📌 #رئیسجمهور_مردم
بدرقه
بخش هشتم
مگر چقدر می شود آدم بغض بخورد و به هق هق نرسد؟
خبر گم شدن آقای رئیسی را شنیده بودیم. قصه قاصدکی که قرار است خبرهای خوب بیاورد برای پسرم امیرعلی تعریف کردم و خواباندمش و خودم روبروی تلویزیون ولو شدم. ساعت با سه عقربه اش داشت کارش را می کرد می چرخید و می چرخید. و ساعتها می گذشت و هنوز گم شده مان پیدا نشده بود
صبح شد و ما باید اولین روز ایران را بدون رئیس جمهور می داشتیم. امیرعلی هنوز خواب بود انگار می خواستم از نگاهش فرار کنم به سمت قبر شهید گمنام داخل پارک محله راه افتادم. نشستم و نشستم. اما باید برمی گشتم.
در خانه که باز شد امیرعلی در را باز کرد، سرگرم باز کردن بند کفش هایم شدم. بریده بریده گفت: «رئیس جمهور...»
سرم را بالا آوردم.
باور اینکه یک بچه هشت ساله اینطور اشک بریزد برایم سخت بود. دوتایی توی پله ها کلی گریه کردیم.
زهرا کوچولوی مشهدی هم می گفت خیلی ناراحت شده. خدایا چطور بنده هایی که برا خودت جدا می کنی اینطور دوست داشتنی میشن؟
ادامه دارد...
رحیمه ملازاده | از #کرمان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۴۵ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
بدرقه
بخش نهم
کجا می روی؟ اینجا مگر مشهد نیست؟ حرم پشت سرت هست.
هیچ زمان یادم نمی آید مشهد باشم و به جهت خلاف حرم قدمی بردارم. اما امروز وسط آفتاب همه پشت به حرم در حرکتند... می روند به استقبال خادمش.
آری اینطوری ست که امام رضا خودش به عاشقهاش میگه برین با خادمم برگردید و به خودم بسپارینش...
من هم می روم از استقبال تا بدرقه
ادامه دارد...
رحیمه ملازاده | از #کرمان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۲:۰۰ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش شانزدهم
از قوچان حرکت کردیم
چوپان لاغر اندامِ بلندقدی با چوبی که در دست داشت و گوسفندانش را کنترل میکرد توجهام را جلب کرد. رفتم نزدیک.
خسته نباشید گفتم، اهل کجایین؟
با دست به تابلوی آبی رنگی که کمی اونورتر بود اشاره کرد و گفت سرک چناران.
پرسیدم احوال مردم کشور چطوره؟
آهستهتر حرکت کرد،
با لهجه محلی خراسانی
گفت رئیس جمهورمون رو از دست دادیم خادم الرضا رو از دست دادیم
میخوایین حالمون چطور باشه دله همه درد میکنه براش!!
گفتم: چقد میشناختینشون؟
گفت: همه دوست دارنشون، چون به مردم خدمت کرد، برای ملت خوب بود به فکر مردم بود.
گفتم: داریم میریم حرم
گفت: تشیعشون؟
بغض کرد: التماس دعا دارم ازِشون...
تصویر
ادامه دارد...
سارا عصمتی | از #بجنورد
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰ | #خراسان_رضوی #قوچان در مسیر #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش سیوچهارم
به سراغ مردمی که در گوشه میدان جانباز بیرجند ایستاده بودند رفتم. چهرهها دلتنگ و غمگین و محزون بود. علاقهای به حرف زدن در این وضعیت نداشتند. در آن جمع از یک نفر که مسن تر بود دلیل آمدنش برای بدرقه نماینده شان در مجلس خبرگان را پرسیدم.
گفت: آقای رئیسی به گردن همه ما حق دارد. او خودش از قشر ضعیف و محروم جامعه بود و درد محرومان و فقرا را خوب درک میکرد و میفهمید.
با احترام و تواضع سر سفره عشایر و محرومان می نشست و هر غذایی که داشتند میخورد. معروفترین غذای محلی اینجا کشک است، وقتی می آمد میگفت غذای محلی بیاورید...
یک سری افراد هستند که در رفاه بزرگ شده اند و وقتی به جایی می رسند از مردم طلبکارند ولی آقای رئیسی این طور نبود. از جنس مردم بود. سید، ساده زیست و خودمانی و خودساخته بود، خدا رحمتش کند.
ادامه دارد...
محمدصالح قدیری | از #یزد
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۳۵ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش هفدهم
محل اسکان توی خط پرواز است. هر بار که صدای هواپیما بلند میشود، دلم به تلاطم میافتد؛ شاید این پرواز حامل سید عزیزمان باشد؛ شاید او را پیش از موعد مقرر آورده باشند. طاقت نمیآورم. لباس میپوشم و به خیابان میروم.
با دیدن جمعیت عزادار و دلشکسته و صدای مداحیِ «خبر پر از داغه» میبارم و به شهر مشکیپوش نگاه میکنم. دختر جوانی که عکس سید شهیدمان را در دست گرفته، عکسش را زمین میگذارد؛ مهرش را روی آن میگذارد و پشت سر جمعیت، روی آسفالت داغ کف خیابان به نماز می ایستد. بیاختیار کنارش میایستم و قامت می بندم؛ چه قامت بستنی. هیچکس نگران چادر و لباس خاکیاش نیست؛ همه در یک صف، در یک خط. بعد از نماز، با دلی شکسته دعای فرج میخوانند. دیگر همه به استغاثه افتادهاند. همه فهمیدهایم تا نیایی گره از کار جهان باز نمیشود و داغ است پشت داغی دیگر
ادامه دارد...
نجمه خواجه | از #کرمان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۲:۳۰ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش هجدهم
"سادات خانم اینجا قانون برای همه یکسان است
اگر لیسانس داشتی شاید میتوانستم دستت را اینجا بند کنم. اما با این شرایط کاری از من ساخته نیست."
پسرعموی پدرم بود. اما در تمام مدت مسئولیت هایش نه تنها برای ما بلکه برای هیچ کدام از قوم و خویشش پارتی بازی نکرد. اهل تبعیض نبود.
حتما این روزها خانهی مادرش را در فضای مجازی دیدهای...
حتی همسایهها باورشان نمیشود اینجا خانهی مادر رئیسجمهور مملکت است...
اینطور بود، برایش فرقی نداشت.
راست میگفت، توی جمعیت بیرق فاطمیون مرا کشید سمت خودش.
با مرد پرچمدار همکلام شدم. میگفت سید اهل تبعیض نبود. میگفت او به همه مسلمانانها به یک چشم نگاه میکرد. فرقی نداشت افغانستانی باشی ، پاکستانی باشی یا عراقی....
آرزو صادقی | از #سمنان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۳:۰۰ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت تهران
بخش شانزدهم
سر تقاطع انقلاب به دانشگاه، جمعیت از سه خیابان به هم رسیدند. خیابان منتهی به دانشگاه را با سه اتوبوس بسته بودند.
بین اتوبوسها شبیه کوچههای آشتیکنان یزد، فقط اندازه عبور یک یا دو نفر جا بود. موج جمعیت از سه خیابان خوردند تو سر هم. مردم از هیچ راهی برای جلو رفتن دریغ نمیکردند. شهیدجمهور بدون خداحافظی رفته بود، شبیه شهید فردگاه بغداد، حالا میخواستند با او وداع کنند.
مردی بالای ماشین آتشنشانی، مثل سیدهایی که موقع نخلبردای در یزد، شال سبز تکان میدهند و جمعیت را هدایت میکنند، چفیهاش را در هوا میچرخاند تا مردم را راهنمایی کند. تا جمعیت فشرده نشود پشت اتوبوس.
اما دیگر دیر شده بود. سر و صدا از جمعیت بلند شد.
- هل نده... راه نیست.
- نیا جلو، زن و بچه اینجاست...
- مواظب اون پیرمرد باش زیر دست و پا نمونه.
یک لحظه، فیلم تشییع کرمان آمد جلوی چشمانم. ترسیدم. پشت اتوبوسها مانده بودیم. مرد بالای ماشینآتش نشانی، با بالاترین حجم صدایش، مثل خوانندهای که بخواهد نقطه اوج یک آهنگ حماسی را بخواند داد میزد:
- نیا جلو... الان مردم له میشن.
ناگهان یکی داد زد:
- آقا اومد.الان نماز رو میخونن.
همه ساکت شدند. صدای بلندگوها در خیابان پیچید:
- الصلاة... الصلاة
دیگر کسی هل نمیداد و صدای فریادی نمیآمد. همه در کنار هم ایستادیم، در حالی که شانههامان به هم چسبیده بود.
لحظاتی بعد از بلندگو، صدای رهبر به گوش رسید.
- الله اکبر.
یک خیابان همزمان الله اکبر گفتیم.
صدای آقا آرامش بود برای دلهای متلاطم ما و اگر یاران رفتند ما دلگرمیم به بودن آرامش امت...
ادامه دارد...
محمد حیدری | از #یزد
چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۱۲ | #تهران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
بدرقه
بخش دهم
هوا گرم بود که یکهو ابرها همه جا را سایه انداختند و توانستم بروم وسط خیابان.
چشمم افتاد به خانمی بچه بغل و کوله و پلاستیک به دست توی جمعیت.
همه می آمدند سمتش و می گفتند؛ خانم میخواید چند دقیقه بچه رو براتون نگه داریم؟
منم خواستم. گفت؛ نه راحتم
گفتم؛ تنهایید؟ آقاتون نیست؟
گفت؛ خیلی دلش می خواست، شیفت کاریش بود، نتونست بیاد.
کلی با هم حرف زدیم ایشون هم منتقد بود.
می گفت؛ چرا مردم الان باید متوجه بشن که خونه رئیس جمهور 70 متره؟ چرا نمای بیرونی خونه پدری ایشون رو الان نشون مردم می دن؟
تهش هم آهی کشید و گفت: «خدا رو شکر که خدا بهم بصیرت داد که بهشون رای دادم»
لبخند زد و گفت:«حتی سری اول، اون روز هم به ایشون رای دادم»
آغوشش را بالا کشید و باز گفت؛ خدایا شکرت
ادامه دارد...
رحیمه ملازاده | از #کرمان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۳:۳۰ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش نوزهم
ساعت ۱۲ ظهر بود، لقمهنانی را در دهانش گذاشت و با ذوق، عکس سید شهید را که تازه به دستش رسیده بود، به طرف من گرفت و گفت: «میشه تاش کنی؟ زحمتت تایش صاف باشه»
بعد از تا کردن عکس گفت: «من از ساعت ۷ صبح، صبحانه نخورده، اومدم بیرون، دلم تاب توی خونه موندن نداشت، میخواستم هر چه زودتر خودمو به محل تشییع برسونم، یه عکس دیگه هم از رئیسجمهور دارم، اونو امروز دستم گرفته بودم..»
بغضش را که سر باز کرده بود فرو خورد و گفت: «این یکی رو میخوام بزنم به دیوار اطاقم تا همیشه مقابل نگاهم باشه.»
حالا من هم بغض کردهام؛ این جماعت طاقت تا شدن عکست را ندارند، چطور قامت تا شدهات را خاک تاب میآورد؟
نجمه خواجه | از #کرمان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۲:۲۰ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایتِ ری
بخش اول
از میان ساختمانهای آسمان خراش با بناهایی که ظاهرشان باطن آدم را وسوسه میکنند به میان قسمتی از شهر آمدهایم که آسمان از میان ساختمانها پیداست. از فدائیان اسلام تهران به بخشی از فدائیان اسلام شهرری رسیدهایم که نیروهای پلیس راه را برای کنترل ترافیک بستهاند.
ناچار به فیض پیادهروی میرسیم، با تاسی از حدیثی که می گفت پیاده به سمت مسجد هر قدمی که بر میدارد برایش هزاران ثواب نوشته میشود، اینجا ذکر ما شروع می شود.
دانه دانههای مردم به سمت محل تشییع متراکمتر می شود، انگار با مردم اینجا میتوان بیشتر حرف مشترک زد، انگار اینها راحتتر از فیض پیادهروی از خانه تا مسجد بهرهمندند، ما که چند سالی است به واسطه زندگی دستکاریشده تهران از ذکر میان راه محرومیم....
ادامه دارد...
مهدی کیانی
پنجشنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | #تهران #شهرری
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 [بلـه](ble.ir/join/4bp15vXK11) | [ایتــا](eitaa.com/ravina_ir)
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایتِ ری
بخش اول
از میان ساختمانهای آسمان خراش با بناهایی که ظاهرشان باطن آدم را وسوسه میکنند به میان قسمتی از شهر آمدهایم که آسمان از میان ساختمانها پیداست. از فدائیان اسلام تهران به بخشی از فدائیان اسلام شهرری رسیدهایم که نیروهای پلیس راه را برای کنترل ترافیک بستهاند.
ناچار به فیض پیادهروی میرسیم، با تاسی از حدیثی که می گفت پیاده به سمت مسجد هر قدمی که بر میدارد برایش هزاران ثواب نوشته میشود، اینجا ذکر ما شروع می شود.
دانه دانههای مردم به سمت محل تشییع متراکمتر می شود، انگار با مردم اینجا میتوان بیشتر حرف مشترک زد، انگار اینها راحتتر از فیض پیادهروی از خانه تا مسجد بهرهمندند، ما که چند سالی است به واسطه زندگی دستکاریشده تهران از ذکر میان راه محرومیم....
ادامه دارد...
مهدی کیانی
پنجشنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | #تهران #شهرری
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا