#آیت_الله_مصباح_یزدی
#عمار_انقلاب
♻️ کمترین نتیجه توهین به علما در همین دنیا چیست؟
🔅 آیت الله العظمی #بهجت:
☘ ائمۀ ما علیهمالسلام به علما و فقها و راویان احادیث احترام میگذاشتند؛ ولی ما بیحرمتی میکنیم، بدگویی میکنیم و…؛ غافل از اینکه کمترین سزای بیاحترامی به آنها، بلاهایی است که در این دنیا بر انسان وارد میشود؛ از قبیل کوتاهی عمر، سوء عاقبت و…
☘ زمانی، شخصی با صاحب جواهر به مجادله پرداخت؛ #صاحبجواهر به او نفرین کرد و خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض کرد و فرمود: اگر غَرَض این شخص از این مجادله، مطلب دیگری است، از نجف بیرونش کن! و آن آقا مجبور شد پانزده سال در جای دیگر با دربهدری اقامت کند.
☘ شاید بعضی از اهل علم گمان کنند که اگر علما و اهل علم همدیگر را تنقیص کنند، اشکال ندارد، ولی چنین نیست؛ بلکه خطر خردهگرفتن بر اهل علم، بیشتر از ایراد و اعتراض به دیگران است؛ لذا انسان حتی در موارد تشخیص عدم اهلیت علما باید احتیاط کند؛ زیرا تنقیص علما خیلی مشکل است.
📚 منبع: کتاب در محضر بهجت، ج۳، ص۲۶۳
#علامه_مصباح
🆔 @taalighat
تعلیقات
#فتنه_88 #خاطرات_میدانی 💠 قسمت سوم: ♨️ رسیدیم پائین خیابان ولیعصر، سه راه فاطمی؛ گفتند جمعیت می
#فتنه_88
#خاطرات_میدانی
💠 قسمت چهارم:
♻️ ساعت حدود 10 شب بود، همه پشت موتورها نشسته بودند، آماده حرکت. یک مرتبه یکی فریاد زد بچه ها! #حمله کردند، جمع متفرق شد، چندجای خیابان رو آتش زدند. شبِ تاریک، همه جا تعطیل و خاموش، #آتش سوزی از گوشه و کنار، وحشت از حمله جمعیت بسیار... عجیب حال و هوایی بود.
♻️ لحظه بسیار سخت و عجیبی بود. بعضی ها #فرار کردند، بعضی ها خودشون رو به دل درگیری ها رسوندن. یک مرتبه دیدم رفیق کرمانی ما که تا اون موقع به عنوان یک طلبه آروم میشناختمش، نیست.
♻️ دیدم انگار #غیرتش به جوش اومده و از این بهم ریختگی صحنه خسته شده، داشت در قامت یک فرمانده سعی می کرد فضا رو مدیریت کنه...
♻️ یک درگیری مختصر رخ داد و دو طرف انگار متفرق شدند. هرکسی سوار موتور شد تا خودش رو به بالای خیابان ولیعصر برسونه. من و رفیقم که موتور نداشتیم، هر کدوم سوار موتور کسی شدیم که جای خالی داشت.
♻️ سوار موتور یکی شدیم و موتوری تلاش کرد از خیابانهای فرعی که درگیری نیست ما رو برسونه #ونک. رسیدیم به یکی از خیابان های فرعی منتهی به میدان ونک. تعداد خیلی زیادی گارد ویژه (به قول بچهها لباس سوسکی) پارک کرده بود. انگار نه انگار که یک خیابان اونطرف تر درگیری بود و یک عده بسیجی با دست خالی جلوی اون جماعت ایستاده...
♻️ ساعت حدود 1 نیمه شب شده بود و خیلی از بچهها از درگیری ها برگشته بودند، خسته و #زخمی...
📌 ادامه دارد...
🆔 @taalighat
تعلیقات
#فتنه_88 #خاطرات_میدانی 💠 قسمت چهارم: ♻️ ساعت حدود 10 شب بود، همه پشت موتورها نشسته بودند، آماده
#فتنه_88
#خاطرات_میدانی
💠 قسمت پنجم
♻️ ساعت 1 نیمه شب بود. تازه آنتن ها وصل شده بود. از اوایل شب تا اون موقع آنتن قطع بود. هر کسی از یک گوشه برگشته بودند همانجایی که اول شب بودیم.
♻️ بسیاری از بچهها زخمی بودند. بعضی ها زخم مختصر، بعضی ها فقط خسته از تعقیب و گریز و بعضی ها زخمی سنگین از ضربات چاقو و قمه.
♻️ توی این صحنه کوچک درسهای بزرگی میشد گرفت. یادتون باشه گفتم #فرمانده میدان کسی بود که اتفاقا از همه قدّ بلندتر و رشیدتری داشت، همون وسط درگیری ها فرار کرده، ولی اون جانشینش مثل مرد مونده بود و کلی هم زخم برداشته بود. چند شب دیگه شب عقدش بود و به جای اینکه مشغول مقدمات مراسم و جشن باشه، وسط معرکه مشغول دفاع از حیثیت و تمامیت کشور و نظام بود. فضا، فضای رفاقت و برادری و دلسوزی بود.
🔹 آدم هایی که در ظاهر مدعی بودند، جا زدند و اون هایی که بی ادعا بودند مثل مرد وسط معرکه ایستادند.
♻️ یکهو دیدم یکی رو با صورت پر از خون سوار بر موتور دارن می برند سمت بیمارستان. با دقت نگاه کردم یکی از رفقای معصومیه بود. با سنگ زده بودند تو صورتش.
♻️ فضا، فضای اعتراض مردمی نبود. در صف اول افرادی با هیکل های درشت و ورزیده، قدهای بسیار بلند و #قمه به دست بودند که احساس می کردی #سازماندهی شدند برای #متشنج کردن فضا و آسیب زدن به جسم و روح جامعه و احساس #امنیت مردم.
🆔 @taalighat
#فتنه_88
#خاطرات_میدانی
#حاج_مهدی_مطلبی
💠 قسمت ششم
☘ آن شب اول حضور در درگیریها باعث شد احساس کنم صحنه واقعا خالی است، نمی دانستم چرا ولی آنچه دیده بودم عدم حضور نیروهای نظامی و حتی بسیج و سپاه کف معرکه بود. هرچند گزارش من کاملا جزئی و محدود به همان مناطقی است که بودم. با این همه به قم برگشتم و به رفقا گفتم باید بیایید بریم تهران، اوضاع خرابه و باید در صحنه حضور داشت.
☘ هر روز عصر با جمعی از بچهها می رفتیم تهران که شرح آن بماند... اما شب دوم با #حاج_مهدی_مطلبی و حاج منصور شریفی حرکت کردیم. رسیدیم میدان 72 تن قم که سوار ماشین بشیم و بریم تهران که گفتند سپاه علی بن ابی طالب قم داره بسیجی ها رو جمع میکنه برای #اعزام به تهران.
☘ رفتیم مقرّ و نشستیم آماده دسته بندی و اعزام... یک ساعتی گذشت دیدیم خبری نیست ولی باز صبر کردیم. یک مرتبه نگاه کردم دیدم #حاج_مهدی با عصبانیت داره میره بیرون.
🔻 گفتم: حاج مهدی کجا؟
🔻 گفت: اینا قصد #اعزام ندارن فقط میخوان بچهها رو دست به سر کنن کسی تهران نره، گفت و زد بیرون تا ماشین بگیره و بره تهران.
☘ من و حاج منصور بازم صبر کردیم ولی مهدی نه، وقتی دیدیم حرف مهدی درسته و اینجا سر کاریم ماهم زدیم بیرون و خودمون رو رسوندیم به مهدی.
☘ نکته جالب این بود: چهره مهدی دیدنی بود وقتی همه #غیرت ش به جوش آمده بود و برافروخته شده بود و طاقت نداشت لحظه ای از دفاع از نظام و #ولایت کوتاه بیاد. وقتی تشخیص داد باید برود، #درنگ نکرد و رفت...
📌 ادامه خاطرات #فتنه_88 بماند برای وقتی دگر...
🆔 @taalighat
☘ یک جرعه عاشقی
#عشق را در سحر نگاه کنید
ذکر خود را اله اله کنید
گاه تصویر ماه در چاه است
دل ما را محیط ماه کنید
عاشقان را بنا نبود اصلا
این همه سال زابراه کنید
سر عاشق شدن فلک شده ام
نکند مثل من گناه کنید
اگر #عاشق شدی یک روزی
بنشینید و آه آه کنید
عاشقان را بعید می دانم
بتوانید سر به راه کنید
هیچ دنبال عاشقی نروید !
حال روز مرا نگاه کنید
بَرده آوردم تا بخرند
سر و روی مرا سیاه کنید
اشتباهاً مرا پذیرفتن
پس شما هم اشتباه کنید
بنویسید خویش را سائل
بعد از آن کار پادشاه کنید
بدنم را شبی که من مُردم
لحظه ای رو به #قتلگاه کنید
کفنم را درآورید و سپس
گریه بر بوریای شاه کنید
در دهانم همین که تربت رفت
بنشینید و آه آه کنید
شب بی گریه من نمی خواهم
بعد مردن کفن نمی خواهم
📌علی اکبر لطیفیان
🆔 @taalighat
مانند طفل دربه دری گریه میکنم
مثل گدای پشت دری گریه می کنم
اشک مرا زمان گدایی ندیده اند
این بار چون تو می گذری گریه میکنم
حالا که بین این همه مردم زیادی ام
از این به بعد یک نفری گریه میکنم
حتی اگر مرا بزنی قول میدهم
با آب تاب بیشتری گریه میکنم
تبیه تو حواس مرا جمع میکند
من سالهاست ز خیره سری گریه میکنم
بار مرا کسی نخریده تو میخری
بار مرا بخر نخری گریه میکنم
از چند جا شکسته پرم ای شکسته بند
از غصه ی شکسته پری گریه میکنم
این روزها به درد قیامت نمیخورد
دارم برای این سپری گریه میکنم
آقا نیامد و دل ما همچنان شکست
از پای سفره ی سحری گریه میکنم
جان همان که زائر بابا نشد یه بار
یک کربلا ببر نبری گریه میکنم
📌 علی اکبر لطیفیان
🆔 @taalighat
◾️انا لله و انا الیه راجعون ◾️
◼️ برادر گرامی، طلبه فاضل، فرهیخته و انقلابی، دکتر محمد حسین #فرج_نژاد در سانحه دلخراش رانندگی به همراه همسر و سه فرزندش، به ملکوت اعلی پیوست. به همه دوستانی که این برادر عزیز را میشناختند و از بودن در کنار او بهره ها بردند، تسلیت عرض می کنم.
🆔 @taalighat
#محمدحسین_فرج_نژاد
♻️ داغی که بر دل ماند....
🔹 اولین بار اسمش را حوالی سال های 86 شنیدم، زمانی که دوره #غرب_شناسی در مدرسه #معصومیه برگزار می کردیم و دنبال استاد بودیم. یکی از افرادي که نامش مطرح بود #فرج_نژاد بود. نامش بین بچههای انقلاب همیشه بر زبان بود.
🔸 سال 96 قرار بود دوره #آمریکاشناسی برگزار کنیم و بازهم یکی از گزینه ها برای موضوع (آمریکا و امپراتوری رسانهای) #فرج_نژاد بود. زنگ زدم و قرار گذاشتیم. رفتم پردیسان، منزلش. اتاقی داشت که از در و دیوارش احساس #دغدغه_فرهنگی می بارید. مملو از کتاب و جزوه و پایاننامه و پوستر شهدا. بهترین نام برای توصیف آن: اتاق یک فرمانده #جنگ_نرم.
🔹 #فرج_نژاد صمیمی بود و خوش مشرب و شوخ طبع و در عین حال سرشار از #دغدغه. اصلا آرام و قرار نداشت. تا سر صحبت را باز میکرد، انبوهی از طرح و #ایده بود که با تو در میان میگذاشت تا ثمره یک گفتگو، کاری شود برای #انقلاب.
🔸 #فرج_نژاد خاکی و بی آلایش بود و رنگی از #پرستیژهای_کاذب دنیاآلود نداشت. مثل یک رزمنده در خط مقدم بود. همه زندگی اش انقلاب، جهاد فرهنگی، تربیت شاگرد و روشنگری و برگزاری دوره و تألیف و تحقیق بود.
🔹 حضرات مسئولین و مجموعههای متولی #نخبگان حوزه که امروز پیام تسلیت میدهند، باید پاسخگو باشند که دیروز و امروز کجا بودند؟ اصلاً نخبههای واقعی را میشناسند؟ یا روش حمایت از یک نخبه را میدانند؟ سال ها باید بگذرد تا یک عنصر #موثر مثل فرج نژاد سربرآورد و افسوس که رفت و....
📌 شادی روحش #صلوات
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پینوشت: تصویر بالا، تصویر برخی از آثار و کتب مرحوم فرج نژاد است.
🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محمدحسین_فرج_نژاد
☘ متواضع بود ولی نه از این تواضع های #تصنعی که برخی دارند، واقعا تو حال و هوای دیگه ای بود به شئوناتش و مدرک و جایگاهش اعتنا نداشت.
☘ #فرج_نژاد کسی رو به خودش دعوت نمیکرد، همه رو به #انقلاب دعوت می کرد تا کسی بتونه کاری برای انقلاب بکنه.
☘ تکه کلامش این بود: بچهها باید #مرد بشید. فقط دنبال بزرگ کردن بچههای انقلاب و تربیت رزمنده برای #جنگ_نرم بود. و واقعا از زندگی و باجون و دل وقت میگذاشت.
☘ این فیلم کوتاه رو ده بار نگاه کردم و سوختم... . میسوزم وقتی میگه: آبرویی که خدا به من داده رو خرج میکنم و میگه من دیگه دارم میرم... .
#بچهها_باید_مرد_بشید
🆔 @taalighat
#محمدحسین_فرج_نژاد
📌 آخرین کتاب...
📚 جدیدترین اثر فرج نژاد عزیز، کتابی بود که به صورت گروهی چند سالی روی آن کار کردند و به همت دوستان جهادی #انتشارات_شهیدکاظمی آماده چاپ شده بود.
📕 کتاب #اقتصاد_صهیونیسم آخرین اثر دکتر فرج نژاد بود...
🔻🔻🔻
http://nashreshahidkazemi.ir
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 @taalighat
🔰️ چگونه باید مقام #نخبگان را ارج نهاد؟
1⃣ عبور از تعاریف مدرن و توسعه دایره نخبگی:
🔻 ادبیات غرب زده با اسلوب مضیق و بستهای نخبه را تعریف میکند به گونهای که بسیاری از نخبگان واقعی از دایره نخبگی خارج میشوند و عده قلیلی باقی می مانند. حاج مهدی #مطلبی بیشک یک #نخبه_فرهنگی بود حتی اگر #دکتری نداشته باشد و مقاله ISI ننوشته باشد. #فرج_نژاد بیشک نخبه ای چندوجهی بود حتی اگر مدارک آکادمیک را نداشت. طی این همه سال چقدر از نخبگان واقعی را نادیده گرفته ایم فقط به این دلیل که تعریف درستی از نخبه نداشتیم.
🔻 در یکی از شهرستان ها، عالم جلیل القدری است که از محضر بزرگان بسیاری بهره برده و توشه ارزشمندی از علم و معرفت دارد. چندی پیش از او پرسیدند در #حوزه علمیه شهر چه تدریس میفرمائید؟ فرمودند: به بنده اجازه تدریس نمیدهند چون #کد_استادی ندارم!!!
🔻 بسیاری تنها به دلیل این دست از #کج_سلیقگی ها از دایره توجه بیرون اند. وقتی او را استاد نمیدانند، از بسیاری حمایت ها نیز محروم میشود با اینکه ده ها جلد کتاب داشته باشد. آیتالله سبحانی درباره یکی از همین علمای بلاد گفته بودند یکی از 10 متکلم بزرگ ایران است او نیز در منطقه خود به دلیل نداشتن شرایط ظاهری و صوری در حوزه علمیه #مهجور مانده بود.
#نخبه_کشی
#مدرنیته
#غرب_زدگی
#نخبه_نشناسی
#فرج_نژاد
#حاج_مهدی_مطلبی
🆔 @taalighat
♻️ با توجه به اینکه دوستان بسیاری درگیر مقوله #پایاننامه هستند، موارد زیر تقدیم میشود. گفتم شاید برای کسی گرهگشا باشد 🔻🔻🔻🔻
راهبردهای رساله نویسی .mp3
30.87M
🎙 سخنرانی استاد #خسروپناه
📌 موضوع: راهبردهای #پایاننامه و رساله نویسی
در جمع دانشجویان دکتری دانشگاه معارف ۱۲ اسفند ۱۳۹۹
🆔 @khosropanah_ir
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 @taalighat
ذبیح الله نعیمیان. راه و رسم پایاننامهنویسی.pdf
615.4K
📌 اصول #پایاننامه نویسی
♻️ اثر حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر ذبیحالله #نعیمیان
📚نویسنده کتاب محققانه و ارزشمند: مبادی و اصول #فقه_حکومتی (در 4 مجلد)
@andishkade_f_h
➖➖➖➖➖➖➖
🆔 @taalighat
درآمدی بر پایاننویسی در فقه سیاسی2. استاد ذبیح الله نعیمیان.mp3
11.24M
📌 درآمدی بر #پایاننامه نویسی
♻️ گفتاری از جناب حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر ذبیحالله دکتر #نعیمیان
🆔 @taalighat
1_1052406578.pdf
4.16M
🔺عنوان: نحوه برنامه ریزی، تدوین، نگارش و تکمیل #رساله_دکتری
✅ فایل الکترونیکی این کتاب که در بهار 1400 در 350 صفحه منتشر شده است خدمت پژوهشگران محترم تقدیم می شود.
@pejooheshyar
➖➖➖➖➖➖
🆔 @taalighat
📌 #خاطره_وارده
🔰 به یاد استاد محمدحسین فرجنژاد
☘ این روزها یاد و خاطرۀ مرحوم #فرجنژاد رهایمان نمیکند. مدتی با ایشان دمخور بودم و حتی در نوشتن مقالهای در نقد یکی از فیلمهای هالیوودی، با او همکاری کردم؛ با اینکه بخش اعظم مقاله را خودش نوشت، در عنوان مقاله، اسم بنده را بر اسم خودش مقدم کرد و به چاپ رساند و بهمحض دریافت حقالزحمهاش، سهمِ بیشتر از اندازه به من داد.
☘ اگر «اخلاص، تمرکز و جریانسازی» را از #شاخصههای_موفقیت بدانیم، ایشان واقعاً در کارش موفق بود؛ هم مخلصانه و #جهادی و قربة الی الله کار میکرد و هم در موضوعِ کارش تمرکز یا استقامت داشت و کار را رها نمیکرد و سست نمیشد، و هم اینکه اثرگذار بود و تربیت نسل و #جریانسازی و #جبههسازی میکرد. پژوهشگران حوزه و دانشگاه میتوانند از روحیات جهادی و رفتارهای علمی و اجتماعی ایشان الگوبرداری کنند. او حجتی است بر سایر پژوهشگران، مبنی بر اینکه میشود و میتوان مثل #فرجنژاد فکر کرد و سلوک نمود. باید به علما و اساتید حوزه علمیه بابت تربیت چنین الگوهایی تبریک گفت.
☘ امروز این مرد مخلص و بیقرار به جبهۀ فرهنگی انقلاب معرفی شده است. #پیشنهاد میکنم برنامههای مستندِ تلویزیونی و اینترنتی در معرفی ایشان ساخته شود و همچنین یک کتاب جامع و تفصیلی با عنوان «مرد بیقرار» تدوین گردد و سبک زندگیِ #آتشبهاختیار و انقلابیِ ایشان به نسل جوان معرفی شود. به امید آنکه دهها و صدها جوان در این مسیر به حرکت دربیایند و امواج بزرگی در امتداد راه ایشان به وجود بیاید.
📌 یکی از دوستان قدیمی ایشان
#محمدحسین_فرج_نژاد
#نخبه_فرهنگی
🆔 @taalighat
📌 یک جرعه عاشقانه
شیرش حلال آنکه مرا خاک پاش کرد
نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد
هر آنچه می دهد کرمش کم نمی شود
باید کریم بلکه کرم را گداش کرد
پایم اگر به سمت جهنم نمی رود
دستم توسلی به ضریح عباش کرد
موسی و خضر و یوسف و عیسی به جای خود
هنگام مشکلات، #نبی هم صداش کرد
تصویر اوست عکس تمام پیمبران
او را خداش آینه انبیاش کرد
#کعبه برای آمدنش بود نه طواف
پس کعبه را برای قدومش بناش کرد
خیلی گره زدند به اسلام باز کرد
هر آنچه کرد پنجه مشکل گشاش کرد
در کودکی ش نیز #علی مرد جنگ بود
پس ذوالفقار نیست اگر لافتی ش کرد
در آستان یک نخ عمامه سرش
باید تمام خلق جهان را فداش کرد
رد می شد از محله ی ما دلدل علی
افتاد سنگ زیر سم او، طلاش کرد
📌علي اكبر لطيفيان
🆔 @taalighat
♻️ #غدیریه بسیار زیبای شاعر گرانقدر جناب آقای محمد سهرابی به مناسبت این عید عزیز تقدیم میشود 🔻🔻
آموخت تا که عطر زشیشه فرار را
آموختم فرار ز یاران به یار را
دل می کشید ناز من و درد و بار را
کاموختم کشیدن ناز نگار را
پس می کشم به وزن و قوافی خمار را
*
گیرم که کرد خواب رفیقان مرا کسل
گیرم که گشت باده ازین خستگی خجل
گیرم که رفت پای طرب تا کمر به گل
ناخن به زلف یار رسانم به فتح دل
مطرب اگر کلافه نوازد سه تار را
*
باید که تر شود ز لب من شراب خشک
باید رسد به شبنم من آفتاب خشک
دل رنجه شد ز زهد دوات و کتاب خشک
از عاشقان سلام تر از تو جواب خشک
از ما مکن دریغ لب آبدار را
*
شد پایمال خال و خطت آبروی چشم
از باده شد تهی و پر از خون سبوی چشم
شد صرف نحوه نگهت گفتگوی چشم
گفتی بسوز در غم من ای بروی چشم
تا می درم لباس بپا کن شرار را
*
بازار حسن داغ نمودی برای که؟
چون جز تو نیست پس تو شدستی خدای که؟
آخر نویسم این همه عشوه برای که ؟
ما بهتریم جان علی یا ملائکه؟
ما را بچسب نه ملک بال دار را
*
این دستپاچگی زسر اتفاق نیست
هول وصال کم زنهیب فراق نیست
شرح بسیط وصل به بسط و رواق نیست
اصلا مزار انور تو در عراق نیست
معنی کجا به کار ببندد مزار را
*
با قل هوالله است برابر علی مدد
یا مرتضی است شانه به شانه به یا صمد ؟
هستند مرتضی و خدا هر دو معتمد
جوشانده ای زنسخهء عیسی ست این سند
گر دم کنند خون دم ذوالفقار را
*
ظهر است بر جهاز شتر آفتاب کن
خود را ببین به صفحه آب و ثواب کن
این برکه را به عکسی از آن رخ شراب کن
از بین جمع یک دو ذبیح انتخاب کن
پر لاله کن به خون شهیدان بهار را
*
من لی یَکونُ حَسب یکون لدهر حسب
با این حساب هرچه که دل خواست کرد کسب
چسبیده است تیغ تو بر منکر نچسب
از انتهای معرکه بی زین گریزد اسب
دنبال اگر کنی سر میدان سوار را
*
کس نیست این چنین اسد بی بدل که تو
کس نیست این چنین همه علم و عمل که تو
کس نیست این چنین همه زهر و عسل که تو
احمد نرفت بر سر دوش تو بلکه تو
رفتی به شان احمد مکی تبار را
*
از خاک کشتگان تو باید سبو دمد
مست است از نیام تو عَمرِ بن عبدود
در عهد تو رطوبت مِی، زد به هر بلد
خورشید مست کردو دو دور ِ اضافه زد
دادی زبس به دست پیاله مدار را
*
مردان طواف جز سر حیدر نمی کنند
سجده به غیر خادم قنبر نمی کنند
قومی چو ما مراوده زین در نمی کنند
خورشید و مه ملاحظه ات گر نمی کنند
بر من ببخش گردش لیل و نهار را
*
دانی که من نفس به چه منوال می زنم
چون مرغ نیم کشته پر و بال می زنم
هر شب به طرز وصل تو صد فال می زنم
بیمم مده ز هجر که تب خال می زنم
با زخم لب چه سان بمکم خال یار را
*
امشب بر آن سرم که جنون را ادب کنم
برچهره تو صبح و به روی تو شب کنم
لب لب کنان به یاد لبت باز تب کنم
شیرانه سر تصرف ری تا حلب کنم
وز آه خود کشم به بخارا بخار را
*
خونین دلان به سلطنتش بی شمار شد
این سلطه در مکاشفه تاج انار شد
راضی نشد به عرش و به دلها سوار شد
این گونه شد که حضرت پروردگار شد
سجده کنید حضرت پروردگار را
*
آنکه به خرج خویش مرا دار می زند
تکیه به نخل میثم تمار می زند
تنها نه اینکه جار تو عمار میزند
از بس که مستجار تو را جار می زند
خواندیم مست جار همین مستجار را
*
از من دلیل عشق نپرسید کز سرم
شمشیر می تراود و نشتر ز پیکرم
پیر این چنین خوش است که هستی تو در برم
فرمود : من دو سال ز ایزد جوان ترام
از غیر او مپرس زمان شکار را
*
از عشق چاره نیست وصال تو نوبتی ست
مردن برای عشق تو حکم حکومتی ست
آتش در آب می نگرم این چه حکمتی ست
رخسار آتشین تو از بسکه غیرتی ست
آیینه آب می کند آیینه دار را
*
زلفت سیاه گشته و شد ختم روزگار
خرما زلب بگیر و غبار از جبین یار
تا صبح سینه چاک زند مست و بی قرار
خورشید را بگو که شود زرد و داغدار
پس فاتحه بخوان و بدم روزگار را
*
یک دست آفتاب و دو جین ماه می خرم
یک خرقه از حراجی الله می خرم
صدها قدم غبار از این راه می خرم
از روی عمد خرقه کوتاه می خرم
باپلک جای خرقه بروبم غبار را
*
یک دست آفتاب و هزاران دوجین بهار
یک دست ماهتاب و بهاران هزار بار
یک دست خرقه انجم پولک برآن مزار
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
وقت است ترکنم به سبو زلف یار را
📌 #محمد_سهرابی
🆔 @taalighat