🌷نحوه شهادت شهید علم الهدی
نبرد تن با تانک
🌴صدای #تانکهای آن طرف جاده به گوش می رسید. #تیراندازی لحظه ای متوقف نمی شد. راه افتادیم، با اینکه می دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن «آر. پی. جی» به «علم الهدی» ما را مصمم به پیش می برد. به جاده که رسیدیم، توانستیم #تانکهایی را ببینیم. به جز چند تایی که در حال سوختن بودند، بقیه غرش کنان به پیش می تاختند. چشمم به حسین (علم الهدی) که افتاد، خستگی از تنم در آمد. آر. پی. جی بر دوشش بود و پشت خاکریز دراز کشیده بود.
🔹در امتداد خاکریز غیر از حسین حدود ده نفر دیگر هنوز زنده بودند واز همه گروه همین ده نفر مانده بودند. حتی یک جسد بر زمین نمانده بود. پیدا بود که بچه ها با گلوله مستقیم تانک ها از پای در آمده بودند. تانک های سالم از کنار تانک های سوخته عبور می کردند و به طرف خاکریز علم الهدی پیش می آمدند. حسین و افرادش هیچ عکس العملی نشان نمی دادند. «روز علی» که حسابی نگران شده بود، آر. پی. جی را از من گرفت و به تانک ها نشانه رفت. دست روز علی را نگه داشتم و گفتم: کمی دیگر صبر کن، شاید بچه ها برنامه ای داشته باشند و او پذیرفت.
🔹 #تانکها به حدود پنجاه متری خاکریز رسیده بودند که یکباره حسین از جا بلند شده و نزدیک ترین تانک را نشانه گرفت. #گلوله درست به وسط تانک خورد و آن را به آتش کشید. غیر از #حسین دو نفر دیگر که آر. پی. جی داشتند، دو تانک دیگر را نشانه رفتند و هر دو را به آتش کشیدند. بقیه تانک ها سر جایشان ایستادند و ناگهان #خاکریز را به گلوله بستند. خاکریز یکپارچه دود شد و بعید بود کسی سالم مانده باشد.
🔸روز علی بلند شد و نزدیک ترین تانک را نشانه رفت و با اینکه فاصله کم بود، تانک را از کار انداخت. قامت حسین دوباره از میان دود و گرد غبار پشت #خاکریز پیدا شد و یک تانک دیگر با #گلوله حسین به آتش کشیده شد. پیدا بود که از همه افراد گروه فقط روز علی و حسین زنده مانده اند. حسین از جا کنده شد و خود را به خاکریز دیگر رساند. تانک ها هنوز ما را ندیده بودند. پیشروی تانک ها دوباره شروع شد. #حسین پشت خاکریز خوابیده بود. تانک به چند متری خاکریز که رسید، حسین گلوله اش را شلیک کرد. دود غلیظی از تانک بلند شد. تانک دیگری با #سماجت شروع به پیشروی کرد.
🔹علی که آر. پی. جی را آماده کرده بود، از خاکریز بالا رفت و آن را هدف قرار داد. تانک به آتش کشیده شد و چهار تانک دیگر به ده متری حسین رسیده بودند. حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رهاکرد. سه تانک باقیمانده در یک زمان به طرف حسین #شلیک کردند. گلوله ها خاکریزش را به هوا بردند. گردو خاک کمی فرو نشست، توانستیم اول آر. پی. جی و سپس حسین را ببینیم. جسد حسین پشت #خاکریز افتاده بود و #چفیه صورتش را پوشانده بود. یکی از تانک ها به چند متری حسین رسیده بود و می رفت که از روی پیکر حسین عبور کند.
#_نحوه_شهادت
#_شهیدسیدحسین_علم_الهدی
@sangareshohadababol
🏴امشب شب شهادت مادر ادب بی بی ام البنین هست ،این شعر را تقدیم می کنیم به شما عزیزان ، ما رو هم دعا کنین
▪️بدون #ماه قدم می زنم سحرها را
گرفته اند از این آسمان #قمر ها را
▪️چقدر#خاک سرش ریخته است، معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
▪️نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این #قد_کمان پسرها را
▪️چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
▪️نشسته است سر راه و #روضه می خواند
که در بیاورد #آه آه رهگذرها را
▪️ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را
▪️کنار #آب دو تا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرها را
▪️بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو
ز#عون دم زد و گفتی که از #حسین بگو
▪️ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه مولا که انتخاب شدی
▪️به خانه ولی الله اعظم آمدی و
دلیل عزت قوم #بنی_کلاب شدی
▪️به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش
کنیز حلقه به گوش #ابوتراب شدی
▪️تنور خانه #حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخش دستار انتخاب شدی
▪️چهار تا پسر آوردی برای #علی
که جای #فاطمه ام البنین شدی
▪️دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد
تو مثل #حضرت_صدیقه مستجاب شدی
▪️اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت
میان #کوچه به #دیوار زانویت نگرفت
▪️تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به #چادر عربیه تو #خار گیر نکرد
▪️تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن
به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد
▪️به احترام همان تکه بوریا دیگر
زمین خانه تو نیت حصیر نکرد
▪️از آن زمان که شنیدی خزان گلها را
هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد
▪️چه خوب شد که نبودی #کربلا بینی
که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
▪️به نعل تازه گرفتند تا بدنها را
به ضرب دست لگد میزدند زن ها را
@sangareshohadababol
♡به نام قرار بی قراران♡
فتوا صادر شد:
«مولف کتاب آیات #شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم، چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به #اعدام میباشند. از #مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود #شهید است انشاءالله.»
🍃و این بار #جوانی برخواسته از سرزمین سدرهای سبز، مظلومانه فدا می شود.
🍃در این درگه، زمان و مکان معنا ندارند، تفاوتی میان ایران، لبنان، آفریقا و حتی انگلستان یافت نمیشود. مگر نه اینکه "محور هدایت و گمراهی، #قلب و افکار انسان است؟"
🍃آری! اینگونه است که مصطفی محمود، از خیابان های سرد #لندن، چشم میپوشد و به آرام خانهی عشق حسین(ع)، پناه میجوید. او راه نگاه به سوی #خمین دارد، به سوی پیر غلام #حسین(ع).
🍃مصطفی محمود، لندن را به #کربلای خویش مبدل می سازد و از خونش، رایحه ی #بهشت متصاعد می شود.
آری! اینگونه است
🍃ما نیز باید کربلای وجودمان را بیابیم و آن دم که ولی اشارتی کرد، فرمانش را به جان پذیریم.
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید #مصطفی_محمود_مازح
✍نویسنده : #زهرا_مهدیار
📅تاریخ تولد : ۱۲ فروردین ۱۳۴۷ گینه کوناکری
📅تاریخ شهادت : ۲ محرم ۱۳۶۸ لندن
🥀مزار شهید : جنوب لبنان
#استوری_شهدایی #لندن #شهادت
🌐 @sangareshohadababol
بسمِ ربِّ شهدا
متولد بهاری و مثل #بهار،سبز، زیبا، با نشاط و جاودان.
وارثِ نامِ عموی #شهیدت شدی، علیرضا
و همیشه غبطه به سنگی که نامِ عمو را بر #سینه حک کرده است.
به همسرت میگفتی؛ "فکر کن روزی اسم مرا روی سنگ مزار حک کنند" و مستانه میخندیدی.
میگویند؛شهدا در قهقهه مستانه شان"عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونند"
و تو از همان ابتدا جای خود را بر سفره پروردگارت مشخص کرده بودی...
موقع رفتن به همسرت گفتی؛
"اینجا کربلاست...امروز #عاشوراست و #حسین (ع)،ندای "هل مِن ناصِر..." سر داده است و تو چه زیبا به این ندا #لبیک گفتی...
تو و رفقایت بی شباهت به ارباب و یارانش نیستید...چون ۷۲ تن به عشق #حسین جنگیدید و همچون آنها در #کربلای_خانطومان سر بر زانوی #ارباب سلام آخر را زمزمه کردید...
بدن مطهر اربابتان، چند روز زیر آفتابِ سوزان کربلا بود و بدن شما چند سال زیر آفتابِ #خانطومان...
حالا دیگر همه با شنیدن نامِ خانطومان به یاد شما و رشادتهای شما میافتند.
چند سال بعد محض آرامشِ قلبِ مادرت، دلگرمی همسر و پسرت #پیکرت به آغوش خانواده بازگشت و چه سخت بود آخرین دیدار محمدامین و پدر
از #محمد_بلباسی اگر خبر داری،سلامِمان را به او برسان بگو #زینب بزرگ شده است و چشمانِ همسرش ، هنوز خیره به راهِ بی بازگشتش به #انتظار نشسته
جاودانی،چون آسمانی شدنت هم در بهار است...در ماه عاشقان،#اردیبهشت
#تولدت_مبارک ، بابایِ محمدامین
نویسنده: #زهرا_قائمی
☘️به مناسبت تولد شهید #علیرضا_بریری
📅تاریخ تولد : ۳۰/فروردین/۶۶ .بابلسر
📅تاریخ شهادت : ۱۷/اردیبهشت/۹۵ .کربلای خانطومان
🗺مزار: گلزار شهدای بابلسر
#گرافیست_الشهدا
#اربعین #کربلا #مشهد
@sangareshohadababol
🍃در سپیده دمی که نوای دلنشین اذان، بشارت صبحی مستانه را می داد، محمد حسین در گلستانی که پیرو خط #انقلاب حسینی بود شکفته شد. نهالی که سالیانی بعد سروی طناز و #سرداری سرافراز شد.
نامش را محمد حسين گذاشتند به اين اميد كه بتواند ياور حسين، سرور و سالارشهيدان #اسلام باشد.و چه نیک که براستی با افعال حسن انگیزش یاوری برای #حسین زمانش شد.
قلب سلیمِ محمدحسین با شنیدن ندای #امام_خمینی که :اي شبانيان كه قرن هاست در زنجيرستم شاهان اسيريدبه پا خيزيد و طومار حكومت جلادان را به هم بپيچيدلرزید.لحظه ای درنگ نکرد و آگاهانه علیه طاغوت برخواست و به خیل عظیم انقلابیون قبل از انقلاب پیوست.
🍃قهرمان قصه ی ما هیچگاه سنگر انقلاب را خالی نگذاشت.و همواره در پاسداری از #جبهه انقلاب اسلامی کمک میکرد.
پس از چندسال شروع #جنگ_تحمیلی و سالها تلاش و مجاهدت، سرانجام این گل شکفته شده ی انقلابی،دریکی از روزهای دفاع از این آب و خاک، در پاسگاه زید #عراق لبیک گویان به دیار محبوب پرواز کرد.
#شهید #محمدحسین_غیب_پرور
تولد : ٢ مرداد ۱٣۴۰
شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱٣۶٣
محل شهادت : پاسگاه زید
'گلزار: زیارتگاه اسلام آباد سرفاریاب
@sangareshohadababol
#خاطرات_شـهید
💠نحوه شهادت شهیدی که قبل از اعزام به سوریه حضرت_زینب را در خواب دید و به او گفت که شما هم انتخاب شدید.
🌷شهیدمجیدسلمانیان در #کربلای خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد... تا آخرین ساعات مقاومت کرد...موقع #عقب نشینی داشت از خاکریز رد میشد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یازهرااا...و با صورت از بالای #خاکریز زمین افتاد...
🌷تیر خورده بود توی شش...
و #سینه اش خیلی خس خس میکرد و یا #حسین و یا زهرا میگفت...بهم گفت #آب داری گفتم نه...گفت پس جیب خشاب رو بازکن داره رو سینهام سنگینی میکنه
🌷جیب خشاب رو که باز کردم شروع کرد #شهادتین گفتن...گفتم شیخ مجید من میرم #کمک بیارم ببرمت...گفت نمیخواد...و لحظاتی بعد شهید شد...پیکر مطهرش هم همونجا موند...
#شهید_مجید_سلمانیان🌷
@sangareshohadababol
"نرخ رفتن به سوریه چند است
قدر دل کندن از دو فرزند است"
🍃شنیده ایم دختران بابایی اند؛ اصلا تکیه گاهشان شانه های محکم پدرانشان است و زمانی که دلگیر میشوند؛ سر بر آنان فرو آورده و در آغوش #پدر آرام میگیرند.
🍃دختران شما را که دیگر نگویم. هنگام رفتن دست هایشان را گره زده بودند به پاهای پدر که مبادا روزی حسرت این آغوش بر دل کوچکشان بماند. طاقت نداشتی جسارت را به سه ساله ی #ارباب ببینی و هر چه داشتی جا گذاشتی و تنها با دلی بیقرار از سه ساله ی خودت گذشتی و روانه ی حرم رقیه ی ارباب شدی.
🍃برای رفتنت اما کسب اجازه لازم بود. پدرت راضی نبود و همین تورا بیتاب تر کرده بود. دختر شش ساله ات وقتی فهمید برای نذری که به سوریه داشتی؛ از اسلامشهر تا #قم را پیاده رفتی، با شیرین زبانی پدربزرگ را راضی کرد و نوای رفتنِ تورا به دلش انداخت.
🍃رضایت مادر را نیز به ائمه سپردی و چه خوب ممکن کردند آرزوی ناممکنِ همیشگی ات را. راهی شدی و مادرت تنها پسرش را نذر پیکر بی کفن #حسینِ فاطمه(س)کرد به جبران روزهایی که در #کربلا نبود تا یاریش کند. نهایت داستان #عاشقانه ات شد شهادت🕊
🍃حوالیِ افطار و لحظات زیبای میهمانی خدا ؛ در یازدهم ماه مبارک رمضان؛ روسفید شدی و همنشین همیشگیِ سفره ی خدا. و این است عاقبت #پرهیزگاران.
✍️نویسنده: #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #سید_مصطفی_صادقی
📅تاریخ تولد : ۱٨ دی ۱٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱٣٩۶
🕊محل شهادت : حماء_سوریه
#گرافیست_الشهدا
@sangareshohadababol
♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است.
🍃پسری متولد #آبادان در خانواده ای #مذهبی و روحانی...احمد مکیان
دلداده به #اهل_بیت❤️
🍃در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد...در قم مشغول به درسِ طلبگی شد و زیر سایه #حضرت_معصومه(س) در مدرسه علیمه امامرضا(ع) مشغول تحصیل.
🍃میگویند : کفیلِ روزی طلبه ها، #امام_زمان(ارواحناهفداه) است...چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را #شهادت خواست🕊
🍃برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه میکرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘
🍃در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه ولبی عطشان، در دامانِ مولایش #حسین(ع) به دیدار پروردگار رفت...🌹
🍃احمد انتخاب شده بود...برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی #بهشت را میبینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..."
