🥀🍂امشب ایران یک مرد کم دارد!
صبح روز ۱۳ دی ماه وقتی خبر رفتنات را شنیدیم!
همان وقتی که ترامپ به آذرخشِ کبود و پهبادهایش بالید! همان وقتی که سران آمریکا، انگلیس، اسراییل و عربستان از شادی در پوست خود نگنجیدند! همان وقتی که حشدالشعبی و محور مقاومت یتیم و بییاور شدند!
همان وقتی که ایدهی بسیار بد پرزیدنت با عواقب بزرگ کار خودش را کرد،
وقتی ۲۵ میلیون زن و مرد سراسیمه به کوچه و خیابان ریختند تا درد نبودنت را درکنار هم تجربه کنند!
همان وقتی که از انتقام سخت و عینالاسد سخن به میان آمد،
فهمیدیم که ایران یک مرد کم دارد!
ایران به راستی این روزها یک مرد کم دارد!
حاج قاسم نبودنت برایمان بسیار سخت است!
✍️زهرا حاج محمدی
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🍂🍁مَثَل یک رفاقت
✍️فاطمه رجبی
رفاقتت منحصربهفرد بود، روزبهروز از او لبریز میشدی و او نیز هم. بعدها جایی این جمله را به زبان آوردی: «افتخار میکنم سرباز حاج قاسمم». حاج قاسم نیز همین را درباره تو تکرار کرد: «سرباز ابومهدیام». آن چیزی که تو را به او پیوند میداد، به همان عظمت در ذهن حاج قاسم از تو شکل گرفت: بزرگی، تواضع، شجاعت.
میگویند رفقا کم باشند، اما تک باشند. تو تک بودی. باصلابت به زبان فارسی مصاحبه کردی و گفتی: «زبان فارسی، زبان انقلاب است و زبان عربی، زبان قرآن. هر دو را باید یاد گرفت». این طرز نگاهتان به وحدت و برادری، معنای نابی بخشیده بود که خودتان را یک ملت بدانید با چند سرزمین: عراق، یمن، سوریه، افغانستان، ایران. فرقی نمیکرد این سرزمین زیر توپ و تانک ویران شده باشد یا اینکه تن خوزستان باشد که سیلاب آن را بلعیده بود. هر قدم که حاج قاسم در گِلولای بر میداشت، تو نیز پا جا پای او میگذاشتی. هر دو لبخند میزدید. چون تفریحتان جهاد بود. مثل هم شده بودید: لبخندتان، راه رفتنتان، لباس پوشیدنتان، سفیدی و کوتاهی یک اندازه موی سرتان. این اواخر هم همه از پشت سر شما را با هم اشتباه میگرفتند. خاصیت عشق و رفاقت همین است که بعد از مدتی دو نفر را شبیه هم میکند، خُلقاً و خَلقاً.
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#سوگ_سردار
حاج قاسمِ عزیز، اگر گمنام نمردم و صاحب قبری شدم، حتما نامت بر سنگ مزارم حک خواهد شد، همانگونه که نامت بر قلب و شناسنامهام حک شده است.
✍️مرضیه رمضان قاسم
#جان_فدا
#قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🍃انسان تراز
✍مریم زارعی
از ابتدای ورود به خاک عراق شما را کنارم حس میکردم اما در سامرا بیشتر از همیشه.
طبق معمول سامرا خلوت بود. هر قدمی که برمیداشتم ابومهدی مهندس و شما، حاج قاسم، را کنارم حس میکردم.
یک سالی میشد در اکثر کار هایم شریکتان میکردم. از خود شما یاد گرفته بودم که آب هم میخورم به نیت ظهور باشد.
شب را در سامرا ماندیم. به جز کاروان ما و خادمین شاید بیست نفر در حرم بودند. درحیاطِ صحن نشستم به گنبد خیره شدم. حس امنیتی که داشتم حاصل تلاش های شما و ابومهدی بود. به این فکر میکردم دید انسان چگونه میتواند این همه وسیع باشد؟
سرزمین ایران و عراق و یمن و فلسطین برایش فرقی نداشته باشد؟!
شیعه و مسیحی و اهل سنت برایش فرقی نداشته باشد؟!
هر کجا ظلم باشد شما برای حمایت از مظلوم بودید.
امام خمینی فرموده بود جغرافیای اسلام نباید حد و مرز داشته باشد و شما هم سرباز گوش به فرمان.
اگر بخواهیم انسان تراز انقلاب را معرفی کنیم بی شک می شود شما، حاج قاسم سلیمانی.
شاید قبل تر ها با وجود فتنه ها دلم میلرزید که نکند دشمن، جمهوری اسلامی ایران را ساقط کند.
اما با وجود شهادت تو و خونی که به درخت انقلاب تزریق شد. دلم نمیلرزد.
شهادت تو از جنس شهادت شهید بهشتی و شهید آوینی بود همان شهادت هایی که در دهه های بعد مسیر انحراف را اصلاح کرد.
شهادت تو دهه ها حرف دارد.
شهادت تو می تواند دهه ها انسان بسازد. انسانی که تراز انقلاب باشد.
حکیم ما گفت
«ویژگی های شهید سلیمانی را ماورایی ندانیم. بدانیم که سلیمانی در همین جا رشد کرد و خصوصیات او دست نیافتنی نیست.»
ما به گفته ی او ایمان داریم.
جوشش خونت در تن همه ی ما می جوشد.
ما قول میدهیم انسان شویم! انسانی که مکتب ساز باشد و عامل ظهور. انسانی که تراز انقلاب اسلامی ایران باشد. درست همانند تو.
در هم نشینی با مولایت علی علیه السلام به یاد ما هم باش.
دی ماه ۱۴۰۱
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
⏰ساعتبهوقتحاجقاسم
✍️م. حیدریان منش
عقربه های ساعت را نگاه می کنم
ساعت ۱:۲۰ است
ساعت به وقت حاج قاسم
کتاب صحیفه را باز می کنم و دعای اول آن را می خوانم
به اینجا می رسم
حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِي السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِيَائِهِ ، وَ نَصِيرُ بِهِ فِي نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُيُوفِ أَعْدَائِهِ
خدایا تو را می ستایم
ستایشی که به سبب آن در زمرهی اولیای سعادتمند تو گردم و در سِلک شهیدان به شمشیرهای دشمانت قرار گیرم
خوب می دانم
شهادت هدیه خدا و مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام است.
