eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر ایزد فرومایه اوپوات upuaut ایزد جنگ با سری به شکل گرگ @soltannasir
@soltannasir { پاسخ به سوالات 151} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 29} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 25 } ادامه ...👇 { رشن در زبان اوستایی : ras'nu ، فارسی میانه : ras'n ایزد آیین ایران باستان می باشد. به معنای تقوا یا درخشش است. او پسر اورمزد و سپندارمز است. (یشت 17، بند 16) . او به همراهی بهرام و مهر به میان سپاهیانی که با یکدیگر در نبردند، می رود و پیروزی را به آن که راست کردار است می دهد (یشت 14، بند 47) . یشت دوازدهم از آن اوست. او بیگاناهان را یاری می دهد و دزدان را از میان می برد (یشت 12 ، بند 7_8) او در همه زمین ها و آسمان ها هست (یشت12، بند 9 تا 37) . در متون اوستا به صفات : راست ترین ، بلند ، توانا و پاک ستوده می شود و به فریاد رسنده 👈گله داران و بر اندازنده دزدان است. بنابر متن های فارسی میانه مینوی راستی و سیزدهمین آفریده اورمزد است. یشت دوازدهم به نام او «رشن یشت» گفته شده و ویژگی ها و صفات او بر شمرده شده است. به خاطر اوست که دیوان نمی توانند آفریدگان گیتی را نابود کنند. در سر پل چینود که روان در گذشتگان به داوری کشیده می شود و کردارهای خوب و بد و ثواب ها و گناهانشان سنجیده می شود ، هیأت داوری را سه ایزد تشکیل می دهند : مهر و رشن و سروش . اینان سه تن از ایزدان بزرگ دین زردشتی هستند که معمولاً با یکدیگر همراه اند. در سوی راست مهر ، سروس نیکو و در سوی چپ او رشن بلند و ستبر و گرداگرد او . ترازوی مینوی را رشن در دست دارد . این ترازوی مینوی هرگز خطا نمی کند و به اندازه سر مویی ، نه برای توانگرترین و نه برای درویش ترین مردمان منحرف نمی شود . یوغ ترازویش را سر بر بن البرز و سری بر فراز قله البرز است . در رستاخیز نیز هر کدام از مردگان در طی زمان و پس از گذراندن داوری انجامین در حضور مهر و سروش و رشن دوباره از پل چینود می گذرند . در دستنویس م او 29 یکی از همراهان ایزد رشن 👈 سگ زرین گوش است . این ایزد از همکاران امرداد امشاسپند است و گل نسترن به او اختصاص دارد. } (کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی صفحات 224 و 225) عزیزان دقت نمایید که ایزد رشن به عنوان ایزد عدالت در آیین زرتشتی از گله داران حمایت می کند و همچنین وی ایزد پاسبان کاروان ها می باشد . که از این جهت نقشی شبیه ایزد مرکوری رومی دارد. اما با اینحال وی تمام خصوصیات کوکب عطارد را ندارد بنابراین نمی توان وی را از ایزدان عطارد دانست . اما نکته جالب دیگر درباره وی ، وجودی سگی با صفت زرین گوش همراه وی در متون متأخّر دیانت زرتشتی است . به مدخل سگ زرین گوش که در کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی که در صفحه 274 آمده توجه نمایید :👇 { نخستین چیزی که گیومرث(در متن به جای کیومرث ، گیومرث آمده) از اورمزد خواست ، سگ زرین گوش بود که همراه رشن راست است و پیش 👈پل چینود در جایگاه ایزد مهر ایستاده است . این سگ از جسد گیومرث در برابر اهریمن و دیوان پاسداری می کند . 👈سگ زرین گوش ، روان را از پل چینود به سلامت می گذراند . منبع : دستنویس م او } عزیزان به یاد بیاورید که در اسطوره مصری نیز ایزد ، نیز ایزدی با سر سگ یا شغال است . که روح را به تالارحقیقت رهنمایی می نمایید و عمل توزین قلب مرده را در کنار ایزدبانوی ماعت و و انجام می دهد . اما اگر به یاد داشته باشید در اسطوره مصری آنگونه که گفته شد ایزدی به نام نیز با سری وجود داشت. که وی نیز روزگاری ایزد مردگان بود. چنانچه پیشتر در ارسال 136 پاسخ به سوالات به نقل از کتاب جهان اسطوره ها آوردیم : 👇 { در آنجا او(اوزیریس) جای آنجتی خداوندگار پیشین شهر را گرفت و شکل او را یافت . نیز شاید بعدها در عبیدوس ، واقع در علیا ، آوازه یافت ، یعنی زمانی که با 👈خنتی آمنتی (👈گرگ _ایزد ) یکی شده ، ایزد بزرگ مردگان گردید و خنتی آمنتی نام یافت . یعنی «خداوندگار باختریان» ، همانند مردگان که در باختر _جایگاه به خاموشی گراییدن خورشید _مأوا می گزینند. } حال نکته جالب ماجرا اینجاست که در کتاب منابع دستنویس م او از متون زرتشتی متأخر سگ دومی نیز به نام « پسوشورون » آمده است . که در هدایت روان مرده نقش دارد . به مدخل پسوشورون از کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی صفحه 153 توجه نمایید : 👇 { به فارسی میانه Pasus^urun سگ پسوشورون یا « سگ شبانان » یکی از چند گونه سگ است . پس از درگذشت انسان ، سگ روان را حمایت می کند و از پل چینود می گذراند . او با گرز ایزد مهر نیز ارتباط دارد . وجه پیوند میان این دو ، حمایت از روان گناهکاران دوزخی است . } عزیزان دقت نمایید هم در اساطیر ایرانی و هم در اساطیر مصری ، سگ و یا ایزدانی باسری به شکل سگ و شغال و گرگ که همگی از سگ سانان هستند . روح مرده را به سمت محلی که جایگاه میزان است هدایت می نمایند . ادامه دارد .. @soltannasir 🐕🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 152 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 30 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 26 } ادامه ...👇 همچنین در هر دو نقش در جایگاه و پررنگ است . ولی دو اسطوره تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند . در آیین زرتشتی مسیر ارواح مردگان به شکل پل چینود است که بر بالای کوه باستانی که بسیار به کوه اسلامی شبیه است قرار دارد . ولی در اساطیر مصری مسیر عبور ارواح رود آسمانی است و ارواح مردگان با زورق به تالار حقیقت و محل ترازوی اعمال می رسند . همچنین بین ایزدان و و ، باایزدانی نظیر و اوزیریس و و تفاوت های نسبتاً زیادی وجود دارد . بنابراین در عین اینکه اسطوره ایرانی و مصری با یکدیگر شباهت دارند تفاوت های معنا داری نیز با یکدیگر دارند . اکنون توضیحات استاد را درباره ایزد سروش که در مقدمه سروش یشت هادخت از مجموعه های نوشته اند برایتان نقل نمایم تا تفاوت های دو اسطوره را در عین شباهتشان درک نمایید : 👇 { سروش در اوستا سراوش (Sraos^a) معنی آن اطاعت و فرمانبرداری است ، به خصوص اطاعت از اوامر الٓهی و شنوایی از کلام ایزدی سروش از سرو (sru) که به معنی 👈شنیدن است و در اوستا بسیار استعمال شده ، مشتق می باشد . کلمهٔ سروش به معنی در ادبیّات فارسی معروف است ، کلمات دیگری نیز از جنس آن و از همان ریشه و بنیان در زمان ما باقی است که یادآور معنی اصلی سروش هم می باشد و آن کلمات عبارت است از و سراییدن . در ها کلمه ٔسروش غالباً به معنی مذکور آمده است ، در سایر قسمت های اوستا نیز به همین معنی بسیار استعمال شده است ، حسّ اطاعت و قوّهٔ فرمانبرداری خود یکی از نعم الهی است بسا تمنّای داشتن آن گردیده است . به کلمهٔ سروش حرف أ که از ادوات نفی است افزوده أسراوش گفته اند یعنی نافرمانبرداری و تمرّد از احکام ایزدی ، بسا در یک فقره از اوستا چندین بار کلمهٔ سروش تکرار شده است ، گهی اسم مجرّد به معنی مذکور و گهی اسم خاص فرشته معروف . در قدیم ترین قسمت اوستا نیز چندین بار از سروش فرشته اراده شده است ، در هر جایی از گات ها که به این فرشته بر می خوریم او را دارای مقام بسیار عالی می بینیم و به صفت مهین و بزرگ متّصف است . سروش یکی از مهمّ ترین ایزدان آیین ، مظهر اطاعت و فرمانبرداری است ، نمایندهٔ خصلت رضا و تسلیم است در مقابل آیین خداوندی ، از حیث مقام و رتبه سروش با مهر همسر و برابر است ، حتی گاهی در جزو شمرده می شود . در مقالهٔ امشاسپندان گفتیم که نخست سپنت مینو (خرد مقدس ) در سر امشاسپندان جای داشته ، پس از آنکه از دستهٔ امشاسپندان جدا شده ، برای آنکه عدد هفت را کامل کنند را به جای قرار داده اند و گاهی هم برای تکمیل عدد مقدس سروش را آخرین امشاسپند قرار داده و وهم (بهمن) در سر جای گرفته است . در ادبیّات متأخر مزدیسنا سروش از فرشتگانی است که در روز قیامت برای حساب و میزان گماشته شده است ، از خود گات ها نیز معلوم می شود که این فرشته را در اعمال روز واپسین مدخلیّتی است چه در یسنا 43 در قطعهٔ دوازده به اهورامزدا می گوید : « از آنچه تو فرمان دادی سرنپیچیدم ، وقتی که گفتی برخیز و بشتاب پیش از آنکه سروش من به همراهی اش با گنج و مال مُزد هر یک از دو گروه راستی و دروغ پرست را از سود و زیان تقسیم کند » . غالباً در اوستا سروش با صفت توانا و پیروزمند و خوش اندام ؛ بسا با صفت دلیر و اسلحهٔ قوی آزنده و اهورایی آمده است . در میان اوصافی که برای سروش آورده شده به خصوص صفت « تنو منتر » بسیار قابل دقت است ، این صفت را در تفسیر پهلوی اوستا به (تن فرمان) ترجمه کرده اند یعنی کسی که سراسر وجودش فرمانبرداری است «منتر» به معنای کلام ایزدی است . ترکیب این کلمه با «تنو» (تن) یک صفت بسیار برازنده برای سروش تشکیل داده است ، چه گفتیم که این فرشته مظهر اطاعت از اوامر الهی است . وظیفه اش این است که خاکیان را راه اطاعت نشان دهد و رسم بندگی بیاموزد ، از این رو خود در مقابل قوانین مصدر جلال تسلیم محض است ، چشم و گوش به امر و نهی خدایی دوخته ؛ تن به قبول احکام عالم بالا در داده است . نظر به وظیفهٔ این فرشته است که در اوستا می خوانیم اوست در میان مخلوقات مزدا اوّل کسی که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود ، اوست نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گات های زرتشت را بسرود . ابوریحان بیرونی نیز می نویسد سروش اول کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه نمودن امر کرد . در ادبیّات متأخرین مزدیسنان سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده است و در کتب فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانسته اند ، ... } ادامه دارد ... @soltannasir 🌟🌞🌚🌙🌜🌛
@soltannasir { پاسخ به سوالات 153 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 31 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 27 } ادامه ...👇 { و در کتب فارسی اورا با سامی یکی دانسته اند ، بیرونی نیز می نویسد که را جبرائیل می دانند . نظر به معنی لفظی مناسب تر است که این ایزد به جبرئیل و حامل وحی ترجمه شود ، اما سروش را پیک خدایی دانستن از این جهت است که گفتار آسمانی و کلام رحمانی در وجود او حلول کرده ، او به هر جا که رود آیین ایزدی و حکم اطاعت کردن از آن با او همراه است ، غالباً در سروش و مهر و رشن یک جا نامیده شده اند . در مهر دیدیم که می گوید سروش مقدس و نیک از طرف دست راست مهر می راند و رشن از طرف چپ او می تازد ، در ارت یشت که ذکرش در جای خود بیاید به فرشتهٔ ثروت خطاب شده است : « پدر توست ، آرمیتی مادر توست ، سروش نیک و مقدس و رشن و مهر برادران تو هستند . » بر خلاف در گات ها سروش با اشی مربوط است و در سایر قسمت های اوستا نیز اثری از این ارتباط قدیم موجود و با اشی متحد خوانده شده است . سروش نیز مانند همیشه بیدار و هرگز به خواب نمی رود ، مخلوقات مزدا را پاسبانی می کند ، کلیّه جهان مادی را پس از فرو رفتن 👈خورشید با سلاح آختهٔ خویش نگهبان است . گردونهٔ سروش نیز مانند گردونهٔ مهر با چهار اسب سفید درخشان که سایه نیندازد و سُم های آن زرین است کشیده می شود ، مانند مهر مقام سروش در بالای کوه البرز در یک بارگاه هزار ستون و ستاره نشان می باشد . سروش دراوستا عموماً به ضد دیو و دروغ تعریف شده است ، برای محافظت نوع بشر هر روز و هر شب سه بار به دور زمین می گردد و با دیوهای در سر رزم و ستیز است . در فرگرد هیجدهم وندیداد از فقرهٔ 30 تا 60 سروش با حربهٔ آخته با دیو دروغ در پرسش و پاسخ است . سبب خوشنودی وی و ازدیاد دروغ را به واسطه گناهان مردم و چارهٔ بطلان و انهدام آن را از دیو دروغ جویاست . در میان گروه دیوهایی که از دشمنان سروش به شمارند از چند تن از آنان به خصوص اسم برده شده است از آن جمله است دیو (kunda) که در از او سخن رفته ، این دیو بدون شربت مُسکری مست است ، احتمال برده می شود که لغت کُند و کُندی در زبان فارسی از همین دیو اوستایی مشتق باشد . از سروش که با صفات دلیری و ناموری و زورمندی و چُستی و چالاکی آراسته است ، در خواست گردیده که دیو کندی را بر اندازد و در سرای دروغ و کلبهٔ مردمان ناپاک دیو پرست سرنگونش سازد ، به خصوص ائشم (Aesma) بزرگ ترین رقیب سروش است ، معنی آن غضب و ویرانی و فساد است ، این همان است که امروز گوییم ، در اوستا هیچ دیوی شریرتر و ناپاک تر از خشم تعریف نشده ، در خود گات ها شش بار از او اسم برده شده است . در خباثت سرآمد ناپاکان دیگر شمرده شده ، برای آنکه دیوها بتوانند زندگانی بشر را تباه سازند به زیر علم خشم پناه برده اند . از آنکه مکرراً گفتیم ایزد سروش حربه در دست گرفته با همآوردان خود در زد و خورد است ، حربهٔ او گرز و شمشیر و تیر و خنجر نیست ،فرشته ای که تنش کلام ربّانی است با سلاح مادی کاری ندارد ، آلات جنگ و رزم او چنان که خود سروش یشت به ما می گوید نماز و دعاست ، مثل نمازهای یتا اهو وئیریو _و هفت ها_و فشوشُ منتر_و ینگهه هاتام ، مرغ سحر خیز از طرف سروش فرشته شب زنده دار گماشته شده که بامدادان بانگ برداشته ، مردم را از پی ستایش خداوند بخواند ، به خصوص سحرخیزی نزد مزدیسنان بسیار ممدوح و از فضایل بزرگ شمرده می شود ، بنابراین خروس که در سپیده دام مژده سپری شدن تاریکی شب و برآمدن فروغ روز می دهد نزد آنان مقدس و خوردن گوشت آن را به خود روا نمی دانند . اسم خروس در اوستا پرودرش می باشد ، این لغت مذهبی است یعنی از پیش بیننده ، مقصود این است که فروغ روز را از پیش دیده مژده ورود آن می دهد ، اسم دیگر خروس کهرکتاس می باشد ، این اسم از اسماء اصوات است مثل کیکری کیتوم kikeri kitum لاتینی که با اندک تغییری در تمام زبان های اروپایی برای بانگ خروس استعمال می شود ، هنوز هم در گیلان آواز ماکیان را کرکتاس می گویند ، ولی در اوستا آمده است که مردمان بد زبان پرودرش (خروش) را کهرکتاس می نامند . در اوستا کلمه خراوس نیز داریم و خروس فارسی از همان ماده است ، ولی به معنی نرینه ماکیان نیست ، بلکه همیشه معنی خروشیدن و فریاد برآوردن از آن اراده شده است . کلمات خروس و خروش هر دو یکی است ، مگر آنکه حرف سین و شین به هم مبدّل شده است . به مناسبت بانگ زدن و فریاد کشیدن و خروش برآوردن خروس آن را به چنین اسمی نامزد کرده اند . در فرگرد هجدهم وندیداد شرحی راجع به سروش و خروس مندرج است ، دانستن آن از نقطه نظر اخلاقی و لغوی بسیار مفید است : } ادامه دارد ... @soltannasir 🐔🐓
@soltannasir { پاسخ به سوالات 154} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 32 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 28 } ادامه ...👇 { ...دانستن آن از نقطه نظر اخلاقی و لغوی بسیار مفید است: « زرتشت از اهورامزدا پرسید کیست گماشته و خدمتگزار مقدّس دلیر اهورایی و تن ایزدین کلام و سلاح قوی آزنده، در پاسخ گفت ای زرتشت پرودرش (خروس) که مردمان بدزبان آن را کهرکتاس می نامند گماشتهٔ سروش است، وقتی که سه قسمت از شب می گذرد مقدّس از بیم خاموش شدن سروش را به یاری خود می خواند تا انسان را بر آن دارد که بدو مدد رساند ، آنگاه سروش خروس را بیدار نموده، به بانگ زدن وادار می کند، این مرغ در سپیده دم آواز بلند نموده می گوید ای انسان برخیز نماز اشا به جای آور به دیوها نفرین فرست، اگر نه دراز دست به شما غالب آمده، دوباره جهان خاکی را که سپیده دم بیدار گشته به خواب انداخته ، گوید : ای انسان خوش بخواب هنوز وقت برخاستن تو نرسید، تو را با آن سه چیز بهتر از همه (یعنی) پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک کاری نباشد ، تو را جز با پندار زشت و گفتار زشت و کردار زشت کاری مباد. » فردوسی نیز در شاهنامه خروس را پیک ایزدی می شمرد. در تاریخ بلعمی در ذکر پادشاهی کیومرث داستانی از خروس که مایهٔ نجات پسرش سیامک گردیده نقل شده از آن جمله می نویسد: « عجم خروس را و بانگ او را نیکو خجسته دارند ، خاصه سفید و گویند در خانه که او باشد دیو در نیاید. » در شب زنده داری سروش و گماشتهٔ او خروس چنین ذکر می کند: « روز هفدهم ماه که موسوم به سروش روز، در همه ماه ها روز مبارکی است، سروش اول کسی است که به زمزمه کردن امر کرد، پاسبانی شب سپرده به اوست، او را نیز جبرئیل گویند در میان ، نسبت به پری ها و جادوان شدیدترین است، در هر شب سه بار برخاسته پری ها را رانده جادوان را بر می اندازد. از برخاستن خویش شب را می درخشاند، جوّ هوا را خنک می سازد، آب را شیرین می نماید، خروس را به بانگ زدن می گمارد، در چارپایان شهوت بر می انگیزد، یکی از آن اوقات سه گانه در طلوع فجر است که گیاه نمو می کند. چنان که دیدیم محافظت روز هفدهم ماه به سروش ایزد سپرده شده است. همیشه سروشت به روز سروش نگهبان و افزون ترت رای و هوش در دو سی روزهٔ کوچک و بزرگ در هفدهمین روز به سروش درود فرستاده شده است. گذشته از اوستا در کلیّه کتب مذهبی غالباً به اسم سروش بر می خوریم، بهمن یشت به سروش شغل 👈پیک و قاصدی داده، چندین بار با نیروسنگهه که امروز در جزو اسامی خاص نرسی گوییم یک جا نامیده شده است . در هر جای از کتاب که ذکری از سروش شده مثل اوستا او رقیب دیو خشم تعریف گردیده است و خروس را مخصوص به او دانسته است. اردوی ویراف مقدس در سیر آسمان ها و بهشت و برزخ و دوزخ با ایزد آذر و ایزد سروش همراه بود، تمام سوالات او را این دو فرشته جواب گفته اند. در مینو خرد آمده است که دانای مینو خرد از مینو خرد از اقامتگاه سروش بپرسید ، مینو خرد در پاسخ گفت اقامتگاه او ارزه (کشور غربی می باشد) و پس از آن در سوه (کشور شرقی) و در همه جای جهان، اینک رسیدیم به سر سروش یشت. در اوستا دو سروش یشت داریم، اوّلی عبارت است از یسنای 57 که در جزو یسناها می باشد و نیز آن را در جزو یشت داریم، اوّلی عبارت است از یسنای 57 که در جزو یسناها می باشد و نیز آن را در جزو یشت ها می نگارند، برای تشخیص آن را سروش یشت سه شبه گویند و آن در سه شب اولی پس از وفات کسی سروده می شود، چه محافظت روح انسان در سه شب اوّل پس از مرگ با سروش است، در بعضی از نسخ به آن سروش سر شب نام داده اند. سروش یشت دومی که در ردیف بیست و یک یشت اوستاست و یشت یازدهمی آن را تشکیل می دهد موسوم است به سروش یشت هادُخت به قول دینکرد ( هادُخت بیستمین نسک اوستای عهد ساسانیان بوده) که امروز موجود نیست، فقط چند قطعه از آن باقی مانده است، بنابراین سروش یشت هادخت منسوب به نسک مفقود شده است در طی مقاله مطالب اساسی سروش یشت سه شبه را بیان کردیم، مطالب عمده سروش یشت هادخت از این قرار است: در قسمت اولی در تأثیر ادعیه و نمازهاست که خود سروش مظهر کلیّه ستایش ها و نیایش هاست.در سه کردهٔ اخیر از قدرت و پیروزی سروش سخن رفته است. } نکته1: همانگونه که ملاحظه می نمایید ایزد سروش، بعضاً به عنوان پیک ایزدی شناخته می شود. و پیک و پیام رسانی صفت عطارد است. و هر شب پس از فرو رفتن خورشید سه بار به دور زمین می گردد. در اساطیر مصری نیز ایزد تحوت که با قمر و عطارد در ارتباط است این نقش را برعهده دارد و پس از سفر رع به جهان زیرین با زورق در آسمان شب سفر می نمود. همچنین تحوت با سر لک لک توصیف شده است. و ایزد سروش نیز با خروس مرتبط است و به نظر فقیر سری پرنده شکل دارد. این را در مقاله ای جدا نشان خواهم داد . @soltannasir 🐔🐓
@soltannasir { پاسخ به سوالات 155} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 33} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 29 } ادامه ...👇 نکته2: باید توجه داشت که سروش بعضی دیگر از صفات کوکب عطارد را ندارد. ضمن اینکه در اساطیر ایرانی ایزد عطارد، ایزد تیر می باشد. نکته3 : همانگونه که در مقاله استاد پور داود ملاحظه نمودید دیو ، فرد را از برخاستن از خواب منع می نماید . تا نماز یا اشهن را که زمان آن از هنگام سپیده دم تا طلوع آفتاب است. را به جای نیاورد . و به خواب خویش ادامه دهد . نکته جالب ماجرا اینجاست که در احادیث اسلامی فرقین (شیعه و اهل سنت) نیز احادیثی با مضمونی مشابه آمده که شیطنی مانع برخاستن از بستر برای نماز شب و همچنین می شود : 👇 { شیخ برقعی به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: 👈«از برای شب شیطانی است که او را 👈«» می گویند، پس هرگاه بنده ای از خواب بیدار شود و اراده کند برخاستن برای نماز شب را، آن شیطان به او می گوید حالا وقت برخاستن تو نیست. پس دفعه دیگر که بیدار شود و خواهد برخیزد، آن گوید که وقت برخاستن نشده، یعنی زود است. پس پیوسته او را از برخاستن باز دارد و حبس کند او را تا فجر طلوع کند و چون فجر طالع شود، بول کند در گوش او. آن وقت بگذرد از او، در حالی که دُم خود را می جنباند از ناز، و به خود می بالد . } ( محاسن برقعی صفحه 86) همچنین ماجرا زمانی جالب تر می شود که بدانیم در احادیث شیعه از فرشته ای سخن گفته شده که بسیار به زرتشتی شبیه است . به حدیث زیر به نقل از کتاب توحید شیخ صدوق توجه نمایید : 👇 { در کتاب توحید صدوق از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمودند: خداوند مَلَکی آفریده به شکل 👈خروس که بسیار عظیم الجثه است، هنگام آخر شب که می شود، می رود وسط آسمان و بال های بلندش را به هم می زند و بانگ برمی آورد و به تسبیح خداوند مشغول می شود و چنین میخواند:«سبحان اللّه الملک القدوس الکبیر المتعال لا اله الاّ هو الحی القیوم». وقتی او چنین می کند، تمام خروس های روی زمین نیز خدا را تسبیح می گویند و بال هایشان را به هم می زنند و می خوانند. و هنگامی که او ساکت می شود، خروس های زمین نیز ساکت می شوند. در واقع خواندن آن و خروس های زمین در آخر شب به خاطر بیدار کردن برای نماز شب است. یک بار دیگر هم هنگام آن خروسِ مَلَک می خواند و به تبع او خروس های زمین نیز می خوانند تا مردم را برای نماز صبح بیدار کنند. در هنگام سحر نیز آن خروسِ چنین تسبیح می گوید: «سبحان اللّه العظیم، سبحان اللّه العزیز القهار، سبحان اللّه ذی العرش المجید، سبحان اللّه ذی العرش الرفیع» وقتی او چنین تسبیح خدا می گوید، خروس های زمین نیز می خوانند و با او مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می شوند تا هم تسبیح و تقدیس کرده باشند و هم مردم خواب مانده را برای نماز صبح بیدار کنند. } (توحید صدوق، ص 279 ) بنابراین دیو بوشاسپ دیانت زرتشتی تا حدود زیادی به شیطنی به نام «رها» که در احادیث اسلامی آمده شباهت دارد . و ایزد سروش بر خلاف گفته ابوریحان و سایر اسطوره شناسان معاصر معادل جبرائیل اسلامی نیست . بلکه معادل این ملکی است که شکل خروس دارد و در حدیث توصیف شده است . به یاد بیاورید که گفتیم ایزد سروش نیز احتمالاً سری پرنده شکل دارد و این را در مقاله ای ان شاالله نشان خواهیم داد . اما ماجرا بدین جا ختم نمی شود ملاحظه نمودید که در مقاله استاد پورداود در باب ایزد سروش به نقل از تاریخ بلعمی آمده بود که «عجم خروس را و بانگ او را نیکو خجسته دارند خاصه 👈سفید و گویند در خانه که او باشد دیو نیاید » در کتاب حلیة المتقین علامه مجلسی احادیثی در باب توصیه به نگهداری خروس آمده و در این احادیث توجه خاصی به خروس رنگ شده است . به احادیث زیر توجه نمایید : 👇 { ...در حدیث معتبر از حضرت صادق(ع) منقول است که خروس بال گشادهٔ 👈سفیدی که در خانه باشد آن خانه و هفت خانهٔ دور آن خانه را از بلاها نگاه می دارد، و یک بال زدن کبوتر دو رنگ بهتر است از هفت خروس سفید. در حدیث دیگر فرمود که خروس 👈سفید یار من و یار هر مؤمنی است . از حضرت امام موسی(ع) منقول است که در خروس پنج خصلت از خصلت های پیغمبران هست: سخاوت و شجاعت و شناختن وقت نمازها و بسیار جماع نمودن و غیرت. و از حضرت علی (ع) منقول است که فریاد نمودن خروس نماز اوست و بال زدنش رکوع و سجود اوست . از حضرت رسول (ص) منقول است که دشنام مدهید خروس را که از برای نماز مردم را بیدار می کند. } به رنگ سفید برای خروس در احادیث توجه نمایید . عزیزان پیوندهای اساطیر و دین را به خوبی ملاحظه نمایید . همچنین فرقشان را نیز دریابید .😊 ادامه دارد ... @soltannasir 🐓🐔
@soltannasir { پاسخ به سوالات 156 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 34} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 30 } ادامه ...👇 اما حال می خواهیم ماجرا را از جنبهٔ دیگری بررسی نماییم. به یاد دارید که در دروس و تطابق شکل دایرة البروج با اعضای بدن گفته شد که برج میزان به شباهت دارد. و کلیه ها در بدن به مثابه (ترازو) می باشند . همچنین در توضیحات ایزد رشن آمد که : 👈{ ترازوی مینوی را رشن در دست دارد. این ترازوی مینوی هرگز خطا نمی کند و به اندازه سر مویی، نه برای توانگرترین و نه برای درویش ترین مردمان منحرف نمی شود. 👈یوغ ترازویش را سر بر 👈بن البرز و سری بر فراز 👈قله البرز است. } و گفتیم که البرزکوه زرتشتی با کوه قاف در روایات اسلامی مطابقت دارد. ( این مطلب را در ادامه به شما نشان خواهیم داد) و نباید آن را با رشته کوه البرز در خاک ایران اشتباه گرفت. همچنین پیشتر در دروس تصویر نقشه عالم را از منظر مسلمین از کتاب دایره المعارف معرفتنامه برایتان آوردیم. و گفتیم که در تطابق این نقشه درخت سدره و شجره طوبی به مثابه نای و نایژه ها می باشد و لوح محفوظ به مثابه ریه ها و کوه قاف به مثابه روده ها علی الخصوص روده بزرگ می باشد که دور روده کوچک را گرفته است. حال با توجه به این تطبیق ها دقت نمایید که کلیه ها که به مثابه میزان (ترازو) در بدن هستند در کجا قرار گرفته اند? در قسمت خلفی بدن پشت و معده و در پشت قسمت فوقانی روده بزرگ، و مثانه هم در پایین روده بزرگ قرار دارد . اگر را در بدن (عالم صغیر ) کوه قاف یا البرز در نظر بگیریم، و کلیه ها را کفه های ترازو ، این کفه ها بر سر البرز کوه قرار دارد. و بخش دیگر ترازو می باشد که در پایین البرز کوه (کوه قاف) قرار دارد. و سرخ رگ آئورت را که از کنار کلیه ها عبور می نماید. را می توان به مثابه پل چینود دانست. که خون از طریق سرخ رگ کلیوی که از آئورت جدا می شود وارد کلیه ها می شود و پس از تصفیه (مورد داوری قرار گرفتن) توسط سیاه رگ کلیوی به بزرگ سیاهرگ زیرین وارد می شود. تا به بهشت قلب وارد شود. نکته 1: در اساطیر مصری به جای پل چینود، مسیر راه یافتن به تالار حقیقت (داوری) از طریق نیل آسمانی است. و روح مرده توسط زورقی که آنوبیس آن را می راند به تالار حقیقت می رود. دقت نمایید در عالم صغیر (بدن انسان) رگ های خونی که به کلیه ها (برج میزان) می رود به رود نیز تا حدی شبیه می باشند. حال به ماجرا از جنبه دیگری نگاه نماییم . ما بر اساس یافته های علم جدید می دانیم که رودها از قله کوه ها سرچشمه می گیرند . این دانسته را فراموش نماییم. و ماجرا را از جنبه دیگر بنگریم . پیشتر گفته شد که در نظر قدما رودها منشأ آسمانی دارد . و همه کوه های جهان ریشه در کوه قاف دارند. حال با توجه به تطابق عالم صغیر(بدن انسان) و عالم کبیر اگر روده بزرگ را به مثابه کوه و بخشی از روده کوچک را زمین در نظر بگیریم و برآمدگی های روده کوچک را رشته کوه های زمین ، می توان پیوستگی کوه ها و رودها را به یکدیگر در نظر قدما تا حدودی دریافت . بنابراین می توان فهمید که چگونه رود نیل در نظر قدما به آسمانی متصل می شود . همانگونه که مویرگ های پرزهای روده در نهایت به رگ های اصلی بدن متصل می شوند . تمام رودهای مهم نیز در نظر قدما در عالم منشأ آسمانی دارند . بنابراین انتقال ارواح را نیز توسط به تالار حقیقت می توان درک نمود . زیرا آنچه که توسط روده جذب می شود وارد جریان خون می شود و سرانجام ممکن است به کلیه ها نیز وارد شود . البته چنین تطابقی هر چند قابل قبول به نظر می رسد . اما همانگونه که گفته شد با علم جدید و یافته های آن مطابقت ندارد . پیشتر گفتیم که در حدیث معصوم نیز رود منشأ آن در بهشت است. بهشتی که متعلق به ارواح است . و در مغرب است . به هر حال تا هنگامی که مرز عوالم باز نشود و عالم به شکل حقیقی خویش ظاهر نشود . اسرار و شکل عالم به صورت کامل ظاهر نخواهد شد . نکته 2: دقت نمایید گفته شد که در اساطیر گوناگون ایزدان شمس در جایگاه عدالت قرار داشتند . حتی گفته شد که حضرت امیرالمومنین (ع) نیز شمس الله است . و این مسئله را با توجه به جایگاه کوکب شمس در هبوط خویش در برج میزان از منظر نجومی بررسی نمودیم . علاوه بر آنچه گفته شد در اسطوره ها آمده جایگاه ایزد مهر بر بالای کوه البرز قرار دارد ! ( در ادامه در توضیحات البرزکوه خواهیم آورد ) حال جایگاه خورشید بالای کوه البرز باشد در بدن کجا می شود ? چاکرای خورشیدی محل این چاکرا تقریباً در همان نقطه قرار دارد . بنابراین هنگامی که خون وارد کلیه ها می شود . از محل چاکرای خورشیدی در بدن که محل سلطنت خورشید است می گذرد . ادامه دارد ... @soltannasir 🌞☀️🌙🌜🌛🌚🌝
صورت فلکی میزان در آسمان شب @soltannasir
تصویر تطابق شکلی دستگاه ادراری با ترازو و برج میزان . در این تصویر نیز ترازو شکلی معکوس دارد . که به شکل طبیعی نیز تطبیق تا حدی ممکن است . @soltannasir
نقشه عالم به نقل از دایره المعارف معرفتنامه ابراهیم حقی 1195 هجری قمری که در آن کعبه مرکز جهان هست . به جایگاه شجره طوبی و سدره و در های بهشت و لوح و قلم نگاه نمایید . @soltannasir
ادامه .همانگونه که در بدن انسان شجره طوبی (نای و نایژه ها) و بهشت (کیسه های هوایی) و قلم (استخوان جناغ) و لوح محفوظ (ریه ها) در کنار یکدیگر است . در عالم کبیر نیز در کنار یکدیگر میباشند @soltannasir
تصویر تطابق اندام های بدن با نقشه عالم در دایره المعارف معرفتنامه . که روده ها علی الخصوص روده بزرگ به مثابه کوه قاف یا البرز باستانی می باشد . @soltannasir
تصویر و جایگاه کلیه ها( میزان و ترازو ) در بدن که در پشت کبد و معده و روده بزرگ که تقریباً در موازات قسمت فوقانی روده بزرگ یا کوه قاف (البرز ) است . و مثانه در قسمت پایین آن . @soltannasir
تصویر چاکرای خورشیدی در بدن در محلی کمی بالاتر و تقریباً چسبیده به کلیه ها ، محل سلطنت شمس که خون از این محل باید عبور کند تا به کلیه ها وارد شود . @soltannasir
@soltannasir { پاسخ به سوالات 157} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 35} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 31} ادامه ...👇 نکته3:ملاحظه نمودید که ایزد سروش در جایگاه عدالت (ترازو) در کنار ایزد مهر و رشن قرار داشت. جایگاه عدالت برج بود که در عالم صغیر معادل کلیه ها است. و یکی از وظایف روزانه ایزد سروش مبارزه با دیو خشم بود. حال در عالم صغیر (جسم انسان) هنگامی که خشمگین می شویم چه اتفاقی می افتد ? فشار خون بالا می رود. ارتباط و کلیه ها چیست? فشار خون برای کلیه ها مضر است و می تواند بدان آسیب برساند. همچنین یکی از وظایف کلیه ها در بدن، تنظیم فشار خون است. بنابراین با توجه به تطابق عالم صغیر و کبیر، همانگونه که در عالم کبیر ایزد سروش با دیو خشم در ستیز است. و جایگاهش در بالای البرزکوه، در جایگاه میزان است. در عالم صغیر (بدن انسان) نیز کلیه ها فشار خون ناشی از را تنظیم می نمایند. همچنین در توضیحات ایزد آمده بود که این ایزد با دیو کُند که باعث کُندی و سستی میشود نیز دشمن است. باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که هنگامی که کلیه ها() سالم باشند هورمونی به نام تولید می نمایند که عامل حمل اکسیژن توسط گلبول های قرمز خون می باشد. با کم کاری کلیه ها تولید این نیز کمتر و با از کار افتادن نسبی کلیه ها، تقریباً متوقف میشود. این مسئله باعث می شود که اکسیژن در گلبول های قرمز خون کاهش یابد که باعث خستگی در اندام های ماهیچه ای و مغز میشود. که به نوبه خود باعث بی حالی کُندی و سستی میشود. زیرا شخص همیشه خسته است و احساس خستگی می نماید با وجود آنکه فعالیت جسمانی خاصی انجام نداده است. بنابراین فعالیت درست کلیه ها منجر به عدم احساس خستگی و کسلی میشود. اما از کار افتادن آنها باعث سستی و خستگی و کُندی است. بنابراین همانگونه که در عالم صغیر (جسم انسان) عملکرد درست کلیه ها، با احساس خستگی و سستی در تضاد است. در عالم کبیر نیز ایزد سروش که جایگاهش میزان است با کُندی در حال مبارزه دائمی است. اما حال مدخل کوه را به نقل از کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی به تمامی می آوریم :👇 { البرز به اوستایی: harab°r°zaiti؛ فارسی میانه: harburz ؛ در اوستا نام رشته کوهی است افسانه ای. در ادبیات پهلوی این رشته کوه به گرد نیمکره زمین می گردد و نیمکره قابل زیست زمین را از نیمکره زیرین زمین که در آب فرو رفته است، جدا میکند. در ابتدای خلقت بر اثر حمله اهریمن به زمین کوه ها از زمین بیرون آمدند. کوه اصلی کوه البرز بود که هشتصد سال طول کشید تا از زمین به در آمد. دویست سال طول کشید تا به ستاره پایه رسید. دویست سال طول کشید تا به ماه پایه رسید. دویست سال طول کشید تا به خورشید پایه رسید و دویست سال طول کشید تا به منتهی الیه آسمان یا روشنی بیکران رسید. این کوه میان گیهان کشیده شده است. در حالی که پایه آن به آسمان در جایی که جهان را احاطه کرده، پیوسته است. ریشه های این کوه در زیر زمین پراگنده است و آن را به هم پیوسته نگاه می دارد و از این ریشه ها همه کوه های دیگر به تعداد 2244 کوه سر بر می آوردند. در وسط زمین کوه تیرگ که قله البرز است قرار دارد و از آنجا تا به عرش چینود پل کشیده شده که روان ها پس از مرگ در سفر خویش به بهشت یا دوزخ باید از آن بگذرند. ستیغ ارزور، دروازه دوزخ، بر لبه کوه البرز است. بر البرز 180 روزن به سمت خراسان (مشرق) و 180 روزن به سمت خاوران (مغرب) وجود دارد. خورشید هر روز به روزنی در آید و به روزنی غروب کند. بر کنار البرز دریای «فراخکرد» و «پویدیگ» قرار دارند. دو رود مهم «ارنگ» و «وهرود» از البرز سرچشمه می گیرند و گرداگرد زمین راهی می کنند و دوباره به البرز باز می گردند. هوگر بلندترین قله کوه البرز است که بر فراز آن ایزد هوم مسکن دارد و برای مهر قربانی آورد و از همین قله است که رودخانه اردوی أناهید جاری می شود و نیز جم در خانه گوهرین خود بر فراز این قله ایزد اناهید را نیاز می فرستد. نشستنگاه ابرها نیز برفراز البرز است. این کوه افسانه ای محل وقوع اعمال بزرگ و سرنوشت ساز است. اورمزد بر بالای این کوه یزش میکند. خانه هزار ستونی ایزد سروش که از درون خود بخود روشن است و 👈مسکن ایزد مهر بر بالای کوه البرز قرار دارد. 👉سام که از داشتن فرزند سپید موی خود زال آزرده است، فرمان می دهد تا کودک را در دامن کوه البرز رها کنند. سیمرغ که بر فراز کوه البرز لانه دارد زال را به فرزندی می پرورد. کیقباد نیز در کاخی با شکوه بر فراز البرز می زیست. کیکاوس نیز بر بالای البرز هفت خانه ساخت. اهریمن تهمورس را بر فراز این کوه فرو بلعید. ستاره «»(معادل نسر واقع) بر گذرهای کوه البرز نهاده شده تا راه دیوان را ببندد. چمروش مرغ، دشمنان ایران را بر فراز این کوه نابود می کند. } @soltannasir 🌞
شهادت امام حسن عسکری بر حضرت صاحب الامر و قائم آل محمّد و بقیة الله الاعظم و همه شیعیانش تسلیت باد . @Soltannasir 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@soltannasir { پاسخ به سوالات 158 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 36} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 32} ادامه ...👇 نکته 1: ملاحظه نمودید که مسکن همانگونه که گفته شد بر بالای کوه است . یعنی جایی که در عالم صغیر ما آن را با عنوان چاکرای خورشیدی می شناسیم . اکنون احادیث را از کتاب تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیه 1 سوره مبارکهٔ قاف 👈«ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴿۱﴾ قاف سوگند به قرآن باشكوه» می آوریم : 👇 { 10561/1) شیخ صدوق با سند خود از سفیان بن سعید ثوری روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق(ع) دربارهٔ معنای «قٓ» ، سؤال کردند ? فرمود : و اما «قٓ» ، کوهی است که بر زمین احاطه دارد و سبزه بودن آسمان ، از آن بر گرفته شده می باشد و خداوند زمین را به وسیلهٔ آن کوه نگاه می دارد تا اهل خود را فرو نبرد .(به نقل از کتاب معانی الاخبار) 2/10562) . علی بن ابراهیم با سند خود از یحیی بن میسره خثعمی روایت کرده است ، که گفت : از امام باقر (ع) شنیدم که می فرمود : «قٓ» ، کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و همانند زُمرّد می باشد و سبز رنگ بودن آسمان ، از آن خواهد بود . ( تفسیر قمی ) 10563/3) سعد بن عبدالله (قمی) با سند خود از یقطین جوالیقی به نقل از فُلفُله ، روایت کرده است ، که گفت : امام باقر (ع) فرمود : به درستی که خداوند متعال دارای کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و همانند سبز رنگ می باشد و سبزه بودن آسمان ، از آن کوه خواهد بود و خداوند پشت آن کوه خلقی را آفریده و احکامی را که بر این خلق _ از نماز ، زکات و غیره _ واجب نموده ، بر آن ها 👈واجب ننموده است و آن ها دو نفر مرد از این امت را لعن و نفرین می کنند . (مختصر بصائر الدرجات) 10564/4) همچنین با سند خود از عُبیداللّه بن عبداللّه دهقان روایت کرده است ، که گفت : از امام رضا (ع) شنیدم که می فرمود : به درستی که خداوند را پشت این نُطاق آسمانی یک زبرجد سبز رنگی وجود دارد که آسمان رنگ خود را از آن بر گرفته است . عرضه داشت : چیست ? فرمود : حجاب و پرده است ، که خداوند عزیز و جلیل پشت آن 👈هفتاد هزار جهان دارد ، که ( مخلوق آن جا ) بیش از آدمیان و جنیان می باشند و همهٔ آن ها فلان و فلان را لعنت می کنند . (مختصر بصائر الدرجات و بحارالانوار جلد 57 صفحه 330) پانویس : 👈 «مرحوم مجلسی بعد از نقل حدیث ، گفته است : شاید مقصود از نُطاق کوه هایی باشند که در دید ما هستند و مقصود از زبرجد ، کوه قاف باشد و یا مقصود از نُطاق همان کوه است و مقصود از زبرجد پشت آن کوه خواهد بود ، در نهایه گفته است : نطق جمع نطاق می باشد و نطاق دورنمای یک رشته کوه های بلند و کوتاهی است که تشبیه شده به 👈 که در وسط می بندند . » 10565/5) و در کتاب منهج التحقیق إلی سواء الطریق ، تألیف بعضی از علمای امامیه _ در حدیثی بسیار طولانی _ در رابطه با سؤال امام حسن (مجتبی) از پدر بزرگوارش (ع) ، تا فضائل و کراماتی را که خداوند متعال عطایش نموده ، ارائه دهد . و حدیث ادامه دارد تا جایی که گفته است : سپس (ع) به فرمان داد و حرکت کرد تا به کوه رسید و چون نزدیک آن رسیدیم ، متوجه شدیم که از زمرّد سبز رنگ می باشد و بر روی آن فرشته ای همانند 👈 ( )👉 قرار دارد ، هنگامی که چشم آن فرشته به امیرالمومنین (ع) افتاد ، گفت : سلام بر تو باد ای وصیّ رسول پروردگار جهانیان و خلیفه اش ! آیا به من اجازه می دهی که سخن بگویم ? حضرت جواب سلام او را داد و فرمود : اگر مایل هستی خودت سخن بگو و گرنه من از آن چه می خواهی سؤال کنی ، سخن بگویم ، فرشته گفت : ای امیرالمومنین ! شما خود مطرح نما، حضرت فرمود : اجازه می خواهی تا خضر را زیارت کنی ? فرشته اظهار داشت : بلی ، حضرت فرمود : به تو اجازه دادم ، پس آن فرشته بعد از آن که گفت : « بسم اللّه الرّحمن الرّحیم » ، با سرعت حرکت کرد و ما هم مقدار مختصری بر آن کوه قدم زدیم تا آن فرشته از زیارت (ع) به جایگاه خود بازگشت ، گفت : ای امیرالمؤمنین ! این فرشته به زیارت خضر(ع) نرفت مگر با اجازهٔ شما ?! فرمود سوگند به کسی که آسمان را بدون ستون بالا قرار داده ! اگر هر کدام به خواهند به اندازهٔ یک نفس کشیدن از جای خود حرکت کنند تا من اجازه ندهم ، حرکت نخواهند کرد و موقعیت فرزندم چنین خواهد بود و همچنین بعد از او ،حسین و نُه تن دیگر از فرزندان او ( یکی بعد از دیگری چنین موقعیتی را دارا خواهند بود ) ، که نهمین ایشان (حضرت ) قائم (ع) می باشد . از حضرت سؤال کردیم : اسم فرشته ای که مأمور بر کوه قاف می باشد ، چیست ? فرمود : است ، سپس عرضه داشتیم : ای امیرالمؤمنین ! چگونه هر شب به این مکان می آیی و چگونه باز می گردی ? } ادامه دارد... @soltannasir 🗻🏔⛰🌋
@soltannasir { پاسخ به سوالات 159 } {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 37} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 33} ادامه ...👇 { ادامه حدیث 10565/5) ...👈فرمود : همان طوری که با شما آمدم ، سوگند به کسی که دانه را شکافت و انسان را زنده آفرید ! من (به اذن خداوند) مالک و حاکم زمین و آسمان هستم و اگر مختصری از آن را مشاهده کنید ، قلب های شما پذیرای آن نخواهد بود ، همانا اسم خداوند دارای هفتاد و سه حرف می باشد ، یک حرف از آن ها نزد عاصف بن برخیا بود و به وسیلهٔ آن سخن گفت و خداوند زمین را _در فاصلهٔ بین سلیمان تا عرش بلقیس_ شکافت به طوری که تخت بلقیس ( در کنار ) حاضر گشت و سپس زمین در فاصلهٔ یک چشم بر هم زدن به حال خود بازگشت و به خداوند سوگند ! نزد ما ( اهل بیت رسالت ) هفتاد و دو حرف موجود است و یک حرف آن نزد خداوند متعال محفوظ می باشد « و لاحول و لا قوّة إلّا باللّه العليّ العظيم » ، ،هر کسی که ما را شناخت که شناخت و هر کسی هم که ما را انکار کند ، انکار کرده است ... . (کتاب المحتضر ، تألیف حسن بن سلیمان حلّی ) مؤلف(مرحوم سید هاشم بحرانی ) گوید : تمام حدیث در سورهٔ «کهف » باب یأجوج و مأجوج ، (حدیث3) گذشت . فقیر نیز حدیث مربوطه را در دروس مربوط به به تمامی نقل می نمایم .😊 10566/6) علی بن ابراهیم گفته است : فرمایش خداوند متعال : « ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴿۱﴾» ، منظور از «قٓ» ، کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و پشت آن👈 و می باشد . و این سوگند است ، «بَلْ عَجِبُوا» ، یعنی قریش تعجب کردند ، « أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ» ، یعنی رسول خدا (ص) که از خانواده خودشان بود ، «  فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ * أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ » ، این آیات در رابطه بااُبیّ بن خلف نازل شده ، که به گفت : من از ( جریان و برنامهٔ ) (ص) شگفت زده شده ام و استخوان پوسیده ای را برداشت و آن را ( با انگشتانش) نرم کرد و گفت : او گمان می کند که این ها زنده می شوند ! خداوند ( در برابر او ) فرمود : «بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ » ، یعنی برنامه تی که گوناگون می باشد . سپس خداوند علیه آن ها احتجاج کرده و برای بعثت و آمدن در قیامت ، مثالی را مطرح نموده و فرموده است :« أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ *وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ » ، یعنی از هر جفت زیبا و نیکویی را رویانیده ایم ، « تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ *وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ » ، هر دانه ای ( پس از روئیدن ) قابل درو و چیدن می باشد . ( تفسیر قمی ) } احادیث مربوط به کوه قاف به نقل از تفسیر روایی البرهان ذیل تفسیر سوره قاف به پایان رسید . عزیزان شباهت بین توصیف البرزکوه باستانی در نزد ایرانیان را با کوه قاف در نزد مسلمین مشاهده نمایید . نکته1: دقت نمایید در حدیث امام رضا (ع) گفته شد که خداوند پشت این آسمانی یک (کوه قاف) دارد . و چون از حضرتش پرسیدند که نطاق چیست ? فرمودند : حجاب و پرده مسئله ای که به خاطر می آید این است که کوه در پس پرده است . و در بُعدی که ما از عالم می بینیم نیست . نکته 2: در توضیحات البرز کوه آمده بود که ستاره👈 ونند👉 ، معادل 👈نسر واقع 👉 یا همان سعد ذابح و یا همان ستاره ای که امروزه در نزد منجمین علوم جدیده به آن آلفا شلیاق می گویند . بر گذرهای کوه البرز👉 نهاده شده تا راه دیوان را ببندد ! زرتشتیان این ستاره را در مراسمی به نام ونند بُرید ستایش می نمایند . علتی که به این کوکب می گویند . این است که صورت این کوکب از قدیم الایام در نزد گذشتگان به شکل بوده است ! حال عزیزان به یاد بیاورید که در احادیث کوه قاف نیز ( حدیث10565) ، فرشته ای به شکل نسر (کرکس) در کوه قاف وجود داشت که نام وی در حدیث 👈 «ترجائیل » بود . بسیار محتمل است که فرشته و ملک موکل ، کوکب یا نسر واقع باشد . ادامه دارد .. @soltannasir 🌞🐓🐔🗻🏔⛰🌋
این عید فرخنده را بر همه ی منتظران حضرت مهدی ع تبریک و تهنیت عرض میکنیم . @Soltannasir 💐💐💐💐💐💐
@soltannasir { پاسخ به سوالات 160} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 38} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 34} ادامه ...👇 در باب ستاره () ان شاءاللّه در دروس آینده مفصّل تر صحبت خواهیم نمود . در باب کوه نیز در دروس ذوالقرنین ان شاءاللّه مفصّل تر صحبت خواهیم نمود و بعضی احادیث کتب روایی برادران اهل سنت را نیز نقل خواهیم نمود . همچنین از کتب جغرافیایی و کتب عرفانی نیز مطالبی را نقل خواهیم نمود . اما حال عزیزان به یاد بیاورید که در دیانت زرتشتی ، روح مرده از پل بر فراز کوه ، عبور می نمود تا به جایگاه میزان () برسد . که جایگاه ایزد است . و گفته شد دو در هدایت روح مرده در مسیر پل چینود ، نقش داشتند یکی سگ زرین گوش است که با ایزد رشن در ارتباط است . و گفته شد که ایزد به فریاد رسنده گله داران👉 است . همچنین سگ دومی نیز به نام سگ پسوشورون یا سگ شبانان 👉 وجود دارد . که روان را از پل چینود می گذراند و با گرز ایزد مهر ارتباط دارد . همچنین گفته شد که در اساطیر مصری ایزد آنوبیس ، موجودی به شکل سیاه رنگی است . که زورقی که روح مرده را به سوی تالار حقیقت حمل می نماید ؛ می راند . حال عزیزان معادل البرزکوه اساطیری در عالم اسلام کدام کوه بود ? کوه قاف در کدام سوره به کوه قاف اشاره شده است ? سوره قاف ، آیه 1 👈« ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ » چنانچه در احادیث معصومین مشاهده نمودیم . اما نکته جالب ماجرا اینجاست که اللّه تبارک تعالی در سورهٔ مبارکه «قٓ» به مسئله معاد و بهشت و دوزخ اشاره می نماید که با آنچه که در دروس اسطوره ای آمده بود تطابق نسبی و بسیار جالبی دارد یعنی همانگونه که کوه البرز با داستان قضاوت ارواح ارتباط دارد . کوه قاف نیز اینگونه است و موضوع این سوره در باب حشر و معاد است . در. این سوره ظرایفی وجود دارد که از دید همه صاحب نظران و مفسرین قرآن تاکنون پنهان مانده است !!! اکنون کل سوره قاف را به تمامی نقل می نماییم : 👇 { بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴿۱﴾ قاف سوگند به قرآن باشكوه (۱) بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ ﴿۲﴾ [كه آنان نگرويدند] بلكه از اينكه هشداردهنده اى از خودشان برايشان آمد در شگفت شدند و كافران گفتند اين [محمد و حكايت معاد] چيزى عجيب است (۲) أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ﴿۳﴾ آيا چون مرديم و خاك شديم [زنده مى شويم] اين بازگشتى بعيد است (۳) قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ ﴿۴﴾ قطعا دانسته ايم كه زمين [چه مقدار] از اجسادشان فرو مى كاهد و پيش ما كتاب ضبط كننده اى است (۴) بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ ﴿۵﴾ [نه] بلكه حقيقت را وقتى برايشان آمد دروغ خواندند و آنها در كارى سردرگم [مانده]اند (۵) أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ﴿۶﴾ مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريسته اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش داده ايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست (۶) وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ ﴿۷﴾ و زمين را گسترديم و در آن لنگر[آسا كوه]ها فرو افكنديم و در آن از هر گونه جفت دل انگيز رويانيديم (۷) تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ ﴿۸﴾ [تا] براى هر بنده توبه كارى بينشافزا و پندآموز باشد (۸) وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ ﴿۹﴾ و از آسمان آبى پر بركت فرود آورديم پس بدان [وسيله] باغها و دانه هاى دروكردنى رويانيديم (۹) وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِيدٌ ﴿۱۰﴾ و درختان تناور خرما كه خوشه[هاى] روى هم چيده دارند (۱۰) رِزْقًا لِلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا كَذَلِكَ الْخُرُوجُ ﴿۱۱﴾ [اينها همه] براى روزى بندگان [من] است و با آن [آب] سرزمين مرده اى را زنده گردانيديم رستاخيز [نيز] چنين است (۱۱) كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ ﴿۱۲﴾ پيش از ايشان قوم نوح و اصحاب رس و ثمود (۱۲) وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ ﴿۱۳﴾ و عاد و فرعون و برادران لوط (۱۳) وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ ﴿۱۴﴾ و بيشه نشينان و قوم تبع به تكذيب پرداختند همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتيجه] تهديد [من] واجب آمد (۱۴) ...} ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir { پاسخ به سوالات 161} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 39} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 35 } ادامه ...👇 { أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ ﴿۱۵﴾ مگر از آفرينش نخستين [خود] به تنگ آمديم [نه] بلكه آنها از خلق جديد در شبهه اند (۱۵) وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿۱۶﴾ و ما انسان را آفريده ايم و مى دانيم كه نفس او چه وسوسه اى به او مى كند و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم (۱۶) إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿۱۷﴾ آنگاه كه دو [فرشته] دريافت كننده از راست و از چپ مراقب نشسته اند (۱۷) مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴿۱۸﴾ [آدمى] هيچ سخنى را به لفظ درنمى آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى كند] (۱۸) وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿۱۹﴾ و سكرات مرگ به راستى در رسيد اين همان است كه از آن مى گريختى (۱۹) وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ﴿۲۰﴾ و در صور دميده شود اين است روز تهديد [من] (۲۰) وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ﴿۲۱﴾ و هر كسى مى آيد [در حالى كه] با او سوق دهنده و گواهى دهنده اى است (۲۱) لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴿۲۲﴾ [ به او مى گويند ] واقعاً كه از اين [حال] سخت در غفلت بودى و[لى] ما پرده ات را [ از جلوى چشمانت ] برداشتيم و ديده ات امروز تيز است(۲۲) وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿۲۳﴾ و [فرشته] همنشين او مى گويد اين است آنچه پيش من آماده است [و ثبت كرده ام] (۲۳) أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿۲۴﴾ [به آن دو فرشته خطاب مى شود] هر كافر سرسختى را در جهنم فروافكنيد (۲۴) مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿۲۵﴾ [هر] بازدارنده از خيرى [هر] متجاوز شكاكى (۲۵) الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿۲۶﴾ كه با خداوند خدايى ديگر قرار داد [اى دو فرشته] او را در عذاب شديد فرو افكنيد (۲۶) قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿۲۷﴾ [شيطان] همدمش مى گويد پروردگار ما من او را به عصيان وانداشتم ليكن [خودش] در گمراهى دور و درازى بود (۲۷) قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ ﴿۲۸﴾ [خدا] مى فرمايد در پيشگاه من با همديگر مستيزيد [كه] از پيش به شما هشدار داده بودم (۲۸) مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿۲۹﴾ پيش من حكم دگرگون نمى شود و من [نسبت] به بندگانم بيدادگر نيستم (۲۹) يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ ﴿۳۰﴾ آن روز كه [ما] به دوزخ مى گوييم آيا پر شدى و مى گويد آيا باز هم هست (۳۰) وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ﴿۳۱﴾ و بهشت را براى پرهيزگاران نزديك گردانند بىآنكه دور باشد (۳۱) هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ﴿۳۲﴾ [و به آنان گويند] اين همان است كه وعده يافته ايد [و] براى هر توبه كار نگهبان [حدود خدا] خواهد بود (۳۲) مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ ﴿۳۳﴾ آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه كار [باز] آيد (۳۳) ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ﴿۳۴﴾ به سلامت [و شادكامى] در آن درآييد [كه] اين روز جاودانگى است (۳۴) لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ﴿۳۵﴾ هر چه بخواهند در آنجا دارند و پيش ما فزونتر [هم] هست (۳۵) وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ ﴿۳۶﴾ و چه بسا نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [بس] نيرومندتر از اينان بودند و در شهرها پرسه زده بودند [اما سرانجام] مگر گريزگاهى بود (۳۶) إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ﴿۳۷﴾ قطعا در اين [عقوبتها] براى هر صاحبدل و حق نيوشى كه خود به گواهى ايستد عبرتى است (۳۷) وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ﴿۳۸﴾ و در حقيقت آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم (۳۸)... } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir { پاسخ به سوالات 162} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 40} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 36 } ادامه ...👇 { ...فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ﴿۳۹﴾ و بر آنچه مى گويند صبر كن و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب به ستايش پروردگارت تسبيح گوى (۳۹) وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ﴿۴۰﴾ و پاره اى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقيب و نافله] او را تسبيح گوى (۴۰) وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ ﴿۴۱﴾ و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمى دهد به گوش باش (۴۱) يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ ﴿۴۲﴾ روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حق مى شنوند آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين] است (۴۲) إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ﴿۴۳﴾ ماييم كه خود زندگى مى بخشيم و به مرگ مى رسانيم و برگشت به سوى ماست (۴۳) يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ ﴿۴۴﴾ روزى كه زمين به سرعت از [اجساد] آنان جدا و شكافته مى شود اين حشرى است كه بر ما آسان خواهد بود (۴۴) نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ﴿۴۵﴾ ما به آنچه مى گويند داناتريم و تو به زور وادارنده آنان نيستى پس به [وسيله] قرآن هر كه را از تهديد [من] مى ترسد پند ده (۴۵) } عزیزان کل آیات سوره مبارکه قاف را به تمامی نقل نمودیم . حال توضیحات علامه طباطبایی را از تفسیر گرانسنگ که در توضیح کلیات و موضوع سوره آمده برایتان به تمامی نقل می نمایم : 👇 { این سوره مسأله دعوت اسلام را بیان می کند . و به آنچه در این دعوت است اشاره می کند ؛ یعنی انذار به و انکار مشرکین به معاد ، و تعجبی که از آن داشتند که بعد از مردن و بطلان شخصیت آدمی و خاک شدنش چگونه دوباره زنده می شود و به همان صورت و وضعی که قبل از مرگ داشت بر می گردد ? آنگاه تعجب آنان را رد می کند به این که علم الهی محیط به ایشان است ، وکتاب حفیظ که هیچ یک از احوال خلقش و هیچ حرکت و سکون آنها _ چه خردش و چه کلانش _ از قلم آن کتاب نیفتاده نزد او است . آنگاه این منکرین را تهدید می کند به اینکه اگر به راه نیایند بر سرشان همان خواهد آمد که بر سر امت های گذشته و هلاک شده آمد . و آنگاه برای بار دوم باز به علم و قدرت خدای تعالی پرداخته از راه تدبیری که در خلقت آسمانها و آراستن آن با ستارگان بی حرکت و با حرکت و تدابیر دیگری که به کار برده و نیز تدبیری که در خلقت زمین به کار برده و آن را گسترده و کوههای ریشه دار در آن جایگزین ساخت گیاهان نر و ماده در آن رویانیده و نیز به اینکه آب را از آسمان فرستاده و ارزق بندگان را تأمین نموده و زمین را با آن آب زنده کرده است ،علم و قدرت او را اثبات می کند . و نیز به همین منظور به بیان حال انسان می پردازد که از اولین روزی که خلق شده و تا زنده است در تحت مراقبت شدید و دقیق قرار دارد ، حتی یک کلمه در فضای دهانش نمی آورد ، و از این بالاتر یک خاطره را در دلش خطور نمی دهد ،و نفسش آن را وسوسه نمی کند ، مگر آنکه همه اش را ثبت می کنند . و آنگاه بعد از آنکه مرد با او چه معامله می شود و بعد از زنده شدنش برای پس دادن حساب ، همچنان در تحت مراقبت هست تا آنکه از حساب فارغ شود ، یا به آتش در آید اگر از تکذیب کنندگان حق باشد ، و یا به بهشت و قرب پروردگار اگر از متقین باشد . و کوتاه سخن آنکه : زمینهٔ گفتار در این سوره مسأله 👈معاد است ، و یکی از آیات برجستهٔ آن آیهٔ «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» و یکی دیگر آیه « يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ » و یکی هم آیهٔ «لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ» است . و این سوره به این دلیل گفتیم مکی است که سیاق آیاتش بر آن گواهی می دهند . اما بعضی گفته اند که آیهٔ « وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ....» ، و یا این آیه و آیه بعدش در مدینه نازل شده . ولی در لفظ آیه هیچ شاهدی بر آن نیست . و در این آیاتی که نقل کردیم به طور اجمال به مسألهٔ معاد و اینکه مشرکین آن را امری بعید می پنداشتند اشاره شده ، و نخست جوابی اجمالی با تهدید می دهد ، و سپس به طور مفصل از آن جواب داده ، باز برای دوم تهدید می کند . } (ترجمه المیزان جلد18 صفحات 503 و 504 ) ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
عزیزان آیات سوره مبارکه قاف 👆👆را با دقت بخوانید . تا هم ارتباط معنا دار جایگاه کوه قاف یا همان البرز باستانی را در باب معاد و داوری در یابید . و هم در ادامه با نکاتی جالب روبرو خواهید شد . 😊 @soltannasir