eitaa logo
فلسفه ذهن
925 دنبال‌کننده
140 عکس
69 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📕 و نوشته شان ژائو در 515 صفحه و توسط انتشارات آکسفورد بچاپ رسیده است. 📙 کتاب سه بخش کلی دارد. در بخش اول، تحت عنوان «آگاهی و فروپاشی تابع موج»، مباحثی از جمله مدل فروپاشی سابجکتیو-آبجکتیو و چالش‌های آن، ذهن‌مندی کوانتومی و ، و ... مورد بررسی قرار گرفته است و جالب آنکه نیز از نویسندگان این بخش است. 📒 بخش دوم کتاب با عنوان «آگاهی در تئوری‌های کوانتومی» تیتر مقالاتتی مانند مکانیک کوانتوم و محدودیت‌های آگاهی، چرایی و چگونگی ورود فیزیک به مباحث ذهن و چرایی موضوعیت ذهن در مکانیک کوانتوم، نقش‌هایی که به آگاهی در مکانیک کوانتوم نسبت داده می‌شود، و ... دیده می‌شود. 📘 بخش سوم (آخر) نیز عنوان «رویکردهای مکانیک کوانتوم به آگاهی» را انتخاب کرده و مباحثی دربردارنده فیزیک جدید و طرحی برای آگاهی، بیولوژی کوانتومی آگاهی، بررسی امکان حل آگاهی توسط مکانیک کوانتوم، جایگاه در یک جهان ارتباطی، و ... را منتشر کرده است. و از نویسندگان این بخش هستند. 📗 این کتاب در سال ۲۰۲۲ بچاپ رسیده و برای علاقمندان به مباحث آگاهی و مکانیک کوانتوم بسیار جذاب بنظر می‌رسد. @PhilMind
🚩 یادگیری تقویتی (Reinforcement Learning) رویکردی جدید در حوزه بود تا وابستگی به هوش انسانی و طراح سیستم را از بین ببرد و از طریق رهگیری مستمر آمارها و حدس و خطا، به پاسخ درست و پایدار برسد. ولی بنظر می‌رسد دست‏کم دو تکمله نیاز داریم که هیچ‏کدام از آن‏ها بر اساس دانش فعلی، دست‏یافتنی نیستند؛ 🚩 نخست آن‏که نیاز است یادگیری تقویتی در مسائلی بکار گرفته شود که تعداد موقعیت‏هایی در آن مسائل که می‏تواند مورد مواجهه قرار گیرد، بسیار بیشتر از تعداد موقعیت‏هایی باشد که قبلاً در خلال کارورزی، مواجهه شده است. در نتیجه روش‏هایی بمنظور تعیین اعمال و ارزش‏های درست برای موقعیت‏های جدید، نیاز است. 🚩 دوم آن‏که اگر یادگیری تقویتی بدنبال تولید چیزی شبیه هوش انسانی است،‌ دستگاه یادگیری تقویتی باید حس عمومی را از طریق تعاملات همراه با مآل‏اندیشی و آینده‌سنجی به نمایش بگذارد. حال آن‌که رویه‏های جاری، تلاش می‏کنند مرتبط و متناسب بودن رفتارها را از طریق ردگیری مستمر آمارها در خلال حدس و خطا، بیاموزند. 🚩 در واقع به بیان فیلسوفانی مانند دریفوس، مشکلات رویکرد یادگیری تقویتی از این قرار است که: اوّلا ممکن است یک خصیصه به خودی خود مرتبط و متناسب با رفتار نباشد، اما وقتی با یک یا چند خصیصه دیگر ترکیب می‏شود، مرتبط گردد. برای تدبیر این مسئله، ناگزیر هستیم بررسی‏های آماری مرتبط بودن را بر روی ترکیب ویژگی‌ها انجام دهیم که به حجم سرسام‏آوری از بررسی‌های مهم و محتمل می‎‏‌انجامد. 🚩 ثانیا چیزی که در این رویکرد ملاک و معیار قرار می‏گیرد، مربوط بودن خصیصه در تمام موقعیت‏هایی است که با آن مواجه می‏شود. حال آن‏که ممکن است یک خصیصه در برخی موقعیت‏ها مربوط باشد و در دیگر موقعیت‏ها این‏طور نباشد. بنابراین ما نیازمند جمع‏آوری داده‏های مرتبط بودن بطور جداگانه برای هر موقعیت خاص هستیم که باز به رشدی سهمگین در کمیت بررسی‏ها می‏انجامد. حال آن‌که به نظر می‏رسد بررسی‏های آماری، شیوه‏ای کاربردی و عملی برای تعیین مربوط بودن نیست. 🚩 مسئله سوم این است که هیچ محدودیتی درباره تعداد خصیصه‏هایی که ممکن است بنحوی تصورپذیر در برخی موقعیت‏ها مربوط باشند، وجود ندارد. مشخصاً ما نمی‏توانیم با تمام خصیصه‏هایی که ممکن است مربوط باشند، آغاز کنیم و بررسی‏های آماری را درباره همه آن‏ها جمع‏آوری نماییم. 🚩 ضمن آن‌که رویه‏های یادگیری تقویتی، رفتار را بنحو محرک و پاسخ تولید می‏کنند؛ به این معنا که ورودی (یک توصیف موقعیت)، مستقیماً به سوی خروجی (یک عمل یا رفتار) هدایت می‏شود. مغز اما مشخصاً حالاتی درونی دارد که در هنگام دریافت ورودی‏ها، در قالب مودها و پیش‏بینی‎‏ها و ... تجربه می‏کند. این‏ تجربیات با ورودی جاری و همچنین با قوت اتصالات سیناپسی – که بر اساس تجربیات طولانی گذشته شکل گرفته – مشخص می‏شوند. 🚩 حتی برای همان تعیین و تولید رفتار، رویکرد یادگیری تقویتی نیازمند قانونی جهت تعیین پاسخ فوری ناشی از هر عمل ممکن در هر موقعیت ممکن است. ولی انسان‌ها چنین قوانینی ندارند و نیاز هم ندارند. نیازها، تمایلات و هیجانات ما، حسی از مربوط‌بودن رفتارهایمان برایمان فراهم می‌آورد. حال اگر این نیازها و تمایلات و هیجانات نیز به نوبه خود وابسته به توانایی‌ها و آسیب‌پذیری‌های یک بدن بیولوژیکی باشند که درون یک فرهنگ خاص، اجتماعی شده است، آن‌گاه دستگاه‌های یادگیری تقویتی راه زیادی برای رسیدن به آن دارند. @PhilMind
28.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥همراف و در این گفتگوها👆 دیدگاه خود در مورد را توضیح می‌دهند. 💥ولی همان‌طور که دیوید توضیح داده، دیدگاه مبتنی بر فرآیندهای کوانتومی در همان دسته‌ای قرار می‌گیرد که سایر نظریات فیزیکی قرار دارند و پرسش از اینکه چرا این فرآیندهای خاص فیزیکی باید به تجربه آگاهانه بینجامد را کاملا بی‌پاسخ می‌گذارد. 💥این‌که آگاهی نقشی فعال در فروپاشی تابع موج کوانتومی ایفا می‌کند یا از آن ناشی می‌شود، هیچ امیدی برای «تبیین» در قالب فرآیندهای کوانتومی، پیش روی ما نمی‌گذارد و مشخصا چیزی درباره این نمی‌گوید که "چرا" آگاهی از برهم‌نهی‌ها (در هنگام فروپاشی توابع کوانتوم) و هماهنگ‌سازی آن‌ها توسط میکروتوبل‌های مغز به وجود می‌آید؟ 💥در واقع به بیان چالمرز، انتقادی مشابه علیه هر تقریر صرفا فیزیکی از آگاهی قابل طرح است. در مورد هر فرآیند فیزیکی، یک پرسش بی‌پاسخ وجود دارد: چرا این فرآیند فیزیکی خاص باید به ایجاد آن تجربه آگاهانه خاص منجر شود؟ چیزی که با نام می‌شناسیم. و اساسا چرا فرآیندهای فیزیکی باید منجر به هرگونه تجربه آگاهانه‌ای بشوند؟ () هرکدام از این فرآیندهای فیزیکی را که در نظر بگیرید، بلحاظ مفهومی کاملا سازگار است که در غیاب تجربه آگاهانه نیز تحقق یابند. @PhilMind
درباره 🔰علوم شناختی دین (CSR) رهیافتی تجربی است به مطالعۀ دین از منظر شناخت انسانی (human cognition). 🔰كلر وایت می‌گوید این زمینۀ پژوهشی در دهۀ 1990 به‌سان زیرشاخه‌ای از شكل گرفت. جاستین بَرِت در مقاله‌ای كه 2007 منتشر شده است، می‌گوید 15 سال پیش چیزی به‌نام علوم شناختی دین وجود نداشت و تنها محققانی مستقل از یكدیگر از بینش‌هایی برگرفته از علوم شناختی بهره می‌گرفتند تا دین را مطالعه كنند. نیز می‌گوید به نظر می‌رسد برای نخستین بار در اثری مكتوب، تعبیر «cognitive science of religion» را خودش در مقالۀ «كاوش در بنیادهای طبیعی دین» (2000) به كار برده است. 🔰 امروزه علوم شناختی دین، كه زمینه تحقیقاتی جذاب و روبه‌گسترشی است، محققانی را از رشته‌های گوناگون به خود جلب كرده است، ازجمله مطالعات دینی، انسان‌شناسی شناختی، انسان‌شناسی فرهنگی، انسان‌شناسی تكاملی، روان‌شناسی اجتماعی، روان‌شناسی شناختی، روا‌ن‌شناسی تكاملی، روان‌شناسی رشد، جامعه‌شناسی، فلسفه، علوم اعصاب، زیست‌شناسی، بوم‌شناسی رفتاری، باستان‌شناسی و تاریخ. ❇️ آنچه همۀ این فعالیت‌ها را متحد می‌سازد، تمركز بر نقش شناخت انسانی در اندیشه و رفتار دینی است. علوم شناختی دین از نظریات علوم شناختی بهره می‌گیرد تا بررسی كند كه چرا اندیشه و عمل دینی اینقدر در میان انسان‌ها رواج دارند. 🔰 برخی پرسش‌های مطرح در علوم شناختی دین از این قرارند: دین چگونه پدید آمد؟ چرا دین در سراسر جهان این‌قدر رواج دارد؟ چه چیزی موجب می‌شود كه ایده‌ها و اعمال دینی با موفقیت گسترش می‌یابند؟ اعمال دینی چه اثراتی بر عاملان آنها دارد؟ علوم شناختی دین البته بر پایۀ شناخت انسانی و دستاوردهای علوم شناختی به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد. 🔰 به‌ویژه دانشمندانی كه در زمینه علوم شناختی دین فعالیت می‌كنند، دغدغه‌مند فهم این نكات‌اند: الف) چگونه ذهن انسان تعیین می‌كند كه به كدام اطلاعات توجه كند و بپردازد، ب) چگونه زمینه‌ای را كه اطلاعات در آن مورد توجه و پردازش قرار می‌گیرند، تعیین می‌كند و ج) چگونه تعیین می‌كند كه اطلاعات به چه صورتی ذخیره شوند، پردازش شوند و روی آنها عملیات انجام پذیرد، تا در نهایت ایده‌ها و اعمال دینی سر بر آورند. نیز دانشمندان به بررسی د) نتایج و آثار باورها و اعمال دینی بر كسانی كه درگیر با آنها هستند، علاقمندند. ❇️ دانشمندان علوم شناختی دین، در نهایت در پی تبیین این نكته‌اند كه چگونه باورها، ایده‌ها و رفتارهای دینی در میان جمعیت‌های انسانی به وجود می‌آیند و تكرار می‌شوند. بدین منظور آنها معرفت‌هایی را دربارۀ تكامل، شناخت، مغز و رفتار گرد هم می‌آورند و یكپارچه می‌سازند. 📕 منابع: - White, Claire (2021). An introduction to the cognitive science of religion: connecting evolution, brain, cognition, and culture. New York: Routledge. - Barrett, J.L. (2007), Cognitive Science of Religion: What Is It and Why Is It? Religion Compass, 1: 768-786. https://doi.org/10.1111/j.1749-8171.2007.00042.x 🖊 رضا درگاهی‌فر @PhilMind
🌀 دوره‌ی اول سلسله‌ نشست‌های ماهانه فلسفه ذهن و علوم شناختی 👤 سخنرانان: سید حسین نصر، امیر صائمی، ابراهیم آزادگان، مهدی همازاده، ابوطالب صفدری، مریم فرحمند، جواد درویش، محمدحسن مرصعی 📅 زمان دقیق برگزاری هر نشست متعاقبا و به صورت مجزا اعلام خواهد شد. 📍مکان: جلساتِ حضوری در خانه اندیشه‌ورزان و در صورت مجازی بودن در اتاق مجازی اختصاص یافته برگزار می‌شوند. 🔺این نشست‌ها توسط موسسه حامی و خانه اندیشه‌ورزان و با حمایت ستاد علوم شناختی برگزار می‌شوند. ✔️حضور برای عموم آزاد و رایگان است.
⏳یکی از مباحث محوری در ، مسئله (Personal Identity) است که وحدت و ثبات شخصیت را با تغییرات در طول زمان به چالش می‌کشد. از جمله نکاتی که در این مسئله مورد علاقه بوده، تغییرات بدنی کامل و اثبات‌شده در طی زمانی نه چندان زیاد است که در عین حال، وحدت شخصیت را منتفی نمی‌سازد و در نتیجه این وحدت و ثبات، به جایی غیر از بدن تعلق دارد. ⏳اما دیدگاهی در درباره تغییر و حرکت در اشیاء وجود دارد که می‌تواند ارتباط وثیقی با این بحث داشته و پاسخی برای فراهم آورد. در نسبت بین اشیاء و تغییرات زمانی، یک دیدگاه سازگارتر با عرف در متافیزیک تحلیلی با عنوان (ثبات‌گرایی: ) وجود دارد که در تعارض با دیدگاه (تطورگرایی: ) قرار دارد. ⏳ثبات‌گرایی یا سه بعدی‌گرایی، فقط سه بعد برای اشیاء به رسمیت می‌شناسد و شیء O را بتمامه در بخش‌های زمانی مختلف از طول عمر و حضور آن، ثابت و برقرار می‌داند. در مقابل اما perdurantism یا چهاربعدی گرایی، بعد زمان را نیز علاوه بر سه بعد دیگر هر شیء، داخل در ذات و هویت آن شیء می‌انگارد. بر این اساس شیء بطور کامل در کل بازه زمانی طول عمرش، وجودی کِش‌دار دارد و مانند مکان (که در هر نقطه مکانی، بخشی از شیء حاضر است)، در هر نقطه از زمان نیز بخشی از شیء محقق می‌شود. هر دو دیدگاه را طرفداران زیادی پشتیبانی می‌کنند و نزاع دامنه‌دار بین آن‌ها ادامه دارد. ⏳ثبات‌گراها می‌گویند موضع ما شهودی است و Perdurantist ها مجبورند دلیل بیاورند. چون طبق دیدگاه آن‌ها، کامران در امروز، صرفا بخشی و پاره‌ای از کل کامران است و کاری که این بخش در امروز انجام می‌دهد، منتسب به بخش دیگر کامران در یک ماه آینده نیست و شما نمی‌توانید آن بخش را مجازات کنید! البته از سوی مقابل، Endurantist ها هم برای تبین ویژگی‌های موقت و متغیر اشیاء، دچار مشکل هستند؛ زیرا شیء حاضر در زمان t1 را همان شیء حاضر در زمان t2 می‌دانند؛ در حالی‌که برخی صفات درونی اشیاء تغییر می‌کنند. ⏳این بحث ارتباط نزدیکی با نزد دارد. به هرحال منازعه بین دو دیدگاه مذکور را می‌توان دنبال کرد؛ اما یکی از خط سیرهای استدلال فیزیکالیست‌ها در برابر استناد دوئالیست‌ها به وحدت و اینهمانی شخصی در طول زمان، تکیه بر همین چهاربعدی‌گرایی است که البته با برخی نگرش‌های معاصر فیزیک (مانند ) نیز سازگاری دارد. ⏳بر این اساس، وجود شخص بتمامه در طول عمر خویش، به نحو وجودی ارگانیک و کش‌دار محقق می‌شود و از زمان t1 تا tn ادامه دارد. تغییرات بدنی در طول زمان، بخش‌های مختلف زمانی این شخص را تشکیل می‌دهند و وحدت و ثبات آن به وجود واحد کش‌دار و چهاربعدی‌اش استناد می‌یابد. طبیعتاً طرفداران استدلال هویت شخصی در داخل کشور باید پاسخ‌های خود را در برابر به روزرسانی دیدگاه‌های مقابل، به روزرسانی کنند. @PhilMind
🌀موسسه حامی و خانه اندیشه‌ورزان با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی برگزار می‌کنند: 🔹ادراک بین‌الاذهانی و هنجارین ابژه‌ها: یک رویکرد پدیدارشناسانه ✅سخنران: ابوطالب صفدری، پژوهشگر پسادکتری فلسفه دانشگاه برمن آلمان 📅زمان: چهارشنبه ۱۰ خرداد، ساعت ۱۶ تا ۱۸ 📍مجازی 🔸برای ثبت‌نام و دریافت لینک نشست، نام و نام خانوادگی، رشته، مقطع تحصیلی خود و عنوان نشست را به شماره‌ی ۰۹۰۲۰۰۸۷۰۵۳ پیامک کنید. @haameeorg : تلگرام
🌕 قائل به بعنوان جوهری مستقل از بدن است که تقریباً همراه با بدن حادث شده و به وجود می‌آید. او برای ترجیح­ یافتن این پیدایش و ، آمادگی بدن (جنین) را شرط می‌داند. این وجه ترجیح از آن‌جا لازم است که جواهر غیر فیزیکی (ارواح) نسبت به عالم مادی و بطور خاص نسبت به بدن­ها، حالت یکسانی دارند. در نتیجه به عامل تعیین­ کننده­ ای نیاز داریم که نفس الف را به بدن ب مربوط سازد. 🌕 بوعلی در این‌جا از توضیحات برگرفته از طبیعیات قدیم مدد می‌جوید تا براساس آن‌چه «مزاج» می‌نامیده‌اند، این عامل تعیین‌کننده را تبیین کند. طبق دیدگاه طب قدیم، عناصر اربعه در تضاد کامل با یکدیگرند و باید در هر بدن به حدی از اعتدال برسند تا مزاج آن بدن شکل گرفته و آماده تعلق نفس مجرد گردد. البته مزاج بدن‌ها در این دیدگاه، از لحاظ درجه اعتدال و کیفیت) با همدیگر متفاوت‌اند و بدین ترتیب، هر بدن، نفس خاصی را طلب می­ کند. 🌕 با توجه به آن‌چه گفته شد، بدن از منظر سینوی تا قبل از نیل به مزاجی خاص که آماده و مستحق/مستلزم ارتباط با نفس غیر فیزیکی است، دارای و نیست. البته بلافاصله پس از حاصل‌شدن این مزاج در بدن، نفس مجرد نیز حادث می­ گردد و تدبیر بدن را در اختیار می­ گیرد. 🌕 براساس نگرش مرسوم در تراث اسلامی، نفس مجرد در حدود چهارماهگی جنین به وجود می­ آید. مشکلی که مطابق دیدگاه سینوی خودنمایی می‌کرده، این بوده که بدن را تا رسیدن به آستانه حدوث نفس (حوالی چهارماهگی)، چه چیزی / چه نفسی اداره می‌کند؟ 🌕 فخر رازی (شارح بوعلی) در پاسخ به این پرسش، نفس مادر را مدبّر جنین می­ داند. ولی بلافاصله این ابهام پیش آمده که پس از حدوث نفس جنین که تدبیر آن را بر عهده می­ گیرد، انتقال تدبیر بدن از نفس مادر (یا هر تدبیرکننده دیگر) به نفس فرزند، چگونه اتفاق می‌افتد؟ به نحو کلاسیک این اشکال با این پرسش مشهور آغاز می­ شود که «حافظ و مدبّر بدن قبل از حدوث نفس، چه بوده است»؟ 🌕 طرفداران نفس مجرد در که عموماً – به جز و تابعینش - از دوگانه­ انگاران محسوب می­ شوند، در تبیین لحظه پیدایش نفس دچار مشکلاتی شده­ اند و توضیحات ایشان نیز چشم‌انداز روشنی را پیش روی مخاطب نگذاشته است. 🌕 در واقع عدم سنخیت نفس غیر فیزیکی با بدن فیزیکی، معضل ارتباط و اثرگذاری این دو را فقط از بالا به پایین (از نفس به بدن) مطرح نمی‌کند؛ بلکه چگونگی تأثیر بدن بر نفس نیز مورد سؤال و اشکال قرار گرفته است. از جمله همین ابهام که بدن چگونه توانسته موجب حدوث نفس شود و اگر قادر به ایجاد چنین اثری در نفس شده، چرا نتواند موجب ابطال آن گردد؟  @PhilMind
💠 از فیلسوفان مهم در بحث () جان لاک است. او در کتاب جستاری در فهم انسانی (1961, Book II, Ch. 27)، فصل «در باب این‌همانی و تفاوت» این موضوع را مطرح کرده است. اهمیت مطالب جان لاک درباره این‌همانی شخصی و تأثیر او بر مباحث پس از خود به اندازه‌ای است که برخی نویسندگان ادعا کرده‌اند «در موضوع این‌همانی شخصی، همه نوشته‌های پس از لاک تنها پاورقی‌هایی بر اوست» (Noonan, p.24). 💠 در تلاش برای یافتن ملاکی برای این‌همانی شخصی بین فرد و جوهر تمایز قایل می‌شود و بر این باور است که در مسئله این‌همانی شخصی، سؤال «این است که چه چیزی شخص این‌همان ایجاد می‌کند، نه این که آیا جوهر واحدی وجود دارد که همواره در همین شخص می‌اندیشد یا خیر». 💠 وی بر اساس این تمایز، عامل این‌همانی در شخص را می‌داند: «ما برای یافتن این که این‌همانی شخصی از چه چیزی تشکیل می‌شود، باید بررسی کنیم که شخص بر چه چیزی دلالت می‌کند؛ من فکر می‌کنم، شخص بر یک موجود هوشمند و اندیشنده دلالت می‌کند که عقل و تفکر دارد و می‌تواند خودش را خودش بداند، یعنی یک چیز اندیشنده در زمان‌ها و مکان‌های متفاوت؛ و این بوسیله انجام می‌شود که از اندیشیدن جدایی‌ناپذیر است، و به نظر من ذاتیِ آن است: برای هر شخصی محال است که ادراک بکند بدون آن که ادراک بکند که ادراک می‌کند.» (Essay II, xxvii. 9) 💠 آگاهی شخص از خود تا هر جا امتداد پیدا کند، شخص او و در نتیجه این‌همانی شخصی او امتداد می‌یابد. طبق بیان جان لاک «تا جایی که این آگاهی بتواند به سمت عقب به هر رفتار یا اندیشه‌ای در گذشته بسط پیدا کند، تا آنجا این‌همانی آن شخص امتداد می‌یابد». با توجه به عبارات ذکر شده، ملاک برای این‌همانی شخصی به جان لاک نسبت داده شده است. در تعابیر خود لاک ذکری از حافظه به میان نیامده است و بنظر می‌رسد که تأمل در این عبارات سبب نسبت دادن ملاک حافظه به او بوده باشد. 💠 توماس رید معتقد بود که تنها راه فهم مقصود لاک این است که آگاهی در بیان او به معنای حافظه باشد: «آقای لاک باور ما به رفتارهای گذشته خود را به آگاهی نسبت می‌دهد، بدین نحو که گویا انسان می‌تواند از کارهایی که بیست سال پیش انجام داده است آگاه باشد. فهم معنای این محال است مگر آن که آگاهی به معنای حافظه باشد، تنها قوه‌ای که با آن ما شناخت بی‌واسطه از رفتارهای گذشته خود پیدا می‌کنیم.» (Reid, p. 277) 📚منابع: - Locke, J. (1894), An Essay Concerning Human Understanding, ed. Alexander Campbell Fraser, Clarendon Press. - Noonan, Harold W. (2003), Personal Identity, Taylor & Francis. - Reid, Thomas (2002), Essays on the intellectual powers of man, edited by Derek R. Brookes; Edinburgh University Press. 🖋️احمد لهراسبی @PhilMind
26.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎖دیوید چالمرز در این گفتگو👆(پاییز ۱۴۰۱) درباره و تبعات نظری آن صحبت می‌کند. 🎖او درباره آزمون دو شقه کردن مغز و عدم دسترسی حالات ذهنی مربوط به نیمکره راست مغز به حالات مربوط به نیمکره چپ و بالعکس، تفکیک جالبی بر اساس تمایز مشهور از مطرح می‌کند: تفکیک وحدت پدیداری از وحدت دسترسی. پاسخی که سعی دارد همچنان وحدت پدیداری آگاهی را محفوظ بدارد. 🎖اما نکته عجیب آنجاست که وحدت آگاهی را به تئوری گره می‌زند و توضیح نمی‌دهد چرا وحدت آگاهی نمی‌تواند با سایر نظریات سازگار باشد؟ 🎖او همچنین فاعلان تجربه را نیز براساس وحدت آگاهی، ویژگی‌های بنیادین جهان معرفی می‌کند. ولی در این‌جا هم اشاره‌ای به (combination problem) ندارد که اگر به ازای هر ذره، یک فاعل بنیادین تجربه وجود داشته باشد، چطور این‌همه فاعلان بی‌شمار در قالب یک فاعل و سوبژه واحد در می‌آیند و ما یک خود و فاعل واحد از تجربیات‌مان را ادراک می‌کنیم؟ @PhilMind
برابرنهاد مناسب واژه (نظریه یا رویكردی كه حالات ذهنی را فاقد تأثیر علّی می‌داند) 🟢 واژه epiphenomenalism را معمولاً به «» ترجمه می‌كنند. این برابرنهاد از لحاظ محتوایی بی‌ربط نیست، اما كاملاً بر واژۀ مزبور منطبق نیست و حتی ممكن است معنایی نادرست را افاده كند. 🔵 پی‌پدیده، نشانه‌ای ثانویه (Secondary symptom) است، و صرفاً اثری است كه در پی پدیدۀ واقعی حاصل می‌آید، چیزی شبیه شفق (Walter 2009). [شفق نور ضعیفی است که بعد از غروب یا پیش از طلوع، با بازتاب نور خورشید از لایه‌های بالای جو پدید می‌آید‌ و زمین را روشن می‌کند]. 🟡 واژۀ «epiphenomenalism» را، به‌مثابه عنوانی برای نظریۀ فلسفی دربارۀ ذهن، ویلیام جیمز در نقد دیدگاه توماس هنری هاكسلی وضع كرد (Walter 2009). هاكسلی بر آن بود كه رویدادهای ذهنی معلول رویدادهای فیزیكی‌اند، اما خود هیچ نقش علّی ندارند. چنان‌كه بخار-سوت، حاصل كاركرد موتور قطار است، ولی اثری بر كاركرد موتور ندارد، رویدادهای ذهنی نیز معلول‌های مكانیزم‌های نوروفیزیولوژیك‌اند ولی تأثیر علّی بر آنها ندارند (Huxley 1874, p240). 🟣 مسعود علیا در الفبای فلسفه (نایجل واربرتون) این واژه را به «نظریه پدیدار ثانوی» ترجمه كرده است كه بنابر توضیحات بالا، ترجمه دقیقی است. میثم محمدامینی در فقط استدلال، این واژه را «پی‌پدیدارگرایی» ترجمه كرده و امیر غلامی در مقدمه‌ای به فلسفه ذهن (جاناتان لو) در برابر epiphenomenon «پی‌پدیدار» را قرار داده است. پی‌پدیدارگرایی همان مفاد نظریه پدیدار ثانوی را دارد، اما برابرنهاد مناسب‌تری به نظر می‌رسد (به‌ویژه با توجه به معنای پیشوند epi -: این پیشوند به معنای شبیه نیست، بلكه به‌معنای «upon» یا «after» یا «over» به كار می‌رود). 🟠 واژه phenomenon را هم به «پدیدار» و هم به «پدیده» ترجمه كرده‌اند. در بافتار این بحث، می‌توان از تفاوتی كه گاه میان پدیده و پدیدار نهاده‌اند، چشم پوشید. نیز ترجمه دقیق phenomenal، «پدیداری» یا «پدیده‌ای» است (به صورت صفت نسبی). بر این اساس epiphenomenalism را باید «پی‌پدیداری‌گرایی» مثلاً ترجمه كرد. اما از این دقت نیز می‌توان صرف نظر كرد. 🔴 بنابراین «پی‌پدیدارگروی» (و دقیق‌تر: پی‌پدیداری‌گروی) برابرنهاد مناسبی برای واژه epiphenomenalism به نظر می‌رسد. 📚منابع: 📗 Walter, Sven (2009) Epiphenomenalism. In: Binder M.D., Hirokawa N., Windhorst U. (eds) Encyclopedia of Neuroscience. Springer, Berlin, Heidelberg. 📘 Huxley TH (1874) On the hypothesis that animals are automata, and its history. Fortn Rev 22:555–580. 📕 نايجل واربرتون، الفباي فلسفه، ترجمه مسعود عليا، نشر ققنوس 📙 مايكل بروس و استيون باربن، فقط استدلال، مهمترين 100 استدلال فلسفۀ غرب، ترجمه ميثم محمداميني، نشر نو. 📒 جاناتان لو، مقدمه‌اي بر فلسفۀ ذهن، ترجمه امير غلامي، نشر مركز. 🖊 رضا درگاهی فر
📚 📘ویراست دوم کامپنیون بلک‌ول درباره ، در سال 2017 و در 820 صفحه و 6 فصل بچاپ رسیده است. 📒فصل اوّل با عنوان «مسائل آگاهی» به تاریخچه رویکرد تجربی به آگاهی پرداخته و مسائل فلسفی آگاهی و را به قلم مایکل تای و دیوید چالمرز نقل کرده است. 📗فصل دوم تحت عنوان «اصالت و انتشار آگاهی»، موضوعاتی نظیر آگاهی در حیوانات و در نوزادان و را مرور می‌کند و فرگشت آگاهی و دیدگاه را مورد بررسی قرار می‌دهد. 📕فصل سوم عنوان «تنوعات تجربه آگاهانه» را انتخاب کرده و بر حالات آگاهی (شامل خواب و رؤیا)، آسیب‌های کلینیکی و تجربیات غیرمعمول، حالات تغییریافته آگاهی (ناشی از مواد مخدر)، عرفان و تصوف، ذهن آگاهی و ... تمرکز دارد. 📙فصل چهار با عنوان «برخی نظریه‌های معاصر آگاهی»، تئوری‌هایی نظیر GWT (فضای کاری سرتاسری)، IIT (یکپارچه‌سازی اطلاعات)، نظریه‌های سطح میانه، ، نظریه‌های مرتبه بالاتر، رویکردهای کوانتومی، رویکرد حذف‎‌گرایانه دنت، زیست‌شناختی، ، طبیعی‌گرایانه، پنسایکیزم فیزیکالیستی را به نقل از لیدرهای این نظریات بررسی می‌کند. 📘بخش 5 بر محور برخی موضوعات در (مانند استدلال‌های ضد مادی‌انگارانه، استدلال معرفت، نوعی، ، تأثیر علی آگاهی، آگاهی، ، ، شکل می‌گیرد. 📗فصل ششم (آخر) هم ذیل عنوان «موضوعات عمده در »، سرفصل‌هایی در آگاهی و نیز در آگاهی را مورد بحث قرار می‌دهد. @PhilMind