#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#اعیاد_شعبانیه
#ولادت
#مسدس_ترکیب
امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر
وز زمزمهام بر دل ماند اثری دیگر
در سامره میبینم قرص قمری دیگر
وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر
از نسل علی آمد خیر البشری دیگر
یا آمنه آورده پیغامبری دیگر
-طوبا ثمر آورده سینا شجر آورده
-چشم همگان روشن نرجس پسر آورده
من رحمت بیحد را در سامره میبینم
من خلد مخلّد را در سامره میبینم
من جلوهی سرمد را در سامره میبینم
من عبد مؤیّد را در سامره میبینم
من طلعت احمد را در سامره میبینم
من حسن محمّد را در سامره میبینم
-ای منتظران خیزید با خصم درآویزید
-در مقدم مهدی گل از پارۀ دل ریزید
ای گمشده پیدا شو پیدایش حق را بین
آیینه شو و آنگه آئینهی یکتا بین
رخسار دو صد یوسف در آن رخ زیبا بین
بالای دو صد آدم در آن قد و بالا بین
هم نوح پیمبر را در دامن دریا بین
هم موسی عمران را در وادی سینا بین
-در یک رخ زیبا بین خوبان دو عالم را
-خوبان دو عالم نه پیغمبر خاتم را
امشب من و دل گشتیم در کوی گل نرگس
برگرد گل روی دلجوی گل نرگس
خُلق نبوی دیدیم در خوی گل نرگس
خوردیم شراب نور از جوی گل نرگس
تا روی خدا دیدیم در روی گل نرگس
دل گشته بهشت گل از لوی گل نرگس
-ای دسته گل نرگس از مات سلام ﷲ
-ای زینت هر مجلس از مات سلام ﷲ
پیوسته درود از ما بر نرجس و مولودش
بر نرجس و مولودش بر مهدی موعودش
بر مهدی موعودش بر حجّت معبودش
بر حجّت معبودش بر مقصد و مقصودش
بر مقصد و مقصودش بر سیرت محمودش
بر سیرت محمودش لطف و کرم و جودش
-لطف و کرم و جودش حکم و سخن و عزمش
-حکم و سخن و عزمش تیغ و عَلَم و رزمش
مهر رخ دلجویش هنگام سحر تابید
روشنتر و زیباتر از قرص قمر تابید
از قلب ملک سر زد در چشم بشر تابید
گفتی یم هستی را پاکیزه گهر تابید
چون شعله به کوه طور از شاخ شجر تابید
هنگام طلوع فجر بر دست پدر تابید
-در طلعت او دیدند آئینهی احمد را
-مانند علی میخواند قرآن محمّد را
اوّل سخن توحید از خالق اکبر گفت
هم حمد الهی کرد هم وصف پیمبر گفت
هم آیهی قرآن خواند هم مدحت حیدر گفت
هم نام امامان را تا خویش سراسر گفت
از ظاهر و باطم گفت از اوّل و آخر گفت
آنگه به زبان دل آن حجّت داور گفت
-من شاهد و مشهودم من حجّت معبودم
-من مقصد و مقصودم من مهدی موعودم
من طوطی گویای گلزار شهیدانم
من روشنی چشم بیدار شهیدانم
من آینه سرخ رخسار شهیدانم
من محیی ایثار و آثار شهیدانم
من وارث مظلوم انصار شهیدانم
من منتقم خون سالار شهیدانم
-گلواژهی جاء الحق بر دست جهانگیرم
-نقش زهق الباطل بر تیغهی شمشیرم
حق وعده به من داده تا ملک جهان گیرم
بر دوست امان بخشم از خصم امان گیرم
مهر آرم و خشم آرم جان بخشم و جان گیرم
یار همگان باشم داد همگان گیرم
در سلک شبان آیم در کعبه مکان گیرم
حلقوم ستمگر را در پنجه چنان گیرم
-تا نقش زمین گردد اهریمن خود کامی
-وز ظلم و ستم هرگز باقی نبود نامی
ای روی تو نادیده دل برده ز دلداران
ای کار تو پنهانی یاری ز همه یاران
بشکفته دل از نامت چون لاله که در باران
از جام تولاّیت سر مستی هوشیاران
باز آکه بر اندازی بنیاد ستکاران
با تیغ تو ریزد خون از سینۀ خونخواران
-خورشید رخت در ابر پوشیده چرا مهدی
-ای کعبۀ دل رویت از کعبه درآ مهدی
ای با همگان مونس ای در همه جا تنها
ای بی تو ز خون دل دریا شده دامنها
تا چند زمام دین در سلطهی رهزنها
تا چند جهان لبریز از گریه و شیونها
تا چند خزان حاکم در دامن گلشنها
تا چند بود قرآن بر نیزهی دشمنها
-ای نالۀ مظلومان در گوش تو یا مهدی
-ای پرچم ثارالله بر دوش تو یا مهدی
باز آی که بنمائی بر ما رخ زیبا را
باز آ که کنی از عدل پُر عرصهی دنیا را
باز آ که همه بینند آن روی دل آرا را
باز آ که کنی پیدا دو گمشدۀ ما را
هم تربت محسن را هم تربت زهرا را
حیف است نبیند عبد رخسار تو مولا را
-من «میثم»این کویم اوصاف تو را گویم
-اوصاف تو را گویم تا وصل تو را جویم
#حاج_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#ولادت
#نیمه_شعبان
#مربع_ترکیب
...هر کوچه و هر خانهای از عطر، چو باغیست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغیست
آویخته بر سر درِ هر خانه چراغیست
بر هر لبی از موعد و موعود، سراغیست
از شوق، همه رو به سوی میکده دارند
یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند
کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید
بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید
از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید
بیبال و پران را پر و بالی دگر آید
کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده
کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده...
تو در پی خود، قافله در قافله داری
در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری
با آنکه خود از منتظرانت گله داری
سوگند به آن اشک که در نافله داری
با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن
آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن
ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟
کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟
ما ریزهخوریم و تو ولینعمت مایی
هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی
یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد
بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد...
بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما
کس نیست در این قافله، واماندهتر از ما
ما بیخبریم از تو و تو باخبر از ما
ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما
ما شبزدهایم و تو همان صبح سپیدی
تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی
عشق ابدی و ازلی با تو بیاید
شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید
آرامش بینالمللی با تو بیاید
ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید
عمریست که در بوتهٔ عشقت بهگدازیم
هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم
هرچند که ما بهرهور از فیض حضوریم
داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم
نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم
با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم
در کوه و بیابان ز چه رو دربه دری تو؟
هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو...
#علی_انسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#محاوره
#چارپاره
گمت کردیم تو بازار دنیا
قراره کی نشونیتو بیاره
با اینکه کسب و کارامون شلوغه
ولی بازارمون رونق نداره
آره برکت نداره سفرههامون
زمینم بی تو با ما قهر کرده
فقط وقتی تو برگردی به دنیا
دوباره خیر و برکت برمیگرده
دعای ما نمیگیره میدونم
یه جای این دعاها گیر داره
میرم بازم سراغ مادرم چون
دعای مادرا تاثیر داره
توی این خونه رسمه از قدیما
سحر از ندبه مون بارون بباره
کنار سفره ی نذریش ، مادر
یه بشقاب اضافی هم بزاره
خلاصه پیر شدن مادر پدرها
مادر جون خیلی ساله زیر خاکه
دیگه اون سفره داره سینه چاکت
حالا چند وقته که اسیر خاکه
توکه نیستی چهار فصلم خزونه
گرفته ابر غصه آسمونو
دلم میخواد تو آغوشم بگیرم
هوای جمعه های جمکرونو
تو وقتی نیستی پر میکنه کی؟؟؟
جای خالیه جا مونده پیشم رو
می خونن رفتگرهای محله
بازم کوچه لره سو سپمیشم رو
#گروه_یاقوت_سرخ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مربع_ترکیب
پلکی زدی و صبح زمستان بهار شد
خورشید در حرارت چشمت غبار شد
تقدیر خاک روشنی انتظار شد
تیغ نگات خاطره ی ذولفقار شد
چشم تو بهترین هنر آفرینش ست
نامت همیشه تاج سر آفرینش ست
عصر سیاه رنج به پایان رسیده است
بر دست باد زلف پریشان رسیده است
جان جهان و حضرت جانان رسیده است
دیگر چه غم که صاحب دوران رسیده است
دنیا رسیده است به پایان خط خون
ای رستگاری دل تنهای مؤمنون
چشمت بهشت را به تماشا گذاشته ست
آیینه ای برابر زهرا گذاشته ست
نقاش دهر نقش تو یکتا گذاشته ست
با تو چه منتی سر دنیا گذاشته ست
ای نام دلربای تو تسبیح فاطمه
ذکر قنوت و جان مفاتیح فاطمه
ای انتظار سبز تمام پیمبران
تنها امید و روزنه ی آخرالزمان
باز است با تو پنجره ای رو به آسمان
جاءَالحقِ خدا زَهقَ الباطلی بخوان
ای مرهم جریحه ی اعصار بردگی
بشکن خلیل معجزه دیوار بردگی
کوه گناه در غم عشقت مذاب شد
سقف بلند دلهره هایم خراب شد
خال سیاه روی لبت آفتاب شد
یک قطره از وضوت چکید و شراب شد
"ساقی به نور عشق برافروخت جام ما
تو آمدی و کار جهان شد به کام ما"
ماییم تا همیشه ریزه خور رحمت شما
سلطان تویی و ما همگی رعیت شما
احسان_عروج آدمیان_عادت شما
حیف است جان ما نشود قسمت شما
قلبم فقط به یاد تو آرام می شود
هر روز با خیال تو همگام می شود
بی اختیار قلب خرابم دچار توست
هر چند سر به کار ولی بی قرار توست
"با تو سفر نکرده ولی در کنار توست"
عاشق که می شوم به خدا کار کار توست
عاشق که می شوم نفسم خوب می زند
نبضم فقط به یاد تو مطلوب می زند
بر خاک تا که گوشه ی چشمی نشان دهی
جان جهان بی حرکت را تکان دهی
از کعبه با صلابت حیدر اذان دهی
لرزه به قاب هرزگی دشمنان دهی
ما زنده ایم صبح ظهور تو را بگو؟
غائب نمی شویم حضور تو را بگو؟
با ندبه ی فراق نفس تازه می شود
فرزند مهزیار پر آوازه می شود
قران به محض نور تو شیرازه می شود
معیار دین به مهر تو اندازه می شود
ماییم و رنج برزخ این آخرالزمان
محتاج یک نگاه تو الغوث و الامان
بی تو شب جهان به تألم گذشته است
دریای درد از سر مردم گذشته است
دور از نگات دور تفاهم گذشته است
امواج حادثه ز تلاطم گذشته است
ای عشق خسته جان همه منزلت کجاست؟
آقای مهربان من امشب دلت کجاست؟
دیگر بس است هر چه که بی تو به سر شده است
عمری که بی تو لحظه به لحظه هدر شده ست
قلبی که در خیال سفر در به در شده ست
این زندگی برای همه درد سر شده است
بی تو گذشته حال و هوای جوانی ام
"شرمنده ی جوانی از این زندگانی ام"
دیگر هوای عشق تحمل نمی شود
بذر امید هیچ کسی گل نمی شود
چشمی دوباره خیس توسل نمی شود
دستی برای آمدنت پل نمی شود
یعقوب وار نیست دلی بی قرار تو
یوسف چرا نکشته مرا انتظار تو؟
ذکر قیام فاطمه یا صاحب الزمان
کار علی ست زمزمه یا صاحب الزمان
شعر امیر علقمه یا صاحب الزمان
باشد امید ما همه یا صاحب الزمان
دریاب این زمانه ی از بد گذشته را
اندوه بی کرانه ی از حد گذشته را
مادر کنار راه تو را میزند صدا
تنها و بی پناه تو را میزند صدا
با بازوی سیاه تو را میزند صدا
خون ناله های چاه تو را میزند صدا
جان حسین و لحظه ی آخر شتاب کن
جان گلوی کوچک اصغر شتاب کن
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مربع_ترکیب
خبر از کعبه میپیچد که میآید دلیل عشق
که میپیچد صدای آخرین پیغام ایل عشق
زمین سویش شتابان میرود با الرحیل عشق
محبت میشود، نفرت به دستان کفیل عشق
صدایش امتداد صوت حیدر میشود آری
جهان لبریز از الله اگبر میشود آری
سپاه عشق را تنهاترین سردار میآید
برای فتح خیبر حیدر کرار میآید
و با قدرت برای آخرین پیکار میآید
که مصداق اشدا علی الکفار میآید
عنان کار را از حاکمان پست میگیرد
همینکه ذوالفقار حیدری در دست میگیرد
دوباره قصهی بدر و جمل تکرار خواهد شد
جهان روی سر هر ظالمی آوار خواهد شد
زمین از خواب غفلت عاقبت بیدار خواهد شد
زمان مات فروپاشی استکبار خواهد شد
زمین میبیند آخر آن امام مهربانی را
که میکوبد در عالم پرچم صلح جهانی را
صدای مبهم شیپورهای جنگ میآید
دوباره عمرعاص فتنه با نیرنگ میآید
در این پیکار دشمن با هزاران رنگ میآید
به سمت آینه دارد سپاه سنگ میآید
برای جنگ ترکیبی بگو آیا سپر داری؟
تو سرگرمی به دنیا از امام خود خبر داری؟
بلی روز ظهور وعدهی انجیل نزدیک است
عذاب دردناک لشگر سجیل نزدیک است
افول سلطهی دیرینهی قابیل نزدیک است
سقوط پرچم ننگین اسراییل نزدیک است
امام عصر به خونخواهی طالوت میآید
زمان انتقام از جبت والطاغوت میآید
سکوت شیعه بعد از سالها فریاد خواهد شد
میآید آنکه زهرا با ظهورش شاد خواهد شد
که با دستان او صحن بقیع آباد خواهد شد
و از چنگال صهیون قدس هم آزاد خواهد شد
نوید روزهای بهتری از راه میآید
به شبهای جهان خورشید آل الله میآید
بیابانها گلستان میشود وقتی میاید او
و پایان زمستان میشود وقتی میاید او
گدا با شاه همسان میشود وقتی میاید او
چنان نعمت فراوان میشود وقتی میاید او
که حتی یک نفر هم لنگ نان شب نخواهد بود
و دیگر هیچکس از غصه جان بر لب نخواهد بود
دعای جمعههای ندبهخوانی می رسد از راه
امید ملت صاحبزمانی میرسد از راه
دلیل گریههای جمکرانی میرسد از راه
و از مکه صدایی آسمانی میرسد از راه
که آغاز ظهور وعدهی شیرین خوش عهدیست
بهگوش انتظار شهر گلبانگ اناالمهدیست
میآید آنکه لبخندش شود حلال مشکلها
همانکس که به یمن بودنش دل میشود دلها
به محض دیدنش با شوق میگویند سائلها
«الا یا ایهاالساقی ادرکاسا وناولها»
شراب چشمهایش عالمی را مست خواهد کرد
حضورش مردمان را یکدل و یکدست خواهد کرد
به پایان میرسد غمگینترین چشمانتظاری ها
غم شب نالهها و گریه کردنها و زاری ها
به سر میآید این دلمردگیها ، بیقراری ها
و غم ها ناله ها شرمندگیها و نداریها
زمین ازعدل لبریز و جهان از صلح مالامال
که حال مردم دنیاست با او احسن الاحوال
#گروه_یاقوت_سرخ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#ولادت
#نیمه_شعبان
#ترکیب_بند
عطری وزید و چاک گریبان درست شد
دستی کشید و زلف پریشان درست شد
جایی نبود سجدهی ما را جلا دهد
شهرِ نجف بناشد و ایوان درست شد
گفتند یاعلی به گل ما ، نفس کشید
گفتند یاعلی به لب ای جان درست شد
خود نان خشک خورد به ما نان گرم داد
این زندگی به لطف کریمان درست شد
قدری غبارِ راه علی را فرشته بُرد
بین عجم قبیلهی سلمان درست شد
میخواست حق به لشکر موعود جان دهد
از آن به بعد کشور ایران درست شد
همسایگی خانهی زهرا به ما رسید
از آن زمان که نیمهشعبان درست شد
بر سینهام به روی لبم بر جبین علی است
سوگند بر علی که شب آخرین علی است
ای قامتت قیامت محشر شناسها
شیرینترین حلاوت شکر شناسها
فهمیدهاند نظم کواکب به دست توست
در سجدهاند رو به تو اخترشناسها
آهی کشید احمد و فرمود میرسد
آن قبلهی تمامِ پیمبر شناسها
وقتی که ذوالفقار سرِ شانه می نهی
حیران شوند دیدهی حیدر شناسها*
بر روی بازوی تو جهان چرخ میزند
حق را بده به حیرت خیبر شناسها
ای فاتح مدینه و مکه قدم بزن
تا سر نهند هر قدمت سرشناسها
یک ابرویت برای فتوحات کافی است
سوگند بر تجارب خنجر شناسها
وقت تقاص شد جگر ما خنک کنید
تا حظ کنند جملهی کافر شناسها
ای ذوالفقار گَرد رویت را تکان بده
منجی رسیده است علی را نشان بده
ای از نفس نفستر و از جان عزیزتر
از خون برای هر رگِ ایران عزیزتر
فرموده است حضرت صادق :خَدَمتُه*
از شأن هم برای امامان عزیزتر
دستش به سر گذاشت و به پاخواست پس تویی
ازجان برای شاهِ خراسان عزیزتر
از لقمهای که خورد به سائل کریم داد
از خویشتن برای تو مهمان عزیزتر
آلوده دامنیم گرچه ولی گفتهای به ما
از عابد است چشم پشیمان عزیزتر
یعقوب از انتظار دو چشمان خویش داد
چشمش عزیز و یوسفش از آن عزیزتر
گو باد بویِ پیرهنت را بیاورد
ای از هزار یوسف کنعان عزیزتر
جز تو پناه گرچه به عالم نداشتیم
ما را ببخش پای شما کم گذاشتم
سرد است بی تو گرمی خردادهای ما
آتش بزن به سردی پولادهای ما
از یاد برده گرچه تو را کوچههای شهر
ای مثل جان نرفتهای از یادهای ما
تقصیر کیست اگر که تو را یاد بردهاند
تقصیر کیست جز من و بیدادهای ما
از ما بگیر سستی و افسردگی و يأس
شوری که بشکند شب غمبادهای ما
ما با تو تا به آخر این راه ماندهایم
با این ولیاست ، همت فریادهای ما
سر خَم نکردهایم به دشمن ، دلیل ماست
سجیل و قدر و فاتح و صیادهای ما
دشمن بمیر ، بازی خود رو نکردهایم
چیزی که نیست قدرت پهبادهای ما
بتهای کعبه را به ظهورت خراب کن
ما امتحان شدیم روی ما حساب کن
آقای اشک ، بی کس و تنها چه میکنی
شبها کنار تربت زهرا چه میکنی
حتی هنوز بعد هزار و دویست سال
با اشکِ صبح و گریهی اعشاء چه میکنی
گفتند از کدام غم آقا به صبح و شام
این چشم را شبیه به دریاچه میکنی
گفتی که از مصیبت ناموس کربلا
گفتیم وای که با ما چه میکنی
دنبال نیزه عمهی سادات ناله زد
کنج تنور یا به کلیسا چه میکنی
" ای جان من به نیزهی اعدا چه میکنی؟
آغوش ماست جای تو ، آنجا چه میکنی؟
دیشب به یاد روی تو بودم ندا رسید
او پیش مادر است،تو تنها چه میکنی؟"
جز آفتاب سایهای بر سر نداشتم
تقصیر من نبود برادر نداشتم
*اشاره به حدیث امام حسین ع
یضع سیفه علی عاتقه ثمانیة اشهر
*اشاره به بیان امام صادق ع
لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی
*وضع الرضا(ع) یده علی رأسه وتواضع قائما ودعا له بالفرج"
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#ترکیب_بند
نوری ز مشرق اَبَدیَّت بلند شد
طوفان بی امان حقیقت بلند شد
دنبال خاک بود خدا روز خلقتش
برخاست شخص حیدر و تربت بلند شد
کعبه جوابگوی علیدوستها نبود...
ایوانطلای مرقدِ حضرت بلند شد
حَظّی میان هرولههامان نداشتیم...
ذکرِ علی ز گوشه ی هیئت بلند شد
وقتی که در به دست علی کَنده شد ز جا
فریاد هرچه قلعه به حیرت بلند شد
تا مرتضی گره به دو ابروی خود کشید
در گردنِ بشر رگِ غیرت بلند شد
گفتی:امیدتان؟!..،همه گفتیم:فاطمه
مادر همیشه وقت شفاعت بلند شد
این خاک،شیعهخانهی ذُرّیّه ی علی است
ایران همیشه پای ولایت بلند شد
ما را گدای نیمهیشعبان خویش کرد
عطری که دور سفره ی غیبت بلند شد
لبتشنگان چشمهی جانیم تا ابد
ما نانخورِ امامِ زمانیم تا ابد
پلکی بزن..،خزان "زمین" را بهار کن
این سالخورده را به جوانی دچار کن
اسفندها به یُمن شما عید می شود
کهنهلباس جامعه را نونوار کن
دلدادههات حسرت دلبر کشیده اند
خود را برای این همه عاشق، نگار کن
دُکّان دردِ دوری خود را بیا..،ببند
غم را ز شغل دائمی اش برکنار کن
هوش از سر همه بِبَرَد خنده های تو...
روی نقاط ضعفِ دلِ شیعه کار کن
گردنکشیِ یاغیِ عشقات حکایتی است...
ما را ذبیح های دمِ ذوالفقار کن
موری به پیشگاه سلیمان رسیده است
ما را به روی فرش وصالت سوار کن
کعبه به شوقِ تکیه ی تو ایستاده است
فکری به حال خانه ی پروردگار کن
مستت به جز شراب نجف، مِی نمی خورد
این باده را نصیب گدای خُمار کن
صحرانشین! کجای جهان خیمهگاه توست؟!...
کُنجی برای گریه ی ما اختیار کن
زهرم..،بگو بدل به عسل می کنی مرا
آخر میان گریه،بغل می کنی مرا
فقرِ مرا اگرچه جهانی جواب کرد
دستت گرفت کاسه ی من را..،ثواب کرد
بخشندگیِ تو به حسنجان کشیده است
این لُطف را عموی کریمِ تو باب کرد
روشنترین توسل خورشیدها..،سلام!
ذکرت دعای شبزده را مستجاب کرد
نام تو رمز سروری کشور من است
پیرِ خُمِین با دم تو انقلاب کرد
وقتی که گفت نوح قبیله:خَدَمتُهُ...
یعنی به روی نوکری ما حساب کرد
ما نوکریم..،نوکر جدِّ غریب تو
ما را به این لقب خودِ زهرا خطاب کرد
" هیئت؛ کلاس درس ولایتشناسی است "
روضه ، مرا به کار برایَت مُجاب کرد
"یامهدی" است باطن هر "یاحسینِ" ما...
پس سینهزن مسیرِ درست،انتخاب کرد
قلبی که پای هجر نسوزد..،کباب باد
آن مجلسی که از تو نگوید خراب باد
دستم هنوز طرح کبوتر نمی کشید
یعنی دلم به شوق شما پر نمی کشید
قصدم خودِ تویی..،بخدا نان نخواستم
بوی غذا مرا دمِ این در نمی کشید
خیلی برای آمدنت کم گذاشتم
وَرنه،خجالت این همه..،نوکر نمی کشید
هرکس مُفید بود برایت..،"مُفید" شد
غیر از تو را به مُصحَف و منبر نمی کشید
عُمر پدر به دیدن روی تو قَد نداد
از شِدَّتِ فراق تو دیگر..،نمی کشید
غرق گناه بودم اگر فاطمه نبود
دست مرا اگر خودِ مادر نمی کشید...!؟
ما غیر کربلا که به جایی نمی رویم
میل گدا به اینور و آنوَر نمی کشید
▪️
▪️
با چکمه روی سینه ی او می نشست شمر...
از کار خویش دست هم آخر نمی کشید
بعد از حسین بود..،سنان رفت در حرم...
ای کاش ختم روضه به معجر نمی کشید
پنجاهسالپردهنشین پیرِ پیر شد
با شمر،عمهجان شما هم مسیر شد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#دوبیتی
صبحی گره از زمانه ما خواهد شد
راز گل سرخ برملا خواهد شد
در راه عزیزیست که با آمدنش
هر قطبنما قبلهنما خواهد شد
---
ای حال خوش ای خوبتر از عید! بیا
ای جانِ جهانگستر جاوید بیا
امشب هم اگرچه خواب ما سنگین است
باز اول صبح مثل خورشید بیا...
---
در گردش بی امان، زمان در پی کیست
اینگونه جهان، با هیجان در پی کیست
دنبال که اینچنین زمین میگردد
با این همه چشم، آسمان در پی کیست
---
ای نور دریچههای پیوند! بیا
ای نابترین صبح خداوند بیا
آن آینههای صاف را یادت هست؟
آن آینهها خاک گرفتند، بیا
#میلاد_عرفان_پور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مثنوی
سر ز پا نشناسم امشب از شعف
میروم گه سامرا ، گاهی نجف
بیقرار زلف حیرت فام یار
میزنم پیمانه را با نام یار
محرم اشک و پیاله نوشِ مست
هستم امشب عاشق و مهدی پرست
طوف خالِ حضرت چشمان او
میکشم از سینۀ دیوانه "هــــو"
همنوا با نغمۀ کروبیان
میروم در اوج اوجِ لامکان
جبرییل مدح ساغر میشوم
باده نوش خــُـمّ حیــــدر میشوم
میشوم حلاج و میگویم جنون
ساقیا "إنـــّـا إلیـــه راجعـــون"
"قل هو الله احد" خـــُـمّ و سبو
میزنم پیمانه را با نام "هـــو"
حضرت توحید، یا حبل المتین!
نعبدوا ایــّـاک نعبد نستعین
در مدیحت سِرّ سبحانَ الـــراء
حرمت انشاء نامت "من تشاء"
غایت الغایاتِ غیب ، ای آشکار!
معنی "أحببَتُ" را آیینه دار
حجّت و برهان "الله الجمیل"
آفرینش را ظهور او دلیل
برزخ الکبرایِ حکمت آفرین
قوّت نقل از دم روح الامین
گشته برپا پایههای بیستون
چون تو هستی معنی "کن فیکون"
ساحت چشم تو عرشِ کبریاست
قامت عشق تو شرح "إنــّـما"ست
خطّ و خال و عارض و گیسوی تو
"إهـــدنـــا" یعنی خــَـمِ ابروی تو
میشوم هم صحبت روح الامین
مینویسم نام تو "فتح المبین"
تا زمان خیبر یوم الظهور
باشم از یاران بیپروای نور
اصلاً امشب مینویسم بیقرار
مستم و مجنون و محو و مِـیــگسار
لام الف، "لا" ، لاجرم دیوانهام
ز عشق تو تاک و خــُـم و پیمانهام
جنب و جوش واژهها در دفترم
مست مست از جامِ عشقِ حیدرم
شیعۀ چشم انتظار ذوالفقار
معنی تَمــّــارم و سرمستِ دار
کوکب دُرّی "یـــوقــَـد مِن شــَـجـَـر"
یابن زهرا ، منجی نوعِ بشر
هادِم ابــنیۀ شرک و نفاق
مُصلح کلّ ، معنیِ حُسن الوِفاق
آیه آیه در مقام عشق تو
مینویسم با کلام عشق تو
چشم یعقوب دلم، چشم انتظار
صبح هجران تو را در شام تار
بیخبر از خود ، جنون پیما شده
همچو مجنون در پیِ لیلا شده
در هوای بوی پیراهن غریب
همنوا با نالــۀ " أ مَنّ یـُـجیب"
روضهخوانِ روضههای کربلاست
هاجر خشکیده کامِ نینواست
میبرَد نام تو را با لحن اشک
در کنار علقمه سقــّـا و مَشک
تشنه کامی لحظههای انتظار
بیقراری در هوای زلف یار
از حرم تا علقمه طوفان شده
چشم غمگینِ غزل گریان شده
در فراق آسمان محشر به پاست
چشم زینب هم به سوی نیزههاست
"ما رأیـــتُ" گوی ، هنگام ظهور
از کنار قتلگـــه وقت عبور
لحظههای دیدنت را بیقرار
میرود شام و تو را چشم انتظار
خیمۀ چشم انتظاران را ببین
دیدۀ غمگینِ باران را ببین
"ربـّــنــا" از ما ، تو خود "آمین" بگو
از حضور روضۀ یاسین بگو
ما گرفتاریم و غافل از دعا
یابن زهرا ! ای شفیعِ "ربــّــنا"
ما رها از خویش و در بند دلیم
آنفدر کاهل که از خود غافیلم
دست ما و دامن احسانِتان
ای فدای دیدۀ گریانتان
#طرّۀ_اصفهانی
#امیر_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
yeknet.ir_-_sorood_2_-_milad_imam_zaman_1400.01.08_-_amir_kermanshahi.mp3
5.99M
🌺 #میلاد_امام_زمان(عج)
🔆 #روز_امید
💐با آفتاب قرارمدارمو گذاشتم
💐به مهتاب همه سفارشامو کردم
🎙 #امیر_کرمانشاهی
👏 #سرود
AUD-20220314-WA0007.mp3
8.42M
#قرار_عاشقی : باصدای #راغب
و شعری از : عبدالجبار کاکایی
تنظیمکننده :کامران میرزایی
هوا هوای دیدن توست /
به لب رسیده جان خسته /
یه بغض بی بهونه دارم /
که راه گریههامو بسته ...
تهیه شده در واحد موسیقی
موسسه منتظران منجی (علیهالسلام)
🆔 @Ostad_shojae
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
صل الله علیک یا ذبیح العُریان علیه السلام
روی بوم عشق نقشی از محبت می کشند
عاشقانی که به پای یار زحمت می کشند
جای درمان،درد بی درمان تقاضا می کنند
غالباً عُشّاق اینگونه ریاضت می کشند
"اشک"،مبنای شروع دردِدل با چشم هاست
لال ها هرگاه لالی را به صحبت می کشند
عالمی دارند با سوزِ مُدامِ پینه ها
کولهبرهایی که بر شانه "ملامت" می کشند
آنقَدَر از سنگ های طعنه لذّت می برند
طاقت آئینه ها را هم به حیرت می کشند
کار هر روز مجانین گریه های بی حد است
"آه" را هنگام اوقات فراغت می کشند
روضهگردیکردنِ ما از دعای فاطمه است
مادران، فرزندها را به ضیافت می کشند
رزق را ارباب ها شخصاً تقبل می کنند
سفره را تنها میان خانه، رعیت می کشند
مهر تائیدی به نوکر بودن خود می زنند
آن جبین هایی که خود را روی تُربت می کشند
آن گلوهایی که در روضه مدارا می کنند
مطمئناً در قیامت دادِ حسرت می کشند
قُرب حق را در تَمَسُّک بر شَعائِر دیده اند
که ملائک پر به پرهای علامت می کشند
بی حسینش قید جنات عدن را می زند
حوریان از گریهکُن با اینکه منّت می کشند
روضه ای در روضه ی رضوان به پا خواهند کرد
عرشیان را پای این ذکر مصیبت می کشند
▪️
▪️
حیفِ این آقا که مُشتی بی حیا تا قتلگاه
پیکر بی جان او را با جسارت می کشند
روی هر سرپنجه ای یک تکّه نخ آویز بود...
گرگ ها پیراهنش را وقت غارت..،می کشند
بعد از او وای از زنان بی پناه خیمه ها...
پرده پوشانش چه زجری در اسارت می کشند
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_شعبان
#مناجات_با_خدا
#مناجات_شعبانیه
#غزل
أَقْبِلْ عَلَىَّ* ، خسته و نالانم از خودم
آغوش باز کن که گریزانم از خودم
آغوش باز کن که به سوی تو آمدم
اقرار میکنم که پشیمانم از خودم
غیر از تلفشدن چه نصیبی مرا ز عمر؟!
آنگونهام که سیر شده جانم از خودم
پوشاندهام درونِ خودم را ز دیگران
این ننگ را چگونه بپوشانم از خودم؟!
از غیر خود چگونه شکایت کنم؟! که من
مانند گردباد پریشانم از خودم
از دیگران کناره گرفتن که سخت نیست
توفیق دِه که روی بگردانم از خودم
#عاصی_خراسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♻️ امیرالمومنین علی علیه السلام، خطبه 100 نهج البلاغه:
أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ، إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ، فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِيكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ.
آگاه باشيد، مَثَل خاندان پیامبر چون ستارگان آسمان است.اگر ستاره اى غروب كند، ستاره ديگرى طلوع خواهد كرد (تا اینکه امام زمان ظهور کند). برای من آشکار است که با آمدن امام زمان، نعمت هاى خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد خواهید رسید.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#مسدس_ترکیب
عابس به روی پیکر مستش سری نداشت
فطرس برای بال گشودن پری نداشت
خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر
یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت
کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت
گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت
اصلاً بهشت را که خدا روی ما گشود
چنگی به دل نمی زد اگر بی رقیه بود
تا گریه کرد قلب سکون و سکوت ریخت
نور یقین به دامن اهل ثبوت ریخت
خاکش سرشته شد سحری با ترنّمِ
اشکی که فاطمه ز جنان در قنوت ریخت
با یاحسین او همه دیوانه تر شدیم
بر عاشقان حوالهء شرط و شروط ریخت
از نور او ستاره و خورشید، مستِ مست
در محضر طواف رخش حورالعین نشست
درپای گاهواره اش الماس می شکفت
ذوق مسیح و صالح و الیاس می شکفت
در پیچکی که ریشه به مویش دوانده بود
هرلحظه لحظه بوته ای از یاس می شکفت
با خنده های او بغل عمه زینبش
گل از لبان حضرت عباس می شکفت
این حوریه که روی لبش ذکر یارب است
آیینهء رسالت فردای زینب است
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام زمان (عج)
#مناجات
#غزل
دارد زمـــــــان آمدنــــت دیــــــــــر مےشود
دارد جوان سینــــــــه زنت پیر مےشود
وقتے بـــــه نامه عملم خیره می شوے
اشڪ از دو دیـدهے تـــــــو سرازیر مےشود
ڪی این دلـ رمیـــــدهے من هم زُهیـــــروار
در دام چشمهاے تــو تسخیر مےشود؟
این ڪشتی شڪستهے طوفان معصیت
بـــا ذوق دست تــــــوست ڪه تعمیر مےشود
حس میڪنم ڪه پاے دلم لحظهے گنــــــــاه
بـــــا حلقههاے زلف تـو درگیــر مےشود
در قطرههــــاے اشڪ قنوت شب شمـــا
عڪس ضریــــــح گمشـــده تڪثیـــــر
#وحید_قاسمے
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ترکیب_بند
تا آبشار زلف تو را شب نوشتهاند
ما را اسیر خال روی لب نوشتهاند
در اعتکاف گیسوی تو سالهای سال
مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشتهاند
در مسجد الحرام خم ابروان تو
مثل فرشتگان مقرب نوشتهاند
در محضر نگاه الهی تو مرا
در خیل نوکران مهذَب نوشتهاند
شبهای جمعه که دل من مست کربلاست
از اشتیاق وصل لبالب نوشتهاند
با یک نگاه مادرت اینجا رسیدهایم
ما را دلیست فاطمهمذهب...؛ نوشتهاند:
«از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است»
ما را فدای دلبر زینب نوشتهاند
من را که بی قرار حرم میکنی بس است
اصلا مرا غبار حرم میکنی بس است
شرط نزول کوثر رحمت دعای توست
اصلاً تمام خلقت عالم برای توست
بالاتری ز درک تمام جهانیان
وقتی که انتهای جهان ابتدای توست
حتی نداشت روح الامین اذن پر زدن
آنجا که از ازل اثر رد پای توست
بیحب تو کسی به سعادت نمیرسد
رمز نجات اهل زمانه ولای توست
آسوده خاطران هیاهوی محشریم
وقتی رضای حضرت حق در رضای توست
فردوس ماست تا به ابد روضة الحسین
تنها بهشت اهل ولا، کربلای توست
در آستانۀ تو کسی نا امید نیست
صحن امیر علقمه، دار الشفای توست
از ابتدای صبح ازل فضل میکنی
ما را گدای دست اباالفضل میکنی
وقتی که هست دوش نبی آسمان تو
یعنی تو از پیمبری و او از آن تو
فرزند خویش را به فدای تو کرده است
بستهست جان حضرت خاتم به جان تو
معلوم کرد نزد همه حرمت تو را
با بوسههای دم به دمش بر دهان تو
فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را
تا بشنود ترنم عشق از زبان تو
آوای «من أحب حسینا» وزیده است
هر روز پنج مرتبه از آستان تو
ما از در حسینیه جایی نمیرویم
هستیم تا همیشه فقط در امان تو
هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق
آنجا که صبح میگذرد کاروان تو
این اشکها برای دلم توشه میشود
اذن طواف مرقد ششگوشه میشود
حال و هوای قلب من امشب کبوتریست
وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست
شبهای جمعه عکس حرم زنده میشود
تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست
ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت
با این حساب کار شما ذرهپروریست
با تربت تو کام دلم را گشودهاند
آقا ارادتم به شما ارث مادریست
در ماتم تو محفل اشک است چشم ما
اصلا بنای هیأت ما روضهمحوریست
ما سالهاست در غم تو گریه میکنیم
همناله با محرم تو گریه میکنیم
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_سجاد علیهالسلام
#فراز از یک #ترکیب_بند
#عطر مناجات
نور حق میدمد از مشرق سجادۀ تو
چه شکوهیست در این زندگی سادۀ تو
می رود از نظرش جنت و مُلک و ملکوت
آنکه از روز نخستین شده دلدادۀ تو
هر کسی معجزۀ عشق تو را باور کرد
میشود بنده ولی بندۀ آزادۀ تو
با کرامات نگاهت دل هر عاشق را
میبرد سمت خدا، روشنی جادۀ تو
آمدی تا به جهان نور یقین برگردد
نور ایمان و سعادت به زمین برگردد
خاک با مقدم تو عطر بهاران دارد
دیدۀ روشن تو رحمت باران دارد
مثل جدّت تو نهادی حجر الاسود را
کعبه از لطف مسیحایی تو جان دارد
هر کسی در دل او نور ولایت جاریست
به کرامات تو و چشم تو ایمان دارد
از نگاه تو که اعجاز و یقین میبارد
چشمهایت چقدر تازه مسلمان دارد
آیه آیه کلمات تو همه روشنیاند
خط به خط مصحف تو جلوۀ قرآن دارد
لحظاتت همه از نور خدا لبریزند
مگر این شوق الهی تو پایان دارد
شب گذشت و سر تو بر روی تربت مانده
در عروجی تو ولی شوق عبادت مانده
با تو هر لحظۀ من بوی خدا میگیرد
عطر تسبیح و مناجات و دعا میگیرد
بچشان بر دل من طعم عبودیت را
سجدههایم به نگاه تو بها میگیرد
تو ولی نعمت و من عبد تو هستم مولا
رحمت واسعهات دست مرا میگیرد
تا بقیعت دل شیدای مرا راهی کن
عشق از گوشۀ چشمان تو پا میگیرد
آنقدر بنده نوازی که دل چون من هم
عاقبت تذکرۀ کربوبلا میگیرد
از تو بر گردن اسلام چه دِینی ماندهست
با فداکاری تو شور حسینی ماندهست...
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#غزل
💠 الحمدلله الذی لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع ...
من را همیشه خواندی و نشناختم تو را
از غصهها رهاندی و نشناختم تو را
این بندۀ اسیر، اسیرِ گناه را
از کوی خود نراندی و نشناختم تو را
بییاد تو گذشت جوانی من ولی
با من همیشه ماندی و نشناختم تو را
بر خوان رحمت و کرمت، خوان رأفتت
عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را
شبهای جمعه تو نمک اشک و روضه را
بر جان من چشاندی و نشناختم تو را
با رأفت و بزرگی و آقاییات مرا
تا کربلا رساندی و نشناختم تو را
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#غزل
💠 الحمدلله الذی لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع ...
من را همیشه خواندی و نشناختم تو را
از غصهها رهاندی و نشناختم تو را
این بندۀ اسیر، اسیرِ گناه را
از کوی خود نراندی و نشناختم تو را
بییاد تو گذشت جوانی من ولی
با من همیشه ماندی و نشناختم تو را
بر خوان رحمت و کرمت، خوان رأفتت
عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را
شبهای جمعه تو نمک اشک و روضه را
بر جان من چشاندی و نشناختم تو را
با رأفت و بزرگی و آقاییات مرا
تا کربلا رساندی و نشناختم تو را
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مدح
#غزل
شدهست آینهی حیّ لایموت، صفاتش
کسی که خورده لبِ خضر هم به آب حیاتش
به غیر او که جمالش إذا تَنَفّسِ صبح است
کدام نور به خورشید میرسد برکاتش؟
بگو به کعبه عقبتر بایستد که تنِ طور
به لرزه آمده روزی مقابل جلواتش
میآید او که جهان روزهی سکوت بگیرد
به زیر سایهی نهج البلاغهی کلماتش
ربیع الاول و آخر... تمام سال بهار است
اگر که ریشه دواند به فصلها نفحاتش
کسی که گفت امام ششم به او "لَخَدِمتُه"
به راستی که محال است وصف کردن ذاتش
در الغدیر شریک است طبق قولِ امینی
کسی که بوی "وَعَجّل" میآید از صلواتش
#مسعود_یوسف_پور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#مسمط_مخمس
بکش خط به روی گناه گنهکار
نظر کن به روی سیاه گنهکار
به آه پشیمان، به آه گنهکار
به شرمی که دارد نگاه گنهکار
شدم بد گرفتار، اجرنا من النار
بخر های و هوی مرا بار دیگر
نمانده برایم خدا چاره دیگر
ندارم بغیر از تو دلدار دیگر
ندارم عزیزم خریدار دیگر
فقط دارم اصرار، اجرنا من النار
گرفتار نفسم، گرفتار آتش
فتاده به جانم سر و کار آتش
به شانه کشیدم، فقط بار آتش
به خود تکیه کردم، به دیوار آتش
شده وقت اقرار، اجرنا من النار
مرا عفو کن که شب اعتماد است
زیادی فقیرم، گناهم زیاد است
اگر کار و بارم حسابی کساد است
حساب و کتابم به پای جواد است
کریم است بسیار، اجرنا من النار
برای همه لطف و جودی، مرا هم
برای همه خیر و سودی، مرا هم
از اول تو بخشیده بودی مرا هم
ببر تا نجف پس به زودی مرا هم
منم عبد فرّار، اجرنا من النار
غریبم ولی آشنای حسینم
غبارم ولی زیر پای حسینم
بدم، نوکر بی وفای حسینم
اسیر غم کربلای حسینم
بده وقت دیدار، اجرنا من النار
شنیدم مدینه در آتش گرفته
کمی گوشهء معجر آتش گرفته
سر و صورت مادر آتش گرفته
ببین فاطمه! حیدر آتش گرفته
علی سر به دیوار، اجرنا من النار
به امروز زینب، به فردای زینب
به شام غریبان، به احیای زینب
خدایا چرا سوخته پای زینب
جوابی ندارد تمنای زینب
بجز یار بیمار، اجرنا من النار
صدا زد برادر، پرم سوخت عباس
منم خواهر تو، سرم سوخت عباس
رقیه، حرم، پیکرم سوخت عباس
کمک کن به من معجرم سوخت عباس
کجایی علمدار، اجرنا من النار
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مدح
#غزل
الا ای بهاری ترین استعاره
الا موسم غنچه های بهاره
نگاه تو کشف و شهود غزل هاست
صدای تو زیباترین گوشواره
می آیی که تنها نمانیم در راه
که تنهای تنها تویی راه چاره
می آیی پس از سرفههای درختان
مزین کنی برکه را با ستاره
می آیی که جاری کنی رود ها را
در این خشک سالی فقط با اشاره
و تقوا لباس جهان میشود پس
میافتد لباس ریا از قواره
می آیی بگیری غم مادری را
که تا شد قدش زیر بار اجاره
تو باشی که نومید و حیران نماند
کسی بین دهلیزهای اداره
و سیر از گرسنه خبر دارد آن روز
خبر می شود از پیاده ، سواره
به دلداری مادران فلسطین
به آرامش کودکان هزاره
می آیی پس از جنگ و طاعون و وحشت
بنا می کنی شهر ها را دوباره
تو تعبیر رویای شیرین وصلی
بیا بهترین معنی استخاره
#سعیده_کرمانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان
#مناجات
#غزل
وقتی که یادت نیستم، بی اعتبارم
وقتی به تو ایمان ندارم، بی قرارم
الحق و الانصاف کم فکر تو هستم
از بس که بر این نفس وامانده دچارم
شاید که از چشم تو افتادم که این طور
دیگر زمان معصیت بی اختیارم
یابن الحسن، با غفلتم سرمایه ام سوخت
رحمی نما، آتش گرفته کوله بارم
باشد بزن اما دگر رو برمگردان
شرمنده ام من از گناه بی شمارم
دیدی پشیمانم، به آغوشم کشیدی
دیدم غریق رحمت پروردگارم
گرچه برایت نوکر خوبی نبودم
با این همه جد شما را دوست دارم
من که نشد یک بار پیش تو نشینم
شاید زمان روضه بنشینی کنارم
رو به برادر، خواهری با گریه می گفت:
با رفتنت آتش زدی بر روزگارم
ای کاش می شد بوسه از رویت بگیرم
قاری قرآنم، عزیزم، نی سوارم
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem