دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
بعدِ یک عمر که ماندیم... که عادت کردیم
دستهامان همه خالی... نه! پر از شعر و شرر
عشق فرمود: بیایید، اطاعت کردیم
خاکآلوده رسیدیم به آن تربتِ پاک
اشکآلوده ولی غسل زیارت کردیم
گفته بودند که آرام قدم برداریم
ما دویدیم... ببخشید... جسارت کردیم
ایستادیم دمی پای در «باب الرّاس»
شمر را بعدِ سلامی به تو لعنت کردیم
سهممان در حرمت یکسره سرگردانی
بسکه با قبله ی ششگوشه، عبادت کردیم
تشنه بودیم دو بیتی بنویسیم برات
از غزلباری چشمانِ تو حیرت کردیم
هی نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم و نشد
واژهها را به شب شعر تو دعوت کردیم
همه با قافیه ی عشق، مصیبت دارند
از تو گفتیم، اگر ذکر مصیبت کردیم
وقت رفتن که حرم ماند و کبوترهایش
بی پر و بال نشستیم و حسادت کردیم
و سری از سر افسوس به دیوار زدیم
و نگاهی غضبآلود به ساعت کردیم
تا قیامت بنویسیم برای تو کم است
ما که در سایه ی آن قامت اقامت کردیم
کاش میشد که بمانیم؛ ضریحت در دست...
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
#مجتبی_احمدی
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
#حافظ
به آتش می کشی قرآن، ولی ایمان نمی سوزد
«میان شعله می سوزد مگر باران؟ نمی سوزد»
هزار و چارصد سال است چون خورشید، رخشان است
به جهل و کینه ی بوجهل و بوسفیان نمی سوزد
#آمنهآلاسحاق
#مهرآفرین
#قرآن
.
آخرین منزل ما کوچهی سرگردانیست
در به در در پی گم کردن مقصد رفتیم
#فاضل_نظری
34.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این منم صاحاب ماشین رنووو...😁
شعرخوانی حسن حاتمی بهابادی در برنامه " بگو بخند " از شبکه نسیم
ایامِ امیدبخش و دلخواه رسید
خنده به لب بقیة الله رسید
در فاصله عید غدیر و قربان
میلاد امام هادی از راه رسید
مهدی شریفی
#عید_قربان #عید_عدیر #ولادت_امام_هادی
مرور خاطراتم در غزل هایت چه میکرد
زبان حال من بود و تبِ عشق و غم و درد
تو هم عاشق شدی مانند من ای داد بیداد
همین عشقت دمار از روزگار من درآورد
#سید_مرتضی_س_طباطبایی
قرآن در دلهاست
دراُفتاده است آتش سالیانِ سال با قرآن
وسوزانده است با این دشمنی درهرکجا قرآن
اگر یک روز شد در معرکه قرآن سرِ نیزه
و زد گمگشتگان را از نفهمیدن صدا،قرآن
اگر شد شعله ور یک خانه و پشت درِ خانه
یکی می گفت:یا زهرا(س)،یکی می گفت یا قرآن
اگر یک روز هنگام نماز صبحِ خونبارش
جماعت بی وفا بودند و شد فرقش دوتا قرآن
به جسمی چاک چاک و بی کفن در اوج تنهایی
به زیر دست وپا افتاد اگر در کربلا قرآن
اگر آنجا که باید،مُرد فریادی که می باید
و روی نیزهها می رفت تا شام بلا قرآن
اگر در آتش و بر نیزه یا بر خاک و خون غلتان
ولی مانده است پابرجا درون قلبها قرآن
فنا شد هرچه آتش شعله زد این سالها اما
در اوج عزتش مانده ست بر رَحلِ بقا قرآن
نخواهد سوخت ققنوس حقیقت در دل آتش
شکوهش بیشتر گردد پس از هر ماجرا قرآن
اگر با نیزه و خنجر اگر با آتش و اخگر
نگشته ذرهای کم پرتوِ نورِ خدا قرآن
#احمد_رفیعی_وردنجانی
سلام ای عشق نامعلوم و پنهانِ دلاویزم
ببین حال مرا در شعرهای شور انگیزم
برای عشق ناپیدا عجب شعر و غزل هایی
اگر روزی شود پیدا چه خاکی بر سرم ریزم؟
بیایم با چه توضیحی بگویم با چه تعریفی
نگوید دخترک با من مزخرف هستم و هیزم
همینجا در همین شعرم ببین ختم کلامم را
غزلها را فقط گویم برای این دل چیزم....
#سید_مرتضی_س_طباطبایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سه_گانی:
با اینکه میداند
گاهی محبت دردسرساز است،
آغوش گل روی همه باز است.
#علیرضا_مهران
گل اندامی، تنت سر تا قدم با ناز می خندد
نگاهت نازتر از لب، پر از اعجاز می خندد
چه شوری در لبت داری، چه مهری در رخت داری
که در خوابی و ماه روی تو غماز می خندد
تویی با ناز و ساز دلنواز و قامت و بالا
من و یک سینه کانجا یک دهان آواز می خندد
تو سر تا پا گلی و آبی و باغ دل انگیزی
تبسم میکنی انگار یک شیراز می خندد
نگاهی میکنی و میکشانی، می بری دل را
به طنازی آن چشمی که با ایجاز می خندد
تو می آیی و صبحی دلگشا همراه خود داری
تو می تابی و دشت دل از این آغاز می خندد
ندارم تاب دوری را که چشمت تیر گر بارد
دلم با عشق پیش چشم تیرانداز می خندد
#کرم_فاطمی
یک نسخه ی بی مثال... دکتر بنویس
عاشق شده ام دو بال... دکتر بنویس
آغوش و لبِ حلال یعنی سرِ هم
در نسخه ی من وصال... دکتر بنویس♡♡♡
#محمدجواد_منوچهری
طعم لبهای تو هرچند که مثل عسل است
نیش زنبور فقط قسمتم از این کندوست
#حسین_مرادی
مهتاب شبی به جام چشمت دیدم
یک عالمه عشق،رام چشمت دیدم
هر تار، زِ مژگان سحر بر سنتور
شوری زِ غزل به کام چشمت دیدم
سیده محبوبه هاشمی زاده
بخدا بی تو از این عالم دنیا سیرم
حال و احوال نمی پرسی و من دلگیرم
دوست داری که بزودی بشوی قاتل من؟
بی محلی بکن و پیش برو، می میرم
#مصطفی_پیوندی_سرخه
یاعلی گفتیم و باران بر دل صحراگرفت
نبض آمین زمین تا آسمان بالا گرفت
درمیان وسعت امواج بیتاب زمان
دست مولا هم گمانم! دامن زهرا گرفت
سیده محبوبه هاشمی زاده
به رغم عاشقی ، از غم کناره می گیرم
برای آمدنت ، … استخاره می گیرم
به شوق روی تو هر شب ، درون رویایم
بجای هدیه ، برایت ستاره می گیرم !
دلم گرفته ، گمانم وصال ممکن نیست ،
ببین که بی تو جنونی دوباره می گیرم
که واژه واژه ی هر بیت این غزل ها را
برایت از دل تنگم عصاره می گیرم
برای اینکه بگویم “غزل” فروشی نیست
خودم برای خودم ، جشنواره می گیرم !
تو رفته ای و پس از این ، به رسم هرساله
برای عاشقی ام ، … یادواره می گیرم
محسن نظری
خلق چشمان تو ، اعجاز فقط می خواهد !
گرم آغوش تو ، پرواز فقط می خواهد !
فتح دنیای تو ، بی اسلحه با دست تهی ،
شاعری ، رند و دغل باز فقط می خواهد !
شرط دیوانگی اینجاست ، اگر می پرسی
دلبری مثل تو ، طناز فقط می خواهد !
ماه من ، دور تو یک عمر بگردیم ، کم است
رقص پروانه ی ما ، ساز فقط می خواهد
صد غزل گفتم و یک بار ، دلت نرم نشد !
یار من ، خواجه ی شیراز فقط می خواهد !
محسن نظری
☆
یــــــاد تــــــو دل مــــرا مسافر کرده
در حــلــقــهٔ گیسوی تو زائر کرده
از خوبی تو چرا نگویم در شعر؟
وقتیکه مرا چشم تو شاعر کرده
#جواد_محمدی_دهنوی
من گم شدهام هرچه بگردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست
مهدی فرجی
نزدیکِ غدیر، پیکِ شادی داده
بر خواستهها بابِ مرادی داده
ممنون خداییم که با الطافش
بر اهلِ زمین، امام هادی داده
#ولادت_امام_هادی
#کـویـر
#الـهـام_زارع