eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
156 دنبال‌کننده
468 عکس
263 ویدیو
34 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل مناظره انتخاباتی88.pdf
368.5K
. این مقاله در خرداد ۱۳۸۸ تحریر شد و با سخنرانی امام خامنه‌ای (فصل الخطاب دعواهای انتخاباتی) ناتمام ماند. ولیکن با تداوم فتنه ۸۸ به همین میزانی که تحریر شده بود، تکثیر و برای برخی مقامات ذی‌ربط ارسال گردید. نردبانی که مشانژاد از آن بالا رفت، غیرقانونی بود و عدم مجازات او موجب بی‌تفاوتی جامعه به اصالت و پاکی انتخابات گردید.
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 آقازاده‌ای بنام نرجس (۱) همزمان با تخریبات شدیداللحن بوق تبلیغاتی (اینترنشنال) و ضد و مرتبط با تاج‌بخش خودفروخته به CIA آمریکای جهان‌خوار و حملات پادوهای چنارها به دکتر زاکانی بمنظور عزل سریع او از سمت ، نیز طی حمله تخریبی شدیداللحن به زاکانی، خواستار عزل وی شد! قاعدتاً هماهنگی وی با ایران و اسلام و ، و همزبانی با إصلاح‌طلب‌های غارت‌گر، مسئله قابل اغماضی نیست و در اینجاست که معلوم می‌شود، چرا بابت این دخترش، نگران بوده است! چنانکه نشریه آمریکایی نیویورکر (رصد کننده دقیق اوضاع و ) در سال ۲۰۱۳ طی گزارشی تفصیلی که در باره شخصیت فرمانده سابق تحت عنوان «فرمانده سایه‌ها» نوشت، مدعی شده بود که «سلیمانی نگاه ویژه‌ای به دخترانش دارد، اما نگران یکی از آن‌ها یعنی است که در مالزی زندگی می‌کند. مقام امنیتی خاورمیانه به این رسانه گفته دلیل نگرانی برای دختر بزرگش دلایل عقیدتی دینی دارد.»! خار چشم و داخلی آن‌ها بودن زاکانی، امر چندان عجیبی نیست ولیکن هماهنگی دختر بزرگ ایرانیان با آن‌ها، شگفت‌انگیز و قابل تأمل است. متأسفانه بنظر می‌رسد وی از تربیت و رشادت فرهنگی پدر، چندان بهره‌ای نبرده است! و شاید عمدتاً متأثر از شوهرش بوده که از یاران نزدیک به شمار می‌رود. و اینکه چرا تحت حمایت قرار گرفت؟! ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۴/۲۷ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 آقازاده‌ای بنام نرجس (۲) (که بودن و بودن را معیار اصلی برای می‌داند!) در جمع خبرنگاران ادعا کرد: «فرزند شهید سلیمانی مستقلاً برای انتخابات تهران ثبت نام کردند، ما در شورای ائتلاف از تصمیم ایشان اطلاع نداشتیم و درخواستی هم از ایشان نداشتیم. برداشت ایشان از وصیت‌نامه پدرشان این است که از حضور در فعالیت‌های اجتماعی منع نشده‌اند گرچه ممکن است برخی دیگر از افراد خانواده با ایشان متفاوت باشد. ایشان قصد داشتند به صورت مستقل در انتخابات شرکت کنند اما برای اینکه احتمال دادیم اطلاع‌رسانی در این‌باره به درستی انجام نشود و ممکن است ایشان موفق نشوند و اگر رای نیاورند دشمنان در خارج و برخی در داخل کشور از رای نیاوردن ایشان را به صورت دیگری تفسیر کنند و نتایج سیاسی موردنظر خودشان را بگیرند و بگویند مردم ایران از ارزش‌های شهید سلیمانی فاصله گرفته‌اند.»!! و بدینگونه نرجس سلیمانی را صرفاً به دلیل آقازاده بودنش، وارد شورای امّ‌القرای اسلام کرد که هنوز هم معلوم نیست چه تحصیلات و تخصصی در این امر خطیر دارد. وی هم بعد از استقرار در دفتر کار خود در شورای شهر، مجسمه بزرگی از را در پشت صندلی خود نصب کرد تا آقازاده بودن خود را بهتر به رخ همگان بکشد! او اخیراً طی حرف‌های بی‌مایه‌ای ادعا کرد: «تغییر همیشه خوب و زیباست، مانند تغییر فصل ... برای همه چیز خوب است حتی برای این مسأله (عزل زاکانی)»!! ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۴/۲۷ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 آقازاده‌ای بنام نرجس (۳) در تعلیل ضرورت تغییر (عزل) سریع از ، دم از «مشروعیت ناشی از مقبولیت» می‌زند که خودش با ۳۵۶٫۷۰۹ رأی از تهران بیش از ۱۰٫۰۰۰٫۰۰۰ نفری بر کرسی تهران تکیه زده است! آن‌هم به ضرب و زور لیست مدعیان اصولگرایی! و حال آنکه در نزد خانواده خود هم هیچ مقبولیتی ندارد! چنانکه فاطمه سلیمانی در استوری اینستاگرام خود نوشت: «تمام عمرم سعی کردم حتی از اسمم هم استفاده نکنم، چون صوت صدایت همیشه در گوشم نواخته می‌شد که اگر حتی از اسم استفاده کردید ما را نمی‌بخشید.» همچنین نوشت: «صفحه‌ام رنگ خون است. خون مظلوم شهید. بابا جانم ما شرمنده شماییم. شما به ما همیشه یاد دادید که هیچ وقت دنبال صندلی نباشیم، چون صندلی خودت میدان جنگ بود.» او بدون نام بردن از خواهرش نوشت: «هرکس در این راه وارد شود نه فقط شرمنده شما بلکه به گفته خودتان شرمنده و مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه خواهد شد.» برادر حاج قاسم (سهراب) هم به اقدام برادرزاده‌اش اعتراض کرد. او از روح برادر شهید و غریبش عذرخواهی کرد و نوشت: «تلاش کردم، اما موفق نشدم.» او بدون نام بردن از جریان مرموز حامی نرجس، نوشت: «عزیز برادر این کار را با روح مطهرت کسانی کردند که خود را برادر شما می‌پنداشتند، ولی غافل از اینکه شما با خدا معامله کردی و عزیز مردمت شدی. خداوند حافظ آبرویت خواهد بود.» هم به نحو دیگری به نامزدی خواهرش، اعتراض کرد. = 😳! ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۴/۲۷ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲هم‌اندیشی چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 آقازاده‌ای بنام نرجس (۴) ، علی‌رغم اعتراض اعضای خانواده‌اش هم نامزد شورای شهر شد و هم در فهرست انتخابات ۱۴۰۰ شورای شهر تهران قرار گرفت! آنطور که گفته شده وی با وجود درخواست و اصرار برخی شخصیت‌های سیاسی نیز حاضر به انصراف و کناره‌گیری از این فهرست نشد! و‌ لذا خانوادگی خود را از کف داد. و این در حالی‌ست که همسر وی؛ «سید ابوذر خضرائی افضلی» که در زمان شهرداری محمدباقر صاحب امتیازی روزنامه تهران امروز را بر عهده داشت و از سال ۱۳۹۱ عضو هیئت مدیره و مدیرعامل خیریه زهرا مشیر الاستخاره (همسر محمدباقر قالیباف) با نام «متوسلین به (ع)» نیز بوده است، وقتی کاندیدای دوازدهم بود، پیش از برگزاری انتخابات از کاندیداتوری انصراف داد! طی نامه ‍‌ای به اعلام کرد که با وجود تایید صلاحیتش از ورود به انتخابات انصراف می‌دهد آنهم به دلیل موضوعاتی که در این‌باره مطرح شده است! (سایت دیده‌بان ایران در مطلبی در این‌باره نوشت که «به او توصیه کردند که با توجه به مبنی بر حضور خانواده‌اش در ، از انتخابات کناره‌گیری کند و خضرایی هم قبول کرده است».) خانم سلیمانی در حالی وارد شورای شهر شد (آن‌هم با ترجیح استفاده ابزاری واقع شدن برای سرلیستی یکی از باندهای سیاسی ) که خانواده و حتی داماد خود را از ورود به عرصه‌های سیاسی، قویاً پرهیز داده بود. ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۴/۲۷ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲هم‌اندیشی چلچراغ معارف 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 آقازاده‌ای بنام نرجس (۵) : تنش مجدد در شورای شهر تهران روز یکشنبه (۲۴ تیر ۱۴۰۳) بعد از آنی شروع شد که با قرائت متنی از پیش تنظیم‌شده اعلام کرد «هیچ کاری در شهرداری تهران در ۳ سال گذشته انجام نشده است و شهر در زمان مرخصی مدیران شهری در ایام انتخابات بهتر از زمان حضورشان اداره می‌شد! شهردار تهران مقبولیت ندارد پس مشروعیت ندارد. شهرداری نیازمند عطاری دانا و خموش است نه فردی که شعارهای بی‌مایه می‌دهد و هوس ریاست جمهوری دارد». بنابراین به بهانه اظهارات منتشره مذکور بویژه گزاره «تکذیب مشروعیت شهردار تهران () به علت عدم مقبولیت او» توسط نرجس در صحن شورای اسلامی شهر تهران، لازم شد، اظهارات وی مورد نقادی قرار بگیرد و اما در تکمیل این سلسله: ۱) وی در حالی که در ، مورد نفرت قریب باتفاق قرار گرفته است، خودش صرفاً به علت آقازاده بودن مورد حمایت قرار گرفت و وارد لیست شورای شهر گردید و حتی طی اقدام عجیبی، مجسمه را در دفتر کار خود نصب کرد! ۲) وی در حالی، را متهم به طرح «شعارهای بی‌مایه بخاطر هوس ریاست جمهوری داشتن» می‌کند که خودش علیرغم نهی شدید پدر رشیدش، نتوانست بر هوس به کرسی شورای شهر نشستن غلبه نماید و شوهرش از حلقه نزدیکان کسی است که از همین ، هوس ریاست جمهوری و مجلس خود را پیش برد! ۳) وی در حالی، زاکانی را متهم به تهی بودن دستاورد مدیریتی در طی ۳ سال (در حد هیچ!) نمود که یکی دیگر از اعضای شورای شهر (حجة‌الاسلام آقامیری) بطلان ادعای وی را فی‌البداهه اثبات نمود. و نشان داد که دختر سلیمانی، عاری از انصاف و تقواست و پدرش حق داشته که دائماً نگران مسائل اعتقادی و دینی وی باشد! ۴) وی در حالی به تخریب زاکانی پرداخت و خواستار عزل وی شد که او هم‌زمان مورد هجمه فراگیر توسط غارت‌گران بیت‌المال و مدعیان کثیف اصلاح‌طلبی و نیز بوق‌های تبلیغاتی مثل اینترنشنال و یهودی و همچنین تخریب کوتوله‌هایی مثل که دارای سوءسابقه و محکومیت (بابت ارتباط با عضو رسمی سازمان مخوف و جنایتکار آمریکایی که سردار سلیمانی را ترور کرد) در سر خائنانه و خام‌اندیش خود، سودای حذف را دارد، قرار گرفته است! ۵) وی در حالی، زاکانی را متهم به نداشتن کرد که او صرفاً نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد و با ملاحظه شرایط حاد ملی و ، انصراف داد تا حتی‌الامکان نقشی در نداشته باشد. و معلوم نیست ایشان با کدام سنجه معقولی دریافت که زاکانی فاقد مقبولیتی است که مشروعیت او در جایگاه را بر نمی‌تابد؟! ۶) وی در حالی که با حدود ۳۵۰ هزار رأی حاصله از طریق ورود به لیست مشهور تهران، در تهران چند میلیون نفری، صاحب کرسی در شورای شهر شده است و نمی‌تواند مقبولیت معقولی، به شمار آید، مقبولیت را معیار قلمداد کرد که هیچ‌گونه معیار شرعی، قانونی و عرفی هم برای آن وجود ندارد و صرفاً بر مبنای سلیقه نابخردانه و غلط شخصی خود آنرا جار زد! ۷) وی در حالی، هر نوع تغییری ولو ابلهانه (از جمله عزل و و رفتن به سراغ گزینه مطلوب وی که احتمالاً جاده‌صاف کن بازگشت قالیباف یا گزینه دیگر حداد عادل به شهرداری باشد!) را «خوب و زیبا» معرفی می‌کند که خلاف قواعد است و این وی نشان از آن دارد که را می‌پندارد! و «ثم رددناه اسفل سافلین» را بر ماندن در «فی أحسن تقویم» ترجیح می‌دهد، زیرا که تغییر است و هر تغییری لابد خوب و زیباست! ۸) وی در حالی، شهرداری تهران را نیازمند «عطاری دانا و خموش» قلمداد می‌کند که خودش هیچ بویی از به ارث نبرده است و اظهارات و عملکرد وی حاکی از آنست که فاقد کمترین دانایی بوده و از خموشی عاقلانه هم هیچ بهره‌ای نبرده است و براحتی با دشمنان هم‌صدا شده است! ۹) وی ادعا کرد که شهرداری تهران در «زمان مرخصی مدیران شهری در ایام انتخابات»، بهتر اداره شده است! اگر این ادعا صحیح است از دو حال خارج نیست: ۹/۱- مدیریت زاکانی به گونه‌ای بوده است که حتی در زمان مرخصی او، نه تنها هیچ اختلالی در امور شهری رخ نداده و بلکه بهتر اداره شده است که نشانه تدابیر مقتدرانه اوست نه کاستی و ضعف و بی‌کفایتی او. ۹/۲- تهران اساساً نیازی به شهردار ندارد و امور آن در نبود شهردار و مدیران ارشد آن، بهتر اداره می‌شود که در این صورت، دیگر تهران نیازی به شورایی هم ندارد که بخواهد اقدام به گزینش یا تغییر شهردار بنماید و بر امور او نظارت بورزد! اثبات این ادعای پوچ موجب انحلال شورای شهر است. ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۴/۲۷ 🆔@chelcheraaqHM 🎲چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 🚩 عباس مغبوط الشهدآء!شاهکار عباس چیست؟ 👈(بخش ۳): بنابراین شاهکار محدود شد به عصر عاشورا در کربلا که آن یک مشت آب را از نهر برگیرد و‌ بدون حتی چشیدن، آنرا فرو بریزد! عباس برای جنگیدن با صفوف درهم فشرده دشمنان کوفی، نیامده بود بلکه برای رهائی ۱۰۰٪ی از خود آمده بود که موفق شد. او موفق شد آنچه را که می‌توانست بیاشامد، رها سازد. زیرا که (حسین و‌ طفلان و زنان کاروان) از آن محروم بودند. برگردیم به سخن حضرت عليه‌السلام که فرمودند: «أنَّ لِلعَبّاسِ عِندَاللّه‏ِ مَنزِلَةٌ يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهدآءِ يَومَ القيامَةِ» همانا برای (عمویم) عباس نزد پروردگار، مقام و منزلتی‌ست که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می‌خورند. امام سجاد(ع) نفرمودند؛ «فی الجنة»، بلکه می‌فرمایند؛ «عند الله»! عندالله مافوق فی‌الجنة است. یعنی می‌تواند شامل «در بهشت» باشد و می‌تواند شامل «فراتر از بهشت» باشد. «غبطه همه شهدآء»، قرینه‌ای بر این است که مقام الهی عباس، فراتر از بهشت است. در ، جای‌گاهی وجود دارد بنام که همه بهشتیان مشتاق هستند حضور در آن‌را یک‌بار هم که شده تجربه کنند! زیرا عالی‌ترین قسمت بهشت خداست. همچنان‌که در هم، جای‌گاهی وجود دارد بنام که همه جهنمی‌ها حسرت دارند که شده لحظاتی در آن به سر ببرند! زیرا کمترین عذاب جهنم در آن‌جاست. بدین‌صورت که وقتی فرد جهنمی را به درون آن می‌افکنند، خیلی خوشحال است که لااقل کله‌اش بیرون از سطح سوزان آنست ولیکن فرشتگان عذاب، کفشی به پایش می‌کنند که از شدت حرارت آن، مغز او در کله‌اش غُل‌غُل می‌جوشد! و این کمترین میزان از است که همه اهالی جهنم مشتاق آن هستند! الغرض؛ منزلت ویژه عباس، بحبوحه بهشت نیست. زیرا بهشتیان دیگری هم در آن هستند و حال آنکه جای‌گاه خاص عباس مورد غبطه اهل بحبوحه بهشت هم واقع خواهد شد که قاعدتاً فراتر از بهشت و بحبوحه آن است. قبل از آنکه به بررسی مقام بالاتر از بهشت عباس(س) بپردازیم، لازمست درنگی بر مسئله عدم إذن امام‌ به عباس برای رفتن به میدان داشته باشیم. علت عدم اذن میدان به عباس، دو مطلب بود: ۱) احتمال ضعیف؛ بداء شود و امام برود و عباس بماند که اهل بیت حسین را به برگرداند. ۲) احتمال قوی؛ عباس به سقائی خود بپردازد ولیکن آن را که می‌تواند بیاشامد اما پس بزند و بریزد! توضیح احتمال اول: شاید بیشترین، بدترین و سخت‌ترین رنجی که در بر قلب پاره پاره علیه‌السلام، سنگینی می‌کرد، مسئله (دختران، زنان، خواهران و اطفال) آن‌حضرت بود. اگرچه (ص)، فرموده بودند که «إنّ الله قد شآءَ أن یراهنّ سبایا» (همانا خدا حتماً می‌خواهد آن‌ها را اسیر ببیند!) ولیکن امام شاید انتظار داشت که بدائی رقم بخورد و خدا از اسارت آن‌ها صرف‌نظر نماید. لذا اگر با شهادتی از نوع «صبر بر قتل» که برای امام مقدر شده بود، بدآئی رخ می‌داد یا اینکه دشمن (بلحاظ امان‌نامه‌ای که روز قبل برای عباس آورد) ملاحظه عباس را می‌کرد و اسارت خاندان حسین را به عباس می‌بخشید. امام برای شهادت تلخ خود قائل به «رضاً برضائک» بود ولیکن شاید برای اسارت خاندان خود، کراهتی داشت و برای حفظ آن‌ها از اسارت، عباس یک برگ برنده بود. و احتمال داشت بعد از (با ۳۱۲ ضربه شمشیر و نیزه و سنگ بر پیکر پاک او)، دشمن سفّاک از جنگیدن با عباس صرف‌نظر نماید و عباس هم که از حسین شنید که می‌گفت؛ کسی را ندارم که خاندانم را بعد از خودم به او بسپارم. فلذا حکم امانت‌داری خاندان امیرالمؤمنین(ع)، ایجاب می‌کرد که او هم حفظ خاندان را بر قتال تا سرحد شهادت، ترجیح بدهد. توضیح احتمال دوم: نسبت دادن توقع عدم شهادت عباس و عدم اسارت خاندان، بر پاک‌باخته‌ای مثل حسین علیه‌السلام، نارواست. و آن‌حضرت، بر عظمت و ضرورت انجام رسالت الهی خویش بنحو اکمل، کاملاً واقف و داوطلب بود. فلذا چنان انتظاری نداشت که او برود و عباس بماند و خاندان‌ش از اسارت جان سالم به در ببرند. بلکه قضیه عدم اذن میدان به خود عباس برمی‌گردد که طبق برنامه الهی باید ذخیره شود برای نقش خاصی که باید بیافریند و آن چیزی نبود بجز رهائی عباس از آب بخاطر دیگران و موفق هم می‌شود و خیال از بابت پرواز دو منظوره عباس که راحت می‌شود و او‌ را پرواز می‌دهد، خودش هم بلافاصله به پرواز در می‌آید. بنابراین «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» تا «ابو فاضل جرعه آبی به کف آرد و به غفلت نخورد»! و پاداشی دریافت کند عندالله که جمیع شهیدان بدان غبطه بخورند. ⁉️ پرواز دو منظوره چیست؟! ⁉️ آن چیست؟ و کدامست؟ ⁉️ مگر انصراف از آن چه ارزشی داشت؟! ..‌.ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) عاشورای ۱۴۰۳ 🆔 @chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 🏴دو ابهام اصلی در 🚩حماسه حسینی!! 👈 (قسمت پنجم)؛ 👌(کلیک روی «قسمت ...» = هدایت به قسمت قبلی) درنگی بکنیم بر قصه حیرت : در كتاب (ص ۳۴۴) از كتاب (كه آنهم از كتاب محمدبن باویه قمى‌ره روایت كرده است) چنین مى‌آورد: «روزى ، خدمت حضرت (ع) آمد، دید حضرت حسین(ع) در نزد على(ع) نشسته‌اند در حالى كه دو سال از عمرش گذشته بود. (لازم به ذكر است كه سلمان فارسى به مقامات معنوى و عرفانى بسیار بالائى رسیده بود تا جایى كه پیغمبر اكرم(ص) در شأن او فرمود: «السَّلمانُ مِنّا » {سلمان از ما اهل بیت است} شأنى كه هیچ غیرمعصومى به آن مقام نائل نگردید. و همچنین (مسموعاً) منقول است كه فرمود: اگر مى‌دانست كه در قلب چه مى‌گذرد هر آئینه او را تكفیر مى‌نمود و یا اینكه او را مقتول مى‌ساخت! (تردید از حقیر است و براى این قول اخیر مدركى در دسترس ندارم!) حافظ: سرآمد فضلاى زمانه دانى كیست؟ ز روى صدق و یقین نه ز راه كذب و گمان شهنشه فضلا پادشاه ملك سخن جمال ملت و دین، خواجه جهان، سلمان حال مى‌شود چنین تصور كرد كه؛ این در سیر عالم معنا و اندیشه‌هاى ناب به نتایجى رسیده و از وادی‌هاى حیرت عبور كرده است و طبعاً سؤالاتى برایش ایجاد شده و پیش خود مى‌اندیشد كه آیا كسى هست كه به این سؤالات منحصربفرد من جواب بدهد؟! تصمیم مى‌گیرد كه خدمت مولایش على علیه‌السلام برسد. ولیكن گویا در حالتى از تردید بسر مى‌برد كه آیا على(ع) كه دروازه است، خواهد توانست به سؤالات عجیب وى جواب بدهد؟! حضرت هم دانستند كه سلمان، سؤالات مخصوصى برایش پیدا شده است و حتى دانستند كه او هنوز به بالاترین فراز اوج مقام علمى اهل بیت(ع) پى نبرده است و براى اینكه وى را به این مطلب واقف گردانند بدون آنكه اجازه دهند تا وى سؤالش را بر زبان جارى سازد به او فهمانیدند كه ما حتى قبل از پرسىدن تو مى‌دانیم چه سؤالى دارى! و جواب تو هم چیست، و جواب این سؤال را حتى لازم نیست على(ع) به تو بدهد! كافیست كه حسین(ع) كه كودكى بیش نیست به تو بگوید! و... پس امیرالمؤمنین(ع) به سلمان فرمود: «إسئَل مِن الحُسَینِ ما شِئتَ»! یعنى { آنچه مى‌خواهى از حسینم سؤال كن} سلمان از این برخورد متعجب و در شگفت مى‌شود! با خود مى‌گوید؛ من سؤال بسیار مهم و بزرگ و بغرنجى داشتم و حتى شكّ داشتم كه على بتواند آنرا جواب بدهد! حالا او مرا به كودك دوساله‌اش حواله مى‌دهد! عجب حكایتى است! حافظ: «آن‌كس است اهل بشارت كه اشارت داند نكته‌ها هست بسى، محرم اسرار كجاست؟!» فلذا با ناباورى به حسین نزدیك مى‌شود. سلمان عرض كرد: یا اباعبدالله چند سال از عمر شریف تو گذشته است؟! (ع) تبسّم كرد و فرمود: مرا كودك مى‌پندارى؟! «خَلَقَ اللهُ تَعالى خَمسین ألفَ آدمٍ، مِن كُلِّ آدَمٍ إلى آدَمٍ خَمسینَ ألفَ عامٍ وَ كُنتُ قَبلَ آدَمِ الأوَّلِ خَمسینَ ألفَ عامٍ وَ كُنتُ مَعَ آدَمِ الأوَّلِ شَیخاً عالِماً، فَكُنتُ ناصِراً لَهُ وَ مُعینُهُ ثُمَّ عَرَضتُ ولایَتى عَلَیهِم وَ آمَنَ بَعضُهُم وَ كَفَرَ بَعضُهُم فَمَن آمَنَ فَقَد فازَ وَ مَن أبى فَقَد كَفَرَ، ثُمَّ حارَبتُ مَعَهُم ألفَ حَربٍ، ألأصغَرُ مِنهُ أكبَرُ مِن حَربِ الخَیبَرِ وَ كُنتُ مَعَ آدَمِ الثّانى أیضاً خَمسینَ عامٍ وَ دَعَوتُهُم إلى اللهِ فَمِنهُم مَن صَدَقَنى وَ مِنهُم مَن كَفَرَ، فازَ مَن صَدَقَنى وَ خابَ مَن أنكَرَنى، فَجاهَدتُهُم وَ هُم خَمسُونَ ألفَ فرقَةٍ، كُلُّ فرقَةٍ خَمسُونَ ألفَ رَجُلٍ ...» یعنى {خالق متعال، پنجاه هزار آدم آفرید و از هر آدم تا آدم بعدى پنجاه هزار سال فاصله زمانى بوده و من قبل از آدم اول (۵۰٫۰۰۰ سال قبل از او) بوده‌ام و من همراه آدم اول، شیخ عالمى بودم و یار و یاور او بودم. سپس ولایتم را بر آنها عرضه كردم، پس عده‌اى ایمان آوردند و عده‌اى هم كافر شدند، پس كسى كه ایمان آورد رستگار شد و آنكس كه كفر ورزید همانى بود كه ولایت مرا نپذیرفت. سپس با آنها جنگیدم در هزار جنگ كه كوچكترین آنها از جنگ خیبر بزرگتر بود و همچنین با آدم دوم بودم و همراه وى، آنهم پنجاه هزار سال و بسوى خدا دعوتشان كردم، پس عده‌اى از آنها مرا تصدیق نمودند و عده‌اى هم كافر شدند. رستگار شد كسی‌كه تصدیقم كرد و بدبخت شد آنكه انكارم نمود، پس با آنها به جهاد برخواستم و حال آنكه آنها پنجاه هزار فرقه بودند و هر فرقه پنجاه هزار مرد ...} آن‌حضرت در اینجا دست بر دهان مبارك‌شان گذاشتند و فرمودند: «اُصمُت كَما صَمِتَ رَسُولُ اللهِ» یعنى خطاب به نفس شریف خویش فرمودند كه؛ {اى زبان خموش! از افشاء اسرار دم فروبند، چنانكه رسولخدا(ص) سكوت نمودند!} و نمى‌رسانیدند به ... ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) عاشورای ۱۴۰۳ 🆔 @chelcheraaqHM 💠 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 نیرنگی بنام گفتمان رئیس جمهور طبق و ساختار ؛ تعیین بایدها و نبایدهای اجرائی کشور بر عهده در و نظام و نحوه تحقق و اجرای مصوبات آن بر عهده بوده و موظف به ، و است تا اگر بویژه و حتی خود مرتکب یا و یا شدند، از شوند از جمله رئیس جمهور که می‌تواند با اعلام توسط مجلس، از ، اخراج گردد. ولیکن سال‌ها و دوره‌هاست که بر خلاف این و در خلاء ترک فعل قانون اساسی، به افتاده است! زیاده‌خواهی‌های کلیه رؤسای پیشین جمهوری، متأسفانه تبدیل به رویه‌ای گشته است که اگر تعدیل و بلکه متوقف نشود، فاتحه جمهوری اسلامی ایران، خوانده است! 👌 این غلط از زمانی شد که مبتکر گفتمانی بنام شد! و حال آنکه سازندگی یکی از ضرورت‌های نهضت+نظام اسلامی بود و هست و خواهد بود که سرآغاز نهضتی آن هم برای اقامه بود. تبدیل امور راهبردی نهضت+نظام به گفتمان ریاست جمهوری در ظاهر، امر خوشایندی است ولیکن تیشه به ریشه قانون اساسی است. زیرا به قوه مجریه، جای‌گاهی تقنینی می‌بخشد! که نوعی دور زدن ساختار تفکیکی نظام است. 👌 این در هم دنبال شد با این تفاوت که عنوان گفتمان به (و البته آزادی افسارگسیخته!) تغییر یافت! تأکید خاتمی بر خود تا آن‌جا پیش رفت که در کسب مجلس برای وزرای ضعیف و بلکه نامتجانس با نهضت+نظام، به این استدلال غلط روی آورد که ملت بخاطر گفتمان خاص او وی را بر کرسی نشانده‌اند و مجلس هم باید تسلیم شود و بلکه دنباله‌رو گفتمان او گردد! مجلس هم که متأسفانه فاقد اندیشمندانی و جوهره‌ای از «در رأس امور بودن» بود، کوتاه آمد و به برای ، رأی اعتماد داد (که البته کمترین رأی اعتماد بود ولیکن نشانه تسلیم شدن مجلس به بدعت غلطی بود که هاشمی پایه‌گذاری کرد!) 👌 این در هم تکرار شد با این تفاوت که وی یکی دیگر از اهداف و اصول مسلم «نهضت+نظام اسلامی» یعنی را جایگزین شعار نمود و بدینگونه به سنت غلط تاراج سلیقه‌ای اهداف و آرمان‌های گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، تداوم بخشید! در حالی که آزادی و عدالت (توأم با معنویت و ) از گفتمان‌های بنیادی و بوده است و در نهضت+نظام هم از جای‌گاه رفیعی برخوردار بود و امام خامنه‌ای هم در دیدار دولت مشانژاد (در اولین بعد از روی کار آمدن مشانژاد) به بیان تناسبات عدالت، آزادی و معنویت پرداختند. 👌 تنها دولتی بود که بجای مصادره نهضت+نظام اسلامی به نفع گفتمان منتخب ، روی روش‌های اجرایی قوانین، تأکید کرد و شعار سر داد که به مفهوم اتخاذ تدبیر امیدوارانه برای اجرای بود. اگرچه وی هم از همان اول دچار زنگ‌زدگی شد و فقط دنبال سوراخی بنام افتاد که هنوز هم روشن نشده بالاخره کدام قفل را باز کرد؟! و تنها امیدآفرینی دولت وی هم همین بود که بنظر می‌رسید، قوه مجریه بر سر عقل آمده و به جای‌گاه واقعی خود که صرفاً مجری بودن است پی برده و هیچ ضرورتی ندارد، یکی از اهداف نهضت+نظام اسلامی را دست‌مایه توجیه و خود نماید. 👌 هم بنظرم اساساً مجالی پیدا نکرد که وارد این رویه غلط بشود. زیرا آ.رئیسی بدنبال تحقق برنامه حداقل پنج ساله خود برای در بود و هیچ‌گونه تمایلی برای تقبل ریاست قوه مجریه نداشت و وقتی هم که بر او شد و وارد بزرگترین قوه ملی کشور گردید، به چیزی بجز تکمیل شبانه‌روزی و نتاخت و اعتنایی به نکرد. یعنی همان چیزی که قانون و ملت از قوه مجریه انتظار و مطالبه دارند. 👌 حال رسیده‌ایم به (پزشکیان؟!) که از دهان ظریف نمی‌افتد! آنهم بدون اینکه معلوم و شفاف شود که این ، دقیقاً چیست؟ و کدامست؟ و چه تناسبی با نهضت+نظام اسلامی دارد؟! صد رحمت به که لااقل یکی از اهداف و آرمان‌های نهضت+نظام را مصادره می‌کرد ولو با تفسیر اعوجاجی که در عمل رخ می‌داد ولیکن در این دوره، هیچی به هیچی!! و حداقل بر بنده (بعنوان کسی که به این مسائل حساسیت داشته و دارم) هنوز روشن نیست که این گفتمان (در تراز !!!) چیست؟! ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۴/۲۸ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲چلچراغ معارف 🙏