eitaa logo
شعر شیعه
6.6هزار دنبال‌کننده
437 عکس
162 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
لنگ است بی نگاه شماها کُمِیت من قربان اهل بیت شما اهل بیت من @shia_poem
سند روشن توحید پرستی با اوست همرهش مژده ای از صبح سعادت دارد در ره عشق سبکبال ترین عاشق اوست گرچه بر شانه خود کوه رسالت دارد @shia_poem
جان فدایِ آن رسولی کآورد پیغامِ دوست بت برایِ این بپا افتاده ابراهیم را هر که چشمِ او ز نیشِ اختران ترسیده است خانه یِ زنبور داند صفحه یِ تقویم را   @shia_poem
دندانه های تاج بقا شرع مصطفاست عقل آفرینش از بن دندان کند ضمان آدم به گاهوارهٔ او بود شیر خوار ادریس هم به مکتب او گشته درس خوان @shia_poem
فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد @shia_poem
عالـــم همه از طُفیــل «احمد» باشد خلقت همه اوست ، او ز سرمد باشد دیگر چــه کلام و سخنی می مانـــد وقتی که «علی» عبدِ «محمد» باشد @shia_poem
شد جهان روشن ز مولودِ دو نور شد زمین و آسمان غرقِ سرور شوقِ روی مصطفی(ص) و صادقش(ع) فرش تا عرشِ خدا آمد به شور! @shia_poem2
سرچشمه ذات سرمدی می آید بر بال ملک چه امجدی می آید سرحلقه انبیا دلیل صلوات با بوی گل محمدی می آید... @shia_poem
روئیده در این باغ چه خیر و برکات در هر قدمش نهفته یک راهِ نجات بر شبنم ِ هر برگ گلِ محمدی(ص) با دست علی(ع) حک شده ذکرِ صلوات! @shia_poem
تو شکوفاییِ تاریخِ مسلمانانی تو فرستاده ی عشقی تو خودِ قرآنی تو نبودی که جهالت همگان را می کشت ای تو تطهیر گرِ جامعه ی انسانی! @shia_poem
علم الهی همه در کوی توست آیه به آیه همه از بوی توست عرش خدا رفتی و ای نور حق آینه ی ذات خدا روی توست * واسطه ی وحی و پیامش تویی حامل  قرآن  و  کلامش  تویی بس که تو مهبوب خدا گشته ای هردم و هر لحظه سلامش تویی * سید   و   سالار   همه    انبیا جان دو  عالم  به  فدای  شما در  شب  میلاد  تو و صادقت جان عزیزت  نظری کن به ما @shia_poem
تا داشته‌ام فقط تو را داشته‌ام با نام تو قد و قامت افراشته‌ام بوی صلوات می‌دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته‌ام @Shia_poem
مانده‌ام احمد پیمبر بود یا عطار عشق؟ بس که سلمانها، مسلمان کرد با بوی علی @shia_poem
صبحِ روزِ الست تا... عرصات شده حک روی آسمان و کرات نور  قبرش  زیاد  می گردد هر که گوید زیادتر "صلوات" بهترین ذکر در همه اوقات منشأ خیر و خوبی و برکات دید پیغمبرِ خدا در عرش... هست کار ملائکه "صلوات" در میانِ  تمامیِ  کلمات خوشترین ذکر در زمان حیات می شود بر طرف بلا از او بفرستد اگر کسی "صلوات" @shia_poem
آفتاب از افق میمنه دل کند،آمد بر لب آینه‌ی غمزده لبخند آمد کوچه از هَمهَمه ی بال مَلَک بند آمد آخرین برگه‌ی پیغامِ خداوند آمد می رسد از پر قنداقه ی سبزت،برکات مَقدَم گل‌پسر آمنه‌خاتون صلوات روح تو خون به رگِ لوح و قلم می انداخت چشم تو نور به اعماق عدم می انداخت دست تو سفره به ایوان کرم می انداخت نام تو لرزه به اندام ستم می انداخت جذبه ات را همه در وحشت خائن دیدیم در ترک خوردن ایوان مدائن دیدیم با تو هرگوشه ی این خطّه حرم خواهد شد مسجد بندگی خلق علم خواهد شد غم میان دل عشاق تو کم خواهد شد کمر بتکده ها پیش تو خم خواهد شد جهل را یکسره از بُن بِکَنی..،کیف کنیم لات و عزیٰ و هُبَل را بزنی..،کیف کنیم اصل توحیدِ وجودی و زوالیم همه تو خودت پاسخ محضی و سوالیم همه با تو در جاده ی پر پیچ کمالیم همه برده ی کوی تو هستیم..،بِلالیم همه در دلِ کوله ی دل حُبِ تو را بار زدیم از سر ماذنه ها عشق تو را جار زدیم حرز تو بر جگر سوخته مرهم آورد عطر تو روی گل باغچه شبنم آورد مِهر تو عاطفه را در دل آدم آورد در عروج‌ات پر جبریل امین کم آورد شب معراج در آن اوج چه حظّی بُردی سیب از دست علی جان خودت می خوردی هر کجا قدرت ایمان تو ابراز شود با کلام علوی دین تو ممتاز شود در دل جنگ اگر فتنه ای آغاز شود گره کار به دستان علی باز شود حیدرت آمد و فریاد زد و در را کَند درِ خیبر!..،نه..،بگو قلعه ی خیبر را کند عاشقی حس عجیبی است که حاشا نشود گرچه هر عاطفه در قاعده ای جا نشود باز هم رابطه ی دختر و بابا نشود مثل زهرا که کسی ام ابیها نشود من مسلمان شده ام پایِ همین زمزمه ات ای به قربان دم فاطمه یا فاطمه ات لحن شیرین تو شد معجزه ی قرآنم هل اتای تو شده کُلّیَت ایمانم عشق را من فقط این پنج نفر میدانم عجمی زاده ام و هموطن سلمانم دست ما را برسان بر نخ تسبیحِ دعات آه ای شاه عرب جان عجم ها به فدات گرچه مانند اُویس تو بدور از قرنم در کنار تو که باشم بخدا در وطنم ای بزرگ بنی هاشم!بِشِنو این سخنم من حسینی شده ی دست امام حسنم شب میلاد تو از اشک غنی اند همه گریه‌کن‌های‌حسین‌ات حسنی‌اند همه کاخ مخروبه ی محکوم به ویران شدنم درد دارم بخدا در پی درمان شدنم ابرِ لبریز منم تشنه‌ی باران شدنم سال ها منتظر جابر حیان شدنم پرچم شیعه بلند است به لطف علمت صادق آل محمد! به فدای قلمت شادی بعدِ هزاران غم و اندوه تویی بین این طایفه ی سبزقبا،نوح تویی آن کتابی که به منبر شده مفتوح تویی مکتب شیعه اگر جسم شود،روح تویی خنجری کُند دلیل غم بسیار تو بود گریه بر بی کفن کرببلا کار تو بود @shia_poem
طاق کسری روز میلاد تو بی طاقت شده جانِ ایوانش پر از بیتابی و حیرت شده آسمان خود را به خاکِ پای تو انداخته محض پابوسَت دو عالم با ادب دعوت شده ماه، رؤیت کرده رویَت را گریبان چاک کرد لحظهٔ شقّ القمر زیباترین ساعت شده یامحمد(ص)گفت، عبدالله(ع) جانش تازه شد شد أباالأحمد از امشب صاحبِ عزّت شده آب و نانش از پَرِ قنداقهٔ تو میرسد زندگیِ آمنه(س) پُر رزق و با برکت شده آمدی تا کینه را ویران کنی بعد از غرور تا جهالت جایِ دخترها شود زنده به گور آمدی تا کعبه و قبله نما معنا شود تا که حجِ واجب و سعی و صفا معنا شود از ازل تنها دلیلِ خلقتَت این بود و بس تا علی(ع) تنها شهنشاه ولا معنا شود آمدی تا قلعهٔ خیبر بدون «در» شود دستِ حیدر رو شود! شیرخدا معنا شود با تو بالا رفت دستانِ ولایت در غدیر آمدی تا مرتضی(ع) مولایِ ما معنا شود شد علی(ع) تفسیرِ بر حقّ وصیّ المصطفی(ص) مثل قرآن است و باید بی خطا معنا شود با خودت خورشید آوردی و والا منسبی قل هوالله أحد بر خاندانت یانبی(ص) هفدهِ ماهِ ربیعُ الأول و عاشق شدم عاشقِ شمسِ جمالِ حضرتِ صادق(ع) شدم خلق کرد از خاک پاکش این دلِ دیوانه را عاشقم کرد و به سائل بودنش لایق شدم در خیالاتم به دورش گشتم و مثل هشام با رئیس ِ مذهبم همسایهٔ سابق شدم خوانْد توحید مفضلّ را و من با اشتیاق محو ذات کردگار و قدرتِ خالق شدم در کلاس درس او همراه جابر بیخبر بارها حاضر شدم تا عاشقی حاذق شدم چشم هایم را به دور از شرّ شیطان ساختم تا که باشم زینتش، سر را به زیر انداختم! @shia_poem
روئید چو عطر گل حیاتی دیگر در مکه و یثرب، برکاتی دیگر بر خاتم انبیا محمد صلوات بر حضرت صادق صلواتی دیگر @shia_poem
نگار میرسد از ره بیار باده بیار به دل حضور در این بزم صاف و ساده بیار هزار سجده برآن شاه پاک زاده بیار هزار بوسه برآن ابروی گشاده بیار ندا رسید گنهکار را شفیع آمد بریزگل که شب هفده ربیع آمد * گلی که می شکفد از سرشک او کوثر مهی که در شب زلفش هزار و یک اختر نخست مرتبه بعد از خدای بالا سر نهفته بین دو چشمان وی قضا و قدر  به روی دست ملائک محمد آمده است  برای عالم و آدم سرآمد آمده است * طلوع میکند از یک نگاه او خورشید غروب میکند از جلوه اش به دل تردید هلال ابروی او شد نشان صبح عید بهشت بی مه رویش برای ما تبعید هزار موسی عمران غلام درگاهش به قدر هردو جهان قدر و عزت و جاهش * بگو به آمنه دری گرانبها زادی تو روح زمزمه و قبله دعا زادی عظیم مرتبه شاهی به اولیا زادی بناز بر همگان ،ختم الانبیا زادی بریز در شب میلاد نور،نقل و نبات به روح مادر احمد نثار کن صلوات **** زند به گردسرش پر هزار روح الامین شکفته از لب مستش هزار تا یاسین زمین شده زقدومش چو عرش، عطر آگین شده بهشت به نور نگاه او آذین کلید دار اگر شاه هل اتی باشد بهشت ماست همانجا که مصطفی باشد * شب ولادت احمد شب ولای علی است هرآن کجا که نبی رفت ردپای علی است تمام صحنه معراج ابتدای علی است مگر نه اینکه خدا نیز همصدای علی است بگو به منکر حیدر ،خدا پرستی کن بزن نمی ز شراب علی و مستی کن **** علی خدا نبُود از خدا جدا هم نیست چو بازدم که دمی بی نیاز از دم نیست کسی که بی دم او بود هرگز آدم نیست ولای حضرت حیدر امانتی کم نیست  اذان نای من از نام عشق پا برجاست  خدا مرا ز ازل نوکر علی می خواست @shia_poem
ساعت هجر تو را لحظه ی پایانی نیست در تنِ بی رمقِ ثانیه ها جانی نیست شهر در حسرت فانوس سحر می سوزد سالیانی‌ست که این کوچه چراغانی نیست دشتِ چشمم به بیابان‌شدنش خو کرده خاک خشکیده ی من تشنه ی بارانی نیست پیرها در طلب دیدن تو کور شدند عُمر رفت و خبر از یوسفِ کنعانی نیست می کُشد آخرِ سر زخمِ فراقت ما را درد عشاق تو را نسخه‌ی درمانی نیست آنکه دلخوش به هوس‌هاست..،خرابت نشود کاخ اَمیالِ دلم لایق ویرانی نیست تو به فکر همه وُ ما همگی فکر گناه... بخداوند که این رسم مسلمانی نیست من ؛ سرافکنده‌ترین سینه‌زنِ فاطمه ام هیچ رنجی به‌علی رنجِ پشیمانی نیست سخت دلتنگ تماشایِ ضریح نجفم مثل ایوانِ طلای پدر ایوانی نیست لب من را برسانید به انگورِ علی باده ‌ای در حَدِ این باده‌ی سلطانی نیست کاشکی روی سرم دست نوازش بِکِشی وقت اینکه ز گدا روی بگردانی..،نیست " گرچه آلوده ولی مال حسینیم همه " نزدِ ما بهتر از این تشنه که خواهانی نیست جان آن کشته‌ی بی غُسل و کفن..،زود بیا دیر شد آمدنت،فرصت چندانی نیست ▪️ چوب ها در دل تاریخ شهادت دادند خیزران خورده‌تر از او،لب و دندانی نیست @shia_poem
فرازی از یک برق عشق تو نه تنها به دل عالم زد آتش این بارقه بر عالم و بر آدم زد.. خرگه ظلم نگون، خیمۀ مظلوم به‌پاست این بنا را ز ازل دست خدا محکم زد.. خُرّمى در دو جهان نیست به جز در غم دوست هر که دل بست به این غم نفسى خُرّم زد غرق دریاى غمت تا دل ما گشت حسین زیر این بحر معلق نفسى بى‌غم زد مرهمى خواست نهد عشق تو بر زخم دلم باز بر زخم دلم زخمى از آن مرهم زد هر که را عشق رهایى بود از دام جهان بایدش دست بر این طرۀ خم در خم زد چشم عشاق تو بر حُسن تو بینا شد و بس پرده شد غفلت و بر دیدۀ نامحرم زد ره به اکسیر وجود تو به جز دوست نبرد خاک بر دیدۀ دشمن طمع دِرهم زد ما به توفیق تو گوییم ثناى تو حبیب که ز خود دم نزند هر که ز جانان دم زد.. @shia_poem
قامتت را چو قضا بهر شهادت آراست با قضا گفت مشیت که قیامت برخاست راستی شور قیامت ز قیامت خبریست بنگرد زاهد کج بین اگر از دیده ی راست خلق در ظل خودی محو و تو در نور خدا ماسوا در چه مقیمند و مقام تو کجاست؟ هر طرف می نگرم روی دلم جانب توست عارفم بیت خدا را که دلم قبله نماست زنده در قبر دل ما بدن کشته ی توست جان مائی و تو را قبر حقیقت دل ماست دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست بیرق سلطنت افتاد کیان را ز کیان سلطنت، سلطنت توست که پاینده لواست نه بقا کرد ستمگر نه به جا مانده ستم ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست دولت آن یافت که در پای تو سر داد ولی این قبا راست نه بر قامت هر بی سرو پا ما فقیریم و گدا بر سر کوی تو ولی پادشاه است فقیری که در این کوچه گداست تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست از خودی خواست خدا نقش تو را محو کند خواست چون روی تو را آینه یر طلعت خواست تا ندا کرد ولای تو در اقلیم الست بهر لبیک ندایت دو جهان پر ز نداست کشته شد عالِم دهری چو تو در عالَم دهر دهر تا روز قیامت شب اندوه عزاست در غمت اعین و اشیاء همه از منطق کون هر یکی مویه کنان بر دگری نوحه سراست رفت بر عرشه نی تا سرت ای عرش خدا کرسی و لوح و قلم بهر عزای تو بپاست منکسف گشت چو خورشید حقیقت به جمال گر بگریند ز غم دیده و ذرات رواست پایمالی ز عبودیت و من در عجبم که بدین حال هنوزت سر تسلیم و رضاست گریه بر زخم تنت چون نکند چشم «فؤاد» ای شه کشته که بر زخم تنت گریه رواست @shia_poem
ما گرم نماز با دلی آسوده او خفته به خاک جبهه خون‌آلوده ما منتظر امام غائب هستیم او منتظر امام قائم بوده @shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سنگر ای قدس! ظهور مُنتَظَر نزدیک است خورشید دمیده و سحر نزدیک است در سنگر انتفاضه پا بر جا باش یک سنگ دگر بزن، ظفر نزدیک است @shia_poem
شهید هر چند غمی به چشم تو پنهان است در دست تو سنگ و در دلت ایمان است پیروز تویی، قسم به «تین» و «زیتون» پیروزیِ تو، بشارتِ قرآن است @shia_poem