eitaa logo
تأملات اجتماعی
172 دنبال‌کننده
267 عکس
86 ویدیو
7 فایل
محمدرضا کرباسچی دانش آموخته ی حوزه ی علمیه ی قم کارشناس ارشد فلسفه ی علوم اجتماعی @mrkarbs
مشاهده در ایتا
دانلود
تأملات اجتماعی
📌 علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش پنجم) ✅چرا باور به قانونمندی جامعه مستلزم باور به حکمت اسلامی است
📌علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش ششم) ✅مروری بر ظرفیت های علمی و عملی جهان اسلام در تولید نظریه ی اجتماعی 🔹جهان اسلام دارای ظرفیت های علمی و معرفتی کم نظیری است که دستیابی به نظریه ی اجتماعی مبتنی بر اندیشه اسلامی را در دسترس تر قرار می دهد: در ذیل به برخی از این ظرفیت ها اشاره می کنیم: 1⃣تجربیات تاریخی 📝جهان اسلام در طول این چند سده، جامعه ای بسیط و دور از تحول نبوده، بلکه به جهت ظرفیت های تاریخی، تقابل با سایر فرهنگ ها، مراودات تجاری با شرق و غرب، وقوع جنگ ها و... در معرض تجربیات تاریخی متنوع قرار داشته است. همین وضعیت جهان اسلام را در معرض تجربیات گوناگون قرار داده و زمینه ی بالندگی فکری او را فراهم نموده است. جهان اسلام از همان صدر اسلام از جهت فکری هم با جریانات فکری یهودی و مسیحی از بیرون و هم با جریانات فقهی و کلامی از درون خود مواجه بود. ورود به سرزمین های غیر عربی، از ایران گرفته تا شمال آفریقا و جنوب اروپا، درگیریهای سیاسی و نظامی مانند جنگ های صلیبی و... نیز فکر جهان اسلام را از بساطت خارج کرده و او را به عرصه های جدیدی از بالندگی فکر و عمل کشانده است. مواجهات جهان اسلام با دنیای مدرن و تقابل با آن در لایه های گوناگون علمی، سیاسی، نظامی و... نیز بر غنای فکری جهان اسلام افزوده و فهم او را از جامعه و مسائل آن بالاتر برده است. 🔺همین مطلب یکی از نقاط قوت اندیشه اسلامی برای فهم و کنش اجتماعی است. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش هشتم) ✅ ظرفیت های علمی جهان اسلام برای تولید علوم اجتماعی 3⃣تولید
📌 علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش نهم) ✅ نظریه اجتماعی، تعریف، ویژگیها 🔹 چارچوبی نظری که قابلیت این را دارد که جوامع انسانی گوناگون و متعددی را توصیف و تبیین کند. نظریه اجتماعی باید در درون خود نگاه انسانشناختی، هستی شناختی و جامعه شناختی روشنی داشته باشد تا بر اساس آنها بتواند حوادث خرد را توصیف و تبیین کند. تبیین ها اجتماعی بدون اتکا به یک نظریه ی اجتماعی قاعدتا سر از تناقض در می آورد و با منافع و شرایط زمانه سمت و سو پیدا می کند، چنانکه تحلیل های عرفی نوعا اینگونه اند. 🔹 نظریه ی اجتماعی تضمین کننده ی نوعی نظم روشی در اندیشه ی اجتماعی است. ما در بین متفکران مسلمان کسان زیادی داریم که دیدگاه هایشان قابلیت تبدیل به یک نظریه ی اجتماعی را دارد. برخی از آنان اندیشه ی خود را تا لبه ی نظریه ی اجتماعی پیش برده اند و برخی دیگر در مراحل عقب تر متوقف شده اند. 🔹 به گمان نگارنده اندیشه استاد شهید مرتضی مطهری هم بدلیل وسعت و هم بدلیل عمق، بیش از دیگران ظرفیت تبدیل به یک نظریه ی اجتماعی اسلامی را دارد. اتکا به یک نظام فلسفی هستی شناختی، انسان شناختی و جامعه شناختی متقن، دیدگاه ها و آسیب شناسی های اجتماعی او را بالاتر از دیگران قرار داده است. در این باره بیشتر خواهم نوشت انشالله. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌 علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش نهم) ✅ نظریه اجتماعی، تعریف، ویژگیها 🔹#نظریه_اجتماعی چارچوبی نظ
📌علوم اجتماعی بر بستر حکمت(بخش دهم) ✅ مروری کلی بر نظریه اجتماعی شهید مطهری 🔹 با مروری بر آثار استاد شهید به نظر می رسد که نظریه ی اجتماعی ایشان در چند لایه قابل مطالعه و بررسی است: 1⃣ لایه ی فلسفی: شامل مباحث هستی شناسی جامعه، عاملیت و ساختار و مباحث فلسفه تاریخ 2⃣ لایه ی تجربی: تحلیل کلان وضعیت موجود امت اسلامی به روش میدانی و تبیین (علت یابی) آن 3⃣ لایه ی تجویزی و حل مسئله: تحلیل مسائل خرد و میدانی و ارائه ی راه حل ▪️استاد شهید در هر کدام از این لایه های اندیشه ی خود به قدر کافی مطلب افاده نموده که می توان بر اساس آن ابعاد دیگر نظریه ی اجتماعی او را به دست آورد و بر اساس آن به تحلیل پدیده ها دست زد. در ادامه، به قدر مقدور ابعادی از نظریه ی اجتماعی ایشان را بر اساس آثار منتشر شده بازگو خواهم نمود. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌معرفی کتاب 🔹این کتاب را چند وقت پیش از یکی از اساتید فاضل حوزه علمیه قم هدیه گرفتم؛ خود ایشان از این کتاب بسیار تعریف می کرد. کتابی خواندنی در حوزه ی اقتصاد سیاسی. اقتصاد سیاسی -چنانکه از نامش پیداست- حوزه ای ست میان رشته ای که در واقع نه اقتصاد محض است و نه سیاست محض، بلکه تاثیرات متقابل این دو را بر هم و نتیجه ی هر دو را بر روند توسعه کشورها بررسی می کند. از همین جهت بسیار پرکشش و جذاب است. 🔹فضای کلی کتاب ناظر به مناسبات سیاسی حاکم بر مناطق محتلف دنیاست که آثار خود را در عرصه اقتصاد و توسعه پدیدار کرده. نویسندگان بطور روشنی در فضای حاکمیت های لیبرال و در تضاد و نقد حکومت های متمرکز -خصوصا حکومت های کمونیستی- زیست فکری می کنند و توسعه نقاط توسعه یافته را نتیجه کاهش نقش حاکمیت ها در عرصه های گوناگون معرفی می کنند. شواهد تجربی انبوه از نقاط مختلف جهان راه را برای نقد دیدگاه های نویسنده مشکل می کند، با اینحال رهیافت هایی ارائه می کند که اندیشیدن و موضعگیری درباره ی آنها خیلی مفید است. بطور طبیعی اقتصاد سیاسی زمانی به میدان آمد که به نظر رسید تحلیل های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی صرف برای تحلیل اوضاع کافی نیست، بلکه گاهی سهم سیاست در اقتصاد از خود فاکتورهای اقتصادی به مراتب بیشتر است. از همین روست که نویسندگان اصرار دارند که نظریاتشان در مقابل نظریات تاریخی و اجتماعی شناخته شود. از اینجهت شاید بتوان دیدگاه اقتصاد سیاسی را نقطه ی مقابل دیدگاه های تاریخی و مارکسیستی تلقی کرد. این، فضای جدیدی در عرصه ی نظریه پردازی اجتماعی و نظریات توسعه است و گمان می رود که با توجه به افزایش سهم رسانه ها در تغییرات اجتماعی نظریات نسل بعد از این هم پیچیده تر شوند. بهر حال این واقعیت را باید بپذیریم که برای تحلیل اجتماعی عمیقا نیازمند نظریه ایم و آنچه هم که به آن نیازمندیم بسیار دور از دسترس است و روز به روز هم پیچیده تر می شود. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌قلمرو برهان در علوم اجتماعی (بخش دوم) ‼️دو مانع عمده در پذیرش راهیابی برهان در علوم اجتماعی 🔹استف
📌قلمرو برهان در علوم اجتماعی (بخش سوم) 🔹روش برهانی در علوم اجتماعی و مسئله ی 🔸 هر چند ما در اینجا بر مباحث فلسفه علوم اجتماعی و روش آن متمرکز هستیم، اما مناقشه راهیابی برهان در علوم اجتماعی خواه ناخواه در کف جامعه و بین کنش‌گران عادی هم در جریان است، گرچه خود از آن بی خبرند! مثلاً آنانی که حجاب را یک مسئله ی شخصی دانسته و آثار واقعی بر آن مترتب نمی دانند و نهایتا آن را مربوط به جامعه ی جاهلی عرب یا ادیان گذشته تلقی می کنند، طبیعتاً مسئله ی حجاب را یک قرارداد اجتماعی و عرفی می دانند که آثار آن هم محدود به همان زمان ها و مکان های گذشته است. طبیعتاً با اندیشه ای که حجاب را اینگونه تفسیر می کند، و از روی منطق و دلیل بیفایده است. اما در مقابل آنانی که حکم حجاب را حکمی واقعی دانسته و برای آن آثار حقیقی -مانند استحکام خانواده و...- قائلند طبیعتاً معتقدند که این آثار دائمی، کلی و ضروری است و چنانکه بی بند و باری در گذشته آثار مخربی داشته، امروز هم همان آثار بر بی حجابی مترتب است. در نتیجه بر لزوم رعایت آن می کنند. معتقد است که بخش قابل توجهی از مسائل علوم اجتماعی است و در نتیجه برای اثبات و تحلیل آن می توان از استدلال، خصوصا مدد گرفت. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌قلمرو برهان در علوم اجتماعی (بخش سوم) 🔹روش برهانی در علوم اجتماعی و مسئله ی #حجاب 🔸 هر چند ما در
📌بعد التحریر ۱ 🔹دوستانی که به مطالعات کلامی هم علاقه مند قطعا پی برده اند که این همان مناقشه معتزله و اشاعره در باب واقعیت احکام است که به اینجا (مطلق واقعیت) سرایت کرده و رنگ و بوی فلسفی و اجتماعی گرفته. در یک نگاه عمیق‌تر مناقشه معتزله و اشعری نیز همان دعوای فیلسوفان و سوفیست هاست که با رنگ و بوی کلامی ظاهر شده و آن دعوا چیزی نیست جز بر سر واقعیت و حقیقت. قرنهاست که بشر در جست و جوی ققنوس حقیقت به جست و جو مشغول است. آیا می تواند بشر را به مسیر این گمشده راهنمایی کند؟ 🧐🤔 @taamollat
🔗جمله معترضه 📌 علوم اجتماعی در دامن فیزیک یا حکمت؟ 🔹خیلی فرق می کند که جامعه و مسائل آن را شاخه ای از فیزیک ببینیم یا شاخه ای از حکمت. اگر جامعه و مسائل آن شاخه از فیزیک باشد، همه چیزش هم مثل اشیای طبیعی و فیزیکی خواهد بود و همه ی قوانین فیزیک هم در آن جریان دارد. و چنانکه پدیده های طبیعی روح ندارند و معنا سرشان نمی شود و بر اساس قانون علت و معلول کارشان را می کنند و جلو می روند، پدیده های اجتماعی هم. این همان نگاه جامعه شناختی است که آگوست کنت ساخته و پرداخته اش کرد و اسمش را گذاشت فیزیک اجتماعی، و امیل دورکیم بر اساس آن پدیده ی خودکشی را تبیین کرد. در حالیکه اگر پدیده های اجتماعی را ذیل حکمت ببینیم اولا ذات جامعه و زندگی اجتماعی تبیین می شود، ثانیا لایه های گوناگون آن و ثالثا نسبت آن با سایر پدیده ها. در نگاه حکمی به جامعه، سهم وجودهای غیر مادی و غیرمحسوس نیز در ساخت جامعه ادا می شود و بسیاری چیزهای دیگر. حکمت صرفا یک دانش نیست، بلکه سبک نگریستن یکپارچه به عالم وجود و یافتن روابط میان اجزای آن است. در پرتو رهنمودهای قرآن کریم و سنت پنجره های جدیدی رو به عوالم انسانی گشوده است. این است قدر و قیمت و ظرفیت حکمت اسلامی. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌قلمرو برهان در علوم اجتماعی (بخش سوم) 🔹روش برهانی در علوم اجتماعی و مسئله ی #حجاب 🔸 هر چند ما در
📌قلمرو برهان در علوم اجتماعی (بخش چهارم) 🔹در ادامه ی موضوع برهان در علوم اجتماعی، در این یادداشت اشاره مختصری خواهم داشت به تعریف و ویژگیهای استدلال برهانی تا بعد برسیم به کاربردهای آن در علوم اجتماعی و سپس تر هم برخی آثار و نتایجش. برهان -چنانکه در کتابهای منطقی بتفصیل آمده- گونه ای از استدلال است که برخلاف گونه های دیگر -جدل و خطابه و شعر و مغالطه- هدفی جز اثبات یقینی واقعیت ندارد. از اینرو هم در شکل استدلال و هم در مواد فقط به سراغ مواد و اشکال یقینی و منتج می رود. نتیجه چنین استدلالی نیز یقینی، قطعی و واقع نماست. 🔹مهمترین مسئله ی مورد بحث در باب برهان مسئله ی مواد استدلال برهانی است. علمای منطق اتفاق نظر دارند که برهان حتما باید به مواد بدیهی و غیر قابل خدشه متکی باشد. 🔹 برهانی بودن یک نتیجه بدان معناست که نیاز (یا قابلیت) اثبات ندارد، ضروری است (یعنی هیچ حالتی نیست که این قضایا در آن حالت صادق نباشند) و کلی و دائمی هستند. این ثمره ی اصلی قضایا و استدلالهای برهانی است. ‼️حال پرسش اصلی آنست که آیا چنین مسائل و قضایایی در پدیده های اجتماعی وجود دارد؟! @taamollat
📌نظریه ی اجتماعی 🔹 چارچوبی است از مفاهیم هستی شناختی، جامعه شناختی و انسان شناختی که پژوهشگر اجتماعی را قادر می سازد که بر اساس آن به توصیف، تبیین و پیش بینی پدیده های اجتماعی اقدام کند. نظریات اجتماعی الزاما کلان نیستند و گاهی حول یک موضوع خاص شکل می گیرند، اما امروزه اصطلاح نظریه ی اجتماعی به چارچوب نظری اطلاق می شود که بتواند بیشترین فراگیری را داشته و ظرفیت تحلیل مسائل نوپدید را نیز فراهم کرده باشد و در نتیجه زمان زیادی تاب بیاورد و منقضی نشود. فیلسوفان اجتماعی و روش شناسان رشته ای از شرایط دیگر را برای ارزیابی نظریات اجتماعی ذکر کرده اند که ذکرش در اینجا ضرورتی ندارد. 🔹یکی از نکات قابل توجه در تحلیل نظریات اجتماعی بررسی تاثیر دغدغه ها و پرسش های شخصی صاحب نظریه و همچنین تاثیر زمان و مکان در تولید نظریه است. روش شناسان عموما این مسئله را ایرادی بر نظریات نمی دانند و برای آن توجیهاتی دارند که در اینجا مجال ذکر مفصلش نیست. اجمال آنکه بسیاری از پدیده های اجتماعی علی رغم تفاوت موقعیت، ماهیت مشترک دارند و.... . 🔸بنابر آنچه گفته امد نظریات بسیاری از متفکران اجتماعی مسلمان در قد و قامت یک نظریه ی اجتماعی مترقی قابل عرضه و دفاع، و در بسیاری از حوزه های انسانی قابل پیاده سازی است. مهمترین اینان، اندیشه ی اجتماعی استاد شهید آیت الله مرتضی است که علاوه بر ابتنا بر یک نظام هستی شناختی و انسان شناختی متقن، ظرفیت های بسیاری برای حل مسائل انسانی در حوزه های گوناگون آفریده است. نظریه ی کلان اجتماعی شهید مطهری با اتکا به حکمت متقن اسلامی کلیت و ضرورت خود را در بعد هستی شناختی، و با تکیه بر فطرت انسانی، جهانشمولی خود را نسبت به همه ی انسانها تامین کرده است. نظریه ی کلان اجتماعی استاد شهید -که بحق یکی از نظامات بر آمده از است- هم برای بحرانهای اجتماعی امروز، و هم در حوزه ی تربیت و تعالی اجتماعی و تمدن سازی حرف جدی و نو دارد. خود ایشان در مواضع بسیاری امتداد نظریه ی خود را در ساحت های جزیی تر شرح داده و به پیش برده است، اما مع الاسف این گنجینه ی عظیم فکری تمدن ساز بعد از شهادت ایشان بدرستی ادامه نیافته و اثراتش نیز آشکار نگردیده است. جوانمردانی باید به میدان بیایند و علم را در دست گیرند و نظریه استاد شهید را فراز کنند. @taamollat
📌وسعت مباحث وجود شناسی در فلسفه ی اسلامی و تاثیر آن در مباحث علوم اجتماعی 🔹امروز که بمناسبتی بحث واحد و کثیر و اقسام آن را در فلسفه ی اسلامی مرور می کردم به ذهنم رسید که وسعت و عمق مباحث وجود شناسی در فلسفه ی اسلامی حقیقتا شگفت انگیز است. تفکیک ها و ریز بینی ها و دایره شمول مباحث بقدری وسیع است که انسان گمان می کند دیگر هیچ موجودی در عالم از قلم نیفتاده و جایی در گوشه ی این فهرست طولانی دیده شده. این وسعت و عمق مباحث وجود شناسی دست ما را در مباحث فلسفه ی علم الاجتماع -که با انواع گوناگونی از اقسام وجود مواجه هستیم- خیلی باز می کند. مردانی باید، و همت هایی که آن مفاهیم را بدرون علم الاجتماع اشراب کنند. @taamollat @socialthouth
تأملات اجتماعی
📌مبانی اجتهاد از دیدگاه شهید مطهری ره (بخش پنجم) 🔹تبیین مقتضیات و نیازهای زمان 🔹تردید نباید کرد که
📌مبانی اجتهاد از دیدگاه شهید مطهری ره (بخش ششم) 🔹در یادداشت قبل گفته شد که استاد شهید، بر اساس مبانی حکمی خویش تمامی تغییرات را برسمیت نشناخته و آن ها را به تغییرات در جهت کمال و تغییرات در جهت سقوط تقسیم می کنند. (اسلام و مقتضیات،ج۱, فصل۱۲) تقسیم اقدامات به اصلاح و افراد نیز از همین مبنا ریشه می گیرد. استاد شهید در فصل اول و دوم از بخش اول کتاب «انحطاط و ترقی تمدن ها» پس از بحث درباره ی علت اصلی تحول و تغییر تاریخی، به عوامل ترقی و انحطاط تمدن ها و جوامع پرداخته و لایه ای دیگر از مبتنی بر را آشکار نموده است. 🔹راز اصلی حرکت در تاریخ بحث از «علت اصلی حرکت جامعه و تاریخ» همواره تقاطع جریان حکمت اسلامی و جریانات دیگر، خصوصا فلسفه های مادی بوده است. در حالیکه فلسفه های مادی بر عواملی چون جغرافیا و ابزار تولید تاکید می کرده اند، حکمت اسلامی به دلیل اصراری که بر استقلال انسان در مقابل جامعه دارد، نقش فرد انسانی و اراده ی او را پررنگ تر از سایر عوامل به تصویر می کشد. استاد شهید پس از بررسی عواملی چون ابزار تولید، جغرافیا، نوابغ، زور و قدرت و نژاد، بر عامل «استعداد ابتکار در انسان» و «فطرت» او تاکید می کند و اصرار دارد که این دو -فارغ از جبراجتماعی و جغرافیا و زور سر نیزه ها، مهمترین عوامل تغییر و تحول تاریخ هستند. @taamollat
🔸عامل اصلی تحولات و تغییرات اجتماعی از نگاه @taamollat
تأملات اجتماعی
📌بعد التحریر۱ 🔹دیدگاه فوق درباره ی اصلاح اجتماعی، نشانگر بعد دیگر از اندیشه ی اجتماعی ایشان، - یعنی
📌بعدالتحریر۲ 🔹رویکرد انتقادی در اندیشه ی اجتماعی اسلام در اینجا زمینه ای هست برای اشاره به بعد دیگری از اندیشه ی اجتماعی استاد شهید. درست است که اندیشه ی اجتماعی ایشان دارای بعد انتقادی است، اما انتقادی بودن اندیشه ی ایشان را نباید با رویکردهای انتقادی دیگر (خصوصا مارکسیسم) یکسان تلقی کرد. رویکرد انتقادی جریانات مارکسیستی بر بستری از تغییر مطلق ثابت می شود، بطوریکه همو گوید «هر آنچه سخت است دود می شود و به هوا می رود» (یعنی هیچ چیز ثابتی وجود ندارد.) اما جامعه ای که متفکران مسلمان نسبت به آن رویکرد انتقادی دارند، آمیخته ایست از ثبات و تغییر. فلذا نه ثبات در آن مطلق است و نه تغییر. خود این نکته نیز از هستی شناسی جامعه ی ایشان ریشه می گیرد. جامعه در نگاه ایشان هم دارای ابعاد ثابت و هم دارای ابعاد متغیر است که این دو با هم آمیخته و بر هم تاثیر و تاثر دارند. این دیدگاه در مقابل نظر کسانی قرار دارد که جامعه را کلا امر ثابتی دیده اند و به تغییرات توجه نکرده اند(مانند ساختارگرایان) و یا آن را یکسره در تغییر و حرکت دیده اند. امیدوارم که بتوانم درباره ی ثبات و تغییر در جامعه و تاثیر آن در رویکرد انتقادی و سپس تاثیر آن در اصلاح اجتماعی مکتوب مستقلی تقدیم کنم. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌در جست و جوی نظریه ی اجتماعی شهید مطهری (بخش دوازدهم) 🔹هستی شناسی جامعه ۱ پرداختن به اصل وجود جام
📌در جست و جوی نظریه ی اجتماعی شهید مطهری ره (بخش سیزدهم) 🔹هستی شناسی جامعه۲ (ماهیت دوگانه ی انسان اجتماعی) 🔻چنانکه در تقریر استاد پارسانیا، از نحوه ی اتحاد افراد انسانی با صور علمی مشترک، و نحوه ی شکل گیری جامعه انسانی ذکر شد، انسان در مسیر صیرورت وجودی خود از مرحله جمادی به نباتی و سپس حیوانی وارد می شود و سپس از طریق اتحاد با صور علمی مشترک میان آدمیان هویتی جدید و افزون بر حیات های گذشته پیدا می کند. حال یک سوال در برابر ما قرار دارد: ❓آیا با پیوستن انسان به آن صور علمی مشترک، مراتب قبلی حیات او زائل می شود یا اینکه انسان ضمن حفظ صورت های قبلی دارای هویت جدیدی به نام هویت اجتماعی می گردد؟ جواب این سوال از مسائلی است که به زبان های مختلف میان فیلسوفان اجتماعی مورد بحث قرار گرفته. رفت و برگشتی میان آثار استاد شهید و استاد پارسانیا و دیگرانی که در این حوزه قلم زده اند -بمانند استاد یزدان پناه- پاسخ بهتری به این سوال فراچنگ خواهد آورد. استاد شهید در کتاب جامعه و تاریخ ضمن تاکید بر ترکیب حقیقی جامعه، به دلیل پای بندی به فطرت انسانی، به هیچ وجه از اصالت فردی انسان در برابر جامعه عقب نشینی نکرده و نهایتا قائل به اصالت توامان فرد و جامعه می شود. به عبارت دیگر اگرچه انسان به جهت اتحاد با سایر انسانها در صور علمی مشترک، به ساحتی به نام جامعه وارد شده، اما این اتحاد همه ی ابعاد وجودی او را در بر نمی گیرد و همه ی وجود او را تسخیر نمی کند؛ بلکه ساحت هایی از وجود او هست که ازین ترکیب برکنار است؛ از اینرو انسان این ظرفیت و امکان را دارد که علیه جامعه ای که در آن وارد شده دست به شورش و طغیان بزند. چنانکه روشن است چنین استنتاجی، برآمده از رویکرد است. 🔻بحث از رابطه ی فرد و جامعه و تبیین فلسفی آن را باید یکی از نمونه های برجسته ی قلمداد کرد. این مسئله - که در فضاهای جامعه شناسی، از آن به مسئله ی تعبیر می شود - ، از مسائل بنیانی علوم اجتماعی است و هیچ نظریه ی علوم اجتماعی نیست که از پاسخگویی به این دوگانه خلاصی داشته باشد. استاد شهید و سایر فیلسوفان اجتماعی نیز، به بیانی که خلاصه ای از آن گذشت، ظرفیت حکمت اسلامی را در حل این مسئله به نمایش گذاشته اند. @taamollat
📌تحقیق در ریشه های فرهنگ عمومی در علم اصول 🔹مرحوم مظفر ره در میانه ی بحث از ملازمات عقلیه در جلد اول کتاب اصول فقه، در خلال بحث از حسن و قبح ذاتی به معانی مختلف حسن و قبح می پردازد. سومین معنایی که ایشان طرح می کند عبارتست از جاییکه عقلا و عرف چیزی را حسن یا قبیح بدانند. (اگر چه ممکن است آن مطلب دارای حسن یا قبح ذاتی نباشد) . در فصل پنجم بحث حسن و قبح ایشان به ریشه های این معنا از حسن و قبح می پردازد که این بحث همان قرائت اصولی از ریشه های شکل گیری فرهنگ و ارزش در جوامع انسانی است. ایشان در اینجا پنج مولفه را به عنوان عوامل شکل گیری حسن و قبح های عرفی یا همان ارزش ها و ضد ارزشهای اجتماعی بر می شمرد: -کمال و نقص نفس انسانی - درک ملائمت یا منافرت با نفس - خلقیات انسانی - انفعالات نفسانی -عادات انسانی مرحوم مظفر عوامل فوق را عمده ترین عوامل حکم عقل عملی به حسن یا قبح افعال می داند. پس از تشریح هرکدام به این بحث می پردازد که آیا احکام عقل عملی دارای دلالت شرعی نیز می باشد یا خیر. ▪️نکاتی پیرامون حسن و قبح ذاتی افعال و مقوله ی فرهنگ ۱. بحث مرحوم مظفر با یکی از بخش های مهم مباحث فلسفه ی فرهنگ مرتبط است. ایشان در اینجا در حال کندوکاو این پرسش است که ریشه ی ارزش های اجتماعی و عرفی و عقلایی کجاست و آیا این ارزش ها ریشه در واقعیت دارند یا خیر؟ ۲. به نظر می رسد که عوامل ایجاد ارزشهای فرهنگی از عوامل بیشتری متاثر است. جهان بینی و فضای زیست (از جمله محیط طبیعی و آب و هوا و....)، زبان و..... همگی از عوامل مهم اثرگذار بر ارزش های اجتماعی هستند. ۳. یکی دیگر از بخش های مهم مباحث «فلسفه ی فرهنگ»، بحث از تاثیر جهان بینی در احکام عقل عملی است. این مسئله، قطعا مهمترین عامل اثرگذار بر فرهنگ عمومی است. خدا، قیامت، عالم غیب، ظاهر و باطن، نبوت، وحی، فطرت و..... همگی از عواملی هستند که پذیرش یا عدم پذیرش آنها جهان بینی متفاوت و نهایتا فرهنگ متفاوتی را شکل خواهد داد. به نظر می رسد که قرآن کریم نیز برای تغییر فرهنگ عمومی، به سراغ همین مفاهیم عام و کلی رفته است. ۴. مهمترین پیامد بحث از ریشه های فرهنگ عمومی، اثبات امکان مدیریت فرهنگ است. به عبارت دیگر بر خلاف گمان اولیه، فرهنگ امری رها و سرگردان نیست، بلکه از جهان بینی و فرهنگ مستقر تاثیر می پذیرد و اگر جامعه ای دارای جهان بینی خاصی است باید تلاش کن. تا فرهنگ متناسب با آن را تولید کند. اگر جامعه ای چنین نکند، جامعه فرهنگ عاریتی متناسب با جوامع دیگر را اخذ خواهد نمود. پیامد چنین وضعیتی از خودبیگانگی فرهنگی است. علاوه بر این، این نتیجه حاصل می شود که فرهنگ نیز بمانند مرز جغرافیایی نیازمند حفاظت و حراست است. ۵. پذیرش مراتب مختلف واقعیت خارجی و امکان شناخت آن (که از مدعیات بنیانی حکمت اسلامی است) و همچنین تفکیک میان حقایق و اعتباریات از مهمترین عوامل هستی شناختی موثر بر فرهنگ عمومی است. پذیرش ارزش های اخلاقی و ثبات و جاودانگی آنها نتیجه ی پذیرش واقعیت خارجی آن حقایق، و حواله دادن آنها به عرف و تاریخ و جغرافیا، نتیجه ی نفی واقعیت داشتن آنهاست. ۶. این همان تقابل تاریخی حکمت شیعی و کلام اشعری است که در عصر ما با ادبیاتی دیگر ظاهر شده است و ریشه ی اصلی آن پذیرش یا انکار دامنه ی واقعیت است. بحث کاملا زنده است. @taamollat