#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#غزل
روضه عمه سادات از زبان بنت الحسین سلام الله علیهما
از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد
از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد
غروب روز دهم بود عمه ام افتاد
عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد
تمام اهل حرم را سوار محمل کرد
عمو نبود... پدر کارِ عمه مشکل شد
میان کوفه همه زیر لب به هم گفتند:
عقیله همسفر مشتی از اراذل شد
تمام دشت بهم ریخت آن زمانی که
نگاهت از روی نی سوی عمه مایل شد
چکید خون سرت... خواهرت دلش خون شد
گواه این سخنم خون و چوبِ محمل شد
به جای تک تک ما عمه کعب نی خورده
برای تک تک ما مثل شیر حائل شد
خدا کند که پدر جان ندیده باشی تو
چگونه دختر حیدر به شام داخل شد
هزار خطبه ی قرّاء خوانده خواهر تو
جواب این همه خطبه فقط کف و کِل شد
عقیله، کعبه ی غم، قبلةُ البرایا¹ بود
ز اشک نیمه شبش خاک دشت ها گِل شد
میان نافله ها یاد مادرش می کرد
همیشه روضه ی او برکت نوافل شد
اگرکه پیر شدم، عمه ام مقصر نیست
گمان نکن که دمی از رقیه غافل شد
۱: قبلة البرایا: از القاب حضرت زینب به معنای قبله و پيشوای ابرار
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#قصیده
از بس شراب می چکد از ابر ساغرش
خورشید نیز چتر سبو برده بر سرش
از جام دوست بر در و دیوار میخوریم
مانند زورقی که شکستند لنگرش
ساقی ماست خالق انگور از ستون
آنکس که باده ریخت ز جام مطهرش
دانی چرا دلا غمش ابتر نشد حسین
زیرا رقیه است در این عرصه کوثرش
آمد رقیه و به نگاهی حسین گفت
تنها علی نگشت مزین به دخترش
گر ماه شد مُسَخَّر احمد به نیمه شب
او هم یک آفتاب گرفته است در برش
آنگونه سوی شام رود این سه ساله که
گویی علیست عازم آورد خیبرش
در مکتب حسین اگرچه سه ساله است
کم گفته ام اگر که بخوانم پیمبرش
افتاد او ز ناقه و درمانده شد قلم
کاین روضه را چگونه نماید مصورش
تا نامه ها به دلبر نیزه نشین رسد
هر قطره اشک او بشود یک کبوترش
ماندم که با جسارت طوفان چه میکند
آن گل که تاب بوسه ندارد به پیکرش
تا دید حال و روز خرابه به خویش گفت
عاشق به وصل فکر نماید نه بسترش
می زد به دست زلف پدر شانه و چکید
صدها هزار آینه از دیده ی ترش
با کار خویش درس مهمی به خلق داد
مرده است آنکه جان ندهد پای دلبرش
پرواز را نمیشود از غیرتش گرفت
گیرم که از عقاب شکستند شه پرش
خورشید را ز روی کرم در میان ظهر
میبرد در حجاب افاضات معجرش
ولله مانده ام به چه جرات سروده اند
ناشاعران ز معجر افتاده از سرش
یا بضعة الحسين وَ یا ثانی البتول
یا مظهر العواطف ارباب و لشکرش
با من بگو که منکر تنزیل تو کجاست
تا من به تیغ خصم کنم نهی منکرش
گفتم به شعر عاجزم و او مدد نمود
حیران غریب مانده ز لطف مکررش
#محسن_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غزل
برای داغِ حرم او همیشه چون سپر است
صبور باشی اگر،درد و غصه بیشتر است
چگونه صبر نموده بر آن مصائب سخت
کسی که مظهر الله و زینت پدر است
به کودکان حرم گفت ؛کوه صبر خدا
مقابل عَلَم ظلم گریه بی اثر است
امام گفت «الَیْکُنَ باالفرار»،سپس
نوشت راوی مقتل حدیث معتبر است
میان معرکه ماندست، چاره چیست بر او
کنار جسم رود یا سری که در سفر است
گرفته صبر رهش را ،وگرنه جان می باخت
عقیله از همه ایتام داغ دیده تر است
چه درسِ صبرِ قشنگی ست کربلای حسین
برای اهل تأمل تجلی ی هنر است
دوباره شعر، مرا در فضای باران برد
صدای صوت اذان ست و موقع سحر است
#علی_اصغر_یزدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#غزل
خاک مسیر کریم سرمه ی چشم گداست
هرکه دراین جاده نیست فارغ ازین ماجراست
پرچم مشکی زدیم هیئت ما شد حرم
تا همه روشن شوند روضه حسابش جداست!
بزم محبت بیا تا بشناسد تورا
فاطمه با تک تک سینه زنان آشناست
هرکه خدایی شده لطف حسین و بس
رونق هر مسجدی لطف حسینیه هاست
خانه ی قبرش بهشت! اهل دلی خوب گفت
اینهمه بزم عزا باعث دفع بلاست
طب و مطب جای خود دلخوش اینها نشو
دور خودت هی نگرد تربت آقا دواست
بسته شده راه حج غصه چرا میخوری؟!
حاجی شش گوشه شو کعبه ما کربلاست
کرببلا خواستی هیچ نشو ناامید
زود به مشهد برو کار بدست رضاست
عرش خلاصه است در صحن شریف حسین
ما که کسی نیستیم زائر قبرش خداست..
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #غزل
سخت است دلسپردگی و دلبری که نیست
رفتی حسین و مانده ام و باوری که نیست
بعد از تو من مصیبت سختی ندیده ام
از رفتن تو حادثه ی بدتری که نیست
باید ببوسمت , به وصیت عمل کنم
درمانده ام ... به پیکرت آخر سری که نیست
در بین راه و بین حرامیست حسرتم -
چشمان پر ز غیرت آب آوری که نیست
کارم کجا کشیده که بر سر نهاده ام
دستان زخمی ام عوض معجری که نیست
از دشمنان به نیزه ی تو برده ام پناه
جز نیزه ی تو سایه ی بالاسری که نیست
قرآن بخوان و خط بده فرمانده ی سپاه
من جنگ میکنم عوض لشکری که نیست
#حمیدرضا_محسنات
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#ترکیب_بند
دست دلم باز به دامان توست
منتظر جوشش احسان توست
گفت پیمبر به تو ای نور عین
جنت حق وقف محبان توست
غصه روزی نخورد هیچ کس
روزی ما دست گدایان توست
حاتم طایی شدن آسان بود
این کرم کوچکی از خوان توست
افضل الاعمال شب قدر من
گریه برای لب عطشان توست
حال مرا روضه دگرگون کند
باز گدا بی سر و سامان توست
ای گل از ساقه جدا تشنه لب
آب لبت آب بقا تشنه لب
در و گوهر از دهنت ریخته
همچو عقیق یمنت ریخته
مثل نقابی به روی قرص ماه
زلف شکن در شکنت ریخته
بر روی هر صفحه خاک بلا
عطر خوش پیرهنت ریخته
دشمن بی شرم تو دور و برت
تا که کند بی کفنت ریخته
مصحف صد پاره زینب شدی
گوشه گودال تنت ریخته
ضربه سر نیزه کجا خورد که
خون جگر از دهنت ریخته؟
ناله زهرا قتلوک حسین
وای بنی ذبحوک حسین
#حسین_صیامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#ترکیب_بند
دست دلم باز به دامان توست
منتظر جوشش احسان توست
گفت پیمبر به تو ای نور عین
جنت حق وقف محبان توست
غصه روزی نخورد هیچ کس
روزی ما دست گدایان توست
حاتم طایی شدن آسان بود
این کرم کوچکی از خوان توست
افضل الاعمال شب قدر من
گریه برای لب عطشان توست
حال مرا روضه دگرگون کند
باز گدا بی سر و سامان توست
ای گل از ساقه جدا تشنه لب
آب لبت آب بقا تشنه لب
در و گوهر از دهنت ریخته
همچو عقیق یمنت ریخته
مثل نقابی به روی قرص ماه
زلف شکن در شکنت ریخته
بر روی هر صفحه خاک بلا
عطر خوش پیرهنت ریخته
دشمن بی شرم تو دور و برت
تا که کند بی کفنت ریخته
مصحف صد پاره زینب شدی
گوشه گودال تنت ریخته
ضربه سر نیزه کجا خورد که
خون جگر از دهنت ریخته؟
ناله زهرا قتلوک حسین
وای بنی ذبحوک حسین
#حسین_صیامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #غزل
چهها که با دل زینب نکرده این کوفه؟
تو نیسوار و منم کوچهگرد این کوفه
چه سنگها که نشد پرت سوی محمل من
به دستهای زن و طفل و مرد این کوفه
من از فراق نگارم عزا گرفتهام و
گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه
ادامهدار شده خاطرات کرب و بلا
چه آتشیست به پا در نبرد این کوفه
به جای نان و رطبهای هر شب بابا
چه لقمهها که نصیبم نکرده این کوفه
به خاندان رسول خدا کنایه زدند
چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه
نخوان دگر سر نیزه برایشان قرآن
که سکه میخورد آقا به درد این کوفه
بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی
که پاسخیست خدایی، به عهد این کوفه
#حسین_ایمانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #غزل
وای از نگاه بی خرد بی مرام ها
بر نیزه بود جاذبه ی انتقام ها
بازی کودکانه اطفال گشته بود
پرتاب سنگ از وسط پشت بام ها
آن روز از تمامی دیوار های شهر
با سنگ میرسید جواب سلام ها
در مدخل ورودی آن سرزمین درد
از بین رفته بود دگر احترام ها
وای از محله های یهودی نشین شهر
وای از صدای هلهله و ازدحام ها
یک کاروان به ناقه عریان گذر نمود
آهسته از میان نگاه امام ها
بر نیزه های گمشده در لابه لای دود
هجده سر بریده نشسته بدون خوود
#علی_زمانیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#غزل
نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن
نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن
اگرچه غنچه ی بی آب، نشکفد اما
درِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن
به چشم خارجی ما را تماشا می کند کوفی
به نی قرآن بخوان و رفع این سوء تفاهم کن
اگر بهر نماز شکر می خواهی وضو سازی
ندارم آب، با خاک سر زینب تیمم کن
تو قلب عالمِ امکانی و آگاهی از قلبم
به دریا با نگاه خود بگو، کم تر تلاطم کن
نگه با اختیار و اشک من بی اختیار آید
ز برج نی نظر ای ماه من امشب به انجم کن
اگر چه کاسه ی صبر مرا هم کرده ای لبریز
ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلم کن
#استاد_علی_انسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#غزل
اى یک جهان برادر! وى نور هر دو دیده
چون حال زار خواهر! چشم فلک ندیده
بى محمل و عمارى بى آشنا ویارى
سر گرد هر دیارى خاتون داغدیده
خورشید برج عصمت، شد در حجاب ظلمت
پشت سپهر حشمت، از بار غم خمیده
دردانه بانوى دهر، بى پرده شهره ی شهر
دوران چه کرده از قهر، با نازپروریده؟
ای لاله ی دل ما! وی شمع محفل ما
بر نى مقابل ما، سر بر فلک کشیده
بنگر بحال اطفال، در دست خصم، پامال
چون مرغ بى پر و بال، کز آشیان پریده
یک دسته دل شکسته، بندش بدست بسته
یک حلقه زار و خسته، خارش بپا خلیده
گردون شود نگون سر، افلاک تیره منظر
لیلا اسیر و اکبر، در خاک و خون طپیده
دست سکینه بر دل، پاى رباب در گِل
کافتاده در مقابل، اصغر گلو دریده
بربسته دست تقدیر، بیمار را به زنجیر
عنقای قاف و نخجیر، هرگز کسى شنیده؟
آهش زند زبانه، روزانه و شبانه
از ساغر زمانه، زهر اِلم چشیده
رفتم به کام دشمن، در بزم عام دشمن
داد از کلام دشمن، خون از دلم چکیده
کردند مجلس آرا، ناموس کبریا را
صاحبدلان خدا را، دل از کفم رمیده
گر مو به مو بمویم، آرام دل نجویم
از آنچه شد نگویم، با آن سر بریده
زآن لعل عیسوى دم، حاشا اگر زنم دم
کز جان و دل دمادم، ختم رسل مکیده
#آیت_الله_محمد_حسین_غروی_اصفهانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#طفلان_حضرت_مسلم_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
یک شب از سال است ما دلداده ها
میشویم از جرگه افتاده ها
تا شود وقف دو ساغر باده ها
دست ما دامان آقا زاده ها
دو پسر مثل دوتا گلدسته اند
دل به زینب دل به آقا بسته اند
با همین کم سن و سالی محشرند
یک تنه غوغاتر از صد لشگرند
این دوتا سردار کی فکر سرند؟
گوشه ای از معجزات حیدرند
خون دل خوردند درپای علی
جان بقربان نوه های علی
درمیان شهر حیرانند آه
کوچه در کوچه پریشانند آه
بی کس و کارند و گریانند آه
چه کنند آخر نمیدانند آه
یک شب اینجا یک شب آنجا مانده اند
پیش قاتلهای بابا مانده اند
شب شدو قصه به پایانش رسید
برلب کوفه دگر جانش رسید
گرگ وحشی به بیابانش رسید
میزبان تا پیش مهمانش رسید..
دستهاشان بسته شد بین طناب
برد اینهارا زخانه با شتاب
سمت شط این دو برادر را کشید
گریه میکردند خنجر را کشید
نقشه ذبح دوتا سر را کشید
گوشه ای رفت و دوپیکر را کشید
ناله ی بابا زدند و خنده کرد
خوب دست و پا زدند و خنده کرد
هرچه شد اینها کفن که داشتند
گرچه بی سر باز تن که داشتند
بر تن خود پیرهن که داشتند
بگذریم اصلا دهن که داشتند
هرچه هم شد چوب بر دندان نبود
جای سم روی بدن هاشان نبود
نیزه و سرنیزه ای درکار نیست
زخم هم دارند اگر بسیار نیست
سهم اینها حمله اشرار نیست
چشمشان از تشنگی ها تار نیست
روی نیزه نیست سرها باز شکر
بهر غارت نیست دعوا باز شکر
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#کوفه
#شام
#مثنوی
طعم شیرین ذکر شور حسین !
زینب ! ای خواهر غیور حسین
عالمه ، صابره ، عقیله تویی
شاه بانوی این قبیله تویی
قبله گاه امیر علقمه ای
تو علیِّ به شکل فاطمه ای
نَفَس تو رقیه پرور بود
خطبه هایت شبیه حیدر بود
صاحب شوکت وقار علی
ای زبان تو ذوالفقار علی
نور بر روی ناقه ای بانو !
خودِ نهج البلاغه ای بانو !
چادر توست خیمه ی توحید
سایه ی معجر تو شد خورشید
پای داغ تو نوح کم آورد
ایستادی و کوه کم آورد
باورم نیست روضه ها ، هیهات !
کوچه ! بازار ! عمه ی سادات !
هیبت تو شکسته شد ؟! هرگز
دست های تو بسته شد ؟! هرگز
حرف مقتل دروغ بود اصلاً
دور محمل شلوغ بود اصلاً ؟ ...
نظری سمت آفتاب نرفت ...
عمه ام مجلس شراب نرفت ...
پای این روضه روضه خوان جان داد
دَخَلَت زَینَبُ عَلی بنِ زیاد
#محسن_حنیفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#محرم
#غزل
بویِ سيبِ حرم از سمتِ سحر میآيد
قطعِ اين فاصله از دستِ تو بر میآيد
روز و شب كارِ شما گريه شده میدانم
باز از دامنتان بویِ جگر میآيد
كاشكی قدر بدانيم جوانیها را
زود بر شاخه در اين فصل ثمر میآيد
تا نشستيم در اين حلقه سرِ مجلسمان
مادرت دست شكسته به كمر میآيد
روزها سايه نشينِ قَدمش خورشيد است
هركه در سايهی اين بيرق اگر میآيد
میرسد جمعهای و پيشِ تو دَم میگيريم
عاقبت غُربتِ اين جمع به سر میآيد
تا كه آبی بزند بر لبِ لب تشنهی ما
مادرِ سينه زنان زود زِ در میآيد
كفنم پيرهنِ مشكیِ من كاش شود
رنگِ مشكی به كفن هم چقدر میآيد
علت اول دیوانگی ماست حسین
باز از مستیِ ديوانه خبر میآيد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج_مناجات
#غزل
جز شعر چه کردیم به امید ظهورت
ای ننگ بر این مدّعی عشق حضورت
یک بار نشد از سر اخلاص بخوانیم
یک ندبه به یاد دل بی تاب صبورت
کشکول گرفتیم و چونان هرزه گدایان
هر جای نشستیم به جز راه عبورت
خو کرده به تاریکی عصیان و شب جهل
خفاش صفت دور شدیم ازمه نورت
هر بار شما دیدی و بخشیدی و ای وای
ما توبه نکردیم پی رفع کدورت
ای وای اگر نامه اعمال من پست
لایق نشود لایق امضای طهورت
ای کاش که یک روز شوم آنچه تو خواهی
"یک روز" فقط محض دل پاک صبورت
#علی_اصغر_شیرخانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج_مناجات
#غزل
دلگيرم از تمامی دنيا شتاب كن
مجنونم و به خاطر ليلا شتاب كن
وقتش رسيده صبح طلوعت فرا رسد
پايان بده بر اين شب يلدا شتاب كن
در انتظار آمدنت روزها گذشت
ای وعده ی قديمی فردا شتاب كن
ای وارث عدالت و صبر و غم علی
با ذوالفقار حضرت مولا شتاب كن
جانم به لب رسيد از اين روزگار پست
آقا به جان حضرت زهرا شتاب كن
بر آن پدر كه با سر زانو رسيد و ديد
نقش زمين جوان خودش راشتاب كن
بر آن پدر كه پيكر فرزند خويش را
بر خاك می سپرد به صحرا شتاب كن
بر آن تنی كه زخمی تیر سه شعبه شد
بر آن سری كه رفت به نی ها شتاب كن
بر خانمی كه در دم گودال ميگرفت
با ناله ذكر "وای حسينا" شتاب كن
روضه گرفته ايم كه شايد نظر كنی
روضه برای حضرت سقا شتاب كن
جان سه ساله دختركی كه گرفته بود
بر روی دامنش سر بابا شتاب كن
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج_مناجات
#غزل
غربت کشیده آشنایش فرق دارد
آهش... صدایش... گریه هایش فرق دارد
فهمیده هر کس ذره ای دوری چشیده
هجران زده حال و هوایش فرق دارد
گیرم که مجنون در مسیر عشق لیلا
طعنه شنید اصلا برایش فرق دارد؟!
بالش بسوزد، سر برای شمع دارد
پروانه وادیِ فنایش فرق دارد
با من نگویید این قَدَر از طب و مرهم
بیماریِ هجران دوایش فرق دارد
پایان دلتنگیِ یعقوب است یوسف
اما دل من ماجرایش فرق دارد
قلبی که خون شد از فراق حضرت دوست
"یابن الحسن آقا بیا" یش فرق دارد
لطف و کرم بر اغنیا فرقی ندارد
اما گدا خیلی برایش فرق دارد
چیزی ندارم غیرِ اشک و مهر زهرا
عشقِ نگار است و بهایش فرق دارد
بارِ محبت هر کسی برداشت، دینش...
...از ابتدا تا انتهایش فرق دارد
پرواز ما بسته به وتر اهل بیت است
پربسته، رفتن تا خدایش فرق دارد
گمراه کن من را به زلف تابدارش
عاشق شدن هم إهْدنایش فرق دارد
سردابِ سامرا... سحر... با سینه زن ها
سرگشته سرتاسر صفایش فرق دارد
زائر اگر یک بار نه یک لحظه حتی...
...با یار باشد، کربلایش فرق دارد
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#چارپاره
باز در خاطرهها، یاد تو ای رهرو عشق
شعله سرکش آزادگی افروخته است
یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگیات
از سر شوق و طلب، دیده جان دوخته است
نقش پیکار تو، در صفحه تاریخ جهان
میدرخشد، چو فروغ سحر از ساحل شب
پرتواش بر همه کس تابد و میآموزد
پایداری و وفاداری، در راه طلب
چهر رنگین شفق، میدهد از خون تو یاد
که ز جان، بر سر پیمان ازل ریخته شد
راست، چون منظرهی تابلوی آزادیست
که فروزنده به تالار شب آویخته شد
رسم آزادی و پیکار حقیقتجویی
همه جا، صفحه تابنده آیین تو بود
آنچه بر ملّت اسلام، حیاتی بخشید
جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود
جان به قربان تو ای رهبر آزادی و عشق
که روانت سر تسلیم نیاورد فرود
زآن فداکاریِ مردانه و جانبازی پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
دلی که الفت دیرینه با بلا دارد
همیشه دست در آغوشِ اِبتلا دارد
دلی که طعم محبت چشیده میداند
«بلا» چه رابطهای تنگ با «وَلا» دارد
دلی که طور تجلّی شدهست سینهٔ او
چه التفات به جام جهاننما دارد
کسی که خاک سر کوی اوست منزل او
چه اعتنا به طلا و به کیمیا دارد
به عجز و زاری و خواری سخن نیالاید
کسی که درک درستی ز کربلا دارد
حسین گفت که ذلتپذیر نیست ولی
هنوز شاعر از این گفتهها اِبا دارد
حدیث واقعه را از شهید عشق بپرس
که جاودانه حضوری به نینوا دارد
به نیزهها نظر انداخت هر که، با خود گفت:
خدا چه آینههایی خدانما دارد
بیا که از بدن پاره پارهاش پیداست
که شوق دیدن یاران جدا جدا دارد
به ناامیدی از این در نرفته است کسی
عزیز فاطمه دستی گرهگشا دارد
به جز خرابهنشین خمار چشم شما
خبر ز حال خراباتیان کجا دارد
جمیل دیدن سیر جلالی است گواه
که از کمال تو زینب چه بهرهها دارد
همیشه شمع مزار شماست «پروانه»
که هر چه شعله به دل دارد از شما دارد
#محمد_علی_مجاهدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_جمعه
#غزل
از آن نَفَس که دلم مَبتلایتان شده است
دو دیده منتظرِ خاکِ پایتان شده است
من آفریده شدم تا که بر تو گریه کنم
که سمتِ قبلهی من کربلایتان شده است
مسیح سینه زنِ خیمهی عزایِ تو است
که زنده از نَفَسِ کیمیایتان شده است
فضایِ روضهیتان زنده میکند ما را
چه گرم خیمهی دارالشفایتان شده است
به سنگِ تربت ما حَک کنید بعد از ما
که این قتیلِ غم روضههایتان شده است
مرا به کنج خرابه چه میشود ببرید
دلم هوایی بزمِ عزایتان شده است
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#گزیده
دنیای بی حسین اگر آخر غم است
دنیای با حسین به آخر نمی رسد
این شاکلید قصه ی صحرای کربلاست
سر می دهد حسین ولی سر نمی رسد
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
ناله یِ واعطشا بر جگرش می افتاد
آب میدید به یادِ قمرش می افتاد
بی سبب نیست که از جمله یِ "بَکّائون" است
دائما اشک ز چشمانِ ترش می افتاد
شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد
با دلی خون شده میگفت که الشام الشام
تا به بازار ِمدینه گذرش می افتاد
روضه ی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می افتاد
وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه
قطعه هایِ پدرش دور و برش می افتاد
جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد
#رضا_قربانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#ترکیب_بند
زهر اشکی شد و کانونِ دعا را سوزاند
بند بندِ منِ اُفتاده زِ پا را سوزاند
آسمان تار شد و جرعهی آبی این زهر
پارههایِ جگر غرقِ بلا را سوزاند
سینهام بود حسینیهی غمهایِ حسین
یادِ آن خاطرهها بیتِ عزا را سوزاند
من نَه امروز که در کربُبلا جان دادم
از همان روز که آتش همهجا را سوزاند
با همان تیر که در حنجرهای تُرد و سفید
تارهای عطش آلودِ صدا را سوزاند
از همان لحظه که میسوختم و میدیدم
تازیانه همهی پیکرِ ما را سوزاند
خیمهای شعلهور اُفتاد زمین و ناگاه
چادرِ دختری از جنسِ حیا را سوزاند
وای از آن بَزم که در پیشِ اسیران حرم
خیزران هم لب و هم طشتِ طلا را سوزاند
دیدم آتش زِ سرِ بام به سرها میریخت
گیسوانِ به سرِ نیزه رها را سوزاند
هرچند دل از گریهی شبهای دعا سوخت
شیرازه ام اما همه در کرببلا سوخت
هر صفحهای از زندگیام شرحِ فراقیست
هر لحظهام عمریست که در فصلِ عزا سوخت
جا مانده به رویِ بدنم ردِ اسیری
روزی نَفَسی بود که در شامِ بلا سوخت
یادِ لب خشکیدهی شش ماهه مرا کُشت
آن لحظه که از لب زدنش سینهی ما سوخت
تا خیمهیمان هلهلهی حرمله آمد
وقتی که گلو سرخ شد و تارِ صدا سوخت
آتش زدنِ اهل حرم شعلهورم کرد
دیدم چقدر خیمه زِ داغ شهدا سوخت
دیدم به سَرم خیمهی آتش زده اُفتاد
دیدم که یتیمی به میانِ اُسرا سوخت
سرها به سرِ نیزه و در حلقهی آتش
هر زلف زِ هر نیزه اگر بود رها سوخت
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
ای شام، کربلای تو یا زین العابدین
دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین
یک عمر در فراق جوانان هاشمی
شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین
در بین خنده و کف و شادی گریستند
زنجیرها برای تو یا زین العابدین
چشم حسین و چشم شهیدان کربلا
گریند در عزای تو یا زین العابدین
ای کاش پر شود عوض اشک، چشم ما
از خون ساق پای تو یا زین العابدین
در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد
دست گره گشای تو یا زین العابدین
ای کنز مخفی ازلی!یک نفر نگفت
ویرانه نیست جای تو یا زین العابدین
آرد صدای گریۀ ما سر بر آسمان،
از اشک بی صدای تو یا زین العابدین
تا حشر، انقلاب حسین است سربلند
در پای خطبه های تو یا زین العابدین
در کوچه های شام، فقط سنگ های بام
بودند آشنای تو یا زین العابدین
خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله
گردید رونمای تو یا زین العابدین
"میثم"سلام می دهد از دور، صبح و شام
بر صحن باصفای تو یا زین العابدین
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
به خاک تربتت هر بار بگذارم جبینم را
درونم حس کنم انوار رب العالمینم را
معاد و عدل و توحید و نبوت را تو معیاری
نخواهم داد بر شک بقیه این یقینم را
منِ گمراه و حیران را به راه راست آوردی
ز گیسویت گرفتم رشته ی حبل المتینم را
همیشه روح من حس امانت کرد با مهرت
نگیر از من به جان مادرت روح الامینم را
شکسته دل شدن را از سخای مادرت دارم
گدایی کرده ام از فاطمه قلب حزینم را
اگرچه دست خالی آمدم، چشم پُری دارم
بخر چشم ترم را، این متاع کمترینم را
گره افتاده در کارم، گرفتارِ گرفتارم
پذیرا باش نذرِ سفره ی اُم البنینم را
همه آماده ی رفتن شدند و باز جا ماندم
بیا امضا کن از لطفت برات اربعینم را
نگیر از عمر من اوقات خیر و برکتم، یعنی
همین که در میان روضه هایت می نشینم را
سرش را دید و با گریه سکینه گفت با بابا
تماشا کن میان شام حال شرمگینم را
همین که معجرم در آن شلوغی سوخت با شعله
به روی سر گرفتم تکه های آستینم را
#محمدجواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem