eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
626 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
161 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🥀🌹 برس به دادِ دلم ، گشته ام خراب ، محمد بریز در قَدحِ خالی ام شراب ، محمد فدای نازکیِ طبع و شیوه ی سکناتت نمی رسد به زُلالیِ خُلقَت آب ، محمد همیشه گرم گرفتی به نوکران و ضعیفان نمی رسد به قَدِ لطفت آفتاب ، محمد تمام آدم و عالم ، اسیر حُسنِ جمالت برات جامه دریدست ماهتاب ، محمد گُل احتیاج ندارد به بوی مُشک و گلابی زدی به خود که معطّر شود گلاب ، محمد تلالو نگهت روشنی ده مَه و انجُم به شامِ تارِ منِ گمشده ، بتاب محمد به روز حشر شفاعت کنی چنانکه "فتَرضی" در آن شلوغیِ مَحشَر مرا بیاب محمد برای دلبری از تو ، خدا به لیله الاسری نموده است به صوتِ علی خطاب محمد علیست جانِ محمد به حکم "اَنفُسَنا"، پس عجیب نیست بگویم "ابوتراب محمد" به روی کفّه ی میزان به روز حشر نباشد گران تر از صلوات شما ثواب ، محمد @shaeranehowzavi
هدایت شده از ادبی-اشراق
🔴عصر شعر 🔹با موضوع گرامی‌داشت رحلت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص)، شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) 🔸از سلسله نشست‌های ماهانه‌ی حجره‌های ساحلی 🔻با اجرای: سید علی نقیب 🔹با حضور: دکتر محمدعلی مجاهدی 🔺همراه با شعرخوانی شاعران حاضر در جلسه و تقدیر از برگزیدگان فراخوان شعر «آیه‌های غریب» 📆زمان:یکشنبه ۲۶شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷ 🔰مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، نگارستان اشراق. 🔸اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی @eshragh_adabi
🥀 به وقت درد و مصیبت شکیب بود حسن شبیه حضرت مادر نجیب بود حسن به وقت جنگ چو حیدر میان معرکه ها به چشم دشمن خود بس مهیب بود حسن ز زخم خنجر و شمشیر و بعد زخم زبان همیشه بر دل و جانش نصیب بود حسن به وقت خطبه به منبر مثال پیغمبر سخن شناس و سخنور ، ادیب بود حسن برای مردم بیمار و بینوا و ضعیف کنار بسترشان چون طبیب بود حسن سزاست جان بدهم در غم شهادت او درون خانه خود هم غریب بود حسن چگونه من بنویسم ز مضطری چون او چرا که معنی امّن یجیب بود حسن @shaeranehowzavi
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🖊عاصی خراسانی برس به دادِ دلم ، گشته ام خراب ، محمد بریز در قَدحِ خالی ام شراب ، محمد فدای نازکیِ طبع و شیوه ی سکناتت نمی رسد به زُلالیِ خُلقَت آب ، محمد همیشه گرم گرفتی به نوکران و ضعیفان نمی رسد به قَدِ لطفت آفتاب ، محمد 🔗لینک شعر 🖊محمد جواد منوچهری کسی که درد و بلای عظیم می گیرد همیشه روضه برای کریم می گیرد همان که ثروت خود را دوبار بخشیده و باز تا صف محشر سهیم می گیرد 🔗لینک شعر 🖊احمد ایرانی نسب مداح باید روضه‌فهمِ روضه‌خوان باشد تا بیشتر از خود به فکر دیگران باشد مداح یعنی چه؟‌ «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» هرچند که با اهل روضه مهربان باشد تزویر یعنی پیکر مولا ته گودال اما علمدار سپاهش در امان باشد! 🔗لینک شعر 🖊فرزانه قربانی همسفر با موج های بی قرار جاده ام من برای دل به دریایت زدن آماده ام از همان روزی که راهت را نشانم داده ای بی خیال جاده های پیش پا افتاده ام تو نمی پرسی مسیحی یا مسلمانم حسین خوب میدانی که من هم عاشقی آزاده ام🔗لینک شعر 🖊علیرضا تیموری به وقت درد و مصیبت شکیب بود حسن شبیه حضرت مادر نجیب بود حسن به وقت جنگ چو حیدر میان معرکه ها به چشم دشمن خود بس مهیب بود حسن🔗لینک شعر 🖊رضا یزدانی این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟ چشمه‌ها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟ جاده‌های پیش پا افتاده بسیارند، لیک ای دل راهی! حواست هست که این راه کیست؟ بندگی یعنی عطش، تنها شدن، بی‌سر شدن او که دل شد بنده‌اش، خود بندۀ درگاه کیست؟ 🔗لینک شعر @shaeranehowzavi @HOWZAVIAN
صلی الله علیک یا رسول الله دل، غیرِ ماتم چاره‌ای دیگر ندارد عالم هوایی غیرِ غم در سر ندارد مرغ غزل افتاده از اندوه بر خاک مرغی که غمگین است و بال و پر ندارد خورشید، چشم از دیدن دنیا فروبست طاقت در این غم، عالمِ مُضطر ندارد دیگر بهشت خیر زخمی تازه در جان از دشنه‌ی تزویرِ اهلِ شر ندارد دیگر صراط المستقیم عشق‌بازی در سینه آه از خلقِ کج‌باور ندارد دیگر کسی بهر خوش آمدگویی او بر بام خانه ظرفِ خاکستر ندارد تا بشکند در هجمه‌ای دندان او را ناباوری سنگی به کف دیگر ندارد غم‌خانه‌ی درد است دنیا چون از این پس در کوچه‌هایش نورِ پیغمبر ندارد صبحی که بی او رفته در خواب است امشب ای کاش از بالین خود سر بر ندارد آغاز شد شرح غمی با رفتن او پایان پس از او غصه‌یِ کوثر ندارد با آتش دوزخ چه خواهد کرد یارب؟ هرکس که او را در صفِ محشر ندارد @shaeranehowzavi
🥀 در حجازهِ دشت تشنه چشمه های رحمتی با قدم‌هایت برای خاک مرده برکتی ساکنان عرش با حسرت نگاهت می کنند هر زمان که با خدای در غار گرم صحبتی آفتاب روی دوشت را بُحیرا دید و گفت: شک ندارم تو همان نور میان ظلمتی چشمت اقیانوس آرامی میان موج هاست با پریشان حالی دریا نداری نسبتی بوسه بر دستان زهرا، میدهد تسکین به تو هر زمان از جهل دختر دارها ناراحتی آرزو کرده هزاران بار جبرئل امین لحظه‌ایی را که به سمت بی نهایت دعوتی خواندی "اقر بسم ربک"،نور باران شد هوا تو برای کهکشان ها با کلامت حجتی @shaeranehowzavi
کریم آل طاها" نفس نفس دلم رو دادم به تو مولا کرامت و نجابتت وِرد زبونا هرجا که اسم تو می آد قلب کوچیکم یه قطره می‌شه که می‌خواد بره به دریا ... تو ماهِ آسمون شب‌هامی دیروز و امروزم و فردامی می‌گن "کریم آل طاها"یی امام حسن تموم دنیامی ... امام حسن‌ حبیب پیغمبر امام‌حسن نور دل حیدر اما‌م حسن امیر نام‌ آور .... می‌خوام گدای در خونه تو باشم با همه‌ی عاشقای تو هم‌صدا شم مثل کبوترای غربت بقیعت منم بیام تو آسمون تو رها شم دلم توی سینه می‌شه بیتاب بی عشق تو کمترم از مرداب من به تو دل دادم و دل می‌دم امام حسن قلب منو دریاب امام حسن‌ حبیب پیغمبر امام‌حسن نور دل حیدر اما‌م حسن امیر نام‌‌آور ... من می‌کشم خاک قدم‌هات و به چشمام پُر شده از گرمی عشقت روز و شب‌هام مثل پیمبر تو پیام‌آور صلحی با عشق تو معنا می‌گیره همه دنیام حرم‌ نداره ساحت آقام دیوونه‌ی کرامت مولام با دل تنگم‌ از خدا هر روز زیارت بقیع شو می‌خوام امام حسن‌ حبیب پیغمبر امام‌حسن نور دل حیدر اما‌م حسن امیر نام‌ آور @shaeranehowzavi
🥀 اربعینی گذشت و مشکی را از تنت کنده ای پر از اندوه حاجتی مانده آخرین فردِ کربلایی انجمن بشوی باز ایام آخر صفر است روی تقویم یک شماره ی سرخ می روی تا دوباره با اندوه متوسل به پیرهن بشوی کوچه ها غرق پرچم مشکی خیمه و روضه هر کجا برپاست از تمام تعلقات زمین باید اول جدا و من بشوی صبح و شب داده ای سلام حسین (ع) گشته ای مرغ جلد بام حسین (ع) کاش می شد که زائر حرمِ شاه و ارباب پاره تن بشوی در خودت غرقی و به چشمت اشک یک نفر می رسد بفرما چای دست در دست هم زمین و زمان وارد روضه ی حسن(ع) بشوی ای فدای غریبی ات آقا شاهد کوچه و غم و سیلی که رقم خورده قصه ی تقدیر تیر بارانِ در کفن بشوی او که یک عمر خورده خون جگر ریخت در طشت، پاره های جگر او که مسموم زهر زن شده است خواست امشب که سینه زن بشوی یک دلت کربلا و عشق حسین (ع) یک دلت اشکبار داغ حسن (ع) مانده ای از غم درون دلت با که اینبار هم سخن بشوی همچنان گیج و مات و مبهوتی می زند روی شانه ات دستی عازم کربلا شدم باید همسفر در طریق من بشوی... @shaeranehowzavi
🥀 پاکیزه است دامن و پاک است گوهرت حتی اگر شکمبه بریزند بر سرت حتی اگر به ضرب سر سنگ بشکنند دندانی از میان دهان معطرت هرگز به زهرچشم نگاهی نکرده ای حتی به آن کسی که نکرده است باورت هر روز صبح عرض ادب می کند طلوع بر آستان پاک و بلند و منورت از اولین سپیده تاریخ تا ابد از ما سلام بر تو و آل مطهرت! @shaeranehowzavi
🥀 بیشتر از هر کسی جود و کرم دارد حسن در سرای خود خدم دارد ، حشم دارد حسن بیشتر از نوکران و از غلامان سیاه از ملائک در سرای خود خدم دارد حسن @shaeranehowzavi
غزل غریب در خانه ات غریبه و در کوچه ها غریب هرگز نبوده هیچ کسی در دو جا غریب   نامرد بود و شیشه ی عمر ترا شکست در خانه ات گذاشت تو را آشنا غریب  می خواستم که نام ترا بر لب آورم دستی ولی گذاشت ردیف مرا: غریب از تو گدا رسید به دولت ولی دریغ در ملک خویشتن، شدی ای پیشوا غریب بودند آشنا همه در کوچه با شما ماندی کنار مادر خود، پس چرا غریب؟   دستان سنگ خورد به آیینه، خرد شد افتاد مادرت به زمین بی هوا ، غریب   دیدم مدینه را شدم از اشک،آبشار ریحانه بود پیش رسول خدا غریب در باغ مصطفی،گل تو خاک می خورد پیچیده است عطر تو در این فضا غریب  پرپر شدی و تشت،ترا در بغل گرفت مادر به گریه گفت عزیزم: بیا غریب! نه گنبدی، نه صحن و سرایی، نه زائری مثل بقیع هست مگر کربلا غریب؟ صبح دوشنبه، قبل سلام علی الحسین گویم ترا به گریه، سلام علی غریب  @shaeranehowzavi
دنیاسـت بـه زیـر دین الطاف کریم در مانـده جهـان ز ذکر اوصاف کریم با آن همه بذل ، حاتـم طائی داشت از چشمه ی معرفت فقط کاف کریم @shaeranehowzavi
. ما یتیم و سوگوار حضرت پیغمبریم در عزای مجتبی با چشم تر نوحه‌گریم خادم سلطان خوبان، یادی از ما کن که ما هر شب جمعه به یاد لاله‌های پرپریم ✍️، ۱۴۰۲/۰۶/۲۴ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷 @shaeranehowzavi
🥀 «باران حُسن» میان ماه مبارک چه نوربارانی! به آسمان و زمین شد چه حُسنِ احسانی! ملاحت است که می ریزد از رخی چون ماه شکوه چهره ی او جذبه ی رسول الله به شادباش ملائک به خانه آمده اند به شوق مسئلتی، عاشقانه آمده اند پیمبر آمد و در گوش او اذان را گفت و با نگاه به چشمان آسمان ها گفت: «به انتخاب خداوند نام او حسن است هزار شکر که او میوه ی وجود من است» در اوج کودکی اش داغ های سنگین دید ز روضه های مگویش دل زمین لرزید نشد که یک دل سیر از فراق گریه کند از آن جسارت و‌ آن اتفاق گریه کند اگرچه سرو جوانان اهل جنت بود میان مردم شهرش اسیر غربت بود دریغ کاش که ایمان شهر محکم بود... دریغ در دل شان خوی ابن ملجم بود... صدای سکه ی داروغه مست شان می کرد تصاحب دو سه تا پُست پَست شان می کرد دریغ، دور و برش یار راستین کم بود وگرنه شیر جمل در نبرد محکم بود اگرچه سهم کلاغان زبان درازی شد برای ماندن ریشه به صلح راضی شد به نورْ چشمیِ خورشید سم خورانیدند هزار آینه تکثیر شد نفهمیدند قسم به قاسم و شیرینی شهادت او که رفته است به بابای او رشادت او به قتلگاه شتابان رسید عبدالله از آن عموی رشیدش چه دید عبدالله؟ غروب واقعه حُسن حَسن نمایان بود چو ماه، فاطمه بنت الحسن درخشان بود شبیه زینب کبری بزرگ بانویی که جز به سمت امامش نمی رود سویی سر حسین به نی بود و باقی سر ها اسیر شام بلا می شدند دخترها غروب واقعه داغ دلت دوچندان شد خوشا دلی که به نام غمت پریشان شد خوشا به نور نگاهی که بر تو گریه کند بلند مرتبه شاهی که بر تو گریه کند میان واقعه وقتی عطش جگر سوزاند نشست حضرت ماهی که بر تو گریه کند مصائب تو‌ به چشمان مرتضی آمد که سر نهاد به چاهی که بر تو گریه کند هزار آه درون دلم هدر شده است زهی سعادت آهی که بر تو گریه کند در این تصنعِ بازار حُسن داده دلم به حُسن ناب گواهی که بر تو گریه کند هزار شکر خدا را  که کوه غم را دید و اذن داد به کاهی که بر تو گریه کند @shaeranehowzavi
"سلطان" در مسلک ایرانیان سلطان رضاجان است شاهی‌که بی‌لشگرکشی سلطان ایران است آرامِ‌جان ماست آقایی که دامانش تنها توسل‌خانه‌ی آهوی حیران است مهمان‌نواز است آنقدر که زائرش هربار مانند صاحب‌خانه‌ها در صحن، مهمان است هرجای ایران نام او را بر لب آوردیم دیدیم روی هرلبی بعد از رضا، "جان" است وقتی ضریحش را بغل کردم دلم وا شد در وقت دل‌تنگی فقط آغوش درمان است از بس که اینجا آه درهم می‌شود تکرار انگار در صحن و رواق آیینه بندان است انگار سائل پادشاهی می‌کند اینجا انگار در درب ورودی شاه، دربان است از آب سقاخانه می‌نوشند و خوشحال‌اند کمتر کسی اینجا گرفتار غم نان است درماندگان راهی به‌جز مشهد نمی‌بینند تنها پناه بی‌پناهان در خراسان است @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدون سایه ی مهرت، جهانی از دردم بدون هُرم نگاهت، چه بیکران سردم بگیر دست مرا و بِـبـَر به معراجت اگرچه خوب نبودم، اگرچه بد کردم @shaeranehowzavi
هر که نگاه کرده آن،گنبد و بارگاه را دمی نبرده از نظر،لذتِ آن نگاه را آینه مات سیرتش،ماه اسیر صورتش که هر طلوع می برد،آبروی پگاه را کلاغم و میان این کبوتران نشسته ام شکر که راه می دهد،این منِ روسیاه را هزار بار خورده ام قسم که توبه نشکنم هزار باره رفته ام مسیر اشتباه را مستی من در آن حرم،چگونه می کشد قلم کاهِ کنارِ کوه را،کوهِ کنارِ کاه را سلسله الذهب بخوان،که با میِ ولایتش درک کنیم مستی،قلعه ی لااله را اگر که دست های او،دستِ مرا کنار زد به دستِ خاک می دهم،عمرِ چنین تباه را شعر پیاده می‌رود،از دلِ جاده می‌ رود باز به دوش می کشد،توشه ی اشک و آه را به کربلا رسیده و،داغ عزیز دیده و چند سر بریده و،کودک بی گناه را چگونه حال و روز او،میان دشت بوده که شکسته پشت شاه تا،دیده جناب ماه را تمام دشت غرقِ خون،شقایق است واژگون گرفته آهِ خواهرش ،دامنِ قتلگاه را یا بن شبیب هم چنان،بگو برای ‌شیعیان رازِ شکوهمندِ آن،گنبدوبارگاه را... @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیـرون نرود از آستانـت مایوس با قلب شکستـه آنکه آمد پابوس تو قبله ی حاجاتی و من جز حرمت حاجت نبرم به هیچ کس، شمس شموس @shaeranehowzavi
🥀 شوق دیدارت مرا سوی حرم می آورد شرح حالم را برای تو قلم می آورد میگذارد دست خالی مرا در دست تو مادرم هربار که رو به حرم می آورد می رود با دست پر،وقتی گدایی با خودش کاسه ی خالی به این دارالکرم می آورد پاسخم را می‌دهی با مهربانی در حرم تا سلامم را نسیم صبحدم می آورد می رود در پشت کوه قاف پنهان می شود هرزمان خورشید در پیش تو کم می آورد می گذارد عاقبت پشت دَرِ باب الجواد هر کسی که با خودش از دور، غم می آورد @shaeranehowzavi
🥀 من به دنبال خویش میگردم در سکوتی پر از هیاهو ها یک قدم این طرف ترم،اینجام... در حریمی به رنگ آهوها گم شدم! بیخیال،اینجا عشق... آشنا با تمامِ گم شده هاست! ترسی از بی کسی نباید داشت نور چشمی ست هرکسی تنهاست * در طواف است دور تو چشمم، یک نفر داد میزند من را در کنار ضریح، جا مانده ست تکه ای از وجود من آقا ! @shaeranehowzavi
"دورِ نزدیک" شعر می‌گویم و آهنگ زیارت می‌کنم با زبان واژه‌ها، عرض ارادت می‌کنم ساعت ِ هشت و... قرارِ یک سلام از راه دور باز هم بر مردم مشهد، حسادت می‌کنم السلام ای ضامن آهو... غریبم! بی‌کسم! پیش آهوها هم احساس حقارت می‌کنم در هوایت، تا پُر از شوق پریدن می‌شوم پشت دیوارِ تن احساس اسارت می‌کنم پیش چشمانت، دو رکعت عشق می‌خوانم و بعد... آیه‌های استجابت را تلاوت می‌کنم حاجتم را داده‌ای از قبل، می‌دانم... ولی تا شوَم غرق اجابت، عرض حاجت می‌کنم راه من دور است، اما قلب، مالامالِ توست من به این دوری ِ نزدیکت، قناعت می‌کنم کاش در هنگام مرگم بشنوم: "این آشناست! زائرم بوده... خودم او را شفاعت می‌کنم" @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ادبی-اشراق
🔴عصر شعر 🔹با موضوع گرامی‌داشت رحلت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص)، شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) 🔸از سلسله نشست‌های ماهانه‌ی حجره‌های ساحلی 🔻با اجرای: سید علی نقیب 🔹با حضور: دکتر محمدعلی مجاهدی 🔺همراه با شعرخوانی شاعران حاضر در جلسه و تقدیر از برگزیدگان فراخوان شعر «آیه‌های غریب» 📆زمان:یکشنبه ۲۶شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷ 🔰مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، نگارستان اشراق. 🔸اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی @eshragh_adabi
اُدخُلوها بِسَلامٍ آمِنین «اُدخُلوها بِسَلامٍ آمِنین»... در باز شد از میان جمعیت راهی به این سر باز شد در حرم سهل است، حتی در دل میدان مین هر زمان که «یا رضا» گفتیم معبر باز شد اولِ نامش که آمد بر زبانم سوختم در دلم بال صد و ده تا کبوتر باز شد از صدای گریۀ زن‌ها یکی واضح‌تر است خوش به حالش بعد عمری بغض مادر باز شد دار قالی... پنجره فولاد... مادر سال‌ها بس که روی هم گره زد بخت خواهر باز شد نان حضرت، آب سقاخانه، اشکی پر نمک سفرۀ یک شعر آیینی دیگر باز شد :: مادر از باب الرضا رد شد، به من رو کرد و گفت بچه که بودی زبانت پشت این در باز شد... @shaeranehowzavi