eitaa logo
طرز طنز
62 دنبال‌کننده
124 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚مرز بندی «خود» و «دیگری»✍ بخش اول✏️ 🔹با نگاهی آماری به آثار مطایبه‌آمیز در ادبیات کلاسیک فارسی می‌توان گفت که بیشترین حجم آن‌ها به آثار هجوآمیز مربوط می‌شوند. چنان‌که گفته شد پژوهشگران ریشهٔ این هجوها را رجزها و مفاخره‌های موجود در ادبیات عرب می‌دانند. در ادبیات فارسی نیز هجوها بر اساس انگیزه‌های گوناگونی شکل گرفته‌اند که یکی از مهم‌ترین آن‌ها موضع‌گیری شاعر در برابر شخصیت یا گروه هجوشونده است(رستگار فسایی، ۱۳۷۲: ۲۳۰ـ۲۳۴). 🔸باتوجه به اینکه یکی از موارد کاربرد هجوهای اعراب نیز رجزخوانی‌های پیش از جنگ بوده است (کاسب، ۱۳۶۶: ۲۵-۲۲) می‌توان مهم‌ترین زمینه‌ی استفاده از هجو را مقابله‌ی مستقیم با «دیگری» (other) ذکر کرد. چنین زمینه‌ای را به‌نوعی دیگر، در تعاریف امروزین از طنز نیز می‌توان یافت، با این تفاوت که «دیگری»، در معنای اصطلاحیِ طنز، بیشتر انگیزه و هدفی اجتماعی دارد تا انگیزه‌ای شخصی. 🔹گفتنی است، معنایی که امروزه از طنز مرسوم است با مفاهیم مدرنی چون انتقاد، اصلاح و اهداف سوم است با مفاهیم اجتماعی پیوند دارد، در حالی که پیش از این به دلیل وجود نداشتن این مفاهیم در نظام فکری جامعه، آنچه امروزه طنز خوانده می‌شود، از نظر هدف با هجو و از نظر ارزش با هزل (به‌عنوان امری غیرجد) در پیوند بوده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مرز بندی «خود» و «دیگری»✍ بخش دوم✏️✏️ 🔹در برخی پژوهش‌ها، گرایش به هجو به‌جای پرداختن به انتقاد، حاصل رابطه‌ی دربار و شاعران در نظام‌های اجتماعی پیشین ایران دانسته شده است(رستگار فسایی، ۱۳۷۲: ۲۵۲). ولی به نظر می‌رسد ریشه‌های گرایش به هجو را، بیش از این عامل باید در تفاوت میان تلقی گذشته و امروز از مفهوم جامعه و تغییرات اجتماعی دانست. 🔸مفهوم رنگ باخته‌ی انتقاد اجتماعی در ادوار گذشته موجب شده بود تا در میان آثار غیرطنز نیز انتقادها به مسائلی اشاره کنند که به شکلی ثابت در همه‌ی ادوار پیش و پس تکرار می‌شدند. مضامینی نوعی (typical) چون ریاکاری دین‌داران، ظلم حكّام، شکم‌پرستی و شهوت صوفیان، حرص و طمع عالمان دین، غدّاری زمانه و... پیوسته در این قطعات تکرار می‌شوند که زمینه‌ای جز مرزبندی میان «خود» (self: شاعر، طرفِ برحق) و «دیگری» (other: ابناء زمان، طرفِ ناحق) ندارند. 🔹تمِ اصلی این نمونه‌ها را به‌صورت «فراموشی رسوم و تباهی حقایق» در آثاری چون کشف‌المحجوب(هجویری ۱۳۵۸: ۷و۸)، تاریخ جهانگشا (جوینی، ۱۳۲۹: ۳)، غزلیات سنایی(سنایی، بیتا: ۸۳-۸۱) و ... می‌توان دید. بنابراین، شاید بتوان با اندکی تسامح، بیشتر آثاری را که امروزه به‌عنوان طنز در ادبیات فارسی شناخته شده‌اند در کنار آثار فراوان هجوهای شخصی به عنوان ابزاری برای مرزبندی آشکار میان «خود» و «دیگری» تلقی کرد. 🔗🔗🔗 منبع: (فصلنامه متن پژوهی ادبی. شماره۴۸. تابستان۱۳۹۰. صفحات ۷۴-۷۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝شعر کلاسیک شهریار✍ 🔸🔸🔸 سؤال کرد رفیقی به سادگی از من تو را که این‌همه افکار نغز و باریک است چرا مثال دگر شاعران نه شنگولی افق همیشه برای تو تنگ و تاریک است پس از تأمل بسیار گفتمش ای دوست! خجالتم چه دهی شهر من کلاسیک است 🖇🖇🖇 منبع: (زندگانی ادبی و اجتماعی شهریار. احمد کاویان‌پور. صفحه۳۰۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚معادل‌یابی و اصطلاح‌سازی مضحک😄 👈 بررسی شیوه‌های پرداخت طنز و مطایبه در کتاب فرهنگ جبهه 🔸شوخ‌طبعان جبهه، اغلب با نگاهی شیطنت‌آمیز و در برخی موارد سیاه و تلخ، به تغییر نام اشیاء خشنی مثل توپ، تانک، خمپاره و ... می‌پرداختند که می‌توان این معادل‌ها را تعاریف کوتاه و تبسم‌زا یا استعاره‌های مضحکی خواند که سـابقه‌ی آن به رساله‌ی تعریفات عبید زاکانی برمی‌گردد. 🔹این معادل‌ها، گاهی ملهم از فرم هندسی اشیاء و یا ویژگی‌های ظاهری پدیده‌های پیرامون آنان هستند و زیرساختی استعاری دارند؛ یعنی مشبه‌به را ذکر و مشبه را حذف کرده‌اند؛ مثل: ۱- دانه‌: مهمات ۲- دهل: توپ ۳- لاک‌پشت: تانک ۴ـ سُرنا: آرپـی چی هفت ۵ـ کله‌قند: خمپاره ۶- گوشواره: ترکش روی نرمه‌ی گوش ۷ـ خال هندی: تیر وسط پیشانی ۸- گونی: لباس جنگی ۹- دوپا: موتور ۱۰- چهارپا: ماشین ۱۱ـ نمونه‌ی آزمایشگاهی: چای بی‌رنگ ۱۲ـ یخچال سفید: ماشین پیکان ۱۳- سنگر انفرادی: افراد چاق ۱۴- هیکل عقیدتی: افراد لاغر ۱۵- کبوترهای بال سفید: امدادگران ۱۶- آدم آهنی: بدن پر از ترکش. 🔸گاهی این معادل‌ها زیرساختی کنایی داشتند که درک آن نیاز بـه شرح و توضیح بیشتری دارد؛ مثل: ۱- برادر صیغه‌ای: دوست صمیمی اما موقت ۲- تدارکات سیار: کسی که تمام وسایل و حتی آفتابه‌اش را به خود آویزان می‌نمود ۳- شورت بلاتکلیف: زیر شلواری تا زانو ۴- شناسنامه: لباس زیر رزمنده ۵- جنگ هسته‌ای: حمله به کمپوت‌های گیلاس و آلبالو ۶- مادر سنگر: مسئول تدارکات سنگر ۷- کاخ سفید: دستشویی فرماندهان ۸- پا لگد زن: نماز شب‌خوان‌ها ۹- غواص و چترباز: میهمان ناخوانده ۱۰- جشن پتو: مراسم تنبیه زیر پتو، برای خودمانی شدن بـا تـازه واردها ۱۱- حلواخـور: کسی که به خط مقدم نمی‌رفت ۱۲- مرغ/ داماد خدا: شهید 🔹گاهی بجای معادل‌یابی، صفت‌ها یا مضاف‌ٌالیه‌هایی به کلمه‌ای می‌افزودند تا تعدد و تنوع آن را نشان دهند؛ مثل کلمه‌ی «ترکش» که برای آن حدود ده اسم در نظر گرفته بودند. مثلاً: ترکش طلایی، ترکش علاف، ترکش بی‌کوپن، ترکش نخودی و نمکی(خیلی ریز)، ترکش آخ‌جونی و ابوالفضلی(خیلی بزرگ)، ترکش گیلاس و آلبالو (هسته آلبالو و گیلاس)، ترکش بی‌سواد و ... 📎📎📎 منبع: (نشریه ادبیات پایداری. سال۴. شماره۷. پاییز و زمستان۹۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖روز جهانی کودک👦 🔸مجموعه داستان‌های طنز مناسب کودکان از انتشارات خوب مهرستان📚 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مضامین طنز و شگردهای آن در غزلیات حافظ✍ بخش اول✏️ 🔸دلیل عکس یا عذر بدتر از گناه: «آن است که شاعر برخلاف انتظار و عرف و عادت برای مطلبی دلیلی بیاورد و بدین وسیله سخن خود را از صورت جد خارج نماید.» (بهزادی اندوهجردی، حسین، بدیع فنون و آرایش‌های ادبی ۱۰۵) مانند: کرده ام توبه بدست صنم باده فروش که دگر می نخورم بی رخ بزم‌آرایی (حافظ، دیوان غزلیات، تصحیح خطیب رهبر، ۶۷۰) این شیوه از طنز را حافظ بیشتر در خصوص طنزهای مذهبی خود به کار برده و زیباترین جلوه‌های رندی او در این شیوه نمایش داده شده است. 🔹ایهام: ایهام در حافظ از مهم‌ترین خصایص سبکی او محسوب می‌شود. وی از این شیوه در طنزهایش نیز بهره گرفته و علت آن را هم باید در شباهت ارائه‌ی معنای غیرمستقیم ایهام و بیان غیرمستقیم که از خصایص طنز است، دانست. این شیوه‌ی غیر مستقیم بیانی به حافظ این امکان را می‌دهد تا هر آنچه را که می‌خواهد بدون تشویق از بدخواهان بیان نماید. علاوه بر این، خاصیت طنز در بیان تلویحی آن است و ایهام در خود این ویژگی را دارد. نظیر: چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد (حافظ، دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر، ۱۶۵) «خدا نگه دارد»: ۱- خدا دل تو را نگه دارد ۲- خدا نگهدارت باد (خداحافظ) یا: دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آر گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست (حافظ، دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر، ۹۷) «عهد» در مصراع دوم: ۱- پیمان عشق ۲- زمانه و روزگار 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مضامین طنز و شگردهای آن در غزلیات حافظ✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸ابهام یا محتمل‌الضدين يا محتمل‌الوجهین: و این را ذوالوجهین نیز خوانند و چنان بود که شاعر بیتی گوید دو معنی را معنی مدح و هجو را محتمل باشد.» (وطواط، رشیدالدین محمد، حدايق السحر في دقايق الشعر، ۳۶) مانند: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد (حافظ دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر، ۱۴۲) مصراع دوم را دوگونه می‌توان حمل کرد: ۱- آفرین بر نظر پاک و خطاپوش پیر ما که خطای قلم صنع آفریدگار را ندیده گرفته ۲- آفرین بر نظر پاک خطاپوش خداوند که در آفرینش از قلم صنعش خطایی نرفته است. 🔹تعمیم یا عمومیت دادن: که در آن یک نکته و موضوع به چند چیز عمومیت داده می‌شود. حافظ در ابیات زیر خود را در همه‌ی عیوب با ریاکاران زمانه هم‌ردیف دانسته از زیرکی‌های وی در این شیوه آن است که وی از خود با خطاب «حافظ» یاد می‌کند که هم لقب وی بوده و هم لقبی برای همه‌ی حافظان قرآن در عصر اوست. می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند (حافظ، دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر ۲۷۲) نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی‌عمل است (حافظ، دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر، ۶۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مضامین طنز و شگردهای آن در غزلیات حافظ✍ بخش سوم✏️✏️✏️ 🔸تجاهل العارف: حافظ از این شیوه بیشتر در طنزهایی استفاده کرده که از زبان معشوق به عاشق گفته می‌شود. مانند: ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت به خنده گفت حافظ برو که پای توبست؟! (حافظ دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر، ۴۷) یا: گفتم آه از دل دیوانه‌ی حافظ بی تو زیر لب خنده‌زنان گفت که دیوانه‌ی کیست؟ (حافظ، دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر، ۹۴) 🔹استعاره‌ی عنادیه «تهکمیه» «تملیحیه»: آن است که جمع بین مستعارٌله و مستعارٌمنه ممکن نباشد. مثلاً به ترسو بگوئیم شیر! و قدما آن را مجاز به علاقه‌ی تضاد نیز دانسته‌اند. استعاره‌ی تهکمیه را می‌توان بخشی از طعنه یا کنایه‌ی طعنه‌آمیز (Irony) دانست. «این کلمه را فرهنگ‌ها به طعنه، استهزاء و وارونه‌گویی ترجمه می‌کنند و نوعی از آن را (Socratic Irony) یا «تجاهل سقراطی» می‌نامند.» (حلبی، علی‌اصغر، تاریخ طنز و شوخ طبعی در ایران و جهان اسلام، ۳۸) نظیر: آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب کشته‌ی غمزه‌ی خود را به نماز آمده است (حافظ، دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر، ۵۷۴) کلمه‌ی «آفرین» در معنای نفرین و «دل نرم» نیز با همین ترفند به معنای «سخت دل» و «بی رحم» است. یا: حافظ به خود نپوشید این خرقه‌ی می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را (حافظ، دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر، ۸) «پاکدامن» در معنای متضاد «گناهکار» به کار رفته است. 🔸ساختارشکنی: در این شیوه -که در طنز سعدی نیز مشاهده شد- شاعر ساختار ذهنی و عرفی مخاطب را دگرگون می‌سازد. مانند: من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم (حافظ، دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر، ۴۶۹) توبه کار عاقلان است، اما حافظ توبه را کار دیوانگان دانسته. یا: به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم بهار توبه‌شکن می‌رسد چه چاره کنم (حافظ، دیوان غزلیات تصحیح خلیل خطیب رهبر، ۴۷۵) در عرف عامه استخاره در کار خیر حاجت نیست، اما شاعر برخلاف عادت مرسوم می‌خواهد در کار خیر «توبه» نیز استخاره کند، شاید که استخاره‌اش بد بیابد و در این بهار توبه را به کناری بنهد، حال آنکه معمولاً استخاره را به امید دریافت پاسخ مثبت می‌گیرند. 🖇🖇🖇 منبع: (مضامین طنز و شگردهای آن در غزلیات سعدی و حافظ.حسین اسکندری ورزلی.صفحات ۱۲-۱۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📙نمونه‌هایی از سروده‌های سهرای سپهری با محوریت «تناقض» و «تعریض» 📖 🔸🔸🔸 ... اهل کاشانم/ نسبم شاید برسد/ به گیاهی در هند، به سفالینه‌ای از خاک «سیلک»/ نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد/ پدرم پشت دوبار آمدن چلچله‌ها، پشت دو برف/ پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی/ پدرم پشت زمان‌ها مرده است/ پدرم وقتی مرد، آسمان آبی بود/ مادرم بی‌خبر از خواب پرید، خواهرم زیبا شد/ مرد بقال از من پرسید: چند من خربزه می‌خواهی؟/ من از او پرسیدم: دل خوش سیری چند؟.../ ...اهل کاشانم، اما/ شهر من کاشان نیست/ شهر من گمشده است/ منِ با تاب، منِ با تب/ خانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام... 🔹🔹🔹 ... من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم/ حرفی از جنس زمان نشنیدم/ هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود/ کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد/ هیچ‌کس زاغچه‌ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت/ من به اندازۀ یک ابر دلم می‌گیرد/ وقتی از پنجره می‌بینم حوری/-دختر بالغ همسایه-/پای کمیاب‌ترین نارون روی زمین/ فقه می‌خواند... 🔸🔸🔸 ... و نپرسیم کجاییم/ بو کنیم اطلسی تازۀ بیمارستان را/ و نپرسیم که فوارۀ اقبال کجاست/ و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است/ و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی، چه شبی داشته‌اند/ پشت سر نیست فضایی زنده/ پشت سر مرغ نمی‌خواند/ پشت سر باد نمی‌آید/ پشت سر پنجرۀ سبز صنوبر بسته است/ پشت سر روی همه فرفره‌ها خاک نشسته است/ پشت سر خستگی تاریخ است/ پشت سر خاطرۀ موج به ساحل صدف سرد سکون می‌ریزد... 🔹🔹🔹 ... سر هر کوه رسولی دیدند/ ابر انکار به دوش آوردند/ باد را نازل کردیم، تا کلاه از سرشان بردارد/ خانه‌هاشان پر داوودی بود/ چشمشان را بستیم/ دستشان را نرساندیم به سرشاخۀ هوش/ جیبشان را پر عادت کردیم/ خوابشان را به صدای سفر آینه‌ها آشفتیم... 🔸🔸🔸 ... من گدایی دیدم/ دربه‌در می‌رفت آواز چکاوک می‌خواست/ و سپوری که به یک پوسته‌ی خربزه می‌برد نماز/ بره‌ای را دیدم، بادبادک می‌خورد/ من الاغی دیدم، یونجه را می‌فهمید/ در چراگاه «نصیحت» گاوی دیدم سیر... 🔹🔹🔹 ... مسجدی دور از آب/ سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/ قاطری دیدم بارش «انشا»/ اشتری دیدم بارش سبد خالی «پند و امثال»/ عارفی دیدم بارش «تنناها یاهو» / من قطاری دیدم، روشنایی می‌برد/ من قطاری دیدم، فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت/ من قطاری دیدم، که سیاست می‌برد و چه خالی می‌رفت... 🔗🔗🔗 منبع: (هشت کتاب. سهراب سپهری) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖اخوانیه‌ای برای سیدحسن حسینی✍ چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟ بیایید از عشق صحبت کنیم تمام عبادات ما عادت است به بی‌عادتی کاش عادت کنیم چه اشکال دارد پس از هر نماز دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟ به هنگام نیت برای نماز به آلاله‌ها قصد قربت کنیم چه اشکال دارد که در هر قنوت دمی «بشنو از نی حکایت» کنیم؟ چه اشکال دارد در آیینه‌ها جمال خدا را زیارت کنیم؟ مگر موج دریا ز دریا جداست چرا بر یکی حکم کثرت کنیم؟ پراکندگی حاصل کثرت است بیایید تمرین وحدت کنیم وجود تو چون عین ماهیت است چرا باز بحث اصالت کنیم؟ اگر عشق خود علت اصلی است چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟ بيا جيب احساس و اندیشه را پر از نقل مهر و محبت کنیم پر از «گلشن راز» از «عقل سرخ» پر از «کیمیای سعادت» کنیم بیایید تا عین «عین‌القضات» میان دل و دین قضاوت کنیم اگر سنت اوست نوآوری نگاهی هم از نو به سنت کنیم مگو کهنه شد رسم عهد الست بیایید تجدید بیعت کنیم برادر چه شد رسم اخوانیه؟ بیا یاد عهد اخوت کنیم بگو قافیه سست یا نادرست همین بس که ما ساده صحبت کنیم خدایا دلی آفتابی بده که از باغ گلها حمایت کنیم رعایت کن آن عاشقی را که گفت: «بیا عاشقی را رعایت کنیم» منبع: (مجموعه کامل اشعار. قیصر امین‌پور. صفحات۶۳-۶۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan