♦️♦️آیت الله علامه طباطبایی(ره) مفسر کبیر قرآن و فیلسوف شرق
شب های ماه رمضان تا صبح بیدار بود. درس تفسیر داشت، سپس مقداری مطالعه می کرد و بقیه را به دعا و قرائت قرآن و نماز و اذکار مشغول بود. علاّمه مقید بود که دعای سحر را با افراد خانواده بخواند و پیش از ماه رمضان از همسایه ها اجازه می گرفت که اگر برای سحر خواب ماندند، آنها را بیدار کند. ایشان در همان درس فرموده بودند که من در طول عمرم تا به حال به یاد ندارم که شبهای ماه رمضان را خوابیده باشم. علامه حسن زاده آملی می نویسد: وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، فرمود: آقا، دعای سحر حضرت امام باقر علیه السلام را فراموش مکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست. اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین تر است.
آن عارف بزرگوار، در ماه مبارک روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها افطار می کردند. ابتدا پیاده به حرم مشرف می شد و ضریح مقدس را می بوسید، پس به خانه برمی گشت و غذا می خورد. شبهای ماه رمضان در جاهایی که مجالس روضه بود شرکت می کرد و... و گاهی با تمام وجود گریه می کرد به طوری که بدنش می لرزید.
حضرت علامه شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید.
📚منابع:
علی تاج الدینی،یادها و یادگارها،ص۸۲،۸۳
یادنامه علامه طباطبایی،ص۱۷۲
#ماه_مبارک_رمضان
#رمضان۱۴۴۳
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مدح
#غزل
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
پس از گذشت چهل سال آن امين خدا
شروع امر رسالت به حکم داور کرد
به گوش هوش چو کس، آيهاى از او بشنيد
خداى را به تمام وجود باور کرد
يتيم مکه گر از مال، بهرهمند نبود
خدا محمد را با خديجه همسر کرد
عفاف و پاکى آن بىنظير مادر دهر
دل رسول خداوند را مسخّر کرد
شگفت واقعهاى بود اين نکو پيوند
خداى عشق مه و مهر را برابر کرد
خديجهاى که در او نور فاطمه تابيد
همو که آمدنش خاک را معطّر کرد
بدان که آمدن فاطمه عنايت بود
که بر تمام جهان کردگار اکبر کرد
خدا به پاس گذشتى که در ره دين داشت
خديجه را به زنان قريش سرور کرد
چه رنجها که به جانش خريد بهر خدا
چه خدمتى که به دين آن بلند اختر کرد
تمام هستى خود را به پاى احمد ريخت
خدا براى خديجه چنين مقدّر کرد
اگر که مهر محمّد نبود در دل او
چگونه آن همه اندوه و درد را سر کرد
به سوى حق شد و سر در نقاب خاک کشيد
دل رسول خدا را بسى مکدّر کرد
همان عبا که پيمبر در آن تهجّد داشت
خديجه موقع لبّيک دوست در بر کرد
درود و رحمت خاصان، «خروش»، بر او باد!
که هر چه داشت فدا در ره پيمبر کرد
#عباس_شاهزیدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
بر در میخانه ات تا قفل هجران می خورد
این جگر از دوریت خونِ دو چندان می خورد
برگ من خشک است، اما ریشه ام خشکیده نیست
باز دست باغبان بر خاک گلدان می خورد
بر دلم افتاده که آلوده ها را می خری
چونکه بر چشمان خشکم آب باران می خورد
می شناسم من ترا، حتی اگر طغیان کنم...
آخرش عفوت به امواج گناهان می خورد
پشت در معطل شدم تا آنکه فهمیدم خدا
راه تو بر خانهء شب زنده داران می خورد
من که گفتم می زنی اما بغل کردی مرا
گفتی این چهره به یک عبد پشیمان می خورد
قیل و قالم را نبین! دق می کنم طردم کنی
طفل اگر بی کس شود از این و از آن می خورد
من لباسی پاره ام که بوی یوسف می دهم
ریشهء پیراهن یوسف به کنعان می خورد
هیچ موقع، من دلم شور جدایی را نزد
غصه ام را چون خودِ شاه خراسان می خورد
کربلا که هست دنیا می شود مثل بهشت
کربلا که نیست این عالم به زندان می خورد
خوش بحال هر که شد در روضه ها مست حسین
خوش بحال هر که دور سفره اش نان می خورد
بین خورجین سر زده آمد سری بین تنور
پس کجای این سر زخمی به مهمان می خورد
موی او آتش گرفت و دید زهرا مادرش
هُرم آتش روی آن لبهای عطشان می خورد
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
# @shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#امام_رضا_علیه_السلام
#قصیده
دمی با آه خلوت کن، بگیر ای دل جلا اینجا
بیا سبقت بگیر از خلق، با رنگ خدا اینجا
به نفس خویش غالب باش تا صاحبنفس باشی
خدایی میشوی با نفس خالی از هوا اینجا
گواهم آیت «لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله» است
به استقبالِ استغفار میآید، رجا اینجا
من آداب زیارت را مفاتیحالجنان دیدم
شنیدم «فَادْخُلُوها خالِدِین» را بارها اینجا
ریاض الجنة است اینجا نیازی بر ریاضت نیست
رضایتنامهای کافیست با مهر رضا اینجا
به اشکی باز گردان آبروی رفته را برگرد
بجو از چشمۀ خیر کثیر آب بقا اینجا..
گناهانیست مخفی از همه «بینی و بین الله»
که مشروط است عفو آن به امضای رضا اینجا
رضای او «رَضِیَ اللهُ عَنهُم وَ رَضوا عَنهُ» است
اگر مشتاق رِضوانٌ مِنَ اللهی بیا اینجا
خدا با دستخط او خطای خلق میبخشد
به دست راست آید نامهٔ اعمال ما اینجا..
صدای زنگ ساعت میبرد زنگ دل ما را
که در دل میدمد هر ثانیه حمد و ثنا اینجا
مقرب باش با یارب لبالب باش از لبیک
«أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاع» است لبیک دعا اینجا
کنار خود امامی مهربانتر از پدر داریم
که حاصل میبرند از فضل او خلق خدا اینجا
به امر «رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلا» تلاوت کن
بخوان وصف مقام انبیا و اولیا اینجا
قرائت کن «لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْض»
بیا با آیتالکرسی به عرش کبریا اینجا
تضرع کن در این مضجع بخوان «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَع»
بگیر اذن شفاعت از عزیز مرتضی اینجا
عیان بین دو کوه طوس، طور زادۀ موساست
به چشم دل تماشا کن تجلای خدا اینجا
تجلی میکند دائم صفات کبریا اینجا
همه اسمای او حُسناست «فَادْعُوهُ بِها» اینجا
«مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر» را در این حرم دیدم
که با «أینَ لِیَ الخَیر» آشنایم سالها اینجا
سحرهای دعا را با دعاهای سحر دریاب
بیا لب بر دعا وا کن که مییابی بها اینجا
شب و روز دلم با روضه و روزه هماهنگ است
که دارد آه من آهنگ تسبیح خدا اینجا
خوشا سی روزۀ ختم کتاب از باء بسم الله
خوشا حمدی که باشد افتتاحش با ثنا اینجا
به هر ختمی نثار روح خود رحمت فرستادیم
به ذکر فاتحه وا شد گره از کار ما اینجا
حریمش باب حاجات و کلید آن مناجات است
دعا کن هرچه میخواهی که میبخشد خدا اینجا
ملائک هر شبش را با سلامی قدر میدانند
همه تا مطلع الفجر فرج گرم دعا اینجا
یکی تسبیحخوانِ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»ست
یکی با آیههای سجده دارد اعتلا اینجا
یکی با سجدۀ «والنَّجم» در نجوای معراج است
یکی گرم مناجات است با «شمس» و «ضحی» اینجا
تمنا کن حقایق را، بدان قدر دقایق را
به قرآن «لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» اینجا
طواف زائر او آیتی از «سعی مشکور» است
که مشهود است «أَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَى» اینجا
خوش آن سائل که ذکر دائمش «اَوفِ لَنَا الکَیل» است
خوش آن زائر که بیند «ثُمَّ یجْزَاهُ الْجَزَا» اینجا
به هر خیری که نازل میشود آری فقیرم من
عجب سرمایهای دارم به امید خدا اینجا
دو دست خالی آوردم پر از عطر دعا اینجا
عجب جمع نقیضینیست این فقر و غنا اینجا
به «إِنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَحِیم» امّیدوارم من
که دیدم در زیارت «رحمةالموصوله» را اینجا
«الهی لا تُؤَدِبنِی»، «الهی لا تُعَذِّبنِی»
مرا تأدیب کن با رأفت و لطف و عطا اینجا
«الهی لا تعاقبنی» اجابت شد، یقین دارم
اگر لطفت نبود امشب نمیخواندی مرا اینجا
من آن عبد گریزانم پناهم داده سلطانم
وگرنه بوده جای مجرمی چون من کجا اینجا؟!
از این درگاه هرگز دست خالی برنمی گردم
که نگذاری بماند بنده محروم از عطا اینجا
وفا آیینهای دارد که میگیرد صفا اینجا
عطا گنجینهای دارد که مییابد بها اینجا
هجوم سائلان دور ضریح او مجابم کرد
همه دیدند ازاو خیر و کسی نشنیده لا اینجا
عنایاتش عیان باشد، چه حاجت بر بیان باشد
کراماتش نمیگنجد به ظرف لفظ ما اینجا
حرم هرگاه مهمانم، امین الله میخوانم
نمیبینم کسی غیر از علیّ مرتضی اینجا
به «اللهم فَاجعَل نَفسی» آری مطمئن هستم
که صادر میشود امر قَدَر، حکم قضا اینجا
«وَ اِلْحِقْنی بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَج» دلیل ماست
به بهجت میرسد قلب محبان رضا اینجا
زیارت، جامهای خواهد که از تقواست تشریفش
شهادت، نامهای خواهد به تصدیق وفا اینجا
«فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ» فدای آنکه در این ره
سر تسلیم دارد پای پیمان رضا اینجا
گروهی منتظر عمری دعای عهد میخوانند
گروهی ندبهها دارند هر صبح و مسا اینجا..
بخوان با آدم و نوح از مقام آل ابراهیم
ببین در آل عمران، آیتی از مصطفی اینجا
حسین این آیه را وقت وداع اکبرش خواندهست
بخوان تا کربلاییتر شود دلهای ما اینجا
به رسم دعبل ای دل دم بزن از آه اهلالبیت
مصیبتخوان شده «قبرٌ بطوس یالها» اینجا
#سید_محمدرضا_یعقوبی_آل
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
BarooneKarbala_5963196206527023934.mp3
2.81M
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
سر پیراهنت پیرم کردن از زندگی ...
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
مرا شبیه عبایت تکان بده آقا
مرابه زیرِکسایت مکان بده آقا
کمی زچهره ماهت نقاب بر افکن
دوباره برتن این مرده جان بده آقا
به دست فیض کریمت طلیعه ی خورشید
گدای پشت درم, آب ونان بده آقا
به دانه هر مژه ات تیرِ زهد بر قلب است
زِ ابروانِ هِلالت کمان بده آقا
توراقسم به نفسهای آخرِ قاسم
برای خوب شدن یک زمان بده آقا
به جان فاطمه محجوب میشوم آخر
زخادمان تو محسوب میشوم آخر
چه مزه ای بدهد ازجگر حسن گفتن
زِ مغرب رمضان تا سحر حسن گفتن
خدابه حق حسن, یاحسن به حق خدا
شدم عبیدتو با اینقدر حسن گفتن
تمام روزی نوکر به دست ارباب است
که آب ونان من است بیشتر حسن گفتن
ز بعدذکرِ حسین یاحسین ،میچسبد
قسم به حضرت زهرا دگر حسن گفتن
ببرتونام حسن را که عاقبت بینی
نجات بخش صراط است هرحسن گفتن
تنورعشق حسین ، از دم حسن گرم است
که اشک روضه وسوز،ازغم حسن گرم است
دوگوشواره حسن را چه گوشه گیرش کرد
و گوشه پاره حسن را چه زود پیرش کرد
#حمید_عرب_خالقی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
# @shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
کبوتریم و پی دانهی امامحسن
رسیدهایم درِ خانهی امامحسن
تمام مردم این شهر، شهرت ما را
شناختند به دیوانهی امامحسن
عجیب نیست اگر میشوند دشمن و دوست
اسیر لطف کریمانهی امام حسن
اگر تمام جهان میهمان او باشند
هنوز جا دارد خانهی امام حسن
نمیرویم سراغ کسی به غیر از او
که رزق ماست به پیمانهی امام حسن
دل شکستهی ما آنقدر طوافش کرد
لقب گرفت به پروانهی امام حسن
فقیر بوده ولی پادشاه میگردد
گرفته هرکس عیدانهی امامحسن
هزارشکر که نام تو بر زبان من است
"حسن" قشنگترین واژهی جهان من است
تمام شهر سر سفرهی ضیافت اوست
که روزی همهی خلق از کرامت اوست
اگر چه خم نشده پیش هیچکس، اما
همیشه گردن ما زیر بار منّت اوست
کریم قابل تعریف نیست، پس چه عجب!
اگر که دشمن او شامل شفاعت اوست
عجیب نیست که لبخند و مهربانی و عشق
جواب آنهمه بیحرمتی به ساحت اوست
"سکوت" حکم خدا و رسول بود، ولی
جمل نمونهای از قدرت و شجاعت اوست
فقط نه این که کرم کرد و رزق ما را داد
نفس کشیدن ما نیز با عنایت اوست
مرا به حج چهنیازیست تا حسن دارم
اگر به کعبه بیایم هدف زیارت اوست
وجود عالم امکان به خاطر حسن است
خوشا به حال هر آنکس که شاعر حسن است
همان که با ادب و باوقار میبخشد
فقط به خاطر پرودگار میبخشد
به این دلیل غلام حسن خودش آقاست
که گل همیشه به خار اعتبار میبخشد
تمام زندگی من فدای مردی که
تمام زندگیاش را سهبار میبخشد
چرا که او پسر ارشد همان مردیست
که بین معرکهی کارزار میبخشد
بجز علی که به هنگام جنگ بخشیدهست
کدام شیر به وقت شکار میبخشد؟
همیشه موقع بخشش که میشود این مرد
به رسم فاطمه اول به "جار" میبخشد
نمیدهم به دوعالم غلامی او را
گرفتم اینکه به من اختیار میبخشد
همیشه گفتهام از تو ولی کم است حسن
غلام کوی تو آقای عالم است حسن
کریم اوست که در اوج بیمرامیها
نشسته است سر سفرهی جزامیها
که نیکنامترین است و خوردهاند قسم
به نیکنامی او کل نیکنامیها
کج است گردنشان پیش او، چرا که شدند
به احترام حسن محترم گرامیها
غلام آل علی باش چون که میارزد
به پادشاهی عالم همین غلامیها
در این مقام که شهرت در اوج گمنامیست
همیشه در پی گمنامیاند نامیها
به یک نگاه کریم تو میشود شیرین
برای دشمن تو اوج تلخکامیها
همیشه گرم بماند به حق حضرت عشق
به شوق دم زدن از او دم "کلامی" ها
" چه مِدحتی بنویسیم در مقام حسن
که هم غلام حسینیم و هم غلام حسن"
تو را که دیده غم از شوق ریشهکن شده است
همه اویس شدند و جهان قرن شده است
برای هرکه تو را دیده نیست جای گله
که همردیف ترانی همیشه لن شده است
زبان شعر کم آورده است هرجایی
که از فضائل بسیار تو سخن شده است
به رمز و راز مسیحایی تو پی بردم
از آن کویر که تا رد شدی چمن شده است
حرام باشد اگر دست بیوضو بزنم
به هر نگین که مزین به یاحسن شده است
مگر به خواب ببیند شترسوار جمل
کسی حریف تو در جنگ تنبهتن شده است!
تمام شهر برای حسین سینه زدند
ولی حسین برای تو سینهزن شده است...
امید ما کرم توست یا امامحسن
زیارت حرم توست یا امامحسن
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
# @shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#غزل
شعرِ من واژه ی من لُبِّ کلامم حسن است
شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است
با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد
حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است
هرکسی زنده به عشق است نمیرد هرگز
زنده ی عشقم اگر رمزِ دوامم حسن است
مثلِ رودم که حسن ذکرِ قعود است مرا
مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است
پدرم هرچه مرا نام نهاده است گذشت
من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است
سرِ من سبز ، زبان سرخ ، سرم هم برود
أیُهاالناس بدانید ; امامم حسن است
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#غزل
باید دوباره ، دست به زلفی نجیب زد
بوسید زخم عشق و سری بر طبیب زد
باید گرفت نوبت دیدار از مَلَک
سر بر طبق نهاد و سری بر حبیب زد
باید به پای دل به بهشت بقیع رسید
با سوز و آه ، ناله ی أمً یجیب زد
خاک در حَسن به دو چشمان کور زد
بر شاخ حُسن او نفسِ عندلیب زد
باید نشست مثل گدایان سامرا
بانگ أنا الغریب وَ أنت القریب زد
از هر چه بگذرم سخن دوست خوشتر است
باید کنار خاک حسن حرف سیب زد
#علی_اصغر_شیرخانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
نامت حَسن و حُسنت ، سرچشمۀ زیبایی
هم قامت تو موزون ، هم صورت تو محشر
#مجتبی_روشن_روان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
بر نامِ کریمِ آلِ طاها صلوات
یکبار نه ده بار نه ، صدها صلوات
غم رفت و فراق رفت و بی تابی رفت
آمد پسر ارشد زهرا ، صلوات
#مهدی_مقیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_هفدهم_ماه_مبارک_رمضان
#مثنوی
امشب شب سقایی یعسوب دین است
پیمانه ها دست امیرالمؤمنین است
بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر
بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر
او صورت انسانی الله باشد
او کاشف الکرب رسول الله باشد
او جلوه ربانی شب های قدر است
او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است
او را تمام عرشیان تکریم کردند
خیل ملائک بر علی تعظیم کردند
امشب جنون آبها هم بی مثال است
می نوشی از دست علی تنها حلال است
پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر
سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر
روی سخن با آن امیر عالمین است
تنها خجالت بهر سقای حسین است
در علقمه عباس عمود آهنین خورد
در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
به کعبه کسی تا ابد سر نمیزد...
اگر کعبه سجده به حیدر نمیزد
به عشق علی،وقت معصیت ما..
قلم را ملک بین جوهر نمیزد
برای علی تا دم حوض رفتیم
وگرنه کسی لب به کوثر نمیزد
علی فتح خود را به یک ضربه میکرد
همان ضربه بس بود.دیگر نمیزد
علی زحمتش را به نوکر نمیداد
دم کار حرفی به قنبر نمیزد
زمان غضب آنچنان اخم میکرد..
که جبریل از هیبتش پر نمیزد
اگر در اذان ها علی حذف میشد
موذن هم الله اکبر نمیزد
اگر صبر حیدر نمی بست دستش
فلانی لگد را براین در نمیزد
اگر شعله ی در نمیرفت بالا
زن خانه در شعله پرپر نمیزد
اگر خاک کوچه به چادر نمیخورد
به کوفه کسی حرف معجر نمیزد
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
به کعبه کسی تا ابد سر نمیزد...
اگر کعبه سجده به حیدر نمیزد
به عشق علی،وقت معصیت ما..
قلم را ملک بین جوهر نمیزد
برای علی تا دم حوض رفتیم
وگرنه کسی لب به کوثر نمیزد
علی فتح خود را به یک ضربه میکرد
همان ضربه بس بود.دیگر نمیزد
علی زحمتش را به نوکر نمیداد
دم کار حرفی به قنبر نمیزد
زمان غضب آنچنان اخم میکرد..
که جبریل از هیبتش پر نمیزد
اگر در اذان ها علی حذف میشد
موذن هم الله اکبر نمیزد
اگر صبر حیدر نمی بست دستش
فلانی لگد را براین در نمیزد
اگر شعله ی در نمیرفت بالا
زن خانه در شعله پرپر نمیزد
اگر خاک کوچه به چادر نمیخورد
به کوفه کسی حرف معجر نمیزد
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#امیرالمؤمنین
#شهادت
#شب_قدر
هر کس برای توبه مصمم نمی شود
با صد هزار موعظه آدم نمی شود
امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم
فردا همین مجال فراهم نمی شود
طاعات ما و حلقه ی پیوند با خدا
خالص نبوده است که محکم نمی شود
نامردی است بندگی لحظه ای ما
شوق گناه و نافله با هم نمی شود
باید برای خشکی چشم التماس کرد
این چاه خشک، یک شبه زمزم نمی شود
ساکت نباش، حرف بزن با خدا، بگو:
من آمدم کنار تو باشم، نمی شود؟
شاید که از نگاه تو افتاده ام دگر
وقتی دلم، شکسته و محرم نمی شود
در بین خوب ها منِ آلوده هم بخر
چیزی که از کریمی تو کم نمی شود
حلوا نخواستم، تو خودت را به من بده
حلوا برای غم زده مرهم نمی شود
جای بهشت کرب و بلا روزی ام کنید
بی کربلا بهشت، مجسم نمی شود
هرکس که آمده قدمی سمت کربلا
شرمنده ی رسول مکرم نمی شود
نان علی و فاطمه را سائلی که خورد
دیگر مقابل احدی خم نمی شود
شمشیر زهر خورده به فرق علی زدند
پس مرهمی براش فراهم نمی شود
جوری که آیه های سرش ریخته بهم
هر کار هم کنند منظم نمی شود
این ضربه سخت بود ولی در دل علی
بر دردهای کوچه مقدم نمی شود
زینب... مدینه، کوفه، مدینه، زمین طَف
یک زینب است و این همه ماتم؟! نمی شود
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_ضربت_خوردن_امیرالمومنین
#شب_نوزدهم
#شب_قدر
#غزل
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود
سنگ بر آینۀ اصل وجود آمده بود
شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد
وحی نازل شده و روح فرود آمده بود
به تمنّای حضور تو ز بام ملکوت
پیک قدسی به سلام و به درود آمده بود
آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد
فجر حیرت زده با روی کبود آمده بود
جان ما بودی و بدرود جهان می گفتی
آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود
به امید کرمی پیک اجل این همه راه
به گدائی به در خانۀ جود آمده بود
ای گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت
مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود
غمت این بود که در خانۀ بی فاطمه باز
محشر تازه ای آن شب به وجود آمده بود
می شنید از گل لب های تو الله الله
شاهد غیب که از بزم شهود آمده بود
ای نماد حرم عشق و محبّت، نجفت
از تو شعر شفق آن جا به نمود آمده بود
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_ضربت_خوردن_امیرالمومنین
#شب_قدر
#شب_نوزدهم
#غزل
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی باسرش اُفتاد زمین
به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربه ی در همسرش اُفتاد زمین
کَس نفهمید که عباس چگونه آمد
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین
خواست تا خانه یِ زینب رویِ پا راه رَوَد
دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین
دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را
دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین
چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید
چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین
ذوالجناح آه ببین نیزه ای او را هول داد
از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین
دید پایین قدمهاش سَنان می خندید
دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_ضربت_خوردن_امیرالمومنین
#شب_نوزدهم
#شب_قدر
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
کعبه می رفت در دل محراب
لحظه ی گریه ی اذان شده بود
کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود
شور افتاد در دل زینب
پی بابا دلش روان شده بود
در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود
شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود
خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم، مهمان استخوان شده بود
سایه ای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود
ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید خون فشان شده بود
در نجف سینه بیقرار از عشق
گفت "لا یمکن الفرار" از عشق
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#مربع_ترکیب
بر دیده بارِ گریه کشیدن چه فایده!
طعم وصال را نچشیدن چه فایده!
پشت سر جنازه دویدن چه فایده!
خود را اسیر مرگ ندیدن چه فایده!
وقت عروج، بی پر و بالی من بد است
این کوله های پاره و خالی من بد است
کورم! عصاکِشَم شده هر کور دیگری
دنیا فریب داده مرا جور دیگری
سر در نیاوَرَد کسی از گور دیگری
ای قبر تنگ! آمده مامور دیگری
تا حکم شد که محکمه اش را بیاورید...
اسم علی و فاطمه اش را بیاورید
رب الکریم! درد گدا را چه می کنی؟
عبد فراری آمده، حالا چه می کنی؟
با آبروی ریختهء ما چه می کنی؟
باشد نبخش، با دل زهرا چه می کنی؟
تا دیگ رحمتت بزند در خرابه جوش...
مادر گرفته بار گناه مرا به دوش
رحمی به اشک صورت این رو سیاه کن
افتاده ام ز چشم همه، یک نگاه کن
فکری برای سائل بی سرپناه کن
یک شب مرا میان نجف سر به راه کن
هرچند بندهء تو گنهکار آمده
ما را بخر، علی سر بازار آمده
دیگر علی خودت کم ما را درست کن
این غصه های عالم ما را درست کن
حال غریب و درهم ما را درست کن
یک کربلا ببر، غم ما را درست کن
بالاسر جنازه ام از کربلا بخوان
از پیرهن که نیست و از بوریا بخوان
بالاسر حسین، به جانش که ریختند...
با چوب و سنگ روی دهانش که ریختند...
با نیزه ها به صوت اذانش که ریختند...
با چکمه روی قدّ کمانش که ریختند...
خواهر به مادرش که رسید التماس کرد
مادر رسید و شمر، پسر را خلاص کرد
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
شب را به شوق مرگ نخفتی که صبحدم
فرقت شود بطاعت یکتا ، دو تا ، علی
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#محکومیت_حادثه_تروریستی در افغانستان و شهادت شماری از شیعیان امیرالمؤمنین(ع)
دوباره کابل و آتش دوباره کابل و خون
دوباره تیتر خبرهای داغ تِلْویزیون
هنوز در تب "جان پدر کجاستی" است
که در عزای دوباره نشسته است اکنون
نمیرسد به کسی بین این هیاهوها
صدای زخمی کابل چرا از این تریبون؟
چقدر نالهی جانسوز و داغ پیدرپی
چقدر شانهی لرزان و پیکر گلگون
چقدر خاطرهی عاشقانهی پرپر
چقدر لیلی بیتاب از غم مجنون
چقدر حنجرهی سرخ و زخمی از فریاد
چقدر اشک غریبی که میشود جیحون
کجاست منجی این بغضهای طوفانی؟
طلایهدارِ «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون»
#علی_سلیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#قصیده
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش
تعالیَ الله از این منزلت، زین رتبه وشانش
سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری
شهادت میدهد بر علم او آیات قرآنش
منـــور کرد بیت الله را در شـــام آغازش
مشرف کرد بیت الله را در صبح پایانش
کلیــــمُ الله را دیدم کنــــار وادی طورش
خلیل الله را دیدم یکی از ریزه خوارانش
صَفیُّ الله می فـرمــــود هذا قُـرَّةُ عَینی
ذبیحُ الله می فرمود ای جانم به قربانش
اگر چشمش بیفتد بر جمال بی مثال او
ز یوسف چشم می بندد یقینا پیر کنعانش
توسل کرد شیخ الانبیا برحضرتش،فوراً
به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش
کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم
که گردید آتش نمــــرودیان ، آناً گلستانش
عیانش را نفهمیدند این مردم و پیغمبر...
چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟
چه بابایی! ابوطالب ، سلام الله علیه آنکه
بود سنگنین تر از ایمـــان کل خلق،ایمانش
چه بانویی ! که قرآن را مُزَیَّن کرده باکوثر
ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش
دو آقا زاده دارد ، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان
دلم را برده این لؤلؤ ، ومجنونم به مرجانش
عجب نورگریبانش گریبان گیرمان کرده
نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش
چه کرده با عطای لقمهی نانی ، که در قرآن
به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش
تمام انبیــا بهـر تبـــرک اذن می گیرند
که بردارند لقمه نان خشکی از سر خوانش
سلام الله علی مالک که فانی گشت در عشقش
سلام الله علی قنبـــــر کـه گــردید از غلامانش
خودش که جای خود،مارا نکن تکفیر با این حرف
به اِذن الله «کُن» می آید از امثــــالِ سلمـــانش
به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟
که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش
نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا
الهی جان عالــــم باد قــــربان نمکدانش
شنیدم از نبی ، مولا به محشر میرود منبر
شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش
یقیـن دارم سعـــادتمند می گــردد یقین دارم
اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش
چگــونه میتـوانم از غلامی دم زنم اصلاً ؟
در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش
جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم
به این امّید که گردم یکی از ریزه خوارانش
نلرزد دست و پایش ، نه ، نیاید خم به ابرویش
تمـــام خلق اگــر مَرحَب شـــود آید به میدانش
کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است
که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش
نجف،آری به قدری صاحب قدراست که باید
زند طعنــه به یاقـــوت جنـان ، ریگ بیابانش
خداوند اختیار مطلقش داده که می باشد
تمـام عالــم کون و مکان در تحت فرمانش
به اِذن الله تام الاختیاراست و دهد فرمان
زمین را بهر رویاندن ، سما را بهر بارانش
مَلَک راواجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید
فلانی را کن احیـــــا و فلانی را بمیـــــرانش
مقـــامش را بنـــازم ، در کتابُ الله می بینم
قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش
بلا تردید خورشید فلک مستور می گردد
اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش
خدا در عالـــــــــم بالا شبیهی آفـــرید از او
زیارت می کند فوج ملک در عرش رحمانش
نظرکردم به عرش و فرش و کرسی و قلم،دیدم
به دست حیـــدر کــــــــــــــرار باشد کلّ ارکانش
به زیر سایهی طوبا ، یقینا قبطه خواهم خورد
به گـــــرمای لطیف آفتــــــاب صحن و ایوانش
اگر این مصرع شیرین نمیشد کفر، می گفتم
خدا مبهــــوت مانده بهــر تشریفات اسکانش
بنـــازم آن ملاحت را که هنگام نظــــر کردن
به جای تیر ، جان می ریزد از پیکان مُژگانش
خدارا... آرزو کـــردم یتیــــم بی کسی باشم
چو دیدم طفل بی بابا نشسته روی دامانش
نمی سوزد در آتش ، آنکه دارد حب مولارا
اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش
نمی تـرسـم من از یَـــومَ یَفِــــــرُّ المــــرء مِن اُمِّه
نه چون پاکم،چون این آقاست آن جاپای میزانش
فقط راه امیــرالمـــــــؤمنین عرفان بالله است
کسیکــه بی علی عارف شــود لعنت به عرفانش
کسیکه بعد پیغمبــر امامی جز علی داند
مسلمان نیستم والله اگر دانم مسلمانش
چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده
و رفتند ازپیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش
رها کردند باب علــم را ، رفتند این جُهّـــال
پیِ آن کس که دلّال ست بهر چهارپایانش
خلایق هرچه لایق ، آنکه پاکی را نمی خواهد
همـــــان نامـرد مَنحوسِ حرامی باد ارزانش
حسادت می کنند آن قوم ، زیرا خوب می دانند
خدایش بـرگزیده بــر تمام دَهـر ، سلطانش
بر آن افریطهی ملعونهی جنگ جمل لعنت
که می بارید بغض مرتضی از برق چشمانش
بگو با لشگـــر کفـــــر جمل ، آری همان اُشتر
کند لعنت به آن زن کو نشسته روی کوهانش
اگر چه من حقیرم، روسیاهم، خواهشی دارم
به آقا زاده ات مهدی بگو رو بر مگردانش
تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین ، آری
نباشد غیــــر ذکــر یاعلی در کل دیوانش
#محمد_علی_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem