eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.5هزار دنبال‌کننده
60.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ آنچه باید از بدانیم.... 🍃 ریز بین باشیم؛ 🔸 برخی از اساس ، مثلاََ خیلی ها می کنند برای انسان های است و حتماََ باید خانه ای، مسجدی، بیمارستانی، وقف کنند و همین و بهانه ای می شود تا به سادگی از کنار این عبور کنند! 🔸 اطرافمان پُر است از ریز، فقط کافی است چشمانمان را باز کنیم و باشیم؛ می شود چند وقف کرد برای خوانده شدن؛ چند پتو و متکا وقف کرد برای بی خانمان ها، آب سرد کنی وقف کرد برای خنکی جگر مردم و عابران کوچک و بزرگ یک کوچه یا خیابان و.... 🔸 که باشیم مشکلات زیادی می بینیم که می توانیم با درمانش کنیم که هزینه ی زیادی هم ندارند. با ما همراه باشید. @zarrhbin
🔘 اولین بار در کتابخانه....⁉️ 🍃 ماجرای کتابخانه رفتن در اوایل شهریور بعد از ماجرای آقارضا اتفاق افتاد. من به مغازه ای نمی رفتم و باید در کوچه ها با بچه های همسایه بازی می کردم. بازی هم سرشکستنک دارد روز بعد از ماجرای تریاک، گفت: تا باز شدن مدرسه یک ماه مانده است؛ من باید با تو چه کنم؟ توی نمی مانی؛ توی کوچه هم درست نیست ولو باشی. گفتم: من به می روم. مادرم گفت: کدام کتابخانه؟ گفتم: . مادرم گفت: بچه، خانه ی ما این طرف شهر است و مسجد جامع آن طرف شهر، تو به مسجد می روی؟ تازه نیست تو را راه بدهند. گفتم: من به کتابخانه می روم؛ مادرم گفت: عاقبتت را بخیر کند. 🍂 فردا صبح بلند شدم و راه افتادم. از خانه ی ما تا مسجد جامع پیاده روی بود. البته اگر به جای خیابان از کوچه پس کوچه ها می رفتم راه کمتر می شد، ولی من هنوز راه مسجد جامع را از طریق کوچه پس کوچه ها و بازار نمی شناختم و لاجرم از خیابان رفتم. بالاخره وارد مسجد جامع شدم و به که هنوز در ابتدای کارش بود، رفتم. کتابخانه بود و هنوز ساختمان مجزایی که با کمک مرحوم مغفور آقای ساخته شده را نداشت. 🍃 در آن زمان کتابخانه در قسمتی از دنباله ی مسجد قرار داشت. من تا آن روز به هیچ کتابخانه ای نرفته بودم، کتاب گرفتن را نمی دانستم و حتی کتابی هم در نبود و کسی هم اسم کتابی را به من نگفته بود. تنها کتاب هایی را که نامشان را می دانستم؛ مختارنامه، اسکندرنامه، امیرارسلان نامدار، و حسین کرد شبستری بود. این کتابها را شب ها به طور دوره ای، با پسران آقای دبیری همسایه مان می خواندیم. من داستان آن کتابها را برای بچه های کلاس و زن های محله بازگو کرده بودم. خودم هم مقداری از آن کتابها را امیرارسلان و حسین کرد شبستری را خوانده بودم. 🍂 بالاخره وارد راهرو تنگ شدم؛ تاپ تاپ می تپید یازده دوازده سال بیشتر نداشتم این بودم که به من کتاب ندهند. اول راهرو، دم در کتابخانه یک قفسه ی شیشه ای بود و داخل آن چیده شده بود من کتاب کوچکی دیدم با جلد چرمی، با رنگ سفید در عطف آن نوشته شده بود ؛ فکر کردم این هم کتابی است مثل کتاب حسین کُرد شبستری. به علاوه چون کتاب کوچکی (قطع جیبی) بود کردم برای من که هستم خوب است. وارد سالن کتابخانه شدم، چند نفری مشغول بودند. پشت پیشخوان نشسته بود. مردی با بود. سلام کردم. مرد گفت: اینجا چه می خواهی؟ گفتم: . او پرسید: چه کتابی می خواهی؟ جواب دادم حکمت افلاطون. به محض شنیدن این ، مرد نعره ای زد که: بچه برو کن، کتاب حکمت افلاطون می خواهی؟ برو . 🍃 من می خواستم کنم و از بروم. آخر من را دوست داشتم هم به مادرم داده بودم که به کتابخانه می روم. بیش از یک ساعت پیاده روی کرده بودم و حالا این این طور با من می کرد. صدای بلند کتابدار در همه پیچید. ۵۵_۵۰ ساله ای با کت و شلوار منظم و ریش جوگندمی از دست کشید. او بلند شد و با صدای پرسید پسرجان چه می خواهی؟ به طرف من حرکت کرد و ضمن حرکت گفت: با بچه ها باشید. من گفتم: کتاب می خواهم، آن مرد پرسید: کدام کتاب را می خواهی؟ گفتم: کتاب حکمت افلاطون. 🍂 آن مرد به آشیخ محمدباقر گفت، لطفاً حکمت افلاطون را بدهید. آشیخ گفت: چشم حاجی آقا. کتاب حکمت افلاطون را به حاجی آقا داد. دست مرا گرفت و با هم به حیاط کوچک کتابخانه رفتیم. حیاطی کوچک با چند درخت که یکی دو میز و چند صندلی در آن چیده بودند در کنار اتاق کتابخانه بود( محل کتابخانه به قدری کوچک بود که نمی شد با آن سالن اطلاق کرد.) هیچ کس آنجا نبود. حاجی به من گفت: بنشین. از من پرسید، اصلاً می دانی افلاطون کیست؟ من که تا آن روز اسم افلاطون را نشنیده بودم، گفتم نه. حاجی درباره ی زندگی سقراط، ارسطو و یونان و فلاسفه ی بزرگ سخن گفت. بعد تا اذان ظهر یعنی حدود، ۳/۵ ساعت وقت گذاشت و چند صفحه ای از کتاب حکمت افلاطون را به من یاد داد. او درباره ی مُثُل افلاطونی کرد و چندین مثال زد. 🍃 صدای اذان که بلند شد حاجی گفت: پسرجان اسمت چیست؟ من اسمم را گفتم. حاجی را شناخت و گفت خدا بیامرزدش با هم آشنا و دوست بودیم. اسم من هم است. بعد گفت: من به نماز می روم هر وقت خواستی بروی، کتاب را به آشیخ محمدباقر بده، ولی این دفعه که به کتابخانه آمدی کتاب بگیر و بخوان. من هم به آشیخ محمدباقر می گویم یک کتاب داستان به تو بدهد. اگر هم‌ خواستی کتاب را ببری من تو هستم. @zarrhbin 👇👇👇👇
🍃 بچه ای که در خانه ی خودشان، نان، آب، استراحت داشت، مادرش لباسش را می شست هفته ای لااقل یکبار حمام می رفت و کسی جرات نداشت به او امر و نهی کند، از اینکه مبادا در کوچه رها شود و با بچه ها دعوا کند او را برای کارکردن به مغازه می فرستادند و مغازه دار از او برای سوء استفاده می کند، و ریالی مزدش نمی دهد یا به دوچرخه سازی می رود و باید در تابستان گرم با نفت، بلبرینگ بشوید باز به او نمی دهند یا به می رود و پول هم می دهد ولی باید هیزم بخاری بیاورد و شیر بز بدوشد و حالا هم که پیش پسرعمو آمده بود، افتاده بود به ، و از حمام هم خبری نبود و از ساعت ۵ صبح تا ۱۲ شب باید می کرد. ولی از حرف های آقای پیش نماز و آشیخ علی پسر آشیخ غلام رضا و آقا سیدناصر روضه خوان و آقا شیخ جواد جرات آن که در گرمای تابستان تهران و مشهد یک ۲ ریالی از پول صاحب خانه، که پسرعمویش هم بود بخرد و بخورد نداشت. زیرا همین در آن دنیا تبدیل به می شد و در او می کردند تا هم بسوزد. 🍂 بالاخره حسین شد بی پول و با دیدن منظره ی یک پیرمرد فلج از خانه ته دلش به شدت لرزید. حسین کرد که خداوند در آن دنیا حساب صاحبخانه ی این مرد را در آن چنان خواهد رسید که دل مادرش برایش شود. 🍃 وقتی در تهران بودیم روزی به منزل آقای محمدی که استاد دانشگاه بود رفتیم. خانه اش پر از بود. پنج تا اتاق داشتند همه جایش کتاب بود. وقتی حیسن به....(دستشویی) رفت دید آن جا هم یک گنجه ی کوچکی است و چندتا کتاب آنجا بود. حسین همان جا گرفت که شود. از آقای محمدی پرسید که چطور می شود استاد دانشگاه شد. آقای محمدی با لحن ملایم و پدرانه ای گفت: کلاس چندم هستی؟ آقا کلاس پنجم را تمام کردم. خوب پسرم باید درس بخوانی، دیپلم بگیری بدهی، بروی دانشگاه لیسانس و فوق لیسانس بگیری آن وقت می توانی در دانشگاه شوی و بعد دوباره درس بخوانی بگیری؛ 🍂 آن وقت بعد از ۲۰_۱۵ سال گاهی ۳۰ سال استخدام شوی. البته باید چندتا کتاب و هم بنویسی، من از این حرف ها خیلی آمد و خواستم که استاد شوم. البته من در آن زمان نمی دانستم که کار استادهای دانشگاه به آن جا می کشید که دانشگاه فردوسی مشهد، تنگدستی اش به جایی می رسد که برای اضافه حقوق ریاست شرکت تعاونی مصرف کارکنان دانشگاه را قبول می کند و به جای بحث و تفحص و درباره ی فیزیک اتمی و شکافت و همجوشی ، مجبور می شود یخچال، فریزر، روغن، برنج بخرد و به بفروشد. زنده باد وزیر علومی که استاد فیزیک هسته ای اش رئیس شرکت تعاونی می شود. خدا عاقبت ایشان و همه ی ما را ختم به خیر کند. 📚 شازده حمام/ ج۱/ دکتر محمدحسین پاپلی یزدی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🔴🔴؟🔴 مانظرمیدهیم زیرا میخواهیم در ؛ ؛داشته باشیم و......🔴🔴 این پرسشی است که ممکن است برای هر صاحب اندیشه یا دست‌کم علاقمند به صاحب اندیشه یا عقیده بودن پیش بیاید!ممکن است بر این باور باشید که زمانی که عقیده یا نظر در زمینه باشد آنرا بتوان برابر دانست، باوری که از قضا محتاج و نیست.حال آنکه در زمینه ؛ نظر و عقیده؛ نوعی است.حتما قبول دارید که بیشتر اوقات؛ ما بسرعت و درباره خیلی چیزها و رویدادها میدهیم.این نظریات نتیجه ماومتاثر از همیشگی ماست. ؛نظر و عقیده در حرکت می کنند.این نظریات در ما ریشه داشته و بلافاصله با جبرمحیط اجتماعی و حالات و گفتارهای روزمره ما، درهم آمیخته و بیان می شود. در این ؛ نیست زیرا با و و و همراه نیست. آیا نظری که بیان می کنیم؛ نتیجه ماست یا از در و و بیرون آمده است؟ البته نظر؛ میتواند به اندیشه تبدیل شود ولی این امر به یا وابسته است.بگذارید تعارف را کنار بگذاریم؛ ما نظر میدهیم زیرا میخواهیم در ؛ ؛داشته باشیم و از می گریزیم و و و و ما؛ ما هستند.قطعا در زندگی روزمره به کرات تجربه داشته اید که ما سریع و بلافاصله می دهیم، ولی نظردهی ما با روند و و همراه نیست و به تبدیل نشده است و در اغلب موارد اگر با پرسش متضاد از سوی مخاطب روبرو شویم برآشفته می‌شویم.به عبارت روشن تر؛ ؛ نمی کند.ببینید؛ ما؛ اغلب؛ ؛ هستند و بطور کلی از و ؛ بدور می باشند. متاسفانه در فرهنگ تاریخی ما ایرانیان؛ نظر و عقیده زیاد است ولی و و ؛ می باشد.در جامعه به شدت سنتی ما، و و یا حتی ؛ بسیار است ولی کتاب و کار ناچیز است.اغلب تحقیقات در باره تاریخ هخامنشیان و زرتشت و تاریخ اسلام و رابطه دین با جامعه،؛ توسط و به اعتبار و با نگاشته شده است؛ و همین چند روز پیش بود که استاد شفیعی کدکنی به این موضوع اشاره ای کردند.براستی ریشه این رفتار ذهنی ما در چیست؟محیط ، ، ، و فقدان تربیت و ، و ما را آماده کرده است.البته ناگفته پیداست که این پدیده نظردهی فقط متعلق به ایرانیان نیست بلکه با ریشه های متفاوت در جهان موجود است.نمونه بارز آن؛ پدیده پستوریته یا است که در کمتر از دو سال گذشته؛ با توجه به رفتار ریاست جمهوری آمریکا، ، به تبدیل شد.می توان با مبارزه علیه ؛ یک نظر و موضع را به کاملا قابل قبول برای عوام تبدیل نمود،حقیقتی تازه که همچون یک ؛ با شکوه تمام جلوه گری می کند.بنابراین به تبدیل می شود. بگذارید برای روشن تر شدن این فرضیه سخت فهم؛ به چند مثال در عالم سیاست و اقتصاد رو بیاوریم. بناگاه بعد از اینکه صبحانه مفصلی خورده بود در محوطه کاخ سفید و زیر آفتاب دلپذیر واشنگتن حاضر شد و دست در جیبش کرد و سپس به زبانش اشاره کرد و بدون هیچگونه دانش و اشرافی گفت:؛ و توسط ساخته شده است و بدنبال آن بسیاری از آمریکایی ها این نظر را یا گفته بود همچون هستند و توده آلمانی که ؛ طبیعی است یا ؛ خود را و بورژوازی معرفی کرد و آنها را به سیبری فرستاد و میلیونها کمونیست آنرا کردندو..در این زمان درست در بیخ گوش ما دابسمش های دشمن دشمن کردن در همین ردیف هستند به قسمی که بسیاری از توده های احساسی و سطحی نگر مردم به آن ایمان راسخ آورده‌اند.بهر حال این نوشتار را به اینجا ختم میکنیم که و در سراسر دنیا؛ دارای و قربانیان آنها افرادی هستند که متاسفانه بر پایه و ، قابل می باشند و همچون ؛ عمل می کنند. و ما اغلب ناشی از و است زیرا از رفتن به عرصه هستیم؛ گرچه ژرفای اندیشه هم ممکن است آزادی اندیشه و سبکسری ذهنی را محدود کند و این منتهی شود به غیر جاودانگی اندیشه!!.... ✍️ ا.مروتی بیست و ششم دیماه ۱۳۹۷ @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 تاثیر و عواقبِ سخن ها و عملکردها...⁉️ ✅ من وقتی بودم می کردم در یک جایی دارد، که به اندازه ی ده میلیون آدم هست، جای وزیر آموزش و پرورش است! ✅ که هر ی وزیر آموزش و پرورش روی ده میلیون انسان دارد، پس باید باشد که این در چه گستره ای می گذارد و چه دارد. ✅ البته وزیر آموزش و پرورش به لطفِ خدا است؛ به این جهت فقط به فکر نمی کند. خوب یک کمی مطلب را برایمان کرد. ✅ بدهید باز راجع به این ، بیشتر صحبت کنم. در خدا یک جایی دارد که مساوی است با سی و شش میلیون ؛ آنجا جایِ است که حرکت و و برخوردم رویِ سی و شش میلیون انسان می گذارد. یک بله و یک نه سی و شش میلیون انسان را قرار می دهد. 📼 @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ ♨️باز والیبال_بازتیم خاتم_بازحسن ندایی!!!! کمتر اردکانی را می توان پیدا کرد که اسمی از حسن ندای
💡...⁉️ 🏐 ما نمی‌دانیم پشت پرده‌ی چه گذشت و چه می‌گذرد؟! اما لحظات شیرینی را با عباس قانع و تیم خاتم و که در جایگاه تماشاچیان، تیم را راهنمایی می‌کرد هرگز از خاطرمان بُرون نخواهد رفت..... ⬅️ ما نمی‌دانیم پشت پرده‌ی چه گذشت و چه می‌گذرد؟! اما می‌دانیم که تنها استخر شهرمان به خاطر عدم داشتن هزینه‌های تعمیر، ماه‌هاست که درش به روی مشتاقان و انسان‌های دردمندی که شاید درمان دردشان است بسته شده است و علاقمندان از شهرِ ثروتمند اردکان باید راهیِ شهرِ شوند و بگذریم از کاخ‌های ثروتمندان این شهر که استخر و سونا و جکوزی را باهم دارند...‌. ⬅️ ما نمی‌دانیم پشت پرده‌ی چه گذشت و چه می‌گذرد؟! اما می‌دانیم که دانش‌آموزان، در شهر ثروتمند اردکان در مدارس فرسوده درس می‌خوانند و در حال حاضر ۶ واحدِ آموزشی (مدرسه) در این شهر کم داریم..... ⬅️ ما نمی‌دانیم پشت پرده‌ی چه گذشت و چه می‌گذرد؟! اما می‌دانیم در شهر ثروتمند اردکان، تنها مجموعه‌ی ورزشی‌اش،"آزادی" از امکانات اولیه‌ای چون نور و روشنایی در مذیقه است و بماند کمبود امکانات ورزشی و رفاهیِ دیگرش، چون در مقامی نیستیم که بخواهیم قصه را بیش از این باز کنیم.... ⬅️ ما نمی‌دانیم پشت پرده‌ی چه گذشت و چه می‌گذرد؟! اما می‌دانیم در شهر ثروتمند اردکان، به خاطر فرسودگی سیستم حمل ونقل عمومی‌ ریه‌های شهر گرفته و به سرفه افتاده است.... ⬅️ ما نمی‌دانیم پشت پرده‌ی چه گذشت و چه می‌گذرد؟! اما می‌دانیم در شهر ثروتمند اردکان، یک میدان میوه و تره بار که در خور و شایسته‌ی مردم این شهر باشد وجود ندارد و مردمِ مظلومِ ما باید راهیِ تُرک‌آباد و شهر همسایه شوند داخل پرانتز به این قَلم، تهیه‌ی را نیز اضافه کنید که برای تهیه‌ی آن نیز باید راهی شهر همجوار و مرکز استان شویم..... ⬅️ ما نمی‌دانیم پشت پرده‌ی چه گذشت و چه می‌گذرد؟! اما می‌دانیم در شهر ثروتمند اردکان، مردم در حوزه‌ی بهداشت و درمان نیز با مشکلات و کمبودهایی روبرو بوده و هستند‌ و آنچه عیان است چه حاجت به بیان ماست.... ⬅️ ما نمی‌دانیم پشت پرده‌ی چه گذشت و چه می‌گذرد؟! اما می‌دانیم در شهر ثروتمند اردکان، دزدان و سارقین بی‌غیرت که نمی‌دانیم از کجا می‌آیند؟! امنیتمان را چنان خدشه‌دار کرده‌اند که حتی حرمت مسجد و حسینیه‌هایمان را نیز نگه نمی‌دارند!!!.... ⬅️ و ما نمی‌دانیم پشت پرده‌ی چه گذشت و چه می‌گذرد؟! اما خوب می‌دانیم و عالی می‌فهمیم که اگر ، در تخصیص امکانات رعایت شود استعدادها به زیبایی رُخ می‌نماید و باعث غرور و افتخارمان می‌شود و ما هر روز به مدینه‌ی فاضله و شهر ایده‌آل نزدیک‌تر خواهیم شد و مفهومِ را بیشتر و بهتر به جامعه تفهیم خواهیم نمود. ⬅️ و در پایان از تو می‌پرسم آیا زمان آن فرا نرسیده است که به پاسخی مثبت دهیم و را از قالبِ حرف و و تئوری بیرون بکشیم و آن را جامه‌ی زیبای عمل بپوشانیم. و چه زیبا و پسندیده است که اصلاحات را از خودمان، از خانواده‌هایمان، از خانه‌‌هایمان، از محله‌‌هایمان و از شهرمان و از استان‌مان شروع کنیم؛ ⬅️ و من و تو خوب می‌دانیم و می‌فهمیم "ماهی" را هر وقت از آب بگیریم تازه است! اما آیا به این کرده‌ایم که گاهی به تعویق انداختنِ تصمیم‌ها و شعارها و وعده‌ها، مردم را بی‌اعتماد و دل‌زده خواهد نمود و تازگی‌ها را بیات وکهنه...... ⬅️ فقط دوست عزیزی که دستی بر آتش دارید، قدرت دارید، زور و توان دارید و می‌توانید برای مردمان شهر کاری کنید کارستان، که ما تیم خاتم‌مان را به همراه آنچه که گفته شد خواهانیم و مجالی برای بیش از این نیست.... ....✅ 🖋هوادارِ مردم @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
⛔️بازهم یک بام و دو هوای روابط عمومی شهرداری♂ هنوز مردم یادشون نرفته برای برگزاری جشن گلریزان روابط
♨️روابط عمومی شهرداری و پدیده ای به نام !♨️ مدتهاست کارهای مختلفی از روابط عمومی شهرداری شاهد بوده ایم که در یک کلمه می توان در خلاصه کرد: جشن نوروز، جشن گلریزان، جشن کلوخ اندازون و اکنون جشن یک ماه بندگی!!! کسی مخالف جشن نیست ولی آیا وظیفه شهرداری و روابط عمومی فقط و فقط جشن است؟ در جشن و جشنواره خلاصه می شود؟ آیا و و بر روابط عمومی شهرداری حاکم است؟ چقدر از نظر نخبگان و فرهنگ دوستان در این زمینه استفاده می شود و چقدر درخواست برای جمع آوری این نظرات وجود دارد؟ قرآن، شعر و ادب، مهارت های زندگی، آسیب های اجتماعی، خانواده، فرهنگ شهروندی، خدمات اجتماعی و محرومیت زدایی و... اینها کار فرهنگی به حساب نمی آید؟ امید است فکر جدی در این زمینه صورت گیرد وگرنه این ره که می رویم به ترکستان است! ✍ یک شهروند دغدغه مند @zarrhbin
🟠🟡🟤🟠🟡🟤 درکنار خسارات عظیمی که جنگ ها بوجود آوردند؛ آیا به دستاوردهایی که در زندگی انسانها وخصوصا در مدنیت ایجاد کرده اند هیچ اندیشیده اید؟آنچه که در فیلم ها و سریالهای تلویزیونی از جنگ ها به نمایش در آمده ، قتل و کشتار و آوارگی و دربدری بوده است، ولی بر اساس یک سنت تاریخی و بر پایه نظریه های ناظر بر روابط بین الملل لازم است هر چند وقت یکبار حادثه ای مهم در بستر تاریخ رخ دهد و به حرکت رو به جلوی آن سرعت بخشد و یا مسیر آن را عوض نماید. جنگ های اول و دوم بیش از سیصد میلیون تلفات انسانی و میلیاردها دلار خسارات اقتصادی روی دست ملتها گذاشت ،ولی هیچگاه به این جنبه از جنگ فکر کرده اید که چه و در سایه تکانه های ان شکل گرفت؟نفرت‌بار تر از پدیده جنگ هم مگر داریم؟ولی با همه این زشتی و پلشتی ، اگر بگوییم تمدن های بشری با جنگ شروع شده بیراه نگفته ایم.بعبارتی جنگ اولین پدیده ای است که وارد زندگی اجتماعی انسان شده است. "توین بی" صاحب اثر ارزشمند بررسی تاریخ تمدن؛؛ مبارزه طلبی و پاسخگویی ( CHALLANGE____ RESPONSE) را اولین مرحله شکل گیری تمدن ها میداند.پدیده های طبیعی نظیر خشکسالی ها، قحطی ، زلزله و پدیده های انسان ساز نظیر جنگ ها ، تغییرات سیاسی و سرزمینی را اگر در قالب چالش های رو در روی بشر بدانیم ، همواره این انسان بوده است که با و خود نظیر اختراعات و ابتکارات و کشفیات ، به این چالش ها پاسخ داده است. اجازه می خواهم در ادامه به چند نمونه از پاسخ های بشر به پدیده جنگ و خصوصا به مهلک ترین جنگی که بشر در آن تباه شده بپردازم. 🔹در زمینه علوم زیستی؛ _کشف پنی سیلین -کشف رشته های DNA - پاستریزاسیون -غذاهای کنسروی -جراحی پلاستیک -پیوند استخوان -دوبرابر شدن امید به زندگی (سی و پنج سال به هفتاد سال) 🔹در زمینه فنی؛ اختراع انواع رادار، اختراع تاتک و به تبع آن اختراع انواع ماشین های زنجیری و محقق شدن‌نظریه نسبیت اینشین و سفر به فضا . 🔹در زمینه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ؛ _تشکیل سازمانی جهانی تحت عنوان سازمان ملل متحد _ظهور قدرتهای جدیدی نظیر ژاپن ، آلمان و آمریکا _قوت گرفتن ناسیونالیسم که باعث بهره وری درتولید و ایجاد ثروت گردید . و اما اگر خواص این دوجنگ برای در همین حد بدانیم که ، حاکمان ما فهمیدند آنسوی مرزها اتفاقاتی افتاده که با تکیه بر و توان میلیتاریستی می توان هرجا و هروقت اراده نماید نظمی را تحت سلطه خود درآورد؛ همین کافی است. و اما همان تحولاتی که دوجنگ اول و دوم در جهان ایجاد کرد ، خصوصا در برهه ای که مدرنیته تا نُه توی خانه ها نفوذ کرده و جهان را به دنیای پیش از مدرنیته وبعد از مدرنیته تقسیم کرده بود؛همه اینها را به زیر چتر خود آورده و مدیریت جهانی را به و تقسیم میکند.جهان پیش رو قطعا با جهان قبل تغییراتی اساسی وبنیادین خواهد کرد. برای اما؛هرچند قربانیان زیادی گرفته وخواهد گرفت،اما به باور نگارنده اگر بتواند زدودن و بویژه و خرافه گرایی را سرعت بخشد و را در مصدر امور قرار دهد؛این ویژگی ممتاز را داردکه را به دو دوره از و از کرونا تقسیم نمایدو این حُسن بر تمامی معایبش برتری دارد/ "شنبه نهم فروردین ماه۱۳۹۹" t.me/zarrhbin
سلام به کانال بزرگ ذره بین سه سال پیش کوچه های منتهی به خیابان صدراباد (پیاده روکوچه72 شهید تقدیری)سنگ فرش کردند که جای تشکر دارد ولی با مرور زمان وقتی که کندن کانال یا لوله کشی اب یا تعمیرات لوله دارد پیمانکاران یا اون اداره فراموش میکنند که قبلا پیاده رو سنگ فرش بوده است و سنگهای تخریب شده را کنار کوچه میریزند وبه جای ان اسفالت میکنند و اینطور سختی وهزینه کار را از خود دور میکنند...با این روش هر بچه مهندسی میتواند شهر را اداره کند سلیقگی مدیریت ابادی و زیبایی شهرم هستم @zarrhbin
🖤هرشب_ یک حدیث 🖤 امیرالمومنین امام علی (علیه‌السلام) : ✍ اِنَّ رَأيَكَ لا يَتَّسِعُ لِكُلِّ شَئٍ فَفَرِّغْهُ لِلْمُهِمَّ. 👌 تو گنجايش هر چيز را ندارد ، پس آن را براى آنچه است ، فارغ گردان. 📚 غررالحكم ، ج 2 ، ص 606 ‌ @zarrhbin
✍ امیر المومنین علی (ع) ؛ ✨ کن ، تا شوی و چون همه جوانب کار برایت روشن شد ، آنگاه بگیر 📚 میزان الحکمه ، ج ۳ ،ص ۵۴ @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبت‌های رهبر معظم انقلاب در مورد انتخابات ؛ مردم سر سری به مسئله انتخابات نگاه نکنند ، رای را از روی و بدهند @zarrhbin🕊