eitaa logo
ویکی فقه؛ دانشنامه علوم اسلامی
3.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
65 فایل
📣 کانال رسمی سایت ویکی‌فقه مدیر سایت ویکی‌فقه: @zolale_andisheh مدیر کانال: @ahmad110 🔴تبادل نظر eitaayar.ir/anonymous/a59m.BM9SY 👈راهنما: eitaa.com/wikifeqh/7128 💮سایت‌های مرتبط: 🌐wikifeqh.ir 🌐eshia.ir 🌐lib.eshia.ir 🌐wikiporse.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️ برای علاقه‌مندان به ✅ برهان صدیقین 🌸 برهان صدیقین نخستین بار بر اساس آیات قرآن کریم و توسط ابوعلی سینا فیلسوف و دانشمند مسلمان ارائه شد. 🌸 سرّ این نامگذاری توسط او این است كه در این برهان هیچ یک از افعال و مخلوقات خداوند نظیر حرکت و حدوث، واسطه در اثبات نیست، بلكه بعد از نفی سفسطه و قبول این كه واقعیتی هست، با نظر به اصل وجود، بدون آن‌كه نیاز به واسطه‌ای دیگر باشد، با یک تقسیم عقلی كه موجود یا واجب و یا ممکن است و در صورتی كه ممكن باشد مستلزم واجب خواهد بود، وجود خدای تعالی اثبات خواهد شد. 🌸 تحلیل برهان صدیقین ابن‌سینا: 🔹مقدمه اول: دور و تسلسل باطل است. 🔹 مقدمه دوم: موجودات یا واجب هستند یا ممکن و در این تقسیم‌بندی قسم سومی وجود ندارد. 🔹مقدمه سوم: هر موجود ممکنی برای موجود شدن به یک موجود ممکن دیگر و یا موجودی واجب نیاز دارد. 🔹 نتیجه: کل موجودات ممکن در نهایت به وجود واجبی نیازمند هستند که او خود به هیچ موجود دیگری محتاج نیست. 🌸 بعد از ارائه این برهان توسط ابن‌سینا نقدهایی بر آن وارد آمد: ⚜ نقد اول: شاید این استدلال ابن سینا در مقایسه با دیگر برهان‌های قبلی در این زمینه مستدل‌تر باشد ولی آن گونه که خود ابن سینا مدعی است چندان هم بی واسطه وضع نشده است. درست است که در این برهان، مخلوقات واسطه قرار نگرفته‌اند، اما از سوی دیگر این برهان نیز واسطه دارد. آنچه در این برهان واسطه قرار گرفته امکان و خواص ماهیات است. ⚜ نقد دوم: یکی دیگر از واسطه‌هایی که در این برهان استفاده شده است ولی از چشمان ابن سینا مخفی مانده بهره‌گیری از ابطال دور و تسلسل است. او از این رکن به عنوان پیش‌فرض برای استدلالش استفاده کرده در حالی که این روش در برهان صدیقین که مشخصه آن بی واسطه بودنِ آن است راهی ندارد. ⚜ نقد سوم: از نقاط ضعف این برهان آن است که قادر نیست توحید واجب تعالی را اثبات کند. حتی اگر این برهان پذیرفته شود باز هم ممکن است موجودات واجب، اما متعددی وجود داشته باشند که هیچ یک به علتی غیر از خود محتاج نباشند. پس ضرورتی ندارد که حتما یک واجب الوجود داشته و آن را همان خدا دانست. 🌸 صدرالمتألهین برهان بوعلی را كه خودش آنرا برهان صدیقین می‌دانست، شایسته عنوان صدیقین ندانسته و خود به تقریری جدید و متقن از برهان صدیقین پرداخته است. 🌸 برهان صدیقین با تقریر صدرالمتالهین: حقیقت هستی موجود است به معنای این‌كه عین موجودیت است و عدم بر آن محال است و از طرفی حقیقت هستی در ذات خود یعنی در موجودیت و در واقعیت داشتن خود مشروط به هیچ شرطی و مقید به هیچ قیدی نیست. هستی چونكه هستی است موجود است نه به ملاك دیگر و مناط دیگر و هم نه به فرض وجود شیء دیگر... حقیقت هستی در ذات خود قطع نظر از هر تعینی كه از خارج به آن ملحق گردد مساوی است با ذات لایزال حق، پس اصالت وجود، عقل ما را مستقیماً به ذات حق رهبری می‌كند نه چیز دیگر. 🌸 نقد برهان صدیقین صدرالمتالهین: 🔹برهانی که صدرالمتالهین به عنوان برهان صدیقین ارائه داد به چند مقدمه نیاز دارد. این مقدمات عبارتنداز: اثبات اصالت وجود، اثبات تشکیک وجود، اثبات بساطت وجود. با در نظر گرفتن این مقدمات، آن گاه مسئله اثبات واجب از تامل در حقیقت هستی قابل طرح است. 🔹بنابراین اثبات واجب تعالی جزء اولین مسائل فلسفه نخواهد بود و هرگز نمی‌توان بحث در اثبات واجب تعالی را از اولین مسئله فلسفی تلقی کرد. زیرا گذشته از نیاز به یک سلسله مبادی که مشترک در همه این براهین و تقریرات است، به یک سلسله مبادی تصدیقیه نیاز است که آنها باید قبلادر طی مسئله اصالت وجود، تشکیک وجود و بساطت وجود اثبات شوند. ‌ 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/برهان_صدیقین @wikifeqh_ir
⚡️ برای علاقه‌مندان به ✅ قاعده ترجیح بلامرجح 🌸 ترجیح بلامرجّح بدین معناست که فاعل، یکی از دو امر متساوی و متماثل را بدون غایت و مقصدی خاص برگزیند. 🌸 فلاسفه و متکلمان به اتفاق، «ترجّح بلامرجّح» را محال می‌دانند و در این باره میان ایشان اختلافی نیست. اما در باره بدیهی یا نظری بودن امتناع «ترجیح بلامرجّح» اختلاف نظر دارند. 🌸 اغلب فلاسفه آن را قاعده‌ای عقلی و از بدیهیات به شمار آورده اند، تا آن‌جا که بداهت آن را در حد بداهت «قضیه الواحد نصف الاثنین» دانسته اند اما گروهی این قاعده را نظری انگاشته و براهینی در اثبات آن آورده‌اند. 🌸 برهان قاعده ترجیح بلامرجح: اِستوا و رجحان، متنافی و متناقض‌اند و شیئی که نسبتش به وجود و عدم متساوی است، اگر یکی از دو طرف بر دیگری بدون مرجّح رجحان یابد، مستلزم جمع نقیضین می‌شود و بنابراین محال است. 🌸 کاربرد قاعده ترجیح بلامرجح در فلسفه: 🔹فلاسفه در اثبات این مدعای خود که ملاک احتیاج ممکنات به علت، امکان است، از «قاعده امتناع ترجیح بلامرجّح» استفاده کرده و گفته‌اند که ممکنات برای خارج شدن از حالت تساوی نسبت به وجود و عدم، یعنی امکان ذاتی، محتاج به علت و مرجّح خارجی اند. 🔹 فلاسفه در بحث ضرورت بالقیاسِ علت و معلول نسبت به یکدیگر به قاعده استحاله ترجیح بلامرجّح پرداخته و گفته‌اند که رجحان یکی از دو طرف وجود و عدمِ معلول بر دیگری، بدون مرجّح خارجی، مستلزم اجتماع نقیضین است، بنابراین ترجیح نیازمند مرجّح بوده و مرجّح باید به هنگام ترجیح حضور داشته باشد، زیرا حضور نداشتن مرجّح به هنگام ترجیح به معنای بی نیازی معلول از آن است و چون مرجّح، عدم یا عدمی نیز نمی‌تواند باشد، پس وجود مرجّح هنگام حصول و وجود راجح لازم است. 🔹فلاسفه در مبحث «علت غایی» نیز به این قاعده استناد کرده اند، زیرا با قول به امتناع ترجیح بدون مرجّح، نظم ضروری فعل با غایت آن اثبات می‌شود. 🌸 کاربرد قاعده ترجیح بلامرجح در فلسفه لایبنیتس: «اصل جهت کافی» در «فلسفه لایبنیتس» بیان دیگری از مفاد قاعده امتناع ترجیح بلامرجّح است. اصل جهت کافی عبارت است از این‌که هیچ چیز حقیقی یا موجود و هیچ قضیه‌ای صادق نمی‌شود مگر این‌که جهت عقلی کافی برای این‌که باید چنان باشد، و نه طور دیگر، داشته باشد. 🌸 این قاعده در عرفان نظری، کلام و اصول فقه نیز کاربرد دارد. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/ترجیح_بلامرجح @wikifeqh_ir
⚡️ برای علاقه‌مندان به ✅ مساوقت وحدت با وجود 🌸 هر موجودی از جهت موجود بودنش، واحد است. حتی کثرتی هم که در خارج تحقق دارد، از آن جهت که موجود است دارای یک کثرت است و واحد می‌باشد و هر واحدی هم یا وجود عینی دارد، یا لااقل وجود ذهنی دارد، پس وحدت و وجود با یکدیگر تلازم دارند. 🌸 ین دو مفهوم (وحدت و وجود) از حیث قوت و ضعف هم با یکدیگر موافق هستند؛ یعنی هر چه وجود چیزی قوی تر باشد وحدت آن نیز اتم خواهد بود. 🌸 عده‌ای این قاعده را قبول ندارند و نقض هائی بر آن وارد می‌کنند ولی مشهور فلاسفه ، این نظریه را قبول کرده و به اشکالات آن جواب داده‌اند. 🌸 ایرادات وارد شده به قاعده مذکور: 🔹 ایراد اول: ممکن است برخی مخالفین بگویند وحدت، وصفی است که حمل بر مفاهیم و ماهیات می‌شود با صرف نظر از وجود آنها مثل وحدت نوعی و وحدت جنسی در حالی که وجود تا زمانی که ماهیت موجود نشده است بر آن حمل نمی‌شود پس از موجود شدن هم در حقیقت بر موجودیت ماهیت حمل شده است نه بر خود ماهیت. پس این دو مفهوم، در صدق بر اشیاء، متساوی نیستند. 🔺در جواب از این ایراد می‌توان گفت؛ اگر چه حمل وجود بر نوع و جنس ، ممکن نیست (چون نوع و جنس، وجود خارجی ندارند) ولی به اعتبار وجود ذهنی آنها، می‌توان وجود را بر آنها حمل کرد. 🔹ایراد دوم: کثیر، از جهت کثیر بودنش، موجود است ولی واحد نیست. پس نتیجه می‌گیریم، برخی از موجودات، واحد نیستند. پس انقسام موجود به واحد و کثیر با مساوقت وجود با واحد منافات دارد. 🔺جوابی که از این ایراد داده شده این است که: واحد دو اعتبار دارد؛ اعتبار اول: وحدت مطلقه و فی نفسه که شیء، بدون قیاس بعضی از مصادیقش با برخی دیگر لحاظ می‌شود در اینصورت واحد با وجود مساوق و ملازم است و حتی کثیر هم به این اعتبار واحد است؛ اعتبار دوم: وحدت نسبی ، که شیء با قیاس بعضی از مصادیقش با برخی دیگر لحاظ می‌شود که در اینصورت برخی از مصادیق، مصداق عدم انقسام هستند (واحد) و برخی مصداق انقسام (کثرت مثل عشرة) پس هیچ تعارضی بین تقسیم موجود به واحد و کثیر و مساوقت وجود و واحد نیست. 🔹ایراد سوم: وحدت از معانی انتزاعی عقلی و معقول ثانی است که اگر حقیقت خارجی بخواهد داشته باشد، باید خود وحدت هم وحدتی داشته باشد (به خاطر مساوقت وجود با وحدت) و هکذا وحدتش هم باید وحدتی داشته باشد و این تا بی نهایت ادامه دارد و مستلزم تسلسل است. 🔺جوابی که از این ایراد داده‌اند این است که؛ وحدتی که خود وحدت دارد، عین ذات آن می‌باشد، نه زائد بر آن. پس وحدت ذاتا واحد است و محتاج به وحدت عارضی دیگری نمی‌باشد. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/مساوقت_وحدت_با_وجود @wikifeqh_ir
⚡️ برای علاقه‌مندان به ✅ وحدت شخصی وجود 🌸 نظریه وحدت شخصیه وجود بیانگر این مطلب است که تنها یک حقیقت بسیط وجود دارد که این حقیقت از هرگونه کثرت و نقص منزه است و در ذات این حقیقت بسیط مستقل، تیرگی امکان یا احتیاج هرگز دخالت ندارد. 🌸 وحدت شخصیه وجود از فروعات بحث علیت در وجودشناسی صدرایی محسوب می‌شود. این نکته از این لحاظ اهمیت دارد که گرچه وحدت شخصیه وجود به طریق غیرفلسفی برای صدرا اشراق شده است؛ ولی تبیین فلسفی آن همچون وحدت تشکیکه و امکان فقری بر پایه علیت استوار است. 🌸 نظریه وحدت شخصیه وجود بیانگر این مطلب است که تنها یک حقیقت بسیط وجود دارد که این حقیقت از هرگونه کثرت و نقص منزه است و در ذات این حقیقت بسیط مستقل، تیرگی امکان یا احتیاج هرگز دخالت ندارد. این حقیقت بسیط در ذات خود فیاض است و با وجودش که عین ذات اوست، منشا جهان است. 🌸 در فلسفه صدرایی اصل علیت از تثلیث علت، معلول و رابطه علی به سوی تثنیه مستقل (علت) و رابط (معلول) و سپس به سوی توحید واجب و شئونات او حرکت کرده است. 🌸در وحدت شخصیه وجود نه تنها وجود معلولی و رابطه علّی در مقابل علت منتفی است و نه تنها وجود رابطی (وجود لنسفه و بغیره) نیز مطرود است که حتی وجود رابط (وجود بغیره) نیز انکار می‌شود. 🌸 اعتقاد به وجود رابط برای ممکنات مبتنی بر نظریه تشکیکیه وجود است؛ ولی بر مبنای نظریه وحدت شخصی، وجود رابط نیز در برابر واجب به طور مستقل مطرح نمی‌باشد. هرچه هست، وجود واجب است و هرچه غیر اوست، تطورات و شئونات اوست. 🌸 تفاوت اساسی وحدت شخصیه با وحدت تشکیکیه وجود در این است که در وحدت تشکیکیه وجود، حقیقت وجود دارای مراتب تشکیکی است، ولی در وحدت شخصیه در مراتب تجلی و ظهور، نه اصل وجود، واقع می‌شود. 🌸 حقیقت واحد شخصی وجود در فلسفه صدرا به تبعیت از زبان عرفان (فیض منبسط) خوانده می‌شود که فعل حق است و با حفظ وحدت در همه موجودات مفید و متغیر حضور دارد؛ ولی خصایص ماهوی این موجودات را به خود نمی‌گیرد. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/وحدت_شخصی_وجود @wikifeqh_ir
⚡️ برای علاقه‌مندان به ✅ وجود رابط 🌸 وجود رابط عبارتست از مفهومی غیر مستقل، که رابط محض بوده و همان روابط و نسبت‌های میان محمولات و موضوعات می‌باشد. این اصطلاح در مقابل وجود رابطی فلسفی قرار دارد و در قضایای حملیه ایجاد می‌شود. 🌸 اصلی‌ترین و ساده‌ترین قضایای منطقی، قضایای حمیله موجبه است که دلالت بر ثبوت محمول برای موضوع دارد و هنگامی قضیه بصورت علم تصدیقی تام در می‌آید که علاوه بر تصور موضوع و محمول و نسبت بین آنها، مشتمل بر اذعان به ثبوت محمول برای موضوع و نوعی اتحاد میان آنها باشد. 🌸 در ذهن انسان، حکم در قضیه به صورت یک مفهوم انعکاس می‌یابد که تصور استقلالی آن محال است و علت آن هم این است که از خود هیچ استقلالی ندارد و قائم به دو مفهوم اسمی موضوع و محمول است. 🌸 این معنای رابطی یا نسبت هوهویت و اتحادی بین قضایا و غیر از نسبت حکمیه است. نسبت هوهویت که در همه قضایای بسیط و مرکب هست، عنوان نسبت اتحادیه را دارد و نسبت حکمیه امری است که در قضایای مشکوکه از آن یاد می‌شود. 🌸 وجود رابط، حقیقتی است که پیوند میان موضوع و محمول را برقرار می‌کند و وجودی جدای از آنها یعنی بیرون از آن دو ندارد. 🌸 این وجود، همانند وجود رابطی و وجود مستقل، دارای حقیقیتی خارجی است و مفاهیم منتزع از هر کدام آنها، از معقولات ثانی فلسفی است و به همین دلیل و اینکه اضافه از سنخ ماهیت و از معقولات اولی است، نمی‌توان وجود رابط را از مقوله اضافه دانست. 🌸 وجود رابط در قضایای مختلف و بسته به نوع رابطه میان موضوع و محمول، بر سه قسم ضرورت ، امکان و امتناع است. بدین صورت که اگر رابط دارای قوت باشد از آن به عنوان ضرورت یاد می‌شود و اگر دارای ضعف باشد امکان نامیده می‌شود و اگر هرگز محقق نشود، امتناع نامیده می‌شود. 🌸 ملاصدرا معتقد است که هلیات بسیطه فاقد وجود رابطی است و وجود رابطی مختص به هلیات مرکبه است. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/وجود_رابط @wikifeqh_ir
⚡️ برای علاقمندان به ✅ وجود رابطی 🌸 وجود رابطی در فلسفه عبارتست از وجود محمولی. 🌸 این قسم وجود، وجودی است که وجود فی نفسه‌اش عین وجود آن برای غیر می‌باشد؛ مانند وجود بیاض و سفیدی. این اصطلاح در مقابل اصطلاح منطقی وجود رابطی است و به یک معنا از اقسام وجود "محمولی و فی نفسه" و در مقابل "وجود لنفسه" است. 🌸 وجود رابطی نزد فلاسفه دارای دو معنی است یکی وجود محمولی که وجودش فی نفسه عین وجود آن برای غیر می‌باشد و دیگر به معنی رابط محض که روابط و نسبت‌های میان محمولات و موضوعات می‌باشد. 🌸 قسم اول معنای اسمی است که خود مستقل است ولی نه به صورت استقلال لنفسه و قسم دوم صرف ربط و از معانی حرفی است که وجود آن وجود تعلقی است. 🌸 معنای دوم از منطق ، وارد فلسفه شده است و اصالتا اصطلاحی منطقی است ولی معنای اول، معنایی است که مختص به فلسفه است. به علت همین اشتراک پیشنهاد داده‌ا شد، برای جلوگیری از خلط میان این دو اصطلاح، وجود رابطی منطقی را وجود "رابط" و وجود رابطی فلسفی را همان "رابطی" بنامیم. 🌸 جود، اعم از رابط و رابطی و نفسی، حقیقت خارجی است و مفاهیم که از هر یک از آنها انتزاع می‌گردد، از معقولات ثانی فلسفی است و هرگز وجود رابط از مقوله اضافه نیست؛ زیرا مقوله اضافه از سنخ ماهیت و از معقولات اولی است. 🌸 بحث از وجود رابط، یک بحث ادبیاتی و یا منطقی نیست، بلکه از مباحث تقسیمی فلسفی است؛ زیرا تقسیم وجود به رابط و نفسی آنچنانکه در فلسفه مطرح است از باب تقسیم مفهوم و معنای کلمه به حرفی و مستقل نیست، بلکه به لحاظ حقیقت هستی است. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/وجود_رابطی @wikifeqh_ir
⚡️ برای علاقمندان به ✅ خلأ 🌸 خلأ یا فراغ در لغت به مکان و فضایی اطلاق می‌شود که چیزی یا کسی در آن نباشد و ضد آن، ملأ، به معنای پُر، سرشار، آکنده و انباشته است. 🌸 ریشه اعتقاد به خلأ، ملاحظه مکان‌های خالی و سپس پر شدن آن‌ها به وسیله اجسام بوده است و این تصور را ایجاد کرده که پیش از هر مکان‌مندی باید خلأیی موجود باشد و حرکت اجسام نیز فقط از همین طریق توجیه می‌شود. 🌸 جمهور حکما، مانند فارابی، ابن ‌سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا وجود بعد موهومی به نام خلأ را انکار کرده‌اند. 🌸 اصطلاح خلاء در دو معنا به کار رفته است: 🔹 بعد مفروض یا همان مکان مطلق در اصطلاح متکلمان. معمولا این معنا درباره خلأِ بیرون عالم مطرح می‌شود و در آن، مکان با متمکّن نسبتی ندارد. 🔹مکان خالی از هر چیزی که آن را اشغال کند که این مکان ممکن است بعد موجود یا موهوم یا سطح باشد. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/خلأ_(فضای_خالی) @wikifeqh_ir
⚡️ برای علاقمندان به ✅ بساطت واجب 🌸 بسیط در لغت به معنای وسیع است. در اصطلاح حکمت و فلسفه بسیط به معنای مجرد نیست بلکه به معنای «غیرمرکب» است. 🌸 مرکب اطلاقات متعددی دارد و حداقل به ۸ معنی به کار می‌رود: 🔺ترکیب از اجزاء خارجی، یعنی ترکیب از ماده و صورت خارجی؛ 🔺ترکیب از اجزاء حدی، یعنی جنس و فصل؛ 🔺ترکیب از ماده و صورت ذهنی؛ 🔺 ترکیب از اجزاء مقداری؛ و ... 🌸 یکی از ادله‌ای که، ترکیب را از ساحت واجب نفی می‌کند از این قرار است: 🔹اولا: خدا ماهیت ندارد. 🔹ثانیا: چیزی که ماهیت ندارد اجزاء حدی ( جنس و فصل) هم ندارد. 🔹ثالثا: چیزی که جنس و فصل ندارد اجزاء خارجیه (ماده و صورت ) هم ندارد. 🔹رابعا: خداوند مرکب از ماده و صورت ذهنی هم نیست. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/بساطت_واجب @wikifeqh_ir
با عرض سلام خدمت اعضای محترم و فرهیخته کانال ویکی‌فقه - مدرسه فقاهت الحمدلله امکان جستجو در پیام‌رسان ایتا فعال شده است. از این پس می‌توانید علاوه بر جستجوی کلمات و جستجوی ترکیبی از طریق هشتک نیز به جستجو در کانال بپردازید و مطالب را به صورت دسته‌بندی شده ملاحظه بفرمایید. به عنوان مثال اگر هشتک یا هشتک را در کادر جستجو بنویسید، تمام مطالب با این هشتک نمایش داده خواهد شد. موفق باشید.
⚡️ برای علاقمندان به ✅ وجود ذهنی 🌸 وجود ذهنی، به‌معنای ماهیت و صورت ذهنی اشیاء است که باعث حصول علم، به ماهیت وجود خارجی و عینی اشیاء می‌شود. 🌸 اولین کسی که بحث وجود ذهنی را مطرح نموده است فخر رازی و سپس خواجه نصیرالدین طوسی است. 🌸 نظریه وجود ذهنی مبتنی بر ثبوت چند مقدمه است که عبارتند از: 🔺در هنگام ادراک، چیزی در ذهن پدید می‌آید، بر خلاف نظریه اضافه؛ 🔺آنچه در ذهن ما پدید می‌آید، یک چیز است نه دو چیز، بر خلاف نظر فاضل قوشجی؛ 🔺 آنچه در ذهن ما بوجود می‌آید، عین ماهیت اشیاء است، بر خلاف نظریه انقلاب و اشباح و ... 🌸در برابر نظریه وجود ذهنی، نظریات دیگری از جانب اندیشمندان درباره نحوه علم ما به ماهیات خارجی مطرح شده است مانند: نظریه اضافه، نظر اشباح، نظریه انقلاب و ... . 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/وجود_ذهنی http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf @wikifeqh_ir
⚡️ برای علاقمندان به ✳️ رابطه و 🌺 اصالت وجود در دیدگاه صدرالمتالهین با وجوب ذاتی آن ملازم نیست. 🌺 زیرا اصالت وجود به معنای موجود بودن وجود است بدون واسطه در عروض، و وجوب ذاتی وجود به معنای موجود بودن وجود است بدون واسطه در ثبوت. بنابراین پذیرفتن اولی به معنای قبول دومی نیست. 🌺 اما در دیدگاه قیصری اصالت وجود با وجوب ذاتی آن ملازم است. 🌺 زیرا در حمل "موجود" بر چیزی، نفی واسطه در عروض با نفی واسطه در ثبوت ملازم است. 🌺 بنابراین از آنجا که وجود در اتصاف به هستی به واسطه در عروض نیاز ندارد، نمی‌تواند به واسطه در ثبوت یا علت هستی‌بخش نیازمند باشد. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/رابطه_اصالت_وجود_و_وجوب_ذاتی_وجود http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf @wikifeqh_ir
⚡️ برای علاقمندان به 🌺 بدیهی التصور است و نیاز به تعریف ندارد، زیرا مفهوم وجود از عام‌ترین و شامل‌ترین مفاهیم است و شامل همه مفاهیم می‌شود. 🌺 مفهومی اعم از مفهوم وجود قابل تصور نیست و به همین خاطر مرکب نبوده و دارای اجزاء مفهومی نمی‌باشد. 🌺 از طرف دیگر هر مفهومی که باشد تصور آن بدیهی خواهد بود. 🌺 پرسشی که در این جا مطرح است این است که مفهوم وجود را با جنس و فصل نمی‌توان تعریف کرد و به اصطلاح، تعریف حقیقی آن ممکن نیست، اما چرا نمی‌توان مفهوم وجود را از راه آثار و خواص آن تعریف نمود (تعریف رسمی)؟ 🌺 وجود، مربوط به مفهوم وجود است، اما حقیقت و مصداق وجود که عین تحقیق و واقعیت خارجی است هرگز به ذهن نمی‌آید. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/بداهت_وجود http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf @wikifeqh_ir
⚡️ برای علاقمندان به 🌺 یکی از تقسیمات در باب وجود تقسیم وجود به واحد و کثیر است. 🌺 وحدت عددی واحد خاص یا بالخصوص است که با تکرار آن، عدد ساخته می شود. 🌺 گر چه خود یک عدد نیست ولی مبدا اعداد است چون عدد کمیتی است که قابل انقسام باشد در حالی که یک تقسیم پذیر نیست؛ از این نوع وحدت به وحدت عددی تعبیر می کنند که در مقابل کثرت است. 🌺 وحدت بر دو قسم است: حقیقی و غیر حقیقی. 🔹واحد حقیقی؛ وحدتی است که واحد بدون واسطه متصف به وحدت می شود. 🔹واحد غیر حقیقی؛ وحدتی است که واحدی با واسطه متصف به وحدت می شود؛ مثل انسان و اسب که در حیوانیت مشترک هستند و به واسطه حیوانیت متصف به وحدت می شوند. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/وحدت_عددی http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf @wikifeqh_ir
🌺 برای علاقمندان به ✳️ 💠 لفظ کلی از الفاظ مشترکی است که بر سه معنا اطلاق می‌شود: ♦️کلی منطقی؛ به هر مفهومی گفته می‌شود که قابلیت صدق بر افراد و مصادیق متعدد را دارد، و به عبارت دیگر، قابلیت وقوع شرکت در آن وجود دارد، مانند خودِ مفهوم "کلی". ♦️کلی طبیعی؛ به آن دسته از ماهیاتی گفته می‌شود که می‌توانند به صفت "کلیت" متصف شوند، مانند انسان و سواد. ♦️کلی عقلی؛ به مفهوم قابل صدق بر مصادیق متعدد، با لحاظ قید مزبور (قابلیت صدق بر امور متعدد)، کلی عقلی گفته می‌شود. 💠 قسم اول را، به لحاظ این که یکی از طبایع است یا این که موجود طبیعی (خارجی) است، طبیعی می‌خوانند. 💠 قسم دوم را به لحاظ این که مراد اهل منطق از کلی (مثلا) همین معنا است، منطقی می‌گویند. 💠 قسم سوم را، به لحاظ این که وعاء وجود آن منحصر است به عقل و در خارج ممکن نیست موجود باشد، عقلی می‌خوانند.... 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://wikifeqh.ir/کلی_طبیعی http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf @wikifeqh_ir
🌺برای علاقمندان به ✳️ 💠 نفس قوه‌ای است که در جسم موجود است، یا به آن تعلق می‌گیرد و منشا آثار گوناگون می‌گردد. 💠 موجودات زنده، آثار و فعالیتهایی دارند که آن آثار و فعالیتها در موجودات بی جان و مرده دیده نمی‌شود مانند رشد و نمو، حرکت ، نطق و... 💠 در عالم طبیعت هر جسمی از دو جوهر ترکیب یافته است، جوهر مادی یا هیولا و جوهر صوری یا صورت. 💠 نظر به اینکه خواص بالفعل هر جسمی متنوع و منشاء همه این خواص صورت موجود در جسم است می‌توان پرسید: آیا در هر جسمی فقط یک صورت وجود دارد که منشا همه خواص بالفعل آن است یا صور متعددی هستند که هر یک منشا دسته‌ای از خواص آن است؟ 💠 بعد از مشاهده این آثار در میان موجودات، درمی‌یابیم، مبدا این آثار هیولا نمی‌تواند باشد چون هیولا قابل محض است و در آن هیچگونه جهت فعلیت و اثر گذاری نیست. 💠 صورت جسمیه هم نمی‌تواند مبدا این آثار باشد چون در همین اجسام ما آثاری را می‌بینیم که با آثار دیگر اجسام مخالف است صورت جسمیه در همه اشیاء یکسان است و این امر مشترک نمی‌تواند مبدا این همه آثار گوناگون باشد ... 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 ➡️ http://wikifeqh.ir/اثبات_نفس 🆔http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf 🆔 @wikifeqh_ir
🌺 برای علاقمندان به ✅رابطه مُثُل افلاطوني با وجود ذهني 💠 براساس سخنان استاد حسن‌زاده، نظريه وجود ذهني بر اين پايه استوار است که انسان صورت حقيقي اشيا را درک مي‌کند، نه اشباح آن‌ها را. 💠 بنا بر نظريه مثل، درک حقيقي اشيا فقط از طريق درک مثل ممکن است؛ زيرا براساس اين نظريه، ماهيات نوعي علاوه بر افراد عرضي داراي افراد طولي نيز هستند. 💠يعني داراي افراد مادي و مجردند؛ افرادي که در اين جهان از ماهيات نوعيه وجود دارند و ما با آن‌ها ارتباط داريم افراد مادي و طبيعي ماهيت نوعي خودشان هستند؛ افراد مجرد آنها را مثل مي‌گويند. 💠 صورت معقول و حقيقي اشيا را نمي‌توان از افراد مادي و طبيعي به دست آورد؛ زيرا آن‌ها مادي و محسوس هستند؛ در نتيجه ما اگر صورت حقيقي و معقول چيزي را درک کرديم (چه در باب وجود ذهني و چه در باب اتحاد عاقل و معقول) حتماً با فرد مجرد آن ماهيت نوعي، يعني با مثل ارتباط برقرار کرديم يا به نوعي با آن متحد شديم. 💠 نتيجه اين‌که اگر کسي اعتقاد به عالم مثل نداشته باشد، در حقيقت صورت معقولي از اشيا ندارد تا اين بحث مطرح شود که آيا با عاقل اتحاد دارد يا نه؟ چنان‌که در بحث وجود ذهني به ناچار بايد نظريه اشباح را بپذيرد. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 ➡️ http://wikifeqh.ir/رابطه_مثل_افلاطونی_با_وجود_ذهنی http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf 🆔 @wikifeqh_ir
🌺 برای علاقمندان به 💠 نفس قوه‌ای است که در جسم موجود است، یا به آن تعلق می‌گیرد و منشا آثار گوناگون می‌گردد. 💠 نفس بدون بدن و تعلق به آن، امکان پیدایش ندارد، اگر چه ممکن است پس از پدید آمدن، تعلقش از بدن قطع شود و به همین جهت در آغاز پیدایش، کثرت جسمانی بر آن غلبه دارد و وحدت عقلانی آن بالقوه است. بنابراین، گفته شده است که نفس تا زمان تعلق به ماده، عاقل و معقول بالفعل نیست. 💠 ملاصدرا " ترکیب بین نفس و بدن را ترکیب اتحادی دانسته و می‌گوید: از ترکیب اتحادی نفس با بدن، نوعی طبیعی حاصل می‌شود و این ترکیب، لازم دارد که تعلق و ارتباطی بین آن‌ها باشد تا موجب تاثر هر یک از دیگری شود و به همین جهت، هر یک از نفس و بدن از دیگری منفعل می‌شود. 💠 سبزواری " می‌گوید: همه حکما معتقداند که نفوس، غیرمتناهی‌اند، زیرا فیض الهی انقطاع ندارد. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 ➡️ http://wikifeqh.ir/احکام_نفس http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf 🆔 @wikifeqh_ir
🌺 برای علاقمندان به 💠 در باره تعريف‌ جسم‌ طبيعي‌چنین گفته‌اند که‌ جسم‌ طبيعي‌، جوهري‌ است‌ که‌ فرض‌ ابعاد سه‌ گانه‌، يعني‌ طول‌ و عرض‌ و عمق ، در آن‌ ممکن‌ باشد، به‌ طوري‌ که‌ اين‌ سه‌، يکديگر را قطع‌ کنند. 💠 قيد «فرض‌» در تعريف‌ جسم‌، به‌ اين‌ سبب‌ است‌ که‌ گاه‌ اين‌ سه‌ بعد در برخي‌ اجسام‌ مثل‌ کره‌ يا استوانه‌ يا مخروط‌، بالفعل‌ موجود نيستند و مراد از فرض‌، تجويز عقلي‌ است‌. 💠 قيد «امکان‌» نيز از آن‌ روست‌ که‌ بالفعل‌ بودن‌ فرض‌، ضروري‌ نيست‌ و امکانِ فرض‌ کفايت‌ مي‌کند، زيرا با عدم‌امکان‌ فرض‌ ابعاد، جسم‌ از جسم‌ طبيعي‌ بودن‌ خارج‌ مي‌شود؛ بنابراين‌، ملاک‌ جسم‌ بودن‌، صرف‌ امکانِ فرض‌ مذکور است‌. 💠 همچنين‌ دليل‌ اينکه‌ حکما به‌ قيد امکان‌ اکتفا نکرده‌ و قيد فرض‌ را نيز اضافه‌ کرده‌اند، اين‌ است‌ که‌ اين‌ تعريف‌ شامل‌ اجسام‌ فلکي‌ هم‌ بشود، زيرا غرض‌ از امکان‌ در اينجا، امکان‌ وقوعي‌ است‌، به‌ اين‌ معنا که‌ از وقوع‌ آن‌ محالي‌ لازم‌ نمي‌آيد و چون‌ افلاک‌ کروي‌اند، وقوع‌ ابعاد مذکور در آن‌ها مستلزم‌ خرق‌ و التيام‌ آنهاست‌. 💠 ملاصدرا (صدرالدين‌ شيرازي‌) در شرح‌ الهداية الاثيرية قيد ديگري‌ به‌ تعريف‌ افزوده‌ است‌ مبني‌ بر اينکه‌ ابعاد مذکور بايد در ثَخَنِ (باطن‌ و عمق‌) جسم‌ فرض‌ شود که‌ اين‌ عمق‌ بين‌ سطوح‌ و نهايات‌ است‌ و حواس‌ ما آن‌ها را درک‌ نمي‌کند. 🍁براي مطالعه کامل مقاله بر روي لينک زير کليک کنيد👇 ➡️ http://wikifeqh.ir/جسم_فلسفي 🆔 @wikifeqh_ir http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🌺 برای علاقمندان به ❇️ 💠 علت غايی، به عنوان يکی از علل وجود، از جهتی غایت و از جهت ديگر علت غايی ناميده می‌شود. کلمه «غايت» در لغت به معنای نتيجه، اثر، هدف و فايده آمده است و از نظر مفهوم فلسفی عبارت از چيزی است که فعل به خاطر آن انجام می‌شود. 💠 گاهی فاعل اختیاری واجد همه کمالات خودش می‌باشد و محبت وی به فعل از آن جهت که اثری از کمالات خود اوست تعلق می‌گیرد مانند مجردات تام و گاهی محبت او به کمالی که فاقد آن است تعلق می‌گیرد و کار را برای رسیدن و بدست آوردن آن انجام می‌دهد مانند نفوس حیوانی و انسانی که کارهای اختیاری خودشان را برای رسیدن به امری که ملایم با ذات‌شان هست و از آن لذتی و فایده‌ای می‌برند انجام می‌دهند. 💠 فرق این دو قسم آن است که در مورد اول محبت به کمال موجود منشا انجام کار می‌شود اما در مورد دوم محبت به کمال مفقود و شوق بدست آوردن آن منشا فعالیت می‌گردد. 💠 همچنین در مورد اول کمال موجود علت انجام دادن فعل است و به هیچ وجه معلولیتی نسبت به آن ندارد ولی در مورد دوم کمال مفقود بوسیله فعل حاصل می‌شود و نوعی معلولیت نسبت به آن دارد ولی در هر دو مورد کمال مطلوب و محبوب بالاصاله است و کار مطلوب و محبوب بالتبع. 🍁براي مطالعه کامل مقاله بر روي لينک زير کليک کنيد👇 ➡️ http://wikifeqh.ir/علت_غائی 🆔 @wikifeqh_ir http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🌺 برای علاقمندان به 🔵 حس ، به همراه حرکت، يکي از ويژگيهاي اصلي موجود زنده و حيوان به شمار مي‌آيد. از طريق حس، ادراک حسي يا احساس حاصل مي‌شود و فقط موجودي قادر به احساس است که صاحب نفْس باشد . 🔵 نزد فيلسوفان مسلمان، حس در دو معنا به‌کار رفته است: يکي قوه حس و ديگري ادراک حسي. 🔵 حس معمولا در مقابل عقل است و از آن با عنوان قوه حاسه يا حساسه نيز ياد شده و منظور از حواس، قواي حسي است. 🔵 حس ويژگي نفس حيوان و انسان نيست و نفوس فلکي نيز صاحب احساس‌اند 🔵 حواس ظاهري شامل بينايي (باصره)، شنوايي (سامعه)، بساوايي (لامسه)، چشايي (ذائقه) و بويايي (شامه) است. 🔵 حواس باطني نيز عبارت‌اند از: حس مشترک، خيال، متصرفه، واهمه و حافظه. 🍁برای مطالعه کامل مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید👇 ➡️ http://wikifeqh.ir/حواس 🆔 @wikifeqh_ir instagram.com/wikifeqh/ http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🌺 برای علاقمندان به (ماده اولي) 💠 جوهري را که حامل «استعداد» يا «امکان تبديل شدن» است و پذيراي صورت‌هاي متعدد مي‌باشد «ماده» يا «هيولي» مي‌نامند. 💠 برخي از فلاسفه، مشائين و به تبع آنها مشهور فلاسفه اسلامي، ماده به معناي اول (هيولي) را پذيرفته و براي آن دو دليل اقامه کرده‌اند: برهان قوه و فعل و برهان فصل و وصل. 🔹برهان قوه و فعل: هر موجود جسماني داراي دو حيثيت است: يکي حيثيت دارايي که به آن حيثيت «فعليت» گفته مي‌شود. دوم، حيثيت ناداري که آن را «قوه» مي‌نامند. مثلا «آب» که يک جسم است خود مرکب از دو جوهر است: يکي صورت آب بودن که همان فعليت آن است و ديگري حيثيت قوه و تبديل شدن آن به بخار که همان «ماده» مي‌باشد. 🔹برهان فصل و وصل: در اجسام تغييراتي از قبيل اتصال و انفصال و تبديل و تبدلات جوهري وجود دارد. مثلا جسم يکپارچه و پيوسته‌اي تبديل به دو جسم منفصل و جداگانه مي‌گردد. بدون ترديد در اينگونه تحولات چنين نيست که موجود اول به کلي معدوم شده و يک يا چند چيز ديگر از نيستي محض به وجود مي‌آيند بلکه يقينا چيزي از موجود قبلي در موجود بعدي باقي مي‌ماند. آنچه باقي مي‌ماند قطعا همان فعليت موجود قبلي نيست. پس ناچار جوهر ديگري در ميان آن‌ها وجود دارد که رابطه وجودي آن‌ها با يکديگر را حفظ مي‌کند و خودش اقتضاي هيچ فعليتي را ندارد و به همين جهت است که فعليت‌هاي گوناگون را مي‌پذيرد. چنين جوهري که هيچ فعليتي از خود ندارد و ويژگي آن، فقط پذيرش و قبول صورت هاست «قوه محض» يا ماده و هيولي ناميده مي‌شود. 🍁براي مطالعه کامل مقاله بر روي لينک زير کليک کنيد:👇 ➡️ http://wikifeqh.ir/ماده_(فلسفه) 🆔 @wikifeqh_ir instagram.com/wikifeqh/ http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🌺 برای علاقمندان به 💠 جوهري را که حامل «استعداد» يا «امکان تبديل شدن» است و پذيراي صورت‌هاي متعدد مي‌باشد «ماده» يا «هيولي» مي‌نامند. 💠 در حقيقت ماده خودش هيچ فعليتي ندارد و فعليتش به اين است که پذيراي صورت‌هاي متفاوت است. 💠 ماده جوهري است که حامل استعداد قريب تبديل شدن به يک شيء و تبديل نشدن به اشياء ديگر مي‌باشد. 💠منظور از قيد قريب اين است که هر شيء مادي استعداد تبديل شدن به همه اشياء ديگر را دارد لکن ميزان اين استعداد متفاوت بوده و نسبت به اشياء مختلف، شدت و ضعف و قرب و بعد دارد. مثلا دانه گندم براي تبديل شدن به خوشه گندم استعداد قريب دارد اما براي تبديل شدن به تخم مرغ راه زيادي را بايد بپيمايد. لذا نسبت به آن استعداد بعيد دارد. 💠 ماده طبق اين اصطلاح به دو معنا اطلاق مي‌شود: الف) ماده اوليه: که پذيراي صورت جسميه است که به آن هيولي يا ماده اولي هم گفته مي‌شود. ب) ماده ثانيه: مراد هيولي به همراه يک يا چند صورت ديگر است که مي‌توانند با هم ماده براي صورت جديدي واقع شوند. 🍁براي مطالعه کامل مقاله بر روي لينک زير کليک کنيد:👇 ➡️ http://wikifeqh.ir/ماده_(فلسفه) 🆔 @wikifeqh_ir instagram.com/wikifeqh/ http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🌺 برای علاقمندان به ✅ شبهه نفی جوهر 💠 ممکن است کسي بگويد: ما حسّ جوهرياب در خارج نداريم؛ بلکه در خارج ما هرچه مي‌يابيم، همه اعراض است؛ پس به اين ترتيب منکر وجود جوهر در خارج مي‌شود. 💠 علامه طباطبايي به اشکال فوق چنين پاسخ مي‌دهد که: هرکس جوهر را انکار کند بدون اينکه خود متوجه باشد، معتقد به جوهر بودن اعراض شده است و اعراض را جوهر مي‌داند؛ زيرا تقسيم ماهيت به جوهر و عرض، تقسيم حصري است و هر ماهيتي را که در نظر بگيريد از دو حال خارج نيست؛ يا وجود لنفسه دارد و يا وجود لغيره دارد و اگر ما بگوييم هيچ کدام از اعراض را ما در موضوع ديگري (يعني در جوهر) نيافتيم به اين نکته اعتراف کرده است که همه اعراض، وجود لنفسه دارند؛ يعني جوهرند. 💠 اگرچه ما حس جوهرياب نداريم؛ يعني هيچ‌کدام از قواي ظاهر ما جواهر را احساس نمي‌کنند؛ بلکه ما فقط اعراض را احساس مي‌کنيم؛ اما وجود منحصر به محسوسات نیست؛ بلکه ما با استدلال عقلي وجود جواهر را اثبات مي‌کنيم. ⚜براي مطالعه کامل مقاله بر روي لينک زير کليک کنيد👇 ▶️ http://wikifeqh.ir/جوهر_(فلسفه) 🆔 @wikifeqh_ir instagram.com/wikifeqh/ http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🌺 برای علاقمندان به ✅ استدلال بر وجود جوهر به روش منطقی 💠 برخي فلاسفه معاصر استدلال بر وجود جوهر را به روش منطقي چنين بيان کرده اند: • اعراض موجودند و ما وجود آنها را با حواس ظاهر درک مي‌کنيم. • اعراض موجوداتي هستند که نيازمند به موضوع‌اند وآن موضوع در ذات خود نيازمند اين اعراض نمي‌باشد. • پيش رفتن سلسله موضوعات اعراض تا بي‌نهايت محال است. • پس اين سلسله بايد به موضوعي ختم شود که در ذات خود نيازمند موضوعِ ديگري نباشد؛ يعني اين سلسله بايد به جوهر ختم شود. ⚜براي مطالعه کامل مقاله بر روي لينک زير کليک کنيد👇 ▶️ http://wikifeqh.ir/جوهر_(فلسفه) 🆔 @wikifeqh_ir instagram.com/wikifeqh/ http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🍀 برای علاقمندان به ✅ ملاک احتیاج به علّت 💠 بعضی از فلاسفه غربی که مفاد اصل علّیت را درست در نیافته‌اند پنداشته‌اند که مفاد آن این است که: هر موجودی نیازمند به علّت است. و از این‌روی به گمان خودشان در برهانی که بر اساس اصل علّیت برای اثبات وجود خدای متعال، اقامه شده مناقشه کرده‌اند که طبق اصل مزبور خدا هم باید آفریننده‌ای داشته باشد! غافل از اینکه موضوع اصل علّیت «موجود» بطور مطلق نیست بلکه «موجود معلول» است و چون خدای متعال، معلول نیست نیازی هم به علّت و آفریننده نخواهد داشت. 💠 فلاسفه اسلامي بحثي را تحت عنوان «ملاک احتياج به علّت» مطرح کرده‌اند که نتيجه آن، تعيين موضوع براي اصل علّيت است، و حاصل آن اين است: اگر موضوع اين قضيّه «موجود» بطور مطلق باشد معنايش اين است که موجود از آن جهت که موجود است نياز به علّت دارد، و لازمه‌اش اين است که هر موجودي نيازمند به علّت باشد. ولي چنين مطلبي نه تنها بديهي نيست بلکه دلیل بر خلاف آن داريم. 💠 متکلّمین پنداشته‌اند که قید موضوع اصل علیت «حادث» است یعنی هر موجودی که حادث باشد و در یک زمانی موجود نباشد و بعد بوجود بیاید نیازمند به علّت خواهد بود. در برابر ایشان، فلاسفه معتقدند که قید موضوع در قضیّه یاد شده «ممکن» است یعنی هر موجودی که ذاتاً امکان عدم داشته باشد و فرض نبودن آن، محال نباشد نیازمند به علّت خواهد بود. ⚜براي مطالعه کامل مقاله بر روي لينک زير کليک کنيد👇 ▶️ http://wikifeqh.ir/اصل_علیت 🆔 @wikifeqh_ir instagram.com/wikifeqh/ http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🌹برای علاقمندان به #مباحث_فلسفی 🍀 #برهان_علیت از دیدگاه امام علی ⭕️ این برهان را بطور مختصر می‌توان چنین مطرح کرد: جهان معلول است. هر معلولی نیازمند علت است. بنابراین، جهان که معلول است نیازمند به علتی است که آن علت یا خداست یا در نهایت به خدا منتهی می‌شود. از این رو خدا وجود دارد. در واقع امکان ندارد که یک شی‌ء معلول، علت فاعلی خود باشد، زیرا مستلزم آن است که شی‌ء، مقدم بر خودش بشود که امری محال است. ⭕️ همچنین در سلسله‌ علل فاعلی، ممکن نیست تا بی‌نهایت پیش برویم، ... 💠 از بیانات امام علی‌ (علیه‌السلام) به خوبی برمی‌آید که همه اشیا غیر از خداوند معلول و در نتیجه قائم به خداوند هستند. ۱: هر موجودی غیر از خداوند معلول است: «کل قائم فی سواه معلول.» ۲: هر چیزی به خدا قیام دارد: «کلّ شی‌ء قائم به.» ۳: هر چیزی خاشع و قائم به خداست، خدا غنای هر فقیری و عزّت هر ذلیلی و قوّه‌ هر ضعیفی است: «کلّ شیء خاشع له، و کلّ شیء قائم به، غنّی کلّ فقیر و عزّ کلّ ذلیل و قوّة کلّ ضعیف.» ۴: خدا از هر چیزی بی‌نیاز است و هیچ چیزی بی‌نیاز از خدا نیست: «سبحان الغنی عن کلّ شیء و لاشیء من الاشیاء یغنی عنه.» ۵: خلق هر چیزی از خداست که در نتیجه معلول نیز خواهد بود: «منه کان کلّ شیء للخلق.»... #ویکی_فقه #فلسفه #برهان_علیت ⚜براي مطالعه کامل مقاله بر روي لينک زير کليک کنيد👇 ▶️ http://wikifeqh.ir/برهان_علیت_از_دیدگاه_امام_علی 🆔 @wikifeqh_ir instagram.com/wikifeqh/ http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🌺 برای علاقمندان به #مباحث_فلسفی ✅ #پارادايم ⭕️پارادايم" از کلمه يوناني "پاراديگما" گرفته شده است و در اصل واژه‌ افلاطوني است و تغيير شکل يافته‌ کلمه‌ "مُثُل" بعدها توسط مترجمان است. امروزه به معناي يک جهان‌بيني و نظريه‌ کلي است که انسان راجع به قلمروئي از هستي دارد و با توجه به آن نظريه به تفحص و بررسي جزئيات درون آن قلمرو مي‌پردازد. ⭕️ کوهن پارادايم را در ارتباط با انقلاب علمي مطرح مي‌کنند و مي‌گويند با هر انقلاب پارادايم جديدي به‌وجود مي‌آيد که متفاوت با پارادايم قبلي است و اينکه هر پارادايم چارچوب خاص خود را دارد و قابل مقايسه با ديگري نيست. ... ⭕️ کوهن مراحلي را که علوم از آن‌ها گذر مي‌کنند در4 مرحله مي‌داند: 🔺اول "مرحله‌ پيش از پارادايم" است که مکتب‌هاي نظري از هيچ پايبندي جامعه‌ علمي برخوردار نيست. 🔺دوم "مرحله‌ پارادايمي" است که پارادايم مورد تاييد علمي قرار گرفته و به‌عنوان چهارچوب اصلي حل مسائل دانشمندان است. 🔺سوم "مرحله بحران"، که پارادايم مسلط نزد بخش مهمي از جامعه‌ علمي با ناکامي مواجهه مي‌گردد و پارادايم‌هاي جديدي ابداع و احيا مي‌شود. 🔺چهارم انقلاب علمي به‌وجود مي‌آيد و پارادايم جديد مسلط مي‌شود. #ویکی_فقه #فلسفه #فلسفه_علم #معرفت_شناسی #شناخت_شناسی_علم براي مطالعه کامل مقاله بر روي لينک زير کليک کنيد👇 ▶️ http://wikifeqh.ir/پارادایم 🆔 @wikifeqh_ir instagram.com/wikifeqh/ http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🍀 برای علاقمندان به #مباحث_فلسفی ✅ #ابدان_اخروی 💠 صدرالدين شيرازي اختلافاتي ميان ابدان دنيوي و ابدان اخروي ذکر کرده است، از جمله: 1. ابدان اخروي بر خلاف ابدان دنيوي قابل فساد و تباهي نيستند؛ 2. ابدان اخروي داراي روح و حياتند و بلکه عين حياتند در حالي که برخي از ابدان دنيوي داراي روح و حيات و بعضي فاقد آنند؛ 3. ابدان اخروي بر حسب اعداد تصورات نفوس و ادراکات، نامتناهي هستند زيرا براهين تناهي ابعاد در آنگونه ابدان جريان ندارد؛ 4. ابدان اخروي متوسط بين دو عالم بوده و جامع تجرد و تجسمند و بيش‌تر لوازم و عوارض ابدان دنيوي را فاقدند؛ 5. ميان ابدان اخروي تزاحم نيست؛ ... #ويکي_فقه #فلسفه #معاد #ابدان_اخروی ⚜براي مطالعه کامل مقاله بر روي لينک زير کليک کنيد👇 ▶️ http://wikifeqh.ir/ابدان_اخروی 🆔 @wikifeqh_ir instagram.com/wikifeqh/ http://eitaa.com/joinchat/609681418C9a83e3fcdf
🔰 تَخَلْخُل وَ تَکاثُف ◾️دو اصطلاح در فلسفه طبیعی به معنی رقیق شدن و غلیظ شدن هستند. و در اصطلاح آن‌را به فزونی یا کاستی حجم چیزی بدون انضمام شیء خارجی و یا جدایی چیزی از آن، بر اثر عللی مانند حرارت و برودت، تعریف کرده‌اند. 💢 با توجه به تعریفی که برای تخلخل و تکاثف شد، این از نمو و ذبول متمایز می‌شود، با آن‌که هر یک نوعی از حرکت در کمیت به شمار می‌روند، در و مقدار جسم بدون پیوستگی یا جداییِ چیزی زیاد و کم می‌شود، اما همراه با پیوستگی یا جدایی است. 💠 دیدگاه‌های متفاوتی درباره‌ی این مبحث ارائه شده است برای مطالعه‌، به لینک زیر بروید.👇 wikifeqh.ir/تخلخل_و_تکاثف @WikiFeqh