🍃میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین(ع) قرار بگیرد و از دستان حضرتش #آب بنوشد، که میسر شد...
آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، میرود❤️
🍃از رویِ پرنور و با جمالِ #شهدای_گمنام خجالت میکشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد!
🍃سفارش کرد پیکرش را #غریبانه تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در #بهشت_معصومه به خاک بسپارندو روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی"
🍃بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...!
عاشقان، مادری اند...❣️
🍃پیکرش را زیر سایه فاطمه معصومه(س) در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، #شهدای_فاطمیون به خاک سپردند...😔
اکنون مزارِ احمد، این طلبه عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است.
🍃امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه #اهل_یقین است.»
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #احمد_مکیان
✍️نویسنده : #زهرا_قائمی
📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۷۳
📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵.حلب سوریه
🥀مزار شهید : بهشت معصومه(س)
#گرافیست_الشهدا
🌐 @sangareshohadababol
🍃 آتش می گیرم از این جاماندن های پر از #حسرت .تاریخ تولدش را که می بینم شرمنده دلم می شوم .زودتر از او مامور شدیم برای آمدن به زمین اما #اسیر دنیا شدیم.او عاقبت بخیر شد و ما رها نشدیم از این زندان دلگیر ...
🍃 دورانی که در بطن مادر بود با نجوای #زیارت_عاشورا جان گرفت و بزرگ شد.چشم هایش را که به دنیا گشود محبت #اهل_بیت را از آغوش گرم مادر هدیه گرفت..با حفظ کردن آیه های نور روحش بزرگ شد و قد کشید. و دل بی قرارش را با رفتن به حوزه و درس خداشناسی در کنار حرم حضرت معصومه آرام کرد.
🍃در روزهایی که عمامه اش را می بوسید و بر سر می گذاشت و مادر با ذوق نگاهش می کرد و در دل قربان صدقه اش می رفت، زمزمه رفتن به #سوریه را آغاز کرد و مگر می شد مادری که روح و جسم فرزندش را با #حسین عجین کرده بود مانع شود برای #دفاع از حریم خواهر حسین.
🍃نگرانی های مادرانه اش گل کرده بود به او گفت: «برو #شهید شو اما #اسیر نه.»طاقت اسارت محمد امینش را نداشت .شاید برایش روضه اسارت و شام تداعی می شد.
🍃طلبه عاشق، #بورسیه_آلمان را فدای جهاد کرد .رشته های دلش را پیوند زد به #فاطمیون و با آنها هم قدم شد.در خواب از دعوتش به مهمانی شهدا آگاه شد.#غسل شهادت کرد و راهی عملیات شد. شهید شد و پیکرش به یادگار ماند.
🍃حال مادرش #دلتنگ می شود .داغ نبودنش را همیشه بر دل دارد اما به قول خودش مهم #آخرت فرزندش بود که #سعادتمند شد و براستی که #بهشت زیرپای مادران است....
✍️نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
به مناسبت سالروز شهادت #شهید #محمدامین_کریمیان
📅تاریخ تولد: ۱۳۷۳
📅تاریخ شهادت : ۲۷ خرداد ۱۳۹۵
🕊محل شهادت :حلب
🥀مزار : #جاوید_الاثر
#گرافیست_الشهدا
#مدافع
@sangareshohadababol
#مشتاق_الحسین_علیه_السلام
فقط یک اسم نیست بلکه یک رسم است.
#حسین بود و #خادم_الحسین
چای ریز سفره ی امام حسین(ع)
اصلا زندگی اش را گره زده بود به صاحب اسمش #حسین
همانطور که مادر شهید #حسین_مشتاقی میگوید:
عاشق و خادم مسجد بود. تمام وقت های آزادش را در آنجا می گذراند.
به ایام محرم که نزدیک می شدیم، برای رفتن به مسجد بال درمی آورد. مسجد را آماده ایام عزا می کردند. در و دیوار آنجا را سیاه پوش، آبدارخانه را تمیز و وسایل پذیرایی را مهیا می کرد. هیچ وقت نمی گذاشت بزرگترها به آبدارخانه بیایند و ظرف بشورند. یکی از آقایان می گفت: «وقتی چای خوردم، دیگه همه ظرف ها جمع شده بود. استکانم گرفتم و رفتم آبدارخانه بشورمش ولی حسین آقا اومد، منو بغل کرد و کنار کشید.گفت تا ما هستیم، شما نباید این کارو بکنید!
به بزرگترها احترام می گذاشت، به کوچکترها محبت می کرد.
مسجدی ها می گفتند که هرچندبار که درخواست چای می دادیم، حسین آقا با روی خوش برای ما می آورد.
خانم ها به من می گویند، ما انگار هنوز حسین آقا را می بینیم، که دریک دستش، سینی استکان هاست و در دست دیگرش کتری و از آبدارخانه بیرون می آید تا ازما پذیرایی کند.
@sangareshohadababol
🌊⛵️
❣️ امام صادق علیه السلام:
🌸 همه ما اهل بیت کشتیهای نجاتیم، ولی کشتی جدم #حسین علیهالسلام وسیعتر و در عبور از امواج سهمگین دریاها، سریعتر است. ⛵️
🍃 کلُنا سُفُن النّجاة و لکن سَفینة جَدّی الحُسُین أوسَع وفی لُجج البحار أسرع.
📗بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۳۲۲
#حدیث
🆔 @sangareshohadababol
...
هرکه میگوید #حسین
#مادر به او رو میکند...
#صلےاللهعلیکیااباعبدالله
#شبتون_حسینی
🇮🇷 @sangareshohadababol
خوشا آنان ڪہ #زینب یارشان شد
صداقتـــــ در عمل گفتارشان شد.. بہ عباس اقتدا ڪردند و رفتند
علمدار #حسین ســــردارشان شد
#شهید #حسین_مشتاقی
#شهید #سید_سجاد_خلیلی
✨کُلُناٰ عَباٰسَکْ یاٰ زِیْنَب✨ْ
@sangareshohadababol
🌷🌹ملاقات عشایر عرب با امام خمینی ره در جماران🌹🌷
✴️ با شروع #تبلیغات گسترده عراق و رهبر آنها، #صدام_حسین ،علیه ایران در ارتباط با اعلام تمایل عشایر عرب خوزستان برای پیوستن به عراق، حسین علم الهدی بر این عقیده بود که به دنیا بفهماند مردم این منطقه به #روحالله_خمینی وفادار هستند، از این رو در پی تدارک ملاقات عشایر عرب با امام خمینی در حسینیه #جماران تهران بود علم الهدی این موضوع را با آیت الله خامنهای که در آن زمان در اهواز حضور داشت در میان گذاشت.
🔹سماجت حسین مسئولان را کلافه کرده بود، وی در مدت زمان کوتاهی منطقه #هویزه را زنده کرده و بعضی که قصد مهاجرت از آن مناطق را داشتند پشیمان شده بودند، رئیس جمهور بنی صدر خواستار تخلیه این مناطق و اعلام آنجا به عنوان منطقه جنگی بود اما حسین با این امر مخالفت میکرد.
🔹حسین #علم_الهدی برای این ملاقات با بزرگان #عشایر صحبت کرده بود، آنها برای این دیدار بسیار مشتاق و لحظه شماری میکردند. تا زمان تعیین وقت از سوی دفتر #امام_خمینی، حسین مرتباً پیگیر این مسئله بود، بعد از مشخص شدن زمان ملاقات، حسین از #استاندارخوزستان درخواست یک قطار برای بردن #عشایر عرب به تهران کرد جدیت حسین استاندار را متقاعد کرد و یک قطار فوقالعاده برای این امر اختصاص یافت.
🔹جمعآوری مردم از روستاهای اطراف هویزه که در دید مستقیم #عراقیها بود به سختی انجام میگرفت؛ حسین بعضی از آنها را در دل شب جمع میکرد.
همه آماده این ملاقات بودند اعم از سپاهیان، مردم، حتی جمعی از خواهران بسیج که مادر حسین علم الهدی در میان آنان بود.
🔹همگی با قطار راهی تهران شدند، #عشایر عرب لباس محلی یک دست پوشیده بودند، با رسیدن قطار به ایستگاه تهران خیل عظیم جمعیت و شعار دادن آنها غوغایی در سالن راه آهن به وجود آورده بود.
اتوبوسهایی که توسط یکی از دوستان حسین در تهران مهیا شده بود در جلوی راه آهن آماده بودند صف اتوبوسهای در حال حرکت در خیابان ولیعصر به سمت شمال تهران چشم همگان را خیره کرده بود، با رسیدن به #جماران، حسین علم الهدی، عشایر را با مشت های گره کرده، شعار (ما همه سرباز تواییم خمینی__گوش به فرمان تواییم خمینی) سر میداد.
🔹در آنجا به #حسین گفتند : ( امام در رابطه با مردم منطقه و جنگ تبلیغاتی صدام سخنرانی خواهد کرد، گزارش شما را آقای خامنهای به دفتر منتقل کردند ) .
حسین علم الهدی دوستی نزدیکی با #صادق_آهنگران داشت و در واقع حسین بود که آهنگران را برای اولین بار، برای اجرا معرفی کرد که این اجرا در خلال همین دیدار بود و ( ای #شهیدان به خون غلتان #خوزستان درود ) نام داشت.
#_ملاقات_عشایر
#_امام_خمینی
@sangareshohadababol
🌷نحوه شهادت شهید علم الهدی
نبرد تن با تانک
🌴صدای #تانکهای آن طرف جاده به گوش می رسید. #تیراندازی لحظه ای متوقف نمی شد. راه افتادیم، با اینکه می دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن «آر. پی. جی» به «علم الهدی» ما را مصمم به پیش می برد. به جاده که رسیدیم، توانستیم #تانکهایی را ببینیم. به جز چند تایی که در حال سوختن بودند، بقیه غرش کنان به پیش می تاختند. چشمم به حسین (علم الهدی) که افتاد، خستگی از تنم در آمد. آر. پی. جی بر دوشش بود و پشت خاکریز دراز کشیده بود.
🔹در امتداد خاکریز غیر از حسین حدود ده نفر دیگر هنوز زنده بودند واز همه گروه همین ده نفر مانده بودند. حتی یک جسد بر زمین نمانده بود. پیدا بود که بچه ها با گلوله مستقیم تانک ها از پای در آمده بودند. تانک های سالم از کنار تانک های سوخته عبور می کردند و به طرف خاکریز علم الهدی پیش می آمدند. حسین و افرادش هیچ عکس العملی نشان نمی دادند. «روز علی» که حسابی نگران شده بود، آر. پی. جی را از من گرفت و به تانک ها نشانه رفت. دست روز علی را نگه داشتم و گفتم: کمی دیگر صبر کن، شاید بچه ها برنامه ای داشته باشند و او پذیرفت.
🔹 #تانکها به حدود پنجاه متری خاکریز رسیده بودند که یکباره حسین از جا بلند شده و نزدیک ترین تانک را نشانه گرفت. #گلوله درست به وسط تانک خورد و آن را به آتش کشید. غیر از #حسین دو نفر دیگر که آر. پی. جی داشتند، دو تانک دیگر را نشانه رفتند و هر دو را به آتش کشیدند. بقیه تانک ها سر جایشان ایستادند و ناگهان #خاکریز را به گلوله بستند. خاکریز یکپارچه دود شد و بعید بود کسی سالم مانده باشد.
🔸روز علی بلند شد و نزدیک ترین تانک را نشانه رفت و با اینکه فاصله کم بود، تانک را از کار انداخت. قامت حسین دوباره از میان دود و گرد غبار پشت #خاکریز پیدا شد و یک تانک دیگر با #گلوله حسین به آتش کشیده شد. پیدا بود که از همه افراد گروه فقط روز علی و حسین زنده مانده اند. حسین از جا کنده شد و خود را به خاکریز دیگر رساند. تانک ها هنوز ما را ندیده بودند. پیشروی تانک ها دوباره شروع شد. #حسین پشت خاکریز خوابیده بود. تانک به چند متری خاکریز که رسید، حسین گلوله اش را شلیک کرد. دود غلیظی از تانک بلند شد. تانک دیگری با #سماجت شروع به پیشروی کرد.
🔹علی که آر. پی. جی را آماده کرده بود، از خاکریز بالا رفت و آن را هدف قرار داد. تانک به آتش کشیده شد و چهار تانک دیگر به ده متری حسین رسیده بودند. حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رهاکرد. سه تانک باقیمانده در یک زمان به طرف حسین #شلیک کردند. گلوله ها خاکریزش را به هوا بردند. گردو خاک کمی فرو نشست، توانستیم اول آر. پی. جی و سپس حسین را ببینیم. جسد حسین پشت #خاکریز افتاده بود و #چفیه صورتش را پوشانده بود. یکی از تانک ها به چند متری حسین رسیده بود و می رفت که از روی پیکر حسین عبور کند.
#_نحوه_شهادت
#_شهیدسیدحسین_علم_الهدی
@sangareshohadababol
#حدیث_مهدوی
🍃🌺امام حسن علیه السلام فرمودند:
🍃🌺خداوند #ولادت او را مخفي و شخصيت او را نهان ميدارد تا
هنگامي كه به دستور او ظهور كند، بيعت قدرت مداري را به گردن نداشته و تحت حاكميت ظالمي زندگي نكند.
او نهمين امام معصوم، از نسل برادرم #حسين است
و فرزند بهترين زنان، خداوند در پشت پرده غيبت عمر او را به بلنداي آفتاب طولاني ميسازد
و آنگاه به قدرت خويش او را در چهره جواني، كمتر از چهل سال ظاهر ميسازد تا همگان بدانند كه خداوند بر هر كاري تواناست.
#یاایهاالعزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@sangareshohadababol
♡به نام قرار بی قراران♡
فتوا صادر شد:
«مولف کتاب آیات #شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم، چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به #اعدام میباشند. از #مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود #شهید است انشاءالله.»
🍃و این بار #جوانی برخواسته از سرزمین سدرهای سبز، مظلومانه فدا می شود.
🍃در این درگه، زمان و مکان معنا ندارند، تفاوتی میان ایران، لبنان، آفریقا و حتی انگلستان یافت نمیشود. مگر نه اینکه "محور هدایت و گمراهی، #قلب و افکار انسان است؟"
🍃آری! اینگونه است که مصطفی محمود، از خیابان های سرد #لندن، چشم میپوشد و به آرام خانهی عشق حسین(ع)، پناه میجوید. او راه نگاه به سوی #خمین دارد، به سوی پیر غلام #حسین(ع).
🍃مصطفی محمود، لندن را به #کربلای خویش مبدل می سازد و از خونش، رایحه ی #بهشت متصاعد می شود.
آری! اینگونه است
🍃ما نیز باید کربلای وجودمان را بیابیم و آن دم که ولی اشارتی کرد، فرمانش را به جان پذیریم.
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید #مصطفی_محمود_مازح
✍نویسنده : #زهرا_مهدیار
📅تاریخ تولد : ۱۲ فروردین ۱۳۴۷ گینه کوناکری
📅تاریخ شهادت : ۲ محرم ۱۳۶۸ لندن
🥀مزار شهید : جنوب لبنان
#استوری_شهدایی #لندن #شهادت
🌐 @sangareshohadababol
بسمِ ربِّ شهدا
متولد بهاری و مثل #بهار،سبز، زیبا، با نشاط و جاودان.
وارثِ نامِ عموی #شهیدت شدی، علیرضا
و همیشه غبطه به سنگی که نامِ عمو را بر #سینه حک کرده است.
به همسرت میگفتی؛ "فکر کن روزی اسم مرا روی سنگ مزار حک کنند" و مستانه میخندیدی.
میگویند؛شهدا در قهقهه مستانه شان"عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونند"
و تو از همان ابتدا جای خود را بر سفره پروردگارت مشخص کرده بودی...
موقع رفتن به همسرت گفتی؛
"اینجا کربلاست...امروز #عاشوراست و #حسین (ع)،ندای "هل مِن ناصِر..." سر داده است و تو چه زیبا به این ندا #لبیک گفتی...
تو و رفقایت بی شباهت به ارباب و یارانش نیستید...چون ۷۲ تن به عشق #حسین جنگیدید و همچون آنها در #کربلای_خانطومان سر بر زانوی #ارباب سلام آخر را زمزمه کردید...
بدن مطهر اربابتان، چند روز زیر آفتابِ سوزان کربلا بود و بدن شما چند سال زیر آفتابِ #خانطومان...
حالا دیگر همه با شنیدن نامِ خانطومان به یاد شما و رشادتهای شما میافتند.
چند سال بعد محض آرامشِ قلبِ مادرت، دلگرمی همسر و پسرت #پیکرت به آغوش خانواده بازگشت و چه سخت بود آخرین دیدار محمدامین و پدر
از #محمد_بلباسی اگر خبر داری،سلامِمان را به او برسان بگو #زینب بزرگ شده است و چشمانِ همسرش ، هنوز خیره به راهِ بی بازگشتش به #انتظار نشسته
جاودانی،چون آسمانی شدنت هم در بهار است...درماه عاشقان،#اردیبهشت
#تولدت_مبارک ، بابایِ محمدامین
نویسنده: #زهرا_قائمی
☘️به مناسبت تولد شهید #علیرضا_بریری
📅تاریخ تولد: ۳۰/فروردین/۶۶ .بابلسر
📅تاریخ شهادت: ۱۷/اردیبهشت/۹۵ .کربلای خانطومان
🗺مزار: گلزار شهدای بابلسر
@sangareshohadababol
🌙 #ماه_مبارک_رمضان
دوسٺ دارم #دم_افطار ڪمے تشنہ شوم
نوڪر شاه ڪہ عَطشان بشود خوبتر اسٺ
نام #ارباب خودش مظهر اسماء خداسٺ
ذکر العفو #حسین جان بشود خوبتر اسٺ
🇮🇷 @sangareshohadababol
🍃در سپیده دمی که نوای دلنشین اذان، بشارت صبحی مستانه را می داد، محمد حسین در گلستانی که پیرو خط #انقلاب حسینی بود شکفته شد. نهالی که سالیانی بعد سروی طناز و #سرداری سرافراز شد.
نامش را محمد حسين گذاشتند به اين اميد كه بتواند ياور حسين، سرور و سالارشهيدان #اسلام باشد.و چه نیک که براستی با افعال حسن انگیزش یاوری برای #حسین زمانش شد.
قلب سلیمِ محمدحسین با شنیدن ندای #امام_خمینی که :اي شبانيان كه قرن هاست در زنجيرستم شاهان اسيريدبه پا خيزيد و طومار حكومت جلادان را به هم بپيچيدلرزید.لحظه ای درنگ نکرد و آگاهانه علیه طاغوت برخواست و به خیل عظیم انقلابیون قبل از انقلاب پیوست.
🍃قهرمان قصه ی ما هیچگاه سنگر انقلاب را خالی نگذاشت.و همواره در پاسداری از #جبهه انقلاب اسلامی کمک میکرد.
پس از چندسال شروع #جنگ_تحمیلی و سالها تلاش و مجاهدت، سرانجام این گل شکفته شده ی انقلابی،دریکی از روزهای دفاع از این آب و خاک، در پاسگاه زید #عراق لبیک گویان به دیار محبوب پرواز کرد.
#شهید #محمدحسین_غیب_پرور
تولد : ٢ مرداد ۱٣۴۰
شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱٣۶٣
محل شهادت : پاسگاه زید
'گلزار: زیارتگاه اسلام آباد سرفاریاب
@sangareshohadababol
#خاطرات_شـهید
💠نحوه شهادت شهیدی که قبل از اعزام به سوریه حضرت_زینب را در خواب دید و به او گفت که شما هم انتخاب شدید.
🌷شهیدمجیدسلمانیان در #کربلای خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد... تا آخرین ساعات مقاومت کرد...موقع #عقب نشینی داشت از خاکریز رد میشد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یازهرااا...و با صورت از بالای #خاکریز زمین افتاد...
🌷تیر خورده بود توی شش...
و #سینه اش خیلی خس خس میکرد و یا #حسین و یا زهرا میگفت...بهم گفت #آب داری گفتم نه...گفت پس جیب خشاب رو بازکن داره رو سینهام سنگینی میکنه
🌷جیب خشاب رو که باز کردم شروع کرد #شهادتین گفتن...گفتم شیخ مجید من میرم #کمک بیارم ببرمت...گفت نمیخواد...و لحظاتی بعد شهید شد...پیکر مطهرش هم همونجا موند...
#شهید_مجید_سلمانیان🌷
@sangareshohadababol
"نرخ رفتن به سوریه چند است
قدر دل کندن از دو فرزند است"
🍃شنیده ایم دختران بابایی اند؛ اصلا تکیه گاهشان شانه های محکم پدرانشان است و زمانی که دلگیر میشوند؛ سر بر آنان فرو آورده و در آغوش #پدر آرام میگیرند.
🍃دختران شما را که دیگر نگویم. هنگام رفتن دست هایشان را گره زده بودند به پاهای پدر که مبادا روزی حسرت این آغوش بر دل کوچکشان بماند. طاقت نداشتی جسارت را به سه ساله ی #ارباب ببینی و هر چه داشتی جا گذاشتی و تنها با دلی بیقرار از سه ساله ی خودت گذشتی و روانه ی حرم رقیه ی ارباب شدی.
🍃برای رفتنت اما کسب اجازه لازم بود. پدرت راضی نبود و همین تورا بیتاب تر کرده بود. دختر شش ساله ات وقتی فهمید برای نذری که به سوریه داشتی؛ از اسلامشهر تا #قم را پیاده رفتی، با شیرین زبانی پدربزرگ را راضی کرد و نوای رفتنِ تورا به دلش انداخت.
🍃رضایت مادر را نیز به ائمه سپردی و چه خوب ممکن کردند آرزوی ناممکنِ همیشگی ات را. راهی شدی و مادرت تنها پسرش را نذر پیکر بی کفن #حسینِ فاطمه(س)کرد به جبران روزهایی که در #کربلا نبود تا یاریش کند. نهایت داستان #عاشقانه ات شد شهادت🕊
🍃حوالیِ افطار و لحظات زیبای میهمانی خدا ؛ در یازدهم ماه مبارک رمضان؛ روسفید شدی و همنشین همیشگیِ سفره ی خدا. و این است عاقبت #پرهیزگاران.
✍️نویسنده: #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #سید_مصطفی_صادقی
📅تاریخ تولد : ۱٨ دی ۱٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱٣٩۶
🕊محل شهادت : حماء_سوریه
#گرافیست_الشهدا
@sangareshohadababol
♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است.
🍃پسری متولد #آبادان در خانواده ای #مذهبی و روحانی...احمد مکیان
دلداده به #اهل_بیت❤️
🍃در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد...در قم مشغول به درسِ طلبگی شد و زیر سایه #حضرت_معصومه(س) در مدرسه علیمه امامرضا(ع) مشغول تحصیل.
🍃میگویند : کفیلِ روزی طلبه ها، #امام_زمان(ارواحناهفداه) است...چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را #شهادت خواست🕊
🍃برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه میکرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘
🍃در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه ولبی عطشان، در دامانِ مولایش #حسین(ع) به دیدار پروردگار رفت...🌹
🍃احمد انتخاب شده بود...برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی #بهشت را میبینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..."
🍃میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین(ع) قرار بگیرد و از دستان حضرتش #آب بنوشد، که میسر شد...
آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، میرود❤️
🍃از رویِ پرنور و با جمالِ #شهدای_گمنام خجالت میکشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد!
🍃سفارش کرد پیکرش را #غریبانه تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در #بهشت_معصومه به خاک بسپارندو روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی"
🍃بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...!
عاشقان، مادری اند...❣️
🍃پیکرش را زیر سایه فاطمه معصومه(س) در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، #شهدای_فاطمیون به خاک سپردند...😔
اکنون مزارِ احمد، این طلبه عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است.
🍃امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه #اهل_یقین است.»
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #احمد_مکیان
✍️نویسنده : #زهرا_قائمی
📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۷۳
📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵.حلب سوریه
🥀مزار شهید : بهشت معصومه(س)
#گرافیست_الشهدا
🌐 @sangareshohadababol