فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #حاج_احمد_ناراحت_بود ⚘
☆
☆
📽 فیلم/ #حاج_احمد_متوسلیان از زبان #شهید_حاج_حسین_همدانی 🥰
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...
⚘
✔
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
⚘ #شب_شهادت_حبیب_حرم 🚩
✔
🌸
✔
«...چون می دانستم ساعت ۶ پرواز دارد، ساکش را آماده کردم و داخل اتاق خودش که کتابخانه و جانمازش هم آنجا بود گذاشتم. بی خبر وارد اتاقش شدم، دیدم وسایلش را به هم زده، سجاده و عبایش را جمع کرده، محل جاکتابی اش را تغییر داده، میز تحریرش را برده جایی که همیشه نماز می خوانده گذاشته. اصلاً وقتی وارد اتاق شدم یک لحظه شک کردم که این همان اتاق حاج آقاست یا نه!
لباس اضافه هایی که توی ساک گذاشته بودم را بیرون آورده بود. گفتم: این لباس ها را لازم داری. چرا آوردی بیرون؟
گفت: نه من زود برمی گردم.
اصرار کردم، گفت: لازم ندارم، زود برمی گردم.
دو تا انگشتر عقیق داشت آنها را هم از انگشتش درآورد و گذاشت داخل کشوی میز. موقع رفتن چند بار رفت داخل خانه و برگشت حیاط. پرسیدم: چیزی شده؟ وسیله ای گم کردی؟ چرا نگرانی؟
گفت: چیزی نیست حاج خانم.
از زیر قرآن ردش کردم و رفت داخل ماشین. از آنجا هم دستی تکان داد و راننده گاز ماشین را گرفت و رفت.
اهل پیامک و این جور چیزها هم نبود؛ ولی آن روز از پای پلکان هواپیما برای من پیامک کوتاهی فرستاد. فقط نوشته بود:
#خداحافظ ...»
📖 برگرفته از کتاب ارزشمند و خواندنی #پیغام_ماهی_ها ، صفحه ۴۵۵، به کوشش #گلعلی_بابایی 📚
به بهانه پنجمین سالگشت شهادت #حبیب_حرم
سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی 🚩
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#مدافعان_حرم
@yousof_e_moghavemat
🍁 #از_حاج_احمد_متوسلیان_چه_خبر !!؟🚩
«... #احمد_متوسلیان از همین اوّلین دیدار، همه بچّههای ما را مجذوب محبّت خودش کرد. طوری که بالشخصه معتقدم اگر همین برخورد گرم و پرشور اوّلیهی او با آن بچّهها نبود، چه بسا بعدها که در جریان تأسیس، سازماندهی و آموزش عناصر #تیپ_27 روی دیگر سکّهی شخصیتش را به نمایش گذاشت و خیلی به بچّهها سخت گرفت، قطعاً عدهی زیادی از آنها، از شدّت عمل و خشونت ظاهری او می بُریدند و به #همدان برمیگشتند. انتها هُنرِ #احمد_متوسلیان همین بود که در همان اوّلین لحظه های دیدار با بچّهها، خیلی ظریف نوک قلّاب محبّتش را به عمق دل آنها بند کرد و بچّههای ما، صیدِ صفا و صمیمیت بیانتهای این مرد شدند...»
📘 منبع زیرنویس: کتاب ارزشمند و گرانبهای #مهتاب_خین ، روایت حبیب حرم، سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی از انقلاب، کردستان و #دفاع_مقدس ، صفحه ۳۶۶
🍁
🍂
📸 شناسنامه عکس: اواخر پاییز ۱۳۶۰ - دفتر فرماندهی سپاه منطقه ۷ کشوری کرمانشاه.
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
🍁 #از_حاج_احمد_متوسلیان_چه_خبر !!؟🚩
«... #احمد_متوسلیان از همین اوّلین دیدار، همه بچّههای ما را مجذوب محبّت خودش کرد. طوری که بالشخصه معتقدم اگر همین برخورد گرم و پرشور اوّلیهی او با آن بچّهها نبود، چه بسا بعدها که در جریان تأسیس، سازماندهی و آموزش عناصر #تیپ_27 روی دیگر سکّهی شخصیتش را به نمایش گذاشت و خیلی به بچّهها سخت گرفت، قطعاً عدهی زیادی از آنها، از شدّت عمل و خشونت ظاهری او می بُریدند و به #همدان برمیگشتند. انتها هُنرِ #احمد_متوسلیان همین بود که در همان اوّلین لحظه های دیدار با بچّهها، خیلی ظریف نوک قلّاب محبّتش را به عمق دل آنها بند کرد و بچّههای ما، صیدِ صفا و صمیمیت بیانتهای این مرد شدند...»
📘 منبع زیرنویس: کتاب ارزشمند و گرانبهای #مهتاب_خین ، روایت حبیب حرم، سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی از انقلاب، کردستان و #دفاع_مقدس ، صفحه ۳۶۶
🍁
🍂
📸 شناسنامه عکس: اواخر پاییز ۱۳۶۰ - دفتر فرماندهی سپاه منطقه ۷ کشوری کرمانشاه.
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
❤️ #محبت_حاج_احمد ❤️
💎 حاج محمود شهبازی داشت برای بچه های اعزامی سپاه استان #همدان صحبت می کرد که سر و کله #حاج_احمد و #حاج_همت پیدا شد. #حاج_احمد از همان دم ورودی سرداب، خیلی با حوصله با تک به تک بچّه ها سلام و علیک کرد و خیلی قرص و محکم دستشان را فشار می داد، بغل شان می گرفت و سر و صورت آنها را می بوسید و پی در پی با یک لحن گرم و محبت آمیزی می گفت: "خوش آمدی برادر جان...صفا آوردی برادر جان!"
طوری به آنها خوش آمدگویی می کرد که هرکس می دید، خیال می کرد با یک یک بچّه های ما لابد سالها رفاقت داشته. به خاطر دارم بعد از آن سلام و علیک، تعدادی از بچّه ها یواشکی آمدند پیش من گفتند: "برادر همدانی! دست های ما را ببین!" نگاه کردم، دیدم انگشتر عقیق این بچه ها، توی گوشت دستشان فرو رفته! بس که #احمد موقع دست دادن با اینها، به دست هایشان فشار آورده بود. بچّه ها می گفتند: "هزار ماشاءالله چه دست پر زوری دارد این برادر #احمد ؛ با آن که دستمان را آش و لاش کرد، خیلی سلام و علیکش به دلمان نشسته."
#احمد_متوسلیان از همین اولین دیدار، همه بچّه های ما را مجذوب محبت خودش کرد. طوری که به شخصه معتقدم اگر همین برخورد گرم و پرشور اوّلیه ی او با آن بچّه ها نبود، چه بسا بعدها که در جریان تأسیس، سازماندهی و آموزش عناصر تیپ ۲۷ روی دیگر سکّه ی شخصیتش را به نمایش گذاشت و خیلی به بچه ها سخت گرفت، قطعاً عده زیادی از آنها، از شدّت عمل و خشونت ظاهری او می بُریدند و به همدان برمی گشتند. منتها هُنرِ #احمد_متوسلیان همین بود که در همان اولین لحظه های دیدار با بچّه ها، خیلی ظریف نوک قلّاب محبتش را به عمق دل آنها بند کرد و بچّه های ما، صیدِ صفا و صمیمیت بی انتهای این مرد شدند.
📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #پیغام_ماهی_ها به روایت سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی
نوشته "گلعلی بابایی" صفحه ۱۵۹ و ۱۶۰
#احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
#رابطه_به_شدت_عاطفی_حاج_احمد_متوسلیان_با_بچههای_بسیجی ❤🚩
💎 ظرف سالهای اخیر، بعضاً در محافل بسیجیهای جوان، دربارهی خُلقیات #احمد_متوسلیان توصیفات خلاف واقعی شنیدهام که قلبم را به درد آورده. بنده به عنوان فردی که لااقل از زمستان ۶۰ تا اواخر خرداد ۶۱ در تمام صحنههای نبرد همنشین و همرزم این مرد بودم، شهادت میدهم:
#احمد هرجا که میدید، شخصی در انجام وظیفهی جهادی خودش قصور کرده، با او تند میشد؛ ولی خدا را گواه میگیرم در روابط فردی با آدمها، #احمد_متوسلیان از یک بچه پنج ساله هم عاطفیتر بود. همین مردی که از سیلی زدن به خاطیان ابایی نداشت، کسی بود که در جنگ مغلوبهی بچهها با تانکهای دشمن در مرحلهی اوّل عملیات الیبیتالمقدس، خودم دیدم کنار جاده اهواز-خرمشهر، گریان دستهای خاکی تک به تک بسیجیها و سربازهای ارتش را میبوسید و اشکهایش میچکیدند روی دست بچهها. او چنین آدمی هم بود...
☆
♡
📸 روایتی از سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی در مورد فرماندهاش سردار #جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان ❤
♡
📚 منبع: کتاب ارزشمند و درخشان #مهتاب_خین ، صفحه ۵۷
#اللهم_فک_کل_اسیر
@yousof_e_moghavemat
#احمد_همت_محمود 🥰
☆
♡
«...اینها خیلی به هم علاقهمند شدند. حالا تا جایی که در خاطرم مانده، از فحوای صحبتهای #محمود_شهبازی کاملاً مشخص بود که عجیب شیفتهی #حاج_احمد شده است. خودش میگفت:
به واقع برادرمان #احمد_متوسلیان یک انسان برجسته و درخشان است. فرمانده مدیر و مدبری است. او آدمی است که در بیان و عمل به حکم حق، ملاحظهی هیچ شخص یا گروهی را نمیکند و اهل مداهنه و معامله بر سر حق نیست.
به #حاج_ابراهیم_همت هم خیلی ارادت پیدا کرده بود، چه اینکه بعدها دیدیم این ارادت و محبّت دوطرفه بوده و #همت هم به او خیلی محبّت دارد. همّت معمولاً محمود را با عنوان #حاج_شهبازی مخاطب قرار میداد و میگفت:
حاجشهبازی، عزیزم، ما شما را خیلی دوست داریم.
محمود هم در جواب به او میگفت:
همّت جان، ما هم شما را دوست داریم.
اصلاً عالمی داشتند در مودت و دوستی، که در تمام عمرم دیگر مثل و مانند آن را، نه دیدم و نه از کسی شنیدم...»
📚 به نقل از سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی در کتاب ارزشمند و خواندنی #مهتاب_خین صفحه ۲۳۹ و ۲۴۰
♡
☆
📸 از سمت راست: سرداران:
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان ، #شهید_حاج_محمود_شهبازی و #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
#خصوصیات_رفتاری_همت_احمد_محمود 😎
💢
💥
💯
«...به عنوان یک معترضهای همینجا بگویم، اصولاً #همت خیلی پرجاذبه بود. انگار اصلاً در وجود این مرد دافعه نبود. حتی یک بار ندیدم برخورد خشنی با کسی داشته باشد. چرا، تند میشد، ولی در تندی هم خیلی خوددار و صبور بود و کماکان به طرفِ عتابِ خودش #عزیزم و #جانم خطاب میکرد.
#احمد_متوسلیان که هیچ. در هر ۲۴ ساعت حداقل یکی دو نوبت بایستی دادی میزد و به قول معروف گرد و خاک میکرد! تند بود.
#محمود_شهبازی ، جاذبهاش بیش از دافعهاش بود، منتها در جنبهی دفعی، هیچ از #احمد کم نمیآورد. خیلی قاطع و تند برخورد میکرد. خودم در مورد هر سه این بزرگواران در دوران تشکیل #تیپ_۲۷ و نبردهای فتحمبین و الیبیتالمقدس، به دفعات شاهد این نحوه برخوردهایشان بودم.
در یک کلام، #احمد کلاً یک انسان جلالی و بامهابت بود. #شهبازی مهابت و ملاطفت را با هم داشت و #همت یک انسان جمالی؛ اهل ملاطفت و جاذبه بود...»
《》
《》
📚 به نقل از #حبیب_حرم ، سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی در کتاب ارزشمند و درخشان #مهتاب_خین - صفحه ۲۴۰
#حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_همت
#حاج_محمود_شهبازی
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#معرفی_کتاب 📚
عنوان کتاب: #مهتاب_خین (روایت حبیب سپاه، مدافع حرم، سردار پرافتخار سپاه اسلام، سرلشکر #شهید_حاج_حسین_همدانی از انقلاب، کردستان و دفاعمقدس)
مصاحبه و نگارش: حسین بهزاد
نشر: انتشارات ۲۷ بعثت/ ۱۳۹۳
نوبت چاپ: دوازدهم/ بهار ۱۳۹۴
تعداد صفحه: ۱۰۸۶ ، طرح یک جلدی
قیمت: ۴۲۰۰۰ تومان.
☆
♡
🔰 کتاب، روایت بسیار جالبی داره. به صورت مصاحبه از تولد شهید همدانی شروع میشه و با رسیدن به روز دوم خرداد سال ۱۳۶۱ که با شهادت #حاج_محمود_شهبازی همراه هستش، کتاب به پایان میرسه...
کتاب، مملو از اوجهای خواندنی و درخشانی است. به عنوان نمونه: آشنایی ایشون با سردار #حاج_احمد_متوسلیان ، آشنایی با #شهید_حاج_محمود_شهبازی ، آشنایی محمود شهبازی با احمد متوسلیان و همت، رفتن این سه بزرگوار به سفر حج، تشکیل تیپ۲۷محمدرسولالله(ص) توسط این سه بزرگوار، خداحافظی با سپاه همدان، بازیگوشیهای محمود شهبازی، فتحالمبین، الیبیتالمقدس و هزاران هزار خاطرات ناگفته با رزمندگان لشکر۲۷محمدرسولاللهﷺ که تا به حال، در هیچکجا نشنیدید...🙂❤🤗
👈 تهیه و مطالعه این کتاب ارزشمند و درخشان رو اکیداً و موکدّاً پیشنهاد میکنم. جهت خرید کتاب، به صفحه نشر۲۷ که روی پست تگ کردیم، مراجعه فرمایید.
#کتاب_خوب_معرفی_کنیم
#کتاب_خوب_بخوانیم
@yousof_e_moghavemat
#سایه_حاجاحمد 👤
☆
♡
#تقی_رستگار_مقدم از دوران مریوان تا آن سفر بیبازگشت به سوی بیروت، همه جا مثل سایه همراه #حاج_احمد میرفت.
یادش به خیر...
برادرمان «تقی رستگار مقدّم» واقعاً رزمندهای همه فن حریف بود. هم مربی ورزش و مسئول واحد آموزش تیپ ما بود، هم دستی در تعمیر و بازسازی تسلیحات معیوب تیپ داشت و هم در حکم مسئول روابط عمومی آقای #متوسلیان شناخته میشد. رزمندهای بود چابک، بانشاط و ذوالفنون. هر کاری که فکرش را بکنید، از دست تقی رستگار برمیآمد.
《》
🏷 برگرفته از کتاب فاخر و ارزشمند #مهتاب_خین به نقل از سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی ، صفحه ۴۳۷.
•°•
°•°
📸 گلزار بهشتزهرای تهران - سردار #حاج_احمد_متوسلیان و تقی رستگار مقدّم.
☆
☆
#احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
#انس_با_قرآن 🔰
☆
♡
عشق عجیبی به #تلاوت_قرآن داشت. از هر فرصتی برای این عشقبازی استفاده میکرد. آنقدر با قرآن مانوس بود که شبها و سحر، بچههای سپاه میآمدند و پشت اتاقک فرماندهی، به لحن شیوا و صوت گرم #حاج_محمود_شهبازی گوش میدادند. تلاوتهای او، دلها را به بام ملکوت میبرد. عجیب صمیمی و بیتکلّف بود و در ظرف مدت کوتاهی در بین بچههای سپاه همدان محبوبالقلب شد. سر شب به منزل بچههای سپاه زنگ میزد و میگفت:
"فلانی! امشب خونه تشریف دارید؟ من میخوام شام بیام خونهی شما. بابا مُردیم از بس این غذاهای بیخاصیت آشپزخانهی سپاه را خوردیم..."😅
☆
♡
💠 با تخلیص و اختصار از کتاب فاخر و ارزشمند #مهتاب_خین ، خاطرات حبیب سپاه سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی
سردار #شهید_حاج_محمود_شهبازی
#شهید_محمود_شهبازی
@yousof_e_moghavemat
#احمد_متوسلیان_آدم_خیلی_جدیی_بود 😠
⚠️ اصولاً آقای متوسلیان آدم خیلی جدّییی بود. نه اینکه اهل بگو بخند نباشد؛ اتفاقاً اگر در مواقع عادی کسی مزاح جالبی در حضور او میکرد؛ به شرط این که شائبهی تمسخر اشخاص را نداشته باشد، حاجی هم میخندید. امّا اینکه خودش ابتدا به شوخی کند، اصلاً و ابداً!.
چه اینکه اگر در موقعیتی جدّی یا وضعیتی بحرانی، کسی در حضور او شوخی میکرد، درجا به طرف نهیب میزد که؛ الآن چه وقت شوخی کردن است برادر جان؟ بس کنید.
با همین یک توپی که میبست، همه ماستها را کیسه میکردند.
😅
🖐
○ به نقل از سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی در کتاب #مهتاب_خین ، صفحه ۴۷۴
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat