eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.6هزار دنبال‌کننده
509 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گر‌چه از دست محبان این زیارت دور ماند قبرشان ویران شد و آوازشان مشهور ماند آنچه مانده در جهان حبِ علی وآل اوست خاک را بر نور پاچیدند اما نور ماند @raziolhossein
بر دشمنان عترت و قرآن هماره در هر نفس نفرین و لعن بی شماره اینان که بدتر از نصارا و یهودند فرزند شیطان، خصم دین، آل سعودند بر مکتب اسلام و ایمان حمله کردند با آیه ی قرآن به قرآن حمله کردند اینان نه یک مذهب که یک حزب پلیدند نسل ابوسفیان و مروان و یزیدند دل هایشان از تیره گی پر، خالی از نور چشمانشان در این جهان و آن جهان کور بر آل یاسین ظلم، از حد بیش کردند تفسیر قرآن را به رأی خویش کردند خصم خدا، خصم نبی، خصم کتابند از کفرشان سنّی و شیعه در عذابند گویند مشرک زائر ختم رسل را خوانند مرده از جهالت عقل کل را در چاه جهل و تیره گی ماندند، ماندند گویی به عمر خویشتن قرآن نخواندند یعقوب کز بوی پسر قلبش صفا یافت چشم وی از پیراهن یوسف شفا یافت آن تکه ی چوبی که موسی را عصا شد هم بحر را بشکافت و هم اژدها شد روزی که عیسی مرده گان را زنده می کرد بر جهل این اشتر چران ها خنده می کرد رو تیره، دیده کور، دل، آلوده و چرک از پای تا سر کفر و از پا تا به سر شرک بوزینه هایی بر فراز منبر وحی یار شیاطین دشمن پیغمبر وحی بر تربت پاک امامان حمله کردند خواندند قرآن و به قرآن حمله کردند در بغض اولاد علی بیداد کردند اسلاف خود را در شقاوت یاد کردند با دست آن پرورده های دست شیطان شد تربت پاک حسن با خاک یکسان کُشتند با دعویّ دین یاران دین را کردند ویران قبر زین العابدین را پنجم امام ما که جان ما نثارش گردید با سطح زمین یکسان مزارش آمد جسارت بر کتاب ناطق ما ویرانه شد قبر امام صادق ما دادند پاداش امیرالمؤمنین را کردند ویران مرقد امّ البنین را قبر شهیدان اُحد ویرانه گردید شهر مدینه سر به سر غم خانه گردید ویران شد از بیداد آن قوم ستم گر قبر اُمّ و ابن و اب و عمّ پیمبر ای کافران، اجر رسول الله این بود یا احترام آن زیارتگاه این بود؟ لعن ابد را تا ابد بر خود خریدید الحق که یکسر آل مروان و یزیدید صد شکر کان جا قبر زهرا بی نشان بود از دیده ی ناپاک ناپاکان نهان بود ورنه از این بیدادگران حرامی می شد به ناموس خدا بی احترامی اسلاف این نامردها با تازیانه کُشتند ناموس ولایت را به خانه آتش زدند از راه کین بیت الولا را بیت الولا نه خیمه های کربلا را اجداد اینان در سقیفه عهد بستند پیشانی فرزند زهرا را شکستند اسلاف این ناپاک خنجر کشیدند سر از تن فرزند پیغمبر بریدند اینان همه مغضوب زهرای بتول اند ملعون قرآن و خداوند و رسول اند دائم به قرآن حمله ور با نام قرآن چون غُدّه روییدند بر اندام قرآن یارب به پیشانیّ مجروح پیمبر یارب به قرآن و به زهرا وحیدر یارب به خون اوّلین یار ولایت تنهاترین قربانی دار ولایت یارب به رازی که علی با چاه گفته یارب به غم هایی که او در دل نهفته یارب به باغ حیدر و یاس کبودش یارب به آن بیتی که بالا رفت دودش تا آتش قلب محبّان را نشاید تا انتقام آل عصمت را ستاند رخت فرج بر قامت مهدی بپوشان بر تشنه گان، جام وصالش را بنوشان @raziolhossein
خالی از هر گونه درد و غم برایش ساختم دردها را کُشتم و مرهم برایش ساختم از کرامت هایشان عمریست هستم با خبر خوب و بدها را اگر دَرهم برایش ساختم گریه کردم گوشۂ دلگیرِ باب المجتبی سوختم...یک خیمۂ ماتم برایش ساختم در میانِ سجده هایم نذر ِ زین العابدین مسجد و محرابی از خاتم برایش ساختم دور تا دورِ ضریحِ حضرتِ باقر فقط- عالِمانی از همه عالَم برایش ساختم اشک را در روضه های حضرت صادق شبی در نگاه زائران نم نم برایش ساختم آب سقّاخانه اش را ناب و جاری و زلال شعبه ای از چشمۂ زمزم برایش ساختم تا که مثل کربلا صاحب-حرم باشد بقیع گنبد و گلدسته و پرچم برایش ساختم! @raziolhossein
  گفتم رخ تو گفت به مهتاب ببین گفتم سخنت گفت که در آب ببین گفتم که دلم گفت چه خواهد از من گفتم که "مدینه"گفت در خواب ببین @raziolhossein
تو بیکرانه ای و داغ بیکرانه دیده‌ای عجیب بی وفایی از اهل زمانه دیده‌ای فقط نه اینکه دیده‌ای کبود،رنگ یاس را تو خون تازه لحظه‌ی دفن شبانه دیده ای تو روی بازوی امانت خدا و مصطفی رَدّ غلاف تیغ و جای تازیانه دیده‌ای تو سالهای‌سال شب‌به‌شب سر مزار او اشک امام بی کس مرا روانه دیده‌ای حریم حُرمتی ولی شبیه بیت فاطمه زیاد از آن هجومهای وحشیانه دیده‌‌ای وقت وداع از مدینه زینب و حسین را فتاده روی خاک قبر بی‌نشانه دیده‌ای چه‌قدر مهدی آمده سر مزار چار امام؟ چقدر بزم روضه‌های مخفیانه دیده‌ای؟ به‌لُطف اُمِّ‌بی‌بَنین تو‌ ای فراتر از زمین چه‌قدر مجلس عزای مادرانه دیده‌ای !!! سخن تمام شد ولی غم تو ناتمام ماند که بیکرانه ای و داغ بیکرانه دیده‌ای... @raziolhossein
حجاز کوی مجاز و حقیقت است بقیع سواد و سرمۀ چشم بصیرت است بقیع اگر چه کربُبلا سرزمین کرب و بلاست زمین ماتم و کوی مصیبت است بقیع هزار دیده بر این خاک،گوهر افشانده است که گنج گم شدۀ آل عصمت است بقیع چهار حجّت حق را گرفته در آغوش به چار رکن از این روی حجّت است بقیع مزار مظهر حُسن است و مسجد سجّاد محیط علم و مقام صداقت است بقیع حجاب و بقعه ندارد از آن جهت این خاک که با خدای خود اندر عبادت است بقیع قسم به کعبه و بر تربت نبی سوگند حریم حرمت و معنای غربت است بقیع همیشـه بوسه زند آفتاب و مهتابش که بوسه‌گاه فلک از شرافت است بقیع از آن چراغ ندارد که خود به خاموشی چراغ روشن راه هدایت است بقیع به دادگاه عدالت که قاضی‌اش مهدی است ز جور خصم، کتاب شکایت است بقیع «شفیـع» می‌طلبد از خدا نصیب کند زیارتش که صفای زیارت است بقیع @raziolhossein
همه شب اشک‌فشانم به تمنّای بقیع تا شود قسمت من کوی مصفّای بقیع دیده در راهم و حاجت ز خدا می‌طلبم دیده روشن کنم از منظر زیبای بقیع گر شود قسمتم،از اشک بصر می‌شویم گرد غم‌ها که نشسته است به سیمای بقیع هر چه گوهر بود اندر صدف چشم مرا جمله شکرانه بریزم همه در پای بقیع تا در آنجا نفسی عقدۀ دل بگشایم سرمۀ چشم کنم تُربت صحرای بقیع هر مزاری که ببینم شده یکسان با خاک می‌کنم یاد ز ویرانی مأوای بقیع مرقد چار امامست در آنجا ویران زآن سبب دیدۀ من هست گُهرزای بقیع دل چو موسی اَرِنی ساز کند ای «ثابت»! بنگرد چون‌که دمی سینۀ سینای بقیع @raziolhossein
من بقعه لاله های خشک و زردم سوزد دل آسمان زآه سردم امروز اگر چهار قبرم خاکی است بر چادر فاطمه تأسی کردم @raziolhossein
سالیانیست ز عاشق شدنم.. به لب خلق سخن افتاده بارها گفته ام‌ و میگویم دل من دست حسن افتاده وسط قاب دوچشمان ترم عکس یک منظره پیداست!بقیع نیمه شبها به نیابت ز حسین دل من زائر یکجاست.‌.بقیع السلام ای حرم بی زائر السلام ای که غریب وطنی آی اقا چقدر میچسبد وسط صحن شما سینه زنی دسته ها راهی صحنت باشند نوحه خوانها همگی دم بدهند یکطرف ذکر حسن یا حسن و.. یکطرف پاسخ جانم بدهند.. همگی خیره به گنبد باشیم چشمهامان بشود پیمانه یکنفر پرچم یا یا ام بنین.. بزند برروی سقاخانه حیف،اینها همه خواب است و خیال ظلمت از نور خدا میترسد دور قبر تو پر از سرباز است دشمن از اسم شما میترسد یک نفر خون جگر میخورد و‌.. یک نفر گریه و‌ نجوا دارد جامه خاکی زائرهایت.. ارث از چادر زهرا دارد.. چادری که شرف عصمت بود در کشاکش ز سر ماه افتاد فاطمه در وسط اتش و دود پشت در بود که ناگاه افتاد دست مولا به طناب افتاد و.. دست بی بی ز قلاف افتاده.. میخ نامرد!چه کردی آخر.. بین‌ پهلوش شکاف افتاده.. @raziolhossein
مرام و معرفتش مادرانه بود حسن به فکر صحن و سرا و حرم نبود حسن نجف برای علی، کربلا برای حسین مدینه خادمی مادرش نمود حسن تمام راه نجف تا به کربلا دیدم نوشته اند ملائک به هر عمود...حسن گمان کنم که به گوشم بجای لالایی به گریه مادرم آهسته می سرود حسن کسی که داده همیشه زقعر چاه گناه مرا به عرش خدا یه شبه صعود حسن به روی باز شده همدم ِ جزامی ها کریم شهر مدینه امام جود حسن همه زمین و زمان ذکرشان درود، حسین ولی رسول خدا داد زد درود ...حسن شتر سوارِ جمل پیش پاش زانو زد نشانده آتش فتنه دراین فرود حسن زمان دفن چه خالی نمود عقده خویش خدای نگذرد از آن زن حسود حسن به تیر و زهر چه حاجت به کودکی کشتند میان کوچه به آن سیلی ِ یهود ؛حسن ز کوچه مادر خود را چگونه می برده به گوش پاره شده ، صورتی کبود ، حسن @raziolhossein
بردرد دل خلق طبیب است حسن هرچند زغصه غم نصیب است حسن مهدی به کنار قبر او میگرید تا خلق نگویند غریب است حسن @raziolhossein
من آن ضریح کهنه دور از بقیعم من یادگار آسمانهای رفیعم خورشید بوده روزگاری عاشق من باشوق می آمد برون از مشرق من من روزگاری همنشین لاله بودم هم ناله هر روز اهل ناله بودم بر گریه هر زائری احساس می داد بس چارچوبم بوی عطر یاس می داد گلهای روی دامن من باز می شد وقتی که با دستان زهرا ناز می شد وقتی می آمد ، بوی گل از در می آمد بهر زیارت همره حیدر می آمد * یک روز دیدم پشت درها ازدحام است اما خبر نه از ادب نه از سلام است دیدم یکی می گفت هنگام قیام است مردم زیارت کردن اینجا حرام است آن روضه هایی را که در آنجا شنیدم آن روز با چشم خودم در صحن دیدم گفتم که باید هر چه شد محکم بمانم گر چه قد و بالای من شد خم ، بمانم باید که قلب بانوی من شاد گردد هرگز مبادا دوست ، دشمن شاد گردد اما چه می شد کرد دست خصم بد زد درهم شکستم ، آنقدر بر من لگد زد او در چه فکری بود و من فکر چه بودم او می زد و من هم به یاد کوچه بودم یاد همان در که شبیه من لگد خورد هر چه خودش را زد به آتش ، باز بد خورد بر آینه می خواست ، خطی هم نیفتد یک لحظه بر ابروی حیدر خم نیفتد می خواست گل با غنچه اش سالم بماند تنها نه مادر ، بچه اش سالم بماند مانند من آن روزآن در را شکستند گویا که سر تا پای مادر را شکستند @raziolhossein
چشمم همين كه گشت خوش‌اقبال گريه كرد ياد بقيع كرد و به هر حال گريه كرد همراه چار قبله‌ى حاجات سينه زد هم‌پاى چار كعبه‌ى آمال گريه كرد 《يک باره چار كوه كجا بر زمين نشست؟ هفت آسمان به هشتم شوّال گريه كرد》 در كوچه، مادرى به زمين خورد و مجتبى با يادِ آن شكسته پر و بال گريه كرد با ياد نينوا چه به سجّاد مى‌گذشت بعد از پدر، قريبِ چهل سال گريه كرد با داغ باقر و غم صادق دلم شكست حتّى به روی شانه‌ى من، شال گريه كرد بعد از مدينه، نوبت كرب‌وبلا رسيد آن جا كه تل به سر زد و گودال گريه كرد @raziolhossein
در درون سینه آیات خدا دارد بقیع گنج‏‌های معنوی از مصطفی دارد بقیع ظاهراً خاموش می‌باشد به نزد مردمان لیک در دل ناله‌ی واغربتا دارد بقیع زائرش‌ را با نگاهی میهمان سازد کریم آری، آری؛ چون امام مجتبی دارد بقیع هم‌چو زین العابدین، مولا علیّ بن الحسین یادگاری از شهید کربلا دارد بقیع یا که هم‌چون حضرت باقر، دُر دریای علم بر قلوب اهل دانش مقتدا دارد بقیع یا که هم‌چون حضرت صادق، رئیس فقه و دین در برش گنجینه‏‌ی صدق و صفا دارد بقیع نیست گر چه تربت زهرای اطهر، آشکار لیک رنگ و بویی از خیرالنّسا دارد بقیع مرقد امّ البنین و فاطمه بنت اسد دسته‌های گل ز اشک چشم ما دارد بقیع @raziolhossein
ارث برد از پدر خاک، غم و درد و محن چه قدر خاک نشسته ست روی قبر حسن زیر این هرم عطش خیز، سراسر روضه ست سایه انداختن بال کبوتر روضه ست یادم افتاد از آن مرثیه ی عالم سوز بدن شاه رها شد وسط دشت، سه روز جگرم سوخت از این غربتِ بی پشت و پناه دفن شد شاه به دستان دهاتی ها، آه... گریه کردیم و در این حال نمردیم ببخش تازه شد داغ تو هرسال، نمردیم ببخش روضه خوان گفت که مرکب به تنت تاخته است ای تن پاک تو پامال...نمردیم ببخش روضه خوان گفت و شنیدیم و هنوز اینجاییم اگر از روضه ی گودال نمردیم ببخش دل ما سنگ خرابه ست، از آن هم بدتر پا به پای غم غسال نمردیم...ببخش سوم ماه محرم به تو قولی دادیم ما اگر هشتم شوال نمردیم ببخش @raziolhossein
در بقیع قبر حسن آوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آسمان شهر یثرب تار شد هرچه شد بین در و دیوار شد صحن اینجا کمتر از جنت نبود (بشکند دستی که ویرانش نمود) چشم اهل‌البیت گوهر بار شد هرچه شد بین در و دیوار شد قبر فرزندان زهرا شد خراب روزها تابد بر آنها آفتاب بیت‌الاحزان قصّه اش تکرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد اشک خون میریزد از چشم ترم مثل مادر شد حسن هم بی حرم تربتش بی خادم و زوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آن بقیع با صفا یادش به خیر آن ضریح دلربا یادش به خیر از جفا پامال آن گلزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد چار قبر نازنین یادش به خیر تربت ام‌البنین یادش به خیر حال با خاک زمین هموار شد هرچه شد بین در و دیوار شد چادر مادر اگر خاکی نبود اینچنین قبر پسر خاکی نبود هر چه بر آل نبی آزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد دومی باب جسارت را گشود قصد نبش قبر زهرا را نمود خون به قلب حیدر کرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد با همان دستی که زهرا را زدند شعله بر کاشانه مولا زدند قبر فرزندانشان آوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در همین جا نیمه‌ی شبها علی ناله میزد از غم زهرا علی بعد زهرا بی کس و بی یار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در همین جا پیش چشم مرد و زن تیر باران شد تن پاک حسن مثل مادر پیکرش خونبار شد هرچه شد بین در و دیوار شد از همین جا دود و آتش پا گرفت کربلا دامان دخترها گرفت عمه سادات کارش زار شد هرچه شد بین در و دیوار شد گر نمی‌شد کشته محسن پشت در بین خون اصغر نمیزد بال و پر تیر کین هم‌دست با مسمار شد هرچه شد بین در و دیوار شد پای زهرا باز شد در کوچه ها بسته شد دستان زینب از جفا از همین‌ جا راهیِ بازار شد هرچه شد بین در و دیوار شد @raziolhossein
اين جا شرف، از قدر، بر افلاك دارد در هر قدم صد بذرِ غم اين خاك دارد اينجا، زيارتگاه رندان جهان ست در اين صدف صد گوهر تابان جهان ست هر كس عجين با عشق حق باشد گِلِ او در هر كجا باشد بوَد اينجا دل او اينجا، تن جان جهان پنهان به خاك ست ميعادگاه عاشقان سينه‌چاك ست اينجا، بقيع و بقعه، دل‌هاي كباب ست نور چراغش، روز ها هم آفتاب ست هرروزه مِهر، از مِهر، اينجا خاك بوس ست قنديل، شب‌ها ماه چرخ آبنوس ست اينجا، رواق لاله‌هاي باغ داغ ست روشن، ز اشك چشم مردم، چلچراغ ست خواهم زبانِ گفتن و گوشِ شنیدن اما "شنیدن کی بود مانند دیدن" پر خون شده تا قبر زهرا دیده، دیده از غم فزون‌تر گرید از نادیده، دیده این‌جا به روی خاک اگر سر می‌گذارند اولاد زهرا مادری گم‌کرده دارند این جا چراغ آل طاها گشته خاموش مادر گرفته چار فرزندش در آغوش خیزید ای سادات و این‌جا را بگردید دنبال قبر مخفی زهرا بگردید این‌جا که دارد از غم حیدر حکایت زهرا حمایت کرده با جان از ولایت این‌جا در بیت الشرف آتش گرفته خونین دل شاه نجف آتش گرفته این‌جا رخ خورشیدچون شب گشته نیلی در کوچه پیش طفل، مادر خورده سیلی این‌جا عدو با کینه با او رو به رو شد دیگر مپرس از من چه با او از عدو شد آید به گوش از بیت الاحزانش فغانش آن‌جا که دشمن قطع کرده سایبانش آن‌جا که رفته سینه و بازو شکسته در بین ره گه ایستاده گه نشسته اینجا گرفته دست بر دیوار زهرا وز درد بوده تا سحر بیدار این‌جا علی تنها تن زهرا به گِل کرد وز بعد او با چاه شب‌ها درد دل کرد این‌جا علی تا صبح، شب‌ها ناله می‌کرد ناله ز داغ یار هجده ساله می‌کرد این‌جا پدر طفلان خود را خواب می‌کرد شمع دل ایتام خود را آب می‌کرد این‌جا شده اشکش گلاب قبر زهرا صبر علی افزون شده از صبر زهرا این‌جا جوابی کس نداده بر سلامش نشنیده کس با گوش جان خود پیامش دانی دل زائر چرا اینجا شکسته ست مهدی کنار تربت زهرا نشسته ست خیزید این جا دامن او را بگیرید وز او سراغ تربت زهرا بگیرید این‌جاست کز غم جان شیعه بر لب آید از کوچه‌ها بوی حسین و زینب آید در این زمین ام البنین ماتم گرفته ماتم ز داغ صاحب پرچم گرفته این‌جا ز دشت کربلا برگشته زینب برگشته اما بی بردار گشته زینب این‌جا نشان آورده دختر بهر مادر پیراهن سوراخ سوراخ برادر غم سوخت عبدالله را و ساخت این‌جا خود دید زینب را ولی نشناخت این‌جا @raziolhossein1
دل آیینه گریان بقیع است غم و اندوه مهمان بقیع است مدینه شمع روشن کن که هر شب شب شام غریبان بقیع است @raziolhossein
بردار تیـــغِ حیــــدر و پا در رکاب کن ویرانـه‌ی بقیــــع ببیـــن و شتـاب کن تاوان جابِه‌جا شدنِ خشتی از بقیــع، سقف سقیفه را سَرِ دشمن خـراب کن قــرآنِ روی نیـــزه بســوزان و بازگرد تفسیــر آیه‌ های «شدیـدُ العِقاب» کن بینِ مدینــــه راه بیانداز جـویِ خـون رویِ زمین ز خونِ سقیفه خضاب کن بعد از سـلام محضــــر پیغمبـــر خدا، رو در حــریم و بارگَـهِ آن جِـنــاب کن عُــــزّیٰ و لات را زِ دل خـاك دَر بـیــار بر شاخه های خشك اسیـر طناب کن از دومی بپرس چه شد بین کوچه‌ها پیـشِ نگاهِ خلـق سوال و جـواب کن روزی هــــزار بار بمیـــران و زنده کن روزی هــــزار مرتبـــه او را عذاب کن بسپـار دسـتِ قـومِ عَجَــم انتـقـام را رویِ تمـامِ کشــورِ سلمـان حساب کن ما آن قبیله‌ ایم که «فیروز‌ زاده‌» ایم یادی ز خنجــرِ دو ســر و آسـیاب کن با اهـلِ این دیار بگو کار ، با شماست هیـزم بیاورید که امروز روزِ ماسـت! @raziolhossein
اُفتاده به سـر شـور و نوای تو بقیع قربان غم و حال و هوای تو بقیع ای کاش که با ظهور مهدی بشوَد.. تجدیدِ بنا صحن و سَرای تو بقیع @raziolhossein
مرغ دل پر می‌کشد گاهی مسافر می‌شود در حریمی که کبوتر نیز شاعر می‌شود از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع چار آیینه کجا با هم مجاور می‌شود روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود بین مردم تربت این بقعه نادر می‌شود غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف در جوارش حوزه‌ی علمیه دائر می‌شود گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه مدح مولایم علی ذکر منابر می‌شود تازه از باب قبولی زیارت زائرش تا که سیلی می‌خورد آسوده خاطر می‌شود یک سلام از دور، سهم ما کبوتر زاده ها چشم دشمن کور، دل اینگونه زائر می‌شود @raziolhossein
بقیع بقعه ندارد ولی بقا دارد ضریح و صحن ندارد ولی صفا دارد برای گنبد و گل دسته که نیامده است گدا به خانه ی ارباب التجا دارد کنار صحن و سرای پیمبر اکرم خرابه بودن آن آستان "چرا" دارد به احترام امامان شیعه در آنجا اگر مدینه بسازیم باز جا دارد جبین بسای به خاک درش که این درگاه به قدر چشم همه خلق توتیا دارد به جبرئیل کند فخر از سعادت خویش کبوتری که در آنجا برو بیا دارد کجا رواست که قبرش غریب و ساده شود کسی که در همه تاریخ آشنا دارد بقیع و غربت آن را چه خوب می فهمد دلی که انس به گل دسته ی رضا دارد به خط خون به سر کوچه ی بنی هاشم نوشته اند که "یک دست هم صدا دارد" به خاکبوسی آن آستان مرا ببرید که این گلوی رمق دیده عقده ها دارد @raziolhossein
با هم و يكدل و با يك علم ان شاالله مي رسانيم خبر را به هم ان شاالله وقت آن است كه با ياري حق بردارد هر كه اندازه ي خود يك قدم ان شاالله نوبتي هم كه بود نوبت صحن حسن است شيعه بايست بسازد حرم ان شاالله اگر امروز همه فكر ضريحش باشيم ميزند فرشچيان هم قلم ان شاالله ميشود روزي ما سجده به ايوان حسن وعده ي ما دم باب الكرم ان شاالله پس قرار من و تو هشتم شوال حرم برطرف ميشود اين درد و غم ان شاالله... @raziolhossein
بقیع ، ای حرم اهلبیت نور سلام به بارگاه رفیعت ز راه دور سلام سلام بر تو و بر زائران گریانت سلام برتو و بر گرد وخاک ایوانت به غربت تو امام زمان پریشان است فدای این حرمی که به خاک یکسان است چقدر خاک بقیع ، بی قرار داری تو چقدر خاطره‌ی گریه دار  داری تو نشسته ایم که با غصه‌ی تو گریه کنیم بخوان تو روضه که با روضه‌ی تو گریه کنیم چقدر فاطمه پیش تو آه و زاری کرد چقدر  از غم  مظلوم بی قراری کرد غمی که فاطمه از مرتضی نهان می کرد کنار تو که میامد کمی بیان می کرد خمیده راه میامد ز دیده دُر می سفت شنیده ام که برای تو درد دل می گفت شنیده ام  به شرار سقیفه باد زدند شنیده ام سر زهرای  خسته  داد زدند شنیده ام که کشیدند دست مولا را شنیده ام که شکستند دست زهرا را شنیده ام که ماه رخش نشانه زدند به دست و صورت و پهلوش تازیانه زدند شنیده ام که شرر بر سرای یار زدند لگد به پهلوی بانوی بار دار زدند توهم شنیده ای  آن آه آتشینی را صدای ناله‌ی یافضة خذینی را شنیده ام که کسی راه را به فاطمه بست بقیع درست شنیدم که گوشواره شکست؟ ــــــــــــ غم خرابی تو کشت شیعه را اما خرابی تو کجا و خیام کرببلا؟ حرم کجا و نوامیس و آه و ناله کجا؟ حرم کجا و تن دختر سه ساله کجا؟ حرم کجا و اهانت به آن جلیله کجا؟ حرم کجا ، شرر و چادر عقیله کجا؟ حرم کجا و سم مرکب و عزیز خدا حرم کجا و تن پاک سیدالشهدا حرم کجا ، بدن طفل نازدانه کجا عزیز کرده‌ی ارباب و تازیانه کجا حرم کجا حرم الله و چشم هرزه کجا حرم کجا سر صاحب حرم به نیزه کجا حرم کجا ، سر صاحب حرم به دست پلید سر حسین کجا، چوب خیرران یزید @raziolhossein
روزی رسد که درد دو عالم دوا شود شهر نبی تجلی عشق و صفا شود صحن چهار امام بقیع چون شلوغی شب های جمعه حرم کربلا شود @raziolhossein