و به تو می اندیشم،
به این سه سال که خیلی زود گذشت
به نبودنت
به غصه ای که به دل مردم ایران نشست
به تو می اندیشم
که شهادت به سراغت نیامد
تو در طلبش بودی
به هدیه ای
که از فاطمه زهرا سلام الله علیها گرفتی
چه شهادتی؟؟
جا دارد بسراییم، آرام زمزمه کنیم
ما الشهاده و ما ادراک الشهاده؟
همان شهادتی که امام سجاد علیه السلام در دعای بیست و هفتم برای مرزداران اینگونه دعا می کنند
فَإِنْ خَتَمْتَ لَهُ بِالسَّعَادَةِ ، وَ قَضَيْتَ لَهُ بِالشَّهَادَةِ فَبَعْدَ أَنْ يَجْتَاحَ عَدُوَّكَ بِالْقَتْلِ ، وَ بَعْدَ أَنْ يَجْهَدَ بِهِمُ الْأَسْرُ ، وَ بَعْدَ أَنْ تَأْمَنَ أَطْرَافُ الْمُسْلِمِينَ ، وَ بَعْدَ أَنْ يُوَلِّيَ عَدُوُّكَ مُدْبِرِينَ.
بار خدایا!
اگر زندگی را برای آنان به نیکبختی پایان دادی و شهادت را سرنوشت شان کردی
پس از آن باشد
که دشمنت را
با کشتن نابود ساخته
با اسارت انان را به خواری افکنده
و پس از آن باشد که
مرزهای مسلمانان ایمنی یافته
و دشمنت گریزان، پشت کرده باشد.
و تو حقیقتا چنین بودی
نه تنها وجود و حیاتت برای اسلام و انقلاب مفید بود
که شهادت ات هم ملاک و مَثلی شد برای قساوت قلب دشمن
یک برگ برنده؛ برای یک ملت
یک سربازی؛ که آسمانی شد
سربازی که؛ سردار دلها شد
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🍃مرد خدا
✍الهه دهقانی
حاجی عاشق بود، عاشق خدا، به همین دلیل تمام کارهایش رنگ خدایی داشت. از کارهای شخصی گرفته تا ماموریتهای دولتی. همهجا رنگ خدا موج میزد. وقتی هدف انسان الهی باشد، ابعاد وجودیش وسعت پیدا میکند. رنگ و نژاد، زن و مرد، مسلمان و غیرمسلمان نمیشناسد. همه را به یک چشم نگاه میکند و برای همه ارزش و احترام قائل است. همانگونه که برای خانواده و هموطن خود دلسوزی میکند و خواستار صلاح و رستگاری آنان است، دوستار غیرهموطنش نیز هست و در بحبوبهی خطر به یاریش میشتابد. از نظر او همهی انسانها برابرند و حق زندگی دارند. در هرکجا که مظلومی مورد ستم واقع شد باید به کمک او شتافت.
او همواره خدا را حاضر و ناظر بر اعمالش میدید؛ بههمیندلیل، زمانیکه با تیم همراهش برای انجام ماموریت در خانهای سوری که اهالیاش آن را از ترس داعش ترک کرده بودند، مستقر شدند، بعد از اتمام ماموریت شمارهی همراه خود را روی یک برگه برای صاحبخانه یادداشت کرد تا حق او را ادا کند و از او حلالیت بطلبد. شاید به ذهن کمتر کسی برسد که در بحبوحهی جنگ و در یک منزل متروکه هم ممکن است، حقالناسی به گردن انسان بماند. اما نفس محاسبهگر حاجی هیچچیزی را نادیده نمیگرفت
او مصداق "حاسِبوا قَبلَ اَن تُحاسبوا" بود.
حاج قاسم نهتنها خود مرد عمل بود و در گفتار و رفتارش رنگ خدایی داشت بلکه در وصیتنامهاش به دیگران هم توصیه کرده است که رنگ خدایی را بر هر رنگی ترجیح دهند. او اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایتفقیه را مصداق رنگ خدا میداند.
آری هرآنچه و هرکس رنگ خدایی گرفت، جاودانه باقی خواهد ماند. او نیز برای همیشه در قلبها سربلند و جاودان باقی میماند.
#جان_فدا
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
▪️حاج قاسم دور؛ حاج قاسم نزدیک
✍️زهرا نجاتی
وصیتنامهاش را میخوانم...
نامه به فرزندش را هم..
اما دنیایم دنیا دیگری است دنیایی متفاوت از مردهایی مانند او.
مردهایی که غولهایی که من درگیرشان هستم، برایش هیچ نبودند.
نه از اول،
که پس از سی سال مجاهدتش.
از همان وقتها که سعی میکرده کمک کار پدر و مادر باشد و سرکار برود..
از همان وقتها که خودش را میساخته...
البته که اوهم جوان بوده، آن هم در زمانهای که اسباب اگر مهیا نمود، شرایط خوب مهیا بود برای آنکه جور دیگری باشد.
کسی مثل من شاید.
از همان اول تکلیفش را مشخص کرده، میگوید: _وقتی به خودم آمدم و دیدم شغلی باید انتخاب کنم فهمیدم اگرچه نمیتوانم مورچهای را هم بکشم،اما باید سرباز و جانفدا ومایهی آسایش مردمم باشم...
من برای زنده ماندن مردم و مرگ آدم کشها نظامی شدهام. نگاهم دوخته میشود به خواستههاو اهدافم.. من به خاطر مردم؟
خدا؟
خرج عمرم در راه خدا؛
مسیری انتخاب کردهام یا در جستجوی نام و نشان و درآمد؟!!
تنم میلرزد...
و نگاه میکنم به ولایتمداری اش، یه وصیتهاش،آنقدر که توصیه به ولایت کرده، به نماز نکرده.
یاد همان حرفهای سید حسن نصرالله میافتم، میگفت:_ حاضر بودم جانم را فدای دو نفر کنم: رهبر و حاج قاسم.
همین نقل را ازحاج قاسم هم میکنند؛ حاضرم جانم را فدای دونفر کنم: رهبر وسیدحسن...
میگوید:_ولایت فقیه حرم است.
میگوید: _رهبر تنهاست.
و من هاج و واج ماندهام که ما ولایت را نفهمیده ایم یا تقوا را! و چه بسا هردو را...
حاج قاسم را میگویم. همو که نه تنها در زندگیش، بلکه پس از شهادتی آن چنانی؛ قاسم گونه و اربااربا، امامش سه بار با گریه،شهادت به این میدهد که جزخوبی از او ندیده و سیر اتفاقات عالم را با خونش، رقم میزند!
خب میدانی...
به قول خودش چهل سال برای خدا ایستاده و نمک در چشمش ریخته تا از حال دخترکان معصوم و مظلوم سرزمینهای اسلامی غافل نباشد...
و اگرچه چون منی با تمام حقارتم، خود را در برابر الفبای مکتب والای حاج قاسم، هیچ میبینیم، اما همان امام، فرمود:_از حاج قاسم، کوهی که نمیشود به بلندایش دست یافت، نسازید، حاج قاسم یکی بود مثل همه...
و من نیک میدانم روزی خواهد آمد که اوحجتی برای همهمان خواهد بود و از تک تکمان خواهد پرسید که برای قدردانی خونش و مکتبش چه کردهایم!
من نیت کردهام مثل مادرش،قاسم پرور باشم، با تمام کوچکی و حقارت وبارگناهم...
شما چطور؟
#حاج_قاسم_سلیمانی
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔷 ترس از تو میگریخت!
✍️فاطمه ابن علی
اسم و رسمت در شهر پیچیده بود. همه درباره تو حرف می زدند. خواستم به تو نزدیک شوم تا بهتر بشناسمت، اما تو هم مثل مالک اشتر همان کوه بلندی بودی که هیچ پرنده ای به قله اش راه نمییافت. از دور نگاهت کردم؛ نوری در قلبت تجلی کرده بود که از هیچ نمی ترسیدی. چون بر «دوستان خدا» نه بيمى است و نه اندوهگين مىشوند؛ أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُون» َ(یونس/۱٠)
وسط معرکه مسجد جامع کرمان دیدمت؛ ماموران شاه به مسجد ریخته و انقلابی ها را زیر چوب و چماق گرفته بودند. نگاهت به کودکی افتاد که وحشتزده گریه میکرد؛ با تندی و شدت بر سر مامور داد زدی:«ولش کن». مامور خشکش زد؛ تو بچه را بغل کردی و از مهلکه نجاتش دادی.
روزهای انقلاب ۵۷ بود که به جرم انقلابیگری زیر مشت و لگد بیهوش شدی و تا ۳ روز از شدت جراحات نمیتوانستی تکان بخوری، ولی با آن حادثه ترسَت از شکنجه ساواک فرو ریخته بود؛ به جای ترس و عقب نشینی مانند خالکوبیهای دوران کودکی، با هر ضربه و لگدی، کلمه «خمینی» را در عمق وجود خود حک کردی.
جبهه مقاومت محاصره داعش را شکسته و با بالگرد به شهر رسیده بود. مردم امیدوارانه به سمت مجاهدان دویدند. همانجا سری در سرها دیدم؛ تو لبخند میزدی و به مردم روحیه میدادی؛ با نشان ذوالفقارت به آمرلی آمده بودی تا کار را یکسره کنی و آمرلی یعنی امیر من علی.
شنیدهام به غزه هم رفته بودی! انگار برای تو حصر معنایی نداشت؛ از هرچه حصر و گلوله و موشک و تن و جان بود میگذشتی و از چیزی نمیترسیدی.
آن شب در بیروت، تو بودی، سید حسن و عماد. جنگ ۳۳ روزه را میگویم. صهیونیست ها با همه تجهیزات شان در به در دنبال شما می گشتند و شما زیر یک درخت بودید و همچنان و همچنان نمی ترسیدی.
گفتم عماد یاد اشکهایی افتادم که از دوری او بر گونهات میبارید و بادست مجروحت پاکشان میکردی. داغش را دیدم که هنوز سینهات را میسوزاند! حالا که به وصل رسیدهای سلام ما را به دوستت برسان؛ فکری هم برای اشکها و سینه سوخته ما کن.
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🍃علمدار
✍🏻 زهرا کبیری پور
از جایم بلند میشوم
وقت آن شده است که از شما چیزی بنویسم.
چشمانم را میبندم.
اشکِ حلقه زده در چشمانم از لا به لای پلکها، بر گونهام سُر میخورد.
تا قبل از ساعت یک و بیست دقیقهی بامداد سیزدهم دی ماه سال ۹۸ از شما چه میدانستم؟!
دانستههایم را زیر و رو میکنم.
تمام دانستههایم از شما در یک کلمه خلاصه میشود، امنیت!
هر جا که نام شما تیتر اخبار آن روزها بود، کلمهی امنیت در سرتاسر آن موج میزد.
آن آرامش محض، آن اطمینانی که از چشمان شما بر قلبها سرازیر میشد، آنچنان امنیتی را به ارمغان میآورد که قابل وصف نیست.
حتما تمام علمدارها این گونهاند.
عباس هم وقتی بود، امنیت در تمام خیمهها پا بر جا بود.
دخترانِ کربلا شبها با یادآوری اینکه هنوز عمو عباس هست و علمش، چشمانشان را در آرامشی محض به روی شب میبستند.
عباس که بود دل زینب هم قرص و محکم بود.
عباس که بود حسین نیز خیالش راحت بود.
علمدار کربلا، نوید امنیت و آرامش بود.
علمدار ما نیز
علمدار کربلا عباس که رفت.
خیمهها سوخت.
حسین شهید شد.
زینب اسیر.
دختران آواره.
علمدار ما هم که رفت.
فکر و خیال دخترانمان غارت شد.
خیمههای عزایمان را به آتش کشیدند.
عفت و حیای دخترانمان را ربودند.
تو نبودی حاج قاسم حریم حرمهایمان با خون شهدا گلگون شد.
حالا که
تو به آسمان رسیدی
حالا که
امام حسین را دیدی
به سیدالشهداء بگو این کشور دیگر علمدار ندارد، دریابشان.
#جان_فدا
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
♦️ سیمرغ ایرانی
♦️ حاج قاسم رفت و زندگی زنان را آزاد کرد
✍🏼 الهه سادات شفیعی
▪️همان روزها هم از غرب و شرق عالم صداهای ضعیفی به گوش میرسید در محکومیت جنایات داعش و پولهایی که در خفا به آنها تزریق میشد تا در نهایت به اسارت و بردگی زنان منتهی شود، اما هنوز یک مرد مانده بود تا به نامردان ثابت کند:
«ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/ عِرض خود میبری و زحمت ما میداری»
▪️آری، زن محترم است، زندگی مقدس است و آزادی ارزشمند، و این همه وقتی جایگاه اصیل خود را درمییابند که به تاراج رفته باشند!
شاید امروز وِز وِز مگسها نمیگذارند برخی درست بشنوند، ولی زنان ایزدی کردستان فراموش نمیکنند که زندگی و آزادی به تاراج رفتهی خود را مدیون سیمرغ ایرانند.
🔗 ادامه متن در پایگاه تحلیلی تخصصی عصر زنان
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
خبر شهادت
✍️فاطمه میری
دیشب را نخوابیدم.
از ترس سه سال پیش،
از ترسی که صبحش خبر شهادتت تو باشد.
ترس شنیدن خبر بد خبر شهادت تکهای از جان وطن.
ترسیدم از خوابی که ما را فرا گرفت و دشمنی که تو را از ما.
اما بیدار شدیم از شهادتت، فهمیدیم دشمن تو شوخی ندارد. بیم ندارد که دستش را به خون عزیزان دلِ ایرانم تر کند.
حاجی کجایی؟ دلم برایتان تنگ شده، خیلی.
راستش را بگویم حسودی میکنم به مقام شما. دلم تنگ است برای خودم، دلم برای خودم میسوزد، چرا کاری نکردم برای ایران عزیزم، منِ ادعایی، قدمی برنداشتم قلمی نزدم. دلم مرگی بسان تو را میخواهد.
حاجی به مردم شهرت حسودی میکنم که همشهری آنان بودی.
حاجی! به محبت درون دل نوجوانم حسودی میکنم، حسودی میکنم که تو را بهتر از من شناخته.
من حسودی میکنم به کل مردم ایران، که تو را دوست دارند.
اما خوشحالم که دوست داشتنیِ من عزیز دل مردم است.
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید از حدیث دیگران
والعزه لله جمیعا
و عزت از آن خداست.
برای عزتمندی هر چه بیشتر مردمان نجیب ایران دعا کن.
تو که آن بالا نشستی و متنعم به خوان حضرت زهرا(س) هستی،
برای مرگ ما هم دعا کن.
مرگی چنین میانه میدانم آرزوست.
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌱تولدی دیگر
✍️زهره قاسمی
شهادت پایان نیست؛ آغاز است؛ تولدی دیگر است.
عجب صدقِ این جملات، بعد از رفتنت به همهمان ثابت شده مردِ رؤیایی!
تو که هستی که در خلوت و شلوغیِ روح مناجاتهایمان، اینقدر حضور داری؟!
تو که هستی که با هر سلام ما خدمت اربابمان در کنارمانی؟!
تو که هستی که در ابتدا و انتهای همهی دعاهایمان، تصویر چهرهی پاکت از جلوی چشمِ ذهنمان، دور نمیشود؟!
تو که هستی که روزهای حسرت نداشتنت تمام نمیشود؟!...
زندگی و حیات، به جسم نیست.
کاش ما هم کمی طعم زندگی را بچشیم.
تو
با شهادتت
آغاز شدی
زنده تر شدی
بیشتر هستی
آری
مزدِ بندگی
چیزی جز این نیست.
یک عمر برای خدا زیستن را خدا زیبا جبران میکند.
و چه نیکو عاقبتی!
دستمان را رها نکن
که بد جور نیازمندیم و گرفتار.
مردِ بزرگِ رویایی!
#حاج_قاسم
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
📌وقتی قلم به مدار انسانیت نچرخد
امروز ۱۳ دی سالروز شهادت بزرگ مردی بنام قاسم سلیمانی بود مردی که فراتر از مرزها قدم می گذاشت تا معرف مردانگی و غیرت ایرانی مسلمان به مظلومان جهان باشد..
اما چه می شود که در گرامی داشت اسطوره ای ملی چو او، قلم برخی روزنامه نگاران این سرزمین، به تسلیتی نمی چرخد؟! در حالی که سوگواری جانانه ی مردمی از جنس انقلاب، سعی در جبران جای خالی معرفت نداشته مدعیان می کند!!!
ما کجا بدنبال ریشه معضل های فرهنگی و اخلاقی فعلی می گردیم در حالی که نگارش با بی اخلاقی عدهای از قلم بدستان پیمان بسته!
چرا جایگاه ادب و اخلاق، با چنین نزولی در جامعه مواجه گردید؟
مسیر را اشتباه نرویم بسیاری از کج روهای جوانان امروزی از پشت تفکر و نوشتار همین مدعیان اندیشه است که سر به آسمان کشیده!
پی نوشت:عکس مربوط به عزاداری ملت غیور در کرمان است.
✍🏻فاطمه شکیب رخ
#جان_فدا
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔸قاسم ها آمدند...
✍️زهرا شریعتی، عضو تحریریه مجتهده امین
در گذر ایام، آدمها میآیند و میروند با احوال و سرنوشتهای مختلف و واکنشهای متفاوت به رفتنشان. برخیها با رفتنشان هم خود و هم مردم را راحت میکنند. برخیها هم بود و نبودشان یکسان است اما برخی دیگر، هم بودنشان مهم و اثرگذار است هم نبودشان. نهفقط برای خود و بستگانشان بلکه برای مردم شهر، کشور و حتی دنیا، وجودشان آنقدر خیر و برکت دارد که وقتی میروند، گویی یک ملت از دست رفته است. نبودشان یک ملت را داغدار میکند آن هم مانند داغ عزیزانشان یا حتی بالاتر از آن، داغی که تنها به همان روزهای رفتنشان محدود نمیشود بلکه تا همیشه تاریخ زنده است و تاریخساز. حاج قاسم سلیمانی از این دست رفتههاست که گرچه ظاهرا سه سالی میشود در میانمان نیست، حرفها، گفتهها، عکسها، خاطرهها و در یک کلام وجودش هنوز حاضر است و جریانساز. هنوز داغش تازه است و رفتنش باورمان نیست. حالا حتی بیش از زمانی که بین ما بود با او زندگی میکنیم. آنقدر عزیز است که هر کس به نوعی سعی دارد یادش را در زندگیاش زنده نگه دارد. در این میان، پدرها و مادرها با نامگذاری فرزندان پسرشان به نام سردار، لحظاتی زیبا و دلنشین برای خود، فرزندان و همه ما رقم زدهاند. در ادامه، صحبتهایشان را دراینباره میخوانیم...
https://shahraranews.ir/fa/publication/13610/127860?to_date=1401/10/13&p_id=15
🔸میزبانان سردار در بازار
پس از شــهادت سردارســپهبد حاج قاسم ســلیمانی، با نفوذ عجیبی که به واسطه اخلاصش در دلها داشت، ابراز ارادت و ادای
دین آحاد و اقشار مختلف مردم را نسبت به او در اشکال متنوعی شاهد بوده و هستیم. یکی از این موارد،کسبه ای هستندکه نه تنها در منزل شخصی بلکه در محل کارشان هم تصاویر حاج قاسم را نصب کرده اند. گویا تاب دوری از تصویر سردار را هم ندارند و باید همیشه هرجا می روند جلو
چشمشان باشد تا آرام بگیرند. در آستانه سومین سالروز شهادت سردار، پای صحبت چند تن از این کسبه نشسته ایم که در ادامه می خوانید..
https://shahraranews.ir/fa/publication/13610/127861?to_date=1401/10/13&p_id=15
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🍃 1⃣ پویش غمنامه سردار
جمهوری اسلامی را حرم میدانست و اطاعت از ولایت فقیه را یکی از شئون عاقبت بخیری.
یادمان باشد خلق دوگانههای "امت و ملت" در وصف او حربهی دشمن است. محدود کردن او تنها به عنوان یک قهرمان ملی حداقلی کردن اوست.
او قهرمان ملت بود و الگوی مقاومت امت
✍زینب نجیب
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
.......
وای امشب که چقدر ثانیهها غم دارند...
لحظههای گذران، دل به تلاطم دارند...
رفته بودی که مهیای خداوند بشوی
سهم آن موشک و خمپارهٔ دشمن بشوی
قدَمت سایهٔ سنگین به دل شیطان بود
حلق بستهشدهٔ دشمن خلق الله بود
کاش برگردی و بازم به حرم جان بدهی
✍️ فاطمه شکیب رخ
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
.........
تو که بودی؟! که بعد از رفتنت محاسن طلایهدار خراسان سفیدتر از قبل شد.
تو که بودی؟! که بعد از رفتنِ تو دشمن نبودَنت را بهانهای برای حمله به شاهچراغ کرد و نبودَنت را بهانهای برای صدمه زدن به روح و روان دختران و پسرانت کرد.
✍🏻 ریحانه حاجی زاده
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
.........
حاج قاسمِ عزیز، اگر گمنام نمردم و صاحب قبری شدم، حتما نامت بر سنگ مزارم حکاکی خواهد شد، همانگونه که نامت بر قلب و شناسنامهام حک شده است.
✍️مرضیه رمضان قاسم
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
................
به خدا قسم که هرگز، غمت انتها ندارد
پُرم از غم و شکایت، وطنم تو را ندارد
دل آسمان تپیده، تن بی سرت که دیده
چه شده است ماه گردون، نفس دعا ندارد
پروبال مرغ مجنون، جلوی نگاه لیلی
به جز از شرر کشیدن، هنر و بها ندارد
✍️زهره قاسمی
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
............
باز باران چشم، با ترانه دلتنگی و
گوهرهای فراوان میخورد بر دشت خانه، برای عزیز سفرکرده، نام آشنا که دیر او را شناختیم.
✍️صدیقه عالیپور
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
..........
چه خام اندیش بودند آنانی که با توطئه به شهادت رساندن سرداردلها، تصور کردند دستهای کارگشای حاج قاسم را از یاری امام زمانش کوتاه کرده اند!
دستهای جهادگر حاج قاسم،روی زمین خاکی دنیا جا ماند تا گواه صادق "حیّ بودن"مردی از تبار حلّاج صفتان برای همیشه تاریخ بشریت باشد!
✍️زهرا سعادت
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🍃2⃣ پویش غمنامه سردار
میگویند رفقا کم باشند، اما تک باشند. تو تک بودی. باصلابت به زبان فارسی مصاحبه کردی و گفتی: «زبان فارسی، زبان انقلاب است و زبان عربی، زبان قرآن. هر دو را باید یاد گرفت». این طرز نگاهتان به وحدت و برادری، معنای نابی بخشیده بود که خودتان را یک ملت بدانید با چند سرزمین: عراق، یمن، سوریه، افغانستان، ایران. فرقی نمیکرد این سرزمین زیر توپ و تانک ویران شده باشد یا اینکه تن خوزستان باشد که سیلاب آن را بلعیده بود. هر قدم که حاج قاسم در گِلولای بر میداشت، تو نیز پا جا پای او میگذاشتی. هر دو لبخند میزدید.
✍️فاطمه رجبی
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
...........
سپهبد شهید قاسم سلیمانی عصارهی ناب هشت سال دفاع مقدس بود که رهبر انقلاب در نخستین پیام خود به مناسبت شهادت این شهید عزیز، او را شاگرد مکتب امامخمینی (ره)، فرزند انقلاب و نمونهی انقلابیِ تراز، در مسیر پویش آرمانها و ارزشهای ایرانی اسلامی برای نسل جوان معرفی کرد. این شهید بزرگوار نمادِ تحققِ واقعی ارزشهایی نظیر؛ صدق و اخلاص، بصیرت و ولایتمداری بود که درواقع بهعنوان نماد و نمایهی مکتب سلیمانی بشمار میرود. ایشان درحالی از منظر رهبر انقلاب بهعنوان «مکتب» معرفی شد که نماد و تحقق واقعی ارزشهایی چون مقاومت، ایثار و ازخودگذشتگی، اعتماد به وعدههای الهی بود که همهی این عوامل، در میدان مبارزهی حق علیه باطل بهخصوص داعش و رژیم صهیونیستی در او تجلی عینی پیدا کرد.
✍️آمنه عسکری منفرد
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
..............
شناخت من از تو کوتاه بود به اندازه کوتاهی فهمم شاید اندازه بهره من از شناخت تو به قدر زل زدن به همان عکسی است که حالا دیگر قاب اتاقم شده است.
✍️معصومه پازکی
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
...........
در طول این سی سال از رحلت امام خمینی تا شهادت سردار، علما و فضلای بسیاری به ملکوت اعلی پیوستند، اما تاریخ چهل سالهی انقلاب با شکوه تر از این دو تشییع به خود ندید که این نشان از فتح قلوب این دو عزیز داشت.
همانطور که حضرت آقا در سخنرانی خودشان فرمودند: سردار سلیمانی سردار دلها بود.
✍️زهرا کبیری پور
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
..............
صبح روز ۱۳ دی ماه وقتی خبر رفتنات را شنیدیم! همان وقتی که ترامپ به آذرخشِ کبود و پهبادهایش بالید! همان وقتی که سران آمریکا، انگلیس، اسراییل و عربستان از شادی در پوست خود نگنجیدند! همان وقتی که حشدالشعبی و محور مقاومت یتیم و بییاور شدند!
✍️زهرا حاج محمدی
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
..........
گلچین شدنت روضهی باغ است هنوز
چشمانِ بصیرت چراغ است هنوز
انگار نه انگار زمستان رفتی
داغ تو چقدر داغِ داغ است هنوز
✍️منیره عابدی
🔗متن کامل در صفحه افکار بانوان حوزوی
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🍃3⃣پویش غمنامه سردار
اگر بخواهیم انسان تراز انقلاب را معرفی کنیم بی شک می شود شما، حاج قاسم سلیمانی.
شاید قبلتر ها با وجود فتنه ها دلم میلرزید که نکند دشمن، جمهوری اسلامی ایران را ساقط کند.
اما با وجود شهادت تو و خونی که به درخت انقلاب تزریق شد. دلم نمیلرزد.
شهادت تو از جنس شهادت شهید بهشتی و شهید آوینی بود همان شهادت هایی که در دهه های بعد مسیر انحراف را اصلاح کرد.
شهادت تو دهه ها حرف دارد.
شهادت تو می تواند دهه ها انسان بسازد. انسانی که تراز انقلاب باشد.
✍مریم زارعی
......
عقربه های ساعت را نگاه می کنم
ساعت ۱:۲۰ است
ساعت به وقت حاج قاسم
کتاب صحیفه را باز می کنم و دعای اول آن را می خوانم
به اینجا می رسم
حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِي السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِيَائِهِ ، وَ نَصِيرُ بِهِ فِي نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُيُوفِ أَعْدَائِهِ
✍️م. حیدریان منش
......
او همواره خدا را حاضر و ناظر بر اعمالش میدید؛ بههمیندلیل، زمانیکه با تیم همراهش برای انجام ماموریت در خانهای سوری که اهالیاش آن را از ترس داعش ترک کرده بودند، مستقر شدند، بعد از اتمام ماموریت شمارهی همراه خود را روی یک برگه برای صاحبخانه یادداشت کرد تا حق او را ادا کند و از او حلالیت بطلبد. شاید به ذهن کمتر کسی برسد که در بحبوحهی جنگ و در یک منزل متروکه هم ممکن است، حقالناسی به گردن انسان بماند. اما نفس محاسبهگر حاجی هیچچیزی را نادیده نمیگرفت
او مصداق "حاسِبوا قَبلَ اَن تُحاسبوا" بود.
✍الهه دهقانی
......
من برای زنده ماندن مردم و مرگ آدم کشها نظامی شدهام. نگاهم دوخته میشود به خواستههاو اهدافم.. من به خاطر مردم؟
خدا؟
خرج عمرم در راه خدا؛
مسیری انتخاب کردهام یا در جستجوی نام و نشان و درآمد؟!
تنم میلرزد...
و نگاه میکنم به ولایتمداری اش، یه وصیتهاش،آنقدر که توصیه به ولایت کرده، به نماز نکرده.
✍️زهرا نجاتی
.......
آن شب در بیروت، تو بودی، سید حسن و عماد. جنگ ۳۳ روزه را میگویم. صهیونیست ها با همه تجهیزات شان در به در دنبال شما می گشتند و شما زیر یک درخت بودید و همچنان و همچنان نمی ترسیدی.
✍️فاطمه ابن علی
........
هر جا که نام شما تیتر اخبار آن روزها بود، کلمهی امنیت در سرتاسر آن موج میزد.
آن آرامش محض، آن اطمینانی که از چشمان شما بر قلبها سرازیر میشد، آنچنان امنیتی را به ارمغان میآورد که قابل وصف نیست.
حتما تمام علمدارها این گونهاند.
عباس هم وقتی بود، امنیت در تمام خیمهها پا بر جا بود.
✍️ زهرا کبیری پور
........
والعزه لله جمیعا
و عزت از آن خداست.
برای عزتمندی هر چه بیشتر مردمان نجیب ایران دعا کن.
تو که آن بالا نشستی و متنعم به خوان حضرت زهرا(س) هستی،
برای مرگ ما هم دعا کن.
مرگی چنین میانه میدانم آرزوست!
✍️ فاطمه میری
..........
زندگی و حیات، به جسم نیست.
کاش ما هم کمی طعم زندگی را بچشیم.
تو با شهادتت آغاز شدی،زنده تر شدی
بیشتر هستی،آری مزدِ بندگی چیزی جز این نیست.
✍️زهره قاسمی
........
🔸میزبانان سردار در بازار
پس از شــهادت سردارســپهبد حاج قاسم ســلیمانی، با نفوذ عجیبی که به واسطه اخلاصش در دلها داشت، ابراز ارادت و ادای
دین آحاد و اقشار مختلف مردم را نسبت به او در اشکال متنوعی شاهد بوده و هستیم. یکی از این موارد،کسبه ای هستندکه نه تنها در منزل شخصی بلکه در محل کارشان هم تصاویر حاج قاسم را نصب کرده اند. گویا تاب دوری از تصویر سردار را هم ندارند و باید همیشه هرجا می روند جلو
چشمشان باشد تا آرام بگیرند. در آستانه سومین سالروز شهادت سردار، پای صحبت چند تن از این کسبه نشسته ایم که در ادامه می خوانید..
✍️زهرا شریعتی
🔗متن کامل یادداشتها در صفحه افکار بانوان حوزوی
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
♦️هویتبانِ انقلاب
آمنه عسکری منفرد
[۱].با تولد اولین سلول پیکرهی انسان در عالم وجود، مسئلهی هدایت و آگاهی دادن به او، مورد توجه ویژهی خالق یکتا بوده است ، تا آنجا که از خلقت آدم تا بعثت حضرت خاتم (صلیالله علیه و آله)، پروردگار عالم انسانها را از نعمت وجود پیامبران بهعنوان راهنمای الهی بهرهمند ساختهاست. رهبرانی که اجرای رسالت خویش را نهتنها در ارائهی برنامه برای هدایت مردم، بلکه در پیاده کردن احکام الهی و ایدهی خود در جامعه میدانستند. لذا بعد از مبعوث شدن بهدنبال «ایجاد انقلاب» در آحاد جامعه بودند. دراینمیان پیامبران اولوالعزم که دارای کتب آسمانی بودند، برنامهی مدون و کاملتری داشتند، خصوصاً اینکه برای اجرای برنامههای خود بهدنبال «تربیت» افراد خاصی برای حفظِ هویتِ انقلاب بودند. درحقیقت اتمامِ رسالت انبیا که خود، «محور قطب انقلاب» در عالم بودند، با «تربیت» و «هویتسازی» و «هویتبخشی» به انسانهایی که بارِ انقلاب را به دوش میکشیدند، تکمیل میشد.
[۲]هویت سازوکاری است که به صورت شکلی از آگاهی متبلور می شود. هر انسانی بر اساس شاکله و هویت خود حرکت میکند، (سوره و هویت افراد، ساختار اصلی جامعه را میسازد و نوعی انسجام و همبستگی ایجاد میکند. ازآنجاییکه انقلاب اسلامی ایران به رهبری امامخمینی (رحمتالله علیه) با هدفی در راستای اهداف رسالت انبیا ایجاد شد، پس میتوان ادعا کرد که این انقلاب هم، بهدنبال «هویتسازی» برای ملت اسلامی بود و همین «هویت انقلابی» بود که مردم را اهل قیام کرد. در حقیقت بزرگترین آوردهی انقلاب اسلامی هویتسازی بودهاست. هویتی که از آرمانهای اساسی و اصول در دنیای تمدن نوین اسلامی دفاع میکند. هویت اسلامی بخشی از هویت ایرانی است که به مفاهیم دینی توجه دارد هویت اسلامی نشأت گرفته از شاخصهای اعتقادی، رفتاری، سیاسی و تاریخی، فرهنگی، ایران است.
[۳].انقلاب در مسیر تکامل خود هم ارزشهای معرفتی خود را بازبینی و بازسازی میکند و هم ارزشهای عملی را اصلاح میکند و هم انسانهای تحت تعلیم خود را براساس همین ارزشهای معرفتی و عملی به «کنشگری» وامیدارد. امامخمینی «رحمتاللهعلیه» با معجزهی انقلاب اسلامی برای مردم هویتسازی کرد و تا زمانی این هویت انقلابی آحاد ملت را به کنشگری وامیدارد پس انقلاب پابرجا میماند. هویت انسانهای بزرگی مانند «حاج قاسم سلیمانی» که نمونهی برجستهای از تربیتشدگان اسلام و مکتب امامخمینی بود، براساس همین نظام کنشی شکل گرفت، لذا او براساس همین هویت دائماً در حال مبارزه و قیام انقلابی بود. در حقیقت میتوان ادعا کرد که حاج قاسم سلیمانی «هویتبانِ انقلاب» است. «او قهرمان ملت ایران است، چون ملت داشتههای فرهنگی، معنوی و انقلابی و ارزشهای خود را در وجود او متبلور و مجسم دیده است.» (بیانات رهبر انقلاب، ۲۰ آذر ۹۹).و به همین جهت است که امام خامنهای دربارهی ایشان میفرماید: «سردار شهید عزیز را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسهی درسآموز نگاه کنیم.» (بیانات رهبر انقلاب ۲۷دی۹۸).
[۴].برایاینکه جامعه گرفتار بحران هویتی نشود، لازم است هویت مستقل خود را حفظ و صیانت کند، تا بتواند در سایهی آن از «وحدت ملی، منافع ملی و استقلال و انسجام ملی» بهرهمند شود. حاج قاسم سلیمانی با روحی برخاسته از تفکر هویت اسلامی و ایرانی، روح خودباوری و احساس عزت و هویت را که انقلاب به این ملت بخشیده بود حفظ میکرد. مخالفان نظام ایران اسلامی که از هویت اسلامی ایرانی واهمه دارند، نمیخواهند الگوی مستقل در جهان اسلام شکل بگیرد. پس مفاهیم هویتبخش جامعه ما را هدف قرارداده و مرتب درحال توطئه هستند. اما انسانهای آزادهای همچون حاج قاسم سلیمانی که هویت ایمانی و اسلامی خود را شناخته و براساس آن حرکت میکردند نهتنها «هویتبانِ انقلاب» که «هویتبانِ دنیای اسلام» بودند. زیرا «هویت یک ملت، یک هویت جمعی است که از مجموعهی فرهنگ، اعتقادات و دین، استقلال، عزت، تاریخ، خواستها و حکومت، آرزوها و آرمان اساسی و اصول و رفتارهای آن ملت تشکیل شده.» (بیانات رهبر انقلاب، ۱۸ آبان ۸۵ و ۲۰ اردیبهشت ۹۰). حاج قاسم حافظ این هویت بود. او سرمایهی هویت انقلاب اسلامی در دنیای اسلام بود. «شخصیّتهای ایمانی وقتی که ایمان را با عمل صالح همراه کنند، وقتی حرکت جهادی بکنند، محصولش میشود شخصیّتی مثل شهید سلیمانی که حتّی دشمنانش او را تحسین میکنند.» (بیانات رهبر انقلاب، ۱۶ بهمن ۹۸) اما چون او یک انسان جریان ساز و تمدن ساز بود، حتی شهادتش نیز از آیات قدرت الهی میشود، اما راه او و مکتب او متوقف و بسته نخواهد شد.
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌱ماهی چشم هایت
✍️طیبه فرید
می خواستم از« تو» بنویسم، قلمم را که برداشتم خطوطِ کرسی، شده بود کوچه های شیب دار قنات مَلِک که واژه ها رویش سُر می خوردند و می آمدند پایین! درست همانجا که تو با کفش های لاستیکی پینه شده ات ایستاده بودی! پایین کوچه ی شیب داری که پر از درخت های گردو بود! خندیدی و کودکانه دویدی و کلمات روی شیب کرسی به گرد راهت نرسیدند!
وقتی برگشتی شاخه ی درخت های بالا دست بجای برگ گیلاس داده بود. جوان شده بودی، همه چیز انگار برایت کوچک شده بود! کفش های پینه شده ی کودکی ات، لباس هایت، کوچه های شیب دار و باغ های گردو وحتی قناتِ ملک!
وقتی بر می گشتی، خطوط کرسی به موازات تو صاف می شدند و می شد روی این خطوط آرام از دکمه های پیراهن جدید تو نوشت! پیراهنی که پر بود از طرح و نقش های اسلیمی خمینی....
و آدم های دلتنگ روستا، پیرمردها و پیرزن ها آنقدر محو ماهی چشم هایت شده بودند که یادشان رفته بود بگویند چقدر این لباس بتو می آید!
می خواستم از «تو» بنویسم اما توی چشم بر هم زدنی دوباره رفته بودی. تمام کوچه پس کوچه های روستا را گشتم، به جز عطر زیتون حلب و دکمه های پیراهنت چیزی ندیدم!
دکمه های پیراهنت!
ردشان را گرفتم ساعت از یک نیمه شب گذشته بود!
شاید چند دقیقه....
رسیده بودی به خطوط کرسی منطقه ی سبز بغداد! خطوط بی قراری که جای نوشتن نبود. کلمات، رویش منبسط می شدند و متلاشی می شدند و محو می شدند و......
توی قنات داشت باران می بارید! ایستاده بودی پایین شیب کوچه!
پیر مردها و پیرزن های روستا آنقدر محو ماهی چشم هایت شده بودند که یادشان رفت بگویند دیشب همه جای منطقه سبز بغداد عطر گردو و زیتون پیچیده بود!
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🖋همه چیز بسته به امضایت
هوای شهر آلوده شده، نفسام به شماره افتاده هوا میخواهم، هوای پاک، هوای پاک کربلا
تسنیم من نوشیدن چای عراقیست
فقط مانده است مهر تایید امامرضا بر گذرنامهی کربلا...
✍️ مرضیه رمضانقاسم
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊پرواز
دلم پرواز میخواد، اما نه حیران سرگردان همچو این کبوتر!!
بارها پرسیدند
_شوق پرواز یعنی شهید بابایی؟
در جواب گفتم:
_نه
دل باختهی و تمنای پروازی دارم، که من را به خدا برساند.
سردار چه قشنگ از پروازشان گفتند و دیدند.
«من پرواز را از میان شعلههای آتش دیدم.»
خود را وقف رب کرد تا به این مرحله رسید.
برای پرواز باید هم پرواز عاشقان شد، آن هم با اخلاص کامل، همچو سردار.
خدا چه قشنگ میفرماید:
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَكُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبین (ذاریات / آیه 50)
✍سیده موسوی
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🥀آرزوی خبر دروغ
✍️زینب شرافتی
خیلی از وقتها شده شب تا به صبح آرام خوابیدیم و ذرهای فکر نکردیم همین الان که در خوابیم چه کسانی که برای آرامش و امنیت ما در حال تلاش یا حتی پر پر شدن هستند تا آن روز!
من معتقدم روزها هم رنگ خاص خود را دارند بعضی روزها سبز هستند؛ یک سبز آرام که آرامش را با خود می آوردند. مثل روز میلاد ائمه علیهم السلام.
بعضی روزها صورتی هستند ملیح و دلنشین مثل روز تولد یک دختر، بعضی روزها سیاه هستند؛ مثل روزهای شهادت و وفات؛ ولی رنگ آن روز خاکستری بود. سیاه نبود چون سیاه مطلق است و خالص! ولی رنگ آن روز خاکستری بود و رفت تا به سیاهی رسید. روز جمعه که روز نشاط و فرح است، ولی این جمعه با تمام جمعه ها فرق داشت و غروبش بسیار غم بار تر از روزهای جمعه دیگر بود.
شبی که ما در خواب بودیم و نفهمیدیم چه بلای عظیمی در شرف وقوع است. در خواب ناز بودیم بدون هیچ ترس و هراس و هول از ناامنی و صبح همان صبح خاکستری دی ماه که هوا سرد بود، سردیی که نه تنها جسم را بلکه استخوان و حتی روح را می سوزاند. دلها همه تلاطم داشت؛ چشمها مواج بود؛ آن روز خاکستری بود، چون هنوز کور سوی امیدی بود که شاید خبر دروغ باشد. حتماً دروغ است. مگر میشود!؟ امکان ندارد! حتما شایعهای است که دشمن ساخته! همه برای اولین بار هم که شده دوست داشتند دروغ شنیده باشند؛ ولی صد افسوس هرچه که روز به سمت شب میرفت رنگش هم به سمت سیاهی مطلق میرسید.
و از آن شب و از آن ساعت 1 و بیست دقیقه به بعد من دارم فکر میکنم الان که بخوابم چند نفر در راه امنیت و آرامش من پر پر میشوند.
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌟میهمانی منتخبان
✍️ زهره ابراهیمی
جمعی از بانوان فرهیخته امروز میهمان شما بودند، چشممان از پشت تصویرها به جمال نگارمان روشن شد!
اما دلم گرفت، ای کاش منت بگذارید و یک روز هم اختصاص بدهید به خانمهایی که همه انرژی جوانیشان را با افتخار صرف لبیک گفتن به فرمان فرزند آوری رهبر عزیزشان کردهاند، نه فرصت نخبه شدن داشتند و نه در قالبهای تعریف شده از فرهیختگی جا میشوند.
در پیچ و خم فرزند آوری پلههای منتهی به شاخص فرهیختگی را یکی یکی رها کردند.
هربار سختیهای بچهداری دردش تا استخوانهایشان میرسد به عکس قاب شده شما نگاه میکنند و میگویند فدای سرتان آقا جان!
جوانی و نخبگی و فرهیختگی که هیچ، تمام جان و هستیمان را میدهیم تا حرف شما روی زمین نماند.
اما در این عرصه سخت، دیدار شما توانمان را دوچندان میکند که محکم و ثابت قدم گام برداریم!
پ.ن: دانشجوی در آستانه اخراج دکتری (به دلیل فرزند آوری، مادر پنج فرزند)
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«زنانه با رهبر»
✍️زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین
نمیدانم در نگاه شما عمق ماجرا تاکجاست!
عمق زیبایی تصویر کودک در قابی که زنهای منتخب به دیدار بالاترین شخص مملکت رفتهاند!
یا مثلا عمق راهبردی راهبر حکیمان که قهرمانه را، خانهداری را، اشتغال زن، را از دید اسلام برایمان تعریف میکند!
اینکه خودت مخیری که تشخیص دهی آیا میتوانی از حق فرزندت بگذری برای واجبی که برزمین مانده یانه!
یعنی هم حق حیات فرزندت،.هم واجب بودن وظیفهات را باید تشخیص بدهی!
اما من عاشق بودم، عاشقتر شدم.
هم رهبرم را. هم زنتیم را.
هم آن قاب عاشقانه و کم یاب را که ..که در زنان، خیر کثیر است...
وای که چقدر بعد از این آشوبهایی که در کشور و در دامان به راه انداختند، همهی ما احتیاج داشتیم، به اینکه رهبرمان، بیاید و تکلیف همهی ما را با نگاه اسلام به زن وحقوقش آشکار کند...
امشب اصلا وقت نداشتم اما آنقدر ذوق کردهام، آن قدر سرشار از هیجانم که رهبرعزیزم، نگاهی چنین پویا، بلند و والا به زن، اشتغالش، تحصیلش و اجتماعی بودنش، دارد.
در زمانی که خیلیها به اسم انقلابی گری، زن را خانه نشین کردند!
وخیلیها زن را به هرکوچه و بازاری فرستادند تا هرشغلی داشته باشد و هردو خیانت کردند به ساحت وجودی زن!
رویکرد دیگر ، همین رویکردی است که رهبر گفت. برای همه. نه فقط برای کسانی که دنبال تمدن غربی، به راه افتادهاند، برای تمام کسانی که برای حقوق زن یقه پاره کردهاند و هیچ کس به جز رهبرما دیدار مختص بانوان منتخب نداشته!
و او که فرمود؛_مساله جمعیت، خواب را ازچشمهای من گرفته، برخلاف سایر جلسات رسمی دنیا، جلسات رسمی مقامات، در دیدارش، مادرانی را راه میدهد که کودکانی دارند که شیرخوارند، غر میزنند، گریه میکنند..
و وای از کوری چشم براندازان، وقتی دختر مانتویی با شال و حجاب کاملش، پشت تریبون میرود و حق زنان را به عنوان نویسنده و خانهدار، مطالبه میکند!
قلبم پرنور میشود، دلم روشن میشود، عشق، همدلی و میل به اطاعت از رهبر و به تبع او از دین، وجودم را بی قرار میکند!
و ازعمق وجودم، فریاد میکنم؛ خدایا شکرت که مرا درعصرحاکمیت اسلام و رهبری چنین، در ایران عزیز و آباد، آفریدهای!
#حقوق_زن_در_اسلام
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI