eitaa logo
شعر شیعه
6.6هزار دنبال‌کننده
438 عکس
162 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️ امام سجاد(ع) و کمک به فقرا؛ ابوحمزه ثمالی می‌گوید: علی بن حسین شبانه مقداری غذا بر دوش خود می‌گذاشت و در تاریکی شب به صورت مخفیانه به فقرا می‌رساند و می‌فرمود: “صدقه ای که در تاریکی شب داده شود، غضب خداوند را خاموش می‌کند” (۱) محمد بن اسحاق می‌گوید: مردمی در مدینه زندگی می‌کردند و نمی‌دانستند معاش آنها از کجا تأمین می‌شود؛ با درگذشت علی بن الحسین غذای شبانه آنان قطع شد(۲) شب هنگام انبان‌های نان را بر پشت خود بر می‌داشت و به خانه مستمندان می‌رفت و می‌گفت: «صدقه پنهانی، آتش غضب پروردگار را خاموش می‌کند.» برداشتن این انبان‌ها بر پشت او اثر نهاده بود و چون به جوار پروردگار رفت به هنگام شست و شوی آن حضرت آن نشانه‌ها را بر پشت او دیدند(۳) ابن سعد نویسد: چون مستمندی نزد او می‌آمد، برمی‌خواست و حاجت او را روا می‌کرد و می‌گفت: «صدقه پیش از آنکه به دست خواهنده برسد، به دست خدا می‌رسد»(۴) سالی قصد حج کرد. خواهرش سکینه توشه‌ای به ارزش هزار درهم برای وی آماده ساخت. چون به حره رسید، آن توشه را نزد او بردند. امام همه آن را میان مستمندان پخش فرمود(۵) علی بن الحسین(ع) پسر عموئی مستمند داشت. شب هنگام چنانکه وی او را نشناسد، نزدش می‌رفت و چند دینار بدو می‌بخشید. آن مرد می‌گفت: علی بن الحسین رعایت خویشاوندی را نمی‌کند خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را می‌شنید و شکیبائی و بردباری می‌کرد و خود را بدان خویشاوند نمی‌شناساند. چون به دیدار خدا رفت آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست که آن مرد نیکوکار علی بن الحسین بوده است پس بر سر مزار او رفت و گریه کرد(۶) ابونعیم نویسد: دو بار مال خود را با مستمندان قسمت کرد و گفت: «خداوند بنده مؤمن گناهکار توبه‌کننده را دوست دارد»(۷) و نویسد: مردم او را بخیل می‌دانستند و چون به جوار حق رفت دانستند که هزینه صد خانوار را عهده‌دار بوده است(۸) چون گدائی نزد او می‌آمد، می‌گفت: «مرحبا به کسی که توشه مرا به آخرت می‌برد»(۹) 📚منبع (۱) سیراعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۳۹۳ (۲) همان (۳) حلیة الاولیاء، ابو نعیم، ج ۳، ص ۱۳۶؛ کشف الغمه، اربلی، ج۲، ص۷۷ مناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۵۴؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ص ۲۳۱ (۴) طبقات، هاشمی، ج ۵، ص ۱۶۰ (۵) کشف الغمه، اربلی، ج۲، ص۷۸؛ صفة الصفوة، الجوزی، ج ۲، ص ۵۴ (۶) کشف الغمه، اربلی، ج۲ ص۱۰۷؛ حلیة الاولیاء، ابو نعیم، ج ۳، ص ۱۴۰ (۷) همان کتاب، ص ۱۳۶ (۸) صفة الصفوة، الجوزی، ج ۲، ص ۵۴؛ حلیة الاولیاء، ابو نعیم، ج ۳، ص ۱۳۶ (۹) کشف الغمه، اربلی، ج ۲، ص ۷۷؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۱۵۴؛ حلیة الاولیاء، ابو نعیم، ج ۳، ص ۱۳۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://b2n.ir/g57095
▪️ امام سجاد(ع) و رفتار با بردگان؛ سیدالاهل نوشته است: امام سجاد(ع)در حالی که نیازی به بردگان نداشت، آنها را می‌خرید. این خریدن تنها برای آزاد کردن آنها بود. بردگان که چنین نیتی از امام می‌دیدند، خود را در معرض او می‌نهادند تا امام آنها را بخرد. امام سجاد(ع) در هر زمان و موقعیتی به آزادی آنها می‌پرداخت، به طوری که در شهر مدینه عده زیادی، همچون یک لشکر از موالی آزاد شده، از زن و مرد، به چشم می‌خورد که همگی از موالی امام بودند. 📚منبع زین العابدین، سیدالاهل، ص ۴۷ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://b2n.ir/k26531
⚫️ امام سجاد(ع) و عبادت؛ مالک بن انس می‌گوید: علی بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند تا اینکه از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین العابدین» می‌گویند(۱) ابن عبد ربّه می‌نویسد: هنگامی که علی بن حسین آماده نماز می‌شد، لرزه عجیبی وجودش را فرا می‌گرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «وای بر شما! آیا می‌دانید که من در برابر چه کسی می‌خواهم بایستم و در برابر چه کسی می‌خواهم مناجات کنم؟!»(۲) مالک بن انس می‌گوید: هنگامی که علی بن حسین احرام بست، لبیک اللهم لبیک را قرائت کرد و در همان لحظه، بیهوش شده و از مرکب خود به زمین افتاد(۳) 📚منبع (۱) العِبَر، ذهبی، ج۱، ص۸۳ (۲) عقدالفرید، ابن عبد ربه، ج۳، ص۱۶۹؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۳۹۲ (۳) سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۳۹۲ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://b2n.ir/m55970
بی تو سرگردانم و یک دردِ جانکاهم حسین(ع) خوب شد که سائلِ این بزم و درگاهم حسین(ع) دستهایم را نگیری میخورم هر آن زمین... راه را گم میکنم! پس باش همراهم حسین(ع) دردسر دارم برایت! من کجا اینجا کجا؟! بینِ خوبانت منِ بیچاره گمراهم حسین(ع) مثلِ حرّ؛ با توبه راهم را به تو کج کرده ام چونکه از آقایی ات بسیار آگاهم حسین(ع) میشوم آب از خجالت با همین چشمانِ خشک رزقِ اشکی لطف کن! ای عشقِ دلخواهم حسین(ع) رد شدم از خطِّ قرمزهایِ بسیاری ولی خط بکش بر اشتباهاتِ خودآگاهم حسین(ع) تا همین لحظه که طی شد با گناهانِ زیاد رحم کن بر باقیِ این عمرِ کوتاهم حسین(ع) از خدا جز تو نمیخواهم کسی را لحظه ای هست عشقت حاجتِ صبح و شبانگاهم حسین(ع) آرزویم هست بیمارِ غمت باشم فقط دردمندم کن! مداوا نه! نمیخواهم حسین(ع) میشود دوزخ گلستان! با شهیدان در بهشت- تا که میگوییم هر شب یکصدا، با هم: حسین(ع) داغت از قلبم شبیه شعله بالا میرود تشنه بودی! آتشی افتاده در آهم حسین(ع) میکُشد آخر مرا که غارتِ انگشترت روضهٔ پیراهنت شد دردِ جانکاهم حسین(ع)! @shia_poem
نقاره می‌زنند... چه شوری به پا شده‌ست؟ نقاره می‌زنند... که حاجت‌روا شده‌ست؟ نقاره می‌زنند... نوای جنون کیست؟ بر سنگ‌فرش صحن حرم خط خون کیست؟ آهنگ دیگری‌ست که نقاره می‌زند خون کبوتری‌ست که فواره می‌زند هنگامه تقرب حبل‌الورید شد آن‌کس که داشت نذر شهادت شهید شد.. عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند سرمست عطر یار، هوای جنون کنند چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟ حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند از گرد آفتاب حرم دورمان کند هم‌سنگریم و همدم و همراه و هم‌قسم آری به خون فاطمیون حرم قسم @shia_poem
از این همه داغ رفته بر این ایام دریای دل وطن ندارد آرام خون شد به دل شاهچراغ، آه حسین شیراز به سمت کربلا داد سلام
نوای عشق مولا طیب الله دل بی تاب و شیدا طیب الله و حالا بعد عمری روضه خوانی بگوید بر تو زهرا طیب الله شادی روح صلوات @shia_poem
سه روز است آب و غذایی نخوردیم نشستیم و جای کبودی شمردیم سه روز است ما جای خوابی نداریم به جز آستین ها حجابی نداریم دعا کن کسی بین معبر نباشد اگر هست از مردم شر نباشد ببین باز کردند دروازه هارا دعا کن من و  بچه هارا... نگارا! عجب ازدحامی عجب پست هایی عجب لات هایی عجب مست هایی عجب جای تنگی عجب طبل جنگی عجب دستهایی عجب چوب و سنگی دل شام ازینکه اسیریم شاد است دلم سوخت.. رقاصه دورم زیاد است بگو نیزه دارت نخندد به دردم قرار است تا کی به کوچه بگردم؟! کسی نیزه میزد به پهلوم در راه.. کسی درمیاورد ادای مرا آه.. امان از اسیری امان از غریبی روی صورتم چنگ زد نانجیبی چه میشد درآن کوچه دیگر نبودی که من هو شدم بین مشتی یهودی خودت کور کن چشم آن ساربان را خودت لال کن آن زن بد دهان را ابالفضلِ ما بود و خشمی خروشان که رفتیم بازار برده فروشان.. من از دخترانت خجالت کشیدم چگونه بگویم چه حرفی شنیدم @shia_poem
شکر خدا که از ازل آقای ما شدی شکر خدا که نوکری ات شد نصیبِ ما صد مرده زنده میشود از خاکِ مقدمت ای تربتِ مقدس و پاکَت ، طبیبِ ما حُبَّت دلیلِ رفع موانع ز هر دعاست ای پاسخ حقیقی اَمَّن یُجیبِ ما هستی رفیق هرکه ندارد رفیق و یار تنهاترین رفیق  ، حبیبِ غریبِ ما ای بی کفن فتاده به صحرای کربلا خد التریب ، حضرتِ شیب الخضیبِ ما از بین روضه های تو با روضه تنور عمری است رفته است قرار و شکیب ما لطفی کن ای طبیب و به فریاد ما برس در وقت احتضار بزن یک سری به ما #@shia_poem
🏴 خواست ام کلثوم در مورد اسرای کربلا؛ سيد بن طاوس در مورد این واقعه مي‌نويسد: وقتي اسرای كربلا نزديك شهر دمشق رسيدند، ام كلثوم نزد شمر بن ذی الجوشن رفت و گفت: ما را از دروازه‌ای ببر كه تماشاچيان كمتر حضور داشته باشند و به سپاه بگو اين سرها را از محل‌ها دورتر ببرند تا نگاه مردم كمتر به ما بيفتد. اما شمر در اثر خباثت و پليدی كه داشت دستور داد سرها را بالای نيزه‌ها زدند و در ميان محمل‌‌ها قرار دادند و آنان را از ميان تماشاچيان عبور دادند.» 📚منبع لهوف، سيد بن طاووس، ص ۲۰۷ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://b2n.ir/r02362
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون تفرقه؛ با اتحادیم به دشمن فرصتِ جولان ندادیم شبیه کوه، در موجِ بلایا به پایِ آرمان ها ایستادیم! @shia_poem
به شیعه ابرو داده وجود زینب کبری یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری اگر خالی ست جایش در کسا اما خدا بگذاشت نماد پنج تن را در وجود زینب کبری حسین از یاد ها می رفت و پرچم ها زمین می خورد نبود از عشق ردی در نبود زینب کبری کسی که هستی اش را داد تا که  معجرش باشد نمی داند قلم حد و حدود زینب کبری شهادت خواستگاه کربلا بود و حسین اما اسارت شد عروج بی فرود زینب کبری اسارت رفت اما معنی اش ذلت نمی باشد اسارت را خدا کرده صعود زینب کبری چه محکم ما رایت الا جمیلا ضربه زد انجا به گوش دشمن کور و حسود زینب کبری چنان کوهی که از طوفان نیاید خم بر ابرویش حرم را تکیه گاه امن بوده زینب کبری طنین خطبه اش را کوفه فهمیده است یعنی چه هراسان شد دل شام از ورود زینب کبری به اشک شرم می شوید به نی خورشید چشمش را ببیند هر زمان چشم کبود زینب کبری @shia_poem
خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد اگر دل یکی از آل‌بوتراب بگیرد گرفته است دل زینب از زمین و زمانه خوشا دلی که از این درد بی‌حساب بگیرد برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟ اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز ندیده‌اند که او چشم از رباب بگیرد چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده که نعل مرکب‌ها از گلش گلاب بگیرد بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد کسی ندیده که لب‌های قاری سر نیزه صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد                                      تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد... قسم دهید خدا را به حق زینب کبری به این امید که امر فرج شتاب بگیرد. @shia_poem
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟! کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم... پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس می روم حالا میان خولی و شمر و سنان وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟! مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان... ...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا شد بهار عمر من در شام یکباره خزان @shia_poem
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟ در دل دریای دشمن بی‌محابا ایستاده؟ لرزه می‌افتد به جان خیل دشمن از خروشش وز نهیبش قلب هستی، نبض دنیا ایستاده می‌گذارد پای بر فرق شط از دریادلی‌ها وه چه بشکوه و تماشایی‌ست دریا، ایستاده! گر چه زینب زیر بار داغ‌ها از پا نشسته تکیه کرده بر عمود خیمه‌ها، تا ایستاده او که دارد فطرتی نازک‌تر از آیینه حتی در مصاف خصم چون کوهی ز خارا، ایستاده با غریو «ما رأیتُ  فِی البَلا  اِلا جَمیلا» پیش روی آن همه زشتی، چه زیبا ایستاده! از قیام کربلا این درس را آموخت باید: ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران: مرگ در فرهنگ ما زیباست، اما ایستاده! @shia_poem
دختر شیر خدا در شام محشر کرده است گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است اوکه منبر رفته جدش بر جهاز ناقه ها ناقه‌ای را بی‌جهاز اینبار منبر کرده است چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید گرچه چشمش با سری نیزه‌نشین سر کرده است بر فراز نیزه ها رأس حسین بن علی محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست عصمت الله است و قطعا فکر معجر کرده است مرتضای نطق هایش کفر را بیچاره کرد مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است @shia_poem
قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت ای نفس‌هایم بقربان مسیحا پرچمت هر محرم با هزاران شوق بر تن کرده‌ام رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت قامت گردن کشان خم میشود بی اختیار هر کجا که میشود از دور پیدا پرچمت بس که مواج است از چندین خیابان دورتر مانده‌ام دریا به چشمم میخورد یا پرچمت!؟ بر سر خورشیدِ گنبد تا می‌افتد سایه‌اش میشود زیباترین تصویر دنیا پرچمت غبطه خوردن کار خاک و آب و آتش میشود باد وقتی عشق بازی میکند با پرچمت هر فرازی دیده‌ام با خود فرودی داشته‌‌است «هر چه بالا رفت پایین آمد الّا پرچمت» با تو هر کس بود ماند و بی تو هر کس بود رفت هست از روز ازل تا حشر، بالا پرچمت @shia_poem
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی من راضی ام آنگونه که مولا بپسندد مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد از قافله دوریم ولی کاش از آن دور یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_ _یک بار بیاید به تماشا...بپسندد ما دغدغه داریم که ارباب ببیند ما دغدغه داریم که سقا بپسندد نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم ما آمده ایم اُمّ ابیها بپسندد  بگذار بخندند به این زار زدن ها... می ارزد اگر زینب کبری بپسندد @shia_poem
چه باک از مرگ؟وقتی مقتدایت شاه مردان است الا نمرودیان! پایان این آتش گلستان است اگر گفتند روزی این شهادت عین خسران است بگو در کنجِ بستر جان سپردن ننگ انسان است مبادا وقت جنگِ حق و باطل بی طرف باشم منِ شیعه به دنیا آمدم تا جان به کف باشم مبادا عرصه را خالی کنم در حِین این پیکار مبادا اینکه زیر چکمه ی دشمن شوم بیدار مبادا  کربلا اینبار در ایران شود تکرار مبادا لحظه ای پایین بیاید پرچم سردار مگر من مرده باشم این علم روی زمین باشد که این کشور مسلمان امیر المومنین باشد امان نامه کجا و پیروان راه عاشورا بگو «پا پس کشیدن»نیست شانِ شیعه ی مولا که عزم راسخ ما کوه ها را می کَند از جا چه غم؟وقتی که باشد مقتدامان مهدی زهرا نمی دانند ایرانی جماعت سخت بی باک است که ایران ِقوی کابوسِ دشمن های این خاک است @shia_poem
عزای ماه محرم عزای فاطمه است حسین گفتن ما با نوای فاطمه است به خرج مُغرِض و دشمن نرفته و نرود که خرج روضه هرسال پای فاطمه است اگرچه در ته گودال دست و پا میزد بهای سرخی خونش خدای فاطمه است حسین مثل حسن مادریست گریه کنید حسین عاشق اشک گدای فاطمه است اگر صدای علی را شنیدی از زینب فقط صدای رقیه صدای فاطمه است دلم به کرببلا و به اربعین خوش شد هوا هوای نجف یا هوای فاطمه است خدا قبول کُند از همه حسینی ها همیشه پشت سر ما دعای فاطمه است همیشه جمع شده روضه با سلیقه او همیشه گوشه ی هر روضه جای فاطمه است به صورتی که زده بوسه مصطفی، در خورد شروع روضه ی فضه بیای فاطمه است خلاصه پشت در خانه هیزم آوردند خلاصه بیت علی کربلای فاطمه است لگد زدند به طوبا و میوه اش افتاد همین دلالتِ بر انحنای فاطمه است زنی که خورده زمین، مردِ خانه ی علیَ است یلی که خورده زمین مرتضای فاطمه است یکی نبود بگوید محله های شلوغ چه جای آمدن بچه های فاطمه است کجاست فاطمه؟ در شام ازدحام شده عقیله وارد دروازه ی عوام شده   @shia_poem
شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت دو سه روزی دمِ دروازه معطل بودند پشت دروازه به آنها چقدر سخت گذشت کاش شب بود و نمی دید کسی زینب را بین انظار خدایا چقدر سخت گذشت وسط آن همه نامحرمِ بی شرم و حیا سرِ بازار به زنها چقدر سخت گذشت آن یهودیه نگاهش که به سرها افتاد ناسزا گفت به مولا چقدر سخت گذشت هر کسی بغض علی داشت به اکبر میزد پای آن نیزه به لیلا چقدر سخت گذشت دختر آیه تطهیر کجا بزم شراب بیشتر از همه ، آنجا چقدر سخت گذشت سر ببریده درآورد سر از طشت طلا خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت چوب میخورد حسین و لب زینب می سوخت وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت @shia_poem
به زخم قلب همه عاشقان نمک زده اند که نازدانه ی ارباب را کتک زده اند یکی دو تاست مگر زخم های آبله اش چه می شد این همه سنگین نبود سلسله اش چه می شد این همه بازوی او کبود نبود دلیل قدِّ خمش کوچه ی یهود نبود چه می شد این همه از ناقه اش نمی افتاد نه ... ضربه های سنان را نمی برد از یاد در آسمان کبودش دگر ستاره نداشت چه بود قصه؟ دگر گوش و گوشواره نداشت خدا کند به زمین خورده ها نفس بدهند عقیق سرخ پدر را دوباره پس بدهند خدا کند که دگر سنگ بر جبین نخورد سه ساله ی احدی بی هوا زمین نخورد سزای دخترکی بی پناه، توهین نیست و دست هیچکسی مثل زجر سنگین نیست ### ### ### خرابه حال و هوای خزان گرفته پدر چقدر موی سرت بوی نان گرفته پدر چقدر چشم به راهت شدم ... کجا بودی؟ خدا نکرده مگر زیر دست و پا بودی چقدر وضع تنت نامرتب است پدر هنوز روی لبت رد مرکب است پدر @shia_poem
از تنت دوری و سرنیزه مکانت شده است آیه ی کهف خدا ذکر زبانت شده است سرِ تو دست سنان است و گلویت خسته خسته از دست تکان های سنانت شده است بین هجده گل سرخم که به نی می سوزند زخم پیشانی تو خوب نشانت شده است برسان از سر نی نیم نگاهی به من و دخترت که نفسش، مرثیه خوانت شده است من عزادارم و دستانم اگر بسته، ولی سنگ ها بر سر من لطمه زنانت شده است شده امروز مرا همسفر کوفه و شام آنکه دیروز تو را قاتل جانت شده است معجر سوخته ی دخترکانت،  امروز بدترین زخم روی روح و روانت شده است @shia_poem
چه کرده‌اند پدر چهره کریم تو را؟ خدا هلاک کند قاتل لئیم تو را وخامت خودم از یاد رفت تا دیدم میان معرکه وضعیت وخیم تو را چگونه باز شده پای شعله در حرمت؟ نمی‌شناخت مگر حرمت حریم تو را؟ پدر! مشام من از بوی دود پر شده است ببخش اگر که نفهمیده‌ام شمیم تو را نبود اگر نظر تو به قلب کوچک من نداشت طاقت درک غم عظیم تو را ای آن کسی که نوازشگر یتیمانی! کسی نبود نوازش کند یتیم تو را نشان گذاشته‌ام در مسیر با خونم که خلق گم نکند راه مستقیم تو را @shia_poem