eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
7.2هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🍃قصه پدری که در این تابلوی خانوادگی فقط قاب عکسش بود از آذر شصت و پنج در خانه ای سازمانی آغاز شد. فرزند سوم خانواده، حیدر؛ که به قول خودش با همه اعضای فرق داشت! 🍃از آزمون الهی تا میدان عمل که هنگام حقیقت یافتن شعار بود، حیدر متفاوت عمل کرد و در تمامشان خوش درخشید. ولی در میدان خوش تر. دلاورانه جنگید و حیدرگونه جام شهادت نوشید. 🍃و من به این می‌اندیشم که گاهی اسم ها گویای سرنوشت صاحبانشان هستند. و این از خود گذشتن ها مقدمه امنیتی است که به قیمت نبودن یک پدر و یا محقق می‌شود. ✨سالگرد شهادتت مبارک ♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۶ آذر ۱٣۶۵ 🕊محل شهادت : حماه_سوریه 🥀مزار شهید : کرج_گلزار شهدای ملارد الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🦋🦋🦋
بسمـ رب الشـهدا. ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ امروز ۹ تیر ۱۴۰۲ مصادف‌با سالروز: شهید مدافع حرم شجاعت علمداری همه مهمان این عزیز هستیم✋ در دوم تيـر مـاه 1354 در روستاي مورجان از توابع بخش ميمند شهرستان فيروزآبـاد شیراز در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد دوران طفوليت و كـودكي خـود را در همـين روسـتا سپري كرد و سپس راهي دبستان شد. علاوه بر موفقيت در تحصـيل، از همـان اوان كـودكي در كشاورزي و دامداري به مي كرد. پس از گذراندن مقطع ابتدايي، به دليل نبودنِ مدرسه ي راهنمـايي در مورجان و روستاهاي مجاور، به مدرسه ي شـبانه روزي فيروزآبـاد رفـت و در آزمون ورودي آنجا با نمرات عالي پذيرفته شد. 🍃⚘🍃 دوران متوســطه را با موفقيت سپري و در آزمون ورودي دانشـگاه شـركت و پس از طي مراحل مصاحبه و معاينه ي پزشكي، در رشته ي دانشگاه امام حسين(ع)⚘ اصفهان شروع به تحصيل كرد. 🍃⚘🍃 سرانجام شجاعت علمداری هم درتاریخ نهم تیرماه ۱۳۹۳ و در نبرد با داعش و القاعده، در عـراق و در جوار بارگـاه ملکـوتی حسن عسکری (ع)⚘ بر اثر ترکش خمپـاره به آرزویش که همانا در راه خدا بود رسید 🦋🦋🦋
علی(ع) اصل عبادت باطل است علی(ع) هرکس بمیردجاهل است (ع) تقوا گُلی بی‌رنگ وبوست همچون نماز بی وضوست ... وقتتان ذاکری و عاقبتتان شهدایی ان شاءالله رسیدن عید سعید و اکبرِ اعیادِ شیعیان، عید سعید غدیر خم را از طرف خویش،و به نیابت از جانم، آرزومه، ابتدا به محضر امام زمان عج و پیشگاه معظم انقلاب اسلامی و های شهدا الخصوص های عزیز و بزرگوار و گرانقدر شهدا و ذاکری و دیگر همیشگی و عزیز مجازی شهدایی عاشقان خدا تبریک عرض می نمایم. پناه حب علی ع و الطاف ملوکانه ی مادرم زهرا س محفوظ باشید ان شاءالله عاجزانه التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد ✅🕊🌷 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
وقتی قصد کرد چمدانی از مادر امانت گرفت، بارش را از لباس، مسواک، خمیر دندان و ... سبک بست و شلواری که دیگر به پایش نشد و با ترکش به هم دوخته شد، چمدانی که گشوده نشد، نبات، آجیل محلی، عناب و انجیری که مادر در چمدان گذاشت تا رفت و در چمدان ماند.😭 🍃🌷🍃 برگ از دفترچه ای که آخر با هم بودن هایش را در آن نوشت، ها و هایی که دوباره فهرست شد و چند روزی که در بیرجند بیشتر با و گذراند و گفته و نگفته طلبید.😭 🍃🌷🍃 زمان رفتن که رسید، هواپیمای تهران که نشست وقتی عکس ها را در فرودگاه گرفت به بهانه آشنا شدن با تیم و دوستان جدید، زود خداحافظی کرد😭 زود رفت تا کندن تر باشد.😭 🍃🌷🍃 در یک ماهی که نبود هر روز تماس می گرفت و مانند همیشه از همه مسائل و می پرسید اما نمی توانست به خوبی از وضعیت شان در بگوید، می گفت است کنید. 🍃🌷🍃 آن روزها کلاس رانندگی می رفتم و خودم را برای امتحان آماده می کردم، آخرین شب در تماس تلفنی گفت فردا پولی به حسابی واریز می‌کند که حتما از آن خبر می گیرد. 🍃
به روایت از همسر : مرتضی، به شدت معظم رهبری♥️ بودند و را در برابر می دانست بیشتر هایشان را دنبال می کردند. 🍃🌷🍃 به و هم از را می کردند حتی می گفتند کنیم تا راحت های را کنند. 🍃🌷🍃 سپاه و، بود و آن جا به اعزام نمی شدند البته چند نفر از از آن جا عازم شده و باز گشته بودند بنابراین او را تصور نمی کردم.😭 🍃🌷🍃 و چون و را برای رفتن می دیدم، رفتن و بازگشتش را مانند در چابهار تصور می کردم. دیگر حرفی باقی نمی ماند. 🍃🌷🍃 در ها می گفت انتخاب با خودت هست، جواب زینب (س)🌷 و حسین (ع)🌷را خودت باید بدهی، شدن و خانواده بودن می خواهد.😭 🍃🌷🍃 هر چه بود بین و 🤍 بود، در که حتی با من هم بازگو نکرد اما راه را برایش خواستنی کرد. تا این که بالاخره رفتنش برای 21 96# قطعی شد.😭 🍃🌷🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ : ۱۳۹۵/۷/۷ 🌸 : ۲۴ 🍁 : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صفيه كماني() سخنانش را از دردانه‌اش اينگونه آغاز مي‌كند: در يك شهيدپرور رشد پيدا كرد .از پسرم مي‌توانم به بودن، داشتن قوي، ، ، ، ، ، به بزرگ‌تر‌ها، ، و بسيار اشاره كنم. ــــــــــــــــــــــــــــــ 👇 خواندن و یاد بسیار است برای ـــــــــــــــــــــــــ 🥀 🕊 ‍ ....🕊🕊🕊🌹🌹🌹 🕊سلام 🤚صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ 🍃شهید محمد سال۱۳۴۲ در روستای پاقلعه از شهر بابک کرمان دنیا آمد. در سن دو سالگی پدر را از دست داد با کمک مادر درس خواند. تا مقطع دوم دبیرستان، جنگ آغاز شد. شهید محمد درس را رها کرد و به رفت. تا آخر جنگ کنار اش، ح.ا.ج ق.ا.س.م جانفشانی کرد. بعد از جنگ به ادامه داد و در رشته مدیریت کارشناس شد. تشکیل داد و صاحب دو دختر و یک پسر. ولی باز هم در کنار ح.ا.ج ق.ا.س.م به مبارزه مشغول شد؛این بار با . 🍃 زمان بازنشستگی اش، با آغاز کار تبلیغ و شهادت در کاروانهای با عنوان جنگ رقم خورد. فروردین سال ۹۲ با دیدن حال پریشان ح.ا.ج ق.ا.س.م در مراسم عزاداری ایام در خانه سردار، متوجه وخامت اوضاع جنگی در شد. خانواده را آماده وداع کرد. علی رقم ناراحتی دوری از خانواده و مخالفت سردار، رفت. دو ماه در سوریه به نبرد با پرداخت. به خانه آمد ولی دلش در دمشق، حرم بی بی زینب و خانم رقیه سلام الله علیها جا مانده بود. بعد از دو هفته دوباره خانواده را آماده وداع کرد؛ اینبار با حال خاص. 🍃چهار روز از آن خداحافظی خاصش گذشت. در اردوگاه استتار شده ای که نزدیک دشمن تشکیل داده بود، به جهت قد و قامت بلندش مورد دیدرس قرار گرفت و با یک گلوله به شهادت رسید. پیکرش با خبر شهادتش آمد. ح.ا.ج ق.ا.س.م خود مراسم خاکسپاری اش را مدیریت کرد و در آخر مراسم در با شهید جمالی حرفهای ناگفته اش را گفت. اهدایی را به روی پیکر گذاشت. خاک تربت به دهانش ریخت و با دلی پر از غم بیرون امد و به دلجویی خانواده شهید جمالی مشغول شد💔 🌸به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱٣۴٢ 🔷تاریخ شهادت : ۱٢ آبان ۱٣٩٢ 🔷محل شهادت : دمشق 🔷مزار شهید : کرمان
‍ ‍ 🍃خودکار را برداشته، می‌نویسم از اویی که از تبار بود. نوشته‌ام مقدمه ندارد! اصلا برای گفتن از او که مقدمه لازم نیست، یک راست باید سر اصل مطلب رفت. اصل مطلبی که خودش هم مقدمه است هم نتیجه! 🍃مقصود حرف هایم فقط یک نفر است. کسی که یک ، مسیر زندگی‌اش را به سمتی برد که پایان نداشت! جایی ندیدم که نوشته‌ باشد مسیر و بندگی پایان دارد. البته چرا! یادم رفته بود پایانی دارد که مقدمه‌ی شروعی دوباره‌ست، ! و این همان چیزی بود که به حیات در این دنیا خاتمه داد. 🍃فیلم زندگی‌اش را روی دور تند میگذارم از اول تا به آخر را دوره میکنم. از بهاری که متولد شد تا سالهایی که کار کرد تا کمک خرج باشد. 🍃طولی نمیکشد که میرسم به همان نقطه آغازی که منتهی به شد. سال شصت و یک بود. خبر شهادت * را برای منصور آوردند به اضافه تکه ای کاغذ و مابقی وسایل. کاغذ را باز کرد. وصیتنامه بود. شروع به خواندن کرد. از منصور خواسته بود تا برای دفاع از دستاورد های و حراست از مرز های میهن اسلامی‌مان به س.پ.ا.ه اسلام بپیوندد. و اینجا آنچه در تقدیرش نوشته بودند رقم خورد. 🍃ویدیو جلو تر میرود به سی سال جلوتر وقتی که یک منصور مانده و غنیمتی که از حضور در جبهه های جنگ نصیبش شده. و البته خوابی که منصور عباسی قصه‌ی ما را کرد. 🍃منصور صرفا نه برای شهادت که باز هم برای پا در میدان گذاشت، مثل رفقایش. با این تفاوت که منصور از آنها جا مانده بود. و این به وقت اذان ظهر جمعه ده آذر در به وصال رسید. ♡ حبیب حرم!♡ پ.ن:برادر شهید آیت‌الله عباسی در عملیات آزادسازی شهید شد. 🔷به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۹ فروردین ۱۳۳۶ 🔷تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۶ 🔷مزار شهید : بهشت دو معصوم شهرکرد 🔷محل شهادت : سوریه
قسمت اول و مدافع سلامت، حاج مهدی حبیب پور 🍃🌷🍃 درتاریخ    ۱۳۶۱/۶/۱۶#  در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. متاهل بود و دو فرزند به یادگار دارد، یک پسر ویک دختر  🍃🌷🍃 ایشان جوادالائمه (ع)🌷بود. از   وارد شد و از همان کار‌های و را شروع کرد خیلی می‌کرد و 🤍 هم به داده بود. 🍃🌷🍃 ایشان در کار‌های ، ،، نور و... بود. ۱۸ بود که ماه در شان حسن (ع)🌷 داشتند و مراسم هم احسان پهن می‌شد. 🍃🌷🍃 سال‌ها قبل همراه جواد (ع)🌷را کرده بود. حدود ۲۰۰ محروم را پوشش گرفته و معیشتی و کالا در می‌گذاشت. 🍃🌷🍃 از دهه نود تصمیم به گرفت یک خیاطی راه انداخت که حدود  ۸۰# نفر از خانواده به صورت در آن بودند و ۲۰#، ۳۰# نفر هم با داشتند. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت سوم به روایت از همسر : روزها می گرفت و در طاقت فرسای با زبان به اشرار مسلح و سوداگران مرگ می رفت. 🍃🌷🍃 دقیقا روز قبل از شون، طبق روال همیشه چند کالا برای های سرپرست کردند و به دست آن عزیزان رساندند. 😭 🍃🌷🍃 بخردان در مورد افراد و احساس می کردند.😭 🍃🌷🍃 خیلی وقت ها از سرکار که برمی گشتن چند آب برمی داشت، یک شیشه می گرفت، به اتفاق هم به می رفتیم. همیشه می گفت این اینجا ...😭😭 🍃🌷🍃 آرزو داشت سفرش 🌷 باشه 😭😭 خوش به سعادتش... وقتی به رسید هنوز های روی اربعین روی بود...😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آدمی که برای خونه نداشتن طرف مقابل آن را رد می‌کند بهتر است ازدواج نکند @ths31 .. . T.me/ths31 📌کانال یاس کبود ⏩ t.me/+irQtQ6XxmcxlMjA0
16.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مادر همه کاره ما نیست، فقط احترامش واجب است! 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