✍مرحوم #شیخ_مصطفی_رهنما در سال 1329 و در سن 25 سالگی به تهران می آید تا به فعالیت دلخواه خود بپردازد. این زمانی است که ماجرای فلسطین در ایران جدی شده و #آیت_الله_کاشانی و #شهید_نواب_صفوی سردمدار این جریان هستند و رهنما هم از همانجا وارد این قضایا شده به فعالیت می پردازد.
🔹وی می گوید: مهمترین دغدغه خاطرم در آن سال ها مسئله فلسطین بود که نجات آن را منوط به اتحاد مسلمین می دانستم.
🔹شیخ مصطفی به دلیل فعالیت ها و تکاپوها به تدریج تبدیل به نمادی برای فعالیت های هواخواهانه ایرانیان نسبت به فلسطین شد.
📰وی معتقد بود که با اتحاد شیعه و سنی بطور قطع مسئله فلسطین حل می شود. به همین منظور به فکر انتشار مجلهای به نام #حیات_مسلمین افتاد.
در این نشریه از شماره اول مقالات متعددی در حمایت از مردم فلسطین، کشمیر و الجزایر منتشر می شد و در طول 25 شماره انتشار این دو هفته نامه چندین بار توقیف شد.
🔹محل این نشریه در منزل #شیخ_علی_اکبر_برهان امام جماعت #مسجد_لرزاده بود، که بعد ها بنا به دلایلی به میدان حسن آباد منتقل شد. شیخ مصطفی رهنما در این راستا از حمایت آیتالله حاج شیخ ابوالفضل خراسانی هم بهرهمند بود.
#روز_قدس
#القدس_اقرب
تصویربالا:
1358 ـ تهران: نمایشگاه عکس فلسطینی ها و مجلس بزرگداشت «ناجی العلی» کاریکاتوریست معروف فلسطینی که در لندن ترور شد. از راست: شیخ مصطفی رهنما، سید هادی خسروشاهی، نماینده لیبی، هانی الحسن (نخستین سفیر فلسطین در تهران) و گروهی از سفرای بلاد عربی و شخصیت های سیاسی ایران...
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷1338. مصر، دیدار آیت الله حاج #میرزا_خلیل_کمره_ای و آیتالله سید محمود طالقانی با #محمد_انورسادات در حاشیه کنگره قدس
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 1338. شهر الخلیل، #آیت_الله_طالقانی به اتفاق #علامه_یحیی_نوری و برخی شرکت کنندگان در کنگره قدس
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷مرداد 1358. اقامه نماز جمعه اولین روز جهانی قدس به امامت آیتالله سیدمحمود طالقانی
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 1338. #بیت_المقدس، آیت الله #سید_محمود_طالقانی در ضیافت شهردار شهر الخلیل برای شرکت کنندگان در #کنگره_قدس
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷سمت راست: آیتالله #شیخ_مرتضی_آشتیانی تولیت #مدرسه_مروی
سمت چپ: شیخ محمد واعظ خیابانی
ماجرای بانک روسی در دهه آخر ماه رمضان ۱۳۲۳ق👇👇
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓دهـــۀ آخـــر مـــاه مــبــارک رمــضــان ســال
۱۳۲۳ق
#بانک_روسی برای تأسیس شعبهای در مرکز تهران به زمینی مناسب نیاز داشت. در نزدیکی #مسجد_خازن_الملک که #شیخ_مرتضی_آشتیانی در آن به اقامۀ جماعت میپرداخت، مدرسۀ علمیه و قبرستانی کوچک قرار داشت که از رونــق چندانی بــرخــوردار نبود.
باوجود هشدارهای علما، دولت وقت و کارگزاران بانک روسی توجهی نکرده، دویست کارگر و بنّا در آن مکان مشغول ساخت بنای بانک شدند.
🔹کسروی مینویسد: «روز سوم آذر (۲۶ رمضان)، که آخرین آدینۀ رمضان بود و در چنان روزی مسجدها پر از انبوه مردم شدی، در مسجد خازنالملک، حاجی شیخ مرتضی آشتیانی، خود به منبر رفت و باز داستان کاویدن گورستان و ساختن سرای را به میان آورد و گله و نالۀ بسیار کرد. با آن دلبستگی که مسلمانان به گورستان داشتندی و آن ارجی که به علماء گزاردندی، پیداست که این گلهها و نالهها چه هنایش در دلها میکرده. مردم برای یک تکانی آماده شده بودند.»
📚#تاریخ_مشروطه ص۵۶
فردای آن روز حاج #شیخ_محمد_واعظ خیابانی در حضور مرحوم حاج شیخ مرتضی به منبر رفت و سخنان تکاندهندهای در همین رابطه گفت.
🔹 #ناظم_الاسلام_کرمانی مینویسد: «این کلام معلوم است در روز روزه، در وسط طهران، با آن جمعیتی که در مسجد همه وقت حاضر است، که اکثر آنها طلاب و محصلین و مقدسین است، چه اثری خواهد نمود؛ وانگهی از دهان چنین واعظی که خودش از علماء باشد و حضور مجتهدی مانند حاج شیخ مرتضی که احدی اندک خلاف و ذره هوس و هوا در او ندیده، با آن نطق کذائی که روز قبل، این مجتهد بزرگ در همین محل فرمود، با آن مقدماتی که سابقاً تمهید شده بود. مجملاً دو ساعت به غروب ماندۀ روز شنبه، حاج شیخ محمد واعظ در بالای منبر مشغول موعظه بود، نیم ساعت به غروب مانده، اثری از عمارت بانک باقی نمانده بود، جز زمین مخروبه. متجاوز از دویست نفر بنّاء و عمله همگی فرار کردند. هرگاه هزار نفر عمله با بیل و کلنگ میخواستند این عمارت را خراب کنند، هرآینه ده روز لااقل طول داشت؛ به فاصلۀ یک ساعت چنان منهدم شد که گویا خبری از آن نبوده.»
📚 #تاریخ_بیداری_ایرانیان ج۱ ص۲۶۵
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ شهید #آیت_الله_سعیدی امام جماعت مسجد موسی بن جعفر (ع) در خیابان غیاثی تهران، از فرصت ماه مبارک رمضان برای روشنگری سیاسی، دفاع از #امام_خمینی ره و تبیین مفاسد رژیم پهلوی استفاده میکرد.
📝در یکی از گزارشات ساواک آمده است:
«نامبرده فوق در تاریخ 2 دی 1345 در مسجد موسی بن جعفر واقع در انتهای #خیابان_غیاثی منبر رفته و ضمن سخنان خود اظهار داشت: هفته پیش که من دربارهی (امام) خمینی صحبت کردم به من تلفن کرده و گفتند: باز شلوغ کردی. سپس اضافه نمود که من از زندان نمیترسم ولی میخواهم بین شما باشم».
🔹در ماه رمضان 1347 آیتالله سعیدی مثل سالهای قبل ممنوعالمنبر شد و از وی تعهد گرفته شد تا از افشاگری علیه رژیم خودداری کند.
🔹آیتالله سعیدی با بیتوجهی به فشارهای ساواک همچنان به مبارزه و افشاگری خود در ماه رمضان ادامه داد تا جایی که ساواک در مورخه 7 دی 1347 از شهربانی خواستار جلوگیری از منبر رفتن وی به دلیل ایراد مطالب خلاف مصالح در ماه رمضان شد و ادامه این وضع را به هیچ عنوان به مصلحت ندانست.
🔹با وجود اینکه آیتالله سعیدی ممنوعالمنبر شد، اما آیتالله سعیدی بر روی صندلی مینشست و همچنان به افشاگری خود ادامه میداد. از این رو مجدداً و با تأکید بیشتر این بار ساواک از شهربانی خواست که جلوی سخنرانیهای ایشان را بگیرد. آیتالله سعیدی که بعد از محدودیتهای ساواک ممنوعالمنبر شده بود، بعد از نماز بر روی صندلی مینشست و وعظ میداد و در کنار بیان مسائل مذهبی، احکام سیاسی را مطرح و از امام خمینی تمجید و بر لزوم پیروی از ایشان تأکید میکرد.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ #سید_میرزا_حسن_طهرانی در تهران متولد شد و مقدمات و سطوح را نیز در حوزه تهران فراگرفت و سپس به نجف رفت.
✨ایشان از شاگردان #آخوند_ملا_حسینقلی_همدانی و از علمای ابرار و اهل تقوا و در نهایت ورع و عفاف و قناعت بود.
🍃سید میرزا حسن متهجّدی متعبد و زاهدی اهل ریاضت بود که چندی پیش از وفات، در رؤیایی صادقه، او را از روز و ماه رحلتش باخبر ساخته بودند.
📖مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی مینویسد: «سید میرزا حسن خواب صادقهاش را برای من تعریف کرده بود و من هم به وفاتش یقین داشتم، برای آنکه چنین حادثهای از وی دور شود، خوابش را چنین تعبیر میکردم که از اضغاث احلام است. اما او به سخن من باور نداشت و آن را همانگونه که دیده بود تعبیر میکرد. از اینرو برای سفر آخرت آماده شده بود و از استغفار و تسبیح و ذکر توحید غافل نمیشد.
✨هنگامی که #ماه_رمضان داخل شد، در شب و روز جز گریان و نالان دیده نمیشد. ملازم حرم امیرمؤمنان(ع) شده بود و جز برای امور ضروری از خواب و خوراک از آستان حضرتش فاصله نمیگرفت. دوازده روز از ماه رمضان را روزه گرفته بود که در نیمۀ روز سیزدهم تب کرد و افطار نمود.
🍁من پیوسته ملازم او بودم تا آنکه در ظهر روز پانزدهم ماه رمضان سال ۱۳۲۸ق [/۲۸ شهریور ۱۲۸۹ش] رحلت فرمود و پیکر پاکش در وادیالسلام، پشت سر قبر مادرش که خالۀ من است... دفن شد.»
📚 طبقات أعلام الشیعة، ج ۱۳، ص ۴۱۳ و ۴۱۴.
📷تصویر: #شیخ_آقابزرگ_تهرانی در میان عدهای از دوستان و شاگردان
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 ردیف جلو، از سمت راست: نفر چهارم آیتالله سید مصطفی کاشانی، نفر پنجم آیت الله سید علی داماد. پشت سر آیتالله کاشانی فرزندشان آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی
✍ آیت الله #سید_مصطفی_کاشانی پدر آیتالله #سید_ابوالقاسم_کاشانی حوالی سال ۱۲۶۸ق در شهر کاشان متولد شد.
پدرش آیتالله سید حسین کاشانی از علمای مبرز و ذینفوذ تهران بود.
سید مصطفی پس از تحصیل در اصفهان و در محضر #آخوند_کاشی، #میرزا_جهانگیر_خان_قشقایی و دیگر اساتید، به تهران آمد و در محضر پدرش زانوی تلمذ زد.
🍃ایشان پس از رحلت پدرش آیت الله سید حسین کاشانی در سال ۱۲۹۶ق بر جای او نشست و به رسیدگی به امور مردم پرداخت تا آنکه در سال ۱۳۱۲ق به نجف اشرف هجرت نمود و بعدها در جبهه رویارویی علما و مردم عراق با استعمار انگلستان نقش فعالی ایفا کرد.
🔹سید مصطفی کاشانی، #شیخ_الشریعه_اصفهانی و آیتالله #سید_علی_داماد از جمله عالمان مستقر در محور مرکزی نبرد، قرنه و عمّاره بودند.
🍁آیتالله سید مصطفی کاشانی سرانجام در ۲۹رمضان ۱۳۳۶ق دار فانی را وداع گفت. برخی معتقد به شهادت وی به دست انگلیسیها هستند.
✍ @tarikh_hawzah_tehran
👌گزارش جالب #اعتماد_السلطنه از #عید_فطر سال ۱۳۱۰ق و فتوای #میرزا_حسن_آشتیانی مبنی بر #رؤیت_هلال؛🌙
در حالیکه در شرایطی مشابه امروز، کشور درگیر همهگیری #وبا شده و از طرفی بهخاطر سوء مدیریت و نبود #نظارت، #گرانی و کمبود در کالاهایی همچون نان داد ملت را درآورده بود.
✨جالب اینکه اعتمادالسلطنه تصریح میکند دولت نمیخواهد جلوی گسترش وبا و انتقال آن از یک شهر (رشت) به شهر تهران را بگیرد تا شاه بتواند به بهانه وبا به سفر تفریحی ییلاق خود برود.
✍او مینویسد:
«با اینکه دیشب ابر بود و رؤیت هلال در طهران نشده بود، اما در سایر بلاد ایران ماه را دیده بودند. نقارهخانه عید را زدند. من احتیاطا آدمی هم نزد میرزا حسن آشتیانی فرستادم. گفته بود عید است و باید افطار کرد...
شنیدم که در طوالش ناخوشی وبا بروز کرده است و خیلی سخت. البته حالا در رشت است و ده روز دیگر در تهران است.
از برای بهانه در سفرهای ییلاقی بندگان همایون خوب بهانه شد که زودتر تشریف ببرند. باوجود اینکه خیلی ممکن است از حالا چاره این کار را بکنند و عمدا نخواهند کرد که برای اینکه بهانه در کار بدست بیاید. مگر مَلَکهای آسمان یک رحمی به حال ایران بکنند...
دیروز که پیاده به باغچه میرفتم سیدی را دیدم عرب، چندتا نان گرفته بود و در میان دستمال گذاشته و به خانهاش میبرد و به سلطنت و دولت و ملت ایران فحش میداد... جهت فحشش را پرسیدم. نانش را به من نشان داد؛ میگفت یک چارک از وزن معمول کم است و اگر ایران مثل عثمانی صاحب میداشت و محتسب در بازار میگشت، این واقع نمیشد...»
📚روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه ص۸۶۷
🕌 @tarikh_hawzah_tehran