eitaa logo
اینو خوندی
140 دنبال‌کننده
227 عکس
8 ویدیو
6 فایل
﷽ 📚 #اینو_خوندی 📚 تقدیم به ساحت مقدس امام جواد الائمه علیه السلام 📌 تکه کتاب های خواندنی کاری از گروه گرافیکی #مطیع کیفیت اصلی تصاویر در motigraphic.ir 👈🏻 کانال اصلی◀️ @motigraphic 👤 ارتباط با ادمین◀️ @motigraphicAdmin التماس دعا...
مشاهده در ایتا
دانلود
اینو خوندی
📚 #اینو_‌خوندی؟ 🍉 #یادداشت | *تابستانی برای مردهزارچهره* 1️⃣ تابستان اول | *در جست‌وجوی یخچال‌های
📚 ؟ 🍉 | *تابستانی برای مردهزارچهره* 2️⃣ تابستان دوم | *از فیل اسباب‌بازی تا تابلوی دیواری* 🔨 پسرعمه‌ام اره‌مویی و تخته سه‌لا گرفته بود، وسایل مختلف درست می‌کرد و بین اقوام و دوستان می‌فروخت. من و برادرم هم دیدیم عجب اتفاق جالبی است، هم کار می‌کنیم و پول درمی‌آوریم، هم می‌توانیم با چوب همه‌چیزهای خفنی را که دوست داریم تولید کنیم. روزهای اول وسایل خیلی ساده درست کردیم. طرحش را هم از پسرعمه‌ام گرفته بودیم. یک فیل ساده و یک اردک. هرکدام سه یا چهار قطعه داشتند و سرهم می‌شدند. بعد از اتمام ساخت، آن‌ها را فروختیم. مدتی که گذشت یک کتاب پیدا کردیم پر از الگو، البته مقوایی بود، ولی همه الگوها را می‌شد با تخته سه‌لا اجرا کرد. یادم است پیچیده‌ترین پروژه‌ای که انجام دادیم اسکلت یک دایناسور گیاهخوار بود که نزدیک به 100قطعه داشت. بعد از تمام شدن، دایناسور را به آزمایشگاه مدرسه‌مان فروختیم. البته یادم نیست پولش را دادند یا نه! من می‌ساختم و داداشم بازاریاب بود. بعد از مدتی دیدیم کسانی که از ما خرید می‌کنند، محدود به فامیل و همسایه‌ها هستند و آن‌هم به خاطر این است که دل ما نشکند. واقعیت این بود که همسایه‌ها و فامیل، به اسکلت دایناسور یا اردک نیاز نداشتند، پس رفتیم سراغ تولید وسایل کاربردی. زیر قابلمه‌ای، زیر استکانی و .... ساختیم که بازار نسبتاً خوبی داشت. روی چوب‌ها را روغن جلا می‌زدیم که هم زیباتر شوند و هم خراب نشوند. آخرین پروژه‌های آن تابستانمان هم تابلوی آیات، احادیث و اسامی الهی و ائمه بود. از کتاب‌های معماری پدرم، الگوی کتیبه‌ها، گِره‌ها و اسلیمی‌ها را کپی کردیم، روی چوب چسباندیم و اره کردیم. یک تابلوی مزین به اسم محمد رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله را آن موقع ( 20سال پیش) 5000تومان به یکی از همسایه‌هایمان فروختم. 5000 تومان خیلی پول بود برای ما! ساخت این تابلو نزدیک به یک ماه زمان برد. چون تابلواش 50تا حفره داشت که باید سر هرکدام، اره را باز می‌کردم و می‌بستم. یک‌بار پدرم ما را به کارگاه چوب حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام برد. فوق‌العاده بود. درهای حرم را درست می‌کردند. بوی چوب گردو و عناب حس خوبی به آدم می‌داد. ابزارهایی که داشتند و کارهایی که انجام می‌دادند، خیلی پیچیده و عظیم بود. از آن روز یکی از رؤیاهایم این شد که یک روز بتوانم درِ یکی از حرم‌ها را درست کنم. جایی که زائرها آن را می‌بوسند. 😉 شاید تابستان‌های طلاییِ نجاریم بیشتر از سه یا چهار سال طول نکشید. ولی نجاری تا همین الآن به کارم آمده است. یک سال پایگاه تابستانی یک مسجد پیشنهاد داد که به بچه‌های آنجا نجاری یاد بدهم. زمانی که دانشگاه رفتم یکی از درس‌هایمان کار با چوب بود و من خیلی خوب توانستم با چوب و ابزارها کارکنم. زمانی که طراحی اسباب‌بازی کردم هم خیلی به کارم آمد. همین الآن هم بعضی از کارهای چوبی خانه‌ام را خودم انجام می‌دهم... 🌀 ادامه دارد... 📝 🔗 🔰 @inokhundi | 🌱 @Nojavan_khamenei
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۱۴۴ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 درگیری خیلی شدید بود... محاصره شده بودیم؛ من ۱۰۰درصد یقین پیدا کرده بودم که از آنجا زنده برنمی‌گردم. یکی از بچه‌ها پرسید:«عقب‌نشینی کنیم؟» گفتم:«نه! نه! عقب‌نشینی درکار نیست. سنگرو حفظ کنید.» آخر صوت از غلامحسین طلب آب کردم و گفتم:« غلامحسین جان اون پایین آب دارید؟» او که پایین تل بود، گفت:«نه والله. اینجا آب نداریم.» گفتم:«یاحسین، ...» ➕ «ابوعلی کجاست؟» خودگفته مدافع حرم معروف به ابوعلی از رزمندگان لشگر است. شهیدی ایرانی‌الاصل از شهر مشهد که خود را افغانستانی معرفی کرده و با پشتکار و پافشاری خود را به لشگر فاطمیون و درنهایت به دفاع از حرم سلام‌الله‌علیها می‌رساند... ابوعلی و پشتکارش در خانه علیهم‌السلام شاید مصداق این شعر که «بکوب حلقه در را که عاقبت زسرای/ سری براید اگر حلقه را بجنبانی» باشد... آری درست‌است اگر زود خسته نشوی و هرچه تو را رد کردند از پشت در کنار نروی، بالاخره در را به رویت باز می‌کنند، مثل ابوعلی... دیر یا زود می‌شود ولی سوخت و سوز ندارد... 📘 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/dQkUk)‌ * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 #اینو_‌خوندی؟ 🍉 #یادداشت | *تابستانی برای مردهزارچهره* 2️⃣ تابستان دوم | *از فیل اسباب‌بازی تا ت
📚 ؟ 🍉 | *تابستانی برای مردهزارچهره* 3️⃣ تابستان سوم | *مرد رایانه‌ای* 🔨 یکی از اقواممان شرکت کامپیوتری راه انداخته بود. آن موقع خفن‌ترین سیستم، پنتیوم تو(2) بود. تابستان، یک دوره آموزشی شبکه‌سازی و طراحی سایت گذاشت. من هم خیلی دوست داشتم شرکت کنم ولی شرکت کامپیوتری از خانه‌مان دور بود. به خاطر حضور در آن دوره، یک مدت طولانی از تابستان را خانه مادربزرگم زندگی کردم تا نزدیک شرکت باشم. همه‌کسانی که در کارگاه شرکت کرده بودند، حداقل 10سال از من بزرگ‌تر بودند. همان اول کار رفتم 2 تا کتاب 1000 صفحه‌ای در مورد شبکه‌سازی و با html خریدم. خیلی تلاش کردم مطالب کتاب را بفهمم ولی واقعاً سنگین بودند. واقعیتش را بخواهید آن تابستان کردم و دوره را تمام نکردم. سال‌های بعد که نرم‌افزارهای بیسیک و پاسکال را یاد گرفتم، یک بازی طراحی کردم. یک دوره‌ای هم آموزش مایا (نرم‌افزار انیمیشن سه‌بعدی) رفتم. کلیه نرم‌افزارهای تدوین را یاد گرفتم. همین دمخور بودن با کامپیوتر و نرم‌افزارهای متنوع باعث شد حدود 10سال حرفه‌ای تدوین کنم و فیلم بسازم. از مستندهای اجتماعی گرفته تا سریال‌های تلویزیونی و پشت‌صحنه فیلم‌های سینمایی. همین الآن هم که تدریس می‌کنم و یا کسب‌وکار راه می‌اندازم، خیلی وقت‌ها خودم فیلم‌های کارهایم را می‌سازم. بعضی مواقع هم آموزش تدوین می‌دهم. 🌀 ادامه دارد... 📝 🔗 🔰 @inokhundi | 🌱 @Nojavan_khamenei
اینو خوندی
📚 #اینو_‌خوندی؟ 🍉 #یادداشت | *تابستانی برای مردهزارچهره* 3️⃣ تابستان سوم | *مرد رایانه‌ای* 🔨 یکی
📚 ؟ 🍉 | *تابستانی برای مردهزارچهره* 4️⃣ تابستان چهارم | *کوه قاف* 🗻 یکی از چیزهایی که در تابستان کشف کردم، بود. نه از این کوه‌های معمولی، کوهی برای کشف، برای پیدا کردن مسیر، برای پیشرفت. جایی که باید تنهایی می‌رفتی تا خودت را اثبات کنی. صبح زود بیدار می‌شدم، کوله‌ام را روی دوشم انداخته، چند لقمه نان و قمقمه داخلش می‌گذاشتم و راه می‌افتادم. بعضی مواقع پسرعمه و پسرعمویم را هم در این کشف بزرگم همراه می‌کردم. در آن گشت‌وگذارها، گل‌ها و گیاهانی پیدا کردم که آن موقع پیش خودم فکر می‌کردم اولین نفری هستم که این گل‌ها را کشف کرده. سنگ‌ها، حشرات و حتی پرنده‌ها، توجهم را جلب می‌کرد. گاهی خاله‌ام که در کوهنوردی ید طولایی داشت و زمین‌شناسی خوانده بود، با ما می‌آمد و سنگ‌های بین مسیر را، برایمان معرفی می‌کرد. بعد از اینکه دانشگاه رفتم در یک برهه‌ای دچار روزمرگی شدم. احساس کردم مسیرم را گم کردم. نمی‌دانستم چه‌کار کنم. یکی از دوستانم مرا به کوهنوردی دسته‌جمعی دعوت کرد. بعد از مدت‌ها دوباره یاد روزهایی افتادم که در نوجوانی به کوه می‌رفتم. در راه فکر کردم، نفس کشیدم و احساس کردم که هر از چند گاهی لازم دارم از هیاهوی جامعه فاصله بگیرم و کمی به آسمان نزدیک شوم. بعد از آن، مدتی هم تنها به کوه می‌رفتم. برنامه زندگی‌ام اصلاح شد. کتاب خواندنم بیشتر شد. روابط دوستانه‌ام خوب شد. به طرز اعجاب‌انگیزی بلندی کوه، سختی مسیر زندگی را برایم هموار کرد. بعدها از کسی شنیدم که می‌گفت شهید چمران می‌گوید کوه پیغمبر پرور است. من پیغمبر نشدم، ولی تلاش کوه را برای پیغمبر شدن حس کردم. 🌀 ادامه دارد... 📝 🔗 🔰 @inokhundi 🌱@Nojavan_khamenei 🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 #اینو_‌خوندی؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 #ارمیا 📝 #رضا_امیرخانی 📖 ۲۹۹ صفحه 📇 انتشارات #افق ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─
🌀 🍷 «پیرمرد آرام خندید و بعد مثل اینکه چیزی یادش آمده باشد گفت: راستی نوشیدنی هم داریم. آب سیب یا پرتقال؟ گفتم : نوشیدنی برای من؟ نوشیدنی! من نصفه دیگر را می‌خواهم. نوشیدنی خوبی است. امام هم از آن خورده تبرک است...» 📚 📝 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
کتاب کار بیانیه گام دوم انقلاب بر اساس ایده ای از مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویی اول خردادماه 1398 به کوشش اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان ناشر: آینده سازان قیمت: 40 هزار تومان وب سایت کتاب: www.ketab40.ir نحوه خرید و اطلاعات بیشتر منتشر میشود. @ketab40ir
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۱۵۴ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 امروز ۸ساعت می‌خوانیم و تا ده‌روز بعد اصلاً سراغ کتاب‌مان نمی‌رویم. فردا سه ساعت پشت‌سر‌هم تمرین خطاطی می‌کنیم و چون با قیافه‌ای شبیه از اتاق خارج شدیم، به قلم و کاغدها نگاه هم نمی‌کنیم. یا یک روز مفاتیح را دست گرفته و از اول درو کرده و جلو می‌رویم، ولی تا یک ماه بعد دیگر از این حال خوبِ‌ معنوی خبری نیست؛ رژیم گرفتن و ورزش کردن هم به همین ترتیب... آخرش هم صدای ناله‌مان به آسمان بلند است که خدایا چرا نتیجه نمی‌گیرم و موفق نمی‌شوم... 😒 اگر چه حال‌تان از این اوضاع گرفته است، ولی کتاب حاضر به شما مژده می‌دهد که مشکل از شما نبوده و اشکال کار در استراتژی‌های شماست... این کتاب به ما می‌گوید که برای همه ابعاد زندگی‌مان باید سراغ آبیاری قطره‌ای برویم؛ بعد از این لازم نیست برای انجام دادن یک کار جدید دنبال انگیزه بگردیم، انگیزه‌ها اگرچه برای شروع کمک کننده هستند ولی اتکا به آن‌ها دردسر ساز می شود، ما باید اراده کرده و کارهای خوب را تبدیل به عادت کنیم. آن وقت اگر یکی از ما بپرسد بین این همه مشغله چه طور می‌توانی نیم ساعت پیاده‌روی کنی؟ می‌گوییم: دست خودم نیست، عادت کرده‌ام... 😉 کتاب ریز عادت‌ها به شما کمک می‌کند تا اطلاق از اهمیت و ضرورت ایجاد عادت‌ها، از نتایج آن شگفت‌زده شده، پیچ و خم‌های ایجاد عادت‌های جدید را شناخته و خیلی زود دست‌به‌کار شوید، عادت‌های کوچک را در خودتان ایجاد کرده و نتیجه‌های بزرگی از آن برداشت کنید... 📝 ➕ قسمتی از متن کتاب: بگذارید این جمله به ژرف‌ترین عمق شما رسوخ کرده و تا ابد در آن جا سکنی گزیند. هرگز فراموش نکنید: *تکرار، زبان مغز (ناخودآگاه) است.* هدف از خلق این است که مغزتان را با تکرار تغییر دهید؛ اما مغز در برابر تغییرات از خود مقاومت نشان می‌دهد، مگر این که سخاوت‌مندانه به آن پاداش داده شود... زمانی که به نحو موفقیت‌آمیزی عادات سالم و جدیدی شکل دهید، خود به خود همه چیز آسان‌تر می‌شود. آن وقت می‌توانید کارهای درست را با تلاشی اندک انجام دهید... 📗 مطالعه قسمتی از کتاب و خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/5hBvg) * 📘 خرید از سایت ناشر در * [اینجا](https://plink.ir/txmPt) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 ؟ 🏆 ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 علیه‌السلام 🖨 ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 برداشتی از بیانات رهبر انقلاب درباره اهمیت دعای عرفه ➕ خاطره ایشان از نوجوانی‌ و خواندن این دعای پرفیض به همراه مادر 🔗 🌱 @Nojavan_khamenei 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۲۴۴ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 بیایید این بار بشینیم پای حرف و خاطره‌های یک حاجی نویسنده و شاعر: ... خودمانی و جذاب می‌نویسد... قلم توی دستش مثل یک نقاش حرفه‌ای همه چیز را به خوبی تصویر می‌کند و ما هم از اینکه با او در سفر پر رمز و راز همراه شدیم لذت می بریم... خال سیاه عربی آن قدر پُر کشش و خوش‌مزه است که خواندن آن فقط چند ساعت طول کشیده و به دست‌هایتان منگنه می‌شود؛ تا وقتی که کتاب را تمام کرده و خیال‌تان راحت شود... حامد عسکری در بخش‌هایی از کتاب حاجی شده و از اعمال حج می‌نویسد، یک جاهایی شده و در خیابان‌های دنبال رستوران می‌گردد و بعضی جاها هم میکروفن به دست گرفته و روضه می‌خواند. او پسر کویر است و سخاوت‌مندانه، خواننده‌ کتاب را در تمام لحظه‌هایش شریک کرده است... ➕بخشی از کتاب: صبحانه را خورده‌ام و روی تخت هتل دارم چند صفحه قرآنم را می‌خوانم که مادرم زنگ می‌زند... جهت ریا عرض کنم که با خودم عهد کرده‌ام توی این سفر، نیم‌جزء، صبح و نیم‌جزء، عصر بخوانم و آخر سفر، یک دور قرآن محمدی را که توی شهرش نشسته‌ام، تمام کنم... حرف‌های معمولی و متداول می‌زند؛ و خب قاعدتا جواب همه هم چشم است... سوال اصلی را اینجا می‌پرسد و یخ می‌کنم: « رفتی؟» نمی‌دانم چرا و چه جوری بی‌هوا می‌گویم: «دارم فردا می‌روم بقیع»... می‌گوید: «توی این دنیا هرچه خوشی است، سهم شما مردهاست... این هم رویش... ما زن‌ها را که نمی‌گذارند برویم؛ تو ولی تو برو و حواست باشد... ناموس رسول خدا آنجا دفن است. ادب می‌کنی‌ها! سر پایین می‌روی و می‌آیی.» می‌گویم: «چشم.» توی دلم انار پاره می‌شود... 📘 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/fRO5n) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
📚 ؟ 🍉 | *تابستانی برای مردهزارچهره* 5️⃣ تابستان پنجم | *کاوه آهنگر* 💡 پدربزرگم، خدا رحمتش کند، یک مغازه چراغ‌سازی داشت. چند سال تابستان برای شاگردی به مغازه‌اش رفتیم. ساعت 6صبح می‌رفتیم شوش و 6 عصر برمی‌گشتیم. اوایل که بچه بودیم، کار کردن برایمان بیشتر بازی بود. ولی بزرگ‌تر که شدیم، کارمان سنگین شد. یادم است اولین زندگی‌ام را در مغازه بابا حاجی پختم. تا مدت‌ها در خانه برای بقیه املت می‌پختم. اره کردن آهن، جوشکاری، تراشکاری و کار با دریل میزی را هم در نوجوانی تجربه کردم. بعد از کنکور، یک مدت رفتم مغازه پدربزرگم. همان روزهای اول مرا با شاگردش به یک بلورفروشی فرستاد و گفت کل این مغازه را ویترین بزنید. از بس اره کردم، تمام دستم تاول‌زده بود. بدتر از آن جوشکاری بدون ماسک بود که باعث شد تمام شب از چشم‌درد نخوابم. چند سال بعد که در دانشگاه تهران دانشجو شده بودم، به بچه‌های رشته مکانیک تئاتر درس می‌دادم. یک مسابقه ماشین‌های فنری در دانشگاه برگزار شد و بچه‌های مکانیک سخت مشغولش بودند. کارشان خوب پیش می‌رفت ولی برای کامل کردن ماشین‌ها جوشکاری بلد نبودند. کل کارهای جوشکاری‌شان را برایشان انجام دادم. خیلی از من تشکر کردند. من هم خیلی خوشحال شدم کاری بلدم که بقیه شاگرداول‌ها هم بلد نیستند. البته بازهم چون بدون ماسک جوش دادم، چشمانم را برق زد. 😉 این تجربه‌ها بخشی از تابستان‌های زندگی من بود. بخشی که با حمایت پدر و مادرم، خانواده، همسایه‌ها و انسان‌های مهربان برایم ایجاد شد و توانستم از آن استفاده کنم. دوست دارم رازهایی را به شما بگویم تا شما هم بتوانید تابستان‌های درخشانی را تجربه کنید. قسمت بعدی تابستان‌های مرد هزارچهره را بخوانید. 🌀 ادامه دارد... 📝 🔗 🔰 @inokhundi 🌱 @Nojavan_khamenei 🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 ؟ 🥈 ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۴۱۶ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 «هنگام با صدای آهسته بخندید، همسایه‌ها‌ خوابیده‌اند...» همان ابتدا که را در دست گرفته و آن را برمی‌گردانید علاوه بر جلد خوش‌مزه آن، این جمله توجه شما را جلب خواهد کرد؛ که پر بی‌راه هم نگفته است... 😃 اگر در میان مطالعه خود به دنبال زنگ تفریحی می‌گردید که برای چند روز فقط بخندید و سرگرم شوید آبنات هل‌دار برای شما پیشنهاد می‌شوند. ممکنه است از اول تا آخر کتاب هیچ نکته آموزنده‌ای پیدا نکنید ولی همین دنیای کوچک و سرخوشِ «محسنِ» آبنبات هل‌دار، دنیا را در نظرتان کوچک و ساده می‌کند. محسنی که فاصله غم و شادی و خنده و گریه‌اش شاید چند دقیقه بیشتر هم طول نکشد یا حتی در چندجا باهم آمیخته شود آنقدری که حتی خودش هم نفهمد الان اشکش از غصه است یا شوق... 😅 خلاصه چندروزی با محسن همراه شوید تا حتی در غمناک‌ترین قسمت‌های این رمانِ هم، به او و اتفاقات پیرامونش بخندید... . ➕ برشی از متن کتاب: [مامان] گفت که مثلا از الان یکی را برای من در نظر گرفته که وقتی بزرگ شدم همان را برایم بگیرند. لابد منظورشان رویا، دخترخاله اقدسش، بود که هم سبیل‌هایش از مال من بیشتر بود و هم شماره کفشش، هم قد و هیکلش... از حرف مامان قرمز شده بودم؛ ولی کسی خبر نداشت خودم یکی را در نظر دارم. می‌خواستم بزرگ که شدم با خانم معلممان عروسی کنم. البته قبل از من حمید می‌خواست با او عروسی کند؛ اما وقتی او با خط‌کش تنبیهش کرد، تصمیم گرفت برود با مجری برنامه کودک عروسی کند ...😬 📘 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/msUNw) * 📗 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/wq6qa) * 🔊 خرید در * [اینجا](https://plink.ir/JqUx3) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
هدایت شده از مطیع
🌸🌸🌸🌸 ولادت علیه‌السلام مبارک... 🌺🌺🌺🌺 🌿 @motigraphic | Motigraphic.ir
🌀 👤 📕 عطش دانستن، هر روز او را به کتابخانه کشانده‌بود تا دیروز که خیلی اتفاقی، کتاب ساده‌ای با جلد چرمی قهوه‌ای، میان قفسه‌ها نظرش را جلب کرده بود. عجیب بود، حتما کمتر به سراغ آن رفته بودند یا دور از چشم خانم کتابدار مانده که رویش غبار نشسته بود. اما این را دور از اخلاق می‌دانست که به سراغ او برود و کم کاری اش را به رخش بکشد. آن را برداشت و با دستمال سفیدی که همیشه توی جیب کتش داشت، پاک کرد و شروع به مطالعه آن کرد. به زودی فهمید که چه گنج گران‌بهایی را یافته است. سپس ، آن را به امانت گرفت، همراه خود به آپارتمانش آورد و یک سره شروع به خواندن کرد تا وقتی که با صدای ترمز آن ماشین، متوجه گذشت زمان شد. فنجان قهوه را که اکنون سرد شده بود، برداشت و سر کشید. آهسته چشمانش را بست. نفس عمیقی کشید و پس از اندکی، دفترش را گشود و امیدوارانه، قلم را برداشت و شروع به نوشتن کرد: گاه در ظلمت و سردرگمی، نسیمی با رایحه خوش می‌وزد، نوری می‌تابد. راه برای تو روشن می شود. اگر عاقل باشی، اگر سریع باشی، مسیر را شناسایی می‌کنی و راه خود را می‌یابی و من امشب آن را یافتم ؛ راه روشن... 📚 📝 😉 ارسالی از سیداحسان‌حسینی مدیر رسانه @javananebeheshti 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 سرپرست نویسندگان: 📖 ۱۲۸ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 «کتب زیادی تا به حال در مورد و اهمیت آن نوشته شده است؛ اما این که چند جوان طنزپرداز دور هم جمع شوند و از با یک جدال احسن و از زاویه مخالف، آزادی‌های یواشکی، زنان در لباس مردان، حضور بانوان در مشاغل مردانه، مانکن‌ها، لوازم آرایش و حتی حجاب برخی بانوان چادری را هوشمندانه به چالش بکشند در نوع خودش کم‎نظیر است... در این مجموعه به جز محمدرضا شهبازی، و به نویسندگی پرداخته‌اند. الحق طنزهای کتاب از کلیشه‌های رایج در مبحث متمایز است و خلاصه در کل خوب چیزیست! 😉 ➕ برشی از متن کتاب: از: واحد پشتیبانی به: اداره کارگزینی پیرو درخواست اداره تقویت و گسترش و حجاب و خانواده در جامعه، فهرستی از کارمندان زن با خصوصیات زیر جهت پخش پیکسل «حجاب خوب است» در میادین اصلی شهر بین بانوان بدحجاب؛ ارائه فرمایید: قد بین ۱۶۵ تا ۱۷۵ سانتی متر داری ساق دست نچی، ترجیحا نارنجی یا سبز فسفری |‌ دارای روسری گل‌گلی جهت بیرون ماندن قسمت جلویی آن از چادر | آشنا به انجام آرایش با حفظ حدود شرعی | دارای توانایی زدن لبخند ملیح | دارای یک عکس پروفایل با دوربین عکاسی در فضای مجازی ... پی‌نوشت: افرادی که در دارای صفحاتی با اسامی چون خوشگل بانو، رزمنده بانو، عشقم فقط پدرم، پاییز بهاری‌ست که عاشق شده است و... هستند، در اولویت می‌باشند... 📘 برای خرید با شماره 02166963156 (فروشگاه کتابخون) و یا با شماره 02632712564 (انتشارات تلاوت آرامش) تماس بگیرید. 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
📚 ؟ 🍉 | *تابستانی برای مردهزارچهره* 6️⃣ قسمت آخر 😉 در قسمت قبل از خاطراتی که در کودکی، نوجوانی و جوانی داشتم، برایتان گفتم. تجربیاتی که در ایام تعطیلات تابستان داشتم باعث شد که در زندگی مسیر درست را پیش بگیرم و با استفاده از آن تجربیات نقاط ضعفم را شناخته، آن‌ها را رفع و بر نقاط قوتم تکیه کنم. حالا می‌خواهم برایتان چند راز بگویم. رازهایی که شما را در اوقات فراغت تابستان کمک خواهد کرد تا به اهدافتان نزدیک‌تر شوید. 1️⃣ تا می‌توانید در مورد برنامه‌ریزی مطالعه کنید، تا از فرصت‌هایتان به‌خصوص در ایام فراغت استفاده کنید. برنامه‌ریزی یک دانش و مهارت است که باید با مطالعه و تمرین به دست بیاورید. 2️⃣ آرزوها و اهداف آیندهتان را بنویسید. مهارتها و نیازهایی که دارید را فهرست کنید تا بتوانید آمادگی لازم را برای رسیدن به آینده ترسیم کنید. آموختن مهارت‌ها، یکی از ارکان مهم آینده شغلی شماست. به‌خصوص بعضی مهارت‌های پایه مثل نوشتن، فن بیان، آی تی و... هیچ مدرسه و دانشگاهی نمی‌تواند به شما در این زمینه کمک اساسی کند. باید خودتان در تابستان یک فکری برایش بکنید. 3️⃣ دزدیِ زمان به‌خصوص در تابستان خیلی اتفاق می‌افتد. تلویزیون، فضای مجازی، دوستان و ...کم‌کم زمان شما را می‌دزدند و آخر تابستان می‌بینید کل حسابتان خالی است. شما شاه‌دزد باشید. با ایجاد زمان‌های کوچولوی مطالعه برای خودتان حساب پس‌اندازی ایجاد کنید که هیچکس به آن دسترسی نداشته باشد. بهترین زمان برای ایجاد این حساب پس‌انداز، شب‌ها قبل از خواب، صبح‌های زود، داخل اتوبوس، ساعت انتظار دکتر، آرایشگاه و...است. بعد از سه ماه تابستان خواهید دید کتاب‌های زیادی خوانده‌اید و کلی تجربه جدید کسب کرده‌اید. 4️⃣ رفیق شفیق ابوالمشاغلی (علاقه‌مند به کسب تجربه) پیدا کنید. کسی که تابستان‌ را به کار کردن، کار یادگرفتن، درس خواندن و یادگیری زبان بگذراند. کسی که شما را در این مسیر تشویق کند. البته پیدا کردن این‌جور رفقا از پیدا کردن طلا و الماس سخت‌تر است ولی اگر تلاش کنید حتماً موفق می‌شوید. 5️⃣ یک قرار قرآنی هم بگذارید. حفظ یک سوره نیمه بلند یا قرائت روزانه یا تدبر در آیات و هر کار دیگری که بین شما و قرآن یک دوستی و اتصالی ایجاد کند. 6️⃣ ورزش را هم جدی بگیرید. تابستان به خاطر زمان بازی که دارید، می‌توانید جدی‌تر به یک رشته ورزشی بپردازید. طبق تحقیقاتی که انجام شده، یکی از ویژگی‌های مشترک همه آدم‌های موفق، ورزش بوده است. 7️⃣ شاگردی کردن در کنار یک کاسب معتمد را در تابستان‌ از دست ندهید. کسب‌وکار یاد بگیرید و کسب‌وکار راه بیندازید. از همین سن باید کار کنید و راه و رسم پول درآوردن و پول خرج کردن را یاد بگیرید. بعد از دانشگاه و ازدواج برای این کارها خیلی دیر است... 📝 🔗 🔰 @inokhundi 🌱 @Nojavan_khamenei 🌐 www.inokhundi.ir
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۴۶۴ صفحه 📇 ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 خداحافظ سالار کتابی است از خانم همسر سرلشکر پاسدار شهید . راوی این نمونه‌ای‌ است، از یک زن فداکار که برای آرامشِ خانه و خانواده‌اش همه‌ دل‌مشغولی‌ها و عشق و علاقه به همسرش را در خود پنهان داشته تا در هنگام ماموریت‌های پدر، فرزندان بهانه پدر را نگیرند و همچنین نشان دهنده مردی است پر ازعشق؛ عشق خدا، خانواده، ، خدمت و به رفقایی که در جنگ ۸ساله از آنها جدا افتاده بود... شمع افروخت و پروانه در آتش گُل کرد می‌توان سوخت اگر امر بفرماید عشق... ➕ برشی از متن کتاب: بساط گردو شکستن را پهن کرد و مشغول شد... با تعجب پرسیدم: «چکار می‌کنی؟ مگه فردا صبح زود نمی‌خوای بری دیدار آقا؟» با خوش‌رویی جواب داد: «سارا خانم (دخترش) صبحونه، گردو با پنیر دوست داره، می‌خوام برای این چند روزی که نیستم براش گردو بشکنم....» سارا خوابیده بود وگرنه با دیدن این صحنه، مثل من، آشوبی به جانش می‌افتاد که خواب را از چشمانش می‌گرفت.... 📝 📘 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/PlRSo) * 📗 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/YOIJd) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
هدایت شده از مطیع
📚 ؟ 📦 مجموعه پوستر معرفی ⬇️ 📔 🏴 ویژه ایام 📤 دریافت در وبسایت Motigraphic.ir علیه السلام 🌿 @motigraphic
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۱۴۴ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 ده اصل اساسی برای به همراه مثال‌های خوب و کاربردی برای کسانی که می‌خواهند در ، یا به صورتی گروهی، کارفرهنگی‌شون رو شروع کنند یا در حال کارفرهنگی هستند یا نسبت به کار فرهنگی‌ خود دلسرد شده و یا میخوان خلاصه بیش‌تر بدونند و بیشتر راجع به کار فرهنگی کنند. اصل‌هایی مثل مردم، مشارکت‌، گروه‌محوری، هنرمحوری، تهدیدها و فرصت‌ها به اضافه‌ ضمیمه‌ای درباره برگزاری یادواره‌های . حداقل فایده این کتاب این است که شما می‌تونید یک بار از بالا و با نگاهی بی‌طرفانه به مسائل و مشکلات کارفرهنگی خود نگاه کنید... ➕ برشی از متن : گفتیم که گاهی چون فکر می‌کنیم مردم نمی‌توانند کار را به درستی انجام دهند. از سپردن کار به آن‌ها می‌ترسیم. پیش خودمان فکر می‌گوییم «مردم که بلد نیستند.» حرف بی‌راهی نیست. هرکاری را که نمی‌شود به هرکس سپرد! در این حالت چه باید کرد؟! اینجاست که پای وسط می‌آید؛ «آموزش واقعی». آموزش واقعی؛ یعنی آموزشی که نیازی را برطرف کند و باری از روی دوش مردم بردارد... 📘 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/jvLbN) * و از فروشگاه در * [اینجا](basalam.com/raheyar) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir