📅اسفند ۹۱ برای علی آستین بالا زدیم و عقدش را طی یک مراسم ساده محضری برگزار کردیم. ۳۰ اردیبهشت ۹۲ هم که جشنشان برگزار شد و کمی بعد سر خانه و زندگیشان رفتند. نوهام امیرحسین ۱۱ شهریور ۹۳ به دنیا آمد.
🌸علی امیرحسین را خیلی دوست داشت. یکبار که میخواست ناخنش را بگیرد، اندازه سرسوزنی انگشت امیرحسین زخم شد و خون آمد. آن روز علی مثل اسفند بالا و پایین میرفت و میگفت دست پسرم زخمی شد!
🍃من گفتم: «چیزی نیست که چسب زخم میزنی خوب می شود.»
😔اما علی از فرط علاقه به فرزندش، آرام نمیشد.
اصلا هنر امثال علی همین است که با وجود همه دلبستگیها به خاطر ارزشها و اعتقادهایی که دارند، دل بکنند و بروند.
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#روایت_مادر_معزز_شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
آنان که خط به خط، زِ شهادت قلم زدند
از عشقِ سرخِ خونِ خداوند، دم زدند...
#اللهم_الرزقنا_شهادت🕊
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🔹پرسیدم :
بین اینهمه حرف و جمله، چرا فقط میگوئی «ائوین آباد اوغول؟»
🔺زل زد توی چشمهام. گفت :
ببین پسرم! من آدم عوامیام. حرفها و مثالهایم هم عوامانه است. توی قرآن خواندهام که خدا شهید را برای خودش سوا میکند و میخردش. یعنی شهید کاری کرده که خدا مشتریاش شده. حامد من هم کاری کرده که خدا پسندش آمده و به ملائکهاش گفته بروید حامد را برای من سوا کنید و بیاورید. کاری کرده من که پدرش باشم، فردای قیامت بتوانم سرم را پیش پیغمبر و اولادش بالا نگه دارم و جلوی فاطمهی زهراء (سلاماللهعلیها) روسفید باشم. سر همین است که میگویم «خانهات آباد پسرم!»
🤔اصلاً تو جای من؛ خدا بهت پسری بدهد که جلوی پیغمبر روسفیدت کند، بهش نمیگوئی «ائوین آباد اوغول؟»
#شهید_حامد_جوانی
#روایت_پدر_معزز_شهید
برشی از کتاب شبیه خودش
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🔰 سیوسه سال قبل در چنین روزی
🔻حضرت آیتالله خامنهای در روز چهارم تیرماه ۱۳۶۷، زمانی که رئیسجمهور ایران بودند، به درخواست دکتر علیرضا مرندی -وزیر بهداشت و درمان وقت- در مراسم افتتاح طرح «بسیج سلامت کودکان» شرکت کردند و پس از سخنرانی در آن مراسم، با خوراندن قطرهی فلج اطفال به چند کودک، فاز عملیاتی این طرح را افتتاح کردند.
🔅 دقیقا سیوسه سال بعد در روز چهارم تیرماه ۱۴۰۰ حضرت آیتالله خامنهای دُز اول واکسن کوو ایران برکت را دریافت کردند. این واکسن که محصول تلاش محققان و دانشمندان جوان ایرانی است به تازگی مجوز مصرف را با اتکا به دانش بومی دریافت کرد و ایران را به یکی از ۶ کشور تولیدکننده واکسن کرونا در جهان تبدیل کرد.
#واکسن_ایرانی
#باافتخار_ایرانی🏆🇮🇷
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم
#قسمت_هشتاد_و_ششم
به هر #زحمتی بود، خودم را از زمین کَندم و با قدمهای بی رمقم به سمت #اتاق خواب رفتم. چادرم را از روی چوب لباسی برداشتم و برای دیدار مجید، #پاهای ناتوانم را روی زمین میکشیدم تا به #بالکن رسیدم. از ضرب در زدن های مجید، در بزرگ و فلزی حیاط به #لرزه افتاده و شاید حضورم را در بالکن احساس کرد که قدمی عقب رفت و نگاهی به طبقه بالا انداخت.
دستم را به نرده #بالکن گرفته بودم تا تعادلم را حفظ کنم و در برابر نگاه #منتظر و مشتاقش، لبخند کمرنگی نشانش دادم تا قدری #قلبش قرار بگیرد.
با اشاره دستم #التماسش میکردم که از اینجا برود و او مدام چیزی میگفت که نمیفهمیدم و دیگر توان سرِ پا ایستادن نداشتم که از چشمان #عاشقش دل کَندم و به اتاق بازگشتم. با نگاه #بیرنگم کف اتاق را میپاییدم تا روی خُرده شیشه ها پا نگذارم و بلاخره خودم را به #کاناپه رساندم و همانجا دراز کشیدم که دیگر جانی برایم نمانده بود.
ظاهراً #کابوس امشب با همه درد و رنجهای بی پایانش #تمام شده و حالا باید منتظر #تعبیر فردای این خواب وحشتناک میماندم که پدر برای #من و زندگی ام چه #حکمی میدهد و به کدام شرط از شرایط ظالمانه پدر نوریه راضی میشود.
به پهلو روی کاناپه دراز کشیده و از درد استخوانهای شانه ام #ناله میزدم که دیگر کمردرد و #سردرد فراموشم شده و تنها به یاد #مظلومیت مجیدم، اشک میریختم و باز بیش از همه دلم برای حوریه میسوخت.
میتوانستم احساس کنم که پا به پای من، چقدر #رنج کشیده و باز خدا را شکر میکردم که صدمه ای ندیده و همچنان با نرمش #پروانه_وارش در بدنم، همدم این لحظات #تنهایی ام شده است.
با چشمانی لبریز حسرت به تماشای جهیزیه ام #نشسته بودم که روزی مادر مهربانم با چه شوق و #شوری برایم تهیه کرد و به سلیقه خودش این خانه را برای تنها #دخترش آماده کرد و هنوز ده ماه از این زندگی نگذشته، همه اسباب نوعروسانه ام بخاطر #فتنه نامادری ام در هم شکست، همسر عزیزم از خانه خودش #اخراج شد و پدرم حکم به طلاق یا طرد همیشگی ام از این خانه داد و چقدر #خوشحال بودم که مادرم نبود و ندید پدرم بخاطر زن جوان و طنازش، دختر #باردارش را چطور زیرِ لگدهای سنگینش میکوبید.
درِ بالکن باز #مانده و من نه از خنکای شب بندر که از هجوم #غم و غصه، لرز کرده و توانی برای بلند شدن و بستن در نداشتم که همانطور روی #کاناپه در خودم #مچاله شده و بیصدا گریه میکردم که بار دیگر صدای در #حیاط به گوشم رسید.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
#پای_درس_استاد
💢 امروز غیر از #امام_زمان (عج)، برای هر چیزی برنامهریزی کنیم، فقط اتلاف وقت کردهایم!
☜ البته بدان معنی نیست که تحصیل نکنیم، کار نکنیم و...
- بلکه مقصود این است که همه کارها، درس خواندنها، همسر و فرزند داری و فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مان را در جهت رفع موانع ظهور، جهتدهی کنیم.
✦ هرکس در حد توان خود (مالی، مهارتی، هنر، قلم و...) خود را برای یاری امام زمانش مهیا کند.
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
التماس دعا🥀🌱
شبتون شهدایے☕️🍪
اَللهُمَ لَیِّن قَلبے لِوَلےِّ اَمْرک🦋🌱
❤️🍃
دم از عذاب نزن روز محشر کبری
همین نیامدن کربلایمان کافی ست...
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃در مجلس ختم شهید افرادی که هیچکسی آنها را نمیشناخت، طوری گریه میکردند که انگار عزیزترین آدم زندگیشان را از دست دادهاند.
👤یکی میگفت خرج دوا و دکترم را داده، یکی میگفت هر ماه همین که حقوق میگرفت، با دست پر سراغ ما میآمد.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_برادر_معزز_شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #رهبر_انقلاب: وقتی خوب شدم با خودم گفتم حتما خدای متعال از من توقعی دارد...
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
▫️۶ تیر سالگرد جانبازی و ترور رهبر معظم انقلاب
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