#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#محاوره
عجب کاروانی شد این کاروان
پای غصه های تو از تاب رفت
ما هشتادو چارتا بودیم رفتنه
ولی کم کم این قافله آب رفت
چهل روزه از هم جداییم حسین
چهل روزه که بی قراره توام
یه روزی رسیدیم با هم کربلا
حالا من کنار مزار توام
سرت روی نی رفت پیش چشم ما
تموم مسیر بی قرارت بودیم
گرسنه و تشنه تو رو کشتنت
گرسنه و تشنه کنارت بودیم
دارم از مسیری میام که داداش
بدون تو هی غم روی غم اومد
ولی اخرش زینب و کاروان
کنار مزارت با پرچم اومد
همون پرچمی که توی علقمه
تو دستای سقا زمینش زدن
الهی که کور شن اونایی که تیر
به اون چشمای نازنیش زدن
میام از مسیری که تو شهر شام
آتیشی به قلب کبابم زدن
نه اینکه فقط سنگ به ماها زدن
سرِ شیر خوارِ ربابم زدن
تو که با خبر بودی از حال ما
کجاها کشیدن مارو با طناب
تو رو بردنت از رو نی توی تشت
امان از ملاقات تو بزم شراب
ما بودیم عزادار و وارد شدیم
پیش پای ما سازو نی میزدن
سرت رو آوردن تو تشت طلا
برا عرض تبریک مِی میزدن
سه ساعت روی پا معطل شدیم
توی جمع مستا بودیم بی پناه
تو رفتی تو مقتل ما تو بزم می
تو رو تیغ کشته ماهارو نگاه
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی
سوخته در وسط شعله پس در نشدی
فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت
وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت
گل رویت به خدالطمه ای از خار ندید
پهلویت از نوک مسمار در آذار ندید
تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود
روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود
قم تو را از وسط کوچه ی نا امن نَبُرد
دستِ نا محرم بی رحم به روی تو نخورد
هیفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت
او نود روز غریبانه در آن بستر سوخت
او که جای همه با ظلم شده رودر رو
یک نفر نیست که احوال بپرسد از او
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#غزل
اشکم از غصه آن روز روان است هنوز
داغ آن روز پر از سوز به جان است هنوز
ام کلثومم در سایه ی زینب رفتم
سفری که سخنش بارگران است هنوز
تا شنیدیم برادر نگران کشته شده
چشمهای من و زینب نگران است هنوز
قبل گودال کنار علی اکبرجان داد
کربلا از غم او لطمه زنان است هنوز
انقدر پیش علی از جگرش آه کشید
به گمانم به دلش داغ جوان است هنوز
بی علمدار که شد گفت شکسته کمرم
القمه شاهد ان قد کمان است هنوز
رفت عباس و دگر از حرم امنیت رفت
ظلم هایی شده بر ما که نهان است هنوز
ما همه کینه از ان حرمله در دل داریم
چشم ما اهل حرم اشک فشان است هنوز
لای لایی رباب اتشمان زد به خدا
مادر طفل حرم تعزیه خوان است هنوز
وای از شام عبور از وسط بد دلها
جگرم سوخته از زخم زبان است هنوز
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
ظهور کردو تجلی نام مولا شد
علیِ اولِّ ، دوم عزیز زهرا شد
ز خلقت نبوی اش چنان به جلوه نشست
که پیش پای قدومش حسین هم پا شد
نه اینکه آمده تا جلوه ی ولی باشد
نبی به جلوه درامد علی که پیدا شد
((حسینُ و منی انا من حسینِ)) پیغمبر
نظاره کن که چه زیبا دوباره معنا شد
قمر به طایفه ی هاشمی اباالفضل است
به انعکاس قمر از کرم چو دریا شد
چنان به وقت اذان عارفانه از او گفت
حسین گفت که ممسوس ذات اعلی شد
ز قدرت حسنی درس رزم طوری برد
میان معرکه گویا حسن هویدا شد
نجف به یاد قتالش علی علی گفتم
به کربلا که رسیدم ز گریه غوغا شد
علی که جمع همه پنج تن به یک جا بود
ز صدر زین به زمین آمدو مجزا شد
قدی که سایه ی اهل حرم به میدان بود
فقطعوه ُ بسیّوف اربا اربا شد
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مربع_ترکیب
عاقبت نور جلوه گر گردد
شب تاریک ما سحر گردد
آن سفر کرده باز برگردد
روزگارفراق سر گردد
میرسد با قدوم او برکات
به گلستان روی او صلوات
خوش نسیم بهار می آید
هر نفس عطر یار می اید
آن بهشتی عذار می اید
عاشقان را نگار می آید
نام او را چه دلنشین شهدیست
آن جمال محمدی مهدیست
جلوه ی نور سرمدی دارد
کرم و لطف بی حدی دارد
عصمت از رجس و هر بدی دارد
جلوات محمدی دارد
آسمان کرامت و فضل است
عاشق چهره ی ابالفضل است
سرو قامت شبیه پیغمبر
میتوان دید در رخش حیدر
صورت اوست مجتبی یکسر
همچو ثارلله است پا تاسر
در وجودش تمام ایمان است
سوره ی عصر و قدر و انسان است
یوسف مصر محو در رویش
ذولفقاریست تیغ ابرویش
انبیا یک به یک دعا گویش
خوش نسیمی است بین گیسویش
روز موعدمیرسد از راه
او میاید به عشق ثارالله
روز موعود پرچمی بر دوش
با نوایی که کعبه اش مدهوش
سر دهد بانگ : اهل عالم گوش
از طنینش جهان شود به خروش
ظالمان را زوال پیدا شد
نور صاحب زمان هویدا شد
میرسد با ظهور او امداد
شیعه از قید غم شود آزاد
در مدینه کند ز مادر یاد
چهار قبر بقیع شود آباد
در جوار مدینه الزهرا
پرچم یا علی شود برپا
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
در تاب رفت گرچه از ان زهر بی امان
تشتی طلب نکرد که ریزد جگر در ان
شیخ الائمه ساکت و ارام و بی صدا
در کنج خانه چشم فرو بست از جهان
غربت ببین از انهمه شیعه یکی نبود
باشد کنار بستر اقای شیعیان
داغ مدینه بر جگرش بود جان سپرد
داغ مدینه چیست همان مادر جوان
پس کوچه های شهر دلش را شکسته بود
دیوارهای کوچه همه بود روضه خوان
شهر مدینه شهر زمین خورده ها شده
این است روضه ای که شرر میزند به جان
هفتاد سال گرچه به مادر گریسته
هفتاد سال سوخته از ان قد کمان
اما ندیده مادر خود را به روی خاک
هرگز ندیده ضربه ی سیلی ناگهان
پایی به روی چادر مادر ندیده است
او را ندیده زخمی و مجروح و ناتوان
هرگز ندیده در وسط گیرو دارها
یاس شکسته ای که شود رنگ ارغوان
فرق است بین انکه غمی را شنیده است
با انکه دیده است خودش را در ان میان
اری حسن همانکه سر شانه های خود
تا خانه برد مادر خود را کشان کشان
حق داشت پس اگر جگرش بین تشت ریخت
جز او ندیده بود کسی غصه انچنان
حق داشت شاعری که برای غمش سرود
این بیت ناب را که شده ذکر روضه خوان
در تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد
آن تشت را زخون جگر باغ لاله کرد
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
ناگزیر است بال و پر بزند
یا که بر خاک حجره سر بزند
سوز زهری که کرده بی تابش
دائما شعله بر جگر بزند
ناله اش را کسی نمیشنوند
غربتش روضه را شرر بزند
روضه ی باز، حجره بسته است
از عطش اه شعله ور بزند
روضه یعنی که همسری بی رحم
جای رفع عطش تَشر بزند
در عزای جوان ، جوان باید
از غمش ناله بیشتر بزند
به علی اکبرِ حسین قسم
که جوان داغ بر جگر بزند
روضه یعنی که لشگرِ نیزه
ضربه ها را به یک نفر بزند
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#اشعار_محرم
#محرم
#مثنوی
خِیری نبود اینجا به غیر از بی وفایی
بر هر دری میشد زدم ، تا تو نیایی
در کوچه ها پای غم تو سنگ خوردم
غصه چقدر از کوچه های تنگ خوردم
این آسمان شهر کوفه بی ستارست
دستان خالی در خیال گوشوارست
طوعه پناهم داد تا از پا نیفتم
در خانه اش تا صبح جز یارب نگفتم
در خانه ی او غیرِ نور اصلا ندیدم
نان داد اما من تنور اصلا ندیدم
گفتم به طوعه که به پشت در نیاید
یک زن میان اینهمه لشگر نیاید
پشت دری گفتم، مدینه یادم امد
آن روضه ی مسمارو سینه یادم آمد
هرچند اینجا جز به گریه سر نکردم
هرچند آخر لب ز آبی تر نکردم
تنهای تنها پای عشقت ایستادم
درس وفاداری به اهل کوفه دادم
از من بیفتد سر زتو یک پَر نیفتد
مسلم بمیرد معجری از سر نیفتد
از بام می افتم به تاب و تب نیفتی
تو پیش چشم خواهرت زینب نیفتی
جانان من از غم خبر داری نداری
زینب کجا و کوفه و ناقه سواری
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
#عاشورا
#چارپاره
من ز خورشید هم گله دارم
بس که آن روز پر حرارت شد
نیزه هارا گداخت از گرما
و فرو رفتنش چه راحت شد
صورتش را به روی خاک گذاشت
اَشهدش را به زیر لب میخواند
من از آن خاک هم گله دارم
چقدر صورت تو را سوزاند
گردو خاک و غبار سنگین شد
بسته شد پلکهای خسته ی او
تا که چشمی گذاشت بر روی هم
نیزه وا کرد حلق بسته ی او
آنچنان ضربه داشت شدت که
پا روی خاک قتلگاه کشید
نای او بسته بود با نیزه
مانده ام من چگونه آه کشید
آه از ضربه های پی در پی
آه از این غریب لب تشنه
عده ای میزدند باشمشیر
عده ای میزدند با دشنه
انقدر خون ز پیکر او رفت
قتلگه شد زخون او دریا
به گمانم که در همین جا بود
جسم او شد مقطع الاعضا
نه رها میکنند این تن را
نه جدا میکنن این سر را
محتضر مانده بود و گاه به گاه
می شنید او صدای خواهر را.....
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#شام
#چارپاره
من زینبم که میشکنم پشتِ زور را
بر باد میدهم ز تو کاخِ غرور را
اعلام میکنم همه ی شهر بشنوند
باید ادب کنید یزید شرور را
من زینبم که گشته اسیرم بِلاد شام
آنم که جبرئیل ز من گیرد احترام
من زاده ی بتولَمو تو هِنده زاده ای
شانم نبود اینکه شوم با تو همکلام
رنجم نداد راه عبور و مسیر سخت
رنجم نداد طعنه ی اغیار تیره بخت
رنجیده ام که راس عزیز برادرم
در بین تشت باشد و جای تو روی تخت
آشفته ام نکرد هیاهوی دردها
خسته نگشته ام نفسی از نبردها
اُفّ بر زمانه ای که ز عدلش زن یزید
در پشت پرده باشد و من بین مردها
نَسلت بریده باد که اسلام را فروخت
دستت شکسته باد که جز کینه را ندوخت
از بس که چوب را به لب پرپرش زدی
رومی دلش شکست دلِ تو ولی نسوخت
با خیزران که بر لب عطشان نمیزنند
لطمه به زخم های فراوان نمیزنند
جام شراب در بر قرآن نمیبرند
قاری که خواند چوب به دندان نمیزنند
رویت سیاه باد که در محضرِ حسین
طعنه زنی به موی سپید سَرِ حسین
من دیده ام مقابل چشمان این پدر
صدپاره بود جسم علی اکبر حسین
ناموس خویش جا به نهانخانه داده ای
ما را مکان به گوشه ی ویرانه داده ای
ما دختران آل علی را عبورمان
از لابه لای مجلس مردانه داده ای
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
#محاوره
اگه بازم اومدی سرای من
یه عصا هدیه بیار برای من
میدونی چرا نمیتونم پاشم
آخه پا خورده به دست وپای من
ممنونم که اومدی حالا دیگه
به همه میگم اینم بابای من
اِنقدر صدات زدم صدام گرفت
پس ببخش در نمیاد صدای من
یادته که میگرفتی دستمو
حالا تو دست توعه شفای من
خیلی خستم من میبندم چشامو
تو یکم لالا بگو برای من
من فقط تورو میخواستم از خدا
حالا مستجاب شده دعای من
میبینم عمه رو گریم میگیره
خیلی تازیانه خورد به جای من
یه جاهایی بی تو بردن ماهارو
که نه جای عمه بود نه جای من
مجلس یزیدو یادم نمیره
کاش میزد اون چوبُ رو لبای من
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#محاوره
عجب کاروانی شد این کاروان
پای غصه های تو از تاب رفت
ما هشتادو چارتا بودیم رفتنه
ولی کم کم این قافله آب رفت
چهل روزه از هم جداییم حسین
چهل روزه که بی قراره توام
یه روزی رسیدیم با هم کربلا
حالا من کنار مزار توام
سرت روی نی رفت پیش چشم ما
تموم مسیر بی قرارت بودیم
گرسنه و تشنه تو رو کشتنت
گرسنه و تشنه کنارت بودیم
دارم از مسیری میام که داداش
بدون تو هی غم روی غم اومد
ولی اخرش زینب و کاروان
کنار مزارت با پرچم اومد
همون پرچمی که توی علقمه
تو دستای سقا زمینش زدن
الهی که کور شن اونایی که تیر
به اون چشمای نازنیش زدن
میام از مسیری که تو شهر شام
آتیشی به قلب کبابم زدن
نه اینکه فقط سنگ به ماها زدن
سرِ شیر خوارِ ربابم زدن
تو که با خبر بودی از حال ما
کجاها کشیدن مارو با طناب
تو رو بردنت از رو نی توی تشت
امان از ملاقات تو بزم شراب
ما بودیم عزادار و وارد شدیم
پیش پای ما سازو نی میزدن
سرت رو آوردن تو تشت طلا
برا عرض تبریک مِی میزدن
سه ساعت روی پا معطل شدیم
توی جمع مستا بودیم بی پناه
تو رفتی تو مقتل ما تو بزم می
تو رو تیغ کشته ماهارو نگاه
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem