#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند_مربع
هرچند که در عشق به وسواس رسیدیم
لب تشنه به سرچشمه ی احساس رسیدیم
با شبنمی از اشک به الماس رسیدیم
وقتی به در خانه ی عباس رسیدیم
ای عشق! دخیلیم به لبخند ملیحت
پر می کشم امشب به تمنای ضریحت
تا بودم و تا هستم و تا عشق تو باقی ست
تا در دلم احساس خوش یاس و اقاقی ست
تا در سر من شور حجازی و عراقی ست
سرمستم و مستی من از حضرت ساقی ست
ساقی نجف! از می سقای تو مستم
مابین دوراهی نجف-علقمه هستم
امشب حرم کعبه همین بیت گلین است
بنت اسد امشبمان ام بنین است
با نام علی نام ابالفضل قرین است
والله اسدالله همین است همین است
یعنی که علی آمده از راه دوباره
بنت اسد آرد اسدالله دوباره
خوب است که من بعد نیاید سحر از راه
وقتی که بلند است شب از طلعت این ماه
ماهی که درخشیده به دستان یدالله
ای دست نگاه حسد از روی تو کوتاه
شب بارقه ای در دل چشمان سیاهت
لاحول ولا قوه الا به نگاهت
آیا قلمی هست که روزی بتواند
تا مدح تو را بر خط دفتر بنشاند
اوصاف تو باید به جنونم برساند
جا دارد اگر عالمی از شوق بخواند
ای اهل حرم میر و وعلمدار رسیده
سقای حسین سید و سالار رسیده
کافیست قدم رنجه کنی در دل پیکار
کافیست بگیری به کفت تیغ، علی وار
دشمن شود از ضربه ی شمشیر تو بیزار
کی آینه ی تیغ تو گیرد رد زنگار
ای معرکه مغلوب تو و غرش خشمت
بی جان شده جسم همه با تیغ دو چشمت
در وصف تو در کام گرفتیم زبان را
مشتاق تو دیدم طپش هر ضربان را
عشق تو برانگیخته ادیان جهان را
مسحور خودش کرده دل ارمنیان را
چون آذریان امشب، می خوانمت از جان
قربانون اولوم عباس جانیم سنه قربان
من قطره ی وامانده ی دریای وصالم
من سائل هر روز و گدای سر سالم
نام تو به لب دارم و بهتر شده حالم
مشتاق زیارت شده ام بین خیالم
در حسرت تو دل به دل اشک سپردم
ماندم که چرا از غمت هجر تو نمردم
#محمد_علی_بيابانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#غزل
به چشمانت نمیآید که اهل این زمین باشی
گمانم شهروند آسمان چندمین باشی
برایت فرشهای پیش پا افتاده ناچیزند
تو با این منزلت باید که سجادهنشین باشی
تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده
بنا شد آنچنان باشی، بنا شد اینچنین باشی
خدا میخواست تا دین را به دستان تو بسپارد
به بیماری دچارت کرد تا فردای دین، باشی
به لطف آن همه داغی که در کربوبلا دیدی
تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی
برای من نخی از رشتۀ سجادهات کافیست
سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی
تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده
فقط شایستهات این است «زین العابدین» باشی
#سیده_تکتم_حسینی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#استوری
گل سجاده مستِ اذکارت
دل ما برده ای به یک غمزه
ای دمت گرم یاد ما بودی
یاد دادی به ما ابوحمزه
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#غزل
خوب شد، ایرانِ ما یک سهم از زهرا گرفت
خوب شد یک زن، میان خاندانت جا گرفت
لطف کرده فاطمه، ما را حساب آورده است
خوب شد این دفعه این عرضِ دعای ما گرفت
ما حساب کار خود را از ازل پس داده ایم
اینچنین بوده که چشم مادرت ما را گرفت
شهر بانوی قبیله، شد کنیز فاطمه
مثل مروارید بود و رزق از دریا گرفت
در هیاهوی دو رنگیِ عرب های حجاز
پرچمِ ایرانیان را مادرت بالا گرفت
حامل نور “امامت” بود، بانوی حسین
تا به دنیا آمدی، تبریک از مولا گرفت
خاک پایت سرمهی چشم تمام قدسیان
آفرینش با قدوم پاک تو “معنا” گرفت
زینت سجده تویی، زین العباد عالمی
با نماز تو ، “عبادت” جلوه ای زیبا گرفت
#پوریا_باقری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
پس از عباس می آید یلی پیروز و هم غالب
امید آخر زینب ، پدر را بهترین نایب
همان آقا که عشقش را به جان و دل منم طالب
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
#مهدی_آسترکی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
دلیل طالع و بی طالعی همینم بس
که من به کنج فراقم، دلم به بزم وصال
#وحشى_بافقى
#شعر_شیعه
#کانال_تحصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالیتر
ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالیتر
علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه
به حمدِالله وَالمِنَّه ولیالله ست والیتر
اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک میروبد
نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالیتر
اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم
که از قالیچهی تبریز میگردیم قالیتر
علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانهی ما را
"به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را"
در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب
ببین بابا چه میبخشد گداها را گداها را
لبِ گهوارهاش پروانهای بی تاب اگر دیدید
بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را
اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست
اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را
علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را
خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را
خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید
فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را:
که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست میدارد
میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را
ببین که میبَرد امشب تبسمهای زیبایش
دلِ مادربزرگش را دلِ اولادِ سلمان را
علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی
بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی
برایت لافتی الا علی میآید از بالا
اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی
هزار ، اللهاکبر را به بازویِ تو میخوانند
که با شمشیر میگردی علیِ اکبرِ ثانی
علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی
تو عباسی نه اینهم نه ، که طوفانتر زِ طوفانی
علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#اعیاد_شعبانیه
#حضرت_عباس_علیه_السلام
سیمرغ در غبارِ خودش ایستاده است
خورشید در مدارِ خودش ایستاده است
غرق ادب تمامِ جهان کوچک و بزرگ
هر قُلّه در دیارِ خودش ایستاده است
در بینِ سینههاست نفسها که دیدهاند
آری علی کنارِ خودش ایستاده است
رزم آوری رسیده که امروز عَبدو وَد
مبهوت بر مزارِ خودش ایستاده است
میدان به احترام امیرش بلند شد
از هیبتِ سوارِ خودش ایستاده است
شیرافکنِ قبیلهی آلِ علی است یا...
شیری به بیشهزارِ خودش ایستاده است
هرکس که دید گفت یقینا که مرتضی...
...با تیغِ ذوالفقارِ خودش ایستاده است
او امتدادِ قلعهتکانیِ مرتضاست
عباس خاطراتِ جوانیِ مرتضاست
سمت بهشت جاده نبود و تو آمدی
مستی حریفِ باده نبود و تو آمدی
تو از نژادِ حیدری و فرق میکنی
چون تو امیرزاده نبود و تو آمدی
سوگند میخورند تمامیِ آبها
دریای ایستاده نبود و تو آمدی
پیش از تو ای مدارِ تمامیِ کیشها
این قدر عشق ساده نبود و تو آمدی
بر خاکِ آستانهی ماهی ، تمامِ عمر
خورشید سر نهاده نبود و تو آمدی
قبل از تو دل به هیچ جمالی ندادهایم
این عشق بی اراده نبود و تو آمدی
این خانواده داشت هر آن چیز غیرِ تو
شوری به خانواده نبود و تو آمدی
تو آمدی و از تو علی بوسه چین شدهاست
از این به بعد فاطمه امالبنین شدهاست
گفتم که جرعهای زنم از آبشارِ تو
لکنت زبان گرفتهام اما کنارِ تو
اَلکن کَن است آنکه که از هیبت تو گفت
بیچاره خشک ، پیش تو شد شد شکارِ تو
سَرسَرخوشم نـ نـ نذرِ توام تا ابد ابد
هر هر نفس زِزندهام از از بهار تو
از از ازل شده شدهام مبتلای تو
دل دل دلم شده شده دل دل دچار تو
من من غلاغلام د در درگه توام
من من کجا کجا و شـ شهـ شهریار تو
الـ الکنم مـ مدح تو گفـ گفتنم خطاست
بگشا گره گره زِ من شرمسار تو
این بار هم زبان مرا باز میکنی
تا از تو گویم از طپش چشمهسار تو
بابالحسین باب دلی بو الفضائلی
ای شکل مرتضی چقدر خوش شمایلی
از آن زمان که فیضِ سحر آفریدهاند
از جلوههای رویِ قمر آفریدهاند
شیرانِ بیشههای شجاعت نوشتهاند
از خاکِ مقدم تو جگر آفریدهاند
در پیش بچههای علی خاک زادهای
بالای کعبه سایهی سر آفریندهاند
دورِ سرِ حسین و حسن چرخ میزنی
از ابتدا به دوشِ تو پَر آفریدهاند
امالبنین گرفته تو را نذر کرده است
بهرِ حسین چشم و نظر آفریدهاند
جمع است جمع خاطرِ زهرا از این به بعد
زینب برایِ توست سپر آفریدهاند
میخواستند تا که بریزیم زیرِ پات
بر رویِ شانهیِ همه سر آفریدهاند
جز گِردِ تو عشیرهی زهرا نمیرود
زینب جز از رکابِ تو بالا نمیرود
من دلخوشم همیشه ولی با شما خوشم
تنها به زیرِ سایهی ایوانطلا خوشم
در پشت در نیامدهام گیرم و رَوَم
من با همین گداییِ بی انتها خوشم
از بینِ در که نه... ، درِ این خانه باز کن
من سائلم به دیدنِ رویِ شما خوشم
تا سُرمه کردهایم به تربت دو چشمِ خویش
از بِینِ هرچه هست به این خاکِ پا خوشم
گیرم که هیچ چیز نگیرم ، نمیروم
تاجر نیَم ، به خاطرِ این اعتنا خوشم
چیزی نداشتم که گذارم برای قبر...
تنها به لطفِ مرحمت مرتضی خوشم
باب الحوائجیِ تو ما را جریح کرد
من با بهشت نه به شبِ کربلا خوشم
عمری گدای گریه کنِ این حوالیام
دستم بگیر ساقیِ بی دست ، خالیام
ای نیزهزار زخمِ جگر را چه میکنی
با این سهشعبه دیدهی تر را چه میکنی
با من بگو که دست خودت را چه کردهای
با من مگو که دردِ کمر را چه میکنی
گیرم تو را به خیمه برم پیشِ دختران
این زخمهای تیغ و تبر را چه میکنی
قدری بهم نریز رسیده است مادرم
من هیچ گریههای پدر را چه میکنی
بر روی نیزه هم بِروی بی تعادلی
در بینِ راه سنگِ گذر را چه میکنی
ای غیرتی به خاطر زینب نگاه کن
دور حرم هزار نفر را چه میکنی
دیگر کسی برای حرم بردنم نبود
ای تکیه گاه ، وقتِ زمین خوردنم نبود
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
هرکسی دنبال دنیا رفت عزت را ندید
هرکسی با عشق بد تا کرد جنت را ندید
ساقه های عرش شاهدهای این حرف من اند
چشم هرکس خورد بر نور تو ظلمت را ندید
در زدیم و دستی آمد روزی ما را رساند
سائل اینجا لحظه ای رنگ خجالت را ندید
لطفشان حتی به یک تبعید رفته میرسد
مثل فطرس هیچ کس اینقدر رحمت را ندید
هر نفس پشت نفس مقروض اربابم ولی
این بدهکار از طلبکارش شکایت را ندید
هر سری بر دامنت آمد سعادتمند شد
هر سری محروم فیض ات شد سعادت را ندید
ما به پابوس شبیر از پیش شبّر آمدیم
با چه شوقی از برادر به برادر آمدیم
تو می آیی و به محض آمدن گل میکنی
کربلا را تا ابد میخانه ی کل میکنی
از همین گهواره چشمانت به زهرا خیره شد
از همین آغاز بر زهرا توسل میکنی
در قنوتت ذکر پشت ذکر بالا میرود
دستهایت را به سمت آسمان پل میکنی
بین دو انگشت تو جایی به ما هم میرسد؟
پس بهشتی بودن ما را تقبل میکنی؟
پنجمین خورشید دنیایی و با این آمدن
پنج ضلع نور را رو به تکامل میکنی
ساکتی انگار نه انگار اصلا تشنه ای
شیر مادر خشک شد اما تحمل میکنی
معنی یک روح مانده در دو پیکر میشوی
آخرش سیراب انگشت پیمبر میشوی
شب رسیده وقت تاریکی است ماهت را بده
یک کم از لطف های دل بخواهت را بده
راه دوری آمدم از ری مزاحم میشوم
خسته ام آواره ام لطف پناهت را بده
گر بنا داری بیایی و خریدارم شوی
زودتر از لحظه ی موعود چاهت را بده
خودنمایی کردن من را ریا هرگز نبین
گوشه چشمی از تو میخواهم! نگاهت را بده
آمدم مثل رسول ترک آقایی کنم
فرصت نوکر شدن در خیمه گاهت را بده
سال ها شعبان به شعبان زیر دِینت رفته ام
روزی سال گدای رو سیاهت را بده
خوشه ای انگور داد و از تو باغش را گرفت
شیخ جعفر شد کسی که از شما حلوا گرفت
عرش را دیدیم ما در آسمان کربلا
پس سر ما خاک شد بر آستان کربلا
پیش ما اوقات شرعی از اذان مأذنه است
گوش را دادیم تنها به اذان کربلا
در قیامت میزبانی میکند از کل خلق
هرکسی که بود یک شب میهمان کربلا
از زمین و آسمان آتش ببارد باک نیست
ما همه هستیم یک یک در امان کربلا
از جوان و پیر وقتی نذر گنبد میشویم
اسممان هم میشود پیر و جوان کربلا
چشم ما هر شب برایش میشود نهر فرات
گریه پشت گریه پای داستان کربلا
تو به دنیا آمدی پیغمبر ما گریه کرد
روضه گودال را تا خواند زهرا گریه کرد
جبرئیل آمد خبر آورد بلوا میشود
بر سر پیراهنی بد جور دعوا میشود
آنقدر نیزه می آید آنقدرها میرود
تا تن آقا شبیه یک معما میشود
یا غیاث المستغیثین روی لب می آورد
در جوابش تیر بین حلق او جا میشود
یک طرف با سنگ یا با چوب زخمش میزنند
یک طرف هم باز قد خواهری تا میشود....
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
رود سمت خانهی دریا قدم برداشته
دامن دشتِ پُر از آلاله، نَم برداشته
تا که بنویسد به روی پلک او "فَتحًا مُبین"
حضرت حق از پَرِ فطرس قلم برداشته
آهِ حسرت می کشد، هی پشتِ دستش میزند
چون که جبریل از لب او بوسه کم برداشته
چهرهی "قند" و "نمک" پوشیهاش افتاده است
دست حیدر پرده از تیغ دو دم برداشته
عکس لبخند ملیحش قابها را شاد کرد
از رخ آئینهها تصویر غم برداشته
بوی سیبی از پَر قنداقهی او پخش شد...
عالمی را ناگهان عطر حرم برداشته
آسِمان بار امانت را به پیغمبر سپرد
آفتابش را به دست ساقی کوثر سپرد
چشم ما اندازهی بال مگس نمناک شد
بعد از این نم بود که لوح دل ما پاک شد
کشتیات تا بادبان عاشقی را باز کرد
با سجودِ بادهای بی امان کولاک شد
مادر تو مادر آب است ای فرزندِ نور
مادر تو همسر بابای اهل خاک شد
مادر تو بانی خلق تمام عالَم است
مادرت شأن حدیث قدسی لولاک شد
گرچه شیعه مست انگور "ضریح" مرتضی است
چادر خاکیِ زهرا سایهی این تاک شد
حضرت صدیقهی کبری دلش میخواست..، پس
"یا حسین بن علی" ذکر لب افلاک شد
این حسینِ روی لبها از دعای فاطمه است
تا قیامت شیعه مدیون عطای فاطمه است
پنجمین خورشید روی پشت بام پنج تن
نیمهی شبها تویی ماه تمام پنج تن
تو نوای نای خاموش حَسن گردیدهای
از گلویت پخش میگردد پیام پنج تن
یا حسین و یا حسین و یا حسین و یا حسین...
ذکر شیرین تو شد تکیهکلام پنج تن
صبح و ظهر و عصر و شب..، هرلحظه از عرش خدا
میرسد تا کربلا عرض سلام پنج تن
ظاهراً ما را خدا خوانده غلام کوی تو
باطناً ما را خدا خوانده غلام پنج تن
عاشقی وقتی که پایانِ خوشی دارد، خوش است
پس تو باید میشدی حُسنِ ختام پنج تن
سیب را آدم به عشق روضهی تو چیده است
هفت شهر عشق را عطار در تو دیده است
کهکشان با صدهزار آئینه تزئین میشود
آسمان با آفتاب و ماه آذین میشود
ای که احکام شریعت در وجودت جمع شد
غالباً دین با بیانات تو تبیین میشود
در قیامت رَخت شاهی را به تن خواهد نمود
پشت درب خانهی تو هر که مسکین میشود
نان بچّهشیعهها از دستپخت فاطمه است
رزق ما از سفرهی بابات تأمین میشود
هرکسی قدر پَرِ ارزن برایت خرج کرد
از زبان حضرت صدیقه تحسین میشود
خواهرت در روضه تقسیم وظایف میکند
تحت امرش شغل نوکرهات تعیین میشود
یاد خُشکی لب تو سخت گریه میکنم
سینهام هرگاه از اندوه سنگین میشود
سرنوشت ما گره خورده است با اشک عزات
عاقبتخیری ما در روضه تضمین میشود
چای تلخ اربعینات را که مینوشد حسین
زندگی زائرت یک عُمر شیرین میشود
نوکرانِ تو به عشق اکبرت باباییاند
زائران اربعینی تو پائینپاییاند
سروِ بی همتا! به شوق تو چمن گردیدهایم
سنگفرش کویِ جَنات عَدَن گردیدهایم
شیر پاک مادران قطعاً موثر بوده که
از طفولیت برایت سینهزن گردیدهایم
ما جنون را در کلاس "هیئت" از بَر کردهایم
دانش آموزان عشق پنج تن گردیدهایم
در مُحرَّم، در شب قاسم، به همراه شما
دسته جمعی مست ذکر "یا حسن" گردیدهایم
ساربان انگشترت را برد و ما در روضهها
خون دل خوردیم تا دُرِّ یمن گردیدهایم
کربلا..، نه..، کاش بوریای ما امضا شود
کاش میگفتند ما هم بیکفن گردیدهایم
شمع محفل روضهی مشک علمدار شماست
تا سحر سرگرم فیض سوختن گردیدهایم
آفتاب، این "ماه" کارت را چه آسان میکند
"دردها را بیشتر عباس درمان می کند"
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
مشک تو اقیانوس را سیراب خواهد کرد
هُرم نفس هایت زمین را آب خواهد کرد
دریا برای دیدنت آغوش وا کرده ست
دیوانه ات، مرز جنون را جا به جا کرده ست
خورشیدی و سیاره ها دور تو می گردند
سلطانی و شاه و گدا دور تو می گردند
افلاک را گشتم ، نداری هیچ مانندی
یعنی تماشایی ترین خلق خداوندی
در آسمان کربلا زیباترین ماهی
مصداق عبد الصالحی، فانیّ فی اللهی
ای تکیه گاه آسمان، ای حافظ پرچم
بالاتر از دست تو دستی نیست در عالم
"حُر" را نگاه لطف تو مانند عابس کرد
در چشم تو نور علی را می توان حس کرد
با دیدنت دنیا زبانش بند می آید
روی لب ارباب مان لبخند می آید
پای تو می ریزد خدا دار و ندارش را
حیدر به دستت می سپارد ذوالفقارش را
نبض زمین و آسمان در دست های توست
بی شک تمام کهکشان ها زیر پای توست
باران عشقی! قبله ی امواج دریایی
هر جا که حرفی از جوانمردی ست آنجایی
در آسمان علقمه پرواز خواهی کرد
با دست های خود گره ها باز خواهی کرد
با دست هایی که برآنها بوسه زد حیدر
با دست هایی که شود گهواره اصغر . ..
قبل از ازل بودی... شبیه حیدر و زهرا
پلکی زدی و بعد از آن آغاز شد دنیا
با یک نگاهت آسمان را آفریدی، بعد
از روح خود در جسم این دنیا دمیدی، بعد
مشکی به دوش انداختی، سقا شدی... سقا
زانو زدی در پیشگاه زینب کبری
ای آنکه میگردی به گِرد محمل زینب
با دیدنت آرام می گیرد دل زینب
از پیشگاهت قطره، اقیانوس برگشته
کی سائلی از کوی تو مایوس برگشته
دست کریمت عالمی را بنده ی خود کرد
لبهای خشکت آب را شرمنده ی خود کرد
#احسان_نرگسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
May 11
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
مرا وصل کرده نیازم به تو
رسیدم در اوج نمازم به تو
سراپا نیازم، بنازم به تو
بفرما! که جان را ببازم به تو
تویی قلبم و بی تو سنگم حسین
بدان که بدون تو لنگم حسین
شرف بر عقیق یمن می دهی
مِی از باده ی پنج تن می دهی
سبو را، ز دست حسن می دهی
به من اذن نوکر شدن می دهی
در خانه ی تو ادب میکنم
فقط گریه از تو طلب میکنم
شود کوثر، اشکِ گران قیمتت
شفا میدهد چای با تربتت
مرا رد نکن با زر و ثروتت
منم رعیتِ رعیتِ رعیتت
عبای خودت را به چشمم بکش
به این پیکر زخم، مرهم بکش
درست است سنگین شده پوشه ام...
درست است بی زاد و رهتوشه ام...
هنوز از نجف، مست آن خوشه ام
به دنبال بوسه به شش گوشه ام
به شوق تو پَر از قفس میکشم
به دور ضریحت نفس می کشم
به روی رکابم نگین می زنم
رویش نقش عرش برین می زنم
علم را به روی زمین می زنم
درِ بیتِ ام البنین می زنم
می و بادهء ناب مان آمده
علمدار ارباب مان آمده
صفا داده اشکش به جریان نیل
ز لعلش طلب میکند سلسبیل
اسیر نگاهش شده جبرئیل
به قنداقه اش جان عالم دخیل
فدای دو تا چشم او نشئتین
بقربان دستان ذخر الحسین
رجزهاش از الان همه حیدری
شده کار شمشیر او صفدری
ابالفضلیَ است و علی اکبری
زند گردن اولی آخری
به رگهای او غیرت زینب است
قدش سایه ی قامت زینب است
جهنم بپا میشود با تبش
بهشت است مدهوش جام لبش
علی جلوه ها کرده در یا ربش
به زهرا رسید از نماز شبش
زیارت که با زمزمه می روم
همان اولش علقمه می روم
علی را ببین و هوالهو بزن
گدا باش و صرفاً به او، رو بزن
فقط پیش پاهاش، زانو بزن
دم از زاده ی شهربانو بزن
جهان، مست عطر سه سردار شد
حسین بن حیدر پسردار شد
چه عشقی است ذکر و وضو داشتن
در این دست خالی سبو داشتن
امید فراوان به او داشتن
درِ خانه اش آبرو داشتن
دمش گرم! سینه زدن رزق اوست
محرم صفرهای من رزق اوست
خریدارِ آه گرفتارهاست
شفابخش آلام بیمارهاست
دعای سحرگاهِ بیدارهاست
غمش کاسه ی آب افطارهاست
قنوتش مناجات شعبانیه است
همه روضه ها را خودش بانی است
دلش ابری از آسمانِ حسین
بلا دیده در کاروانِ حسین
کجا می رود در امانِ حسین؟
چه دارد به سر، ساربانِ حسین؟
صدا زد به این حج، پریشان برو
عقیق خودت را بپوشان برو
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌طریقه تحریم کلی برنامه دیجی کالا
توهین کارمند دیجی کالا به ساحت مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها... و فیلم روش تحریمش
#نشر_حداکثری
#تحریم_دیجیکالا
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
# ولادت
#مربع_ترکیب
غیر از تو را زبان من املا نمی کند
جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند
شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند
جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند
هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود
جز نام دلربای تو بر لب نمی رود
آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست
از او خلیل سر شده اما حسین نیست
موسی پیامبر شده اما حسین نیست
عیسی گزیده تر شده اما حسین نیست
در جان محمد است که با او برابر است
آری حسین بوده که جان پیمبر است
گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند
همتای حیدر است که فرقی نمی کنند
زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند
مثل برادر است که فرقی نمی کنند
فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است
آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است
بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس
همراهی حسین به سنخیت است و بس
شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس
اسلام بی حسین مسیحیت است و بس
اسلام ما که ثبت شده با شهادتین
کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین
در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است
احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است
حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است
زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است
این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت
یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت
غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد
ارض و سما نبود و حسین آفریده شد
جز کربلا نبود و حسین آفریده شد
قالو بلی نبود و حسین آفریده شد
قالو بلای ما به الست از حسین بود
اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود
بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود
تنها مجسمه است دل و دل نمی شود
دل بی حسین این همه قابل نمی شود
انسان بی حسین که کامل نمی شود
غیر از حسین را به دل خویش حک نکن
ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن
ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین
ان الذین آمنوی سوره ها حسین
حتی خدا برای تو شد خونبها حسین
ماییم و حسرت حرم کربلا حسین
از ما بگیر این همه درد فراق را
اما نگیر از دل ما اشتیاق را
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
#@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
ماه عشق است، ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
در میخانهٔ کرم شد باز
اَلدَّخیل! این حریمِ رزّاق است
ریزهخوارش فقط نه اهل زمین
جرعهنوشش تمام آفاق است
بیحساب است فضل این ساقی
شب جود و سخا و انفاق است
بین دلهای بیدلان امشب
با سر زلفِ یار میثاق است
«قبره فی قلوب من والاه»
حرمش قبلهگاه عشّاق است
ماه شعبان رسید! ماه سه ماه
کربلا میرویم! بسم الله
::
السلام ای پناه مُلک و مکان
در یدِ قدرتت عنان جهان
رفته قنداقهات به عرش خدا
تشنهٔ پایبوسیات همگان
در طوافت قیامتی شده است
میرسد هر فرشته با هیجان
پَر قنداقهٔ تو میبخشد
پر و بالی به فطرس نگران
از سرانگشت پاک مصطفوی
جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان
خواند جدّت «حسینُ منّی» را
«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان
با تو جود و شجاعت نبویست
ای شکوه حماسههای عیان
در نمازت شبیه فاطمهای
بین میدان علیست جلوهکنان
چشمهای تو مرز خوف و رجاست
قَهر و مِهر تو آتش است و امان
رحمت محض! یا ابا الأیتام!
پدری کن برای عالمیان
ای که آقایی تو بیحد است
باز ما را به کربلا برسان
شب جمعه شمیم سیب حرم
منتشر میشود کران به کران
روضههایت بهشت اهل ولاست
چشم ما چشمههای کوثر آن
«وَ... مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ»
اشکها از غمت همیشه روان
اَلسّلام ای شهید روز دهم
اَلسّلام ای امام تشنهلبان
تا ابد در فراز، پرچم توست
خون سرخت همیشه در جَرَیان
کربلای تو از ازل بودهست
مبدأ حرکت زمین و زمان
شب سوم رسیدهای، ای ماه
اَلسّلام علیکَ ثارالله
::
اَلسّلام ای نگین عرش برین
سروِ بالا بلند اُمّ بَنین
جذبههای نگاه هاشمیات
ماه را میکشد به سوی زمین
عبد صالح! مُواسِیاً لِلّه!
پدر فضل! روح حق و یقین!
به حضورت گشوده دست، فلک
به قدوم تو سوده عرش، جبین
وقت هوهوی ذوالفقار علیست
به روی مرکب حماسه نشین
میشود با اشارهٔ تو دو نیم
هر کسی آید از یسار و یمین
زینبت «إن یکاد» میخواند
آسمان محو هیبت تو! ببین
کاشف الکرب اهلبیت نبی!
بازوان تواند حصن حصین
ماه من! بازوی رشید تو را
که برافراشتهست بیرق دین -
- زده بوسه علی به گریه، چنان
چیده از آن حسین بوسه، چنین
سائلان تو بیشمارند و...
گوشه چشمی به ما! بس است همین
شب جود و کرامت و بذل است
شب چارم شب اباالفضل است
::
اَلسّلام ای حقیقت جاری
روح تقوا و زهد و بیداری
سَیّدُالسّاجدینِ شهر رسول
عبد مسکینِ حضرت باری
روزهایت مجاهدت، ایثار
نیمهشبهات بخشش و یاری
در مناجاتت ای صحیفهٔ نور
آیه آیه زبور میباری
همه مجذوب ربّنای تواند
محوِ این سِیْر و این سبکباری
گوش کن این صدای داوود است
که به شوق تو میشود قاری
پا برهنه به حجّ که میآیی
کعبه را هم به وجد میآری
خطبههای تو تیغِ برّاناند
ثانی حیدری و کرّاری
در مصاف تو سهم دشمن تو
چیست غیر از مذلّت و خواری؟
وارث عزت و سخای حسین
ای که بعد از عمو، علمداری
به محبان خود نظر فرما
بیشتر موقع گرفتاری
رو سیاهی من گذشت از حدّ
تو برایم مگر کنی کاری
در نماز شبت دعایم کن
تو عزیزی تو آبروداری
دلم از بند هر غم آزاد است
شافع من امام سجاد است
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#قصیده
عید است و جهان روضهی رضوان حسین است
از عرش الی فرش، گلستان حسین است
با گریهی شوق نبی و حیدر و زهرا
چشم همگان بر لب خندان حسین است
تنها نه به سویش شده فطرس متوسّل
خلق دو جهان، دست به دامان حسین است
ای خیل ملک! حرمت او پاس بدارید
کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است
میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش
زیرا که خداوند ثناخوان حسین است
فطرس! طلب عفو کن از یوسف زهرا
العفو بگو، عفو به فرمان حسین است
گمراه نگردید! که مصباح هدایت
تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است
آدم نه فقط بر در او بُرد توسّل
عالَم به سر سفرهی احسان حسین است
آزادگی و غیرت و ایثار و شجاعت
این چار، الفبای دبستان حسین است
با خون شهیدان بنویسید و بخوانید
این بیت که سرلوحهی دیوان حسین است
سردادن و مهلت به ستمکار ندادن
خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است
گر تشنه لبِ آب بقایید، بیایید
سرچشمهی آن در لبِ عطشان حسین است
شیعهست که تا دامنهی صبح قیامت
با آتش دل شمع شبستان حسین است
ای شیعه مکن بر دگران باز درِ دل
این خانهی آتشزده از آنِ حسین است
خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی
والله قسم خون جوانان حسین است
::
تا صبح قیامت به سر نیزه عیان است
هفتاد و دو آیه که ز قرآن حسین است
بر گوهر اشکش نتوان یافت بهایی
آن دیده که میگرید و گریان حسین است
در معرکهی عشق نگه کن که ببینی
سرها همه چون گوی به چوگانِ حسین است
اعجاز مسیحا کند از زخم تن خود
هر کشته که افتاده به میدانِ حسین است
حق است اگر ناز فروشیم به فردوس
زیرا دل ما روضهی رضوان حسین است
«میثم» اگر امروز ز قرآن خبری هست
این از اثرِ فتح نمایان حسین است
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
زُلفیم پریشانی ما را بنویسید
بالیم پَرافشانیِ ما را بنویسید
ما سجده به اَبروی کجِ یار نمودیم
بد نیست مسلمانیِ ما را بنویسید
یک لحظه نشستیم سرِ کوچهی دنیا
یک عمر پشیمانیِ ما را بنویسید
از روزِ ازل عاشق آن زلفِ سیاهیم
این قصهی طولانیِ ما را بنویسید
یا شرحی از آن عطرِ خوشِ سیب بخوانید
یا حیرت و حیرانیِ ما را بنویسید
یکبار بیایید به بینالحرمینش
تا سجدهی پیشانیِ ما را بنویسید
ما مستِ حسینیم حسینیم حسینیم
این نعرهی طوفانیِ ما را بنویسید
سودا زدهی طُرهی جانانهام امشب
زنجیر بیارید که دیوانهام اشب*
تا عینِ علی گردشِ تیغِ دودَمِ ماست
این گردش خورشید هم از پیچ و خَم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگیِ ما عدَم ماست*
ما نسل به نسل از نَفَس فاطمه هستیم
یعنی که علی هم دَم و هم بازدمِ ماست
آنقدر به ما لطفِ شما داد ، خدا هم
گیرم که دو دنیا بدهد باز کم ماست
این خاک فقط گوشهی ایران حسین است
از کرببلا تا به خراسان حرمِ ماست
این قلب نه این بقعهی شش گوشهی عشق است
این سینه نه این خانهی صاحب علم ماست
ما را چه شرافت بِه از این ، خاک حسینیم
یعنی که جهان نیز به زیرِ قدم ماست
ما کاشیِ چسبیده به ایوانِ تو هستیم
سوگند به لبخند حسن آنِ تو هستیم
وقتی که سرشتند گلِ دربه دران را
دادند به ما منصب خونین جگران را
مژگان همه داریم به بین الحرمینت
تا چشمِ تو لطفی بکند رفتگران را
تنها تو سراغِ من بیچاره گرفتی
تنها دل تو خورد غمِ رهگذران را
من آمدهام بر سرِ خاکِ تو بمیرم
بردار از این دوش همین بارِ گران را
بگذر چو قیامت به سر خاک شهیدان
از خویش خبردار کن این بی خبران را*
ما نسل به نسل از پدران ارث گرفتیم
تا نذر نمودیم تمام پسران را
دنیا که نفهمید، قیامت همه فهمند
حال من و حالِ جگر جامهدران را
تا هست نفس پاره گریبان حسینیم
صدشکر خدا را که پریشان حسینیم
ای عشقِ خدا سفرهی شاهانهات آباد
من خانه خراب توام ای خانهات آباد
دیدیم کنارِ تو کریمیِ حسن را
این خانه و این خوانِ کریمانهات آباد
انگشتنما بودنِ ما لطف کمی نیست
ای عشق ، دلِ اینهمه دیوانهات آباد
گفتی که گدایت عرق شرم نبیند
گفتند گدایان درِ کاشانهات آباد
یکبار به ایران زدی و مُلک گرفتی
مُلکی که گرفته دمِ مستانهات آباد
ما را جگری هست ولی سوخته از شوق
قلبی که سپردیم به میخانهات آباد
ما را جگری بود ولی کرببلا بُرد
هرگوشهی شش گوشهی شاهانهات آباد
ما زادهی اشکیم برای تو بگِرییم
بگذار که یک عمر به پایِ تو بگِیریم
تا خیمه عزیزم خبرت را چه کسی بُرد
از گودیِ گودال پَرت را چه کسی بُرد
دیدم که زمین گیر شدی پیشِ جوانت
بر رویِ عبایی پسرت را چه کسی بُرد
در علقمه گفتند که پشتِ تو شکستند
بر نیزه هلالِ قمرت را چه کسی بُرد
فهمید حرم پیرهنت را چه کسی کَند
افسوس نفهمید سرت را چه کسی بُرد
جز شیههی اسبی که در خیمه رسیدهاست
پیغام تَنِ مختصرت را چه کسی بُرد
از شانهی اُفتادهی زینب همه دیدند
ارثیهی زخمِ جگرت را چه کسی بُرد
دیدند که گیسوی بهم ریخته داری
از نیزهای اَبروی بهم ریخته داری
*مفتون همدانی
*کلیم کاشانی
*سلیم تهرانی
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
قیامت است کنون در مدینه، میتابد
حسین از طرفی، آفتاب از طرفی
#مسعود_یوسف_پور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت
از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت
نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت
آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت
ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد
علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد
نخل پر برکت توحید ثمردار شده
نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده
کهکشان های خداوند خبردارشده
پدر خاکیِ افلاک پسردار شده
صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد
دست آب ور خود را چقدر می بوسد
ابرویش جلوهی ربّ است اُبُهَت دارد
زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد
چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد
نام او جامِ طهوری است که شربت دارد
صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید
چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید
گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره
چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره
برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره
پلک باران به تماشای نگاهش خیره
آسمان خیره به چشمان تر این ماه است
چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است
رشته ی وصلت عُشاق،نخ دامن او
رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او
دَرِ جنّات خدا ،دُکمه ی پیراهن او
ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او
غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است
پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است
هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت
اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت
بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت
سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت
سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد
وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد
دست عباس به دامان امام حسن است
سند قلب اباالفضل به نام حسن است
سالیانی است که درگیر مرام حسن است
گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است
چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته
کرم حضرت ساقی به برادر رفته
ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت
شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت
کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت
دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت
گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت
کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت
آفریده شده عباس برای زینب
سینه ی او سپر دفع بلای زینب
جان عشاق اباالفضل،فدای زینب
ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب
همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم
پاسبانان دمشقیم به عباس قسم
سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش
دست ما را برسانید به اعطینایش
این که خوانده است حسین بن علی آقایش
ارمنی های محلّه اند علمکِش هایش
هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد
نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد
کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند
مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند
مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند
دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند
تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد
تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد
آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش
از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش
مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش
چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش
آن که از خاک درش کور شفا می گیرد
با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد
سرو سبز علویّات برومند شده
شانه ی او به بلندای دماوند شده
چهره اش بانی پیدایش لبخند شده
خطبه خوان حرم امن خداوند شده
مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد
کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد
آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است
با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است
بین اطفال حسین بن علی،محبوب است
سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است
طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد
هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد
آه! از لحظه ی شومی که بلا نازل شد
بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد
اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد
کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد
دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت
ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت
رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت
مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت
وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت
آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت
چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد
بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مدح
#غزل_مثنوی
ماه شب چارده، ابالفضل
مهرست حسین و مه ابالفضل
فرمود خدا اذا تلاها
تا رفت کنار شه ابالفضل
آن قِسم قَسَم که عاشقان راست
گه نام خداست گه ابالفضل
برخاست ندا بنفسی انت
تا زد به دل سپه ابالفضل
شمشیر به کف نمی نهد شیر
آمد غران ز ره ابالفضل
صف می شکند به تیغ ابرو
باری که کند نگه ابالفضل
چون اوست فلک اگر قدم داشت
چون اوست قمر اگر علم داشت
دریا نبرد به ذات او راه
کوه است کنار او پر کاه
وقتی که علم به شانه میبرد
می شد قدِ آفتاب کوتاه
آری به غلط نگفت شاعر
در مذهب عارفان آگاه
الله علی، علیست عباس
جانم به تجلیات آن شاه
یادم آمد ز خطبه ی او
الله از آن خطابه الله
ذی الحجه ی سال شصت هجری
میرفت به بام کعبه آن ماه
میرفت چنان عقاب بر اوج
از بهر شکار فوج تا فوج
میرفت به حکم شاه عالم
آنسان که علی به دوش خاتم
ساقی چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
فرمود خدای کعبه را شکر
میریخت ز خطبه سربه سر سکر
بر خانه ی کعبه قبل ایجاد
خاک قدم علی شرف داد
گر سرّ خدا نبود هرآن
مانند پرنده ای شتابان
پا میشد و پرزنان از این دشت
کعبه دور حسین می گشت
دل را ز خطابه زیر و رو کرد
وانگاه به قوم فتنه رو کرد
چون عزم شکار کرد آن باز
یک بیت بگویمت به ایجاز:
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه ی لاغری چه خیزد؟
خورشید جمال او برآشفت
با بانگ بلند این چنین گفت:
ای ذره چه ات به خودنمایی؟
بسم الله اگر حریف مایی
عباس که در مصاف باشد
شمشیر عرب غلاف باشد
ای ملک سخن همه به نامت
تیغ دو دم علی کلامت
آگاه ز جهل و وهمشان کرد
شمشیر تو شیر فهمشان کرد
یاد آنکه دل از علی ربودی
بر چهره نقاب بسته بودی
سن تو قریب سیزده بود
محو تو نگاه مهر و مه بود
صفین صف بست بر تماشات
هیهات از آن نگاه، هیهات
مالک آمد ولی چنان بید
تا دید تو را به خویش لرزید
تیغ تو رسید بی محابا
مبهوت تو بود ابن شعثا
از نسل علیست گرچه شک نیست
پرسید کسی که این جوان کیست
قربان تو ای نقاب بر رخ
بگذار بگویمش به پاسخ
عباس علی کارزار است
عباس، غریو ذوالفقار است
عباس تمام افتخار است
عباس امام اقتدار است
عباس مه طلایه دار است
عباس بلندی وقار است
عباس بلاغت شعار است
عباس شکوه آشکار است
عباس چه گویمت ز عباس
حبس است مرا به سینه انفاس
حبس است مرا به سینه انفاس
لب بستم و گفت شیخ عباس:
این شعرِ به سینه نقش بسته
هستم سگگی ز حبس جسته
از مدح تو با قلاده ی زر
زنجیر وفا به حلقم اندر
خود را به قبول رایگانت
بستم به طویله سگانت
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگم مزن و مرانم از پیش
#مسعود_یوسف_پور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
YEKNET.IR - sorood 3 - milad imam hosein 1402 - karimi.mp3
6.65M
#امام_حسین_علیه_السلام
زلفیم پریشانی ما را بنویسید
بالیم، پرافشانی ما را بنویسید
#حاج_محمود_کریمی
#سرود
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#غزل
شبیه حیدر کرار دریا دل ابوفاضل
که با هر ضرب تیغش فتح شد حاصل ابوفاضل
کسی که خندهاش آئینهی آیات رحمت بود
و با خشمش عذابی سخت شد نازل، ابوفاضل
همانکس که جلال از هیبت چشمش مجلل شد
همانکه شد کمال از خلقتش کامل أبوفاضل
به لطف گوشهی چشمش مسلمانیم و آنکس که
به طاق ابروانش قبله شد مایل ابوفاضل
میان موج غم با دیدنش ارباب میخندید
به دریای حسین بن علی ساحل ابوفاضل
به عشق او دلم با هر تپش در سینه میگوید
أبوفاضل ابوفاضل أبوفاضل أبوفاضل
شبیه مجتبی وقت کرم یکدفعه هم حتی
نرفته ناامید از خانهاش سائل، ابوفاضل
مسلمانان چه غم دارید وقتی اینچنین بوده
برای ارمنی ها حل هر مشکل أبوفاضل
#میثم_کاوسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید
در دل صورها، صدا پیچید
صوت شیرین ربَّنا پیچید
عطر سجاده ی خدا پیچید
مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک
سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک
نغمه ی چَنگ و ضَربِ دف آمد
موسمِ شادی و شعف آمد
مِی عُشّاق از نجف آمد
دادِ کعبه از آن طرف آمد:
گوشها! بشنوید فریادم
عاشقِ سینهچاکِ سجادم
ماه، نِعمَ الْبَدَل* گرفت تو را
حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را
شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را
تا پدرجان بغل گرفت تو را
شب میلاد..،کربلا رفتی
بین آغوشِ عشقِ ما رفتی
ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم
بخدا سرسپرده ی یاریم
دار بر دوش ، مثلِ تَمّاریم
با علیها چه عالمی داریم
شَرَفُ الشَّمس مشرقینی تو
دوّمین حیدر حسینی تو
عشق تزریق کرده در جانت
تا پدر کرده بوسهبارانت
عمه می گفت:ای به قربانت...
...به عمویت کشیده چشمانت
چشمه ای، رو به جو نخواهی زد
با ابالفضل مو نخواهی زد
فرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست
بامِ تو لانه ی کبوترِ ماست
خانهات سرپناهِ آخرِ ماست
مادرت آبرویِ کشورِ ماست
با تو ما نیز جزءِ این ایلیم
عجمی زاده ایم..،فامیلیم
هر که در کویِ وحدتِ تو دوید
از همه غیر رَبِّ خویش بُرید
بال هرکه عروج را فهمید
از صحیفه به صحن عرش رسید
مَلَک وحی اگر جلیل شده
با دعایِ تو جبرئیل شده
قَطره ی نطقِ تو خودش دریاست
واژه هایت عجیب،بیهمتاست
منبرت بانیِ تحولهاست
خطبه ات مُهرِ ثبتِ عاشوراست
از تو داریم نوحه و دم را
از تو داریم این محرم را
غمِ من را حضور تو کم کرد
عشق را بین سینه ام دم کرد
گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد
حَرَمت را درست خواهم کرد
در بقیعت به پا کنم..،علنی!
اوّلین چایخانه ی حسنی
کاشیاش پُر لَعاب خواهد شد
دل زُوّار آب خواهد شد
آب حوضش شراب خواهد شد
صحنها ، انقلاب خواهد شد
کنج هر صحن،انجمن داری
تا خودِ صبح،سینهزن داری
در حرم عطر ناب خواهم ریخت
مثل مشهد،گلاب خواهم ریخت
مشک بر دوش..،آب خواهم ریخت
یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت
سهم جسمِ ضریح تو..،تب نیست
بیحیا دور عمه زینب نیست
*بهترین جایگزین
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری
روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری
پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری
در قنوتِ تو رسیدیم و مسلمان گشتیم
واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری
بینِ سجادهی تو عشق نفَس میگیرد
شاخهای از گلِ شببوی علی را داری
هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*
که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری
نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند
ای که در قُرب هیاهویِ علی را داری
کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند
چشمِ بد دور که بازوی علی را داری
ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم
آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم
تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه
همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم*
که تویی آینهگردان اَباعَبْدِاللّه
فاطمه سخت پسند است ولی بُرده عروس
از همین خاکِ تو ایرانِ اَباعَبْدِاللّه
همهی خطهی ما گوشه به گوشه حرم است
هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه
چادری روی سر از هدیه زینب دارد
شهربانوی شبستان اَباعَبْدِاللّه
ماه من آمدی و اهل مدینه تا صبح
میشنیدند علیجانِ اَباعَبْدِاللّه
شانهاش را به گمانم که تکان داد حسن
بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه
سفرهداری تو بوده است نخوردیم اگر..
..نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه
تا قیامت نفَس حضرت زینب هستی
پرورش یافتهی غیرت زینب هستی
من تو را خواستهام وقت دعا دیگر هیچ
برسانید مرا سمت خدا دیگر هیچ
از خدا عمر طلب کردهام آقا که شوَم
عاقبت کارگرِ صحن شما دیگر هیچ
حرمی مثل نجف... لحظهی آخر آنجا
سر گذارم زیرِ ایوان طلا دیگر هیچ
غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه
غرق در نور تو از هرچه رها... دیگر هیچ
هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی
بس بوَد این من و اجدادِ مرا دیگر هیچ
این سهشب کاش که زهرا بنویسد عیدی
ما و یک عمر نجف کرببلا دیگر هیچ
هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان
ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ
کیسه بر دوش قدم باز به ویرانه بزن
ما گداییم شبی هم درِ این خانه بزن
اِذن اگر بود به شمشیر نشان میدادی
دشت را با دَمِ تکبیر تکان میدادی
اِذن اگر بود علی را به اُحد میدیدند
وقت تفریح به میدان هیجان میدادی
یا حسن میشدی و قلبِ جمل میلرزید
بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان میدادی
اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش
با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان میدادی
تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر...
...ملکالموت در این معرکه جان میدادی
تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند
صبر میکردی و بر مرگ امان میدادی
گرچه تیغی نزدی ، جامعالاضدادِ زمین
درسِ مردی و شرافت به جهان میدادی
در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم
با تو الطافِ نفسگیرِ علی را دیدیم
من که از خاکِ خراباتِ توام بسمالله
سائلِ کوچهی خیراتِ توام بسمالله
که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم
آمدم بر سرِ میقات توام بسمالله
یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم
جرعهای! تشنهی آیاتِ توام بسمالله
روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست
چشم بر زلفِ عنایات توام بسمالله
گرچه پنهان زِ همه خادمِ حجاج شدی
کعبهای، رو به ملاقاتّ توام بسمالله
تا مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی
بین محرابِ مناجات توام بسمالله
مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد
با صحیفه همه شب مات توام بسمالله
خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم
سالها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم
سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان
سمتِ سجادهی خود بارِ دگر برگردان
چشمِ شوریدهی ما را تو به دریا برسان
چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان
خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب
نخلِ خشکیدهی ما را به ثمر برگردان
یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه
باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان
از درِ خیمه صدایت چقدر بیجان است
ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان
عمه میگفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین
او که اُفتاده زمین تیغ و تبر برگردان
گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زدهاند
پیکرش را تو بیا سمتِ دگر برگردان
آه بیمارِ حرم اینهمه از حال نرو
به عصا تکیه مده جانب گودال نرو
*حافظ
*میرنجات اصفهانی
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
آیینهای و درست مانند حسین
لبخند تو انعکاس لبخند حسین
در محضر فاطمه عزیزی تو چقدر
داماد حسن هستی و فرزند حسین
#سیدمحمدجواد_شرافت
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem