رییسی... شهید رییسی ... حالا که در نزد پروردگارت غرق در نعمتی و دستت برای کمک به ایران بازتر است...
از خدا بخواه که ما در این امتحان هم سربلند بشیم؛ غبار سیاست بازی ها و فتنه تردیدافکنی ما رو زمینگیر نکنه...و با انتخاب مون راه خدمتی که در دولت شما اوج گرفت را در کشور حفظ کنیم...
زهرا ابوالحسنی
پنجشنبه | ۷ تیر ۱۴۰۳ | #تهران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
مثل ابراهیم
عکسنوشت ششم
رئیس جمهور باید "مثل ابراهیم" خستگیناپذیر باشد...
گردآوری: علیرضا اسلامی
طراح: علیرضا باقری
مدیر تولید: امین زادهتقی
زهره نمازیان
شنبه | ۲ تیر ۱۴۰۳ | #کرمان
حوزه هنری انقلاب اسلامی استان کرمان
@artkerman
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #انتخابات
هُلم داد. گفت اینجا جای این مسخرهبازیا نیست!
کدوم مسخرهبازی؟😱
هر روز صبح که میرفتم مغازه از فضای یخ انتخاباتی اعصابم به هم میریخت.
همهش با خودم میگفتم چکار کنم؟🤔
پاساژ هر روز بعد از ظهر غلغله بود اما انگار نه انگار قراره دو هفته دیگه انتخابات برگزار بشه.
با حراست هماهنگ کردم. یه پوستر چاپ کردم و تو بهترین جای ورودی پاساژ زدم.
روش نوشتم اگه برای پیشرفت و آبادی کشورت رأی میدی اسکن کن.☺️
هر کس کیو آر کد رو اسکن میکنه یه کد تخفیف خرید از مغازهم براش میره.
استقبال اینقدر زیاد شد که بقیه کسبه شاکی شدن. (کلا ده درصد تخفیف بودا😅)
هُلم داد. گفت اینجا جای این مسخرهبازیا نیست! همه مشتریا رو میکشی سمت مغازه خودت.😡
گفتم کاری نداره که. تو هم بیا برات کد تخفیف ثبت کنم. یکی در میون بیان مغازه من و مغازه تو.
خلاصه کلی آدم به این بهانه درگیر انتخابات شدن. (منم دارم سود خوبی میکنم😬)
نمیدونم چقدر تأثیرگذار باشه ولی همینکه تونستم فضا رو یکم انتخاباتی کنم خوشحالم.😁
سهیل اربابی
دوشنبه | ۴ تیر ۱۴۰۳ | #تهران
راوی شو، باشگاه راویان پیشران
@Raavi_sho
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #رئیسجمهور_مردم
وقتی میگوییم سید محرومان از چه سخن میگوییم؟
جاده و سدی که رئیسی برای چند روستا در یکی از محرومترین نقاط کشور ساخت
ابراهیم رضایی | نماینده #دشتستان
چهارشنبه | ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ | #بوشهر
میراث خادمالرضا
@mirasekhademolreza
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
📌 #رئیسجمهور_مردم
سوج
به احترامِ دامن پر آه بانوی شفتی چند خط مینویسم:
گیله زن با لباسی ساده و خانگی کنار هم محلهای دیگری که خودمانی تر از او گره لچک را بالای سرش بسته روی سنگ فرش پلهای نشسته و چند کلمه از بیچارگیهایش با مصاحبه گر حرف میزند.
نمیدانم سئوال مصاحبه گر چه بود اما زن با زبان بیزبانی دارد به تشریح روزگارش میپردازد. روزگاری که با آتش گرفتن خانههای منطقه ی امام زاده ابراهیم و احتمالا سوختن و دود شدن زندگیاش، او را به" خاک سیاه "نشانده . زن با منتهای نا امیدی میگوید" این رئیسی را خدا از من گرفت" " خانه ام را گرفت"
"من چطور طاقت بیاورم، مگر ما چقدر تحمل " سوج " داریم".
در زبان گیلکی" سوج" به معنی سوز و گدازیست که از سوختن باشد. بعد تاکید میکند"رئیسی قرار بود بیاد، وقتی عکسهای خادمیش را میدیدم میگفتم سید میاد، راهی برای ما میزاره. خدا اون بیچاره را هم از من گرفت..."
من آدمهای داغدار و متضرر زیادی دیده ام که با چند کلمه تسلا میشود دل به دلشان داد، اما حساب آدمهایی که به خاک سیاه نشستهاند با همه فرق دارد. اینها جز سیاهی داغ هیچ رنگی به چشمشان نمیآید و هیچ کلمهای اعتبار کاستن از اندوهشان را ندارد. این زن میگوید من در روزهای بیچارگیام به دمیدن و آمدن رئیسی رشته ی باریک امیدی داشتم که آنهم به دست تقدیر پاره شد ؛ گویی رشته نخ تسبیح بر بلندایی گسست و هر دانهاش به طرفی پرتاب شده باشد.
از دست دادن خانه یک طرف ، داغ رییسی نا امیدی شد و سایه انداخت به زندگی من. انگار توی روایتش رییسی فقط یک رئیس جمهور نبود که بعد از او رییس دیگری بیاید و پشت میز خدمتش بنشیند و کارهای روی زمین مانده ی مردم را به سر انجام برساند. در روایت او از القاب قلمبه سلمبه و تحلیلهای دانشگاهی خبری نیست. او رییسی را درست دیده، خادمی که بزرگترین دستآوردش صلاح و رضایت مردم بود. رییس جمهوری که دلسوزی اش برای مردم تمامینداشت .
ما مردمان " دلسوز" نداشته ایم. این گیله زن خوب دانسته، دلسوزِ مردم ستاره ایست که در طالع ما دیر به دیر طلوع میکند.
حالا که یکی از درخشانترینهایش از فروغ افتاده خدا میداند طالع شور بختمان تا طلوع ستارهای دیگر چقدر باید خاموش و سوگوار بماند.
روایت تمام شده و من به عود وجودت فکر میکنم آقای رئیسی، وجودی معطر که چون سوخت عطر اخلاصش اشک شد، آه و افسوس و کلمه که باریدن گرفت
"فاصبر کما صبر اولوالعزم"
حمیده عاشورنیا
شنبه | ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ | #گیلان #رشت
پس از باران، روایت نویسندگان گیلانی
eitaa.com/pas_az_baran
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
سفر رییس جمهور به استان اصفهان.mp3
10.81M
📌 #رئیسجمهور_مردم
📌 #شهید_جمهور
سفر به اصفهان
ماجرای سفر رئیسجمهور به استان اصفهان
گوینده: مریم ابوالحسنی
مریم ابوالحسنی | #اصفهان
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا